@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین71}
{کُستی و میان بستن 4}
ادامه...👇
همانگونه که ملاحظه نمودید #فتیان به کمربند میان بند شدّ می گویند.
#مولانا_حسین_واعظ_کاشفی در معنی شدّ در کتاب #فتوت_نامه_سلطانی خویش می آورد : 👇
{ فصل پنجم «در معنی شدّ و آنچه بدان متعلق است »
اگر پرسند که #شدّ چه معنی دارد? بگوی شدّ از روی لغت پنج معنی دارد: 👇
اول استوار کردن. یقال و شدّه أی أثقه و در قرآن واقع شده فَشُدُّوا الْوَثَاقَ.
[ اشاره به آیهٔ 4 سوره مبارکه محمّد (ص) 👈«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾ =پس چون با كسانى كه كفر ورزيده اند برخورد كنيد گردنها [يشان] را بزنيد تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى خواست از ايشان انتقام مى كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى كند (۴) ]
دویّم حمله بردن . یقال شدّ علیه فی الحرب .
سیّم دویدن . یقال شدّ اذا عدی
چهارم قوّت دادن. یقال شدّ عضده أی قوّاه ( و در کلام الهی ) واقع است : اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي [ اشاره به آیه 31 سوره مبارکه طه : اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾=پشتم را به او استوار كن (۳۱) ]
پنجم بلند 👈 بر آمدن آفتاب . یقال شدّ النهار إذا ارتفع .
امّا از روی اصطلاح شدّ وفا کردن را گویند به عهد مردان و تسلیم شدن به امر پیران که الشّدّ التسلیم .
اگر پرسند که میان لغوی و اصطلاحی در معنی شدّ وجه مناسبت چیست ?
بگوی اول عهد کردن استواری کار سالک است. چون شخصی میان بسته شد، البته به عهد وفا کند.
دویّم (چون میان وی بسته شد) درهای مخالفت نفس بخواهد گشاد، پس گوییا که بر دشمن نفس حمله می برد و با دشمن ترین دشمنان محاربت می نماید.
سیّم چون میان بسته شد در راه سلوک تیزتر می رود و آگاه نیی که به سوی منزل مقصود می دود.
چهارم به واسطهٔ میان بستگی قوّتی دیگر در باطن او پدید می آید چنان که بدان قوّت بادیهٔ سلوک را طی می تواند کرد.
پنجم مرد مفرد میان بسته را ارتفاعی بر فلک طریقت پدید می آید چنان که آفتاب را بر فلک صورت ؛ و از پرتو انوار جمال دلش زوایای عالم باطنش روشن می گردد چنان که از شعاع آفتاب عرصهٔ زمین نور یابد.
اگر پرسند که شدّ را از چه گرفته اند? بگوی از شدّت و شدّت سختی را گویند ؛ یعنی هر که اهل شدّ است او را سختی باید کرد با نفس و هوا، و هر چند از خلق رنج و سختی به وی رسد بباید کشید تا شدّ او درست باشد و گفته اند این لفظ را شدّة گرفته اند و آن نیکویی و قوّت تمام باشد در مرد جوان . یقال بلغ الغلام شدّته و نزد لُغویان (أشُد جمع از ) شدّة است قال اللّه تعالی « وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ » و معنی آن است که هر که را شدّ برسانند کار او تمام شد و قوّت او (به) نهایت رسید. [ اشاره به آیه 14 سوره مبارکه قصص : وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴﴾ = و چون به رشد و كمال خويش رسيد به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم (۱۴) ]
اگر پرسند که حقیقت شدّ چیست ? بگوی صدق و صفا و مهر و وفا و تسلیم . }
نکته : به معنای پنجم برای کلمه «شدّ» و بر آمدن آفتاب توجه نمایید . و همچنین به تمثیل واعظ کاشفی در بارهٔ آفتاب در این باره توجه نمایید .
ادامه دارد...
@soltannasir
〽️
{پیوند اسطوره با دین71}
{کُستی و میان بستن 4}
ادامه...👇
همانگونه که ملاحظه نمودید #فتیان به کمربند میان بند شدّ می گویند.
#مولانا_حسین_واعظ_کاشفی در معنی شدّ در کتاب #فتوت_نامه_سلطانی خویش می آورد : 👇
{ فصل پنجم «در معنی شدّ و آنچه بدان متعلق است »
اگر پرسند که #شدّ چه معنی دارد? بگوی شدّ از روی لغت پنج معنی دارد: 👇
اول استوار کردن. یقال و شدّه أی أثقه و در قرآن واقع شده فَشُدُّوا الْوَثَاقَ.
[ اشاره به آیهٔ 4 سوره مبارکه محمّد (ص) 👈«فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ ﴿۴﴾ =پس چون با كسانى كه كفر ورزيده اند برخورد كنيد گردنها [يشان] را بزنيد تا چون آنان را [در كشتار] از پاى درآورديد پس [اسيران را] استوار در بند كشيد سپس يا [بر آنان] منت نهيد [و آزادشان كنيد] و يا فديه [و عوض از ايشان بگيريد] تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است [دستور خدا] و اگر خدا مى خواست از ايشان انتقام مى كشيد ولى [فرمان پيكار داد] تا برخى از شما را به وسيله برخى [ديگر] بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته شده اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى كند (۴) ]
دویّم حمله بردن . یقال شدّ علیه فی الحرب .
سیّم دویدن . یقال شدّ اذا عدی
چهارم قوّت دادن. یقال شدّ عضده أی قوّاه ( و در کلام الهی ) واقع است : اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي [ اشاره به آیه 31 سوره مبارکه طه : اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿۳۱﴾=پشتم را به او استوار كن (۳۱) ]
پنجم بلند 👈 بر آمدن آفتاب . یقال شدّ النهار إذا ارتفع .
امّا از روی اصطلاح شدّ وفا کردن را گویند به عهد مردان و تسلیم شدن به امر پیران که الشّدّ التسلیم .
اگر پرسند که میان لغوی و اصطلاحی در معنی شدّ وجه مناسبت چیست ?
بگوی اول عهد کردن استواری کار سالک است. چون شخصی میان بسته شد، البته به عهد وفا کند.
دویّم (چون میان وی بسته شد) درهای مخالفت نفس بخواهد گشاد، پس گوییا که بر دشمن نفس حمله می برد و با دشمن ترین دشمنان محاربت می نماید.
سیّم چون میان بسته شد در راه سلوک تیزتر می رود و آگاه نیی که به سوی منزل مقصود می دود.
چهارم به واسطهٔ میان بستگی قوّتی دیگر در باطن او پدید می آید چنان که بدان قوّت بادیهٔ سلوک را طی می تواند کرد.
پنجم مرد مفرد میان بسته را ارتفاعی بر فلک طریقت پدید می آید چنان که آفتاب را بر فلک صورت ؛ و از پرتو انوار جمال دلش زوایای عالم باطنش روشن می گردد چنان که از شعاع آفتاب عرصهٔ زمین نور یابد.
اگر پرسند که شدّ را از چه گرفته اند? بگوی از شدّت و شدّت سختی را گویند ؛ یعنی هر که اهل شدّ است او را سختی باید کرد با نفس و هوا، و هر چند از خلق رنج و سختی به وی رسد بباید کشید تا شدّ او درست باشد و گفته اند این لفظ را شدّة گرفته اند و آن نیکویی و قوّت تمام باشد در مرد جوان . یقال بلغ الغلام شدّته و نزد لُغویان (أشُد جمع از ) شدّة است قال اللّه تعالی « وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ » و معنی آن است که هر که را شدّ برسانند کار او تمام شد و قوّت او (به) نهایت رسید. [ اشاره به آیه 14 سوره مبارکه قصص : وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ﴿۱۴﴾ = و چون به رشد و كمال خويش رسيد به او حكمت و دانش عطا كرديم و نيكوكاران را چنين پاداش مى دهيم (۱۴) ]
اگر پرسند که حقیقت شدّ چیست ? بگوی صدق و صفا و مهر و وفا و تسلیم . }
نکته : به معنای پنجم برای کلمه «شدّ» و بر آمدن آفتاب توجه نمایید . و همچنین به تمثیل واعظ کاشفی در بارهٔ آفتاب در این باره توجه نمایید .
ادامه دارد...
@soltannasir
〽️
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 74}
{کُستی و میان بستن 6}
ادامه...👇
{ و در همین معنی پیر کامل رومی (قدس سره) فرماید : مثنوی
گر به صورت من ز آدم زاده ام
من به معنی جدّ جدّ افتاده ام
کز برای من بُدش سجده ملک
وز پی من رفت بر هفتم فلک
گر نبودی میل و امّید ثمر
کی نشاندی باغبان شاخ شجر
پس به معنی آن شجر از میوه زاد
گر به صورت از شجر بودش ولاد
اگر پرسند که #شدّ و عهد با هم باشد و این که ذکر رفت قصّهٔ [شدّ] آدم بود و قصّهٔ عهدش کجاست? بگوی در محلّی که #آدم علیه السلام از غصهٔ نگاه داشتن برگ بر تن خود به تنگ بود و هنوز میان وی را نبسته بودند، (جبرئیل آمد که ای) آدم خدای تعالی می فرماید که تو را و ذُرّیّات تو را عهد نامه می باید نوشت به وحدانیت ما و تو را خاصّه و ارواح پیغمبرانی که از نسل تو باشند عهد نامه ای باید نوشت به وحدانیّت من و به رسالت برگزیدهٔ من محمّد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله چنان که فرمود : «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ» تا آخر آیت [ وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾=و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم سپس شما را فرستاده اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد گفتند آرى اقرار كرديم فرمود پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم (۸۱ آل عمران) ]
پس آدم تعجب کرد که ذرّیت من کجاست ? جبرئیل فرمود که حق تعالی ذرّیّت تو را به قدرت ظاهر گرداند پس خداوند جل جلاله ذرّیّت آدم علیه السلام را بر مثال ذره ای از صلب آدم علیه السلام ظاهر گردانید چنانچه می فرماید : «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى=هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند بله»
پس ربوبیّت خود بر ایشان عرض کرد و همه اقرار کردند و کاتبان قدرت از زبان آدم علیه السلام و ذرّیّت او عهدنامه نوشتند و گویند قلم اعلی به فرمان حضرت عزت آن اقرار را بر برگ زیتون بهشت نوشت و فرشتگان را بر آن گواه ساخت و آن 👈قباله (عهد نامه) را در درون حجرالاسود (نهادند و) حضرت (رسالت صلی الله علیه و سلم و آله) این جا می فرماید : «الحجر امین اللّه فی الارض». پس حجر را در خانه ای که از بهشت به دنیا آورده بودند به جهت آدم وضع کردند و در وقت طوفان نوح علیه السلام جبرئیل آن حجر را در کوه بو قبیس پنهان کرد تا ضرر طوفان که آب عذاب است به وی نرسد؛ و در وقتی که ابراهیم و اسمعیل علیهماالسلام خانهٔ کعبه را بنا می کردند جبرئیل ایشان را خبر داد تا آن حجر را بر رکنی از ارکان خانه محکم ساختند و گفته اند کوه بو قبیس ندا کرد ابراهیم را که نزدیک من ودیعتی است از آن تو، بیا بردار. ابراهیم بیامد و کوه بشکافت و از درون وی حجر ظاهر گشت و هر که به طواف کعبه می رود حجر را زیارت می کند تا از عهد روز الست یاد کند و بدان وفا نماید و اقرار خود را فراموش نکند و به انکار نرساند.
این بود قصهٔ عهد آدم و آن که اول ذکر کردیم قصهٔ شدّ (آدم) است و آن که در رساله ها نوشته اند که میان آدم به 👈پشم کبش(گوسفند) اسمعیل بستند زیاده صحتی ندارد بلکه آن پشم برای خرقه ساختن و پوشیدن بود چنانچه بعد از این خواهد آمد.
اگر پرسند که آدم علیه السلام میان که بست ? بگوی آدم از جملهٔ فرزندان میان شیث بست علیه السلام که او از پیشه ها هیچ یکی را اختیار نکرده بود و گوشه عزلت گرفته (بود) و شیث میان چندین کس از برادر زادگان خود بست تا به نوح نجی رسید و از نوح تا ابراهیم رسید و از زمان ابراهیم تا زمان حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله و بعضی گفته اند آدم میان شیث بست و شیث میان انوش و انوش میان ممدوح و ممدح (میان) ضابط که او را یارد نیز گویند و ضابط میان اخنوخ که ادریس پیغمبر است و اخنوخ (میان) متوشلح و متوشلح میان لامک و لامک میان یشکر که نوح نبی است و او را آدم ثانی گویند و نوح میان سام و سام میان مصباح مضیئ که به لغت قدیم او را (ارفخشد گویند و ارفخشد) میان عابر بست که هود نبی است و هود میان وکیل بست که شالخ نیز خوانند و شالخ میان فالخ و فالخ میان اشروع میان قاسم که به لغت سریانی ارعو گویند ...}
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞〽️
{پیوند اسطوره با دین 74}
{کُستی و میان بستن 6}
ادامه...👇
{ و در همین معنی پیر کامل رومی (قدس سره) فرماید : مثنوی
گر به صورت من ز آدم زاده ام
من به معنی جدّ جدّ افتاده ام
کز برای من بُدش سجده ملک
وز پی من رفت بر هفتم فلک
گر نبودی میل و امّید ثمر
کی نشاندی باغبان شاخ شجر
پس به معنی آن شجر از میوه زاد
گر به صورت از شجر بودش ولاد
اگر پرسند که #شدّ و عهد با هم باشد و این که ذکر رفت قصّهٔ [شدّ] آدم بود و قصّهٔ عهدش کجاست? بگوی در محلّی که #آدم علیه السلام از غصهٔ نگاه داشتن برگ بر تن خود به تنگ بود و هنوز میان وی را نبسته بودند، (جبرئیل آمد که ای) آدم خدای تعالی می فرماید که تو را و ذُرّیّات تو را عهد نامه می باید نوشت به وحدانیت ما و تو را خاصّه و ارواح پیغمبرانی که از نسل تو باشند عهد نامه ای باید نوشت به وحدانیّت من و به رسالت برگزیدهٔ من محمّد رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله چنان که فرمود : «وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ» تا آخر آیت [ وَإِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّينَ لَمَا آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُوا أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ ﴿۸۱﴾=و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم سپس شما را فرستاده اى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد آنگاه فرمود آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد گفتند آرى اقرار كرديم فرمود پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم (۸۱ آل عمران) ]
پس آدم تعجب کرد که ذرّیت من کجاست ? جبرئیل فرمود که حق تعالی ذرّیّت تو را به قدرت ظاهر گرداند پس خداوند جل جلاله ذرّیّت آدم علیه السلام را بر مثال ذره ای از صلب آدم علیه السلام ظاهر گردانید چنانچه می فرماید : «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى=هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند بله»
پس ربوبیّت خود بر ایشان عرض کرد و همه اقرار کردند و کاتبان قدرت از زبان آدم علیه السلام و ذرّیّت او عهدنامه نوشتند و گویند قلم اعلی به فرمان حضرت عزت آن اقرار را بر برگ زیتون بهشت نوشت و فرشتگان را بر آن گواه ساخت و آن 👈قباله (عهد نامه) را در درون حجرالاسود (نهادند و) حضرت (رسالت صلی الله علیه و سلم و آله) این جا می فرماید : «الحجر امین اللّه فی الارض». پس حجر را در خانه ای که از بهشت به دنیا آورده بودند به جهت آدم وضع کردند و در وقت طوفان نوح علیه السلام جبرئیل آن حجر را در کوه بو قبیس پنهان کرد تا ضرر طوفان که آب عذاب است به وی نرسد؛ و در وقتی که ابراهیم و اسمعیل علیهماالسلام خانهٔ کعبه را بنا می کردند جبرئیل ایشان را خبر داد تا آن حجر را بر رکنی از ارکان خانه محکم ساختند و گفته اند کوه بو قبیس ندا کرد ابراهیم را که نزدیک من ودیعتی است از آن تو، بیا بردار. ابراهیم بیامد و کوه بشکافت و از درون وی حجر ظاهر گشت و هر که به طواف کعبه می رود حجر را زیارت می کند تا از عهد روز الست یاد کند و بدان وفا نماید و اقرار خود را فراموش نکند و به انکار نرساند.
این بود قصهٔ عهد آدم و آن که اول ذکر کردیم قصهٔ شدّ (آدم) است و آن که در رساله ها نوشته اند که میان آدم به 👈پشم کبش(گوسفند) اسمعیل بستند زیاده صحتی ندارد بلکه آن پشم برای خرقه ساختن و پوشیدن بود چنانچه بعد از این خواهد آمد.
اگر پرسند که آدم علیه السلام میان که بست ? بگوی آدم از جملهٔ فرزندان میان شیث بست علیه السلام که او از پیشه ها هیچ یکی را اختیار نکرده بود و گوشه عزلت گرفته (بود) و شیث میان چندین کس از برادر زادگان خود بست تا به نوح نجی رسید و از نوح تا ابراهیم رسید و از زمان ابراهیم تا زمان حضرت رسالت پناه صلی اللّه علیه و آله و بعضی گفته اند آدم میان شیث بست و شیث میان انوش و انوش میان ممدوح و ممدح (میان) ضابط که او را یارد نیز گویند و ضابط میان اخنوخ که ادریس پیغمبر است و اخنوخ (میان) متوشلح و متوشلح میان لامک و لامک میان یشکر که نوح نبی است و او را آدم ثانی گویند و نوح میان سام و سام میان مصباح مضیئ که به لغت قدیم او را (ارفخشد گویند و ارفخشد) میان عابر بست که هود نبی است و هود میان وکیل بست که شالخ نیز خوانند و شالخ میان فالخ و فالخ میان اشروع میان قاسم که به لغت سریانی ارعو گویند ...}
ادامه دارد...
@soltannasir
🌞〽️