آدمهایی را دیدهام که هر روز حال خوب خیرات میکنند!
همانهایی که غصههایشان را برای خودشان نگه میدارند و شادیهایشان را تقسیم میکنند، ترجیح میدهند هر روز صبح انرژیهای مثبتشان را زودتر از خود بیدار کنند و انرژیهای منفیشان را رها کنند تا بخوابند!
از قلب مهربانشان، پرندهها کنار پنجرهشان، لانه میکنند و هر روز صبح برایشان از عشق میخوانند!
همانهایی که لبخندشان را از دختربچهی ماشین کناری دریغ نمیکنند، از کنار پیرزن عابر بیتفاوت نمیگذرند، حتی مورچهها و گربههای کوچهشان هر روز از مهربانیشان سهم دارند.
گمان کنم خدا هر شب بالای سرشان اسپند دود میکند و صبحها با نوازش پروانهها بیدار میشوند!
#ناهید_آقاطبا
🌸🍃🌷
همانهایی که غصههایشان را برای خودشان نگه میدارند و شادیهایشان را تقسیم میکنند، ترجیح میدهند هر روز صبح انرژیهای مثبتشان را زودتر از خود بیدار کنند و انرژیهای منفیشان را رها کنند تا بخوابند!
از قلب مهربانشان، پرندهها کنار پنجرهشان، لانه میکنند و هر روز صبح برایشان از عشق میخوانند!
همانهایی که لبخندشان را از دختربچهی ماشین کناری دریغ نمیکنند، از کنار پیرزن عابر بیتفاوت نمیگذرند، حتی مورچهها و گربههای کوچهشان هر روز از مهربانیشان سهم دارند.
گمان کنم خدا هر شب بالای سرشان اسپند دود میکند و صبحها با نوازش پروانهها بیدار میشوند!
#ناهید_آقاطبا
🌸🍃🌷
مادرم یک خانه دارتمام وقت است . یک عاشق چندشغله . صبح ها باغبان گل های باغچه است وبرایشان مادری می کند . ظهرها یک سرآشپزتمام عیار می شود باچاشنی که بهترین سرآشپزها آنرا کم دارند" چاشنی عشق ". عصرها یک معلم باحوصله است و عشق کلمه به کلمه ازچشمانش هجی میشوند وروی صفحه ی کتاب سر میخورند . وقت بیماری یک پرستاردلسوزمیشود و جرعه به جرعه درد را ازتنم می تکاند . به وقت خستگی های پدرم همدم وهمصحبتش میشود تا آرامش به خانه برگردد .
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...🍃🌹
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...🍃🌹
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
امیدوارم
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
مادرم یک خانه دارتمام وقت است . یک عاشق چندشغله . صبح ها باغبان گل های باغچه است وبرایشان مادری می کند . ظهرها یک سرآشپزتمام عیار می شود باچاشنی که بهترین سرآشپزها آنرا کم دارند" چاشنی عشق ". عصرها یک معلم باحوصله است و عشق کلمه به کلمه ازچشمانش هجی میشوند وروی صفحه ی کتاب سر میخورند . وقت بیماری یک پرستاردلسوزمیشود و جرعه به جرعه درد را ازتنم می تکاند . به وقت خستگی های پدرم همدم وهمصحبتش میشود تا آرامش به خانه برگردد .
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
مادرم می گوید :"همه چیز درست می شود " و نمیداند تا پاره گی بافته ی تحمل من چندگره بیشتر نمانده است ؛ من رج به رج از وجودم را به هم گره زدم تا همچنان با لبخندپشت نداشتن هایم پنهان شوم ؛
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
مادرم می گوید :"همه چیز درست می شود " و نمیداند تا پاره گی بافته ی تحمل من چندگره بیشتر نمانده است ؛ من رج به رج از وجودم را به هم گره زدم تا همچنان با لبخندپشت نداشتن هایم پنهان شوم ؛
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
چیلد هود ریممبرد،خاطرات کودکی
تایم بلند ۹ دقیقه
"موزیک پایانی"
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
Eshghe Kamyab
Amin Rostami
تقديم بشما مهربانان🌹
قرار بود شبها ماه را به آغوشت بدوزم تا چشمانت درتاریکی گم نشوند وستاره ها را به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت چشمک بزنند !قراربود درکوچه ی عطرت شب را جا بگذارم برای صبح هایی که هیچ وقت نیامد
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
قرار بود شبها ماه را به آغوشت بدوزم تا چشمانت درتاریکی گم نشوند وستاره ها را به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت چشمک بزنند !قراربود درکوچه ی عطرت شب را جا بگذارم برای صبح هایی که هیچ وقت نیامد
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
.
بیا برویم
به سرزمین بیخیالی و ساعت های زندگیمان را به وقت بی تفاوتی بگذرانیم ؛
بیا با ضرب آغوشمان نقض کنیم حقیقت اینکه "انسان همیشه تنهاست "؛
بیا پشت به غم ها بایستیم وسرزده به دنیای خنده ها سرک بکشیم؛
باچشمک ستاره ها برقصیم وناخن هایمان را با حنای زندگی رنگ کنیم ؛
پشت پا بزنیم به هرچه ضدحال وبدبیاری ست وبا لباس های بچگانه ی پشت ویترین مغازه ها رویا ببافیم ؛
پیراشکی های تپل را بالذت گاز بزنیم وگوش خیابان را با قهقه هایمان کر کنیم ؛
بیا دستم را بگیر ؛رفیق! تا به زندگی برگردیم !
باورکن زندگی بپای ما نمیماند ؛
بیا همپای آن باشیم ....
#ناهید_آقاطبا
🌸🍃🌷
بیا برویم
به سرزمین بیخیالی و ساعت های زندگیمان را به وقت بی تفاوتی بگذرانیم ؛
بیا با ضرب آغوشمان نقض کنیم حقیقت اینکه "انسان همیشه تنهاست "؛
بیا پشت به غم ها بایستیم وسرزده به دنیای خنده ها سرک بکشیم؛
باچشمک ستاره ها برقصیم وناخن هایمان را با حنای زندگی رنگ کنیم ؛
پشت پا بزنیم به هرچه ضدحال وبدبیاری ست وبا لباس های بچگانه ی پشت ویترین مغازه ها رویا ببافیم ؛
پیراشکی های تپل را بالذت گاز بزنیم وگوش خیابان را با قهقه هایمان کر کنیم ؛
بیا دستم را بگیر ؛رفیق! تا به زندگی برگردیم !
باورکن زندگی بپای ما نمیماند ؛
بیا همپای آن باشیم ....
#ناهید_آقاطبا
🌸🍃🌷
چیلد هود ریممبرد،خاطرات کودکی
تایم بلند ۹ دقیقه
"موزیک پایانی"
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
آدمهایی را دیده ام که هر روز حال خوب خیرات می کنند. همانهایی که غصه هایشان را برای خودشان نگه می دارند و شادی هایشان را تقسیم می کنند، ترجیح می دهند هر روز صبح انرژی های مثبتشان را زودتر از خود بیدار کنند و انرژی های منفی شان را رها کنند تا بخوابند. از قلب مهربانشان، پرنده ها کنارپنجره شان لانه میکنند و هر روز صبح برایشان از عشق می خوانند.. همانهایی که لبخندشان را از دختربچه ی ماشین کناری دریغ نمی کنند، از کنار پیرزن عابر بی تفاوت نمی گذرند. حتی مورچه ها و گربه های کوچه شان هر روز از مهربانیشان سهم دارند.
گمان کنم خدا هرشب بالای سرشان اسپند دود میکند و صبح ها با نوازش پروانه ها بیدار میشوند..
#ناهید_آقاطبا
💐🍂💐
گمان کنم خدا هرشب بالای سرشان اسپند دود میکند و صبح ها با نوازش پروانه ها بیدار میشوند..
#ناهید_آقاطبا
💐🍂💐
امیدوارم
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
@Ssahebdeelan
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
@Ssahebdeelan
مادرم یک خانه دارتمام وقت است . یک عاشق چندشغله . صبح ها باغبان گل های باغچه است وبرایشان مادری می کند . ظهرها یک سرآشپزتمام عیار می شود باچاشنی که بهترین سرآشپزها آنرا کم دارند" چاشنی عشق ". عصرها یک معلم باحوصله است و عشق کلمه به کلمه ازچشمانش هجی میشوند وروی صفحه ی کتاب سر میخورند . وقت بیماری یک پرستاردلسوزمیشود و جرعه به جرعه درد را ازتنم می تکاند . به وقت خستگی های پدرم همدم وهمصحبتش میشود تا آرامش به خانه برگردد .
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
🍂💐🍂
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
🍂💐🍂
امیدوارم
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
مادرم می گوید :"همه چیز درست می شود " و نمیداند تا پاره گی بافته ی تحمل من چندگره بیشتر نمانده است ؛ من رج به رج از وجودم را به هم گره زدم تا همچنان با لبخندپشت نداشتن هایم پنهان شوم ؛
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
مادرم یک خانه دارتمام وقت است . یک عاشق چندشغله . صبح ها باغبان گل های باغچه است وبرایشان مادری می کند . ظهرها یک سرآشپزتمام عیار می شود باچاشنی که بهترین سرآشپزها آنرا کم دارند" چاشنی عشق ". عصرها یک معلم باحوصله است و عشق کلمه به کلمه ازچشمانش هجی میشوند وروی صفحه ی کتاب سر میخورند . وقت بیماری یک پرستاردلسوزمیشود و جرعه به جرعه درد را ازتنم می تکاند . به وقت خستگی های پدرم همدم وهمصحبتش میشود تا آرامش به خانه برگردد .
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
#پيشاپيش روز مادر مبارك
@Ssahebdeelan
گاهی اما دلش هوای خودش را میکند همان روزهایی که عطرچای دارچینش کوچه را روی سرش می گذارد ...
#ناهید_آقاطبا
#پيشاپيش روز مادر مبارك
@Ssahebdeelan
Eshghe Kamyab
Amin Rostami
تقديم بشما مهربانان🌹
قرار بود شبها ماه را به آغوشت بدوزم تا چشمانت درتاریکی گم نشوند وستاره ها را به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت چشمک بزنند !قراربود درکوچه ی عطرت شب را جا بگذارم برای صبح هایی که هیچ وقت نیامد
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
قرار بود شبها ماه را به آغوشت بدوزم تا چشمانت درتاریکی گم نشوند وستاره ها را به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت چشمک بزنند !قراربود درکوچه ی عطرت شب را جا بگذارم برای صبح هایی که هیچ وقت نیامد
#ناهید_آقاطبا
🌷🍃🌸
مادرم می گوید :"همه چیز درست می شود " و نمیداند تا پاره گی بافته ی تحمل من چندگره بیشتر نمانده است ؛ من رج به رج از وجودم را به هم گره زدم تا همچنان با لبخندپشت نداشتن هایم پنهان شوم ؛
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🌷🌱
می گوید:"این روزها هم می گذرد "!
خنده دار است که وعده ی گذشتن "این روزها" به گمانم با تعداد روزهای عمرش یکی باشد ؛ "این روزها" هرروز برای من تکرار می شوند و من دیگر مثل بچگی هایم پشت کمد لباس هایم کز نمی کنم که چرابیشتر لواشک های تر زیرزمین سهم اشک هایم نیستند ؛ دیگر به شیشه های مربا ناخنک نمیزنم ودر عوض غصه هایم را در دبه ی ترشی فلفلی که سالهاست در انباری دست نخورده مانده است پنهان کرده ام ؛ یادگرفته ام که احساسم را درجیب چهارخانه ای قراردهم تا روزها در کسی جا نماند و شب ها دستی به سرش میکشم ، بویش میکنم و درآینه میبینم که من با زخم هایم چقدر زیباترم ....
#ناهید_آقاطبا
🌷🌱
.
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
قرار بود شبها ماه را به آغوشت
بدوزم تا چشمانت درتاریکی
گم نشوند وستاره ها را
به پیراهنت بند بزنم تا باهرتپشت
چشمک بزنند !
قراربود درکوچه ی عطرت
شب را جا بگذارم
برای صبح هایی
که هیچ وقت نیامد ...
#ناهید_آقاطبا
#شبتون_به_دور_از_دلتنگی
امیدوارم
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸
هر صبح صداے ملق بازے ظرف ها در آشپزخانه تان پخش شود
و با حس خوب اینڪه مادرت بیدار است ده دقیقه بیشتر پتو را در آغوشت مچاله ڪنی؛
امید دارم نور سهم بیشتر اتاقت باشد و زمان غصه هایت ڪوتاه و زودگذر؛
هنوز بتوانے صداے آواز خواندن پدرت در حمام را بشنوے و آنقدر قدرتمند باشے ڪه یواشڪے به ڪارهایت بخندے بدون آنڪه ڪسے بفهمد؛
امیدوارم شب ها خواب آسمان را ببینے و روزهاے بارانے چترت را فراموش ڪنی؛
در یک روز شلوغ و پرترافیک پخش آهنگے قدیمے حواست را ازشیشه هاے لک دار تاڪسے به خاطره اے خوش پرت ڪندو نتوانے لبخندت را از بقیه پنهان ڪنی؛
امیدوارم از شلوغے خانه تان سرت درد بگیرد و با پاے برهنه روے سنگفرش هاے حیاط به دنبال برادرڪوچڪت بدوی؛
زمستان سردت باشد،
تابستان گرمت
پاییز را دیووانه باشی
و بهار را با موهاے حنایے مادربزرگت بیاد بیاوری،
لباست از عطر ڪسے ڪه دوسش دارے ڪم نشود ،
زندگیت پررفت وآمد باشد و
هنوز ڪسے باشد ڪه
بتوانے ساده به او بگویے :
دوستت دارم.....
#ناهید_آقاطبا
🍃🌷🌸