تحلیل اجتماعی
7.8K subscribers
2.59K photos
2.21K videos
156 files
16.1K links
Download Telegram
🔹ادامه 👆🔹

🔘براي شرح بهتر ماجرا مصداقي بحث كنيم. فرض كنيم كه يك روحاني به هر دليلي طرفدار يك تيم فوتبال است و مي‌خواهد بازي تيم را از نزديك ببيند و حتي آن را تشويق كند و از همه مهم‌تر ابراز احساسات هم بنمايد. باز هم فرض كنيم كه چنين رفتاري را بتواند به لحاظ مباني فكري خود توجيه كند، هر چند بعید است که با معیارهای گذشته و سنتی بتوان برای این رفتار توجیهی شرعی آورد. در اين صورت مي‌تواند بدون لباس روحانيت به ورزشگاه برود و اعتراضي نيست ولي اگر با لباس روحانيت برود در اينجا هدف ديگري را پيگيري مي‌كند. همان هدفي مي‌شود كه از زبان روحاني فوق گفته شده است. در واقع چون جوانان به سمت او نمي‌روند، او مي‌خواهد به سمت آنان برود. چون مردم كمتر به مسجد و بيشتر به ورزشگاه مي‌روند، پس او نزد مردم مي‌آيد. اين همان نكته‌اي است كه مي‌تواند مورد نقد و اعتراض باشد. در حقيقت از يك سو با اين كار خود صورت مسأله را پاك مي‌كنند. صورت مسأله اين است كه چرا اين افراد به سمت روحانيون نمي‌روند؟ با آمدن روحانيون به سمت اين افراد مشكلي حل نمي‌شود، بلكه فقط صورت مسأله پاك مي‌شود. از سوي ديگر بجاي آنكه روحانيت در نقش هادي و راهنما قرار گيرد، در نقش تابع مردم ظاهر مي‌شود و اين خلاف ادعای اوليه آنان است.
@dinonline
🔘در مورد اول ذكر اين نكته كافي است كه پيش از انقلاب جوانان و مردم خيلي جاها بودند، مثلاً سينما مي‌رفتند، در ورزشگاه‌ها حاضر مي‌شدند، ولي هيچ‌گاه روحانيون با اين توجيه به نزد آنان نمي‌آمدند، بلكه رفتار و كاركردشان به گونه‌اي بود كه مردم به مساجد و نزد آنان مي‌آمدند. تقريباً بيشتر مساجد سه نوبت صبح و ظهر و مغرب نماز مي‌خواندند و برنامه داشتند، در حالي كه الآن بخشي از اين موارد از برنامه‌هاي معمول مساجد حذف شده است. اين امر معلول تغيير كاركرد اين اماكن و متوليان آن در دوره‌اي از انقلاب بود ولي هنگامي كه اين كاركردها دوباره به نهادهاي رسمي منتقل شد، اين اماكن از جوش و خروش خود خالي شدند. روحانيون نيز كاركرد اصلي خود را كه اشاعه معارف ديني، ارزش‌ها و رفتارهاي اخلاقي و معنوی، كمك به مردمان ضعيف و فقير و... است با كاركردها و نقش‌هاي ديگر جابجا كردند و طبيعي است كه نقش‌هاي اصلي آنان در سايه نقش‌هاي جديد قرار گرفت و در نتيجه مردمي كه به دليل نقش‌هاي سنتي به آنان رجوع مي‌كردند، اكنون دليلي براي اين مراجعه مشاهده نمي‌كنند. و به علل ديگري به آنان مراجعه مي‌كنند كه چندان با آن كاركردهاي سنتي تطابق ندارد.

🔘مورد دوم نيز به شكل ديگري آنان را از محل رجوع بودن خارج كرده است. ایفای نقش‌هاي جديد و حضور در ورزشگاه شايد براي تماشاگران جذاب باشد ولي اين ربطي به جايگاه روحاني بودن و انتظاراتي كه از يك روحاني مي‌رود ندارد. فرض كنيم كه يك روحاني خيلي خوب فوتبال بازي كند و يا حتي تحليل ورزشي را خوب انجام دهد و بسياري هم اين وضع برايشان جذاب باشد. اين جذابيت چه ربطي به انتظاراتي كه از وي به عنوان يك روحاني مي‌رود، دارد؟ هيچ. در واقع يك نقش اصيل قرباني يك مسأله فرعي شده است. علت اصلي نيز اين است كه به احتمال زياد آنان نمي‌توانند نقش اصلي خود را درست بازي كنند، لذا متوسل به نقش‌هاي حاشيه‌اي مي‌شوند. حاشيه‌اي كه همسو با نقش متن نيست، و پس از مدتي نيز این حاشيه‌ها بر متن غلبه مي‌كنند. اينكه يك روحاني جلوي دوربين به همسرش بگويد دستت دارم و همسرش نيز همين را تكرار كند، و حضار نيز كف بزنند! چه معنايي دارد؟ مگر مردم فكر مي‌كنند كه روحانيون همسرشان را دوست ندارند كه حالا بخواهند اين برداشت را اصلاح كنند؟ اگر در ذهن مردم روحانيون تافته‌هاي عجيب و غريبي هستند كه مثلاً زنانشان را دوست ندارند و برعكس، بايد ريشه اين ذهنيت را پيدا كرد، و الا وارد بیان عشق و عاشقي شدن آنان جز اينكه باعث تغيير انتظارات از نقش مي‌شود نتيجه ديگري ندارد.

يكي از خطراتي كه نهاد روحانيت و نهادهاي دينی را تهديد مي‌كند از يك سو تعريف نقش‌هاي بی تناسب براي خودشان است و از سوي ديگر وارد شدن به نقش‌هاي حاشيه‌اي براي جبران ضعف نقش اصلي است. اين راه نتيجه‌اي جز تشديد بحران نقش و كاركرد اين دو نهاد ندارد.

به نقل از کانال عباس عبدی

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
خلاصه کتاب انسان در جستجوی معنا

چرا خود کشی نمیکنید؟

دکتر فرانکل روانپزشک – نويسنده ، گاهي از بيماران خود که از اضطراب ها و دردهاي کوچک و بزرگ رنج مي برند و شکوه مي کنند مي پرسد ، «چرا خودکشي نمي کنيد؟» او اغلب مي تواند از پاسخ بيماران خط اصلي روان درماني خويش را بيابد. در زندگي هر کسي ، چيزي وجود دارد. در زندگي يک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پيوند مي دهد؛ در زندگي ديگري ، استعدادي که بتواند آن را بکار گيرد؛ در زندگي سومي ، شايد تنها خاطره هاي کشداري که ارزش حفظ کردن دارد. يافتن اين رشته هاي ظريف يک زندگي فرو پاشيده ، به شکل يک انگاره استوار ، از معنا و مسئوليت هدف و موضوع مبارزه طلبي «لوگوتراپي» است، که تعبير دکتر فرانکل « از تحليل اگزيستانسياليستي» نوين (هستي درماني) است.
در اين کتاب ، دکتر فرانکل تجربه اي را که منجر به کشف «لوگوتراپي» شد توضيح مي دهد. وي مدت زيادي در اردوگاه کار اجباري اسير بود که تنها وجود برهنه اش براي او باقي ماند و بس. پدر ، مادر، برادر و همسرش يا در اردوگاه ها جان سپردند و يا به کوره هاي آدم سوزي سپرده شدند. خواهرش تنها بازمانده اين خانواده بود که از اردوگاه هاي کار اجباري جان سالم بدر برد. او چگونه زندگي را قابل زيستن مي دانست؟ در حاليکه همه اموالش را از دست داده بود؛ همه ارزش هايش ناديده گرفته شده بود ؛ از گرسنگي و سرما و بي رحمي رنج مي برد و هر لحظه در انتظار مرگ بود. او به راستي چگونه زنده ماند؟ پيام چنين روانکاوي که خود با چنان شرايط خوفناکي روياروي بوده است، شنيدن دارد. اگر کسي بتواند به شرايط انساني ما عاقلانه و با دلسوزي بنگرد ؛ اين شخص بي ترديد بايد دکتر فرانکل باشد. واژه هايي که از دل دکتر فرانکل بر مي خيزد ، بر دل مي نشيند. چون بر تجربه هاي بسيار ژرف استوار است. صادقانه و ژرف تر از آن است که انسان کوچکترين رنگي از فريب در آن ببيند. پيامهاي او والاست و ارزنده. و کارهايش به خاطر موقعيت کنوني او در دانشکده پزشکي دانشگاه وين ، و به علت آوازه کلينيک هاي «لوگوتراپي» که امروزه در بسياري از سرزمين ها با الگو برداري از پلي کلينيک شناخته شده ي عصب شناسي او در وين آغاز به کار مي کند، شهرت جهاني دارد.
انسان نمي تواند نظريه و شيوه کار ويکتور فرانکل را با کار زيگموند فرويد سنجش و مقايسه نکند. چه، هر دو پزشک در آغاز به طبيعت و درمان «روان نژنديها» توجه داشتند. فرويد ريشه ي اين «اختلال هاي » پريشان کننده را در « اضطرابي» مي يابد که در اثر «انگيزه هاي» «تعارضي» و «نا آگاه» به وجود آمده است. اما فرانکل «نوروزها»را بر چند نوع مي داند و برخي از آنها را (روان نژندي نئوژنيک) ، نتيجه ناتواني بيمار در پيدا کردن معنا و مسئوليتي در زندگي خويش مي داند. فرويد بر «ناکامي» در زندگي جنسي تاکيد دارد، اما فرانکل بر «ناکامي» در «معنا خواهي» . امروزه در اروپا روان شناسان و روان پزشکان آشکارا از فرويد روي برگردانده و به «هستي درماني» روي آورده اند که مکتب «لوگوتراپي» يکي از آنهاست.يکي از ويژگي هاي ديد گنجاي فرانکل اين است که هرگز فرويد را رد نمي کند ، بلکه روش خود را بر آنچه او انجام داده است بنا مي نهد. او حتي با ساير شکل هاي «هستي درماني» نيز سر ستيز ندارد، بلکه به آنان خوشامد گفته و از در خويشي در مي آيد.
داستان اين کتاب گر چه کوتاه است، ولي بسيار هنرمندانه و گيراست. من دو بار در يک نشست آنرا از آغاز تا پايان خوانده ام. افسون آن چنان مرا گرفت که ياراي اينکه آنرا به زمين بگذارم نداشتم. دکتر فرانکل در جايي از داستان، فلسفه «لوگوتراپي» خود را به خواننده مي شناساند، او آن را چنان ملايم به داستان پيوند مي دهد که خواننده تنها پس از به پايان رسانده کتاب به ژرفاي نوشته او پي مي برد و مي بيند که ديگر اين بخش از کتاب دنباله داستان سبعيت اردوگاه هاي کار اجباري نيست.
خواننده از همين زندگي نامه دردناک بسياري چيزها مي آموزد. خواننده فرا مي گيرد، که انسان هنگامي که به ناگهان احساس مي کند که « چيزي براي از دست دادن به جز بدن مسخره شده ي برهنه اش ندارد، چه مي کند.» با توصيفي که فرانکل از آميخته «هيجان» و « بي احساسي» به ما مي دهد، روح انسان تسخير مي شود، نخستين چيزي که به نجات انسان مي آيد، کنجکاوي سرد جدا مانده اي است که انسان را متوجه سرنوشت خود مي کند. پس از آن به کار بستن شگردهايي براي حفظ باقيمانده زندگي، با آنکه شانس زنده ماندن بسيار ناچيزست. گرسنگي ، تحقير، ترس و خشم ژرف ناشي از بي دادگري را هاله هايي از افراد محبوب و مورد علاقه ، مذهب ، شوخ طبعي و حتي زيبايي هاي آرام بخش طبيعت مانند يک درخت يا غروب آفتاب قابل تحمل مي کند.
گمان مبريد که اين لحظه ها ي آرامش بخش ميل به ادامه زندگي را در زنداني بر مي انگيزد. آنها در صورتي مفيد خواهند بود که بتوانند زنداني را ياري دهند معنايي براي رنج بيهوده خود
بيابد. و در اينجاست که ما با هسته مرکزي اگزيستانسياليسم روياروي مي شويم که اگر زندگي کردن رنج بردن است ؛ براي زنده ماندن بايد ناگزير معنايي در رنج بردن يافت. اگر اصلا زندگي خود هدفي داشته باشد، رنج و ميرندگي نيز معنا خواهد داشت. اما هيچ کس نمي تواند اين معنا را براي ديگري بيابد. هر کس بايد معناي زندگي خود را ، خود جستجو کند و مسئوليت آنرا نيز پذيرا باشد. اگر موفق شود، با وجود همه تحقيرها و تحميق ها به زندگي ادامه مي دهد. فرانکل که به نيچه علاقه مند است به اين گفته اش نيز ايمان ، دارد، «کسي که چرايي زندگي را يافته، با هر چگونه اي خواهد ساخت.»
در اردوگاه کار اجباري هر حادثه اي موجب اين مي شود، که زنداني کنترل خود را از دست بدهد. همه هدفهاي عادي زندگي از او گرفته مي شود. تنها چيزي که برايش باقي مي ماند «واپسين آزادي هاي بشري است.» آزادي در گزينش شيوه انديشه و برخورد با يک سري حوادث اين آزادي نهايي که هم بوسيله رواقيون[7] شناخته شده است و هم هستي گرايان نوين ، در داستان فرانکل داراي اهميت درخشاني است. زنداني يان مردمي معمولي بودند ، اما دست کم شماري از آنان ثابت کردند که « ارزش رنج هايشان را دارند و با اين کار شايستگي بشر را در برخاستن عليه سرنوشت خود به ثبوت رساندند.»
البته نويسنده اين کتاب به عنوان يک «روان درمانگر» مي خواهد پي ببرد چگونه مي توان به انسان کمک کرد تا به اين شايستگي برجسته بشري دست يابد. چگونه مي توان در بيمار اين حس را برانگيخت که به خاطر چيزي مسئول زندگي است ، هر چند که در بدترين شرايط قرار گرفته باشد؟ فرانکل نمونه تکان دهنده اي از يک جلسه «گروه درماني» که با زندانيان ديگر داشت به ما ارايه مي دهد.

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
انسان در جستجوی خویش: انسان- شاه پروتاگونیستی، اندریافتی بین النهرینی

انسان همه هنگام در پی یافتن راهی برای تعیین چرایی حیات خود بر کرۀ خاکی بوده است؛ از هم این روی بسیار کوشیده و در پاسخ به این پرسشِ بنیادین سامان های خرد را بر پا داشته است. اما آیا این خرد دوشگی ها راهی برای او گشوده اند؟ گره ای از معضلِ چیستانِ او گشوده اند؟ راستی را که این بشر دو پا در خوان هستی چه جایی دارد؟ هستی اش آیا معنایی را حامل است؟ در بین النهرین راهی در پیشِ روی انسان گذاشته شده: راهی که از او شروع و به او ختم می شود!

جلسۀ حاضر گفتار پایانی سلسله درسگفتارهایی است که دربارۀ موضوع مذکور از نگاهِ بین النهرینی ها برگزار شده است. موضوع اصلی این بود که “وجه انضمامی” و “راهِ” یافتن آن نه در فلسفه که در نظامِ خرددوشگیِ دیگر چگونه است. ما چگونه می توانیم خویشتنِ خویش را بیابیم. آیا اصلاً آنها چنین کاری را شدنی می دانستند؟ آیا بشرِ مقهورِ چیزی به نام “سرنوشت” تلقی نمی کردند و او را خاکستر نشینِ ناملایملات زندگانی نمی دانستند؟ پی جویی و بررسی یِ پاسخ این پرسش ها و دیگر پرسش هایِ همانند، کاری بوده که در این سلسله درسگفتارها به آن پرداخته شده است.

نویسنده: پژمان (ابراهیم) رنجبر

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey

http://www.mediafire.com/file/toicry7zkh3ijha/
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درهنگام زلزله چه بايد كرد؟👆
@tahlyleejtemaaey
🔸مرکل:

اشتباه کردم در نوجوانی سیگار کشیدم

🔹آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان که معمولا از زندگی شخصی خود سخن نمی گوید، در مصاحبه ای اعلام کرد در ایام نوجوانی اش، کار زشتی را به دور از چشم والدینش انجام داده است.

🔹مرکل که فرزند یک کشیش بوده است، در مصاحبه با شبکه «ان دی آر» آلمان و در پاسخ به این پرسش که چه اشتباهی را در ایام جوانی مرتکب شدید، گفت: من زمانی که کوچک بودم، #سیگار کشیدم و به پدر و مادرم نگفتم. از این رو می توانم بگویم این یک اشتباه بود./ باشگاه خبرنگارا ن

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
🔶🔷 کم استرس‌ترین و پر استرس‌ترین شهرهای دنیا | تهران ششمین شهر پر استرس جهان

▪️در جدیدترین تحقیقات انجام شده #کم_استرس_ترین شهرهای دنیا در سال 2017 فاکتورهایی همچون میزان #ترافیک، حمل و نقل عمومی، درصد فضای سبز، وضعیت مالی شهروندان از جمله میزان بدهی، #سلامت جسمی و روحی و مقدار ساعت‌هایی که نور خورشید در سال در هر شهر وجود دارد لحاظ شده است.

▪️براین اساس 10 شهر دنیا که کم‌استرس‌ترین‌ها محسوب می‌شوند به این ترتیب هستند؛
1 اشتوتگارت، آلمان
2 شهر لوگزامبورگ، لوگزامبورگ
3 هانوفر، آلمان
4 برن، سوییس
5 مونیخ، آلمان
6 بوردو، فرانسه
7 ادینبورگ، انگلیس
8 سیدنی استرالیا
9 گراس،‌ استرالیا و هامبورگ آلمان (به طور مشترک)

▪️در همین لیست #پراسترس_ترین شهرهای دنیا هم به ترتیب زیر معرفی شده‌اند؛
1 بغداد، عراق
2 کابل افغانستان
3 لاگوس، نیجریه
4 داکار، سنگال
5 قاهره، مصر
6 #تهران، ایران
7 داکا، بنگلادش
8 کراچی، پاکستان
9 دهلی نو، هند
10 مانیلا، فیلیپین

13.9.2017-CNN

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥منزل فوتبالیست های مطرح جهان قبل و بعد از فوتبالیست شدن

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
🔶🔷 نقش های خطیر استانداران

✳️ استانداران چه جایگاهی دارند؟ #استانداران عالی ترین مقام دولتی در سطح استان هستند و حلقه واسطی بین سطح ملی و منطقه ای! سیاست های دولت را در منطقه دنبال کرده و توسعه استان را در سطح دستگاه های ملی نمایندگی می کنند، دولت را از بازخورد سیاست ها مطلع می کنند، در تشخیص اولویت ها و ظرفیت های استان و انتقال آن به سطح ملی یاری می رسانند، برنامه توسعه استان را در تعاملات پیوسته با دستگاه های ملی به پیش می برند، مطالبات #رییس_جمهور را پیگیری و از پیوندهای #سیاسی و اجتماعی پاسداری کرده و افزایش سرمایه اجتماعی را برنامه ریزی می کنند؛ ناظر هوشیاری بر عملکرد دستگاه های استانی بوده و کاستی آنها را گوشزد کرده و رفع آن را پیگیری می کنند.

▪️همچون پدر یا مادر گوش شنوایی برای مردم و مطالباتشان و زبان گویایی برای تبیین سیاست های #دولت هستند، منادی وحدت اند و نماینده اعتدال. بر اشتراکات تأکید می کنند و از واگرایی ها و اختلافات می کاهند؛ بیشترین همگرایی را برای تحقق اهداف پیشرفت استان به وجود می آورند، نماد اقتدار دولتند و رسولان مهر و پاسداران حقوق مردم؛ امین دولت و خادم ملتند.

▪️این مسئولیت بسیار خطیر است و بار سنگینی از وظایف پرشمار و مهم را بر دوش می کشد. مستظهر به حمایت دولت و پشتیبانی ملت هستند؛ سرمایه آنان برای ورود به این حیطه خطیر و عظیم بیش و پیش از آنکه بودجه، امکانات و تجهیزات و اختیارات باشد، خردمندی و تدبیر است. استانداران در جایگاهی قرار دارند که قادرند در پرتو این هوشمندی همه ظرفیت ها را فعال کنند؛ با طبقات مختلف اجتماعي بنشينند و با دیگران گفت وگو کنند، مسائل را به بحث بگذارند و راه حلها را بررسي كنند؛ پیوندها را تحکیم بخشند، اولویت ها را تعیین کنند، ایده ها را نشر دهند، فرصتها را به وجود آورند و خلاقیتها را مجال دهند.

▪️نکته کلیدی اینجاست که بدانیم در برابر همه اختيارات و منابعي كه از مجاري رسمي دريافت مي كنند امكان مراوده با مردمان؛ فعالان و مديران كه براي چنين جايگاهي به سهولت در دسترس است از هرنوع اختيار ديگري متمايز است و همه آنچه تحت عنوان اختیارات قانونی شناخته می شود و به استانداران امکان اعمال تصمیماتشان را می دهد، تنها در پرتو بهره مندی هوشمندانه و درک خردمندانه این جایگاه و میزان خردمندی ارزش می یابند و به اهرم هایی مؤثر برای شتاب دهی فعالیت ها تبدیل می شود.

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تفاوت نگاه ...

نگاه کودکان بسیار زیبا و متفاوت تر از نگاه ماست...
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey

.
Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یکی از میمون ها حبه انگورو به دیگری خیار می دن.
چیزی که دراین ویدئو جالبه طبیعی بودن اعتراض به بی عدالتیه.


http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
‏آیا می‌دانستید در همین مدت که 2 طوفان تاریخی 2 تا از بزرگترین ایالات آمریکا را درنوردید ما موفق شدیم با ۲ تصادف ۲ برابر آنها تلفات بدهیم؟

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
مقایسه فعالیت کاربران اینترنتی در ایران و جهان
🔹ایرانی‌ها بیش از چهار برابر متوسط جهانی از شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند.
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
🔶🔷 "رنسانس اسلامی از قم آغاز خواهد شد"

👈 ابراهیم فیاض، استاد مردم شناسی دانشگاه تهران،
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
به مجله "مساله" گفت:
🔹در قم يک انقلاب مذهبي رخ خواهد داد. به عقيدة من رنسانس اسلامي از آن‌جا آغاز مي‌شود؛ رنسانسي که اولين تحول آن در علم کلام است. من در حال حاضر، به‌ويژه در ميان طلبه‌ها، ارتداد زيادي مي‌بينم؛ ارتداد به معناي از دست دادن امور تعبدی و ايمان.

🔹وقتي ايمان از دست برود، به طور خودکار مناسک هم از ميان مي‌رود. تصور من این است که در آينده، ارتداد از خود طلبه‌ها آغاز مي‌شود و اين همان اتفاقي است که در غرب هم براي کشيش‌ها رخ داد و منجر به رنسانس شد.

🔹این مسئله دقيقاً با اقتصاد مرتبط است. چنين اتفاقي در دورة رنسانس، در روم شرقي هم رخ داد. در کتاب «تاريخ گسترش اسلام» نوشتة «توماس واکر آرنولد» آمده است زماني که اسلام وارد اروپا شد، خود مردم درها را براي ورود اسلام باز مي‌کردند؛ کاردينال‌ها، اسقف‌ها و اشراف، وضعيت اقتصادي خيلي خوبي داشتند، اما کشيش‌ها گرسنه، فاسد و بي‌سواد بودند. در فاصلة طبقاتي‌ای که ميان علماي ديني رخ مي‌دهد، کشيش‌ها به مردم مي‌پيوندند و اسقف‌ها و کاردينال‌ها عقب مي‌مانند. من اين را الان مي‌بينم.

🔹چند وقت پیش در فرودگاه، وقتي که از سفر مشهد بازمي‌گشتم، طلبة موجهي را ديدم که از متدين‌ها «سهم سادات» مي‌خواست. واقعاً از ديدن آن صحنه شوکه شده بودم؛ این اتفاق يعني این‌که ديگر سهم امام را به حوزه ندهيد، به من که نيازمندم کمک کنيد. شک نکنيد که این اتفاق نشانگر یک شکاف عمیق است.

🔹اين طلبه‌ها به مردم مي‌پيوندند و در نهايت، يک نوع عرفي‌گري وحشتناک یا «لائيسيته» رخ خواهد داد. خيلي هم طول نمي‌کشد و در حدود دو سال آينده اين اتفاق مي‌افتد. همین امروز هم در قم لائيسيته در حال رخ دادن است، فقط تلاش می‌شود پنهان بماند.

🔹تأثير اين عرفي‌گري در اصفهان ممکن است خيلي کم باشد، در يزد و شيراز هم همين‌طور؛ اما در مشهد به احتمال زياد اتفاق مشابهی مي‌افتد.

🔹البته موجي که در مشهد ايجاد مي‌شود لائيسيته نخواهد بود، بلکه سکولاريسم است. زيرا در مشهد تعداد دانش‌آموختگان دانشگاهي بيشتر از قم است و همين خود مانع لائيسيته می‌شود. به عبارتی، در قم قضيه حادتر است، اما در مشهد به شدت و حدت آن‌جا نخواهد بود.

🔹البته فاصلة طبقاتي‌ای که آستان قدس رضوی بين نزديکان خود و مردم ايجاد کرده، به‌شدت مسئله را حاد کرده است و آثار اين فاصلة طبقاتي را به‌وضوح می‌توان در مشهد ديد. اما مسئلة مهم اين است که آن‌چه در انتظار قم است، لائيسيته است ولی آن‌چه در انتظار مشهد است سکولاریسم است. در تاريخ تحولات اروپا هم ما دو شهر مهم پاريس و لندن را داريم که در پاريس لائيسيته و در لندن سکولاريسم رخ داد.

🔹لائيسيته هم رنگ و بوی مذهبي دارد! تأکيد من بر لائيسيته خيلي مهم و ظریف است؛ دقت کنید که در پاريس هم کشيش‌ها لائیسیته را آغاز کردند.

🔹لائيسيته در این معنا مي‌گويد که دين و آيين موجود، براي اشراف است و در نتيجه، هر کس بايد دين خود را داشته باشد! در اين صورت، دين مردم يک دين عرفي خواهد شد، یعنی همان چيزي که الان مداحان در قم دنبال مي‌کنند.

🔹در قم مداح‌محوري رخ داده است، يعني يک دين عرفي ساده در حال ترویج و محوریت یافتن است، نه آن دين پيچيدة فقهی آخوندي، اسقفي و کاردينالي.

🔹 در حال حاضر، مداحان در قم قدم اول را براي اين کار برداشته‌اند و يک دين عرفي ساده را با صداي خوش، در قالب دستگاه‌هاي موسيقي ارائه مي‌کنند که پذیرش زیادی هم داشته است.

🔹آنچه آنها را ذيل لائيسيته قرار مي‌دهد اين است که به بحث عقلي کاري ندارند و ولايتي را که عوام قبول دارند، ترويج مي‌کنند.

🔹به عبارت ديگر، آن‌ها عوامي‌گري ولايت را با فلسفه‌بافي تئوريزه می‌کنند و در نهايت، روحانيت کاردينالي و فقهي را نفي مي‌کنند. آن‌ها شديداً با مرجعيت زاويه دارند و البته علما و مراجع هم با اين‌ها زاويه دارند. آن‌ها حتي مي‌خواستند جامعة مدرسان قم را هم زمين بزنند.

🔹در این فضا، مرجعیت سنتی و فقهی که من همه‌شان را در چهارچوب دین اسقفي و کاردينالي مي‌بينيم و می‌فهمم ــ چون دين انتزاعي براي اسقف و کاردينال است ــ در اقلیت قرار می‌گیرند و طلبه‌هاي جوان به مردم مي‌پيوندند و به عرفی شدن دین دامن می‌زنند. مراد من هم از لائيسيته همين است.

🔹در این شرایط، حتی حاکميت هم تحول پيدا مي‌کند و نسلي که در انتخابات‌ها و مجلس خبرگان حضور پیدا می‌کنند، نسل جوانی هستند که با نسل قبلی تفاوت‌های اساسی دارند. هر شخص یا نهادی هم تلاش کند جلوی این روند را بگیرد، نمي‌تواند.

🔹 حتي اگر همین الان هم اين کار را بکنند، در قم نهادی قوي شکل می‌گیرد که برای رسیدن به ساختار سیاسی تلاش می‌کند و قم دارای ساختار سياسي می‌شود. آن زمان، اعتبار مجلس خبرگان و مجلس شوراي اسلامي و... زيرسوال مي رود
🔷🔶 همیشه سر زدن به #کتابفروشی_های_انقلاب برایم غم انگیز است:

مغازه های بی رونق و مشتریان بی رمق.

کسانی که به توصیه یا اجبار استاد خود، راهی انقلاب شده اند
تا کتابی را تهیه کنند و بخوانند.

کسانی که «کتاب خواندن» برایشان، یک شغل است.
چهار سال یا شش یا ده سال این کار را انجام می دهند تا «فارغ التحصیل» شوند.

در زبان انگلیسی، برای پایان مقطع تحصیلی، از واژه Graduate استفاده می کنند از ریشه ی Grad به معنای «پله» و «گام».

پایان مقطع تحصیلی به معنای یک گام به پیش یا حرکت به یک پله ی بالاتر است.

ولی ما از «فارغ» شدن استفاده می کنیم.
تو گویی که زایمانی سخت در کار بوده
و اکنون می خواهیم به روند عادی زندگی بازگردیم

بگذریم…در خیابان انقلاب به این آگهی ها مواجه شدم:
با قیمت بسیار ارزان، برایت پایان نامه می نویسند:
تاریخ و علوم سیاسی، مدیریت و اقتصاد، زبان و ادبیات فارسی، مقاله ISI با قیمتی باورنکردني،
برایت برنامه نویسی می کنند: با هر زبان که بخواهی!

آری، خوشبختانه امکانات در حدی زیاد شده، که میتوانی بی آنکه چیزی از مدیریت بفهمی، مدرکش را دریافت کنی.

بی آنکه زبان بدانی، ترجمه کنی.
بی آنکه سیاست و اقتصاد بفهمی، مقاله هایی در آن حوزه داشته باشی، آنهم در سطح ژورنال های بین المللی و آی اس آی. کافی است پول داشته باشی آنهم نه زیاد، بلکه به نرخ دانشجویی

از امروز وقتی میوه فروش همسایه به هر کس که کت و شلوار پوشیده «دکتر» و آنها که اسپورت می پوشند را «مهندس» صدا می زند نمی خندم!

او جامعه را بهتر می شناسد.
حتماً او هم می داند که هزینه ی دکتر و مهندس شدن، گرفتن یک تاکسی به مقصد میدان انقلاب است.
از امروز دیگر، به حسابدار شرکتمان نمی خندم که همیشه می گوید: درسته من دیپلم دارم اما دیپلم قدیم است!

او فرق دیپلم جدید و قدیم را خوب فهمیده است.

از امروز دیگر تعجب نمی کنم که چرا دوستم که کارشناس سخت افزار است – به قول خودش – سوراخ های اطراف لپ تاپ را، با یکدیگر اشتباه می گیرد!

از امروز دیگر می دانم که چرا، یکی از آشنایانم که سمت بالای اقتصادی در یک سازمان دارد، نمی تواند «اصل» و «بهره»ی وامی را که پرداخت می کند، جداگانه محاسبه کند.
از امروز دیگر می دانم که چرا می گوییم: «فارغ التحصیلی»!!!

ما مردمی شده ایم که تقلب می کنیم.
دانش معامله می کنیم. عنوان می خریم.

اقتصاد ایرانی، صنعت ایرانی، فرهنگ ایرانی، تاریخ ایرانی، ادبیات ایرانی.
همه را می توانم صفحه ای ۱۵۰۰ تومان بخرم
و خوشحال باشم که مدرکم را با کمترین وقت و هزینه گرفته ام.

اما فراموش می کنم که در جامعه ای زندگی می کنم که سایر کالاها و خدمات نیز، به احتمال زیاد توسط کسانی به من ارائه می شود که دانش خود را از همین میدان، شاید کمی بالاتر یا پایین تر، خریده اند!

لابد می گویید: اگر اوضاع چنین اسفناک است، چرا مردم بی درد و دغدغه این وضعیت را پذیرفته اند و کسی نگران نیست؟

دلیلش این است که «همه چیزمان» با «همه چیزمان» جور است.

وقتی نماز را که قرار بود، راهمان را هموار و روحمان را بیدار کند، نمی خوانیم و پول می دهیم تا پس از مرگ برایمان بخوانند
طبیعتاً مقاله مان را هم می دهیم تا دیگری بنویسد.
اصل، ثواب است که ما برده ایم!!

🔶
به نقل از كانال :
👥علوم اجتماعی، مسائل روز👥


http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
طبق تحقیقات روانشناختی ،
دخترانی که در خانه مورد حمایت عاطفی پدر خود قرار دارند،
در ارتباط با جنس مخالف دچار تصمیمات لحظه ای و شتابزده نمیشوند
زیرا از لحاظ عاطفی اغنا شده اند.

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
اين خانم
"احلام "خواننده معروف عرب است كه ملت حج رفته كعبه را رها كرده و به احلام چسبيده سلفي مي گيرند😀😀

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
تعداد کل دانش آموزان سال تحصیلی ۹۷ - ۹۶
«فرمانروایی بر خویشتن»

آن معلّمان ِاخلاقی که عمدتاً به انسان توصیه می‌کنند که «بر خویشتن مسلّط باش!» بیماریِ عجیبی را در او مُزمِن می‌سازند.

این بیماری نوعی حسّاسیّت دائم نسبت به طبیعی ترین تمایلات و انگیزه های وجودی ِ خویشتن است.
به بیان ِدیگر نوعی خارش در او پیدا می شود.


به نظرِ این انسان ِحسّاس که فرمانروای خویش است هر چیزی که از درون یا برون رخ دهد، هر چیزی که او را بر انگیزد، او را جلب یا ترغیب نماید خطری عظیم برای فرمانروایی او بر خویشتن است. او حق ندارد به هیچ غریزه‌ای یا به هیچ پروازی اعتماد کند؛ او دائماً در حالت ِ تدافعی خواهد بود. علیه خویش مسلّح خواهد شد و تا ابد با چشمانی نگران و بی اعتماد نگهبانِ قلعه‌ای خواهد بود که از وجود ِخویش ساخته است.
البتّه بی تردید او می‌تواند، علی رغم این وضع، عظمت داشته باشد امّا وجودش برای دیگران غیر قابل تحمّل است، حتّی تحمّل ِ او برای خودش بسیار سنگین است.
او خود را از حالات زیبای ِروح، و از هر گونه تجربه‌ی نو و تازه در خویشتن محروم می‌سازد؛ اگر ما بخواهیم اندکی بدانیم چه چیزی نیستیم باید بدانیم چگونه خویشتن را برای مدّتی فراموش کنیم.

نیچه
http://telegram.me/tahlyleejtemaaey
🌱کارت دعوت عروسی به سبک زیست محیطی

اقدام جالب عروس و داماد خوش‌ذوق محلاتی برای دعوت از مهمانان عروسی با گلدان‌های زیبا.

http://telegram.me/tahlyleejtemaaey