سنقر،ورمزیار،کلیایی،کیونانات
921 subscribers
7.2K photos
910 videos
170 files
1.22K links
کانال سنقر:
@sonqoriha 👈

دوست دارم کفنم پرچم ایران باشد

شهرستان سنقروکلیایی در شمال شرقی استان کرمانشاه از مناطق زیبای ایران عزیز ماست. مردم این خطه به زبان های کردی و ترکی و فارسی تکلم میکنند. قدمت شهر سنقر به دوران سلجوقیان بازمیگردد.

@Sonqorvatan
Download Telegram
#دوبیتی_های_یلدایی

نشسته بغضِ تلخی در گلویم
گشوده دست، تنهایی به سویم
دوباره پشتِ پرچین تا دمِ صبح
دوبیتیهای یلدایی بگویم

شب یلدا و برف و باد در کار
غمِ بی حاصلی بسیار، بسیار
تو رفتي دردِ دوري، دردِ دوری
نشسته بر دلم آوار، آوار

شب یلدا و من تنها نشسته
پريشان، در گلو بغضي شکسته
نشسته بر دو چشمم قطره اشكي
به هر سو راه را بر ديده بسته

شب یلدا و اشک از دیده جاری
به سینه خنجری با زخمِ کاری
گُلي دارم به گلدان آرزومند
كه كي بار دگر آيد بهاري؟

شب یلدا و بستر سرد و خالی
تهی حتی ز آغوشی خیالی
غمت ديوار شد بر راه ديدم
كنون من ماندم و اين نقش قالی

شب یلدا و آذر پشت سر ماند
ز آذر در دلم مشتي شرر ماند
خزان بگذشت و آمد فصلِ سرما
بهار آرزو‌ها بي ثمر ماند.


بیست ونهم آذرماه یک هزارو سیصد و هشتاد ونه
#محمدجلیل_مظفری
@mohammadjalilmozaffari
Forwarded from برفی‌ترین آغوش (محمد جلیل مظفری)
#دوبیتی_های_یلدایی

نشسته بغضِ تلخی در گلویم
گشوده دست، تنهایی به سویم
دوباره پشتِ پرچین تا دمِ صبح
دوبیتیهای یلدایی بگویم

شب یلدا و برف و باد در کار
غمِ بی حاصلی بسیار، بسیار
تو رفتي دردِ دوري، دردِ دوری
نشسته بر دلم آوار، آوار

شب یلدا و من تنها نشسته
پريشان، در گلو بغضي شکسته
نشسته بر دو چشمم قطره اشكي
به هر سو راه را بر ديده بسته

شب یلدا و اشک از دیده جاری
به سینه خنجری با زخمِ کاری
گُلي دارم به گلدان آرزومند
كه كي بار دگر آيد بهاري؟

شب یلدا و بستر سرد و خالی
تهی حتی ز آغوشی خیالی
غمت ديوار شد بر راه ديدم
كنون من ماندم و اين نقش قالی

شب یلدا و آذر پشت سر ماند
ز آذر در دلم مشتي شرر ماند
خزان بگذشت و آمد فصلِ سرما
بهار آرزو‌ها بي ثمر ماند.


بیست ونهم آذرماه یک هزارو سیصد و هشتاد ونه
#محمدجلیل_مظفری
@mohammadjalilmozaffari
Forwarded from برفی‌ترین آغوش (محمد جلیل مظفری)
#دوبیتی_های_یلدایی

نشسته بغضِ تلخی در گلویم
گشوده دست، تنهایی به سویم
دوباره پشتِ پرچین تا دمِ صبح
دوبیتیهای یلدایی بگویم

شب یلدا و برف و باد در کار
غمِ بی حاصلی بسیار، بسیار
تو رفتي دردِ دوري، دردِ دوری
نشسته بر دلم آوار، آوار

شب یلدا و من تنها نشسته
پريشان، در گلو بغضي شکسته
نشسته بر دو چشمم قطره اشكي
به هر سو راه را بر ديده بسته

شب یلدا و اشک از دیده جاری
به سینه خنجری با زخمِ کاری
گُلي دارم به گلدان آرزومند
كه كي بار دگر آيد بهاري؟

شب یلدا و بستر سرد و خالی
تهی حتی ز آغوشی خیالی
غمت ديوار شد بر راه ديدم
كنون من ماندم و اين نقش قالی

شب یلدا و آذر پشت سر ماند
ز آذر در دلم مشتي شرر ماند
خزان بگذشت و آمد فصلِ سرما
بهار آرزو‌ها بي ثمر ماند.


بیست ونهم آذرماه یک هزارو سیصد و هشتاد ونه
#محمدجلیل_مظفری
@mohammadjalilmozaffari