🍃 و زندگی، دوباره ارزشِ زیستن پیدا میکند...
این روزها مرگ، بیماری و انزوا، خودشان را از قبرستانها، بیمارستانها و آثار ادبی و سینمایی به روزها و لحظههای ما رساندهاند و اغلبِ ما آرام آرام چیزی را تجربه میکنیم که کسی چندان جرئت بیان کردنش را ندارد: «زندگی، ارزشش را بیش از پیش از دست داده است».
اگر زندگی این تجربه بیرمق، تکراری و پر از نگرانی و تنهایی است، پس چرا باید آن را زیست؟ روزها را در تنهایی، ملال، سردرگمی و ترس سپریکردن چیست که باید آن را خواست و ادامه اش داد؟
آیا هنوز هم میتوان به زندگی آری گفت و مختارانه آن را ادامه داد؟ پاسخ این است: «بله، امّا نه با آن روایتِ انکارآمیزِ پیشین». آنچه زندگی را به ما باز میگرداند، بازنگری در روایتِ فریبآمیز و آَشنای ما از زندگی است. مرگ، بیماری و تنهایی همیشه همینجا بودهاند. این ما بودیم که چشمهایمان را میبستیم و ترانه بیخبری را با صدای بلند میخواندیم. این ما بودیم که تصوّر میکردیم شادمانه زیستن، یعنی ندیدن و به رسمیت نشناختنِ این تجاربِ قطعی و ناگزیر.
اکنون شاید بتوان جهانی را تصوّر کرد که در آن مرگ و بیماری هستند امّا زندگی و تجارب دلنشین هم جایی در آن دارند؛ جهانی در کنارِ مرگ، بیماری و تنهایی. این روایتِ بالغانهتر از زندگی، ما را از میانه آوارِ جهان بیرون میکشد و دوباره به شهرها و خانههایمان باز میگرداند؛ اینبار امّا با رنگ و بویی متفاوت، امیدهایی تُرد امّا واقعی و فرصتهایی برای کامیابی امّا کوتاه و تکرارناشدنی.
مرگ، بیماری و تنهایی در این روایتِ تازه، هراسی به دلمان میاندازند امّا جلوی خوابزدگی، بطالت و بیمعنایی ما را نیز میگیرند و اینگونه، با غنیتر کردن لحظاتمان، ارزش زندگی را به آن باز میگردانند.
✍️دکتر محمود مقدسی
👉@TheWorldasISee
#سروش_مولانا
#ارزش_زندگی
#زیستن
#مرگ
#امید
#هراس
#تنهایی
#محمود_مقدسی
@sorooshemewlana
این روزها مرگ، بیماری و انزوا، خودشان را از قبرستانها، بیمارستانها و آثار ادبی و سینمایی به روزها و لحظههای ما رساندهاند و اغلبِ ما آرام آرام چیزی را تجربه میکنیم که کسی چندان جرئت بیان کردنش را ندارد: «زندگی، ارزشش را بیش از پیش از دست داده است».
اگر زندگی این تجربه بیرمق، تکراری و پر از نگرانی و تنهایی است، پس چرا باید آن را زیست؟ روزها را در تنهایی، ملال، سردرگمی و ترس سپریکردن چیست که باید آن را خواست و ادامه اش داد؟
آیا هنوز هم میتوان به زندگی آری گفت و مختارانه آن را ادامه داد؟ پاسخ این است: «بله، امّا نه با آن روایتِ انکارآمیزِ پیشین». آنچه زندگی را به ما باز میگرداند، بازنگری در روایتِ فریبآمیز و آَشنای ما از زندگی است. مرگ، بیماری و تنهایی همیشه همینجا بودهاند. این ما بودیم که چشمهایمان را میبستیم و ترانه بیخبری را با صدای بلند میخواندیم. این ما بودیم که تصوّر میکردیم شادمانه زیستن، یعنی ندیدن و به رسمیت نشناختنِ این تجاربِ قطعی و ناگزیر.
اکنون شاید بتوان جهانی را تصوّر کرد که در آن مرگ و بیماری هستند امّا زندگی و تجارب دلنشین هم جایی در آن دارند؛ جهانی در کنارِ مرگ، بیماری و تنهایی. این روایتِ بالغانهتر از زندگی، ما را از میانه آوارِ جهان بیرون میکشد و دوباره به شهرها و خانههایمان باز میگرداند؛ اینبار امّا با رنگ و بویی متفاوت، امیدهایی تُرد امّا واقعی و فرصتهایی برای کامیابی امّا کوتاه و تکرارناشدنی.
مرگ، بیماری و تنهایی در این روایتِ تازه، هراسی به دلمان میاندازند امّا جلوی خوابزدگی، بطالت و بیمعنایی ما را نیز میگیرند و اینگونه، با غنیتر کردن لحظاتمان، ارزش زندگی را به آن باز میگردانند.
✍️دکتر محمود مقدسی
👉@TheWorldasISee
#سروش_مولانا
#ارزش_زندگی
#زیستن
#مرگ
#امید
#هراس
#تنهایی
#محمود_مقدسی
@sorooshemewlana