پندهای 22 گانه زرتشت که 3700 سال پیش آن را به ما آموخته و به یادگار گذاشته
1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر
2. پیش از پاسخ دادن بیاندیش
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم مخور
5. خود برای خود، همسر برگزین
6. به ضرر کردن کسی خوشنود مشو
7. تا جایی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی
14. راستگو باش تا پایدار باشی
15. فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. هرگز ترشرو و بدخو مباش
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی
20. جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز
22. دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست گردی
#زرتشت
1. آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نیامده است رنج و اندوه مبر
2. پیش از پاسخ دادن بیاندیش
3. هیچکس را تمسخر مکن
4. نه به راست و نه به دروغ هرگز قسم مخور
5. خود برای خود، همسر برگزین
6. به ضرر کردن کسی خوشنود مشو
7. تا جایی که می توانی، از مال خود داد و دهش نما
8. کسی را فریب مده تا دردمند نشوی
9. از هرکس و هرچیز مطمئن مباش
10. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی
11. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی
12. سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی
13. با مردم یگانه باش تا سرآمد و مشهور شوی
14. راستگو باش تا پایدار باشی
15. فروتن باش تا دوست بسیار داشته باشی
16. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی
17. نیک باش تا زندگانی به نیکی گذرانی
18. هرگز ترشرو و بدخو مباش
19. مطابق وجدان خود رفتار کن که کامروا شوی
20. جوانمرد باش تا آسمانی باشی
21. روان خود را به خشم و کینه آلوده مساز
22. دردین و مذهب افراط نکن تا پاک و راست گردی
#زرتشت
#زرتشت
چون این گیتی به پایان خویش نزدیک آید، صدهزار و ده هزار و هزار…. از تخمهء خشم به هستی رسند.
آنان که به ایرانشهر (سرزمین ایران)برسند، از بدترین تبار و بی هنرترین آفریدگان باشند….دارای پرچمی افراشته و زینهای مرکبشان سیاه رنگ باشد،چهره هاشان آفتاب سوخته و مویی ژولیده بر سر و صورت دارند….از پست ترین نژاد و از فرزندان زویش باشند که چون نیک بنگری آنان را تخمه و جد و بن پیدا نیست.
آنان به جادوگری و وعده های دروغین به سرزمینهای ایران که من ،اورمزد،آفریدم بتازند و بسیار دیها که ویران کنند و چاهها که بخشکانند و دانشمندان که کشتار کنند و بسیار کتابها که بسوزانند و لوحها که بر آب ریزند و آتشها که خاموش کنند و بر این کارشان نیز تا ابد مفتخر باشند.
آنگاه بس چیزها را که سوزند و آلایند و خانه از خانه داران بگیرند و ده از دهگانان، آبادی و بزرگی و بزرگزادگی و راستی در دین و پیمان و زنهار و شادی و همگی آفرینش من، اورمزد که دادم بگیرند…..و این دین ویژهء مزدیسنان و آتش بهرام که به داد بر پا شده است، همه را بگیرند و به نیستی رسانند و زنگیان و آوارگان صحرا نشین پدید آیند. و آن روستای بزرگ شهر و آن شهر بزرگ ده و آن ده بزرگ دودمانی شود و از آن دودمان بزرگ،جز استخوانی نماند…بازی و شوخی از دل کودکان و جوانان برود و پیران را حرمت نباشد و از دلشان رامش بر نیاید. ای زرتشت این ژولیده مویان را عهد نباشد و بسیار فریفتار باشند، چرا که آنچه را گویند نکنند و بدترین عهد دارند، چرا که آنچه را نگویند کنند. ایشان را پایداری در دین و گفتار نیست و از آفریدگار زینهار ندارند و بر گفتار خویش، استوار نیستند.
و اندر آن بدترین هنگام، همه مردن را فریفتار باشند و بد یکدیگر خواهند و مهرورزی بزرگ دگر گونه باشد…و آزرم و دلبستگی و روان دوستی از این جهان بشود…..مهر پدر از دل پسر و برادر از برادر برود و داماد از پدر زن روی بگرداند و خواهش مادر از دختر جدا و دگرگونه باشد و رستنیها و دار و درخت بکاهد،
و در آن بدترین هنگام، آن بد تباران، مرغی را گرامیتر بدارند تا مردم یگانه پرست و دیندار ایران زمین را…..آن بد نهادان، تخمهء خویش را گرامی دارند و آنان که از تخمه پارسیانند را پست شمارند.
ای زرتشت،چون این گیتی به تنگ آید و پیدایش سوشیانت، نزدیک آید، روز و ماه و سال کوتاهتر شود و روز و شب بکاهد و خورشید راست تر و نهفته تر گردد…آنان مرده ها را چال کنند و مردگان را بگسترانند.
و اندر آن روزگار سخت،ای سپیتامان زرتشت،آن پست ترین بندگان به فرمانروایی سرزمینهای ایران فراز آیند…..بهدینان که کستی به میان دارند، پس از آن پاکی نگهداشتن نتوانند…. و آنقدر پارسایان بکاهند که دیگر مردمان سرزمین ایران روزهای مقدس را نشناسند و هر پارسی زبانی، روزهای آن دیوان ژولیده موی را بشناسد…عبادت به روش خویش را بیاموزند و بیاموزانند و کمتر کسی نیایش بهدینی را بداند،آنقدر که اگر مردی پارسا، درآن روزگار بد، شعله آتشی را بروش صحیح بیفروزد، بهره آن مانند کسی است که در این روزگار تو، صد سال به نیایش آمده باشد.
گفتار پاکان و بخردان و راست دینان را انگیزش (شورش) و کفر بدارند و گفتار خردان و بدکاران و دلقکان را نیکو و گرامی و باور بدارند.
هم در آن بدترین ایام،این بد نهادان،دختران پادشاهان و بزرگان ایران زمین را به زنی گیرند و برده داری و غلامی که در این سرزمین هرگز نبوده، رواج دهند و انسانی که آفریدهء من است به انسانی دیگر به بهای پول میفروشند….با آن بهایی که بابت زنان برده (کنیزان) میپردازند با آنان مانند حیوانات همخوابه می شوند و بدان کار نیز مباهات می ورزند و فرزندان حاصل را نیز به فرزندی می دارند…….
و از گناهانی که مردمان کنند، از پنج گناه سه گنه را پیشوایان دین و دو دیگر را مردمان و پیروان آنان مرتکب گردند و نیکان را دشمن باشند و عبادتی را که خود بپذیرند، انجام ندهند و از دوزخ بیم ندارند.
و جشن و رسم پیشینیان، جای جای کنند و آن نیز که کنند بسیار سست باشد و بدان اعتقادی ندارند.
چون این گیتی به پایان خویش نزدیک آید، صدهزار و ده هزار و هزار…. از تخمهء خشم به هستی رسند.
آنان که به ایرانشهر (سرزمین ایران)برسند، از بدترین تبار و بی هنرترین آفریدگان باشند….دارای پرچمی افراشته و زینهای مرکبشان سیاه رنگ باشد،چهره هاشان آفتاب سوخته و مویی ژولیده بر سر و صورت دارند….از پست ترین نژاد و از فرزندان زویش باشند که چون نیک بنگری آنان را تخمه و جد و بن پیدا نیست.
آنان به جادوگری و وعده های دروغین به سرزمینهای ایران که من ،اورمزد،آفریدم بتازند و بسیار دیها که ویران کنند و چاهها که بخشکانند و دانشمندان که کشتار کنند و بسیار کتابها که بسوزانند و لوحها که بر آب ریزند و آتشها که خاموش کنند و بر این کارشان نیز تا ابد مفتخر باشند.
آنگاه بس چیزها را که سوزند و آلایند و خانه از خانه داران بگیرند و ده از دهگانان، آبادی و بزرگی و بزرگزادگی و راستی در دین و پیمان و زنهار و شادی و همگی آفرینش من، اورمزد که دادم بگیرند…..و این دین ویژهء مزدیسنان و آتش بهرام که به داد بر پا شده است، همه را بگیرند و به نیستی رسانند و زنگیان و آوارگان صحرا نشین پدید آیند. و آن روستای بزرگ شهر و آن شهر بزرگ ده و آن ده بزرگ دودمانی شود و از آن دودمان بزرگ،جز استخوانی نماند…بازی و شوخی از دل کودکان و جوانان برود و پیران را حرمت نباشد و از دلشان رامش بر نیاید. ای زرتشت این ژولیده مویان را عهد نباشد و بسیار فریفتار باشند، چرا که آنچه را گویند نکنند و بدترین عهد دارند، چرا که آنچه را نگویند کنند. ایشان را پایداری در دین و گفتار نیست و از آفریدگار زینهار ندارند و بر گفتار خویش، استوار نیستند.
و اندر آن بدترین هنگام، همه مردن را فریفتار باشند و بد یکدیگر خواهند و مهرورزی بزرگ دگر گونه باشد…و آزرم و دلبستگی و روان دوستی از این جهان بشود…..مهر پدر از دل پسر و برادر از برادر برود و داماد از پدر زن روی بگرداند و خواهش مادر از دختر جدا و دگرگونه باشد و رستنیها و دار و درخت بکاهد،
و در آن بدترین هنگام، آن بد تباران، مرغی را گرامیتر بدارند تا مردم یگانه پرست و دیندار ایران زمین را…..آن بد نهادان، تخمهء خویش را گرامی دارند و آنان که از تخمه پارسیانند را پست شمارند.
ای زرتشت،چون این گیتی به تنگ آید و پیدایش سوشیانت، نزدیک آید، روز و ماه و سال کوتاهتر شود و روز و شب بکاهد و خورشید راست تر و نهفته تر گردد…آنان مرده ها را چال کنند و مردگان را بگسترانند.
و اندر آن روزگار سخت،ای سپیتامان زرتشت،آن پست ترین بندگان به فرمانروایی سرزمینهای ایران فراز آیند…..بهدینان که کستی به میان دارند، پس از آن پاکی نگهداشتن نتوانند…. و آنقدر پارسایان بکاهند که دیگر مردمان سرزمین ایران روزهای مقدس را نشناسند و هر پارسی زبانی، روزهای آن دیوان ژولیده موی را بشناسد…عبادت به روش خویش را بیاموزند و بیاموزانند و کمتر کسی نیایش بهدینی را بداند،آنقدر که اگر مردی پارسا، درآن روزگار بد، شعله آتشی را بروش صحیح بیفروزد، بهره آن مانند کسی است که در این روزگار تو، صد سال به نیایش آمده باشد.
گفتار پاکان و بخردان و راست دینان را انگیزش (شورش) و کفر بدارند و گفتار خردان و بدکاران و دلقکان را نیکو و گرامی و باور بدارند.
هم در آن بدترین ایام،این بد نهادان،دختران پادشاهان و بزرگان ایران زمین را به زنی گیرند و برده داری و غلامی که در این سرزمین هرگز نبوده، رواج دهند و انسانی که آفریدهء من است به انسانی دیگر به بهای پول میفروشند….با آن بهایی که بابت زنان برده (کنیزان) میپردازند با آنان مانند حیوانات همخوابه می شوند و بدان کار نیز مباهات می ورزند و فرزندان حاصل را نیز به فرزندی می دارند…….
و از گناهانی که مردمان کنند، از پنج گناه سه گنه را پیشوایان دین و دو دیگر را مردمان و پیروان آنان مرتکب گردند و نیکان را دشمن باشند و عبادتی را که خود بپذیرند، انجام ندهند و از دوزخ بیم ندارند.
و جشن و رسم پیشینیان، جای جای کنند و آن نیز که کنند بسیار سست باشد و بدان اعتقادی ندارند.
فرّ کیانی نیرومند را می ستاییم که مزدا آفریدهاست، کارامد و چالاک است و سرآمد همهٔ آفریدگان محسوب می شود.
زیبا و بسیار درخشنده است که اهورا مزدا بدان سوشیانت و همراهانشان را پدیدآورد، فرّی که از آن خداوند میباشد و آن را برآن سوشیانت و همراهان گماشت تا آنان جهانی نو بنیان کنند.
جهانی همیشه تازه و جوان که پیری و بیماری و فساد در آن راه نباشد و همیشه جاودان میماند، پس از آن که مردگان رستاخیر کنند و زندگان بی مرگ شود و چون آن سوشیانت به پیدایی و ظهور آید آرمان خویش روا و جهانی نو بنیان کند.
درچنین جهانی که برپایهٔ اَشَه ( راستی ) استوار است، جاودانگی برپا میشود، و دروغ دیگر باره به همان جایی رانده می شود که از آن جا برای آسیب رسانیدن به راستی و گروندگان آن قیام کرده بود و نیست و نابود میگردد
#زرتشت
#سوشیانت
زیبا و بسیار درخشنده است که اهورا مزدا بدان سوشیانت و همراهانشان را پدیدآورد، فرّی که از آن خداوند میباشد و آن را برآن سوشیانت و همراهان گماشت تا آنان جهانی نو بنیان کنند.
جهانی همیشه تازه و جوان که پیری و بیماری و فساد در آن راه نباشد و همیشه جاودان میماند، پس از آن که مردگان رستاخیر کنند و زندگان بی مرگ شود و چون آن سوشیانت به پیدایی و ظهور آید آرمان خویش روا و جهانی نو بنیان کند.
درچنین جهانی که برپایهٔ اَشَه ( راستی ) استوار است، جاودانگی برپا میشود، و دروغ دیگر باره به همان جایی رانده می شود که از آن جا برای آسیب رسانیدن به راستی و گروندگان آن قیام کرده بود و نیست و نابود میگردد
#زرتشت
#سوشیانت