در جستجوی حقیقت
1.47K subscribers
884 photos
41 videos
99 files
215 links
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
Download Telegram
☸️به هوش باش که "ایران" تو را پیام دهد
پیامِ مامِ جگرخسته را زِ جان بشنو که پند و موعظه‌ات با صد اهتمام دهد
زِ چشمِ مامِ وطن خون چکد بر این آفاق که سرخی شفقش جلوۀ صبح و شام دهد(ملک الشعرای بهار)

✍️محمدباقر تاج الدین

مهم ترین پیامی که در این روزها به گوش می رسد این است که حال و روز مادرِ وطن چندان خوب نیست. به گفتۀ استاد بهار از چشمِ مامِ وطن خون می چکد و بس جگر خسته است، خسته از تکرارها و مضطرب در پشت دیوارها و نگران از انبوهی از گرفتاری ها و رنج هایی که جامعه و مردمانش را فراگرفته و شاید هم نا امید از آینده ای مبهم که در پیش روی دارد. افسوس و هزاران دریغ و درد که گوشِ شنوایی هم برای شنیدن این دردها و رنج های فروخفته در پسِ این سالیان به نسبت طولانی وجود نداشته و ندارد. عجیب این است که بسیاری از سیاستگذاران و مدیران این سرزمین توجه چندانی به چنین شرایط بغرنج نمی کنند و گویا برای درک و تحلیل مسائل و مشکلات کشور دچار غفلت عمدی یا سهوی شده اند!!!!. تمامی دلسوزان و روشنفکران و آگاهان به شرایط کشور با اجماع کامل بارها و از مجاری گوناگون فریاد زدند که شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور اصلاً خوب نیست.

✳️در همین راستا باید افسوس خورد از ساده سازی ها و تقلیل گرایی هایی که برخی دست اندرکاران امور انجام می دهند و خواسته های متنوع، متکثر، و برحقِ شهروندان را به مواردی بسیار ساده و پیش پا افتاده تقلیل می دهند و می پندارند که اگر این موارد را بر طرف کنند و از پیش پای خود بردارند دیگر ملالی و نگرانی ای نیست و کشور به سرمنزل مقصود رسیده است. این دسته از مسئولین تنها به اقدامات دافعه جویانه دل خوش می دارند و عوامل دم دستی و سطحی را مقصران اصلی قلمداد می کنند و تأسف بار این که نمی اندیشند و فکر نمی کنند که واقعیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در دنیای امروز بسی پیچیده تر و بغرنج تر از آن چیزی است که تصور می کنند. مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی یکی و دوتا و ده تا و صد البته دمِ دستی و سطحی هم نیستند که راه حل های سطحی، غیر علمی، غیر منطقی، سیاسی و ایدئولوژیک داشته باشند. جهانِ امروز جهانِ عقلانیت جدید، علوم جدید و اخلاق جدید است و در چنین جهانی صد البته بدون عقلانیت و علم و اخلاق جدید نمی توان درصدد حل و فصل مشکلات و مسائل برآمد و به تَبَعِ آن خواهانِ پیشرفت و توسعه متوازن و پایدار بود. جهان امروز جهانِ شناخت علمی و عقلانی و جهان برنامه ریزی های منطقی و آینده نگرانه است و از طریق سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های منطقی و علمی می توان امیدوار بود که از میان انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگونی که کشور را در بر گرفته اند، عبور کرد و به سرمنزل سعادت و آرامش و امنیت رسید.

❇️نسل جدید را بنگرید که چه پیامی دارد و با چه زبانی سخن می گوید. این نسل هرگز چونان نسل پیشین نمی اندیشد و از اساس در جهان دیگری زیست می کند و صد البته خواهان برآورده شدن نیازها و خواسته های خویش است. اکنون باید به هوش بود و پیام فرزندانِ این آب و خاک را به جان نیوشید و به خوبی دریافت که با راه و روش های گذشته نگرانه و یک جانبه و ایدئولوژیک نمی توان در جهت آرامش و آسایش و رفاه و بهروزی جامعه گامی برداشت و انتظار رفع و کاهش مشکلات و مسائل را داشت. پیامِ فرزندان ایران پیامِ صلح و آزادی و برابری و خِرَدورزی و دوستی و رفاه و بهروزی و سعادت مردمانش و در یک کلمه "پیام زندگی" است و هر اقدام و راه روش دیگری غیر از این کشور را دچار بحران می کند. لذا باید به هوش بود که از هرگونه اقدامات غیر عقلانی، غیر علمی، غیر انسانی، غیر اخلاقی، و مغایر با حقوق انسانی و اجتماعی، مغایر با نیازهای نسل امروز، مغایر با شأن و شئونات انسانی و مغایر با راه و روش های زندگی در جهان امروزین به طور جدی پرهیز نمود.

#ایران
#زندگی
#نسل
#مسائل_اجتماعی
#عقلانیت
#دانش_ورزی
#ایدئولوژی_اندیشی
#آزادی
#برابری
#رفاه_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️اخلاق در خدمت زندگی یا زندگی در خدمت اخلاق؟

✍️محمدباقر تاج الدین

بنده در چندین نوشتاری که در همین کانال هم منتشر کرده ام همواره تأکید کرده ام که همه چیز باید در خدمت انسان و زیست او قرار گیرد از دین گرفته تا عرفان و شعر و ادبیات و قانون و اقتصاد خلاصه همه چیز های دیگر. انسان ها زندگی نمی کنند که دینی یا دیندار باشند بلکه دینی هستند که زندگی ارزشمند، خوش و خوب داشته باشند و در این حالت دین باید در خدمت انسان باشد و برای دست یابی وی به زندگی ارزشمند، خوش و خوب. انسان ها برای راستگو بودن یا عادل بودن یا منصف بودن زندگی نمی کنند بلکه راست می گویند و عدالت می ورزند و منصف هستند تا زندگی ارزشمند، خوش و خوب داشته باشند. به دیگر سخن و به تعبیر دکتر عبدالکریم سروش اخلاق خادم زندگی انسان ها است و نه این که زندگی انسان ها خادم اخلاق باشند. باز هم به تعبیر استاد مصطفی ملکیان «بنده برای انسان های گوشت و پوست و استخوان داری که می آیند و در این جهان رنج می کشند اهمیت قائل هستم و نه برای امور انتزاعی»(نقل به مضمون).

✳️لطفاً این جملۀ جناب نجاتی حسینی را با دقت مرور کنید و ببینید چیزی از آن در می یابید:«امر اخلاقی انتزاعی همه شمول و امر اخلاقی دینی اسلامی شیعی انسان گرایانه». به راستی از یک فردی که جامعه شناسی خوانده و از قضا خود را اندیشمندی هم می داند و البته اخلاقی بیان این گونه حرف ها چه دردی از انسان های جامعه دوا خواهد کرد؟ این ها یک مشت حرف های انتزاعی کاملاً بریده با واقعیت های زیست انسانی و اجتماعی در این جهان اَند که به هیچ کاری نمی آیند!!! این ها همان ایده های مدینه فاضله ساختنی است که شوربختانه برخی به دنبال آن بوده و هنوز هم هستند!!! کجاست آدرس امر اخلاقی انتزاعی همه شمول و امر اخلاقی دینی اسلامی شیعی انسان گرایانه؟!!! لطفا شما که آدرس این چیزها را می دانید به ما هم معرفی کنید که برویم استفاده کنیم تا شاید از این وضع اسف بار رهایی پیدا کردیم!!! برادر عزیز این ها نا کجا آباد هایی است که فقط و فقط وقت و انرژی و سرمایه های مردمان و جامعه ای را هدر می دهد!!!

❇️تاریخ زیست انسان ها را مرور کنید و ببینید که در هر جامعه ای که شعارهای فشنگ و چشم و دهان پر کن داده اند و راه رسیدن به مدینۀ فاضله را جستجو کرده اند در پایان به ناکجا آبادی رسیده اند که چون نیک بنگریم به جز تباهی و تیره بختی هیچ چیزی نصیب شان نشده است!! تو گویی که این دوست و همکار ما می خواهد بگوید که امثال تاج الدین و دیگران اعتقادی به اخلاق و اخلاقی زیستن ندارند و فقط به سود و عقلانی زیستن می اندیشند و این البته اگر خود تهمتی در حق بنده و دیگران نباشد دست کم خطای اِدراکی ایشان است!! تمام سخن در این است که اخلاق را در خدمت زیست مان قرار دهیم تا زیستی اخلاقی داشته باشیم و از پسِ آن جامعه ای اخلاقی!!این کجایش عدول از اخلاق است یا معنا می دهد؟!!! ضمن این که اخلاق امری زمینه مند است و بنابر شرایط و تحولات تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ممکن است معیارها و شاخص های آن نیز دچار تحول و دگرگونی اساسی شوند!!

مثال روشن و البته مهمی ارائه می کنم. در دوران پیشین(سنتی) بسیاری از ازدواج ها در جامعۀ ما و برخی جوامع دیگر اجباری و با زور انجام می گرفت چون رویه ای کاملا مردسالارانه بر جامعه حاکم بود!! اما این ازدواج ها در همین جامعۀ به اصطلاح دینی خودمان همگی براساس قواعد دینی هم صورت می گرفت و می ماند این پرسش اساسی که آیا این ازدواج ها اخلاقی هم بودند؟!! و همۀ ما می دانیم که نبودند. چرا این گونه بود؟ برای این که اخلاق را در خدمت زندگی شان قرار نداده بودند. آنان گمان می کردند که ازدواج و تشکیل خانواده اصل است اما در نیافته بودند که اخلاقی زیستن و اخلاق را پشتوانۀ زندگی قرار دادن اصل است!! امروزه هم هنوز برخی افراد جامعه و البته دست اندرکاران همین گونه می اندیشند و توجه درست و دقیق به موضوع اخلاق انضمامی، کاربردی ، عینی و زمینه مند ندارند!!! برای این که فقط یک کلیشه و قالب از ازدواج و تشکیل خانواده در ذهن شان شکل گرفته و به هر ضرب و زوری همان را می خواهند در جامعه نهادینه کنند و به کار ببندند اما غافل از این که درک و دریافت انسان ها از امر ازدواج و خانواده از بیخ و بن دیگرگونه شده است و مبتنی بر هنجارهای اخلاقی جهان مدرن زیست شان را تنظیم می کنند و نه هنجارهای اخلاقی جهان سنتی!!! تو گویی که جناب نجاتی حسینی هنوز هم خواهان جاری و ساری کردن هنجارهای اخلاقی جهان سنتی و البته انتزاعی در جامعه ای مدرن هستند!!!
#اخلاق
#زندگی
#اخلاق_سنتی
#اخلاق_مدرن
#اخلاق_انتزاعی
#اخلاق_انضمامی
#سنت
#مدرنیته


@tajeddin_mohammadbagher
☸️کنکور در سن 50 سالگی!!!

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز در کنکور کارشناسی ارشد رشتۀ روان شناسی شرکت کردم آن هم در سن 50 سالگی!! سال ها بود که قصد چنین کاری را داشتم چرا که علاقمندی خاصی به رشتۀ روان شناسی دارم و از این که تاکنون چنین نکردم کمی پشیمان و دلخور بودم. به هر حال امسال به قول معروف دل به دریا زدم و در این کنکور شرکت کردم. از نظر خودم وضعیتم بد نبود. می توانم بگویم که درس زبان تخصصی را بالای 80 درصد، درس روش تحقیق و آمار را بالای 70 درصد و بقیه دروس تخصص ی را هم بین 30 تا 40 درصد زدم!!!البته قضاوت نهایی و قطعی بسیار زود است و باید منتظر نتایج بمانم. این گونه کوشش ها را دوست دارم و حس بودن و سرزندگی به من می دهد. اگر در این آزمون پذیرفته شوم و آن را بتوانم به اتمام برسانم پس از آن در آزمون دکتری روان شناسی هم شرکت خواهم کرد البته به شرط زنده بودن و فراهم بودن شرایط مورد نظر!!این را هم بگویم که با تمام درگیری های کاری و علمی و پژوهشی که داشتم مطالعات پراکنده ای داشتم و هرگز نتوانستم مطالعات منسجم و برنامه ریزی شده ای داشته باشم!!!

✳️با خودم کمی کلنجار رفتم که این متن را به اصطلاح قلمی کنم یا نه و به هر حال تصمیم گرفتم که تجربۀ زیستۀ خود را در این زمینه بنویسم تا شاید برای سایر دوستان هم مفید باشد!! معتقدم که سن و سال مهم نیست و آن چه مهم است به کارگیری اراده و کوشش است و آدمی تا زمانی که زنده است باید بودنی معنادار و هدف دار را دنبال کند و نه زیستن بیهوده و بی معنا را!!! گمانم بر این است که همین دست کوشش ها می تواند به زندگی آدمی معنا و هدف بدهد و راهی باشد برای گریز از بی معنایی و بیهودگی زندگی!!! به گفتۀ سعدی:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم

#کنکور
#روان_شناسی
#کارشناسی_ارشد
#کوشش
#زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️گفتار در ضرورتِ خودشناسی

✍️محمدباقر تاج الدین

این گونه به نظر می رسد که یکی از راه های فرار از وضع ملال آوری که ما انسان ها به دلایل مختلف معمولاً گرفتارش می شویم روی آوردن به خودشناسی باشد. در واقع، خودشناسی بهترین فرصت برای این است که هر کسی به مراقبه در احوال درونی خویش بنشیند و به نقد وبررسی ساحت های وجودی خودش بپردازد. واقعیت این است که شرایط زیستن در جهان مدرن آن چنان همگان را سرگرم و مشغول امور متعدد و البته در مواردی بیهوده کرده است که آدمی را پاک از خود غافل نموده به گونه ای که بسیاری از انسان های مدرن روزان و شبان و با عجله و سرعتی باور نکردنی در حال مسابقه با یکدیگر بر سر امور مادی این جهانی بوده و هیچ فرصتی برای خودشناسی و پالایش درون ندارند.

✳️ رمان های "بار هستی" و "آهستگی" اثر "میلان کوندرا" نویسندۀ مشهور چکی-فرانسوی را در مطالعه بگیرید و مطلع شوید که وضع و حال انسان در جهان مدرن چقدر رقّت بار است!! زیستن در جهان مدرن زیستنی عاری از آرامش، طمأنینه، سعۀ صدر، بردباری، تحمّل، تأمّل، دیگرخواهی، نوع دوستی، عشق ورزی و شفقت ورزی شده است و در مقابل هر آن چه دیده و تجربه می شود آزمندی، سرعت و عجله، مسابقه با همگان، ثروت اندوزی، خودخواهی، بی قراری، مصرف بی رویّه و نمایشی، دنیا پرستی بی حدّ و حصر، انزوا و تنهایی، فردگرایی شدید و دوری و فرار از یکدیگر است!!!

❇️روشن است که در چنین وضع و حالی که سرعت و شتاب بی اندازۀ جهان مدرن فرصتی به آدمیان نمی دهد تا اندکی توقّف کنند و تأمّلی با خود داشته باشند و در خود نظر کنند، لذا این گونه به نظر می رسد که در شرایطی چون همین تعطیلات نوروزی که در پیش داریم فرصت مناسبی برای انسان ها باشد به منظور در خویشتن نظر کردن و ساحت های درونی و بیرونی خود را در ترازوی نقد و بررسی قرار دادن تا از این رهگذر دست کم اندکی از آن جنبه های منفی ای که در اثر زیستن در جهان مدرن گرفتارشان شده اند دوری بجویند و باز هم اندکی به سمت و سوی جنبه های مثبت زیستن انسانی و اخلاقی آن گونه که شایسته و درخور انسان است روی آورند.

برای مثال اندکی با خود بیندیشیم که من و ما که تا این سنّ و سال دویدیم و این همه مال و ثروت جمع کردیم(هر میزان ثروتی که داریم) چه نتایج مثبت و ارزشمندی برای خود وجودی ما در بَر داشته است و تا کجا توانستیم به یک زندگی ارزشمند، خوش و خوب دست پیدا کنیم؟ این همه تقلّاها، دویدن ها و حرص و جوش زدن ها تا کجا و تا چه میزان توانسته ما را به سمت و سوی یک زنذگی اصیل و آرمانی آن گونه که شایسته و در خور یک انسان است سوق دهد و نزدیک کند؟!! نکند همین دویدن ها و تقلّاهای بی حدّ و اندازه سبب درد و رنج بیش تر ما شده باشند و ما نادانسته و ناخودآگاه همچنان بر دویدن و تقلّای خود با سرعت بیش تری ادامه می دهیم؟

✳️واقعیت مسلّم و اساسی در زندگی این است که همه چیز از کار و شغل گرفته تا تحصیل و تا جمع آوری مال و ثروت همه و همه می بایست در خدمت انسان باشند در جهت دست یابی او به یک زندگی سرشار از ارزشمندی، خوشی و خوبی از یک طرف و کاهش درد و رنج ها از سوی دیگر. امّا اگر غیر از این باشد که شوربختانه تاحدودی نیز چنین است آن وقت آدمی باید بداند و آگاه باشد که نه تنها زندگی بلکه خویشتن واقعی خود را نیز باخته و در گردابی از سرگردانی و بلاتکلیفی و درنهایت بی معنایی، پوچی و تنهایی گرفتار شده است. لذا هر فرصتی کم و بیش مناسب که برای مان دست داده است بیاییم از این فرصت به نحو احسن استفاده کنیم و به خویشتن شناسی روی آورده و به طور قاطع و جدّی به واکاوی درون خویش بپردازیم و از خود بپرسیم که: به راستی با خود چه کرده ای؟ در چه وضع و حالی قرار داری؟ از زندگی اَت تا چه میزان رضایت داری؟ تا چه میزان به ارزشمندی، خوشی و خوبی زندگی دست یافتی؟ و تمامی این داشتن ها از امور مادی گرفته تا امور غیر مادی تا کجا و چه میزان توانسته تو را به سمت و سوی یک زندگی اصیل و آرمانی هدایت کند؟!! بیاییم و برای مدت کوتاهی هم شده است از امور این جهانی کمی غفلت بورزیم و به اندرون خویش سَرَک بکشیم و به مراقبه ای اساسی بپردازیم و خود را "حاضر دعوا" کنیم.
#انسان
#خویشتن_شناسی
#ملال_زندگی
#زندگی_ارزشمند

@tajeddin_mohammadbagher
☸️پرواز را به خاطر بسپار، پرنده مُردنیست

✍️محمدباقر تاج الدین

یکی از دوستان می گفت چه زود گذشت عمر من چرا که در این بهار به 50 سالگی رسیدم و هرگز باورم نمی شود که انگار همین دیروز بود که در کوچه ها بازی کودکانه می کردم. با وی گفتم که «این قافلۀ عمر عجب می گذرد» و یادت باشد که هزاران بار این بهار آمد و رفت و باز هم می آید و این ما انسان ها هستیم که روزی از این گیتی فانی در می گذریم و دیگر بهاران را نمی بینیم. لذا آن چه که از ما انسان ها به یادگار می ماند آثاری است که از خود برجای می گذاریم چرا که باز به گفتۀ فروغ فرخزاد «تنها صداست که می ماند». بله ما همگی روزی خواهیم مُرد و تا زمانی که زنده هستیم اگر بتوانیم پرواز کنیم آن گاه پس از مردن مان هم تو گویی که هنوز زنده ایم و صدای ما را دیگرانی که پس از ما می آیند خواهند شنید.

✳️پروزا کردن تعبیری است که فروغ فرخزاد از آن رو به کار برده تا بگوید که آدمی با توانایی هایی که دارد می تواند آثاری ارزشمند از خود برجای بگذارد تا مانایی و جاودانگی خود را تحقق ببخشد و اگر تنها به جسم فانی خود بسنده کند روشن است که فقط مدتی کوتاه باقی خواهد ماند و چون مرگ به سراغش بیاید دیگر تو گویی که هیچ گاه در این جهان نبوده است. به گفتۀ خیّام: «فردا که از این دیر فنا در گذریم/ با هفت هزار سالگان سر به سریم». این موضوع بسیار مهم از دیرباز مورد توجه اندیشمندان و فیلسوفان و شاعران بوده چرا که مرگ و درگذشتن از این جهان خاکی همواره سوژه ای مهم برای اندیشیدن دربارۀ آن بوده است. به گفتۀ اروین یالوم روان درمانگر مشهور آمریکایی، مرگ در کنار تنهایی، بی معنایی(پوچی) و آزادی(مسئولیت) از جمله چهار مؤلّفۀ اساسی در ایجاد اضطراب برای انسان است که هیچ گاه او را رها نخواهند کرد!!

❇️بنابراین تنها و تنها از طریق "پرواز کردن" است که می توانیم بر مرگ غلبه کنیم و تا حدودی این اضطراب بزرگ را به چالش بکشیم و با این اقدام خود اعلام کنیم که می توانیم پس از مردن هم همچنان زنده باشیم و در یاد و خاطر آیندگان نیز بمانیم. پرواز کردن یعنی فراتر رفتن از چارچوب های روزمرّۀ عادی و معمولی زندگی است که آدمی در حد توان و امکاناتی که در اختیار دارد می تواند تاحدودی آن را برآورده سازد. "پرواز کردن"، یعنی هنرنمایی کردن در عرصه های گوناگون زندگی است و این هنرنمایی با نوشتن، آواز خواندن، معماری کردن، نقاشی کردن، خطاطی کردن، نواختنِ موسیقی، شعر گفتن، نظریه پردازی کردن، ساختن بناهای ارزشمند، نوآوری کردن، کشف کردن، دل های غمگین و ناراحت را شاد کردن، به یاری فقرا و محرومین شتافتن، همدردی و همدلی با رنج دیدگان و ستم دیدگان و خلاصه بسیاری اقدامات نیکو و ارزشمند دیگر است. آن گاه که سعدی می سُرایید: گر بماند نام نیک از مرد در روزگار/بِهْ کزو ماند سرای زرنگار دقیقاً اشاره به همین موضوع مهم است.

پرواز کردن یعنی در گذشتن از چارچوب های خشک و تکراری و ملال آور زندگی و دست یافتن به فضاهایی که تا حدّ ممکن ملال و بیهودگی مان را کاهش دهد. آرتور شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی در کتاب "در باب حکمت زندگی" به این موضوع بسیار مهم اشاره می کند که زندگی انسان ها در این جهان همانند پاندولی است که در میانۀ میل و ملال در حرکت بوده به گونه ای که آدمیان در هر حالت روانی و در هر زمانه و زمینۀ فرهنگی - اجتماعی ای که باشند همواره نسبت به امری از امور گوناگون این جهان از ثروت و قدرت گرفته تا شهرت و آبرو و جاه و مقام میل می کنند اما پس از مدتی دچار ملال و دل زدگی شده و این گونه است که ناراحتی و اندوه بر جان و روان شان می نشیند. لذا اگر موضوع را بنابر دیدگاه فروغ فرخزاد و برخی دیگر ببینیم تنها راه کاهش این ملال پرواز کردن است یعنی درگذشتن از این چارچوب و رسیدن به فضایی که طی آن آدمی بتواند خودِ واقعی اَش را تحقق ببشخد.

✳️پرواز کردن یعنی این که انسان ها به طور بالقوّه این توانمندی و استعداد را دارند که در هر شرایطی حتی شرایط دشوار خود را ولو در حدّ نه چندان عالی تحقق ببخشند و اگر چنین نکنند در واقع از توانمندی ها و ظرفیت های انسانی خودشان استفاده و بهرۀ لازم را نبرده اند. تحقق بخشیدنِ خود لزوماً به معنای این نیست که آدمی به شهرت و آوازه ای دست پیدا کند تا جامعه او را بشناسد و به اصطلاح سری در سرها در بیاورد بلکه به معنای این است که انسان از استعدادها و ظرفیت هایی که در اختیار دارد به نحو مناسب و مطلوب استفاده کند تا از زندگی لذت مادی و معنوی ببرد و در عین حال در پی خدمت به هم نوعان خویش نیز باشد(البته در حد مقدورات و امکاناتی که دارد).
#فروغ_فرخزاد
#خیام
#سعدی
#پرواز_کردن
#مرگ
#زندگی
#انسان
#ملال
#دلزدگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️من التماسِ یک زندگی معمولی را در چشمان و گفتار و رفتار اینان دیدم

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز که سوار قطار شهری تهران(مترو) شدم جوانی در سالن های قطار با دفی که در دست داشت می نواخت و با صدایی زیبا به زبان دل نشین کردی می خواند و در آخر از مسافرین خواهش می کرد که به ایشان کمک کنند تا نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده کند!!! در صحنه ای دیگر فردی میانسال با کلامی جانکاه می گفت که من بازنشسته ام و توان تامین هزینه های زندگی ام را ندارم و از شهروندان التماس می کرد که به او کمک کنند!1 اندکی بعد زنی به نسبت جوان به همراه فرزند بیمارش از شهروندان درخواست می کرد برای درمان فرزندش به او کمک کنند!!! موارد زیاد بود که البته همۀ ما هر روزه در کلان شهر تهران آن ها را مشاهده می کنیم و صد البته بر درد و رنج های مان نیز افزوده می شود!!!

✳️در یکی از ایستگاه ها از قطار شهری پیاده شدم که در خروجی مترو چندین جوان در حال نواختن موسیقی بودند که بسیار هم زیبا و دل نشین می نواختند و سبب شد تعدادی از شهروندان به تماشای این صحنه بایستند. این جوانان هنرمند به احتمال زیاد به دلیل بیکاری تن به چنین کاری داده بودند و با زبان بی زبانی به رهگذران می گفتند به ما کمک کنید تا اندکی از مشکلات زندگی خود را برطرف کنیم و شاید به یک زندگی معمولی دست یابیم!! در مسیری که پیاده می رفتم بیمارستانی قرار داشت که در محوطۀ آن همراهان بیماران نگران و دردمند التماس زندگی می کردند چرا که از شهرستان های دور برای درمان بیماران خود به تهران آمده بودند!!!

❇️به میدانی رسیدم که در کنارۀ میدان مردی دستفروش بساط کالاهای خود را پهن کرده بود و از رهگذران درخواست می کرد که از او خرید کنند تا او هم بتواند زندگی خود را سامان دهد!! با به گفتگو پرداختم و از زندگی دردناک خود و خانواده اش می گفت!!از یکی از شهرستان های استان لرستان به تهران آمده بود تا بلکه شغلی بیابد اما پس از مدتی کوشش و تقلّا و بی نتیجه ماندن این کوشش ها به ناچار به دستفروشی روی آورده بود!!!

اما چه فایده؟!! آنان که باید این التماس ها و خواهش های شهروندان فقیر و محروم و دردمند را ببینند شوربختانه فعلا گرفتار انجام امور دیگری هستند و فرصت دیدن و پرداختن به این مشکلات و مسائل را ندارند!!! تلخ تر و بدتر این که این گروه از شهروندان چقدر دچار تحقیر و درد و رنج می شوند تا بلکه به یک زندگی بسیار معمولی دست یابند!!تو گویی که به دست آوردن یک زندگی معمولی نیز برای اینان به آرزویی بزرگ و بس دور و دراز بدل شده است!!!! آه ای زندگی معمولی!! آه ای زندگی معمولی!!!
#زندگی_معمولی
#فقر
#محرومیت
#صدای_خاموش


@tajeddin_mohammadbagher
🔵کتاب چطور زندگی کنیم
اثری از سارا بیکوِل/ ترجمه مریم تقدیسی/ نشر ققنوس
کتابی ارزشمند که طی آن براساس سرگذشت مونتنی بیست پاسخ بسیار درخور به این پرسش اساسی می دهد که چطور زندگی کنیم؟
در واقع این کتاب لزوما به دنبال بررسی این موضوع نیست که زندگی چیست؟ بلکه به دنیال بررسی این موضوع است که چطور زندگی کنیم که در پایان عمر چندان حسرت زندگی را نخوریم. مطالعه این کتاب به نظر می رسد که خالی از لطف نباشد.
#زندگی
#چطور_ زندگی_ کنیم


@tajeddin_mohammadbagher
☸️اگر هنر نبود واقعیت ما را هلاک می کرد

✍️محمدباقر تاج الدین

هنر، امری انسانی و اجتماعی است به این معنا که از احساسات و هوش انسانی و همچنین زمینه های اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد و هدف اصلی آن انتقال احساسات پرمایه و عمیق به دیگران است تا از این رهگذر انسان ها بتوانند زمینه های فرارَوی از واقعیت های دردناک و رنج آور روزمرّه را تا حدودی فراهم سازند و به آرامش درون دست یابند. هنر، آدمی را از درد و رنج های این جهانی جدا می کند و مهم تر این که وی را از تنهایی وجودی(اگزیستانسیل) رها می سازد و شوق بودن و زیستن را برایش به ارمغان می آورد. هنر، ما را از واقعیت های خشن و سختی که هر دَم آزارمان می دهد تا حدودی دور می کند و زمینه را برای سبکبالی روح و روان مان فراهم می سازد. شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی معتقد بود که: «هنر نه تنها شخص را از دلتنگی‌های مبهم و یأس و حرمان نجات می‌دهد، بلکه می‌تواند منبع لذت‌ها و شادی‌ها و نشاط‌های بی‌پایان گردد». عنوان نوشتۀ حاضر نیز که از نیچه فیلسوف مشهور آلمانی وام گرفته شد به خوبی بیانگر همین امر مهم است که بدون هنر واقعیت های این جهانی که بسیار سخت و زمخت می نمایند آدمی را به ورطۀ نابودی می کشاند.

✳️زیستن در این جهان همواره برای انسان دشواری های فراوانی داشته و دارد و به همین دلیل مهم آدمی همیشه به دنبال ساختن چیزهایی بوده است که وی را از این دشواری ها رهایی ببخشد و هنر یکی از همان انسان ساخته هایی است که بودن در این جهان را برایش قابل تحمّل کند. اگر بپذیریم که هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور می‌کند آن گاه درخواهیم یافت که زیبایی هایی که از طریق هنر آفریده می شود می تواند بر زشتی ها و پلیدی های این جهان غلبه کند. این پرسش کلیدی را می توان مطرح نمود که به راستی زندگی چگونه بود اگر انواع هنرهایی که می شناسیم در این جهان نبودند؟ اگر شعر و موسیقی و رقص و نقاشی وجود نداشتند چگونه می توانستیم بودن خود را در این جهان معنا کنیم؟ پس از آن جا که هنر زیبایی را خلق می کند زندگی با تمام رنج ها و مشقت هایش را تاحدودی آسان می سازد چرا که نگاه انسان را به سمت و سوی زیبایی ها می کشاند و زاویۀ دیدش را از زشتی ها و پلیدی ها و زمختی های این جهان تغییر می دهد.

❇️هنر، همزاد بشر است و تو گویی که همزمان با به وجود آمدن آدمی در این جهان هنر نیز به وجود آمد چرا که اگر غیر از این می بود انسان نمی توانست جهان فعلی را تحمل کند. هنر همزمان با انسان آمد تا بگوید که این جهان در عین حالی که برخی زشتی ها، سرسختی ها و دشواری هایی را با خود دارد اما می توان با نگاهی زیباشناسانه به آن نگریست تا درد و رنج ها اندکی التیام یابد. ضمن این که هنر امری تعالی بخش است و آدمی را از زندگی زبونانه و پَست و بی مایه رها می سازد تا به او بگوید که زندگی فقط غرق شدن در واقعیت های روزمرّه نیست، بلکه واقعیت های دیگری نیز وجود دارند که ارزش تعقیب کردن و پرداختن به آن واقعیت ها نیز خالی از لطف نیست.

اگر فیزیکدان و ریاضی دان و فیلسوف و دیگر دانشمندان جهان را ریاضی وار و منطقی و عقلانی فهم می کنند هنرمند اما جهان را هنرمندانه و زیبایی شناسانه می فهمد و تصویر می کند و به همگان اعلام می کند که فهم ریاضی وار و منطقی و عقلانی اگرچه ممکن است در جای خودش ارزشمند باشد و شناخت های والایی برای مان ایجاد کند، اما فهم زیبایی شناسانه است که آدمی را از تنهایی و بی معنایی و دلزدگی می رهاند و زندگی دشوار و رنج آور را بدل به زندگی قابل تحمل می کند. بی پرده باید گفت که به هنر نیاز داریم و محتاج آنیم تا از پوچی و بی معنایی و دشواری ها و رنج های فراوان زندگی برهیم. هنر، شکوه زندگی را نشان انسان می دهد و به عنوان برترین نیرویی تلقی می شود که مخالف اراده ای است که می خواهد زندگی را انکار کند. باری، انسان لحظه ای بدون هنر نمی تواند زیست خود را سپری کند و با این همه هنر نیز در خدمت زندگی و انسان است چرا که انواع واقعیت های سخت و زمخت به سمت او حمله ور می شوند و تو گویی که وی را از هستی معنادار تهی می سازند!!
#هنر
#واقعیت
#انسان
#زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️آن جا که دلت آرام گرفت مقصد همان جاست[عطار نیشابوری، تذکرة ا لاولیاء؟]

✍️محمدباقر تاج الدین

انسان موجود بسیار پیچیده ای است که ابعاد و زوایای درونی و بیرونی فراوانی دارد و شناخت این ابعاد و زوایای بیرونی و درونی به هیچ وجه کار آسانی نیست. می توان پرسید که انسان همانی است که انسان شناسان گفته اند؟ یا همانی است که فیلسوفان گفته اند؟ یا همانی است که روان شناسان و. جامعه شناسان گفته اند؟ و یا همانی است که عارفان و شاعران و ادیبان گفته اند؟ پاسخ به این پرسش ها امر ساده ای نیست چرا که انسان همۀ آن چیزهایی است که تمام این اندیشمندان گفته اند و هنوز هم می گویند و تو گویی که این قصه سرِ دراز دارد و پایانی هم برای آن نمی توان تصور کرد!! از پسِ چنین پرسش هایی می توان پرسش بسیار بنیادین دیگری مطرح کرد مبتنی بر این که خوشبختیِ انسان در چیست؟ در ثروت؟ در قدرت؟ در پُست و مقام؟ در علم آموزی؟ در زیبایی جسم و ظاهر؟ در آرامش روان و درون؟!!

✳️ در نوشتار حاضر پرسش بر سر این است که آدمی کی و کجا آرام می گیرد؟ و با داشتن یا نداشتن چه چیزهایی آرام می شود؟ آرامشی درونی و اساسی و نه آرامش های لحظه ای و بی اساس و بنیاد. برای مثال ممکن است هر یک از ما با شنیدن خبر خوش دربارۀ اعضای خانواده یا دوستان برای لحظاتی شاد شویم و آرامش پیدا کنیم اما نیک می دانیم که تمام این ها شادی ها و خوشی های زودگذر و لحظه ای اَند. البته هرگز نمی خواهم اهمیت این شادی و ها و خوشی های لحظه ای را نادیده بگیرم اما بحث اصلی بر سرِ شادی ها و خوشی های به نسبت همیشگی و پایدار است!! باز هم ممکن است گفته شود که آدمی در این جهان خاکی هرگز به شادی ها و خوشی ها و آرامش های پایدار و دائمی دست نمی یابد که البته سخنی است قابل تأمّل و توجه. چرا که هر لحظه برخی غم ها و درد و رنج ها و ناخوشی ها به سراغ ما می آید که حال درون و در واقع کام ما را به سردی و تلخی می کشاند!! روزگار بازی های بسیاری در آستین خود دارد که هیچ نمی دانیم ساعت ها و روزها و ماه ها و بلکه سال های دیگر چه بر سرمان می آید و چه حوادث تلخ و شیرینی را تجربه خواهیم کرد!!

❇️اما نوشتار حاضر تأکیدش بر روی سخنی است که عارفی چون عطار زده است که به نظر می رسد سخنی است بس ارزشمند و لایق توجه هر چه بیش تر!!. به دیگر سخن جدای از این که به لحاظ فلسفی، روان شناختی، انسان شناختی، جامعه شناختی و سایر جنبه ها و منظرهای دیگر دربارۀ انسان و زیست وی در این جهان چه دیدگاه ها و قضاوت هایی وجود دارد که همگی آن ها کاملا قابل تأمّل و ارزشمند هستند و نمی توان نسبت به آن ها بی توجهی کرد، تمام کوشش ها و فعالیت های انسان در این جهان برای آن است که در نهایت به آرامش درون دست یابد و اگر غیر از این باشد تو گویی که زندگی خویش را درباخته است!! سخن عطار که برای هفتصد سال پیش است برای ما که امروزه در جهان مدرن زیست می کنیم چه کارکردی می تواند داشته باشد؟

به نظر می رسد که می توان از این گونه سخنان ارزشمند حتی در جهان مدرن نیز استفاده و بهره های لازم را برد تا زمینه های مطلوب برای در اختیار داشتن آرامش درون را فراهم نمود. سخن بر سر این نیست که فقط با استفاده از سخنان عطار یا سایر بزرگان می توان به طور قطعی به آرامش درون دست یافت بلکه سخن بر سر این است که از قضا چنین سخنانی می توانند راهنمای خوبی برای ما در این عصر شتابناک باشند. ما باید لختی با خود بیندیشیم که این همه تقلاهایی که روزان و شبان به خرج می دهیم تا کجا توانسته ما را به آرامش درون برساند؟!! این همه حرص و جوش ها، طمع ورزی ها، زیاده خواهی ها، ثروت اندوزی ها، قدرت طلبی ها و سایر کنش های مشابه ای که داشته ایم و داریم چقدر توانسته برای ما یک زندگی و زیست همراه با خوشبختی و آرامش به معنای واقعی کلمه به همراه داشته باشد؟!! به هوش باشیم که مقصد را گم نکنیم که همانا آرامش دل و درون است که اگر غیر از این باشد بیهوده می دویم و می نازیم و می پریم و می جهیم و می نهیم!!!

#انسان
#آرامش
#خوشبختی
#مقصد
#زندگی


@tajeddin_mohammadbagher
✳️از شما چه پنهان حدود یک ماه است که در روستای پدری حضور دارم و در این روستای دنج و ساکت بیش تر مواقع به خلوت و سکوت می گذرانم و در میان باغ و بوستان ها و کنار رودخانه ها و پای کوه در تنهایی خودم ساعت ها خلوت می گزینم و به صدای طبیعت گوش جان می سپارم. اکنون خوب در می یابم که یک زندگی مطلوب و ارزشمند و توجه کردن به تمامیت این هستی چقدر متفاوت است با زندگی ای که ما درون شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهری چون تهران داریم. باز هم راستش را بخواهید یک دوجین کتاب در مورد مرگ و زندگی با خودم آوردم و در مطالعه گرفتم از کتاب چطور زندگی کنیم اثر سارا بیکوِل(سرگذشت مونتنی در یک سئوال و بیست جواب)، تا کتاب مواجهه با مرگ اثر برایان مگی، کتاب فلسفۀ قارّه ای و معنای زندگی اثر جولیان یانگ، فلسفۀ زندگی اثر کریستوفر همیلتن، بار هستی اثر میلان کوندرا، هشت کتاب سهراب سپهری و سایر کتاب های مرتبط دیگر.
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم
هیچ چشمی ، عاشقانه به زمین خیره نبود
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت.
#زندگی_کردن
#زندگی_نکردن
#هستی
#مرگ
#انسان


@tajeddin_mohammadbagher