.
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هرچه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که میخواستمت
#فریدون_مشیری
🌷🌱
ای دل به کمال عشق آراستمت
وز هرچه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاستمت
امروز چنان شدی که میخواستمت
#فریدون_مشیری
🌷🌱
شب آنچنان زلال که میشد ستاره چید
دستم به هر ستاره که میخواست میرسید
نه از فراز بام ، که از پای بوتهها
میشد تو را در آینه هر ستاره دید
در بی کران دشت
در نیمههای شب
جز من که با خیال تو میگشنم
جز من که در کنار تو میسوختم غریب
تنها ستاره بود که میسوخت
تنها نسیم بود که میگشت.
#فریدون_مشیری
دستم به هر ستاره که میخواست میرسید
نه از فراز بام ، که از پای بوتهها
میشد تو را در آینه هر ستاره دید
در بی کران دشت
در نیمههای شب
جز من که با خیال تو میگشنم
جز من که در کنار تو میسوختم غریب
تنها ستاره بود که میسوخت
تنها نسیم بود که میگشت.
#فریدون_مشیری
اگر ماه بودم به هرجا که بودم
سراغ تو را از خدا میگرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا میگرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من مینشستی ...
#فریدون_مشیری
سراغ تو را از خدا میگرفتم
وگر سنگ بودم به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا میگرفتم
اگر ماه بودی به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من مینشستی ...
#فریدون_مشیری
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
ساغر و جام بامدادتون تهی از نامهربانی و ناخوشی و سرریز از حس زلال زندگی......
🌱🌷
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
ساغر و جام بامدادتون تهی از نامهربانی و ناخوشی و سرریز از حس زلال زندگی......
🌱🌷
لبخند گل و صفای یارانم باد
صد بوسه و گل نثار یارانم باد
یک شهر هرروز، بوسهبارانم کرد
جانم به فدای دوستدارانم باد!
#فریدون_مشیری
🍂🌱🍂
صد بوسه و گل نثار یارانم باد
یک شهر هرروز، بوسهبارانم کرد
جانم به فدای دوستدارانم باد!
#فریدون_مشیری
🍂🌱🍂
دو شاخه نرگست ای یار دلبند
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
ساغر و جام بامدادتون تهی از نامهربانی و ناخوشی و سرریز از حس زلال زندگی......
🍂🌱🍂
چه خوشعطری درین ایوان پراکند
اگر صدگونه غم داری چو نرگس
به روی زندگی لبخند لبخند...
#فریدون_مشیری
ساغر و جام بامدادتون تهی از نامهربانی و ناخوشی و سرریز از حس زلال زندگی......
🍂🌱🍂
Bale Royayie Eshgh
Homayoun Shajarian
نه عقابم نه کبوتر اما
چون به جان آیم در غربت خاک
بال جادویی شعر بال رویایی عشق
میرسانند به افلاک مرا
اوج میگیرم اوج
می شوم دور از این مرحله دور
میروم سوی جهانی که در آن
همه موسیقی جان است و گل افشانی نور
همه گلبانگ سرور...
تا کجا ها برد آن موج طربناک مرا
نزده بال و پری بر لب آن بام بلند
یاد مرغان گرفتار قفس
میکشد باز سوی خاک مرا....
#فریدون_مشیری
همایون شجریان
چون به جان آیم در غربت خاک
بال جادویی شعر بال رویایی عشق
میرسانند به افلاک مرا
اوج میگیرم اوج
می شوم دور از این مرحله دور
میروم سوی جهانی که در آن
همه موسیقی جان است و گل افشانی نور
همه گلبانگ سرور...
تا کجا ها برد آن موج طربناک مرا
نزده بال و پری بر لب آن بام بلند
یاد مرغان گرفتار قفس
میکشد باز سوی خاک مرا....
#فریدون_مشیری
همایون شجریان
.
تو، پیر ماه و سال نبودی و نیستی
تو، جان جاودانه جوانی،
که در جهان
با عشق زیستی...
#فریدون_مشیری
💢 سی ام شهریور زادروز فریدون مشیری شاعر مهر و آشتی گرامی باد
🍂
@Ssahebdeelan
تو، پیر ماه و سال نبودی و نیستی
تو، جان جاودانه جوانی،
که در جهان
با عشق زیستی...
#فریدون_مشیری
💢 سی ام شهریور زادروز فریدون مشیری شاعر مهر و آشتی گرامی باد
🍂
@Ssahebdeelan
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
شب خوش
🍂
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ
یادم آید تو به من گفتی از این عشق حذر کن
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب آیینه ی عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش کنی چندی
از این شهر سفر کن
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی من نه رمیدم نه گسستم
بازگفتم که تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید
یادم آید که دگر از تو جوابی نشنیدم
پای در دامن اندوه کشیدم
نه گسستم نه رمیدم
رفت در ظلمت غم
آن شب و شبهای دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم
#فریدون_مشیری
#زادروز_شاعر
شب خوش
🍂
همرنگ گونه های تو مهتابم آرزوست
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده چشم تو ام باغ های سبز
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سینه ی گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شب های انتظار
چون خنده ی تو مهر جهانتابم آرزوست
#فریدون مشیری
خداونـدا عزیـزانے دارم
که رسمشان معرفت است
و یادشان صفـاے دل
پس آنگـاه که دست نیاز
به سـوے تو آرنـد
پـر کـن از آنچـه
در مـرام خدایے دارے
شب خوش
@Ssahebdeelan
چون باده ی لب تو می نابم آرزوست
ای پرده پرده چشم تو ام باغ های سبز
در زیر سایه ی مژه ات خوابم آرزوست
دور از نگاه گرم تو بی تاب گشته ام
بر من نگاه کن که تب و تابم آرزوست
تا گردن سپید تو گرداب رازهاست
سرگشتگی به سینه ی گردابم آرزوست
تا وارهم ز وحشت شب های انتظار
چون خنده ی تو مهر جهانتابم آرزوست
#فریدون مشیری
خداونـدا عزیـزانے دارم
که رسمشان معرفت است
و یادشان صفـاے دل
پس آنگـاه که دست نیاز
به سـوے تو آرنـد
پـر کـن از آنچـه
در مـرام خدایے دارے
شب خوش
@Ssahebdeelan
DelAhangaan
علیرضا قربانی _ ساز و آواز دشتی
⫸ خواننده : #علیرضا_قربانی
ساز و آواز #دشتی ...
شعر: #فریدون_مشیری
رهبر ارکستر: #فرهاد_فخرالدینی
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
ساز و آواز #دشتی ...
شعر: #فریدون_مشیری
رهبر ارکستر: #فرهاد_فخرالدینی
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه فرداست
عشق را ..
شب زندهداریها خوشست ...
رنج را ..
امیدواریها خوش است ...
خوبرویان را نگاه ِ دلنواز ..
عاشقان را بیقراریها خوش است ..!
#فریدون_مشیری
شب خوش
شب زندهداریها خوشست ...
رنج را ..
امیدواریها خوش است ...
خوبرویان را نگاه ِ دلنواز ..
عاشقان را بیقراریها خوش است ..!
#فریدون_مشیری
شب خوش
.
این کیست
گشوده خوش تر از صبح
پیشانیِ بیکـرانه در من ..؟!
از شوقِ کدام گل
شکفته ست
این باغِ پر از جوانه در من ..؟!
#فریدون_مشیری
#درود_صبح_آدینه_بکام
💐🍂
@Ssahebdeelan
این کیست
گشوده خوش تر از صبح
پیشانیِ بیکـرانه در من ..؟!
از شوقِ کدام گل
شکفته ست
این باغِ پر از جوانه در من ..؟!
#فریدون_مشیری
#درود_صبح_آدینه_بکام
💐🍂
@Ssahebdeelan
.
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن ،
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
#فریدون_مشیری
💐🍂
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
به در و دشت و دمن؟
یا به باغ و گل و گلزار و چمن؟
یا به یک خلوت و تنهایی امن ،
دل که تنگ است کجا باید رفت؟
#فریدون_مشیری
💐🍂
.
در نوازشهای باد
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گویا خورشید را نوشیده بود ...
#فریدون_مشیری
صبحتون_باطراوت
در نوازشهای باد
در گل لبخند دهقانان شاد
در سرود نرم رود
خون گرم زندگی جوشیده بود
نوشخند مهر آب
آبشار آفتاب
در صفای دشت من کوشیده بود
شبنم آن دشت از پاکیزگی
گویا خورشید را نوشیده بود ...
#فریدون_مشیری
صبحتون_باطراوت
ماه تابید و چو دید
آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت
در آغوش مرا
گفت: خاموش درین جا
چه نشستے ؟
گفتم: بوے محبوبهے شب
میبرد از هوش مرا
بوے محبوبهے شب
همچو شرابے گیراست
مست و شیدا ڪند
این جام پر از نوش مرا...
#فریدون_مشیری
شب زيبايتان
البومي ازهفت رنگ
عشق
شور
شيدايي.......
💐🍂
@Ssahebdeelan
آن همه خاموش مرا
نرم باز آمد و بگرفت
در آغوش مرا
گفت: خاموش درین جا
چه نشستے ؟
گفتم: بوے محبوبهے شب
میبرد از هوش مرا
بوے محبوبهے شب
همچو شرابے گیراست
مست و شیدا ڪند
این جام پر از نوش مرا...
#فریدون_مشیری
شب زيبايتان
البومي ازهفت رنگ
عشق
شور
شيدايي.......
💐🍂
@Ssahebdeelan
.
وقتی که تو، لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد..
#فریدون_مشیری
وقتی که تو، لبخند نگاهت را
می تابانی
بال مژگان بلندت را
می خوابانی
آه، وقتی که تو چشمانت،
آن جام لبالب از جان دارو را
سوی این تشنهء جان سوخته، می گردانی
موج موسیقیِ عشق
از دلم می گذرد..
#فریدون_مشیری
دست ها را می گشایم
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم تا قطره آخر
می شود از روشنی سیراب
نور ، اینک نور در رگ های من جاری ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری ست...
#فریدون_مشیری
💐🍂
آسمان را چون قدح در دست می گیرم
و آن زلال ناب را سر می کشم
سر می کشم تا قطره آخر
می شود از روشنی سیراب
نور ، اینک نور در رگ های من جاری ست
آه اگر فریادم از این خانه تا کوی و گذر می رفت
بانگ بر می داشتم
ای خفتگان ، هنگام بیداری ست...
#فریدون_مشیری
💐🍂
مگر امشب، کسی با آسمان،
با برگ، با مهتاب
دیداری نخواهد داشت؟
به این مرغی که کوکو میزند تنها،
مگر امشب کسی پاسخ نخواهد داد؟
مگر آن طبع شورانگیز، خورشیدی نخواهد زاد؟
کسی اینگونه خاموشی ندارد یاد...
#فریدون_مشیری
شب خوش
با برگ، با مهتاب
دیداری نخواهد داشت؟
به این مرغی که کوکو میزند تنها،
مگر امشب کسی پاسخ نخواهد داد؟
مگر آن طبع شورانگیز، خورشیدی نخواهد زاد؟
کسی اینگونه خاموشی ندارد یاد...
#فریدون_مشیری
شب خوش