در جستجوی حقیقت
1.5K subscribers
894 photos
43 videos
100 files
216 links
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
Download Telegram
☸️نقدی بر کتاب های "غربزدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" جلال آل احمد
[بخش هفتم]

✍️محمدباقر تاج الدین


17.آل احمد در فرازی دیگر از کتاب غربزدگی به این موضوع می پردازد که ما از یک سو توان ایستادگی در برابر غرب و ماشینیسم را نداشتیم و از سوی دیگر توان حفظ تاریخ و فرهنگ خودمان را نیز نداشتیم و در نتیجه نابود شدیم. ایشان رد این زمینه آورده است:«حرف اصلی این دفتر در این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اَش حفظ کنیم. بلکه مضمحل شده ایم. حرف در این است که ما نتوانسته ایم موقعیت سنجیده و حساب شده ای در قبال این هیولای قرون جدید بگیریم. حرف در این است که ما تا وقتی ماهیت و اساس و فلسفۀ تمدن غرب را در نیافته ایم و تنها به صورت و به ظاهر ادای غرب را در می آوریم-با مصرف کردن ماشین هایش-درست هم چون آ ن خریم که در پوست شیر رفت و دیدیم که چه به روزگارش آمد»(ص 20).

18.آل احمد در این فراز از کتاب خودش تضاد سنت و مدرنیته را البته با زبان دیگری بیان کرده و تصورش بر این بود که اگر بتوانیم شخصیت فرهنگی-تاریخی خود را حفظ کنیم آن گاه از عوارض و پیامدهای منفی غرب و ماشین-به زعم ایشان-در امان می مانیم. اما پرسش اصلی این است که این شخصیت فرهنگی-تاریخی ما ایرانیان واجد کدام ویژگی های مثبت و اثرگذاری بوده است که اکنون انسان ایرانی موظف به حفظ آن است؟ و این که مگر تمامی وجوه و ابعاد شخصیت فرهنگی -تاریخی ما ایرانیان قابل دفاع و نیازمند حفظ شدن است که آل احمد این چنین برای از دست رفتن اَش غمگین و دلخور است؟ پرسش دیگری که می توان مطرح کرد این است که اتخاذ موقعیت سنجیده و حساب شده در برابر قرون جدید به چه معناست؟ و این که چگونه می توانستیم یا اکنون نیز می توانیم ماهیت و اساس و فلسفۀ تمدن غرب را به درستی دریابیم؟

19.البته انصاف در این است که بیان کنیم آل احمد درخصوص دریافت و درک ماهیت و فلسفۀ تمدن غرب سخن به نسبت درستی گفته است و از قضا یکی از بحث های اساسی در این زمینه این است که ما طی یکصد سال اخیر بنا به دلایل گوناگون نتوانستیم ریشه های مدرنیته را به درستی درک کنیم و بیش از همه به میوه ها و محصولات جهان مدرن پرداختیم. اما می ماند این نکتۀ بینادین که محصولات و میوه های جهان مدرن را هرگز نمی توان بر ریشه های سنت کهن ایرانی که هیچ قرابت و نسبتی با بنیادهای فکری، فلسفی و علمی جهان مدرن ندارد، استوار نمود. به دیگر سخن آل احمد گمان می برد که ما ایرانیان با استفاده از ریشه های سنتی خودمان می توانیم طرحی نو دراندازیم و فلک را سقف بشکافیم و از این منظر دیگر هیچ نیازی به تمدن غرب نیز نخواهیم داشت که به نظر می رسد سخنی سست و نادرست باشد. در واقع، بحث بر سر این است که میوه ها و محصولات جهان مدرن را نمی توان بر ریشه های درختی دیگر استوار نمود که از جنس دیگری هستند. ریشه های جهان مدرن عبارتند از: عقلانیت مدرن، دانش های مدرن، اخلاقیات مدرن، اومانیسم(انسان گرایی)، سکولاریسم(عرفی گرایی) و لیبرالیسم(آزادی خواهی) در سه شاخۀ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.

(ادامه دارد........)

#مدرنیته
#سنت
#فرهنگ
#تاریخ
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش نخست]

محمدباقر تاج الدین

مروری بر کتاب ها و اسناد تاریخی به جای مانده از گذشته در کشور ما کم و بیش نشان از این موضوع دارد که تاریخ سازی بیش از تاریخ نگاریِ علمی، دقیق و غیر جانبدارانه بر این سرزمین غلبه داشته است. از آن جا که در این سرزمین حکومت های استبدادی در طول قرن های متمادی بر تمامی امور تسلط همه جانبه داشته اند لذا تاریخ را نیز آن گونه که باب میل شان بوده است دستور ساختن اَش را داده اند. از این جهت می توان گفت که تاریخ ایران به طور عموم تاریخ حاکمان بوده است و نه تاریخ محکومان!!! و این حاکمان بوده اند که همواره دستورات ملوکانه صادر کرده اند تا تاریخ مطابق با خواست شان ساخته شود.

به دیگر سخن می توان موضوع را این گونه تقریر نمود که تاریخ نگاری واقع بینانه، به نسبت دقیق و علمی بسیار نادر و کمیاب بوده و تاکنون نیز همین روند ادامه داشته است!!! به جز چند مورد نادر از تاریخ نگاران بی طرف که بدون پیش داوری، تعصب و غرض ورزی کوشش کرده اند وقایع و حوادث تاریخی را آن گونه که بوده است به رشتۀ تحریر درآورند در باقی موارد اعتماد چندانی به بسیاری از کتاب های تاریخی موجود نمی توان داشت. این گفته هرگز به این معنا نیست که تمام کتاب ها و اسناد تاریخی موجود غیر قابل اعتماد اَند و چیزی نیستند به جز مشتی دروغ پردازی و وارونه جلوه دادن اموری که روی داده اند، بلکه سخن بر سرِ این است که به تاریخ نگاری هایی که ایرانیان بدان مبادرت ورزیدند باید با احتیاط، دقت و وسواس لازم نگریست تا از این طریق بتوان به واقعیت ها و حقایق دست یافت.

نکتۀ مهم تر دیگر در این زمینه است که در زمانۀ کنونی نیز برخی تاریخ پژوهان و صد البته راویان تاریخ گذشته بخش قابل ملاحظه ای از کتاب ها و اسناد تاریخی را پنهان می کنند و تاریخ نگاری های نه چندان دقیق موجود را نیز به صورت گزینشی و دل بخواهانه روایت می کنند. برای مثال برخی کسانی که در زمینۀ تاریخ ایران یا اسلام کار می کنند دست کم بخش مهمی از روایت های تاریخی مربوط به این دو را به درستی و کامل روایت نمی کنند و فقط آن بخش هایی که نظر آنان را جلب کرده و یا مصلحت می دانند روایت می کنند و بقیه را بازگو نمی کنند که این خود نوعی وارونه جلوه دادن و تحریف تاریخ است. لذا می توان گفت نوعی "تحریف مضاعف" در تاریخ ما وجود دارد که کوشش های نظری و علمی فراوانی می طلبد تا به راستی ها و ناراستی های این تاریخ به خوبی پی ببریم.

این گونه است که باید توجه و دقت لازم را به خرج داد تا تاریخ نگاری های دقیق، عالمانه، عاری از غرض ورزی و پیش داوری را از تاریخ سازی های مغرضانه و سرشار از پیش داوری ها و جزم اندیشی ها و انحصارگرایی ها را از یگدیگر بازشناخت. برای مثال به کتاب جامع التواریخ یا تاریخ رشیدی که به دستور غازان خان مغول نوشته شده است که البته چون غازان خان درگذشت نویسنده آن را به اولجایتو تقدیم کرد مراجعه کنید تا دریابید که چقدر تاریخ سازی ها در آن صورت گرفته است. یا تاریخ عالم آرای عباسی که توسط اسکندر بیک ترکمان مشهور به منشی نوشته شد و هر چه می خوانید چیزی نیست جز تمجید و تعریف از سلسلۀ صفویه و روایت های کاملاً جانبدارانه چرا که اسکندر بیک منشی مخصوص شاه عباس یکم بود.
(ادامه دارد...........)

#تاریخ
#تاریخ_نگاری
#تاریخ_سازی
#ایران
#تحریف_تاریخ

@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش دوم]
(پیوند جامعه شناسی و تاریخ)

محمدباقر تاج الدین

مطالعات اجتاعی و فهم دقیق و علمی پدیده ها و واقعیت های اجتماعی بدون فهم دقیق پدیده ها و وقایع تاریخی کم و بیش ناقص و نادرست است. بدون تردید هر پدیده و واقعیت اجتماعی دارای گذشته ای بوده و این گونه نیست که خلق الساعه باشد و همین امروز بروز و ظهور کرده باشد. انسان موجودی تاریخی است و به تبعِ آن جامعه نیز ماهیت تاریخی داشته و پیشینه های خاص خودش را دارد که برای فهم این پیشنه ها ناگزیر به فهم امور تاریخی نیز هستیم. این گونه به نظر می رسد که بدون فهم پدیده های تاریخی فهم پدیده های اجتماعی نیز غیر ممکن باشد و از آن مهم تر ارائۀ نسخه و راهکار نیز با موانعی روبرو شود. اگرچه در جامعه شناسی پارادایم پوزیتویستی(اثبات گرایانه) که از دل آن روش های کمّی و آماری بیرون می آید چندان توجهی به تاریخ نمی کند اما واقعیت این است که این یکی از نقاط ضعف پارادایم و روش مورد اشاره است.

از سوی دیگر باید توجه داشت که در علوم انسانی و اجتماعی بسیاری رشته ها درهم تنیدگی ها و پیوندهای بسیاری با یکدیگر دارند که نمی توان بدون توجه به دیگری به فهم دقیق و همه جانبۀ پدیده های انسانی و اجتماعی دست یافت. ضمن این که پدیده های انسانی و اجتماعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که ما تصور می کنیم و ابعاد و زوایای بسیاری دارند که به سادگی در دسترس قرار نمی گیرند. به دیگر سخن واقعیت های انسانی و اجتماعی به دلیل داشتن ابعاد، زوایا و پیچیدگی های گسترده و عمیق به آسانی قابل فهم نیستند و این گونه است که انواع نظریه ها و دیدگاه های علمی در رشته های علوم انسانی و اجتماعی سر برآورده اند. برای مثال در علمی چون روان شناسی با انواع نظریه های روان کاوی، رفتارگرایی، انسان گرایی، شناختی، وجودگرایی و زیستی-عصبی روبرو می شویم که هر یک از این نظریه ها تنها بخشی از ابعاد و پیچیدگی های گسترده و عمیق انسان را روشن می کنند و نه تمام آن ها را. همین گونه است در جامعه شناسی، انسان شناسی، تاریخ و سایر رشته های علوم انسانی و اجتماعی.

جامعه شناس چه بخواهد و چه نخواهد ناگزیر از مراجعه به تاریخ و داده های تاریخی برجای مانده از گذشته است. برای مثال جامعه شناسی که بخواهد ابعاد و زوایای پیدا و پنهان انقلاب مشروطه را به درستی درک کند هیچ راهی به جز در پیش گرفتن روش تاریخی و مراجعه به تاریخ ندارد. جامعه شناس است و اسناد و مدارک برجای مانده از انقلاب مشروطه که باید اسناد مورد نظر را با دقت علمی و پژوهشی مورد واکاوی قرار دهد تا به حقایق این انقلاب پی ببرد. مثال دیگر دلایل و موانع توسعۀ ایران است که در این زمینه نیز جامعه شناس بدون تردید باید به سراغ تاریخ معاصر ایران برود و تمامی اسناد و مدارک موجود را مورد مطالعۀ دقیق قرار دهد تا ریشه های تاریخی مسأله را پیدا کند. لذا سخن اصلی و جان کلام در این است که اگر داده های تاریخی نادقیق و همراه با سوگیری ها و جانبداری هایی باشند جامعه شاس نیز در روش خودش به خطا می رود و مشتی داده های نادرست و خطا آمیز را جمع آوری می کند و از همه مهم تر این که در نتیجه گیری نیز کاملاً دچار اشتباه می شود. لذا جامعه شناس راهی به جز کوشش های فراوان برای دست یابی به اسناد و مدارک به نسبت دقیقِ تاریخی ندارد. این جاست که می توان گفت تاریخ تا چه اندازه اهمیت دارد و هرگونه بی توجهی به این موضوع بسیاری از پژوهش های جامعه شناسانه را نیز دچار نقصان و ضعف اساسی می کند.


#جامعه_شناسی
#تاریخ
#پدیده_های_تاریخی
#پدیده_های_اجتماعی
#فهم_تاریخ
#فهم_انسان
#فهم_جامعه




@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش سوم]
(شکاف های تاریخی در ایران)

محمدباقر تاج الدین

تاریخ ایران سرشار از شکاف ها و گسست های فراوان است به گونه ای که به تقریب می توان گفت هیچ از یک دوره های تاریخی این سرزمین با دیگر دوره ها متصل نشده است. به عبارت دیگر، در اثر وجود شکاف ها و گسست های گوناگون در دوره های تاریخی ایران تجربیات هر دوره به دوره های دیگر منتقل نشده و تو گویی که مردمان هر دورۀ تاریخی محکوم به این بوده اند که از نو دست به تجربه بزنند و از آغاز جامعۀ خود را بسازند. ضرب المثلی انگلیسی می گوید: «اگر فرهنک از نسلی به نسل دیگر منتقل نشود نسل بعد چاره ای جز این ندارد که چرخ را دوباره اختراع کند». بر این اساس این گونه به نظر می رسد که ایرانیان در هر دورۀ تاریخی مجبور بودند که دست به اختراع چرخ بزنند چرا که تجربۀ چندان مفید و مطلوبی از دوره های تاریخی قبل از خود نداشته اند. به دلیل همین عدم اتصال دوره های تاریخی این سرزمین با یکدیگر است که امکان انباشت فرهنگ، انباشت دانش و انباشت سرمایه میسر نشده و در نتیجه مردمان این سرزمین نتوانستند به یک موقعیت با ثبات و مشخصی دست پیدا کنند و مسیر توسعه را به درستی طی کننند.

توجه به این نکته ضرورت دارد که سخن از شکاف و گسست تاریخی در ایران به معنای این نیست که به طور مطلق هیچ گونه تجربه، آثار و میراثی از گذشته به آنان نرسیده باشد و آنان همواره مجبور بوده باشند که از نقطۀ صفر آغاز کنند، بلکه بدین معنا است که دوره های تاریخی چندان به یکدیگر متصل نشده اند که بتواند منجر به یک ساختار و الگوی قوی و منسجمی شود و این ساختار و الگو بتواند راهنمای نظر و عمل ایرانیان در دوره های بعدی باشد و از این طریق زمینه های پیشرفت و توسعۀ این سرزمین فراهم شود.

غور و بررسی در تاریخ ایران نشان از این موضوع مهم دارد که به دلیل عدم اتصال دوره های تاریخی با یکدیگر هیچ گاه انباشتی از فرهنگ، دانش و سرمایه صورت نگرفته و از پسِ چنین عدم انباشتی بوده است که هیچ گاه ساختار و الگویی مشخص و قابل قبول نیز شکل نگرفته است. ساختار و الگویی که مبتنی بر آن بتوان پایه ها و بنیان های پیشرفت و توسعۀ همه جانبه و پایدار را پی ریزی نمود. برای مثال می توان پرسید که صفویان کدام ساختار و الگوی مشخصی را از خود برجای گذاشته اند تا حکومت بعدی یعنی افشاریه از آن استفادۀ معقول و مطلوب نموده باشد؟ افشاریه چطور؟ قاجاریه چطور؟ و این پرسش بسیار بنیادینی است که ضرورت پرداختن به آن کاملا احساس می شود. از این جهت که بتوانیم یک دورۀ تاریخی را به درستی به دورۀ تاریخی دیگر متصل سازیم تا انباشتی از تجربیات، دانش، فرهنگ، سرمایه های اجتماعی و اقتصادی و ساختار و الگوی مشخصی شکل بگیرد تا مبتنی بر آن مسیر توسعه نیز هموارتر شود.

#شکاف_تاریخی
#ایران
#تاریخ_ایران
#ساختار
#الگو
#انباشت_دانش
#توسعه

@tajeddin_mohammadbagher
☸️تاریخ شرکت بیمه نیست

✍️محمدباقر تاج الدین

کارل مارکس اندیشمند آلمانی در کتاب هجدهم برومر لویی بناپارت گفته است: «این آدمیان هستند که تاریخ خود را می سازند، ولى نه آن گونه که خود می خواهند، یا در شرایطى که خود برگزیده باشند؛ بل که در شرایط داده شده‌اى که بازمانده از گذشته است و خود، یک راست با آن درگیرند». این گفتۀ مارکس از یک سو بر مسئولیت های اساسی انسان در بروز تحولات تاریخی صحّه می گذارد و از سوی دیگر نقش انکار ناپذیر تاریخ، سنت و میراث گذشته را یادآور می شود. در واقع مارکس می خواهد به انسان ها بگوید که یادتان باشد تاریخ دارای قانون مندی های خاص خودش است و این گونه نیست که مطابق با خواست و میل شما حرکت کند. در نتیجه تاریخ به هیچ فرد یا گروهی ضمانت هم نمی دهد که همواره به آنان وفادار بماند و تا ابد همراهی کند و تمامی آرزوها و خواسته های شان را آن گونه که می خواهند برآورده نماید. تاریخ برای ملت های جهان به یک شکل و شیوه رقم نمی خورد و اساساً تاریخ شرکت بیمه نیست که ضمانت خاصی به کسی یا گروهی بدهد. به عبارت دیگر، تاریخ به فرمان کسی عمل نمی کند و صدها و بل هزاران عوامل انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در حقیقت بسیاری عوامل بیرونی و درونی باید در کنار هم قرار بگیرند تا حادثه ای در تاریخ روی دهد.

✳️نشناختن قانون مندی های حاکم بر تاریخ و همچنین نشناختن قانون مندی های حاکم بر ساحات وجودی انسان و جامعه چنین می شود که حالا عده ای گمان کنند تمام آرزوها و امیدهای شان از دست رفته است و گویی که تاریخ به آن ها خیانت ورزیده است!!!. بسیار ساده دلانه و تقلیل گرایانه است که کس یا کسانی گمان کنند که قانون مندی های حاکم بر تاریخ و جامعه و یا اساساً قانون مندی های حاکم بر این جهان همگی به دست انسان است و هر طور که بخواهند می توانند عمل کنند و هر آرزویی که داشته باشند می توانند برآورده نمایند. برای مثال انقلابیون برای توجیه بسیاری از اقدامات و عملکردهای خویش از تاریخ گذشته سود می جویند و صحنه های گذشته را برای خود شبیه سازی می کنند و قهرمانان تاریخی(چه در جبهۀ موافق و چه در جبهۀ مخالف) را به صحنه می آورند تا از این طریق دل خوش باشند برای به دست آوردن موفقیت ها و پیروزی ها یا توجیه شکست ها!!

❇️این گفته هرگز به این معنا نیست که انسان ها هیچ گونه اختیار و اراده ای برای تغییر امور این جهان را ندارند و کاملا تحت تأثیر جریانات تاریخی قرار دارند و این جبر تاریخ است که اراده و کنش گری شان را هدایت می کند، بلکه تمام سخن در این است که نباید گمان کرد تمامی امور این جهان در دست آدمیان است و هر آرزو و اراده ای که داشته باشند حتما و به ناگزیر برآورده خواهد شد. به این معنا هم نیست که انسان ها دست از کنش گری و کوشش بردارند و برای تغییر امور نامطلوب کاری نکنند و در جهت بهروزی و بهزیستی خویش و جامعه اقدامی نکنند که صد البته باید هم چنین کنند اما با آگاهی و شناخت نسبت به قانون مندی های حاکم بر انسان، جامعه و تاریخ تا بعدها دچار یأس و سرخوردگی نشوند.

دانستن این موضوع مهم ضرورت دارد که کنش گری های عقلانی و آگاهانه به نتایج مطلوب و سازنده ای بدل خواهد شد و کنش گری های ناشی از احساسات و خوش باشی ها و از سرِ عدم شناخت و عدم عقلانیت به نتایج نامطلوب و نادرست. تمام سخن در این است که آدمی باید هم قانون مندی های حاکم بر ساحات وجودی خویش یعنی پنج ساحت شناختی، احساسی، ارادی، رفتاری و گفتاری خود را به خوبی بداند و آگاه باشد و هم قانون مندی های حاکم بر تاریخ و جامعه و هم قانون مندی های حاکم بر این جهان را و اگر غیر از این باشد و دست به کنش گری بزند لازم است بداند که احتمال قریب به یقین به نتایجی که دنبال شان بوده است، نمی رسد. بر این اساس است که گفته می شود "تاریخ شرکت بیمه نیست".
#تاریخ
#انسان
#جامعه
#سیاست


@tajeddin_mohammadbagher
✳️سخنی دوستانه هم با تحصیل کرده های دانشگاهی دارم که هنوز برخی تحلیل های نادرست دربارۀ برخی پدیده های اجتماعی و فرهنگی و تاریخی ارائه می کنند و تو گویی که سطحی نگرانه و ساده انگارانه به موضوعات نگاه می کنند و به عمق موضوع پی نبرده اند. واقعیت های دینی، تاریخی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بسیار پیچیده تر و عمیق تر از آنی هستند که بتوان به یک نگاه سطحی و ساده به اعماق و زوایای آن ها پی برد!! کوشش های فراوان فلسفی، علمی و فکری می طلبد تا بتوان واقعیت های بسیار پیچیده و عمیق این جهانی را مورد شناخت همه جانبه قرار داد. برای آن دسته از دوستانی که گفته اند فلانی یعنی من موضوع محرم و عزاداری ها را نادرست تحلیل کرده ام بیان می کنم که بنده 20 سال است که به صورت تخصصی در مورد ادیان مختلف و به ویژه دین اسلام و همچنین روندهای تاریخی این ادیان مطالعه و تحقیق انجام می دهم و اگر کسی خواهان است می توانم به صورت تخصصی و فنی ابعاد این موضوع و سایر موضوعات مشابه را مورد واکاوی قرار دهم!! در این زمینه بیش تر خواهم نوشت
#تاریخ
#دین
#اسلام
#تشیع
#مدرنیته


@tajeddin_mohammadbagher