🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
1.62K subscribers
6.58K photos
1.29K videos
68 files
6.56K links
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است
بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت...

"عارف قزوینی"
Download Telegram
روز نامه #گاردین
روزنامه ای با طول عمر دو قرن



در آنسوی دنيا، يك روزنامه مترقی و خصوصی، دويستمين سال تولدش را جشن گرفت. بله ۲۰۰ سال! آ‌ن هم در كجا؟ در انگلستان؛ كشوری كه از نظر ما مهد ستم و استثمار و آزادی های پوشالی است.

در گاردين، ۷ نسل روزنامه نگار، كار كرده اند و بازنشسته شده اند و بدون تهديد و تحقير، به مرگ طبيعی يا لااقل حوادث غيرسياسی، از دنیا رفته‌اند.
معني اين حرف را كساني بيشتر مي دانند كه به تاريخ مطبوعات خاورميانه و ايران از قاجاريه تاكنون ، آگاهند و يا كساني كه در دو دهه اخير در مطبوعات سياسي و منتقد كشور فعالیت داشته‌اند و روزنامه هايی با طول عمر #يكروز را، به چشم خود ديده اند !

اگر بخواهيم برای مخاطبان عام ايراني ، تصویر دقيق‌تری از طول عمر اين روزنامه ارائه كنيم ، بايد گفت كه آغاز به كار گاردين در ۵ می ۱۸۲۱ ميلادی، مصادف با حكومت فتحعلي شاه ( دومين شاه قاجار) و ۷ سال قبل از انعقاد قرار داد تركمن چای بود .
اگر اين روزنامه صرفا وقايع مهمي همچون تغيير حكومت‌ها و يا مرگ شاهان و رهبران ايران را پوشش داده باشد ، بايد اكنون در آرشيو كاغذی آن ، صفحاتي از خبر فوت فتحعلي شاه، محمدشاه، ناصرالدين شاه، مظفرالدين شاه، محمدعلی شاه، احمدشاه قاجار، رضاشاه و محمد رضا شاه پهلوی و نيز ورود و درگذشت آيت الله خمينی، وجود داشته باشد .

گاردين، كارش را به عنوان يك هفته نامه محلی در شهر #منچستر شروع كرد. سپس روزنامه شد و به لندن انتقال يافت و در نهايت، دفاتری در سراسر اروپا تاسيس كرد و به شهرت جهاني رسيد .
اين نشريه از بدو تاسيس، موضع مستقل و شعار ساده و صريحي را انتخاب كرد و عليرغم فشارهای مالی كه آنرا تا مرز ورشكستگی پيش برد، تا همين امروز، به آن عهد پايبند مانده است ؛

👈«كار ما #نقدقدرتمندان ، و ديدن كسانی است كه معمولا ديده نمی شوند »

گاردين به عنوان يك روزنامه پرسابقه كه به درستي آن را «پدر بزرگ نشريات دنيا» مي نامند، برای همه رسانه هاي جهان، بويژه روزنامه‌هاي ايران ، درس هاي آموختني زيادي دارد ؛
مهمترين درسش، شايد همين نحوه مواجهه با رسانه های مجازی و شبكه هاي اجتماعي است كه چگونه به جاي رقيب پنداري وگريز و ستيز، توانست آنها را به خدمت گيرد و به بخشي از توان و اثربخشي خود ، تبديل كند .
با اين حال،اهميت گاردين در اصول حرفه اي و درس هايي كه به ما مي دهد، نيست !
قهرمان اين داستان، آن فضا و فرهنگ و ساختاری است كه به اندازه دو قرن، يك رسانه منتقد و مستقل را در درون خود رشد می دهد و تحمل می كند .

⬅️ شك ندارم كه اگر گاردين به عنوان روزنامه «#ناقدقدرت از دويست سال پيش تا كنون ، در ايران منتشر شده بود ، ( و البته به اتهام اقدام عليه امنيت ملي و همسويي با دشمن و تشويش اذهان عمومي و توهين به مقدسات و ديگر موارد مشابه ، متوقف نمی شد )، الان می توانست گنجينه ای از اخبار و تصاوير مهمترين و عبرت آموز ترين رويدادهاي دو قرن اخير كشور را ، پيش روی ما قرار دهد ، و كار تاريخ نويسان را آسان تر نمايد .

اگر گاردين به عنوان همان روزنامه «#صدای_بی_صدايان می توانست در ايران منتشر شود ، شايد اصلا نيازی به انتشار ؛
روزنامه «اختر» و قتل احمد روحي،
انتشار«صور اسرافيل» و قتل جهانگيرخان،
انتشار «طوفان» و قتل فرخي يزدي ،
انتشار «روح القدس» و قتل احمد تربتي ،
انتشار «قرن بيستم» و قتل ميرزاده عشقي،
انتشار «دنيا» و قتل تقي اراني ،
انتشار «مرد امروز» و قتل محمد مسعود ،
و نيز انتشار و قتل و بازداشت و بيكاري و فرار و مهاجرت و در به دري صدها روزنامه نگار ايراني نبود .

غمگينم از اينكه شاهد برآمدن و پژمردن دهها نشريه و رسانه و نابودی هزاران شغل و زندگي بوده ام ، اما خوشحالم كه لاقل از اين جمع خستگان، حتي در جايي دورتر از اينجا، يكی هم ۲۰۰ ساله شد !

می دانم كه گاردين، برخلاف روزنامه های كشور من، احتمالا اين شانس و فرصت را خواهد داشت تا چندين سال بعد از ما نیز بماند ،
اما اميدوارم كه آنچه در باره فرزندان و آيندگان ما می‌نويسد، شباهتی به اخبار و تصاوير دوران ما و پدرانمان نداشته باشد .

#قاسم_خرمی


t.me/tarikhdartarazoo 🏛
۲۳ آذر سالروز دستگيری #صدام_حسين ديكتاتور عراق است.

اين عكس هم مربوط به روزهای پس از سقوط اوست كه در زندان امنيتی آمريكايی ها به سر می برد و در حال شستن لباس است.
شستن لباس البته كار سختی نيست اما پاك كردن آن همه خونهايی كه بر جامه و دستان او نشسته است، يقينا به اين آسانی نبود.

🔹 اين تصوير رقت بار،  از مردی كه روزگاری جان و مال و ناموس يك ملت در چنگال او بود، به اندازه دهها كتاب و مقاله و نوشته سياسی، درس آموز و پند آميز است.
اين عكس را بايد بر روی جلد همه كتابهای تاريخ  مدارس خاورميانه، چاپ كنند و در فصل امتحان، يك سوال ثابت از همه دانش آموزان اين منطقه پر ماجرا،  پرسيده شود:

« صدام كِه بود و چه كرد و چه شد»‌؟!

#قاسم_خرمی


t.me/tarikhdartarazoo 🏛
#الهه_تباهی

#پرویزثابتی معاون و همه کاره سازمان امنیت حکومت محمدرضا شاه پهلوی در سالهای منتهی به سقوط بود. بعد از فرار از کشور در آبان ۵۷ تا کنون هیچ تصویری از او منتشر نشده بود تا اینکه درچند روز اخیر دخترش پردیس ثابتی درخارج از کشور از او تصاویر در جمع اپوزیسیون جمهوری اسلامی منتشر کرد که جنجالی شد.
او بعد از ۴۴ سال زندگی مخفيانه، اكنون در سن ۸۶ سالگی با خونسردی و خرسندی در ميان كسانی حاضر شده است كه دست كم در ظاهر، عليه سركوب و دستگيری و زندان و شكنجه و اعدام شعار می دهند و خواستار آزادی و مدارا و رعايت حقوق بشر در حق مردم ايران هستند.در ميان جمعيتی كه در اطراف ثابتی حلقه زده اند، (خاصه گروههای چپ ماركسيستی) از آنهايی كه بيش از ۵۰سال سن دارند و سری در سياست يك دهه اخير حكومت پهلوی داشتند، كمتر كسی است كه زخمی ويا نيشی ازساواك مخوف دوران زعامت ثابتی در بدن نداشته باشد اما اكنون چهار دهه بعد از آن سالها، ثابتی را كه #الهه_تباهی می ناميدند، همچون همرزمی امين در جبهه آزادی خواهی خود پذيرفته و دم بر نمی آورند!
زمانی بود كه نام پرويز ثابتي لرزه بر اندام هر جنبنده سياسی در ايران دهه ۵۰ می انداخت. همه كاره ساواك بود و در دستگيری و شكنجه و اعدام مخالفين حكومت، هيچ چيز اراده او را محدود نمی كرد. حتی در ميان مقامات حكومت هم با وزير و وكيل فالوده نمی خورد و درچشم به هم زدنی می توانست، بايك پرونده سازی ساده، هر صاحب منصبی را به سقوط و دريوزگی بكشاند.

پرويز ثابتی از روسای ساواك امثال #نصيری و #مقدم حساب نمی برد و حتی #هويدا نخست وزير وقت هم از او بيم داشت. قدرتی مافيايی ثابتی تا جايی پيش رفته بود كه تلفن های خصوصی شاه را هم شنود می كرد. گفتگوی تلفنی شاه با #علی_امينی در سال آخر حكومت كه اخيرا منتشر شده است، كار ثابتی بود. حتی كاسه صبر #اشرف_پهلوی را هم لبريز كرده بود تا جايی كه به او گفته بود:
« ثابتی! برای تو ظاهرا زدن وکشتن مثل آب خوردن است!».

پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم از اداره کل سوم رسید، سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم بود و سال ۱۳۵۲ مسئول اول اداره کل سوم ساواک موسوم به #امنیت_داخلی شد و زندان «كميته مشترك ضد خرابكاری» زير كنترل مستقيم او قرار گرفت. #كميته_مشترك در واقع تركيبی از چند نهاد نظامی و امنيتی بود كه برای هماهنگی در سركوب مخالفين ايجاد شده بود.
به اين ترتيب، پرويز ثابتي كه به عنوان يك دانشجوي شهرستاني در رشته حقوق دانشگاه تهران تحصيل مي كرد تا مدافع حقوق قانونی مردم در مقابل قدرت باشد، تبديل به برنده ترين شمشير عليه حقوق قانونی و سياسی شهروندان ايرانی شد و ساواك را به جهنمی ترين سازمان امنيتی و عامل بي اعتباری حكومت پهلوی مبدل كرد.

ثابتي حقوقدان و تئوريسين امنيتي حكومت هم بود بطوريكه در روزهای طوفانی قبل از سقوط شاه، همچنان اعتقاد داشت که با دستگیری و نابودی ۱۵۰۰ نفر از فعالان سیاسی، این بحران فروکش می کند. هرچند در همان روزها نیز در تدارک فروش اموال و انتقال خانواده اش به خارج بود! تنها مقام ارشد حكومتی بود كه در اوج بحران و انقلاب، منزل گرانقيمتش رانقد فروخت و بانام مستعار عاليخانی از فرودگاه تهران پرواز كرد و ديگرهيچ كس او را نديد.

ثابتي البته از گذشته اش پشيمان نيست و اگرچه يكي از عوامل سقوط شاه بود اما خودش را همچنان مدافع امنيت و مخالفان شاه ( حتي همان اپوزيسيوني كه دور او را گرفته اند) را خرابكار و تروريست مي داند، با اين حال، امثال پرويز ثابتي و رضا پهلوي را به اين دليل كم خطر تر مي دانم كه حداقل از تاريخ يك درس بزرگ گرفته اند ولو اينكه به زبان نياورند؛ آموخته اند كه با ساواكي گري و سفاكي گري و زدن و بستن، نمي توان بر جامعه ايران حكومت كرد؛ چون نتوانستند حكومت كنند. ثابتی فكر مي كرد كه سيستم« بي داد» هميشه بر بنیاد است. او را به خاطر مسئولیت های امنیتی اش هیچ کس سرزنش نمی کند بلکه به خاطر آن تندروی ها و بزن و بگیرهایی مورد سرزنش است که حتی شاه را هم به این نتیجه رساند که امنیت کشور با انحلال ساواک بهتر تامین می شود اما دیگر خیلی دیر شده بود…ثابتی شاه را بیچاره کرد

روی سخن باکسانی است درهمين حكومت كه از همان ثابتی بیرحم زخم ها خورده اند اما با رفتار و كردار خود شرايطی را فراهم كرده اند كه اكنون ثابتی و ثابتی های شرمسار و فراری، ظفرمندانه از پناهگاهها خود خارج می شوند و پوزخند می زنند و نغمه آزادی می سرايند! هراس من اما از مردمی است كه تاريخ نمی خوانند!

#قاسم_خرمی

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
آیا مخالفان #میرزاحسن_رشدیه بازگشته اند؟!


🔶از چند هفته پیش تعدادی از دانش آموزان دختر در شهر قم ( و سپس تهران) دچار مسمومیت و مراجعه به مراکز درمانی شدند که وزیر آموزش و پرورش و برخی رسانه های همسو، ابتدا بر سبيل عادت، آنرا تکذیب و خبرسازی جعلي تلقی کردند تا اینکه بالاخره  دادستان کشور خبرداد که «احتمال دارد این اقدام عمدی باشد»!
🔶داستان دارد به قسمت هولناكش مي رسد كه حتي تماشا و تصور آن هم، مناسب همه سنين نيست.  سال سختي بر زنان و دختران ايراني گذشته است اما اينكه اسيد پاشان ديروز، در ماموريتي جديد، بخواهند از طريق ترور و یا آزار بیولوژیک و چنين اقدامات وحشت زایی، عرصه حضور و ظهور و زندگي اجتماعي زنان را محدود كنند، صرفا قرينه سازي رفتار طالبان حاكم بر افغانستان در منع تحصيل زنان نيست، رجعت به گذشته تاريکی است که گمان می کردیم به تاریخ پیوسته است. 
🔶مقابله با آموزش دختران و حتي مدارس نوين در ايران، امر كم سابقه اي نيست. در دوره قاجاريه هم رگه هايي از همين تفكر، راه را بر ميرزا حسن رشديه بست كه مي خواست، آموزش نوين و غربي را جايگزين، مكتب خانه هاي قديم كند.
🔶حسن رشديه تبريزي انسان روشن ضمير و دنيا ديده اي بود كه باور داشت آموزش امري ملي و حق مشترك پسران و دختران ايراني است و در اين فقره بايد جاي مساجد و مكتب خانه هاي شريعت پناه و روش هاي مبتني بر چوب و فلك را، محیط مدارس و روش هاي نوين آموزشی  و الفبايي بگيرد. اين سخنان در آن زمان مصداقي از محاربه بود.
🔶در بينش  و روش فقهي مخالفان مدارس نوين، مقابله با حسن رشديه « باَِيِ نحوِ كانَ » ولو با تهديد و  بهتان، امري جايز و فعلي لازم بود. مدتي او را بهايي  خواندند و به عضویت در جمعیت های فراماسونی خصوصاً «انجمن باغ میکده» نسبت دادند. دكان هايي از خرافات فروشان را بسته بود كه كاسبان وقت، يقه او را رها نمي كردند!
🔶تاسیس مدارس نوین علاوه دلبستگان علوم قدیم، با کارشکنی ها و دسیسه های درباریان قاجار نیز مواجه شد و مدارس جدید بارها  با هجوم جوانان تندرو بسته و خراب می‌شدند و حتی یکی از شاگردان رشدیه، جان خود را در این راه از دست داد. در چند نوبت هم خود رشدیه را زیر مشت و لگد گرفتند و دست و پای او را شکستند. مخالفان می گفتند که حمایت از مدرسه رشدیه عین ترویج  فحشا است و او به  بهانه مدرسه جدید، قصد دارد، کودکان مسلمان را از دین خارج کند!
🔶رشديه در مقاله ای مندرج در روزنامه #ثريا نوشته بود بايد گريست هنگامی كه « در اروپا در هر هزار نفر، یک نفر بی سواد است و در ایران در هر هزار نفر، یک نفر باسواد و این از بدی اصول تعلیم است».  او در حال گريستن بود كه مدرسه ها را يكی يكی بر سرش خراب مي كردند او اما به هزينه خودش، هر بار در يك شهر بزرگ مدرسه اي بنا مي كرد.
🔶حسن رشدیه در آذر ماه ۱۳۲۳ از دنیا رفت و چندین اثر ارزشمند نوشتاری و یک میراث بزرگ باقی گذاشت. ميراث بزرگ او  ایده تأسیس مدارس دخترانه در ایران بود. در دو دهه آخر عمر رشديه بالاخره رضا شاه از این ایده خاک گرفته، گردی زدود و در نظام آموزشی نوین حق تحصیل دختران را رسمیت بخشید وگرنه قدرت مرتجعین عصر قاجاریه در حدی بود بتواند زنان ایرانی را به پستوهای جهل و بی سوادی براند.

#قاسم_خرمی

t.me/tarikhdartarazoo 🏛
چرا حکومت متزلزل ناصرالدین شاه قاجار، پنجاه سال دوام آورد ؟!


ناصرالدین شاه، شاید تنها شاهِ تاریخ ایران باشد که یک دینار دارایی و یک وجب ملک و تیول نداشت. چرا که می گفت: «کل ایران مال من است»!

واقعیت هم چنین بود؛  او اگر چه هیچ ثروت ثبتی و سند ملکی نداشت اما در غارت و چپاول تمام شاهزادگان و تیولداران شریک و سهیم بود.

این روزها مصادف است با  روز قتل قبله عالم، #سلطان_صاحبقران، ظل الله ایران و #شاه_شهید، ناصرالدین شاه قاجار؛ که ۵۰ سال وقت ایران را گرفت و اگر به تیر #میرزارضای_کرمانی گرفتار نمی شد، این استعداد را داشت تا در میان تعظیم و تکریم غلامان و امیران و والیان، چندین دهه دیگر هم، کج دار و مریز، حکومت کند.

در نگاه اغلب ما، ناصرالدین شاه، فردی ابله، فرومایه و فاسدی است که کار اصلی اش وطن فروشی و نخبه کشی و ساخت و پاخت با روس و انگلیس، و اوج دنائتش قتل #امیرکبیر مظلوم بود. اما از کنار این پرسش هم نمی توان گذشت که اگر او چنین بود(که واقعا هم بود)، چگونه توانست ۵۰ سال بر ایران حکومت کند؟

واقعیت این است که ناصرالدین شاه، برخلاف تصویری که از او غالب شده است، انسان ناآگاه و بی خبری نبود و در قیاس با شاهان قاجار حتی یک سر و گردن هم در آشنایی با اوضاع جهان و ظرایف عرصه سیاست ایران، از آنها بالاتر بود. همه هنرهای زمانه از شعر، نقاشی، خطاطی و خطابه خوانی گرفته تا تیراندازی، سوارکاری، نویسندگی و دلربایی را در خود داشت، الا یک هنر؛ «هنر حکمرانی و حکمروایی»! او بیش از چگونه حکومت کردن، «چگونه در قدرت ماندن» را بلد بود و این هنر سیاه را به بهترین شکل و با بدترین ترین روش به کار بست. با لطایف الحیلی خودش را در دل توده ها و چشم نخبگان فرو کرد و همه را فریب داد تا خودش بی رقیب بماند.

همین سخن به ظاهر ساده و فریبا که «من از این دنیا ملک و املاکی ندارم»!  چه می دانید که او را چقدر درچشم رعیت بی خبر، به غایت عزیز کرده بود. در باره محبوبیت ناصرالدین شاه در میان توده های مردم همین بس که بدانید در ملاقات‌های عمومی  فرصتی بود تا همگان بتوانند او را ببینند.مردم  فرسنگ ها راه می پیمودند و صف می بستند  تا از فاصله دور برای پادشاه قوی شوکت ایران دستی تکان دهند و یا  اگر مجالی افتاد، عریضه ای جان نثارانه تقدیم غلامان او کنند!

بااینحال در ۴۵ سال اول سلطنت او یعنی از ۱۲۲۷  تا  ۱۲۶۷  شمسی، حدود ۱۶۹ مورد شورش و ناآرامی در کشور به ثبت رسید به عبارتی، هر ۸ ماه یک بار، با یک بحران معیشتی و امنیتی از جنس شورش نان مواجه بود که هر کدام از آن بحران ها می توانست کل موجویت یک کشور را نابود کند، اما او توانست با هوش سیاه خود و استفاده از نیروی بخشی از ملت، علیه بخش دیگر ملت، در نهایت همه را سرکوب کند.

هنر ناصرالدین شاه، فقط بازی با احساسات توده ها نبود، او حتی نخبگان بزرگ مثل میرزا تقی خان امیرکبیر و  میرزا حسین خان #سپهسالار را هم فریب داد. علمایی در حد سید سید جمال الدین اسد آبادی را هم بلاتکلیف گذاشت. به امیرکبیر می گفت دنیای بدون امیر برای من جهنم است و سه سال بعد با چنان مخفی کاری و سرعت و شناعتی او را از سر راه برداشت که همگان انگشت به دهان ماندند. در مکاتبات اداری بعد از مرگ امیر کبیر، در کمتر موردی با نام و نشانی از میرزا تقی خان برخورد می کنید و در معدود متون تاریخی از او با نام « آن ملعون»! یاد شده است. اکنون از آن مرد بی نظیر، جز یک پرتره عکس مشکوک، چیزی باقی نمانده و شاید اگر پژوهش فریدون آدمیت و انتشار کتاب «امیر کبیر و ایران» نبود، برای ما هم او هنچنان ناشناخته می ماند.

میرزاحسین خان سپهسالار، بیست سال بعد از مرگ امیرکبیر به صدر اعظمی رسید. آنهم زمانی که کشور به خاطر خشکسالی، زلزله، وبا و بی تدبیری شاه در اوج فلاکت بود. ناصرالدین شاه از صدراعظم جوان خواست که برای نجات مملکت هر کاری که می تواند بکند و  اطمینان داد که هرکس مقابل برنامه و نظم جدید دولت بایستد «اگرچه پسرمان باشد واجب­الدفع می­دانیم».

 اما به محض اینکه اصلاحات میرزاحسین خان، موقعیت متنفذین دربار را به خطر انداخت ناصرالدین شاه، سپهسالار را عزل کرد و برای اینکه حق این دولتمرد اصلاحگر را کف دستش گذاشته باشد به او گفت که من فرد علیلی چون یوسف خان مستشارالدوله را به این سبب جایگزین تو کردم که بفهمی این مملکت را من حفظ کرده ام نه اقدامات اصلاحی تو!

گذاشتن انسانهای کوچک به جای آدم های بزرگ، اشتباه تاریخی بود که شاه قاجار می خواست دوباره بیازماید! با کنار زدن سپهسالار رشته امور از دست او خارج شد و سلسله بحران ها، به #انقلاب_مشروطه کشیده شد.

#قاسم_خرمی

t.me/tarikhdartarazoo 🏛