📌 این یادداشت پس از کسب اجازه از نویسنده اشتراک گذاری میشود:👇👇
☘☘☘☘☘☘
حقیقت پنجرهها از زبان مولانا
✍ مهرداد رحمانی
آدمی دیده است، آدمی منظری است به جهان. افقی است گشوده بَر این عالم از زاویهای خاص.
این عبارات، که در آثار مولانا وزن قابل توجهی دارند، حقیقتی ژرف در دِل دارند. حقیقتی اشارتگون که همچون نَعلی بازگونه است.
تصور رایج این است که رخدادهای بیرونی مایه اصلی زندگیاند؛ اما مولانا یادآور میشود که گوهرِ حقیقت در درونِ دیدگانِ ما خانه دارد.
تو مَبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده است
چو دو دیده را بِبَستی زِ جهان جهان نمانَد.
(دیوان شمس، غزل ۷۷۱)
بنابراین، از نقطهنظر مولانا، نوع بودنِ ما در جهان وابسته به پنجرهای است که جهان را از پسِ آن نظاره میکنیم. پنجرهها بیشمارند. هر یک حال و هوایی دارند. منظرهء برخی گرم و گشوده و روشن است و برخی دیگر سرد و گرفته و تاریک.
پیشِ چشمت داشتی شیشه کَبود
لاجَرَم عالم کبودت مینمود.
(مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۷۲)
مولانا میگوید گاهی در کشاکش و تلاطم زندگی، حقیقتِ پنجرهها فراموشمان میشود، گویی پردهای مانع از تابشِ این حقیقت به پستوی دلمان میشود. و انگار چشمِ دلمان بسته میشود و از یاد میبریم که پشت کدامین پنجره نشسته بودیم.
تو دو دیده فروبندی و گویی روزِ روشن کو
زند خورشید بَر چشمت که اینَک مَن! تو در بگشا
(دیوان شمس، غزل ۵۴)
مولانا بارها گفته که روشنی و گرمی پنجرهها، به تابش آن آفتابِ کرم وابسته است. اگرچه کوشش ما، هرچند بیهوده، بهتر از خفتگی است اما در نهایت نظری به کار سالک باید تا او را رهایی ببخشد.
به عبارت دیگر، اگرچه از نگاه مولانا آدمی دیده است؛ اما حقیقتبینی این دیدگان نیازمند نور آن آفتاب رحمت است و بی آن، جز کژتابی و تنگنظری و تاریکی نمیافزایند.
تویی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
(دیوان شمس، غزل ۶۹)
در نهایت اما؛ مولانا بر این قائل است که والاترین پنجرهای که یک سالک میتواند بر ایوانش بنشیند و منظرهء جهان را یکسره طربناکی و شادی و شور تجربه کند، پنجره عشق است. پنجرهای که در فراسوی پنجرههاست، با منظری بیرون از وهم و فهم و خیال. پنجرهای که صید نمیشود بلکه به ناگهان و یکباره سالک را صید خویش میکند.
چون نِگه کردم سَرِ من بود پُر از عشق او
من برون از هر دو عالم منظری را یافتم
(دیوان شمس، غزل ۱۶۰۰)
#سروش_مولانا
#مهرداد_رحمانی
#مولانا
#پنجرهها
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4
☘☘☘☘☘☘
حقیقت پنجرهها از زبان مولانا
✍ مهرداد رحمانی
آدمی دیده است، آدمی منظری است به جهان. افقی است گشوده بَر این عالم از زاویهای خاص.
این عبارات، که در آثار مولانا وزن قابل توجهی دارند، حقیقتی ژرف در دِل دارند. حقیقتی اشارتگون که همچون نَعلی بازگونه است.
تصور رایج این است که رخدادهای بیرونی مایه اصلی زندگیاند؛ اما مولانا یادآور میشود که گوهرِ حقیقت در درونِ دیدگانِ ما خانه دارد.
تو مَبین جهان ز بیرون که جهان درون دیده است
چو دو دیده را بِبَستی زِ جهان جهان نمانَد.
(دیوان شمس، غزل ۷۷۱)
بنابراین، از نقطهنظر مولانا، نوع بودنِ ما در جهان وابسته به پنجرهای است که جهان را از پسِ آن نظاره میکنیم. پنجرهها بیشمارند. هر یک حال و هوایی دارند. منظرهء برخی گرم و گشوده و روشن است و برخی دیگر سرد و گرفته و تاریک.
پیشِ چشمت داشتی شیشه کَبود
لاجَرَم عالم کبودت مینمود.
(مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش ۷۲)
مولانا میگوید گاهی در کشاکش و تلاطم زندگی، حقیقتِ پنجرهها فراموشمان میشود، گویی پردهای مانع از تابشِ این حقیقت به پستوی دلمان میشود. و انگار چشمِ دلمان بسته میشود و از یاد میبریم که پشت کدامین پنجره نشسته بودیم.
تو دو دیده فروبندی و گویی روزِ روشن کو
زند خورشید بَر چشمت که اینَک مَن! تو در بگشا
(دیوان شمس، غزل ۵۴)
مولانا بارها گفته که روشنی و گرمی پنجرهها، به تابش آن آفتابِ کرم وابسته است. اگرچه کوشش ما، هرچند بیهوده، بهتر از خفتگی است اما در نهایت نظری به کار سالک باید تا او را رهایی ببخشد.
به عبارت دیگر، اگرچه از نگاه مولانا آدمی دیده است؛ اما حقیقتبینی این دیدگان نیازمند نور آن آفتاب رحمت است و بی آن، جز کژتابی و تنگنظری و تاریکی نمیافزایند.
تویی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
(دیوان شمس، غزل ۶۹)
در نهایت اما؛ مولانا بر این قائل است که والاترین پنجرهای که یک سالک میتواند بر ایوانش بنشیند و منظرهء جهان را یکسره طربناکی و شادی و شور تجربه کند، پنجره عشق است. پنجرهای که در فراسوی پنجرههاست، با منظری بیرون از وهم و فهم و خیال. پنجرهای که صید نمیشود بلکه به ناگهان و یکباره سالک را صید خویش میکند.
چون نِگه کردم سَرِ من بود پُر از عشق او
من برون از هر دو عالم منظری را یافتم
(دیوان شمس، غزل ۱۶۰۰)
#سروش_مولانا
#مهرداد_رحمانی
#مولانا
#پنجرهها
@sorooshemewlana
@Mehrdad_Rahmani4