صاحبدلان
12.6K subscribers
32.1K photos
2.82K videos
56 files
2.38K links
Download Telegram
بنشین به پای داشتنم
که می‌خواهم
روزهایی که نبودم را
یک جا دوستت بدارم ..
بنشین جانِ دلم
بنشین و گرم گرم مرا بنوش
تا از دهانِ دوست داشتنت
نیفتاده ام ...


#مریم_قهرمانلو
.
کاش باران بزند
سبزه ها مست شوند
باد غوغا بکند
لای موهای بهار
پیچکِ خاطره ات
از تنِ پنجره ی فاصله بالا برود
و به دندان دو دنیا و هزاران آدم
گره ی ماندنِ تو وا نشود

#مریم_قهرمانلو



وقتتون بخیر و خوشی
سیزده بدر به خوشی 🌺
دست می‌کشم از مشغله های ریز و درشت.یک فنجان چای می‌ریزم. می‌نشینم کنار پنجره و فکر می‌کنم به دوست داشتنت. فکر می‌کنم به جهانی که آن را چند روز پیش در آغوشت کشف کرده ام. به بوسیدنت وقتی که سرت را خم می‌کنی و چشم هایت را می‌بندی و من تمامِ دلبستگی ام را می‌نشانم بر پیشانی‌ات ... اینکه دلم می‌خواهد تو را پس انداز کنم برای فردا، برای سالِ بعد، برای تمامِ زندگی ام، قند را هم در دلم و هم در چای آب می‌کند ... حتی وقتی کتاب می‌خوانم مُدام حواسم از لا به لای ورق ها پرت می‌شود و درست می‌افتد وسطِ آغوشت. اینجاست که مداد را لای کتاب می‌گذارم، به سمتت می‌آیم و حس می‌کنم باید تو را در همین لحظه، هزار بار بیشتر در آغوشِ کوچک اما صمیمی ام بگیرم، تا مبادا عشق از دهانِ دوست داشتنمان بیفتد ...
که عشق باید از فنجان های چای تا روی لب ها اتفاق بیفتد ... :)


#مریم_قهرمانلو
محبوب من
بیا از آن خانواده‌هایش باشیم
که خوشبختی
تا در و همسایه‌هاشان نفوذ کرده
و هر روز صبح بیدار می‌شوند
به قصدِ دوست داشتن
به قصدِ عشق ...



#مریم_قهرمانلو
من از این دنیا یک خانه می‌خواهم با یک پنجره‌ی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچه‌ی‌شان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا می‌زنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم می‌کنند نه دل را ...
.
#مریم_قهرمانلو
ز فروردین با صدای سپیده رئیس سادات Ze Farvardin
بهار چیز کمی نیست!
اردیبهشت اش
می‌تواند هر لحظه از بهار اتفاق بیفتد ..
می‌تواند سبز شود و ریشه بدواند ..
حالا در این میان به رسمِ ماندن
بنفشه ها هم گل می‌دهند
همچنان سبز ..
همچنان اردیبهشت ...

#مریم_قهرمانلو
عصرتون ارديبهشتي از زيباييها 🍃🌹🌷
من از این دنیا یک خانه می‌خواهم با یک پنجره‌ی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچه‌ی‌شان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا می‌زنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم می‌کنند نه دل را ...

#مریم_قهرمانلو

@Ssahebdeelan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوست بدارید
و بگذارید که دوست داشته شوید
آدم بدونِ این بساط ها
زندگی از گلویَش پایین نمی‌رود..



#مریم_قهرمانلو

شبتون ماه

@Ssahebdeelan
همیشه باید اتفاقی باشد برای افتادن. باید هر صبح که آدم چشم باز می‌کند دلیلی پیدا کند برای لبخند زدن. عجیب و غریب اش را هم

نمی‌خواهد. فی الواقع فقط دل می‌خواهد نه دلیل. همین که بلوط های تازه به زمین رسیده ی کنار دیوار آدم را سرِ ذوق بیاورد، یا دیدن سبزه های سبزتر از روزهای قبل کیفِ آدم را کوک کند کفایت می‌کند. اینکه بلد باشم گوش بدهم به دلبری های مرغ عشق های حیاطِ همسایه، آب بریزم پای گلدان های

حیاط و ببینم که آفتاب رشته های محبت اش را تا شمعدانی های روی ایوان رسانده هم مرا سر ذوق می‌آورد هم این دو سه تا گنجشکی که روی درخت سیب با جیک جیکِ مستانشان آفتاب می‌گیرند را. اصلا همین

گوجه گیلاسی ها که هر سال بابا نو نوارشان می‌کند و آب و دانه می‌دهد تا دلِ آدم را آب کنند و غذا بی قرمز های کوچک نماند. اتفاق

همین هاست که هم در حیاط می‌افتد هم در دل :) وگرنه هر آدمی با اتفاق های گوش آسمان کر کن خوشحال ترین می‌شود.

#مریم_قهرمانلو

@Ssahebdeelan
آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنند
و به هزار فکرِ نکرده بپردازند !
بعد باران بزند
و اصلا نفهمند کِی خیس شده اند ...
آدم ها دوست دارند دیوانه باشند !
آهنگِ مورد علاقه شان را رویِ جدولِ کنارِ خیابان بلند بلند بخوانند ...
هوا را با تمام جدول مندلیفش نفس بکشند
و از تهِ دل بخندند ...
چند شاخه گل بخرند ، ساقه یِ آن را کوتاه نکنند و معتقد باشند همینجوری اش هم خیلی دوست داشتنی تر است ...
سیبِ قرمز را با تمامِ وجود گاز بزنند که ترکش هایش بپرد اینور و آنور !
آدم ها ، خیلی چیز ها دوست دارند
اما یادشان میرود که می توانند آن ها را داشته باشند ...

#مریم_قهرمانلو

👌🍃🌷
@Ssahebdeelan
.
من از این دنیا یک خانه می‌خواهم با یک پنجره‌ی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچه‌ی‌شان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا می‌زنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم می‌کنند نه دل را ...
.
#مریم_قهرمانلو

@Ssahebdeelan
آدم ها گاهی دوست دارند قدم بزنند
و به هزار فکرِ نکرده بپردازند !
بعد باران بزند
و اصلا نفهمند کِی خیس شده اند ...
آدم ها دوست دارند دیوانه باشند !
آهنگِ مورد علاقه شان را رویِ جدولِ کنارِ خیابان بلند بلند بخوانند ...
هوا را با تمام جدول مندلیفش نفس بکشند
و از تهِ دل بخندند ...
چند شاخه گل بخرند ، ساقه یِ آن را کوتاه نکنند و معتقد باشند همینجوری اش هم خیلی دوست داشتنی تر است ...
سیبِ قرمز را با تمامِ وجود گاز بزنند که ترکش هایش بپرد اینور و آنور !
آدم ها ، خیلی چیز ها دوست دارند
اما یادشان میرود که می توانند آن ها را داشته باشند ...

#مریم_قهرمانلو

👌🍃🌷
@Ssahebdeelan
بوی عطرت که شنفتم
به لبم جان آمد

منم آن گل که نچیدی و
زمستان آمد...


#مریم_قهرمانلو


👌
آدم همینطور که نفس میکشد
میتواند بمیرد ..
برای یک رفتن
برای یک بوقِ اشغال
برای یک دوستت دارمِ گفته نشده
عکس های گرفته نشده
کافه های نرفته و شعرهای نخوانده

آدم میتواند زنده زنده دفن شود
زیرِ خروار خروار خاطره
و همچنان که مرده است
بخندد ..
و خوبی ها را با خوبم جواب بدهد
چه خبر ها را با هیچ ..

#مریم_قهرمانلو
🌷🍃🌸
امیدوارم جهان آن‌قدر‌ها هم از دست نرفته باشد که نشود عشق را توی فنجان ریخت و به هم تعارف کرد.

#مریم قهرمانلو
🌷🍃🌸
من هم روزگاری فکر می‌کردم
عشق همه چیز را حل می‌کند.
بعدها فهمیدم عشق به احترام بند است. احترام به شعور، به شخصیت، به محبت، به زمان و به علاقمندی‌های کسی که دوستش داری.
عشق بدون احترام شاید ایجاد شود
اما دوام نمی‌آورد.


#مریم_قهرمانلو
.
من از این دنیا یک خانه می‌خواهم با یک پنجره‌ی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچه‌ی‌شان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا می‌زنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم می‌کنند نه دل را ...
.
#مریم_قهرمانلو

🌸🍃🌷
.
من از این دنیا یک خانه می‌خواهم با یک پنجره‌ی چوبی که رو به حوض کوچکِ آبیِ حیاط باز شود و تختی با اندک فاصله ای کنارِ حوض تا هر روز با دو فنجان چای آنجا بنشینیم و دوست داشتنت را از سر بگیرم ...
کمی دوستت دارم روی نبات بپاشم و در چای ات حل کنم
سرخ و شیرین اش را در حوض بیندازم که هر قاچش تنت را خنک کند و دلت را گرم ...
چند دوستت دارم دورِ حوض بچینم که به وقتِ خندیدنت گل از غنچه‌ی‌شان بشکفد.. صورتی و قرمز
یک دوستت دارم را هم که روی اجاق گذاشته ام تا جا بیفتد و لعاب بیندازد
اما اصل دوستت دارم را .. بینِ خودمان بماند .. آغوش صدا می‌زنم ... که اگر نباشد باقیِ دوستت دارم ها ؛ تنها تنها نه خانه را گرم می‌کنند نه دل را ...
.
#مریم_قهرمانلو

🌱🌷
شب ڪه شب نیست ولی
خوابِ آرامت خوش ..
بعدِ تو باران ها
تندیِ طوفان ها
تلخیِ قهوه ے شب دورے و درد
خوابمان را بردند ...
خوش بخوابے جانم
با خیالاتِ وخیمے ڪه پر است از عطرت
تا سحر پشتِ نمِ پنجره ها
جان به لب میمانم ...
خوابِ آرامت خوش ...

#مریم_قهرمانلو
آن قدیم قدیم ها همه چیز واقعی تر بود. زنگ می‌زدیم خانه ی هم و جوابِ چه خبر ها این بود که ملالی نیست ؛ جز دردِ دوری شما ... واقعا دلتنگ میشدیم و برایش کاری میکردیم. نمی‌گذاشتیم بماند کپک بزند. تلفن را که جواب نمی‌دادند میرفتیم دمِ درشان ،بالاخره ول کنِ ماجرا نبودیم تا اصل حالِ همدیگر را بفهمیم. شش هفت نفری قد و نیم قد جا میشدیم در ماشین که برویم سفر ؛ بعد هفت هشت ساعت میخکوب مینشستیم و آب از آب تکان نمیخورد. دوست داشتن را در سیب و هلو به قسمت های مساوی تقسیم میکردیم و هیچ کس بی نصیب نمی‌ماند. حالا هیچ چیز راضی کننده نیست ؛ نه احوالپرسی ها نه رفت و آمد ها نه زنگ هایی که اصلِ حالِ آدم برایشان مهم باشد... ملال هم تا دلمان بخواهد هست. یک چیزمان کم است و خیلی چیزهایمان را اضافه آورده ایم. کِش می‌آید دلتنگی هایمان ، نبودن هایمان .. و هیچ کاری از دستمان برنمی‌آید. ما همدیگر را کم آورده ایم و خودمان را زیاد. قدیم ها آدم خودش را تقسیم میکرد هیچ قسمتی زمین نمی‌ماند ،همه هم از پس قسمتِ خودشان برمی‌آمدند. الان است که مانده ایم روی دستِ خودمان .. نه می‌برندمان و نه خودشان می‌آیند .. همدیگر را بلد نیستیم یا اصلا نمیخواهیم یاد بگیریم. چهارتا آدمِ بی سواد در دوست داشتن ، در بغل کردن ، در دلم برایت تنگ شده ؛ میخواهم ببینمت ، جمع شده ایم دورِ هم و نه رفتنمان رفتن است نه ماندنمان ماندن .. کاش تا زمین گیر نشده ایم کسی بیاید که ما را بلد باشد. بداند مثلا بینِ سطر هشتم تا پانزدهممان بغض داریم و حول و حوش سطرِ نوزده تا سی و یک دو خودمان هم نمیفهمیم حالمان را .. فقط .. کاش کسی بیاید خواندنمان را بلد باشد .. همین

#مریم_قهرمانلو