@soltannasir
(مغان شیعه 4)
(به دنبال نور پنج تن آل عبا)
همانطور که تا کنون متوجه شده اید ما در ایران باستان یک جریان پنهانی از مغان را داشته ایم که جز اولیا خداوند بوده اند و سیر نبوت در تمدن سامی را دنبال می نمودند ,داستان آتش ابراهیم (ع)و تولد عیسی (ع) را برایتان به عنوان نمونه مثال زدیم , در صدر اسلام سلمان فارسی نماینده همین جریان مغان بوده است .
مغانی که دریافته بودند سوشیانت , مهدی موعود دیانت زرتشتی این بار قرار است از نسل عرب متولد شود , و پیامبری در این کشور مبعوث خواهد شد که سوشیانت موعود از نسل وی خواهد بود . سلمان فارسی به عنوان رهبر بخشی از این مغان بود .
مغانی که شیوه سیر و سلوکی شبیه به آیین مهر داشته اند ولی مذهبشان زرتشتی بود در واقع روش آنان ترکیبی از مهر پرستی و زرتشیت بود.
سلمان به همراه دوستان خویش به جستجوی نور محمد(ص) پرداخت و نشانه های وی را از کتب ادیان مختلف جستجو می نمود و برای این هدف به ادیان دیگری نظیر مسیحیت وارد شد .
با تولد مولی علی (ع) نوری که سلمان به جستجویش بود قوی تر شد و سلمان به هدف خویش نزدیکتر شد و با تولد حضرت فاطمه (س) این نور باز قوی تر شد , و سلمان توانست پس از چند سال انواری را که به دنبالش بود پیدا نماید .
وی در همان اوایل هجرت رسول الله به مدینه توسط حضرتش از شخصی که سلمان به عنوان برده به وی خدمت می نمود خریداری و آزاد شد .
مسلما خریدن سلمان توسط رسول الله نیز عادی نبود .
آری سلمان به اهل بیتی رسید که مثلشان به مانند کشتی نوح می باشد . و سلمان در این کشتی امن وارد شد .
همانطور که گفته شد سلمان مغ بود و مغان در دانش نجوم و جادو و علوم ماورا تبحری بسیار داشته اند . و مسلما سلمان چشمه هایی از هنر جادو و توانایی خرق عادت خویش را در صدر اسلام به مسلمین نشان داده بود .
که شایعه نوشتن قرآن به دست وی در همان صدر اسلام توسط منافقین مدینه قوت گرفت .
که حق تعالی در قرآن در آیه 103 سوره نحل به این شایعه پاسخ داده است
{و لقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین } (103) سوره نحل
(ما می دانیم که آنها گویند قرآن را فقط بشری بدو تعلیم می دهد (یعنی سلمان ) , زبان کسی که بدو اشاره می کنند عجمی است و این زبان عربی روشن است )
#سلمان_فارسی
#زرتشتیت
#مهر
#نور_پنج_تن_آل_عبا
#محمد(ص)
@soltannasir
🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕
(مغان شیعه 4)
(به دنبال نور پنج تن آل عبا)
همانطور که تا کنون متوجه شده اید ما در ایران باستان یک جریان پنهانی از مغان را داشته ایم که جز اولیا خداوند بوده اند و سیر نبوت در تمدن سامی را دنبال می نمودند ,داستان آتش ابراهیم (ع)و تولد عیسی (ع) را برایتان به عنوان نمونه مثال زدیم , در صدر اسلام سلمان فارسی نماینده همین جریان مغان بوده است .
مغانی که دریافته بودند سوشیانت , مهدی موعود دیانت زرتشتی این بار قرار است از نسل عرب متولد شود , و پیامبری در این کشور مبعوث خواهد شد که سوشیانت موعود از نسل وی خواهد بود . سلمان فارسی به عنوان رهبر بخشی از این مغان بود .
مغانی که شیوه سیر و سلوکی شبیه به آیین مهر داشته اند ولی مذهبشان زرتشتی بود در واقع روش آنان ترکیبی از مهر پرستی و زرتشیت بود.
سلمان به همراه دوستان خویش به جستجوی نور محمد(ص) پرداخت و نشانه های وی را از کتب ادیان مختلف جستجو می نمود و برای این هدف به ادیان دیگری نظیر مسیحیت وارد شد .
با تولد مولی علی (ع) نوری که سلمان به جستجویش بود قوی تر شد و سلمان به هدف خویش نزدیکتر شد و با تولد حضرت فاطمه (س) این نور باز قوی تر شد , و سلمان توانست پس از چند سال انواری را که به دنبالش بود پیدا نماید .
وی در همان اوایل هجرت رسول الله به مدینه توسط حضرتش از شخصی که سلمان به عنوان برده به وی خدمت می نمود خریداری و آزاد شد .
مسلما خریدن سلمان توسط رسول الله نیز عادی نبود .
آری سلمان به اهل بیتی رسید که مثلشان به مانند کشتی نوح می باشد . و سلمان در این کشتی امن وارد شد .
همانطور که گفته شد سلمان مغ بود و مغان در دانش نجوم و جادو و علوم ماورا تبحری بسیار داشته اند . و مسلما سلمان چشمه هایی از هنر جادو و توانایی خرق عادت خویش را در صدر اسلام به مسلمین نشان داده بود .
که شایعه نوشتن قرآن به دست وی در همان صدر اسلام توسط منافقین مدینه قوت گرفت .
که حق تعالی در قرآن در آیه 103 سوره نحل به این شایعه پاسخ داده است
{و لقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشر لسان الذی یلحدون الیه اعجمی و هذا لسان عربی مبین } (103) سوره نحل
(ما می دانیم که آنها گویند قرآن را فقط بشری بدو تعلیم می دهد (یعنی سلمان ) , زبان کسی که بدو اشاره می کنند عجمی است و این زبان عربی روشن است )
#سلمان_فارسی
#زرتشتیت
#مهر
#نور_پنج_تن_آل_عبا
#محمد(ص)
@soltannasir
🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕
@soltannasir
(مغان شیعه 5)
حکایتی در کرامت سلمان به نقل از کتاب اعیان الشیعه و منتهی الآمال 👇👇👇
(روزي ابوذر غفاري به ديدن سلمان رفت. ديگ غذاي سلمان روي آتش بود، به هنگام سخن، ديگ غذا وارونه شد ولي از آب گوشت آن چيزي نريخت، ابوذر بسيار تعجب کرد.
سلمان ديگ را برداشت و روي آتش نهاد، براي بار دوم در حين سخن، ديگ سرازير شد، ولي باز هم چيزي از آن نريخت، ابوذر که شگفت زده شده بود، از منزل خارج شد و در اين باره فکر مي کرد. ناگاه با علي عليه السلام برخورد کرد، علي عليه السلام از او پرسيد: «چرا از منزل سلمان بيرون آمدي؟ و چرا ناراحتي هستي؟»
ابوذر ماجرا را گفت. اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «اي ابوذر! اگر آنچه سلمان مي داند براي تو بازگو کند (چون انديشه ي تو کشش آن را ندارد) خواهي گفت: خدا قاتل سلمان را رحمت کند.
اي ابوذر! سلمان از باب هاي الهي است، کسي که او را درست بشناسد و بپذيرد، مؤمن است و کسي که او را انکار کند و فضايل او را نپذيرد کافر است و سلمان از ما اهلبيت است . )
آری سلمان در اثر مصاحبت اهل بیت بنا به روایت صحیح صاحب اسم اعظم و دارای علم اولین و آخرین شد .
فضایل وی در روایات از لقمان حکیم بیشتر دانسته شده است .
بنابراین سلمان در اثر مسلمان شدن و سلوک در محضر رسول الله و مولی علی (ع) به مقاماتی رسید که پیشتر این مقامات و کمالات را نداشت .
این که چرا سلمان با وجود توانایی های خاص برده بود , را شاید بتوان بدین علت دانست که چون جستجوی او به نتیجه منجر نشد , وی از فعل و قوه خویش بیرون آمد و تسلیم خواست الهی شد و کار خویش را به حق تعالی سپرد , تا حق تعالی به لطف خویش وی را به آن نور برساند .
نکته : نحله ای از مغان ایرانی که سلمان فارسی نماینده آنان بود . حداقل دو خاندان از جنیان را تحت خدمت خویش داشتند . که پس از وفات رسول خدا مسلمان شدند (این جنیان با زعفر جنی و خاندانش اشتباه گرفته نشود , ان شاالله در باب جنیان مفصل بدان خواهیم پرداخت و هنوز این جنیان که عاملین علم سلمان هستند در عالم اسلام حضور دارند 😊)
نکته دیگر , سن سلمان فارسی در روایات عامه(اهل سنت )و خاصه (شیعه) بین 250تا بیش از 500سال روایت شده 😳
که این میزان عمر در عصر سلمان عادی و طبیعی نیست . برای میزان سن غیرطبیعی وی چند نظریه می توان ارائه نمود , سلمان به دانش تنفس و اسرار آن که بیشتر در عرفان های شرقی (یوگا و بودا و تائو) استفاده می شده آگاهی داشته است .و با کمک اسرار تنفس توانسته عمر خویش را طولانی نماید (این نظر چندان مورد علاقه فقیر نیست )
نظری دیگر 👇👇👇👇
سلمان به عوالم موازی خاصی که در خاک ایران زمین وجود دارد دسترسی داشته است , و توانسته بخشی از زندگی خویش را در این عوالم بگذراند . و از آنجایی که میزان گذشت زمان در عالم ما با این عوالم موازی متفاوت است ,و خرابی و فساد جسم در چنین عوالمی کمتر اتفاق می افتد عمر سلمان تا این حد طولانی شده است . (این نظر بیشتر مورد علاقه فقیر است )
#اهل_بیت
#سلمان
#مغان
#جنیان
#عوالم_موازی
#مغان_شیعه
@soltannasir
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
(مغان شیعه 5)
حکایتی در کرامت سلمان به نقل از کتاب اعیان الشیعه و منتهی الآمال 👇👇👇
(روزي ابوذر غفاري به ديدن سلمان رفت. ديگ غذاي سلمان روي آتش بود، به هنگام سخن، ديگ غذا وارونه شد ولي از آب گوشت آن چيزي نريخت، ابوذر بسيار تعجب کرد.
سلمان ديگ را برداشت و روي آتش نهاد، براي بار دوم در حين سخن، ديگ سرازير شد، ولي باز هم چيزي از آن نريخت، ابوذر که شگفت زده شده بود، از منزل خارج شد و در اين باره فکر مي کرد. ناگاه با علي عليه السلام برخورد کرد، علي عليه السلام از او پرسيد: «چرا از منزل سلمان بيرون آمدي؟ و چرا ناراحتي هستي؟»
ابوذر ماجرا را گفت. اميرمؤمنان علي عليه السلام فرمود: «اي ابوذر! اگر آنچه سلمان مي داند براي تو بازگو کند (چون انديشه ي تو کشش آن را ندارد) خواهي گفت: خدا قاتل سلمان را رحمت کند.
اي ابوذر! سلمان از باب هاي الهي است، کسي که او را درست بشناسد و بپذيرد، مؤمن است و کسي که او را انکار کند و فضايل او را نپذيرد کافر است و سلمان از ما اهلبيت است . )
آری سلمان در اثر مصاحبت اهل بیت بنا به روایت صحیح صاحب اسم اعظم و دارای علم اولین و آخرین شد .
فضایل وی در روایات از لقمان حکیم بیشتر دانسته شده است .
بنابراین سلمان در اثر مسلمان شدن و سلوک در محضر رسول الله و مولی علی (ع) به مقاماتی رسید که پیشتر این مقامات و کمالات را نداشت .
این که چرا سلمان با وجود توانایی های خاص برده بود , را شاید بتوان بدین علت دانست که چون جستجوی او به نتیجه منجر نشد , وی از فعل و قوه خویش بیرون آمد و تسلیم خواست الهی شد و کار خویش را به حق تعالی سپرد , تا حق تعالی به لطف خویش وی را به آن نور برساند .
نکته : نحله ای از مغان ایرانی که سلمان فارسی نماینده آنان بود . حداقل دو خاندان از جنیان را تحت خدمت خویش داشتند . که پس از وفات رسول خدا مسلمان شدند (این جنیان با زعفر جنی و خاندانش اشتباه گرفته نشود , ان شاالله در باب جنیان مفصل بدان خواهیم پرداخت و هنوز این جنیان که عاملین علم سلمان هستند در عالم اسلام حضور دارند 😊)
نکته دیگر , سن سلمان فارسی در روایات عامه(اهل سنت )و خاصه (شیعه) بین 250تا بیش از 500سال روایت شده 😳
که این میزان عمر در عصر سلمان عادی و طبیعی نیست . برای میزان سن غیرطبیعی وی چند نظریه می توان ارائه نمود , سلمان به دانش تنفس و اسرار آن که بیشتر در عرفان های شرقی (یوگا و بودا و تائو) استفاده می شده آگاهی داشته است .و با کمک اسرار تنفس توانسته عمر خویش را طولانی نماید (این نظر چندان مورد علاقه فقیر نیست )
نظری دیگر 👇👇👇👇
سلمان به عوالم موازی خاصی که در خاک ایران زمین وجود دارد دسترسی داشته است , و توانسته بخشی از زندگی خویش را در این عوالم بگذراند . و از آنجایی که میزان گذشت زمان در عالم ما با این عوالم موازی متفاوت است ,و خرابی و فساد جسم در چنین عوالمی کمتر اتفاق می افتد عمر سلمان تا این حد طولانی شده است . (این نظر بیشتر مورد علاقه فقیر است )
#اهل_بیت
#سلمان
#مغان
#جنیان
#عوالم_موازی
#مغان_شیعه
@soltannasir
🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈🌈
@soltannasir
(مغان شیعه 6)
عزیزان عده ای (ایران پرستان )سلمان را خائن به ایران می دانند و می گویند بر اساس آنچه در کتب تاریخی اهل سنت آمده وی نقش مهمی در فتح ایران داشته است و حتی عده ای از اینان همانند منافقین صدر اسلام سلمان فارسی را خالق قرآن و جادوگری قهار می دانند .
و عده ای نیز در صف مقابل _بیشتر از علمای شیعه و اهل سنت _ سلمان را یک صحابی دارای مقامی ارجمند می دانند که فقط جوینده حقیقت بوده و خداوند به وی لطف نموده و پس از اسلام آوردن سلمان به مقامات رسید و وی پیش از اسلام شخصیتی عادی داشته است .
هر دو سوی این دعوا اشتباه می نمایند .
مغان عارف ایرانی دریافته بودند , که یکی از سوشیانت ها (در متون زرتشتی از سه سوشیانت یاد شده است )حضرت عیسی (ع) است پس سه تن به نمایندگی از این مغان عارف به محل تولد عیسی (ع) رفتند و وی را تکریم نمودند , در حالی که عده ای از علمای یهود که اهل سلوک و جادوگری بودند و با شیاطین (اطمار جنی و دار و دسته اش و سایر شیاطین ) ارتباط داشتند ,درهمان دوران زکریا (ع) و یحیی (ع) را شهید نمودند 😭 .
و عیسی (ع) را نیز به ظن خویش به صلیب کشیدند . این دسته از علمای یهود می دانستند که عیسی (ع) در دعوت خویش صادق است , اما در مقابل وی جحود نمودند. (یعنی حق را دریافتند ولی با آن مقابله نمودند )
عزیزان رفتار مغان عارف ایرانی را با این. دسته از علمای یهود مقایسه نمایید .
سلمان فارسی و دوستان وی نیز به خوبی از جایگاه رسول الله و اهل بیت وی آگاه شدند و دریافته بودند که آخرین سوشیانت , حضرت مهدی (ع) از نسل محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه(س) است . پس اسلام آوردند و در برابر حق و حقیقت سر تعظیم فرود آوردند . اما عده ای از یهودیان که به نص آیات قرآن از گذشته های دور می دانستند که خداوند قرار است در عربستان رسولی بفرستد و نشانه هایش را در کتب خویش داشتند و به نص تورات امروزی می دانستند که قرار است خداوند از نسل اسماعیل (ع) 12 رییس (امام) ایجاد نماید , و به همین دلیل به عربستان آمده بودند . چون رسول الله و تمام نشانه های نبوتش را دیدند باز جحود نمودند . و در برابر حقیقت تسلیم نشدند و بر دین پدران خویش باقی ماندند . کاش به این بسنده می نمودند , اما دست در دست کفار بیشترین دشمنی را با اسلام نمودند و سر آخر رسول الله را مسموم کردند .
به راستی آیا دین آبا اجدادی و مرزهای جغرافیایی خود ساخته مهم تر است یا حق و حقیقت ?
عزیزان واقعیت این است که سلمان و دوستانش زمینه باطنی برای ورود اسلام به خاک ایران را فراهم نمودند .
ان شاالله در ماه های آینده خواهیم گفت که سلمان تنها نبود و چه کسانی با وی همکاری نمودند . و چگونه زمینه را برای ورود اسلام فراهم نمودند (مواردی که دو طرف دعوا از آن اطلاع ندارند 😊)و اگر این گروه از مغان ایرانی نبودند هرگز لشگر قلیل و نا منظم تازیان توانایی شکست لشگر مقتدر ساسانی را پیدا نمی نمود .
سامیان حتی در دوران سلیمان (ع) که اوج شکوه امپراطوری آنان بود, موفق به انجام چنین کاری نشدند . 😊
شاید کسی بگوید تازیان در ایران جنایت نمودند?! زمانی که این زمینه توسط مغان عارف ایرانی فراهم می شد. رسول الله زنده بودند و اگر پس از شهادت رسول الله , ماجرای جانشینی پیامبر روند عادی خویش را دنبال می نمود ( ماجرای سقیفه رخ نمی داد )و حضرت علی (ع) به خلافت می رسیدند . هیچ موقع حمله مسلمین به ایران بدین شکل انجام نمی شد.
#مغان_شیعه
#سلمان
#پیامبر
#یحیی
#زکریا
#عیسی
@soltannasir
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
(مغان شیعه 6)
عزیزان عده ای (ایران پرستان )سلمان را خائن به ایران می دانند و می گویند بر اساس آنچه در کتب تاریخی اهل سنت آمده وی نقش مهمی در فتح ایران داشته است و حتی عده ای از اینان همانند منافقین صدر اسلام سلمان فارسی را خالق قرآن و جادوگری قهار می دانند .
و عده ای نیز در صف مقابل _بیشتر از علمای شیعه و اهل سنت _ سلمان را یک صحابی دارای مقامی ارجمند می دانند که فقط جوینده حقیقت بوده و خداوند به وی لطف نموده و پس از اسلام آوردن سلمان به مقامات رسید و وی پیش از اسلام شخصیتی عادی داشته است .
هر دو سوی این دعوا اشتباه می نمایند .
مغان عارف ایرانی دریافته بودند , که یکی از سوشیانت ها (در متون زرتشتی از سه سوشیانت یاد شده است )حضرت عیسی (ع) است پس سه تن به نمایندگی از این مغان عارف به محل تولد عیسی (ع) رفتند و وی را تکریم نمودند , در حالی که عده ای از علمای یهود که اهل سلوک و جادوگری بودند و با شیاطین (اطمار جنی و دار و دسته اش و سایر شیاطین ) ارتباط داشتند ,درهمان دوران زکریا (ع) و یحیی (ع) را شهید نمودند 😭 .
و عیسی (ع) را نیز به ظن خویش به صلیب کشیدند . این دسته از علمای یهود می دانستند که عیسی (ع) در دعوت خویش صادق است , اما در مقابل وی جحود نمودند. (یعنی حق را دریافتند ولی با آن مقابله نمودند )
عزیزان رفتار مغان عارف ایرانی را با این. دسته از علمای یهود مقایسه نمایید .
سلمان فارسی و دوستان وی نیز به خوبی از جایگاه رسول الله و اهل بیت وی آگاه شدند و دریافته بودند که آخرین سوشیانت , حضرت مهدی (ع) از نسل محمد (ص) و علی (ع) و فاطمه(س) است . پس اسلام آوردند و در برابر حق و حقیقت سر تعظیم فرود آوردند . اما عده ای از یهودیان که به نص آیات قرآن از گذشته های دور می دانستند که خداوند قرار است در عربستان رسولی بفرستد و نشانه هایش را در کتب خویش داشتند و به نص تورات امروزی می دانستند که قرار است خداوند از نسل اسماعیل (ع) 12 رییس (امام) ایجاد نماید , و به همین دلیل به عربستان آمده بودند . چون رسول الله و تمام نشانه های نبوتش را دیدند باز جحود نمودند . و در برابر حقیقت تسلیم نشدند و بر دین پدران خویش باقی ماندند . کاش به این بسنده می نمودند , اما دست در دست کفار بیشترین دشمنی را با اسلام نمودند و سر آخر رسول الله را مسموم کردند .
به راستی آیا دین آبا اجدادی و مرزهای جغرافیایی خود ساخته مهم تر است یا حق و حقیقت ?
عزیزان واقعیت این است که سلمان و دوستانش زمینه باطنی برای ورود اسلام به خاک ایران را فراهم نمودند .
ان شاالله در ماه های آینده خواهیم گفت که سلمان تنها نبود و چه کسانی با وی همکاری نمودند . و چگونه زمینه را برای ورود اسلام فراهم نمودند (مواردی که دو طرف دعوا از آن اطلاع ندارند 😊)و اگر این گروه از مغان ایرانی نبودند هرگز لشگر قلیل و نا منظم تازیان توانایی شکست لشگر مقتدر ساسانی را پیدا نمی نمود .
سامیان حتی در دوران سلیمان (ع) که اوج شکوه امپراطوری آنان بود, موفق به انجام چنین کاری نشدند . 😊
شاید کسی بگوید تازیان در ایران جنایت نمودند?! زمانی که این زمینه توسط مغان عارف ایرانی فراهم می شد. رسول الله زنده بودند و اگر پس از شهادت رسول الله , ماجرای جانشینی پیامبر روند عادی خویش را دنبال می نمود ( ماجرای سقیفه رخ نمی داد )و حضرت علی (ع) به خلافت می رسیدند . هیچ موقع حمله مسلمین به ایران بدین شکل انجام نمی شد.
#مغان_شیعه
#سلمان
#پیامبر
#یحیی
#زکریا
#عیسی
@soltannasir
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
@soltannasir
(نورستان 4)
( نکاتی چند در مورد سرزمین نورستان )
در سرزمین نورستان بر طبق قصص آب حیات وجود دارد . شاید عده ای تصور نمایند که چشمه آب حیات تنها در سرزمین نورستان موجود می باشد . عزیزان نورستان یکی از ده ها یا شاید صدها منطقه در جهان است که آب حیات از دل زمین آن می جوشد .
(ان شاالله در مبحث اسطوره خلقت به آب حیات خواهیم پرداخت )
نکته دیگر : در داستان نورستان اشاره شده که میرسلیمان به هفت نفر از کارگزاران خویش جرعه ای از آب حیات می نوشاند و آنان به مدت پنجاه سال به خدمت مشغول می شوند .
اینجا سوالات بی پاسخی وجود دارد ?
آیا تاثیر آب حیات به مدت پنجاه سال است و پس از گذشت پنجاه سال , جسم شروع به پیری می نماید ?!
یا اینکه آب حیات باعث جاودانگی می شود , اما چشمه آب حیاتی که در نورستان است چنین خاصیتی دارد زیرا یکی از ده ها یا صدها چشمه ای است که از سرچشمه و منبع اصلی آب حیات تغذیه می شود .
(سرچشمه اصلی آب حیات همان است که در داستان ها درون سرزمین ظلمات قرار دارد .)
فقیر نظر دوم را بیشتر می پسندم .
نکته دیگر:سوال مهمی در باب نورستان وجود دارد و آن این است که ; پیش از اسلام نورستان چه وضعیتی داشته است ?! چه کسانی در این سرزمین ساکن بوده اند ?!
جواب قطعی در نزد فقیر برای این سوال وجود ندارد , ولی به ظن فقیر سرزمین نورستان جز عوالمی بوده که عده ای از مغان عارف ایرانی در آن ساکن بوده اند .
ناقل داستان نورستان (میرغیاث) عمری طولانی به مانند سلمان فارسی داشته است .
شاید سلمان فارسی به عوالم اینچنینی راه داشته است . و از آب حیات آن نوشیده و پنجاه سال به جستجوی نور رسول الله پرداخته , و پس از پنجاه سال که تاثیر آب حیات تمام شده است ,جسم وی رو به خرابی نهاده است و سرانجام از دنیا رفته باشد .
و احتمالا در دوران اسلامی که شرایط برای فرزندان امامان هدی سخت بوده , بعضی از فرزندان ائمه یا نوادگان این بزرگواران برای فرار از دست حکام ستمگر زمان خویش توسط مغان شیعه(احتمالا به امر امام وقت ) وارد عالم نورستان شدند.
#نورستان
#سلمان
#آب_حیات
@soltannasir
☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄
(نورستان 4)
( نکاتی چند در مورد سرزمین نورستان )
در سرزمین نورستان بر طبق قصص آب حیات وجود دارد . شاید عده ای تصور نمایند که چشمه آب حیات تنها در سرزمین نورستان موجود می باشد . عزیزان نورستان یکی از ده ها یا شاید صدها منطقه در جهان است که آب حیات از دل زمین آن می جوشد .
(ان شاالله در مبحث اسطوره خلقت به آب حیات خواهیم پرداخت )
نکته دیگر : در داستان نورستان اشاره شده که میرسلیمان به هفت نفر از کارگزاران خویش جرعه ای از آب حیات می نوشاند و آنان به مدت پنجاه سال به خدمت مشغول می شوند .
اینجا سوالات بی پاسخی وجود دارد ?
آیا تاثیر آب حیات به مدت پنجاه سال است و پس از گذشت پنجاه سال , جسم شروع به پیری می نماید ?!
یا اینکه آب حیات باعث جاودانگی می شود , اما چشمه آب حیاتی که در نورستان است چنین خاصیتی دارد زیرا یکی از ده ها یا صدها چشمه ای است که از سرچشمه و منبع اصلی آب حیات تغذیه می شود .
(سرچشمه اصلی آب حیات همان است که در داستان ها درون سرزمین ظلمات قرار دارد .)
فقیر نظر دوم را بیشتر می پسندم .
نکته دیگر:سوال مهمی در باب نورستان وجود دارد و آن این است که ; پیش از اسلام نورستان چه وضعیتی داشته است ?! چه کسانی در این سرزمین ساکن بوده اند ?!
جواب قطعی در نزد فقیر برای این سوال وجود ندارد , ولی به ظن فقیر سرزمین نورستان جز عوالمی بوده که عده ای از مغان عارف ایرانی در آن ساکن بوده اند .
ناقل داستان نورستان (میرغیاث) عمری طولانی به مانند سلمان فارسی داشته است .
شاید سلمان فارسی به عوالم اینچنینی راه داشته است . و از آب حیات آن نوشیده و پنجاه سال به جستجوی نور رسول الله پرداخته , و پس از پنجاه سال که تاثیر آب حیات تمام شده است ,جسم وی رو به خرابی نهاده است و سرانجام از دنیا رفته باشد .
و احتمالا در دوران اسلامی که شرایط برای فرزندان امامان هدی سخت بوده , بعضی از فرزندان ائمه یا نوادگان این بزرگواران برای فرار از دست حکام ستمگر زمان خویش توسط مغان شیعه(احتمالا به امر امام وقت ) وارد عالم نورستان شدند.
#نورستان
#سلمان
#آب_حیات
@soltannasir
☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄☄
@soltannasir
{ پاسخ به سوالات 158 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 36}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 32}
ادامه ...👇
نکته 1: ملاحظه نمودید که مسکن #ایزد_مهر همانگونه که گفته شد بر بالای #البرز کوه است . یعنی جایی که در عالم صغیر ما آن را با عنوان چاکرای خورشیدی می شناسیم .
اکنون احادیث #کوه_قاف را از کتاب تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 1 سوره مبارکهٔ قاف 👈«ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه» می آوریم : 👇
{ 10561/1) شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق(ع) دربارهٔ معنای «قٓ» ، سؤال کردند ?
فرمود : و اما «قٓ» ، کوهی است که بر زمین احاطه دارد و سبزه بودن آسمان ، از آن بر گرفته شده می باشد و خداوند زمین را به وسیلهٔ آن کوه نگاه می دارد تا اهل خود را فرو نبرد .(به نقل از کتاب معانی الاخبار)
2/10562) . علی بن ابراهیم با سند خود از یحیی بن میسره خثعمی روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود : «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند زُمرّد #سبز_رنگ می باشد و سبز رنگ بودن آسمان ، از آن خواهد بود . ( تفسیر قمی )
10563/3) سعد بن عبدالله (قمی) با سند خود از یقطین جوالیقی به نقل از فُلفُله ، روایت کرده است ، که گفت : امام باقر (ع) فرمود : به درستی که خداوند متعال دارای کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند #زبرجد سبز رنگ می باشد و سبزه بودن آسمان ، از آن کوه خواهد بود و خداوند پشت آن کوه خلقی را آفریده و احکامی را که بر این خلق _ از نماز ، زکات و غیره _ واجب نموده ، بر آن ها 👈واجب ننموده است و آن ها دو نفر مرد از این امت را لعن و نفرین می کنند . (مختصر بصائر الدرجات)
10564/4) همچنین با سند خود از عُبیداللّه بن عبداللّه دهقان روایت کرده است ، که گفت : از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود : به درستی که خداوند را پشت این نُطاق آسمانی یک زبرجد سبز رنگی وجود دارد که آسمان رنگ خود را از آن بر گرفته است .
عرضه داشت : #نطاق چیست ?
فرمود : حجاب و پرده است ، که خداوند عزیز و جلیل پشت آن 👈هفتاد هزار جهان دارد ، که ( مخلوق آن جا ) بیش از آدمیان و جنیان می باشند و همهٔ آن ها فلان و فلان را لعنت می کنند . (مختصر بصائر الدرجات و بحارالانوار جلد 57 صفحه 330)
پانویس : 👈 «مرحوم مجلسی بعد از نقل حدیث ، گفته است : شاید مقصود از نُطاق کوه هایی باشند که در دید ما هستند و مقصود از زبرجد ، کوه قاف باشد و یا مقصود از نُطاق همان کوه است و مقصود از زبرجد پشت آن کوه خواهد بود ، در نهایه گفته است : نطق جمع نطاق می باشد و نطاق دورنمای یک رشته کوه های بلند و کوتاهی است که تشبیه شده به 👈#کمربندی که در وسط #کمر می بندند . »
10565/5) و در کتاب منهج التحقیق إلی سواء الطریق ، تألیف بعضی از علمای امامیه _ در حدیثی بسیار طولانی _ در رابطه با سؤال امام حسن (مجتبی) از پدر بزرگوارش (ع) ، تا فضائل و کراماتی را که خداوند متعال عطایش نموده ، ارائه دهد . و حدیث ادامه دارد تا جایی که گفته است : سپس #امیرالمومنین (ع) به #باد فرمان داد و حرکت کرد تا به کوه #قاف رسید و چون نزدیک آن رسیدیم ، متوجه شدیم که از زمرّد سبز رنگ می باشد و بر روی آن فرشته ای همانند 👈#نسر ( #کرکس)👉 قرار دارد ، هنگامی که چشم آن فرشته به امیرالمومنین (ع) افتاد ، گفت : سلام بر تو باد ای وصیّ رسول پروردگار جهانیان و خلیفه اش ! آیا به من اجازه می دهی که سخن بگویم ? حضرت جواب سلام او را داد و فرمود : اگر مایل هستی خودت سخن بگو و گرنه من از آن چه می خواهی سؤال کنی ، سخن بگویم ، فرشته گفت : ای امیرالمومنین ! شما خود مطرح نما، حضرت فرمود : اجازه می خواهی تا خضر را زیارت کنی ?
فرشته اظهار داشت : بلی ، حضرت فرمود : به تو اجازه دادم ، پس آن فرشته بعد از آن که گفت : « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم » ، با سرعت حرکت کرد و ما هم مقدار مختصری بر آن کوه قدم زدیم تا آن فرشته از زیارت #خضر (ع) به جایگاه خود بازگشت ، #سلمان گفت : ای امیرالمؤمنین ! این فرشته به زیارت خضر(ع) نرفت مگر با اجازهٔ شما ?!
فرمود سوگند به کسی که آسمان را بدون ستون بالا قرار داده ! اگر هر کدام به خواهند به اندازهٔ یک نفس کشیدن از جای خود حرکت کنند تا من اجازه ندهم ، حرکت نخواهند کرد و موقعیت فرزندم چنین خواهد بود و همچنین بعد از او ،حسین و نُه تن دیگر از فرزندان او ( یکی بعد از دیگری چنین موقعیتی را دارا خواهند بود ) ، که نهمین ایشان (حضرت ) قائم (ع) می باشد .
از حضرت سؤال کردیم : اسم فرشته ای که مأمور بر کوه قاف می باشد ، چیست ? فرمود : #ترجائیل است ، سپس عرضه داشتیم : ای امیرالمؤمنین ! چگونه هر شب به این مکان می آیی و چگونه باز می گردی ? }
ادامه دارد...
@soltannasir
🗻🏔⛰🌋
{ پاسخ به سوالات 158 }
{ سخنی دیگر در باب پیوند اسطوره و دین 36}
{ عطارد در نقش وزیر و پایان فرمانروایی شمس 32}
ادامه ...👇
نکته 1: ملاحظه نمودید که مسکن #ایزد_مهر همانگونه که گفته شد بر بالای #البرز کوه است . یعنی جایی که در عالم صغیر ما آن را با عنوان چاکرای خورشیدی می شناسیم .
اکنون احادیث #کوه_قاف را از کتاب تفسیر روایی البرهان در ذیل تفسیر آیه 1 سوره مبارکهٔ قاف 👈«ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ ﴿۱﴾ قاف سوگند به قرآن باشكوه» می آوریم : 👇
{ 10561/1) شیخ صدوق با سند خود از سفیان بن سعید ثوری روایت کرده است ، که گفت : از امام صادق(ع) دربارهٔ معنای «قٓ» ، سؤال کردند ?
فرمود : و اما «قٓ» ، کوهی است که بر زمین احاطه دارد و سبزه بودن آسمان ، از آن بر گرفته شده می باشد و خداوند زمین را به وسیلهٔ آن کوه نگاه می دارد تا اهل خود را فرو نبرد .(به نقل از کتاب معانی الاخبار)
2/10562) . علی بن ابراهیم با سند خود از یحیی بن میسره خثعمی روایت کرده است ، که گفت : از امام باقر (ع) شنیدم که می فرمود : «قٓ» ، کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند زُمرّد #سبز_رنگ می باشد و سبز رنگ بودن آسمان ، از آن خواهد بود . ( تفسیر قمی )
10563/3) سعد بن عبدالله (قمی) با سند خود از یقطین جوالیقی به نقل از فُلفُله ، روایت کرده است ، که گفت : امام باقر (ع) فرمود : به درستی که خداوند متعال دارای کوهی است که بر دنیا احاطه دارد و همانند #زبرجد سبز رنگ می باشد و سبزه بودن آسمان ، از آن کوه خواهد بود و خداوند پشت آن کوه خلقی را آفریده و احکامی را که بر این خلق _ از نماز ، زکات و غیره _ واجب نموده ، بر آن ها 👈واجب ننموده است و آن ها دو نفر مرد از این امت را لعن و نفرین می کنند . (مختصر بصائر الدرجات)
10564/4) همچنین با سند خود از عُبیداللّه بن عبداللّه دهقان روایت کرده است ، که گفت : از امام رضا (ع) شنیدم که می فرمود : به درستی که خداوند را پشت این نُطاق آسمانی یک زبرجد سبز رنگی وجود دارد که آسمان رنگ خود را از آن بر گرفته است .
عرضه داشت : #نطاق چیست ?
فرمود : حجاب و پرده است ، که خداوند عزیز و جلیل پشت آن 👈هفتاد هزار جهان دارد ، که ( مخلوق آن جا ) بیش از آدمیان و جنیان می باشند و همهٔ آن ها فلان و فلان را لعنت می کنند . (مختصر بصائر الدرجات و بحارالانوار جلد 57 صفحه 330)
پانویس : 👈 «مرحوم مجلسی بعد از نقل حدیث ، گفته است : شاید مقصود از نُطاق کوه هایی باشند که در دید ما هستند و مقصود از زبرجد ، کوه قاف باشد و یا مقصود از نُطاق همان کوه است و مقصود از زبرجد پشت آن کوه خواهد بود ، در نهایه گفته است : نطق جمع نطاق می باشد و نطاق دورنمای یک رشته کوه های بلند و کوتاهی است که تشبیه شده به 👈#کمربندی که در وسط #کمر می بندند . »
10565/5) و در کتاب منهج التحقیق إلی سواء الطریق ، تألیف بعضی از علمای امامیه _ در حدیثی بسیار طولانی _ در رابطه با سؤال امام حسن (مجتبی) از پدر بزرگوارش (ع) ، تا فضائل و کراماتی را که خداوند متعال عطایش نموده ، ارائه دهد . و حدیث ادامه دارد تا جایی که گفته است : سپس #امیرالمومنین (ع) به #باد فرمان داد و حرکت کرد تا به کوه #قاف رسید و چون نزدیک آن رسیدیم ، متوجه شدیم که از زمرّد سبز رنگ می باشد و بر روی آن فرشته ای همانند 👈#نسر ( #کرکس)👉 قرار دارد ، هنگامی که چشم آن فرشته به امیرالمومنین (ع) افتاد ، گفت : سلام بر تو باد ای وصیّ رسول پروردگار جهانیان و خلیفه اش ! آیا به من اجازه می دهی که سخن بگویم ? حضرت جواب سلام او را داد و فرمود : اگر مایل هستی خودت سخن بگو و گرنه من از آن چه می خواهی سؤال کنی ، سخن بگویم ، فرشته گفت : ای امیرالمومنین ! شما خود مطرح نما، حضرت فرمود : اجازه می خواهی تا خضر را زیارت کنی ?
فرشته اظهار داشت : بلی ، حضرت فرمود : به تو اجازه دادم ، پس آن فرشته بعد از آن که گفت : « بسم اللّه الرّحمن الرّحیم » ، با سرعت حرکت کرد و ما هم مقدار مختصری بر آن کوه قدم زدیم تا آن فرشته از زیارت #خضر (ع) به جایگاه خود بازگشت ، #سلمان گفت : ای امیرالمؤمنین ! این فرشته به زیارت خضر(ع) نرفت مگر با اجازهٔ شما ?!
فرمود سوگند به کسی که آسمان را بدون ستون بالا قرار داده ! اگر هر کدام به خواهند به اندازهٔ یک نفس کشیدن از جای خود حرکت کنند تا من اجازه ندهم ، حرکت نخواهند کرد و موقعیت فرزندم چنین خواهد بود و همچنین بعد از او ،حسین و نُه تن دیگر از فرزندان او ( یکی بعد از دیگری چنین موقعیتی را دارا خواهند بود ) ، که نهمین ایشان (حضرت ) قائم (ع) می باشد .
از حضرت سؤال کردیم : اسم فرشته ای که مأمور بر کوه قاف می باشد ، چیست ? فرمود : #ترجائیل است ، سپس عرضه داشتیم : ای امیرالمؤمنین ! چگونه هر شب به این مکان می آیی و چگونه باز می گردی ? }
ادامه دارد...
@soltannasir
🗻🏔⛰🌋
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 68}
{کُستی و میان بستن 1 }
در دروس پیشین گفته شد که مغان مهر پرست ایران باستان و زرتشتیان اعتقاد بر این داشته اند که جهان به دو بخش زبرین و زیرین تقسیم می شود. جهان زبرین جهان #اهورایی است. و جهان زیرین جهان اهریمنی می باشد.
آنان کمربندی به نام کُستی می بستند که مرز جهان زبرین و زیرین را جدا نماید.
نکته : در دو سلسله #فتیان (اهل فتوت) و #خاکسار_جلالی نیز سنتی به نام میان بستن وجود دارد. اینان کمربندی را به رسم مغان ایران باستان می بندند و عمل خویش را «میان بستن» می نامند. یعنی جهان زبرین (اهورایی) را از جهان زیرین (اهریمنی) با این عمل جدا می نمایند.
نکته 1 از 1: باید در نظر داشت که هر دو سلسله فتیان و خاکسار جلالی از 👈#سلمان_فارسی که خود یک مغ ایرانی بوده است منشعب شده اند.
اما چرا مغان ایران باستان میان را در حیطهٔ کمر می دانستند ?
زیرا میانگاه در بدن محلی است که 👈شش برج بالایی و شش برج پایینی را از یکدیگر جدا می نماید. در دروس تطابق شکل صور فلکی دایره البروج و اندام های بدن گفته شد که برج ششم (سنبله یا عزرا) با معده و روده ها و برج هفتم (میزان) با کلیه ها تطابق دارد و میان بند باید بر روی محل قرار گیری کلیه ها و روده ها بسته شود.
همچنین در دروس مربوط به کوه قاف ملاحظه نمودید که کوه #قاف که در بدن انسان بسیار به روده بزرگ شباهت دارد به مانند کمربندی است که دور عالم (روده کوچک) را فرا گرفته است. و کمربند کُستی باید بر روی قسمت بالایی روده های بزرگ که پشت آن کلیه ها قرار دارد بسته شود.
اینگونه محل چاکرای خورشیدی که نور است در بالای کمربند در نیمه اهورایی قرار می گیرد. و #هورمزد (مشتری) نیز که قلب بدان منسوب است در نیمه اهورایی قرار می گیرد.
اکنون مدخل کُستی را از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی نقل می نماییم : 👇
{ کُستی در فارسه میانه kusti ؛ کُستی، بندی است مقدس که زردشتیان بر کمر می بندند و گمان دارند که بند مرز میان دو بخش از تن انسان است. بخش زبرین که از آن اعمال نیک بر می خیزد و بخش زیرین که از طریق آن اهریمن می تواند انسان را به عمل بد برانگیزاند . هر زردشتی در هنگام تشرف آیینی به دین، این بند را به کمر می بندد. این کمربند آنقدر مقدس است که بدون کُستی بودن جزء گناهان بزرگ محسوب می شد. به همین جهت کُستی سرور پوشش هاست . کُستی از هفتاد و دو نخ به شش رشته قسمت شده ، هر رشته دارای دوازده نخ است . عدد هفتاد و دو (72) نماد هفتاد و دو فصل کتاب یسناست. دوازده اشاره به دوازده ماه سال و شش، نماد شش گاهنبار و به قول برخی نماد شش وظیفه دینی زردشتیان است . کُستی را سه بار به دور کمر می بندند و در آخر آن ( در هر طرف ) سه منگوله است که نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است و هر کدام از منگوله ها بیست و چهار فصل ویسپرد است. کُستی را باید سه بار به دور کمر ببندند و در دور دوم دو گره در پیش و در دور سوم دو گره در پشت می زنند . با گره اول گواهی می دهند به هستی خداوند یگانه؛ در گره دوم گواهی می دهند که دین مزدیسنا بر حق و فرستاده اورمزد است، در گره سوم گواهی می دهند به پیامبری زردشت ؛ در گره چهارم گواهی می دهند به اصول مزدیسنا که اندیشه نیک، و کردار نیک است. گره زدن نهایی همه نخ ها به صورت یک نخ نماد برادری یا اتحاد جهانی است. فرو رفتگی میان نخ ها به مفهوم فضای میان این جهان و جهان دیگر ؛ دو لا بودن نخ ها در سر کُستی نماد ارتباط میان جهان مادی و جهان مینوی آینده است؛ و گشودن و بستن (در هنگام خواند دعا) نماد انتقال روان از دنیای مادی به دنیای مینوی است. کُستی که بر کمر بسته می شود، ، نمادی است از سپهر ستارگان نیامیزنده و کهکشان که مرز آلودگی و پاکی را در انسان مشخص می کند و ما را به یاد وظایف دینی مان می افکند. هر زردشتی پس از سن پانزده سالگی از بستن کُستی به دور کمر ناگزیر می باشد. بدین منظور جشنی با شکوه برگزار می گردید و دختر یا پسر مورد نظر در برابر حاضران و طی مراسمی این کمربند را به دور #کمر می بست و سدره را می پوشید. پس از این سن بدون کُستی و سدره بودن از گناهان محسوب می شود. هر زردشتی معتقد در مواردی باید کُستی را نو کند یعنی رشته را از میان گشوده و خدای را یاد کرده و اهریمن را نفرین کنند و نیرنگ کُستی خوانده و دوباره آن را به میان ببندند. در شبانه روز باید در موارد زیر کُستی را نو کنند : نخست بلافاصله پس از برخاستن از خواب، دوم پس از قضای حاجت، سوم پیش از نماز گذاردن، چهارم هنگام حمام کردن، پنجم پیش از خوراک خوردن. هنگام نو کردن کُستی، رو به خورشید و اگر خورشید غروب کرده باشد رو به ماه و اگر ماه نباشد رو به چراغ می کنند. در روایت پهلوی آمده اگر کسی کُستی گشاده راه رود، شیر همه مادگان جهان خواهد کاست . }
ادامه دارد...
@soltannasir
{پیوند اسطوره با دین 68}
{کُستی و میان بستن 1 }
در دروس پیشین گفته شد که مغان مهر پرست ایران باستان و زرتشتیان اعتقاد بر این داشته اند که جهان به دو بخش زبرین و زیرین تقسیم می شود. جهان زبرین جهان #اهورایی است. و جهان زیرین جهان اهریمنی می باشد.
آنان کمربندی به نام کُستی می بستند که مرز جهان زبرین و زیرین را جدا نماید.
نکته : در دو سلسله #فتیان (اهل فتوت) و #خاکسار_جلالی نیز سنتی به نام میان بستن وجود دارد. اینان کمربندی را به رسم مغان ایران باستان می بندند و عمل خویش را «میان بستن» می نامند. یعنی جهان زبرین (اهورایی) را از جهان زیرین (اهریمنی) با این عمل جدا می نمایند.
نکته 1 از 1: باید در نظر داشت که هر دو سلسله فتیان و خاکسار جلالی از 👈#سلمان_فارسی که خود یک مغ ایرانی بوده است منشعب شده اند.
اما چرا مغان ایران باستان میان را در حیطهٔ کمر می دانستند ?
زیرا میانگاه در بدن محلی است که 👈شش برج بالایی و شش برج پایینی را از یکدیگر جدا می نماید. در دروس تطابق شکل صور فلکی دایره البروج و اندام های بدن گفته شد که برج ششم (سنبله یا عزرا) با معده و روده ها و برج هفتم (میزان) با کلیه ها تطابق دارد و میان بند باید بر روی محل قرار گیری کلیه ها و روده ها بسته شود.
همچنین در دروس مربوط به کوه قاف ملاحظه نمودید که کوه #قاف که در بدن انسان بسیار به روده بزرگ شباهت دارد به مانند کمربندی است که دور عالم (روده کوچک) را فرا گرفته است. و کمربند کُستی باید بر روی قسمت بالایی روده های بزرگ که پشت آن کلیه ها قرار دارد بسته شود.
اینگونه محل چاکرای خورشیدی که نور است در بالای کمربند در نیمه اهورایی قرار می گیرد. و #هورمزد (مشتری) نیز که قلب بدان منسوب است در نیمه اهورایی قرار می گیرد.
اکنون مدخل کُستی را از کتاب فرهنگ اساطیر ایرانی نقل می نماییم : 👇
{ کُستی در فارسه میانه kusti ؛ کُستی، بندی است مقدس که زردشتیان بر کمر می بندند و گمان دارند که بند مرز میان دو بخش از تن انسان است. بخش زبرین که از آن اعمال نیک بر می خیزد و بخش زیرین که از طریق آن اهریمن می تواند انسان را به عمل بد برانگیزاند . هر زردشتی در هنگام تشرف آیینی به دین، این بند را به کمر می بندد. این کمربند آنقدر مقدس است که بدون کُستی بودن جزء گناهان بزرگ محسوب می شد. به همین جهت کُستی سرور پوشش هاست . کُستی از هفتاد و دو نخ به شش رشته قسمت شده ، هر رشته دارای دوازده نخ است . عدد هفتاد و دو (72) نماد هفتاد و دو فصل کتاب یسناست. دوازده اشاره به دوازده ماه سال و شش، نماد شش گاهنبار و به قول برخی نماد شش وظیفه دینی زردشتیان است . کُستی را سه بار به دور کمر می بندند و در آخر آن ( در هر طرف ) سه منگوله است که نماد اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک است و هر کدام از منگوله ها بیست و چهار فصل ویسپرد است. کُستی را باید سه بار به دور کمر ببندند و در دور دوم دو گره در پیش و در دور سوم دو گره در پشت می زنند . با گره اول گواهی می دهند به هستی خداوند یگانه؛ در گره دوم گواهی می دهند که دین مزدیسنا بر حق و فرستاده اورمزد است، در گره سوم گواهی می دهند به پیامبری زردشت ؛ در گره چهارم گواهی می دهند به اصول مزدیسنا که اندیشه نیک، و کردار نیک است. گره زدن نهایی همه نخ ها به صورت یک نخ نماد برادری یا اتحاد جهانی است. فرو رفتگی میان نخ ها به مفهوم فضای میان این جهان و جهان دیگر ؛ دو لا بودن نخ ها در سر کُستی نماد ارتباط میان جهان مادی و جهان مینوی آینده است؛ و گشودن و بستن (در هنگام خواند دعا) نماد انتقال روان از دنیای مادی به دنیای مینوی است. کُستی که بر کمر بسته می شود، ، نمادی است از سپهر ستارگان نیامیزنده و کهکشان که مرز آلودگی و پاکی را در انسان مشخص می کند و ما را به یاد وظایف دینی مان می افکند. هر زردشتی پس از سن پانزده سالگی از بستن کُستی به دور کمر ناگزیر می باشد. بدین منظور جشنی با شکوه برگزار می گردید و دختر یا پسر مورد نظر در برابر حاضران و طی مراسمی این کمربند را به دور #کمر می بست و سدره را می پوشید. پس از این سن بدون کُستی و سدره بودن از گناهان محسوب می شود. هر زردشتی معتقد در مواردی باید کُستی را نو کند یعنی رشته را از میان گشوده و خدای را یاد کرده و اهریمن را نفرین کنند و نیرنگ کُستی خوانده و دوباره آن را به میان ببندند. در شبانه روز باید در موارد زیر کُستی را نو کنند : نخست بلافاصله پس از برخاستن از خواب، دوم پس از قضای حاجت، سوم پیش از نماز گذاردن، چهارم هنگام حمام کردن، پنجم پیش از خوراک خوردن. هنگام نو کردن کُستی، رو به خورشید و اگر خورشید غروب کرده باشد رو به ماه و اگر ماه نباشد رو به چراغ می کنند. در روایت پهلوی آمده اگر کسی کُستی گشاده راه رود، شیر همه مادگان جهان خواهد کاست . }
ادامه دارد...
@soltannasir
سلطان نصیر
@soltannasir {شواهدی بر نوشته های پیشین ۱} {سلسله نیاکان طریقه فقط پس از چند تماس و برخورد با درویشان خاکسار، این امر آشکارا جلب توجه می کند که آنان در هر مجال ممکن بر خصوصیات ایرانی، نه عربی خود تاکید می کنند. تاریخ و اصل و خاستگاه آنان، چنانکه…
@soltannasir
{ریشه شناسی نامواژه مسلمان و سلمان از نظر شادروان دکتر پرویز اذکایی }
{آنچه محقق است این که ایرانیان اگر دین محمدی (اسلام) را تلقی به قبول کردند، همانا به واسطه و فضل وجود سلمان پارسی بوده است[خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، ۵۹] که هم از اینرو ایشان را مُسَلمان خواندند (نه مُسلم که اسم فاعل از مصدر اسلام است) و این اطلاق خود صفت جعلی از اسم سلمان فارسی است، که هم به معنای 《سلمان گرا》، 《سلمان آیین》و 《سلمان وار》 باشد؛ چه این که در هیچ یک از قوامیس عربی اسم یا صفت 《مسلمان》مشتق از مصدر اسلام نیامده، اصلا چنین کلمه ای در ماده 《سلم》 مذکور نگردیده است. اما اینکه گویند رسول اکرم(ص) خود اسم 《روزبه》 پارسی را به 《سلمان محمدی》تبدیل فرموده، ابدا چنین نبوده باشد؛ تنها اطلاق اضافه وصفی 《محمدی》(چنان که از امام صادق علیه اسلام) روایت است) از طرف پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته، پیش از آن اسم 《سلمان》ظاهرا حسب گرایش مسیحانی وی بایستی به موجب تداول آن در متون سریانی باشد؛ چه اینکه در واقع آن یک 《نامخدای》آرامی (سریانی کهن) است، چنانکه بر نام پنج تن از شاهان آشوری (مانند شلمانصر) آمده؛ و آن در اصل همان 《شلمانو》(shalmanu) خود به معنای 《نیکبخت/خجسته/روزبه》 می باشد، که می توان احتمال داد 《سلمان》آن را برابر با اسم ایرانی 《روزبه》 خود نهاده است. }(کتاب ماتیکان تاریخی تالیف دکتر پرویز اذکایی صص ۳۰۱ و ۳۰۲)
پ ن: بخش اول مطلب شادروان اذکایی در ریشه نام مسلمان و اینکه از سلمان گرفته شده بسیار قابل توجه است. اما بخش دوم سخن ایشان در مورد اینکه سلمان خود نام خویش را از روزبه به سلمان تغییر داده است. به نظر فاقد شواهد کافی تاریخی و روایی است. در حالی که بعضی روایات و تواریخ خلاف نظر استاد را تقویت می نمایند. و آن اینکه در بعضی کتب آمده که نام سلمان برای ایشان توسط شخص رسول خدا صلوات الله علیه انتخاب شده است. نظیر آنچه در کتاب کمال الدین و اتمام النعمه شیخ صدوق آمده است که در روایتی طولانی از امام موسی کاظم علیه السلام در انتهای روایت سلمان فارسی اینگونه می گوید👈 : {فاعتقنی رسول الله صلی الله علیه و آله سّمانی سلماناً=رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم مرا آزاد ساخت و نام مرا سلمان ناميد . }(کمال الدین و اتمام النعمه جلد ۱ ص ۳۲۸ ترجمه پهلوان)
اما اینکه استاد اذکایی نوشته اند که نام سلمان
ریشه در نامواژه آشوری (سریانی) 《شلمان=شلمانو》 دارد هر چند که قابل توجه است اما با نقل روایت فوق از شیخ صدوق تضعیف می شود. مگر اینکه بگوییم رسول خدا صلوات الله علیه با انتخاب نام سلمان برای روزبه با یک تیر دو نشان زدند و نامی را برای وی انتخاب کردند که هم در عربی معنایی زیبا دارد و هم در زبان سریانی معادل نام پارسی وی است.
#سلمان_فارسی
#سلمان_پارسی
#سلمان_محمدی
#پرویز_اذکائی
@soltannasir
{ریشه شناسی نامواژه مسلمان و سلمان از نظر شادروان دکتر پرویز اذکایی }
{آنچه محقق است این که ایرانیان اگر دین محمدی (اسلام) را تلقی به قبول کردند، همانا به واسطه و فضل وجود سلمان پارسی بوده است[خدمات متقابل اسلام و ایران، مطهری، ۵۹] که هم از اینرو ایشان را مُسَلمان خواندند (نه مُسلم که اسم فاعل از مصدر اسلام است) و این اطلاق خود صفت جعلی از اسم سلمان فارسی است، که هم به معنای 《سلمان گرا》، 《سلمان آیین》و 《سلمان وار》 باشد؛ چه این که در هیچ یک از قوامیس عربی اسم یا صفت 《مسلمان》مشتق از مصدر اسلام نیامده، اصلا چنین کلمه ای در ماده 《سلم》 مذکور نگردیده است. اما اینکه گویند رسول اکرم(ص) خود اسم 《روزبه》 پارسی را به 《سلمان محمدی》تبدیل فرموده، ابدا چنین نبوده باشد؛ تنها اطلاق اضافه وصفی 《محمدی》(چنان که از امام صادق علیه اسلام) روایت است) از طرف پیامبر اکرم (ص) صورت گرفته، پیش از آن اسم 《سلمان》ظاهرا حسب گرایش مسیحانی وی بایستی به موجب تداول آن در متون سریانی باشد؛ چه اینکه در واقع آن یک 《نامخدای》آرامی (سریانی کهن) است، چنانکه بر نام پنج تن از شاهان آشوری (مانند شلمانصر) آمده؛ و آن در اصل همان 《شلمانو》(shalmanu) خود به معنای 《نیکبخت/خجسته/روزبه》 می باشد، که می توان احتمال داد 《سلمان》آن را برابر با اسم ایرانی 《روزبه》 خود نهاده است. }(کتاب ماتیکان تاریخی تالیف دکتر پرویز اذکایی صص ۳۰۱ و ۳۰۲)
پ ن: بخش اول مطلب شادروان اذکایی در ریشه نام مسلمان و اینکه از سلمان گرفته شده بسیار قابل توجه است. اما بخش دوم سخن ایشان در مورد اینکه سلمان خود نام خویش را از روزبه به سلمان تغییر داده است. به نظر فاقد شواهد کافی تاریخی و روایی است. در حالی که بعضی روایات و تواریخ خلاف نظر استاد را تقویت می نمایند. و آن اینکه در بعضی کتب آمده که نام سلمان برای ایشان توسط شخص رسول خدا صلوات الله علیه انتخاب شده است. نظیر آنچه در کتاب کمال الدین و اتمام النعمه شیخ صدوق آمده است که در روایتی طولانی از امام موسی کاظم علیه السلام در انتهای روایت سلمان فارسی اینگونه می گوید👈 : {فاعتقنی رسول الله صلی الله علیه و آله سّمانی سلماناً=رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم مرا آزاد ساخت و نام مرا سلمان ناميد . }(کمال الدین و اتمام النعمه جلد ۱ ص ۳۲۸ ترجمه پهلوان)
اما اینکه استاد اذکایی نوشته اند که نام سلمان
ریشه در نامواژه آشوری (سریانی) 《شلمان=شلمانو》 دارد هر چند که قابل توجه است اما با نقل روایت فوق از شیخ صدوق تضعیف می شود. مگر اینکه بگوییم رسول خدا صلوات الله علیه با انتخاب نام سلمان برای روزبه با یک تیر دو نشان زدند و نامی را برای وی انتخاب کردند که هم در عربی معنایی زیبا دارد و هم در زبان سریانی معادل نام پارسی وی است.
#سلمان_فارسی
#سلمان_پارسی
#سلمان_محمدی
#پرویز_اذکائی
@soltannasir