Forwarded from اتچ بات
✅ لحظههای انقلاب؛ و آقا میآید...
شب نشسته بودیم دور هم. حالا همه مطمئن بودیم که «آقا» فردا میآید. تصمیم گرفتیم که برویم گشت و دوری بزنیم و از آن طرف هم برویم خیابان خورشید تا آنجا نزدیکتر باشیم. نزدیکتر به کجا معلوم نبود؟ هیچکس نمیدانست. از خانه زدیم بیرون. سیدخندان خبری نبود. حالا حکومت نظامی شده بود حکومت مردمی! سرتاسر خیابان آیزنهاور مردم ریخته بودند بیرون و با شیلنگ آب میپاشیدند و جارو میکردند و آتوآشغال را جمع میکردند. تیرآهنهای دیروزی را «یا علی» گویان از کف خیابان برمیداشتند و کنار میکشیدند. خم میشدند راست میشدند و میگفتند و میخندیدند. خیابان و میدان شهیاد تا خود فرودگاه را کرده بودند مثل دسته گل. حالا حکومت نظامی ماستمالی شده بود. همه جا دست خود مردم بود و در و دیوار را تمیز میکردند. حتی ته سیگار را توی تاریکی از کف پیاده رو برمیداشتند. انگار نذر داشتند. مادرم و خواهرم و بچهها هم از ماشین ریختند بیرون و آنها هم مشغول شدند. پیمان با بچههای خواهرم همگی با هم مثل مرغ که دانه برمیچینند پخشوپلا شده بودند و آتوآشغال جمع میکردند. کف خیابان مثل آینه میدرخشید. امشب برقیها از همان سرشب تا حالا برق را قطع نکرده بودند. عجب تکنیکی بود؟ چه کلکی میزدند؟ چه کلیدی داشتند این برقيها؟ هیچکس پینبرده بود. یک آن تا گوینده اخبار میآمد حرف عوضی بزند تیک همه جا خاموش میشد. اما امشب از خیر حرفهای گوینده هم گذشته بودند و همان نیم ساعت به یک ساعت وقت اخبار هم خاموش نکرده بودند. بعد از یکی دو ساعت گشت زدن همگی به خیابان خورشید آمدیم و من با سعید قرار گذاشتیم که بچهها و مادرم به آنجا بروند تا بتوانند خوب آقا را ببینند، «آقا» بنا بود از سه راه شاه هم بگذرد و آپارتمان سعید خوب جایی بود. تا نصفههای شب نشستیم و بحث کردیم. خوابمان نمیبرد. مثل شب عروسی که دور اتاق عروس و داماد تا صبح مینشینند و حرف میزنند حالا ما هم نشسته بودیم و هی از «آقا» میگفتیم که حالا توی پاریس است، دارد سوار می شود، حالا توی هواپیماست حالا چه میکند چه میگوید و همینطور هرکس حدسی میزد. کم کم خوابمان گرفت و خوابیدیم...
🔹منبع: کتاب لحظههای انقلاب، نوشتۀ سید محمود گلابدرهیی، موسسه کیهان، سال 1379، چاپ چهارم ص 309 و 310.
🔻کلید واژه:
#تاریخ_معاصر #تاریخ_انقلاب_اسلامی #کتاب_لحظههای_انقلاب #سید_محمود_گلابدرهیی
ا------------------------------ا
کانال بهسوی تمدن نوین اسلامی
@tamadone_novine_islami
شب نشسته بودیم دور هم. حالا همه مطمئن بودیم که «آقا» فردا میآید. تصمیم گرفتیم که برویم گشت و دوری بزنیم و از آن طرف هم برویم خیابان خورشید تا آنجا نزدیکتر باشیم. نزدیکتر به کجا معلوم نبود؟ هیچکس نمیدانست. از خانه زدیم بیرون. سیدخندان خبری نبود. حالا حکومت نظامی شده بود حکومت مردمی! سرتاسر خیابان آیزنهاور مردم ریخته بودند بیرون و با شیلنگ آب میپاشیدند و جارو میکردند و آتوآشغال را جمع میکردند. تیرآهنهای دیروزی را «یا علی» گویان از کف خیابان برمیداشتند و کنار میکشیدند. خم میشدند راست میشدند و میگفتند و میخندیدند. خیابان و میدان شهیاد تا خود فرودگاه را کرده بودند مثل دسته گل. حالا حکومت نظامی ماستمالی شده بود. همه جا دست خود مردم بود و در و دیوار را تمیز میکردند. حتی ته سیگار را توی تاریکی از کف پیاده رو برمیداشتند. انگار نذر داشتند. مادرم و خواهرم و بچهها هم از ماشین ریختند بیرون و آنها هم مشغول شدند. پیمان با بچههای خواهرم همگی با هم مثل مرغ که دانه برمیچینند پخشوپلا شده بودند و آتوآشغال جمع میکردند. کف خیابان مثل آینه میدرخشید. امشب برقیها از همان سرشب تا حالا برق را قطع نکرده بودند. عجب تکنیکی بود؟ چه کلکی میزدند؟ چه کلیدی داشتند این برقيها؟ هیچکس پینبرده بود. یک آن تا گوینده اخبار میآمد حرف عوضی بزند تیک همه جا خاموش میشد. اما امشب از خیر حرفهای گوینده هم گذشته بودند و همان نیم ساعت به یک ساعت وقت اخبار هم خاموش نکرده بودند. بعد از یکی دو ساعت گشت زدن همگی به خیابان خورشید آمدیم و من با سعید قرار گذاشتیم که بچهها و مادرم به آنجا بروند تا بتوانند خوب آقا را ببینند، «آقا» بنا بود از سه راه شاه هم بگذرد و آپارتمان سعید خوب جایی بود. تا نصفههای شب نشستیم و بحث کردیم. خوابمان نمیبرد. مثل شب عروسی که دور اتاق عروس و داماد تا صبح مینشینند و حرف میزنند حالا ما هم نشسته بودیم و هی از «آقا» میگفتیم که حالا توی پاریس است، دارد سوار می شود، حالا توی هواپیماست حالا چه میکند چه میگوید و همینطور هرکس حدسی میزد. کم کم خوابمان گرفت و خوابیدیم...
🔹منبع: کتاب لحظههای انقلاب، نوشتۀ سید محمود گلابدرهیی، موسسه کیهان، سال 1379، چاپ چهارم ص 309 و 310.
🔻کلید واژه:
#تاریخ_معاصر #تاریخ_انقلاب_اسلامی #کتاب_لحظههای_انقلاب #سید_محمود_گلابدرهیی
ا------------------------------ا
کانال بهسوی تمدن نوین اسلامی
@tamadone_novine_islami
Telegram
attach 📎