خشت بر خشت زوایای جهان گردیدم!
منزلی امن‌ تر از گوشه‌ ی تنهایی نیست...
#طالب_آملی

زین‌سان که رقص می‌کنم از شادی خیال
در نعمتِ وصال،گر اُفتم چه ها کنم

#طالب_آملی

در حرم زلف او درآمده گستاخ!
سلسله بر پا نهید باد صبا را

غزل ۱۸
#طالب_آملی

ای کاش جذب شوق تو برقع برافکند
تا خلق بنگرند که چون می‌کِشد مرا...

غزل ۲۱
#طالب_آملی

از من کنید نسخه‌ی دیوانگی طلب
کز دفتر جنون زده‌ام انتخاب‌ها!

غزل ۴۸
#طالب_آملی

ای یاد آنکه شب همه‌شب مست اشتیاق
می‌دید دیده‌ام به خیال تو خواب‌ها...

دارد تبسم تو به دل‌های خون‌چکان
آن منتی که داشت نمک بر کباب‌ها

غزل ۴۸
#طالب_آملی

کامم، رخ تو دیدن و در خون تپیدن است...

غزل ۶۷
#طالب_آملی

سری به انجمنم بود؛ چون کنم که نمود
خیال گوشه‌ی چشم تو گوشه‌گیر مرا

غزل ۷۴
#طالب_آملی

آنکه از تحریر نامش، نامه بوی گل گرفت
دوش در بزم آمد و هنگامه بوی گل گرفت

با گریبان بهارافشان چو پیدا شد ز دور
بر تن مجلس‌نشینان جامه بوی گل گرفت

امتحان خامه می‌کردم به وصف روی دوست
یک رقم طی شد، تمام خامه بوی گل گرفت‌...

غزل ۱۲۹
#طالب_آملی

جان به‌لب دارم و تلخ‌ست دهان... پنداری
حرف شیرینی جان هم غلط مشهورست

غزل ۱۳۲
#طالب_آملی

دل شکسته‌ی من خوی زلف او دارد
که ناگذشته نسیمی بر او، پریشان است!

غزل ۱۳۴
#طالب_آملی