زنگ علوم به روش فبک
شادی اسماعیلی دبستان شهید احمدی روستای خسویه از توابع شهرستان زرین دشت استان فارس
13 آذر 98
امروز میخواستم درس دنیای جانوران کتاب علوم پایه اول ابتدایی را درس بدهم. تصمیم گرفتم اولین قدم فبکی امسالم را بردارم. فیلمی برای دانش آموزان پخش کردم که در آن شنا کردن ماهی ها، پرواز پرنده ها، خزیدن مار، جهش قورباغه و راه رفتن حیوانات دیگر را نشان میداد. بعد از فیلم خواستم که هر کس یک جمله در مورد فیلم آماده کند. نرجس گفت: جانوان شنا می کنند. دستان موافق با نرجس بالا رفت. نرجس از بین دستهایی که پایین بودند یکی را انتخاب کرد. النا گفت من موافق نیستم چون همه جانواران شنا نمی کنند. بعضی ها پرواز می کنند. گفتم در یک جمله بگو. نفس به کمک النا آمد و گفت: بعضی جانوران شنا می کنند بعضی ها پرواز می کنند. اینبار دستان مخالف بالا رفت. فاطمه گفت من مخالفم بعضی جانوران هم راه می روند. پس باید بگوییم بعضی جانوران شنا می کنند. بعضی ها پرواز می کنند و بعضی ها راه می روند. اینبار سنا مخالفت کرد و گفت پس قورباغه چه می شود؟ باید بگوییم بعضی جانوران شنا، بعضی پرواز میکنند برخی راه می روند و بعضی می جهند. زهرا اجازه گرفت که چیزی اضافه کند. او گفت قبلا گفته بودیم گیاه هم جاندار است. اما نه شنا می کند نه پرواز نه راه می رود. فاطمه با کمی تامل اجازه گرفت و گفت گل من در کلاس را نگاه کن. اولش که انقدری نبود خیلی کوچک بود اما الان بزرگ شده پس حرکت کرده. در ادامه خواستم دوباره هرکس فکر کند و همه اینها را در یک جمله بگوید. هرکس چیزی گفت و اکثریت با جمله النا موافق بود: جانوران حرکت می کنند.
احساس دانش آموزان در پایان خیلی خوب بود و از آن گذشته حس وصف ناشدنی خودم بود که ناباورانه دیدم کودکان 6ساله چقدر زیبا استدلال می کنند.
@yahyaghaedi
#فبک
#فبک_علوم
#فبک_طبیعت
#فبک_داراب
#یحیی_قائدی
شادی اسماعیلی دبستان شهید احمدی روستای خسویه از توابع شهرستان زرین دشت استان فارس
13 آذر 98
امروز میخواستم درس دنیای جانوران کتاب علوم پایه اول ابتدایی را درس بدهم. تصمیم گرفتم اولین قدم فبکی امسالم را بردارم. فیلمی برای دانش آموزان پخش کردم که در آن شنا کردن ماهی ها، پرواز پرنده ها، خزیدن مار، جهش قورباغه و راه رفتن حیوانات دیگر را نشان میداد. بعد از فیلم خواستم که هر کس یک جمله در مورد فیلم آماده کند. نرجس گفت: جانوان شنا می کنند. دستان موافق با نرجس بالا رفت. نرجس از بین دستهایی که پایین بودند یکی را انتخاب کرد. النا گفت من موافق نیستم چون همه جانواران شنا نمی کنند. بعضی ها پرواز می کنند. گفتم در یک جمله بگو. نفس به کمک النا آمد و گفت: بعضی جانوران شنا می کنند بعضی ها پرواز می کنند. اینبار دستان مخالف بالا رفت. فاطمه گفت من مخالفم بعضی جانوران هم راه می روند. پس باید بگوییم بعضی جانوران شنا می کنند. بعضی ها پرواز می کنند و بعضی ها راه می روند. اینبار سنا مخالفت کرد و گفت پس قورباغه چه می شود؟ باید بگوییم بعضی جانوران شنا، بعضی پرواز میکنند برخی راه می روند و بعضی می جهند. زهرا اجازه گرفت که چیزی اضافه کند. او گفت قبلا گفته بودیم گیاه هم جاندار است. اما نه شنا می کند نه پرواز نه راه می رود. فاطمه با کمی تامل اجازه گرفت و گفت گل من در کلاس را نگاه کن. اولش که انقدری نبود خیلی کوچک بود اما الان بزرگ شده پس حرکت کرده. در ادامه خواستم دوباره هرکس فکر کند و همه اینها را در یک جمله بگوید. هرکس چیزی گفت و اکثریت با جمله النا موافق بود: جانوران حرکت می کنند.
احساس دانش آموزان در پایان خیلی خوب بود و از آن گذشته حس وصف ناشدنی خودم بود که ناباورانه دیدم کودکان 6ساله چقدر زیبا استدلال می کنند.
@yahyaghaedi
#فبک
#فبک_علوم
#فبک_طبیعت
#فبک_داراب
#یحیی_قائدی
دوره تربیت مربی فلسفه برای کودکان در شیراز
برای بدست اوردن اطلاعات و ثبت نام با شماره درج شده در پوستر تماس بگیرید
#فلسفه_برای_کودکان
#یحیی_قائدی
#فبک
#فبک_شیراز
#دانشکده_روانشناسی_علوم_تربیتی
#فلسفه_برای_کودکان
#فبک_کرمان
#فبک_داراب
#دانشگاه_خوارزمی
برای بدست اوردن اطلاعات و ثبت نام با شماره درج شده در پوستر تماس بگیرید
#فلسفه_برای_کودکان
#یحیی_قائدی
#فبک
#فبک_شیراز
#دانشکده_روانشناسی_علوم_تربیتی
#فلسفه_برای_کودکان
#فبک_کرمان
#فبک_داراب
#دانشگاه_خوارزمی
گزارش اولین جلسه از کلاس قصه گویی فبکی با استفاده از کتاب پوپک و پرسندو
کلاس را با معرفی شخصیتهای داستان و نام کتاب شروع کردم. احتمال میدادم ناآشنا بودن نامها باعث بشود بچه ها نتوانند ابتدای کار با داستان ارتباط بگیرند. حتی وقتی نام شخصیت ها را گفتم چند تا از بچه ها خندیدند اما گمان میکنم در ادامه برایشان عادی شد. در کتاب فارسی اول دبستان دو شخصیت وجود دارد به نام آزاده و امین، که عکس آن¬ها روی طرح جلد کتاب هم آمده. از همین نکته استفاده کردم و شخصیت های جدید را به بچه ها معرفی کردم.
مرحلة بعد خوانش داستان بود. سعی کردم آن را طوری بخوانم که به درک محتوا کمک کند. فقط یکی دو جملة سؤالی را بد خواندم. در کمال تعجب بچه¬ها به راحتی با داستان ارتباط برقرار کردند و تمام مدت خواندن داستان سراپا گوش بودند. (بعضی از لغات داستان به نظرم برای این سن نامفهوم است اما فراموش کردم حین خوانش یا بعد از آن بپرسم که مفهومش را میدانند یا خیر. کلمه ها: دمی، سایرین)
در مراحل بعد باید ابتدا متوجه میشدم که آیا همه داستان را شنیده اند و میتوانند آن را تعریف کنند و سپس¬تر به این میپرداختم که منظور داستان چه بود همچنین باید میپرسیدم کدام قسمت داستان برای بچه ها نامفهوم بوده. موقع تعریف کردن داستان بچه¬ها بیشتر به حوادث بیرونی میپرداختند و کسی به افکار پوپک و فکرهایی که در سرش بود نپرداخت. اما با اشارة من و پرسیدن سؤالات بیش توانستند درباره برخی قسمتها مثل افکار پوپک موقع غذا دادن به کرمهای ابریشم حرف بزنند.
بعد از شنیدن داستان از بچه ها به کلی دست و پایم را گم کرده بودم و هیچ یادم نمی آمد حالا باید چه کار کنم. برای همین به سراغ لیست سؤالاتی که در قسمت «گفتگو درباره داستان» بود، رفتم. نام دوستان پوپک را پرسیدم و سپس پرسیدم کدام قسمت داستان برایشان جالب بوده است.(در همان لحظات میشد با پرسیدن یک «چرا» یک بحث را در کلاس شکل داد و حتی نظر دیگر دانش آموزان را در مورد جالب بودن یا نبودن فلان اتفاق پرسید.) اما من که همچنان سردرگم بودم به شنیدن پاسخ های بچه ها اکتفا کردم.
ادامه در کامنت
#حانیه_نمایان
#یحیی_قائدی
#فبک
#پوپک_پرسندو
#yahyaghaedi
#p4c_ir
#iran_p4c
#fabac_ir
#p4c_facilitator
#فبک_داراب
https://www.instagram.com/tv/CGCOxc-JsvV/?igshid=aqs19zaqr04i
کلاس را با معرفی شخصیتهای داستان و نام کتاب شروع کردم. احتمال میدادم ناآشنا بودن نامها باعث بشود بچه ها نتوانند ابتدای کار با داستان ارتباط بگیرند. حتی وقتی نام شخصیت ها را گفتم چند تا از بچه ها خندیدند اما گمان میکنم در ادامه برایشان عادی شد. در کتاب فارسی اول دبستان دو شخصیت وجود دارد به نام آزاده و امین، که عکس آن¬ها روی طرح جلد کتاب هم آمده. از همین نکته استفاده کردم و شخصیت های جدید را به بچه ها معرفی کردم.
مرحلة بعد خوانش داستان بود. سعی کردم آن را طوری بخوانم که به درک محتوا کمک کند. فقط یکی دو جملة سؤالی را بد خواندم. در کمال تعجب بچه¬ها به راحتی با داستان ارتباط برقرار کردند و تمام مدت خواندن داستان سراپا گوش بودند. (بعضی از لغات داستان به نظرم برای این سن نامفهوم است اما فراموش کردم حین خوانش یا بعد از آن بپرسم که مفهومش را میدانند یا خیر. کلمه ها: دمی، سایرین)
در مراحل بعد باید ابتدا متوجه میشدم که آیا همه داستان را شنیده اند و میتوانند آن را تعریف کنند و سپس¬تر به این میپرداختم که منظور داستان چه بود همچنین باید میپرسیدم کدام قسمت داستان برای بچه ها نامفهوم بوده. موقع تعریف کردن داستان بچه¬ها بیشتر به حوادث بیرونی میپرداختند و کسی به افکار پوپک و فکرهایی که در سرش بود نپرداخت. اما با اشارة من و پرسیدن سؤالات بیش توانستند درباره برخی قسمتها مثل افکار پوپک موقع غذا دادن به کرمهای ابریشم حرف بزنند.
بعد از شنیدن داستان از بچه ها به کلی دست و پایم را گم کرده بودم و هیچ یادم نمی آمد حالا باید چه کار کنم. برای همین به سراغ لیست سؤالاتی که در قسمت «گفتگو درباره داستان» بود، رفتم. نام دوستان پوپک را پرسیدم و سپس پرسیدم کدام قسمت داستان برایشان جالب بوده است.(در همان لحظات میشد با پرسیدن یک «چرا» یک بحث را در کلاس شکل داد و حتی نظر دیگر دانش آموزان را در مورد جالب بودن یا نبودن فلان اتفاق پرسید.) اما من که همچنان سردرگم بودم به شنیدن پاسخ های بچه ها اکتفا کردم.
ادامه در کامنت
#حانیه_نمایان
#یحیی_قائدی
#فبک
#پوپک_پرسندو
#yahyaghaedi
#p4c_ir
#iran_p4c
#fabac_ir
#p4c_facilitator
#فبک_داراب
https://www.instagram.com/tv/CGCOxc-JsvV/?igshid=aqs19zaqr04i