به‌سوی تمدن نوین اسلامی
327 subscribers
972 photos
122 videos
38 files
1.91K links
مدیر کانال: جواد بهروزفخر
@javad_behruzfakhr
Download Telegram
💠بسمِ‌الله‌ِ‌الرَّحمن‌الرَّحیم💠

🔻 #یادداشت_میهمان
🔻#نامه‌ای_به_مسئولین!
🔻#حادثه‌ی_ساختمان_پلاسکو

⭕️نامه‌ای به جماعت مسئولین به بهانه‌ی حادثه‌ی ساختمان پلاسکو

🔸سلام جناب/ سرکار....
خواستم این نامه را برای شما یا خیلی‌های دیگر بنویسم اما دیدم که این نامه را باید برای یک جماعت بنویسم...
این نامه برای شما نیست! برای شما که هنوز شرمنده کم‌کاری‌ها و اختلاس‌ها نشده‌اید
این نامه برای یک جماعت است.... نه برای شما که یک عده قلیلی هستید!
این نامه برای شما که به صندلی‌هایتان تکیه زده‌اید نیست؛ این نامه برای ماست... برای ما که شاید از نظرتان مردم شماییم اما چند قدمی جلوتر از شما ایستاده‌ایم!
این نامه برای خودمان است....
ما همان‌هایی هستیم که به سخت جانی‌مان هیچ گمان نبود!
اما اگر داغ، شرط است، دیده‌ایم!
شما را به خدا قسم چشم‌هایتان را روی داغ‌هایمان باز کنید.
ما داغ دیده‌ایم
ما شرط را برده‌ایم!
همان وقتی که جان دیگری را بر خودمان واجب‌تر دانستیم و دل‌مان را زدیم به آتش، ما بردیم. همان موقع که زیر آوار ماندیم و منتظر شدیم تا کسی از راه برسد، باز هم ما برنده بودیم!
همان وقتی که قطارمان که ما را به مقصد زیارت مولایمان می‌برد و از ریل، خارج می‌شد، ما شرط را بردیم.
همان موقع که آرام آرام زیر تابوت عزیزان زائرمان را گرفتیم و یواشکی خم به ابرو نیاوردیم، برنده شدیم!
ما هیچ‌وقت بازندگان تاریخ نیستیم!
بازندگان تاریخ شمایید...
شما که پول تفریح‌تان را از جیب پدر کارگر همکلاسی‌‌مان بر می‌دارید.
باور کنید ما برنده‌ایم
حتی اگر فاجعه منا پیش بیاید...
حتی اگر ناله‌های احمد و صمد گوش تاریخ را کر کند و آرامش شما را هم بهم بریزد!
حتی اگر .....
اگر داغ است ما دیده‌ایم... همان وقتی که پیشانی‌بندی به پیشانی جوانان‌مان بستیم تا روانه جنگ‌شان کنیم.
همان وقتی که شما بعد از آن‌ها ارثیه‌دار این آب و خاک شدید، همان موقع هم ما برنده بودیم!
دیشب که توی صف‌های انتقال خون هم ایستادیم ما برنده بودیم...
به صندلی‌هایتان تکیه بدهید
دمای اتاق‌تان را تنظیم کنید
تا مبادا خاطرتان مکدر شود!
ما مردمی هستیم که می‌دانیم چطور زیر آوار هم برای میهن‌مان نفس کشیدن را تمرین کنیم....
.
.
.
اگر داغ دل بود ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود ما خورده‌ایم!

🔹#فاطمه_بهروزفخر

ا—--------------------------—ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami

@behruzfakhr
⭕️دین‌گریزی زمانی اتفاق می‌افتد که ما سلیقه‌ی شخصی‌مان را در دین یا مذهب وارد کنیم

🔻#دین‌گریزی
🔻#قلم__جوان
🔻#فاطمه_بهروزفخر
🔻#یادداشت_منتخب

🔸دین‌گریزی زمانی اتفاق می‌افتد که ما سلیقه‌ی شخصی‌مان یعنی همان کج‌سلیقگی و بی‌سلقیگی‌مان را در دین یا مذهب وارد کنیم و آن را بنا بر ذائقه و خوشایند خودمان به دیگران عرضه کنیم. اینجاست که به جای اینکه تصویری درست از دین ارائه کنیم، مسیر انحطاطی را فراهم می‌کنیم که موجب خدشه‌دار شدن ذهنیت عموم از دین می‌شود!

🔸اینکه بهشت زیر پای مادران است نه شاغلان، یکی از همین کج‌سلیقگی‌هایی است که این روزها فکرم را به خودش مشغول کرده است. این روزها چشمم را بیشتر باز کرده‌ام و دیده‌ام که همه‌ی ما حق انتخاب داریم‌. زنی می‌تواند دانشگاه یا حتی شغلش را با تمام مزایایش رها کند تا آسوده‌خاطرتر در کنار فرزندانش باشد و زنی این سختی را بر جان می‌خرد که هم موقعیت اجتماعی‌اش را حفظ کند و هم مادر باشد! و اما در این میان دیده‌ام مادر خانه‌داری که هنوز بدیهیّات تربیت فرزند را نمی‌داند و با توسل به همین دستورات دینی خیلی‌های دیگر را سرزنش می‌‌کنند که وظیفه‌ی زن ماندن توی خانه است و... اما هنوز نکته‌ی ظریف حدیث بزرگان دین را که کودک را تا هفت‌سالگی پادشاه خوانده‌اند، درک نمی‌کند. زن شاغلی را هم دیده‌ام که بعد از کار، یک بانوی تمام‌عیار است و یک مادر نمونه! در این بین زنان شاغلی را هم دیده‌ام که نه خودشان معنای زندگی را درک کرده‌اند و نه همسر و فرزندان‌شان! بیایید از این به بعد با خودمان عهد کنیم که به جای نسخه پیچیدن، تنها به توصیه کردن اکتفا کنیم!

🔸هیچ جای دین ما با آن همه لطافت و قشنگی‌اش نگفته است تنها وظیفه‌ی زن خانه‌داری و فرزندپروری است. اگر کسی مصلحت می‌داند که باید توی خانه باشد و فرزندش را تربیت کند، همان مادر بانشاطی باشد که خانه‌اش بهشت است و شوق زندگی در تمام لحظاتش جاری است. مادری باشد که کتاب می‌خواند و بلد است برای خودش هم وقت بگذارد. اگر قرار است مادر خانه‌داری باشیم همان مادری باشیم که انتخاب‌مان ماندن در خانه است نه اینکه ناتوانی‌مان در انجام هر کاری در اجتماع ما را خانه‌نشین کرده است. اگر هم قرار بر این است که شاغل باشیم این سختی را بر جان بخریم که قرار است چندین مسئولیت را کنار هم داشته باشیم و برای ایفای درست هر کدام‌شان نهایت تلاش‌مان را بکنیم.

🔸انتخاب با خود ماست. کسی می‌تواند خانه بماند، فرزندش را تربیت کند و در عین حال احساس خوبی هم داشته باشد. کسی هم مثل من با تمام عشق و علاقه‌اش به خانه و خانه‌داری، دوست ندارد شغل تمام‌وقتی داشته باشد اما گاهی دوست دارد بیرون از خانه خبرنگار باشد، بنویسد، در جلسات نقد شرکت کند، ویرایش کند و...
و در هیچ‌کدام از این‌ها تناقضی نمی‌بینم.

🔹نقل از کانال "یادداشت‌های روزانه خانم (ف)"
@fatemehbehruzfakhr

ا—--------------------------—ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami
💢 من و ۱۴ بستنی عروسکی [در شب عید غدیر]

#متن_منتخب
#فاطمه_بهروزفخر

🔸از صبح با خودم قرار گذاشته بودم بستنی بخرم و شب عیدی بین بچه‌هایی که توی کوچه بازی می‌کنند، تقسیم کنم. دیر از شرکت می‌زنم بیرون. تا برسم هوا تاریکِ تاریک شده. با این حال از سوپرمارکت نزدیک خانه ۱۴ تا بستنی می‌خرم. بعد از این‌که کارت می‌کشم یکی را می‌دهم به صاحب مغازه و می‌زنم بیرون. کسی توی کوچه نیست. بچه‌ها هم نیستند. دعادعا می‌کنم کسی از کوچه رد شود. اواسط کوچی مردی روی لبهٔ جوب نشسته است. می‌روم سمتش. مشمای بستنی را جلویش می‌گیرم و می‌گویم: بفرمایید شیرینی شب عید است. سیگارش را می‌اندازد توی جوب می‌گوید: «دستت دردنکنه. هر چی از خدا می‌خوای بهت بده.» می‌گویم برای خانواده هم بردارید. چهارتای دیگر هم برمی‌دارد. شد پنج‌تا. بغض گیر می‌کند توی گلویم. باز هم هیچ‌کس نیست و از تاریکی کوچه آدم غمش می‌گیرد. یکهو در یکی از خانه‌ها باز می‌شود و دختر نوجوانی با کیسه زباله می‌آید بیرون. بدوبدو می‌روم سمتش و تعارف می‌کنم. «بفرمایید شیرینی عید است. برای خانواده هم بردارید.» می‌گوید «ما زیادیم آخه.» می‌گویم «اشکالی ندارد.» شش تا برمی‌دارد. سه‌تا بیشتر نمانده. دیگر رسیده‌ام به خانه. یکهو از پیچ کوچه پیرمردی می‌پیچد توی کوچه. از همسایه‌های اهل افغانستان کوچه است. می‌روم سمتش. مشما را می‌گیرم طرفش. می‌گویم: «بفرمایید شیرینی شب عید است.» نگاهم می‌کند. می‌گوید: «نه... نه... ما سُنی هستیم.» چه باید بگویم. چه دارم بگویم. فقط می‌گویم «اگر دوست دارید بردارید. بستنی عروسکی است.» پیرمرد لبخند می‌زد. دستش را می‌کند داخل مشما و می‌گوید: «دوتای دیگر هم برمی‌دارم برای بچه‌ها.»
تمام می‌شوند هر چهارده‌تا بستنی. کلید را از کیفم درمی‌آوردم و در خانه را باز می‌کنم.

🔹نقل از کانال #یادداشت‌های‌خانم‌ف
@fatemehbehruzfakhr

ا—--------------------------—ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami