تردیدار | شاهین کلانتری
1.05K subscribers
124 links
یادداشت‌های شاهین کلانتری
کانال اصلی:
@shahinkalantari
Download Telegram
✔️اینجوری هم بنویسیم

شاید شما هم گاهی حس کنید که شوقتان به نوشتن فروکش کرده یا نوشتن برایتان سخت و ملا‌ل‌آور شده.
چه باید کرد؟

من این شیوه‌ی ساده را بارها آزموده‌ام و هر بار بیش از قبل به اثربخشی پی برده‌ام:
در یادداشت‌های روزانه‌تان جمله‌ها را به کوتاه‌ترین شکل ممکن بنویسید. نگذارید هر جمله بیش از چهار پنج کلمه بشود. حتا بعضی جاها قید فعل را بزنید و حرفتان را در قالب عبارتی دو سه کلمه‌یی بگنجانید.
پاره‌یی از داستان «یک روایت ساده» نمونه‌یی از این نوع نگارش است:

«صدای پرنده را شنیدم. صوتی شبیه جیغ. شاید صدای مرغی دریایی. پشت میز اداره نشسته بودم. پیش رویم فنجانی چای. چند پروندۀ امور اداری. یک کتاب: «منتخبی از داستان‌ها و نمایشنامه‌های چخوف». با صدای پرنده صدای موج آمد. ساحلی تهی از شیء و انسان. دریایی آرام. از جا برخاستم. نمی‌دانستم به کجا خواهم رفت. زنم تلفن زده بود بچه‌هامان را امروز به خانۀ‌ پدرش می‌برد...» (از مجموعه داستان «یک قصه‌ی قدیمی،‌هرمز شهدادی)

اگر حداقل یکی دو صفحه به این شکل نوشتید، می‌توانید تجربه‌ی خودتان را همینجا به‌اشتراک بگذارید.

📌نکته‌ی بالا یک نمونه از آموزش‌هایی‌ست که در کارگاه آنلاین تمرین نوشتن ارائه می‌‌شود. در این کارگاه هر هفته ۷ تمرین جدید داریم که در هر تمرین با مثال‌های درخشانی از ادبیات ایران و جهان هم آشنا می‌‌شویم.
نتایج واضع دوره‌‌های گذشته سبب شده با اطمینان خاطر بسیاری دوره‌ی جدید کارگاه تمرین نوشتن را به شما پیشنهاد کنم. شما هم می‌توانید در کارگاه جدید همراه ما باشید. برای حضور در کارگاه،‌ کافی‌ست با پگاه جهانگیرنژاد، ‌دستیار من در این دوره، ‌در تماس باشید:
➡️
@Pegie_real

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😐هزارکاش ۱

• کاش خودم را بیشتر بسپارم دست نوشتن.

• کاش هر روز ده بیست بار در فایل یادداشت‌های روزانه‌ام چیزی بنویسم.

• کاش نامه ‌بنویسم، فرت‌وفرت نامه بنویسم برای مخاطبان موجود و ناموجود.

• کاش گام‌هایی که به سوی تغییر برمی‌دارم،‌ به سوی تغییر واقعی باشد، نه توهم تغییر.

• کاش هیچوقت نوشتن را معطل رسیدن ایده نگذارم.

• کاش دم‌به‌دم شیوه‌های نوینی برای گفتن از شگفتی تبدیل جهان به زبان ابداع کنم.

• کاش بیشتر توی کافه بنویسم.

• کاش کارهای مهمی که ارزش انجام روزانه دارند به درشت‌ترین شکل ممکن بنویسم روی دیوار.

• کاش هیچ کلمه‌ی تازه‌یی از دستم در نرود. کاش هر کلمه‌یی نویی که می‌‌بینم فوری یادداشت کنم.

• کاش به کاش‌نوشتن ادامه بدهم و «#هزارکاش» را نیمه‌کاره رها نکنم.

• کاش کاش‌نوشت‌هایم فقط حسرت خوردن نباشند و محرکِ کاستن از کاش‌هایم باشند.

• کاش شما هم نوشتن هزارکاش خودتان را بیاغازید تا با هم انگیز‌ه‌ی بیشتری برای ادامه‌ی نوشتن آن بیابیم.

✔️تو هم #همکاش من باش.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
⚡️در حال‌وهوای یادداشتهای روزانه

مقصود از نوشتن یادداشت ‌روزانه، خاطره‌نویسی نیست، بهتر است این دو را از هم جدا بدانیم: خاطره‌نویسی نوشتن از گذشته‌هاست، یادداشت ‌روزانه‌ درباره‌ی همین امروز است.
یادداشت روزانه اعتباری بیش از خاطره دارد، چرا که در آن، ذهن ما وقایع را تحریف نمی‌کند؛ هرچقدر هم که ادعای گزارش صادقانه و دقیق گذشته را داشته باشیم، باز هم از گزند تأثیر فعل‌ و انفعالات مداوم ذهن و حافظه‌مان در امان نیستیم. با ذهن الانمان است که گمان می‌کنیم در فلان دوره‌ی‌ زندگی تحلیل و ‌تصورمان از وقایع دقیق و روشن بوده؛ ‌اگر دفترچه‌یادداشتی از آن روزهایمان باقی مانده بود می‌دیدیم که درک ما از ماجرا در زمان خودش اصلن به آن شکلی که حالا خیال می‌کنیم نبوده.
یادداشت‌‌های روزانه بعدها می‌توانند منبع قابل اطمینانی برای درک دقیق و دستکاری‌نشده‌ی گذشته‌مان باشند. آن‌وقت اگر هوس نوشتن خودزندگی‌نامه یا مموآر کردیم، مواد خام مناسبی در دسترسمان خواهد بود.

طی سال‌ها درگیری بی‌وقفه با تدریس نویسندگی دریافته‌ام که باید روی اهمیت نوشتن یادداشت‌‌نویسی روزانه بیشتر از حد معمول تأکید کنم؛ اشاره‌ی جزئی کافی نیست. می‌توان با ارائه‌ی آموزش‌هایی از قبیل «آداب آزادنویسی» از راه و راحتی یادداشت‌نویسی روزانه گفت و با معرفی نمونه‌هایی، از جمله کتاب «روزها در راهِ» شاهرخ مسکوب نشان داد که یادداشت‌های روزانه نه تنها زمینه‌ساز شکل‌گیری آثار خلاقه، که خود نیز می‌توانند به کمال برسند و اثری قابل ارائه باشند.

این‌ها را گفتم تا بهانه‌یی باشد برای نقل این حرف‌های سوزانا تامارا از کتاب «حرکت انسانم آرزوست*» (در نقل‌قول زیر مقصود از «خاطره‌نویسی» همان «یادداشت‌نویسی روزانه» است. کلمات را تغییر ندادم، چون نمی‌خواستم در کار مترجم کتاب دست ببرم.):

«نویسندگی یکی از ساده‌ترین و عمیق‌ترین روش‌ها برای انکشاف درون خویش و برای انتقال خاطرات هستی است و دقیقاً به خاطر همین ارزش خاطرات و شناخت‌هاست که باید دیگران را برای انتخاب و حفظ این حرفه تشویق کرد.
پس از ساعت‌ها گفتگوی تلفنی چه چیزی از ما برجای می‌ماند؟ به‌جز هزینه قبض تلفن هیچ چیز برایمان نمی‌ماند. در عوض لذت داشتن نامه‌ای، اندیشه‌ای، خاطره‌ای از یکی از عزیزانمان چقدر متفاوت است. و چقدر وقتی این عزیزانمان دیگر نیستند این شواهد مهم‌تر می‌شوند.
از همین رو من همه را به نوشتن و نویسندگی تشویق می‌کنم و قبل از هر چیز نوشتن دفتر خاطرات را به آن‌ها توصیه می‌کنم برای این‌که دفتر خاطرات به‌جز آنکه به خودی خود زیبا و مفید است، «محل تمرینی» اجتناب‌ناپذیر برای دستیابی به تمام شکل‌های پیچیده‌ی نویسندگی است.»
«دفتر خاطرات چیزی جز یک کارت شناسایی طولانی‌مدت و پربار نیست. من آن را از سال ۱۹۷۸ به طور منظم دارم. در طول این بیست سال تعدادی دفتر جمع کردم که احتمالاً بیش از صد تاست. در آن صفحات که با خط درشت و تقریباً ناخوانا پر شده است تمام مسیری به عنوان انسان و هنرمند به چشم می‌خورد. در واقع هیچ شکی ندارم که بدون آن ده‌ها و ده‌ها دفترچه با کاغذ مچاله‌ی نوچ و مربایی و با خاکستر سیگار سوخته هرگز نمی‌توانستم کتابی را به پیشگاه خوانندگانم تقدیم کنم.»

شاهین کلانتری


*ترجمه‌ی نادیا تعاونی، نشر نیلوفر

#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
وقت‌دزدی

خیلی وقت‌ها یادداشت‌نویسی بهانه‌یی‌ست برای استفاده از نقل‌قول‌های محبوبم. شاید اصلن به عشق نقل‌قول‌هاست که ذوق نوشتنم گُل می‌کند. باری، دنبال نقل‌قولی بودم تا جرقه‌ی نوشتن یادداشتی برای دوستانی باشد که از کمبود زمان برای مطالعه نالانند که این حرف ارنست یونگر، شاعر و فیلسوف آلمانی، به چشمم خورد:

«❜من وقت مطالعه ندارم.❛ در این‌صورت، صحبت از فرد پُرمشغله‌یی است که هرگز نامش را نمی‌توان "خواننده" گذاشت. چون‌که‌ یکی از صفات مشخصه‌ی خواننده‌ی حقیقی این است که همیشه وقت مطالعه داشته باشد ولو اینکه این وقت را بدزدد. همچنان‌که عاشق، همیشه برای معشوق خود وقت دارد ولو اینکه بقیه‌ی کارها را به‌دست اهمال بسپارد.*»

بله، وقت‌دزدی چاره‌ی کار ماست. اما وقت را چگونه باید دزدید؟ مثلن همین حالا که خواندن این‌ یادداشت را تمام می‌کنید، بدک نیست کتابی را بردارید و یکی دو صفحه از آن بخوانید.
وقت‌دزدی برای مطالعه یعنی پایمال‌نکردن خرده‌وقت‌هایی که لابه‌لای کارهای روزمره صرف بیهوده‌گردی در شبکه‌های اجتماعی و... می‌شود.

شاهین کلانتری


*کتاب هفته ۴۸، مهر ۱۳۴۱

#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
⚡️چه فرقی می‌کند؟

زمانی گوشه‌ی دفترچه‌‌یادداشتی نوشته بودم ❜نویسنده فردی‌ست که به پاسخ‌های دم‌دستی رضایت نمی‌دهد.❛ شاید چون از نرسیدن به پاسخ کلافه بودم و می‌خواستم با این جمله به خودم انگیزه بدهم.
باری، ‌دیدم همین حرف جرقه‌یی‌ خوبی‌ست برای یادداشت امروز (گاهی جمله‌های قلم‌اندازی که در دفترچه‌های قدیمی‌مان نوشته‌ایم ایده‌های مناسبی برای نوشتن‌اند؛ حتا اگر مانند معمایی دشوار جلوه کنند.).

آثار یک نویسنده به خاطر کیفیت کوشش او برای پاسخ‌یابی ارزش خواندن می‌‌یابند؛ ولو اینکه در نهایت به پاسخی هم نرسیده باشد، روایتِ روند تلاش او برای کشف پاسخ کماکان خواندنی خواهد بود.

اگر حوصله دارید،‌ این سؤال ارنست لاویس موضوع خوبی برای نوشتن است،‌ به‌شرط آن‌که به پاسخی فوری و شتابزده بسنده نکنیم:
«از چیزهایی که من هرگز نتوانستم بدانم، یکی این است:
دو سرگذشت که یکی ساخته‌ی زمان باشد و دیگری پرداخته‌ی ذهن نویسنده‌یی، برای ما که شاهد وقوع هیچ یک از آن دو نبوده‌ایم چه فرقی می‌کند؟»

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
ضد بدیهیات

یادگیری چه زمانی هیجان‌انگیز می‌شود؟ اینکه چیزی در تآیید دانسته‌هایت بخوانی؟ مثلن بخوانی محققان فلان دانشگان کشف کرده‌اند که شادی واقعی بیش از هر چیز وابسته به روابط بین‌فردی است و بعد بگویی ❜به‌به، چیزی که همیشه حس می‌کردم، با تحقیق و آزمایش هم ثابت شد❛؛ یا نه، چیزی بخوانی کاملن برخلاف باور فعلی‌ات. انتخاب من دومی است. دومی، حتا اگر بسیار آزارهنده و چالش‌برانگیز هم باشد، مفیدتر است، چرا که گوشه‌ی ناشناخته‌یی از دنیا را بر ما می‌نمایاند.

باری، امروز حرفی از زنده‌نام کورش صفوی خواندم که موضوع آن «زبان و سیاست» است و تأثیر مناسبات سیاسی تاریخ بر زبان. شاید همین سخن کوتاه بتواند ذهن ما را نسبت به شیوه‌های رایج نگارش دستور زبان وادار به بازاندیشی کند:

«ما هیچوقت مستعمره‌ی جایی نبودیم، ولی دستور سنتی‌مان همانی است که به تقلید از همین دستورهای اروپایی نوشته شده است. حالا جالب‌ترین بخش ماجرا را برایتان تعریف می‌کنم. ببینید؛ در زبان فارسی اسم و صفت و قید، سه جزء کاملاً تمایز از هم نیستند؛ مثلاً من می‌توانم «خوب» را در سه جمله‌ی «از این خوب‌ها سه کیلو به من بده»، «پسرش بچه‌ی خوبی است»، و «همسایه‌اش خوب حرف می‌زند» در جایگاه اسم، صفت،‌ و قید به کار ببرم. حالا تکلیف چیست؟ برایمان بدیهی شده که اسم، صفت، و قید از هم متمایزند. بنابراین مجبوریم چاره‌ای بتراشیم. مثلاً از اصطلاحاتی مثل «صفت جانشین اسم»، «قید مشترک» و غیره بهره بگیریم...
…فرض کنید، دنیا به شکلی تحول می‌یافت که ما به جای دستورنامه‌ی دیونوسیوس تراکس، الگوی دستورنویسی‌مان، مثلاً سنت چینیان بود. آن‌وقت، دیگر در دستورهایمان با بدیهیاتی نظیر اسم و صفت و غیره سروکار نداشتیم. منظورم را متوجه می‌شوید؟ اینها مواردی‌اند که به تدریج برایمان به بدیهیات مبدل شده‌اند،‌ آن هم به دلیل شرایط تاریخی‌ای که پدید آمده است.*»

یادگیری حقیقی، بدیهیات ما را به چالش می‌کشد.

شاهین کلانتری


*از کتاب «نوشته‌های پراکنده | دفتر هفتم: دوازده گفتگو»،‌نشر علمی

#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
گزینه‌ی پیش‌فرض نویسنده

گاهی نامه‌های کوچکی برای کوشان* می‌نویسم و می‌اندازم توی جعبه‌یی چوبی. این یکی از آن نامه‌هاست:

کوشان عزیز

نوشتن را هم به یکی از بهانه‌ی سرزنش خودت تبدیل نکن.
تو می‌توانی به خاطر اهمال در هر کاری خودت را سرزنش کنی اما نوشتن را هم‌سنگ کارهای دیگر ندان.
بگذار نوشتن جایی باشد برای تسکین دردها، نه اینکه خودش هم بشود یکی از دردها.

نوشتن را گزینه‌ی پیش‌فرض خودت کن.
پس و پس از هر کاری چند سطر بنویس، در لحظه‌های پریشانی بنویس. در اوقات انتظار بنویس. پس از بیداری، پیش از خواب بنویس.
هر چیزی که همین دم در سرت می‌گذرد بنویس.

تبدیل نوشتن به گزینه‌ی پیش‌فرض ذهن، نوشتن را از حاشیه به متن زندگی تو میاورد.
دور نیست روزی که می‌‌بینی نه‌تنها برای نوشتن تنبلی نمی‌کنی بلکه با نوشتن بر اهمال در انجام سایر کارها هم غلبه می‌کنی.

 شاهین کلانتری


*کوشان نامی‌ست که برای ذهنم برگزیده‌ام، ماجرای‌ نام‌گذاری ذهن بماند برای بعد.

#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
👀 بیت‌های محبوب من

هر وقت از شعر کلاسیک فارسی دور میفتم احساس خسران می‌کنم.

اما ما شعر کهن فارسی را می‌خوانیم که درس زندگی بیاموزیم؟
یا می‌خوانیم که به شیوه‌ی قدما شعر بسراییم؟
هیچ‌یک از این دو هدف من نیست. برای آموختن درس زندگی منابع بهتر و به‌روزتری هست و برای شعر گفتن استفاده از قالب‌های قدیمی نوعی عقبگردِ ناسازگار با امروز است. تأثیرپذیرفتن از شعر کهن را نباید به تقلید و پندآموزی از آن تقلیل داد.
نجف دریابندری زمانی گفت نثرنویسی را بیش از نثر کهن فارسی از شعر فارسی آموخته‌ است.
این نگرش نوین و خلاقانه‌ را بیشتر می‌پسندم.


بی‌ترتیب خاصی پاره‌یی از بیت‌هایی که -هر یک به‌شکلی- در من اثر کرده‌اند فهرست کرده‌ام (به تکمیل این فهرست ادامه خواهم داد):

گفته بودی که بیایم چو به جان آیی تو
من به جان آمدم اینک تو چرا می‌نایی
-عراقی

(از بیت زیر سه نسخه موجود است که هر سه را نقل می‌کنم)
من بودم و کُنجی و کتابی و سرودی
غم را که نشان داد؟ بلا را که خبر کرد؟
-به نقل از بهمن محصص در مستند «فی‌فی از خوشحالی زوره می‌کشد»

من بودم و کنجی و کتابی و رفیقی
غم را که فرستاد و بلا را که خبر ‌کرد؟
-سیداشرف حسن غزنوی


من بودم و کُنجی و حریفی و سرودی
غم را که نشان داد؟ بلا را که خبر کرد؟
-حسن دهلوی


همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
-سعدی


قافیه اندیشم و دلدار من
گویدم مندیش جز دیدار من‌‌
-مولوی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
-سعدی

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد يک روز به يغمايی
-سعدی

ز نامه‌ها که نوشتم به خون دل صائب
مرا بس است اگر می‌رسد به یار یکی
-صائب تبریزی

درعشق قرار بی قراری‌ست
بدنامیِ عشق نامداری‌ست
-عطار

در عشق تو من توام تو من باش
یک پیرهن است گو دو تن باش
-عطار

به صدق کوش که خورشید زایَد از نَفَسَت
که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست
-حافظ

راه بر پوشیدگی هرگز مرو
بر سرِ کویی که باشی فاش باش
-سنایی

ملک عالم به زیر تنهایی‌ست
مرد تنها نشان زیبایی‌ست
-سنایی

لذت اولین نگاه به یار
غیرت عشق و حسرت دیدار
-سنایی

هموار کرد خواهی گیتی را
گیتی‌ست کی پذیرد همواری
-رودکی

💬شما هم می‌توانید یکی دو تا از بیت‌های محبوبتان را این پایین هم‌رسانی کنید.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😮چه کسی از مجتبی مینوی می‌ترسد؟

چند سال پیش که این حرف مجتبی مینوی را خواندم بدجور به مذاقم خوش آمد:

«بنده با کمال خلوص و صمیمیت اقرار می‌کنم و به هر کسی بدون استثناء حق می‌دهم که هر جوری دلش می‌خواهد شعر بگوید و نثر بنویسد، اما فقط برای عمه‌اش! اگر برای زبان فارسی شعر یا نثر می‌نویسد گه می‌خورد که هر جوری دلش می‌خواهد بنویسد. مگر زبان فارسی فقط مال من و شماست؟ این زبان مال یک ملت ۲۵ میلیونی به علاوه تمام تاجیکستان و افغانستان و فارسی‌دان‌های پاکستان و هندوستان و فارسی‌دان‌های همه جاست…»

بعدها اما اندکی آشنایی با آرای زبان‌شناسان مدرن نظرم را دگرگون کرد و به این قبیل حرف‌ها بدبین شدم.‌ حالا حرف مینوی فقط برایم بامزه است.

زبان فارسی زنده و پویاست و نیازی به نگران و نگهبان ندارد. چه بهتر که نیروی آدم صرف شناخت زبان و برخورد خلاق با آن بشود، نه افتادن دنبال غلظ‌غولوط دیگران و خط‌ونشان کشیدن برای آن‌ها.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✔️معیاری برای تولید محتوای باکیفیت

اگر تولید نوعی از محتوا برایتان خیلی راحت است، چه‌بهتر که آن را تولید نکنید. چون به‌احتمال قوی افراد بسیاری هم به‌راحتی از پس انجام آن برمیایند. چرا کاری کنیم که هیچ مزیتی در پی ندارد؟

برای مثال من می‌توانم به‌ جای نوشتن یادداشت‌های آموزشی، هر روز یک قطعه موسیقی کلاسیک دانلود کنم بگذارم روی کانال و بگویم این آهنگ را بشنوید و حس‌تان را بنویسید، یا یک عکس از سایت unsplash.com بیاورم و بگویم شرح تصویر با شما. خب،‌ چنین محتوایی را هر کسی می‌تواند سه‌سوته هوا کند. من اگر دنبال خلق ارزش ویژه‌یی برای مخاطب هستم باید دنبال ارائه‌‌ی چیزی باشم که از من نیرو و خلاقیت بیشتری بطلبد.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👀مرور یادداشت‌های گذشته

از فشارهای زندگی شاید چندتاییش هم لذت‌بخش باشد که یکی‌ش برای من فشار به مغزم برای نوشتن یادداشتی تازه است.
امشب بین دو-سه جین ایده که در حال پختن‌اند هیچکدام چنگی به دلم نزد برای انتشار. در نتیجه، فشار آوردم به ذهنم و نتیجه شد اینکه بروم سراغ روزنوشته‌های شخصی‌ام در سالیان قبل و قرعه به نام تابستان ۹۶ افتاد.

مرور یادداشت‌های گذشته گاه دردناک است و استرس‌زا، از سویی می‌ترسم نکند متوجه شوم رشد چندانی نکرده‌ام و گرفتارهایم همان گرفتاری‌های دیروز است، از طرفی یادآور برخی آدم‌هاست که مرور خاطره‌‌هاشان جز به حسرت و اندوه نمی‌انجامد.
اما مرور ارتکابات گذشته لذت‌بخش و مفید هم هست، چه چیزی بهتر از دیدن تغییر واضحی در کیفیت فکر و نثر، یا یادآوری هدف‌هایی که از یاد رفته‌اند و ارزش پیگیری دوباره دارند.

اول می‌خواستم پاره‌هایی از یادداشت‌‌های ۹۶ را اینجا به‌اشتراک بگذارم، اما دیدم نه، آنقدر راحت و بی‌پروا نوشته‌ام و چنان سطربه‌سطر مطالب به هم وصل است که نقل آن هیچ لطفی ندارد.

ولی چیزی دستگیرم شد: خواندن این یادداشت‌ها از هر داستانی برایم هیجان‌انگیزتر بود، نه به خاطر جنبه‌های ادبی و خلاقانه یا پرماجرا بودن، تنها به دلیل لحن اعتراف‌گونه‌شان.
جالب‌ترین نوشته‌ها رنگی از اعتراف به خود دارند.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
😐 خویش‌خوارشماری

آیا خوارشمردن داشته‌ها و دستاوردهایمان یکسره مردود است؟

اگر رضایت از داشته‌ها سبب تنبلی و توهم شود، چه؟ اگر از شغل و درآمدم کاملن راضی باشم ممکن است تنبلی کنم و پی فرصت‌های تازه نروم؛ اگر از میزان درک و دانشم از زندگی بر خود ببالم شاید چندان برای آشنایی با نادانسته‌ها نکوشم.

اما خوارشمردن داشته‌ها چه؟ نمی‌تواند به نارضایتی و ناامیدی بینجامد؟ اگر موفقیتم در اتمام پیش‌نویس کتابم را خوار بشمارم و بگویم من توان نوشتن چیزهای بهتری دارم،‌ ممکن است دلسرد شوم؛ اگر فقط به جنبه‌های محدودکننده‌ی محل سکونتم بنگرم بعید نیست هر گوشه‌ی محیط غمگینم کند.

افراط در هر دو نگرش آسیب‌زاست. شاید ایجاد تعادلی میان رضایت و نارضایتی برای موفقیت و رضایت مفیدتر باشد.

قدردان داشته‌هایم هستم، به‌شرط آنکه به دام انفعال و جهالت نیفتم.
از دستاوردهایم ناراضی‌ام، تا سوختی باشد برای تلاش بیشتر.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🙂چگونه از روز خودمان مراقبت کنیم؟

تا اینجای روز خوب کار کرده‌ام:

-چهار پومودورو تحقیق و یادداشت‌برداری
-طراحی بخشی از کارگاه جدید
-شاهنامه‌خوانی
-روزانه‌نویسی
و چند کار کوچک اما مفید.

الان ساعت ۱۲ ظهر است. تا الان به‌طرز مشکوکی همه‌چیز خوب پیش‌ رفته. وسوسه می‌شوم ببینم دلیلش چیست تا بتوانم در ادامه‌ی روز همین‌طور پیش بروم.
برخی از دلایلی که به ذهنم می‌رسد:

خواب خوب
دیشب، پیش از خواب دوش گرفتم. متیو واکر، پژوهشگر حوزه‌ی خواب، می‌گوید دوش آب گرم سبب می‌شود خواب عمیق‌تری داشته باشیم. خواب کافی باعث شد صبح با لبخند از خواب بیدار شوم.

شروع با روتین
پس از بیدار شدن صفحات صبحگاهی نوشتم،‌ قهوه نوشیدم، دوش گرفتم و قدری کتاب خواندم. هنگامی که این روال را بهم نمی‌زنم خرکیف شدن مغزم را حس می‌کنم.

موبایل‌پرهیزی
هنوز به گوشی‌ام دست نزده‌ام. همین سبب می‌شود تمرکزم از دست نرود. گاهی با سه دقیقه پرسه‌ی نابهنگام در جایی مانند اینستاگرام و خواندن پیامی و دیدن خبری تمرکز ما به کل از دست می‌رود و حس می‌کنیم رغبتی برای انجام هیچ کاری نداریم.

اولْ اولویت
وقتی روز را با طفره‌رفتن از انجام کارهای مهم‌تر و سخت‌تر شروع می‌کنیم،‌ دم‌به‌دم استرسمان بیشتر می‌شود، به کارهای کم‌اهمیت می‌پردازیم و انرژی‌مان را مفت از دست می‌دهیم. با این حساب یکی از دلایل رضایتم از امروز آغاز کار روزانه‌ام با مهم‌ترین اولویت برنامه‌ام است.

مطالعه
همین که بتوانیم حداقل نیم‌ساعت به‌طور متمرکز مطالعه کنیم حس‌وحالمان تغییر می‌کند. نوع متن فرقی ندارد، نفس تمرکز روی یک کتاب مهم است. کورت ونه‌گات گفته بود مطالعه نوعی مراقبه است. بنابراین پس از چنین مراقبه‌یی نیروی بیشتری برای تمرکز روی کارهای مهم پیدا می‌کنیم. من امروز قدری شاهنامه خواندم. و برخی مصرع‌ها را هم یادداشت کردم، از جمله: «بکوشید تا رنج کوته کنید»

تغذیه‌ی مناسب
وقتی از خوراکی‌های قندی می‌پرهیزم کم‌تر دچار ضعف و گرسنگی می‌‌شوم. اینجوری حواسم برای خوردن چیزی پرت نمی‌شود و زمان و انرژی بیشتری برایم باقی می‌ماند.
علاوه‌بر این نوشیدن قهوه تا پیش از ساعت ۲ ظهر برای بدن من مناسب است و باعث اختلال خواب شبانه‌ام نمی‌شود. پژوهشی تازه می‌گوید که قهوه نه فقط به خاطر کافئین بلکه به خاطر سایر چیزهای هم که دارد روی بهبود عملکرد ذهن اثر می‌گذارد.

گفت‌وگوی صحیح با خود
روی ذهنم اسم گذاشته‌ام؛ کوشان. امروز به کوشان گفتم:
«ببین. آدم نمی‌تونه هی به خودش و توانایی‌هاش و کاراش شک کنه. خودتو دوست داشته باش، البته با فروتنی کامل. و سعی کن کارتو به بهترین شکل ممکن انجام بدی. لازم نیست نگران هزار تا کار عقب‌افتاده باشی، مهم اینه که بعضی از کارها رو همین امروز خوب انجام بدی.»


چند فرمان به خودم برای ادامه‌ی روز:

-از پرسه در شبکه‌های اجتماعی بپرهیز.
-از موسیقی مناسب برای تغییر حس‌وحالت استفاده کن.
-برو پیاده‌روی.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
👙 خائن یا خیانت؟

گاندی گفت: 
«به‌جای خائن به‌خیانت و به‌جای جانی به جنایت نفریت بورزید.»
این جمله را بهانه می‌کنم تا دو نکته بگویم که بیشتر راجع به نوشتن است تا مضمون حرف گاندی:

در تولید محتوا:
فرض کنیم که رسانه‌یی شخصی داریم (یک کانال تلگرام یا پیج اینستاگرام) و می‌خواهیم درباره‌ی مهم‌ترین دغدغه‌هایمان چیزهایی منتشر کنیم.
یک رویکرد آن است که درباره‌ی اخبار و وقایع روزانه بنویسیم. اما می‌توان به جای چسبیدن به حرف فلان وزیر و وکیل کار جدی‌تری هم کرد:
به اصل موضوع بپردازیم. یعنی به جای آن‌که در بند خود رخدادها باشیم علل و عوامل ایجاد رخدادها را واکاوی کنیم یا به عبارتی به جای خائن از خیانت بنویسیم و به جای جانی از جنایت.
این‌طوری شانس آن‌که محتوایی سبز (محتوایی بی تاریخ مصرف) تولید کنیم بیشتر می‌شود. 
صدالبته باید از افتادن به دام کلی‌گویی پرهیزید. 

در داستان‌نویسی:
اینجا برعکس، باید خائن را نشان بدهیم، از خیانت نگوییم،‌ جانی را نشان بدهیم و از جنایت نگوییم.
چرا که گفتن از این‌‌ها شاید به شعار یا مقاله تبدیل شود، اما به داستان نه. 
وقتی همه‌چیز را به تصویر بکشیم، نگرش و دیدگاه ما هم خواه‌ناخواه در تمام داستان جاری می‌شود. 

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🥲بی‌ درمانی

گاهی برای بیان احساس‌هایم یک «بی» نیاز دارم. یک خروار بی‌ را که بچسبانم به برخی واژه‌ها قدری آرام می‌گیرم:

بی‌ خردی، بی‌ شعوری، بی‌ ملاحظگی، بی‌ توجهی، بی‌ مایگی، بی‌ قراری، بی‌ حاصلی، بی‌ صدایی، بی پناهی، بی سرانجامی، بی دانشی، بی ارادگی، بی‌ ثباتی، بی هنری، بی ادبی، بی نظمی، بی کسی، بی مهری، بی ریشگی، بی خیالی، بی تصمیمی، بی‌ تدبیری، بی خاصیتی، بی رحمی، بی صداقتی...

چنین قلم‌اندازهایی قرار نیست هدف و انسجام خاصی داشته باشند، نوشته‌ می‌شوند تا ذهن تخلیه شود و جهت بگیرد؛ همین که مغز ما چند لحظه‌یی به تقلا بیفتد تا واژه‌هایی را در طیف مشخصی گرد هم بیاورد می‌تواند منجر به نوعی تمرکز و آرامش ذهنی شود.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
کلمه‌یی برای تمام عمر

برخی فرض‌ها که بنا را بر نوعی محدودیت می‌گذارند، در شکل‌گیری ایده‌های خلاقانه مؤثرند. برای مثال، در وبینار اخیر اهل نوشتن پیشنهاد کردم:

فرض کنید تا پایان عمر باید جمله‌هایتان را فقط با یک واژه‌ی خاص شروع کنید، نه هیچ واژه‌ی دیگری.

«من»، «از»، «برای»، «عشق»، «زندگی»، «باید» و «تا» بخشی از پاسخ‌ها بودند.

سپس هر کسی با کلمه‌ی برگزیده‌ی خود چند جمله نوشت.
من که «از»‌ را برگزیده بودم نوشتم:‌

«از وقتی لذت واقعی نوشتن را تجربه کردم که هر روز، حداقل یک ساعت، بی‌وقفه نوشتم.»
«از چیزهایی که بیزارم بهانه‌یی می‌سازم برای نوشتن.»
«از اولش هم می‌دانستم که یک روز معلم می‌شوم.»

یکی دو نفر از دوستان، بعد از تمرین گفتند چنین محدودیتی در بلندمدت تحمل‌ناپذیر است، بسیاری هم از این گفتند که این کار سبب شده تمرکز بیشتری برای نوشتن بیابند.

باری، هرازگاهی با ایجاد چنین محدودیت‌هایی می‌توانیم فشار لذت‌بخشی به ذهنمان وارد کنیم، شاید اینگونه بتوان از نوشتن نوعی بازی ساخت.

انتخاب شما چیست؟ حداقل سه کلمه را انتخاب کنید و چه‌بهتر که واژه‌هایتان را این پایین هم‌رسانی کنید. اگر از من می‌شنوید، هیچ‌یک از واژه‌هایی را که در این یادداشت به عنوان نمونه آمده انتخاب نکنید.

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
@Tardidar @ShahinKalantari
شیوه‌‌های شاخ‌‌ و برگ دادن به متن داستان | ۱

«نمی‌توانم به ایده‌هایم شاخ و برگ بدهم.»
«داستان مفصلی در ذهن دارم اما وقتی شروع می‌کنم فقط می‌توانم خلاصه‌یی از آن را بنویسم.»
«احساس می‌کنم همه‌چیز را سطحی و سرسری می‌گویم و رد می‌شوم، دوست دارم با جزئیات بیشتری داستانم را تعریف کنم.»

شاید جمله‌های بالا حرف شما هم باشند. ناتوانی در گسترش متن یکی از مشکلات اساسی نویسندگان نوپاست.
در سلسله مطالبی که از این پس منتشر خواهد شد، با ارائه‌ی نمونه‌های گوناگونی از ادبیات ایران و جهان به شیوه‌های مختلف شاخ‌وبرگ‌دادن به نوشته‌ها می‌پردازیم.
هدف این سلسله‌ یادداشت‌ها آن است که برای شما جعبه‌ابزار پروپیمانی از شیوه‌های گسترش متن فراهم بیاورد.
برویم سراغ نمونه‌ها:


یک:
«فروشگاه پدرت هنوز باز است. برای این که وارد ساختمان بشوم باید از جلو فروشگاه بگذرم. طوری می‌گذرم که خانمی، که پشت صندوق نشسته و به خیابان مسلط است نتواند مرا ببیند. پله‌ها را آرام تا طبقۀ دوم بالا می‌آیم. بعد برمی‌گردم پایین. ساعت درست هشت است. می‌روم به طرف آسانسور. چرا می‌خواستم از راه پله بیایم؟ آسانسور وسیلۀ بدی‌ست. آدم مجبور است درش را باز کند و ناگهان در محیطی که هیچ آشنایی قبلی با آن ندارد قرار بگیرد. آمدن با پله باعث می‌شود که آدم تدریجاً به محیط خو بگیرد. در پله اختیار آدم با خود توست. هر لحظه نخواستی می‌توانی برگردی. آسانسور با این که خیلی آسان به بالا و پایین سر می‌خورد ولی اختیار بازگشت را به این آسانی به آدم نمی‌دهد. آسانسور در طبقۀ سوم می‌ایستد. من آهسته در آسانسور را باز می‌کنم. تو درست رو به روی در ایستاده و نردۀ پله‌ها تکیه کرده‌ای. من به سوی تو نمی‌آیم. تو به سوی من نمی‌آیی. در واقع ما به سوی هم جاری می‌شویم…»
شب یک شب دو، بهمن فرسی، ص. ۷۴ و ۷۵

به دیدگاه شخصیت درباره‌ی تفاوت راه پله و آسانسور توجه کنید. این بخش متن با یک پرسش شروع می‌شود و پس از آن راوی در چند سطر از افکار خودش درباره‌ی تفاوت راه پله و آسانسور می‌گوید. با اینکه حرف‌هایی نویسنده شبیه جملات قصار به نظر می‌رسد اما توی ذوق نمی‌زند. چون توی متن زورچپان نشده و با سایر بخش‌ها هماهنگ است.
تمرین:
به اطرافتان نگاه کنید. آیا می‌توانید مثل نمونه‌ای که خواندید چند سطری درباره‌ی یکی از چیزهایی که هر روز بی ‌تفاوت از کنار آن‌ می‌گذرید بنویسید؟

دو:
گاهی می‌توان پاراگرافی از داستان را مانند مقاله گسترش داد، مثل وقتی که مقاله‌نویس به شرح یک اصطلاح می‌پردازد. به این تعریف از «خواب کاذب» در پاره‌یی از کتاب «عشق با حروف کوچک» بنگرید:

«وقتی چشمانم را باز کردم در رختخوابم بودم. زنگ ساعت را خاموش کردم. به‌قول معروف دچار «بیداری کاذب» شده بودم. خواب می‌بینید که بیدارید و دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهید که اگر بیدار بودید می‌کردید. همچنان فکر می‌کنید بیدارید تا این که اتفاق کوچکی -مثل پای برهنه بودن در خیابان، کسوف یا صدای وزوز پیوسته – به شما می‌گوید که این واقعاً اتفاق نیفتاده – حداقل در عالم بیداری. مشکل قضیه این است که وقتی متوجه می‌شوید چه اتفاقی افتاده همچنان باید از رختخواب بلند شوید و همه‌ی آن کارها را از نو انجام دهید.»
-فرانسس میرالس، ترجمه‌ی گلی امامی، نشر نیلوفر، ص. ۱۵۲

البته که نباید در استفاده از چنین شیوه‌یی افراط کرد، وگرنه ممکن است داستان شبیه مقاله‌های آموزشی بشود؛ اما گاهی به فراخور متن می‌توانیم از این تکنیک هم استفاده کنیم.
تمرین:
شخصیتی داستانی را فرض کنید که چیزی خریده و از فروشگاه بیرون آمده، اما از خرید خودش پشیمان است. احساس می‌کند چیزی را خریده که نیاز چندانی به آن نداشته، صرفن به خرید پناه آورده که اضطرابش را تسکین بدهد. حالا در اینجای داستان شخصیت پس از شرح ماجرای خرید می‌خواهد تعریف ساده‌یی از «خرید درمانی» بیان کند، به سیاق نمونه‌ی بالا چه خواهد گفت؟

شاهین کلانتری


#تردیدار #یادداشت_روز
ShahinKalantari.com
نویسنده‌ی بی‌تربیت

روکش دندان خواهرم نسیم افتاده و قورتش داده رفته. رفته دکتر، دکتر گفته از این لحظه به بعد هر وقت ریدی اَنت را بگرد تا روکش را پیدا کنی و بیاوری دوباره بگذارم سر جاش.
مرا بگو، نشسته‌ام یادداشت «تردیدار» را بنویسم و با خودم می‌گویم آیا می‌توان از همین ماجرای نسیم برداشت خاصی داشت و ضمن نقل ماجرا به آن پرداخت؟ بله، اصرار بر هر روز نوشتن این فضاحت‌ها را هم به بار می‌آورد.
حالا ممکن است دوست باتربیتی بگوید اَن و ریدن را چرا اینجوری می‌ریزی تو نوشته‌ات؟ خجالت نمی‌کشی چنین چیزی را منتشر می‌کنی؟ چرا آبروی خواهرت را می‌بری؟ همه خیال می‌کنند آبجی‌ت چنان به پیسی خورده که به جای روکش جدید به اَن‌گردی افتاده.
باری، ولی فرض کنید می‌نوشتم خواهرم نسیم روکش دندانش را قورت داده و رفته پیش دکتر و دکتر گفته طی ساعات آتی وقتی برای اجابت مزاج رفتی سرویس بهداشتی، مدفوعت را به‌خوبی جستجو کن تا روکش از کف نرود. شاید بگویید ای‌ول‌لا، این هم باتربیتانه‌تر است، هم کم‌تر حال‌به‌‌هم‌زن.
ولی باور کنید نوشتن یعنی راحت نوشتن. بیایید مثل خودمان بنویسم، عین زندگی. نوشتن ریابردار نیست،‌ وگرنه می‌شود یکی دیگر از رفتارهای نکبت‌زده و دوگانه ‌در فرهنگ ما.

حالا چند ساعتی گذشته و نمی‌دانم عملیات جستجو موفقیت‌آمیز بوده یا نه؛ ولی خوشحالم که ویزای نسیم ردیف شده و تیرماه می‌رود کانادا و تا مدت‌ها دندانش را از نزدیک نخواهم دید.

شاهین کلانتری
#تردیدار
@shahinkalantari
چیدمان واژه‌ها

انتخاب کلمات مناسب مهم است، اما برگزیدن جای درست کلمات در جمله نیز به همان اندازه‌ یا گاه بیشتر اهمیت دارد.

ساده‌ترین گام برای آغاز آموختن ساختارهای مختلف جمله‌نویسی کدام است؟

بیایید نگاهی بیندازیم به برخی از جملات فصل آغازین جلد اول «حکایت بلوچ»، اثر سترگ محمود زندمقدم:
«می‌رفتیم به زاهدان.»
«ایستاد راننده.»
««بوی دود چوب، آمیخته با عطر لیموعمانی و بوی زردچوبه، پر کرده بود فضای قهوه‌خانه را.»
«دل نمی‌داد راننده به راه افتادن.»
«ماندگار شدیم در قهوه‌خانه.»
«دراز کشیدیم روی تخت‌های چوبی، به هوای خوابی و خستگی‌درکردنی.»
«ابری بود آسمان همچنان، ابری یکدست و بلند و نازک.»
«سیلاب برده بود پاره‌های راه را.»
«دشنام می‌داد راننده.»
«لبریز آب باران بود کفش‌ها و جوراب‌ها.»
«فوتی کرد راننده در فانوس.»
«خبری نبود از کبود ابرها در آسمان.»
«خالی بود خیابان.»

اکنون فعل جمله‌های بالا را در انتهای جملات تصور کنید؛ جمله‌ها به شکل رایجی که از جمله‌‌‌نویسی در ذهن داریم نزدیک‌تر می‌شوند: «راننده ایستاد.»، «در قهوه ماندگار شدیم.» و...

آیا آوردن فعل در ابتدا یا میانه‌ی جمله نادرست است؟ نه، چون ما در گفتار روزانه‌مان هم به‌کرات چنین جملاتی را به زبان می‌آوریم. آیا همیشه باید این کار را بکنیم؟ این شیوه لزومن به متنی زیبا منجر می‌شود؟ نه، بستگی دارد به هدف جمله و سبکی که نویسنده برای اثر برگزیده.

هدف از ارائه‌ی این نمونه‌ها آن بود که قدمی کوچک برای آموختن شکل‌های مختلف جمله‌سازی باشد.
می‌توانید همین الان یکی از نوشته‌های قبلی‌تان را بردارید و بکوشید جای فعل را در اغلب جمله‌ها عوض کنید، بعد از هر تغییر از خودتان بپرسید: حالا این جمله روی کدام کلمه یا کلمات بیشتر تأکید می‌کند؟ صورت فعلی جمله در دریافت مفهوم تعلیق ایجاد می‌کند یا وضوح بیشتری به متن می‌بخشد؟ لحن و آهنگ جمله چه شکلی یافته است؟

‌شاهین کلانتری
#تردیدار
@shahinkalantari
همین نکات ساده

نشسته بنویسد. ذهنش به هزار جا سرک می‌کشد. حس می‌کند باید کتابی ورق بزند یا نگاهی به یادداشت‌های پیشینش بیندازد تا ایده‌یی برای نوشتن بیاید؛ اما به خودش نهیب می‌زند که نه، بمان. نوشته باید خودش خودش را بسازد. یاد پدرش می‌افتد که به مادرش سرکوفت می‌زد این‌همه کارهای بچه‌ها را انجام نده، بگذار خودشان به تقلا بیفتند تا مستقل بار بیایند.

برای نوشتن، بیش از گشتن به ماندن احتیاج داری.

یک جمله‌ی شل و ول بنویس که همان اول کار پایش را دراز کند وسط صفحه تا بقیه‌ی جمله‌ها هم ترسشان بریزد و هر طور دوست دارند ولو شوند روی کاغذ. صفحه که پر شد، می‌توانی همه را به‌خط کنی و هر کدام که به کار می‌آید نگه داری و بقیه را بریزی بیرون.

شاهین کلانتری
#تردیدار
@shahinkalantari