#نجوای_شبانه
به آنهایی که میروند اما نمیرسند
به آنهایی که دوست میدارند اما نمیخواهند به هم برسند
تنها به آنان متعلقم.
به آنهایی که بدون اشک میگریند
به آنهایی که درد میکشند اما نشان نمیدهند
تنها به آنان متعلقم
به آنها که در جمع تنهایند
به آنها که جسمشان روح را فراموش نمیکند
تنها به آنان متعلقم
به آنها که هم آنگاه که زندهاند، در لحظهای میمیرند
به آنها که در خلسهی لحظه
سکوت جاودان زمان را میفهمند
تنها به آنان متعلقم...
👤داریوش شایگان، از کران به کران از دریا به دریا
#سروش_مولانا
#داریوش_شایگان
@sorooshemewlana
به آنهایی که میروند اما نمیرسند
به آنهایی که دوست میدارند اما نمیخواهند به هم برسند
تنها به آنان متعلقم.
به آنهایی که بدون اشک میگریند
به آنهایی که درد میکشند اما نشان نمیدهند
تنها به آنان متعلقم
به آنها که در جمع تنهایند
به آنها که جسمشان روح را فراموش نمیکند
تنها به آنان متعلقم
به آنها که هم آنگاه که زندهاند، در لحظهای میمیرند
به آنها که در خلسهی لحظه
سکوت جاودان زمان را میفهمند
تنها به آنان متعلقم...
👤داریوش شایگان، از کران به کران از دریا به دریا
#سروش_مولانا
#داریوش_شایگان
@sorooshemewlana
برای من،
شرق یک تصور جغرافیایی نیست.
شرق، زبان اساطیر است، فلسفه شکلهای نمادین است، جغرافیای بصیرت درون است.
نیز، نوعی ضربآهنگ هستی است که از نظر اجتماعی با حوصله داشتن برای دیگران، با نوعی نظارهی چیزها، با نوعی حالت تسلیم و رضا در برابر خدا و طبیعت معنی میشود.
این که امروز زندگی چنین عقیم شده است، از آن است که این بخش از هستی لم یزرع ماندهاست که آدمها دیگر فرصت پرداختن به شادیهای لحظهای یا ایجاد پیوندهای واقعا عمیق دوستی را ندارند. خدمت بیمزد و منت، کرامت و بخشندگی معنایی ندارد.
انسانها دیگر شیوههای همدلانهی رابطه را نمیشناسند، زیرا فرصتش را ندارند.
روابط یا در سطح حرفهای و یا روشنفکریاند.
نادرند لحظاتی که انسانها با همدلیای بیچشمداشت، فارغ از ملاحظات اجتماعی- حرفهای به هم رسند.
همه جا به مبالغه در کاربرد قوای مغزی، به موفقیت، به اسطورهی باهوشترین، به اسطورهی کارآمدترین برمیخوریم.
هرقدر که فرهنگ غربی در تحلیل واقعیات و در دلمشغولی بیمار گونهاش به ردهبندی کردن همهچیز و فهمیدن همهچیز پُر از تنوع و تفاوت است، به همان میزان روح و جانش تهی و عاطل و چشم انتظار بیان درد دل خویش است.
📓 زیر آسمانهای جهان، گفتوگو با داریوش شایگان
#سروش_مولانا
#داریوش_شایگان
#معنویت
#رابطه_همدلانه
@sorooshemewlana
شرق یک تصور جغرافیایی نیست.
شرق، زبان اساطیر است، فلسفه شکلهای نمادین است، جغرافیای بصیرت درون است.
نیز، نوعی ضربآهنگ هستی است که از نظر اجتماعی با حوصله داشتن برای دیگران، با نوعی نظارهی چیزها، با نوعی حالت تسلیم و رضا در برابر خدا و طبیعت معنی میشود.
این که امروز زندگی چنین عقیم شده است، از آن است که این بخش از هستی لم یزرع ماندهاست که آدمها دیگر فرصت پرداختن به شادیهای لحظهای یا ایجاد پیوندهای واقعا عمیق دوستی را ندارند. خدمت بیمزد و منت، کرامت و بخشندگی معنایی ندارد.
انسانها دیگر شیوههای همدلانهی رابطه را نمیشناسند، زیرا فرصتش را ندارند.
روابط یا در سطح حرفهای و یا روشنفکریاند.
نادرند لحظاتی که انسانها با همدلیای بیچشمداشت، فارغ از ملاحظات اجتماعی- حرفهای به هم رسند.
همه جا به مبالغه در کاربرد قوای مغزی، به موفقیت، به اسطورهی باهوشترین، به اسطورهی کارآمدترین برمیخوریم.
هرقدر که فرهنگ غربی در تحلیل واقعیات و در دلمشغولی بیمار گونهاش به ردهبندی کردن همهچیز و فهمیدن همهچیز پُر از تنوع و تفاوت است، به همان میزان روح و جانش تهی و عاطل و چشم انتظار بیان درد دل خویش است.
📓 زیر آسمانهای جهان، گفتوگو با داریوش شایگان
#سروش_مولانا
#داریوش_شایگان
#معنویت
#رابطه_همدلانه
@sorooshemewlana