کانون ادبی هنری سها
764 subscribers
565 photos
42 videos
8 files
105 links
کانون ادبی هنری سها

جایی برای دور هم جمع شدن،
جشن گرفتن،
خواندن،
نوشتن
و یاد گرفتن! 🌙🌱

جهاد دانشگاه علوم‌پزشکی تهران

ارتباط با ما :
@amintaleby

آدرس اینستاگرام :
@Soha_javaneh
Download Telegram
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت هفتم

فقط یکم بهتر با‌ش!
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هفتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - فقط یکم بهتر باش!

استاد نورولوژی اطفال امروز حرف جالبی زد، گفت یه سری از این بچه‌ها که میبینین با توجه به بیماری شون هیچ وقت کامل خوب نمیشن و نمیتونن مثل همسن هاشون باشن ولی همین که شما بتونین کوچک ترین پیشرفتی رو توشون به وجود بیارین برای اون خانواده یه دنیاست و کلی رو کیفیت زندگی شون تاثیر میذاره

این حرفش رو به معنای واقعی تو نگاه‌های مادر و پدر این بچه‌ها دیدم، نگاه هایی پر از استرس و امید، وقتی که اشک تو چشماشون حلقه میزد و با شوق میگفتن خانم دکتر، کم کم خودش مبل رو میگیره و می ایسته، میگه مامان، میگه بابا :)

این قضیه خیلی ذهنیتم رو نسبت به این مدل بیماری ها تغییر داد، قبلنا فکر میکردم چون کامل درمان نمیشن واقعا طبابت کردن تو این حوزه حس satisfaction نداره چون بیمارت خوب نمیشه، اما حالا میبینم خیلی اوقات لازم نیس همه چیز کامل باشه، کافیه بهتر بشه و پیشرفت کنه، کافیه حتی بیمارت صرفا درد کمتری بکشه، همین.

#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_هفتم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes -قسمت دهم

نگاه های دزدکی
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - نگاه‌های دزدکی

پسربچه ۱۰،۱۲ ساله‌ای بود که صرع کنترل نشده داشت، با پدر و مادرش اومده بود، گرچه خودش اصلا جلو نمی اومد و رو یکی از تخت‌های معاینه نشسته بود و خودشو پشت پرده قایم کرده بود.

دست پدر و مادرش پر بود از انواع و اقسام تصویربرداری‌ها و این بچه ۴ بار LTM شده بود (تو LTM فرد رو میذارن تو یه اتاقی و بهش EEG وصل میکنن و همزمان با دوربین هم نگاهش میکنن و برای بررسی شکل تشنج‌ها و پیدا کردن اون نقطه‌ای که تشنج ازش شروع میشه کاربرد داره)، ظاهرا عملش کرده بودن و نقطه‌ای که فکر میکردن کانون تشنج هست رو از مغزش خارج کرده بودن ولی متاسفانه اون نقطه تنها کانون نبوده و بعد از برداشتن اون قسمت، قسمتای دیگه تازه بازی رو شروع کرده بودن و با هیچ دارویی هم کنترل نمیشدن :)

حالا بعد از عمل بچه بازم تشنج‌های هر روزه داشت، تشنج‌هایی که خودشونو به شکل دویدن دور خودش، خندیدن های بدون کنترل و صداهای عجیب و بازی کردن با لباساش نشون میداد. مادر توضیح میداد و فیلمای کودکش رو وقتی تشنج میکرد به استاد نشون میداد و با جزییات شرایط رو توصیف میکرد.

فیلما رو دیدم، از یه جایی به بعد دیگه نمی‌تونستم تحمل کنم، بچه دست و پا میزد و مادر رو میدیدم که داشت سعی میکرد کنترلش کنه، تصور حس اون مادر در اون لحظه واقعا سخت بود. و از همه غم انگیزتر خود بچه. شما فکر کنین که یه گروه آدم نشستن دارن فیلمایی ازت رو نگاه میکنن که هیچ کدوم از اون حرکات دست خودت نیست و تو میفهمی که این کارا رو انجام میدی ولی نمیتونی هیچ کاریش کنی. شرم تو نگاه‌های دزدکیش از پشت پرده از جلو چشمم رد نمیشه :)

حدود نیم ساعت رو این کیس بحث شد، تهش نتیجه مشخص نبود و لازم بود فیلم کاملی از LTM اش رو بیارن که بتونن اون نقطه اصلی لعنتی رو پیدا کنن، مادر دیگه نتونست تحمل کنه و شروع به گریه کرد.

آینده تیره و تار بود، مادر گریه می‌کرد، پسرک دیگه تو اتاق نبود. کاش علم قدرتمندتر از چیزی بود که فکر میکردم.

#آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_دهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - قسمت شانزدهم

تماما سبز
نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_شانزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam
Forwarded from Medinotes
👩🏻‍⚕🧑🏻‍⚕ Medinotes - تماما سبز

روتیشن بیهوشی‌ بودم و سرخوش بین اتاق عملا میچرخیدم، وارد یکی از اتاقا شدم. خانمی روبروم روی تخت خوابیده بود. نمیدونم چند سالش بود، ولی سنش کم بنظر نمی رسید. نمیدونم، شاید اونم مثل خیلی از هم شکلای خودش بود و بزرگ تر و پربارتر از تقویمی بود که بهش گذشته. شاید روزگار بیشتر از بقیه تو مشتش فشارش داده بود و پرچروک‌تر از چیزی بود که باید می‌بود.

ما که رفتیم بالا سرش خواب بود، گرچه که خواب خوبی بنظر نمی رسید.
گفتن از icu آوردنش، رو دریپ نوراپی‌نفرین بود و با این حال فشارش ۶ بود و عملا قوای فکریش از این دنیا جدا شده بود.

استاد با آزردگی گفت زنده نمی مونه، ولی نمیتونیم هم بذاریم همینجوری بمیره و تنها راه عمل کردنشه، گرچه که شاید حتی از زیر همین عمل زنده بیرون نره.

فکر کردم چرا باید رنجی رو به بیمار تحمیل کرد که فایده ای نداره؟
با خودم گفتم شاید اگه من جای اون زن بودم ترجیح میدادم بذارنم تا آروم بمیرم، یه گوشه خونه خودم یا حداقل وقتی بمیرم که دستم تو دستای عزیزانم باشه، نه که اینجا بمیرم، تو یه اتاق تمام سبز، زیر تیغ، در حالی که دارن بالای سرم با انزجار میگن "اه، سوندش رو درست نذاشتن، زیرش همه خیسه"

نویسنده: #آزاده_انگورج_تقوی
پزشکی ورودی ٩٧ دانشگاه علوم پزشکی تهران

#پزشکی_روایی #medinotes #صدای_درمان  #قسمت_شانزدهم #مدیکیشن #سها #جوانه #کافه_هنر

@Medii_notes 🩺
@Soha_javaneh
@MedicationTeam