"جامعه بانی" وظیفهای همگانی برای نجات کشور !
✍️ دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
«میشل فوکو» فیلسوف اجتماعی فرانسوی کتابی دارد با عنوان "باید از جامعه دفاع کرد" نگارنده نیز به عنوان جامعه شناس در این جستار به ضرورت حراست از جامعه ذیل مفهوم "جامعه بانی" تذکار می دهد.
بی مقدمه به طرح مسئله ی اصلی این جستار می پردازم باید اعتراف کرد در شرایط خطیر امروز، برای هر اهل دغدغه ای حراست از "جامعه" و "جامعه بانی" وظیفه ی اول و حیاتی تلقی می شود در این یادداشت کوتاه به اقسام کلی "اهل دغدغه" می پردازم تا روزنامه نگاران و اهالی رسانه را برای رجوع به ایشان و تهیه گزارش و شنیدن نگرانی های ایشان دعوت و تشویق کنم:
۱- دانشگاهیان به معنای کلی کلمه اعم از متخصصین رشته های مختلف اعم از اقتصاددانان؛ حقوقدانان، مهندسین و پزشکان تا جغرافیدانان و متخصصین محیط زیست و ... و صد البته دانشجویان دغدغه مند ایشان.
۲- فلاسفه، جامعه شناسان، علمای علوم اجتماعی، جمعیت شناسان، مردم شناسان، علمای علوم ارتباطات و ...که بی شک در سامان دادن ساز و کارهای ارتباط با جامعه و شرح حال گیری از جامعه و تشخیص درد و تجویز نسخه درمان در درجه ی اول اهمیت قلمداد می شوند.
۳- مسئولین در جایگاه های مختلف از نیروهای خدوم انتظامی تا متولیان فرهنگی در ادارات کشور اعم از بهزیستی، ارشاد، صدا و سیما و ...
۴- معتمدین و متنفذین و علمای معارف دینی و معلمان اخلاق و دلسوزان قابل اعتماد اعم از روحانیت و خیرین و ...
۵- معلمان، به عنوان جهادگران واقعی تبیین و قشر فرهنگی و آگاه و نخبه پرور جامعه که آینده سازان کشور را تربیت و تعلیم می کنند.
۶- هنرمندان؛ شاعران؛ سیلیبریتی ها، ورزشکاران، اصحاب قلم و ...
بی تردید می توان به فهرست بالا موارد متعدد دیگری نیز افزوده شود؛ گفتگو با جامعه مهمترین بخش حراست از جامعه است، با وجود انواع بحران ها و مشکلات معیشتی نباید اجازه دهیم بذر ناامیدی و یاس در میان آحاد جامعه پراکنده شود، امروز ما اگر به وضعیت تاریخی و اجتماعی خویش خودآگاهی داشته باشیم علی رغم وجود انواع معضلات و کاستی ها قدر داشته های خودمان را در عرصه حیات اجتماعی می دانیم و با حضور فعال در حوزه ی عمومی از جامعه و مردم خویش محافظت می کنیم.
دکتر بیژن عبدالکریمی در مصاحبه اخیر خویش با یورونیوز می گوید: "واقعیت این است که سلبریتیها با پدیدهای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتیها شبیه یک جوش در صورت هستند. اینها میآیند و میروند و با ریشههای تاریخی و فرهنگی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بیتردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آنها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل میکنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود".
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند.
همین جا لازم است نکته ی مهم دیگری را مطرح کنم؛ مخاطبان فهیم مستحضرند که بی مسئولیتی نسبت به سرنوشت جامعه یک چهره ندارد؛ اگر عدم بی اعتنایی نسبت به احساسات جریحه دار مردم و هم نوایی با مردم کنشی قابل تحسین است؛ تذکار به سواستفاده ی بیگانگان از اعتراضات مردمی هم بخش دیگری از مسئولیت چهره های شاخص و سیلیبریتی ها است.
سخن متاملانه گفتن به هنگام ضرورت، انتظار بجایی هست که از اهل تفکر می رود؛ امروز با توجه به شرایط خطیر و ملتهب کشور، لازم است کارشناسان نسبت به ارائه تبیین ها و تحلیل های خویش اقدام کنند، هر چند بسیاری از ایشان پیش از رسیدن جامعه به این آستانهی خطرناک هم، صورت بندی های خویش را از وضعیت ارائه کرده و نسبت به تحولات تذکار داده اند.
در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند.
در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگان مسئول مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند.
✍️ دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)
«میشل فوکو» فیلسوف اجتماعی فرانسوی کتابی دارد با عنوان "باید از جامعه دفاع کرد" نگارنده نیز به عنوان جامعه شناس در این جستار به ضرورت حراست از جامعه ذیل مفهوم "جامعه بانی" تذکار می دهد.
بی مقدمه به طرح مسئله ی اصلی این جستار می پردازم باید اعتراف کرد در شرایط خطیر امروز، برای هر اهل دغدغه ای حراست از "جامعه" و "جامعه بانی" وظیفه ی اول و حیاتی تلقی می شود در این یادداشت کوتاه به اقسام کلی "اهل دغدغه" می پردازم تا روزنامه نگاران و اهالی رسانه را برای رجوع به ایشان و تهیه گزارش و شنیدن نگرانی های ایشان دعوت و تشویق کنم:
۱- دانشگاهیان به معنای کلی کلمه اعم از متخصصین رشته های مختلف اعم از اقتصاددانان؛ حقوقدانان، مهندسین و پزشکان تا جغرافیدانان و متخصصین محیط زیست و ... و صد البته دانشجویان دغدغه مند ایشان.
۲- فلاسفه، جامعه شناسان، علمای علوم اجتماعی، جمعیت شناسان، مردم شناسان، علمای علوم ارتباطات و ...که بی شک در سامان دادن ساز و کارهای ارتباط با جامعه و شرح حال گیری از جامعه و تشخیص درد و تجویز نسخه درمان در درجه ی اول اهمیت قلمداد می شوند.
۳- مسئولین در جایگاه های مختلف از نیروهای خدوم انتظامی تا متولیان فرهنگی در ادارات کشور اعم از بهزیستی، ارشاد، صدا و سیما و ...
۴- معتمدین و متنفذین و علمای معارف دینی و معلمان اخلاق و دلسوزان قابل اعتماد اعم از روحانیت و خیرین و ...
۵- معلمان، به عنوان جهادگران واقعی تبیین و قشر فرهنگی و آگاه و نخبه پرور جامعه که آینده سازان کشور را تربیت و تعلیم می کنند.
۶- هنرمندان؛ شاعران؛ سیلیبریتی ها، ورزشکاران، اصحاب قلم و ...
بی تردید می توان به فهرست بالا موارد متعدد دیگری نیز افزوده شود؛ گفتگو با جامعه مهمترین بخش حراست از جامعه است، با وجود انواع بحران ها و مشکلات معیشتی نباید اجازه دهیم بذر ناامیدی و یاس در میان آحاد جامعه پراکنده شود، امروز ما اگر به وضعیت تاریخی و اجتماعی خویش خودآگاهی داشته باشیم علی رغم وجود انواع معضلات و کاستی ها قدر داشته های خودمان را در عرصه حیات اجتماعی می دانیم و با حضور فعال در حوزه ی عمومی از جامعه و مردم خویش محافظت می کنیم.
دکتر بیژن عبدالکریمی در مصاحبه اخیر خویش با یورونیوز می گوید: "واقعیت این است که سلبریتیها با پدیدهای به نام مُد سر و کار دارند. یعنی امور بسیار سطحی و زودگذر. سلبریتیها شبیه یک جوش در صورت هستند. اینها میآیند و میروند و با ریشههای تاریخی و فرهنگی نمیتوانند ارتباط برقرار کنند. بیتردید متفکران و اصحاب نظر و به تبع آنها روشنفکرانی که کار فکری و فرهنگی اصیل میکنند، از اثرگذاری بیشتری برخوردار خواهند بود".
ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی از اساس خطاست علی الخصوص که کسی بخواهد به استناد مواضع عبدالکریمی دست به چنین دوگانه سازی ناموجه ای بزند. امیدوارم دوستانی که پیگیر اندیشه های دکتر هستند مرزهای ابتذال را برای نجات ایده ی اصلی ایشان از چنین گرداب های فروبرنده ایی تعیین و ترسیم کنند با کمال احترام به اصحاب رسانه و تفاسیر ژورنالیستی ایشان، باید گفت لب لباب گفتارهای فلسفی مع الاسف در چنین مدیاهایی حقیقتا شهید می شوند و هر جا فلسفه در ورطه ی ترجمه به زبان کوچه بازاری درمی غلتد شوربختانه به سرنوشتی مشابه گرفتار می آیند.
همین جا لازم است نکته ی مهم دیگری را مطرح کنم؛ مخاطبان فهیم مستحضرند که بی مسئولیتی نسبت به سرنوشت جامعه یک چهره ندارد؛ اگر عدم بی اعتنایی نسبت به احساسات جریحه دار مردم و هم نوایی با مردم کنشی قابل تحسین است؛ تذکار به سواستفاده ی بیگانگان از اعتراضات مردمی هم بخش دیگری از مسئولیت چهره های شاخص و سیلیبریتی ها است.
سخن متاملانه گفتن به هنگام ضرورت، انتظار بجایی هست که از اهل تفکر می رود؛ امروز با توجه به شرایط خطیر و ملتهب کشور، لازم است کارشناسان نسبت به ارائه تبیین ها و تحلیل های خویش اقدام کنند، هر چند بسیاری از ایشان پیش از رسیدن جامعه به این آستانهی خطرناک هم، صورت بندی های خویش را از وضعیت ارائه کرده و نسبت به تحولات تذکار داده اند.
در وضعیت "توسعهنیافتگی تاریخی" طرفین تقابل همدیگر را باز تولید می کنند؛ چرا که علی رغم تفاوت های ظاهری از یک منطق واحد تبعیت می کنند.
در یک چنین بستر خشونت زا و عقلانیت گریزی به فرض وجود عزمی برای نیل به وفاق و انعطاف در میان نخبگان مسئول مافوق این تقابلات؛ امکان بازیگری موثر از ایشان سلب می شود.
گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی؛ "تئوری ایران" را محور همه ی مفصل بندی ها و صوت بندی هایش قرار داده است و دال مرکزی آن را نیل به "خودآگاهی تاریخی-وجودی" برای غلبه بر شکاف های اجتماعی و نسلی و علی الخصوص شکاف سنت گرا و نوگرا قلمداد می کند.
Forwarded from آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
✅امتیاز رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی در صورتبندی وضعیت پروبلماتیک ایران!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در عالمیت پیشامدرن؛ و در دورههای مختلف تاریخی بین دین و قدرت و خاصه بین اسلام و سیاست نسبت و پیوندی معنادار و قابل ملاحظه برقرار بود؛ چندان که در تدبیر امور ملک و مدینه علمای دین و پیشتر از آن بشارت آوران ادیان بزرگ به عنوان کلان روایت های معنابخش مستقیم و غیر مستقیم به نحوی جدی نقش آفرین بودند؛ با ظهور مدرنیته نهاد دین در خاستگاه مدرنیته دچار تغییرات و تبتلات بسیار به واسطه ی تجربه ی تنش مدرنیته گردید؛ ایران ما به معنی الاخص و جهان اسلام به معنی الاعم با اینکه دیرتر دچار تجربه ی این تنش ها به واسطه ی دوری از کانون مدرنیته بود لیکن در سده ها و ایضا در دهه های اخیر به واسطه ی جهانگیر شدن مدرنیته -به عنوان یک رویداد عظیم تاریخی از آن خود کننده- بیشتر و بیشتر در معرض این تلاطمات قرار گرفت و هنوز با وجود این شکافهای تمدنی و در سایه ی گسترش این عالمیت مدرن و سیاره ای شدن آن -و نیز ظهور عالم پسامدرن- به طور مشخص نمی توان برون داد این مواجهات را در ساحات مختلف احصا کرد؛ اینکه آیا می توان توفق خوانش های سیاسی از مواریث سنتی را حاکی از ظهور همه ی پتانسیلها و امکانات سنت برای حل و فصل معضلات در مواجهه ی با مدرنیته دانست خود پرسش مهمیست. در عمیق ترین این ساحات و در ساحت هستی شناختی فقدان یک انتولوژی متناسب با زیست جهان جدید برای ایران و در جهان اسلام ای بسا بنیادی ترین مسئله ی ما بتواند که قلمداد گردد. از طرفی نیاز قهری به دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مدرنیته حتی در بخش های دفاعی و امنیتی باعث شده است که تبعات این توسعه نیافتگی تاریخی در صورت عقب افتادن از قافله ی پیشرفت های علمی در شئون فرهنگی؛ اجتماعی و سیاسی بیش از پیش آشکار شود و بحران های فزاینده ای گریبان مردمان این سامان را بگیرد...
با این مقدمه وقتی "گفتمان وفاق" ریشه ی مشکلات ما را در ساحت سیاست روزمره قلمداد نمی کند عجیب است که نه تنها از جانب عقل مشترک و شعور متعارف مورد انواع سو ظنها واقع می گردد؛ که از جانب نخبگان نیز مورد تردید جدی قرار می گیرد. حتی اگر با صورت بندی ایشان شروع به مسئله شناسی وضعیت پروبلماتیک ایران کرد و مشکل را در ساحت قدرت و نیروهای سیاسی جستجو کرد این پرسش سترگ پیش می آید که آیا نیروهای برآمده از تحول متاخری چون مواجهه با مدرنیته توان رویارویی و اثرگذاری تاریخی در مقابل نیروهای برآمده از سنت با آن پایه عقبه ی تاریخی را دارا هستند!؟
اینجاست که اهمیت رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی و برخورداری از عقلانیت تاریخی در مواجهه با مسائل ما بیش از پیش آشکار می شود؛ بنابراین با توجه به آنچه به نحو مختصر گفته شد نخبگان فکری به جای انتساب مدافعان و واضعان گفتمان وفاق به نوعی روحیه کنسرواتیستی و محافظهکارانه؛ لازم است در بصیرت های بنیادین این گفتمان مداقه کنند و به ضرورت اتخاد مواضع میاندارانه و توسعه ی گفتمان های میانجی در فقدان جامعه مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن در جهت همافزایی نیروها و ترمیم شکاف وجدان تاریخی دوپاره ایرانیان پس از مواجهه با مدرنیته؛ بیش از پیش آگاه و ملتزم گردند. در این میان سخن بر سر این که چرا گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی بیش از قدرت سیاسی نخبگان فکری را مخاطب و طرف گفتگوی خویش قرار می دهد یا چرا کمتر به نقد ناکارآمدیها می پردازد برای اهل نظر دغدغه مند چندان پوشیده نیست. هر چند اهل اصطلاح اصولیترین و صریحترین نقدها را در میان مواضع حکمی اندیشه وران وفاق طلب در نسبت با وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی و شرایط جاری می توانند بیابند. باری آنچه از کشمکش های اجتماعی جاری کشور درسآموز است پرهیز از تحلیلهای پوپولیستی و شعارزده و تذکار به ضرورت تمهید رویکردهای تحلیلی و تئوریک در سایه ی نیل به یک تئوری اجتماعی خاص ایران است در جهت برون رفت از انواع بحرانها و انسدادها و طی طریق در راه دشوار توسعه و تجدد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در عالمیت پیشامدرن؛ و در دورههای مختلف تاریخی بین دین و قدرت و خاصه بین اسلام و سیاست نسبت و پیوندی معنادار و قابل ملاحظه برقرار بود؛ چندان که در تدبیر امور ملک و مدینه علمای دین و پیشتر از آن بشارت آوران ادیان بزرگ به عنوان کلان روایت های معنابخش مستقیم و غیر مستقیم به نحوی جدی نقش آفرین بودند؛ با ظهور مدرنیته نهاد دین در خاستگاه مدرنیته دچار تغییرات و تبتلات بسیار به واسطه ی تجربه ی تنش مدرنیته گردید؛ ایران ما به معنی الاخص و جهان اسلام به معنی الاعم با اینکه دیرتر دچار تجربه ی این تنش ها به واسطه ی دوری از کانون مدرنیته بود لیکن در سده ها و ایضا در دهه های اخیر به واسطه ی جهانگیر شدن مدرنیته -به عنوان یک رویداد عظیم تاریخی از آن خود کننده- بیشتر و بیشتر در معرض این تلاطمات قرار گرفت و هنوز با وجود این شکافهای تمدنی و در سایه ی گسترش این عالمیت مدرن و سیاره ای شدن آن -و نیز ظهور عالم پسامدرن- به طور مشخص نمی توان برون داد این مواجهات را در ساحات مختلف احصا کرد؛ اینکه آیا می توان توفق خوانش های سیاسی از مواریث سنتی را حاکی از ظهور همه ی پتانسیلها و امکانات سنت برای حل و فصل معضلات در مواجهه ی با مدرنیته دانست خود پرسش مهمیست. در عمیق ترین این ساحات و در ساحت هستی شناختی فقدان یک انتولوژی متناسب با زیست جهان جدید برای ایران و در جهان اسلام ای بسا بنیادی ترین مسئله ی ما بتواند که قلمداد گردد. از طرفی نیاز قهری به دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مدرنیته حتی در بخش های دفاعی و امنیتی باعث شده است که تبعات این توسعه نیافتگی تاریخی در صورت عقب افتادن از قافله ی پیشرفت های علمی در شئون فرهنگی؛ اجتماعی و سیاسی بیش از پیش آشکار شود و بحران های فزاینده ای گریبان مردمان این سامان را بگیرد...
با این مقدمه وقتی "گفتمان وفاق" ریشه ی مشکلات ما را در ساحت سیاست روزمره قلمداد نمی کند عجیب است که نه تنها از جانب عقل مشترک و شعور متعارف مورد انواع سو ظنها واقع می گردد؛ که از جانب نخبگان نیز مورد تردید جدی قرار می گیرد. حتی اگر با صورت بندی ایشان شروع به مسئله شناسی وضعیت پروبلماتیک ایران کرد و مشکل را در ساحت قدرت و نیروهای سیاسی جستجو کرد این پرسش سترگ پیش می آید که آیا نیروهای برآمده از تحول متاخری چون مواجهه با مدرنیته توان رویارویی و اثرگذاری تاریخی در مقابل نیروهای برآمده از سنت با آن پایه عقبه ی تاریخی را دارا هستند!؟
اینجاست که اهمیت رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی و برخورداری از عقلانیت تاریخی در مواجهه با مسائل ما بیش از پیش آشکار می شود؛ بنابراین با توجه به آنچه به نحو مختصر گفته شد نخبگان فکری به جای انتساب مدافعان و واضعان گفتمان وفاق به نوعی روحیه کنسرواتیستی و محافظهکارانه؛ لازم است در بصیرت های بنیادین این گفتمان مداقه کنند و به ضرورت اتخاد مواضع میاندارانه و توسعه ی گفتمان های میانجی در فقدان جامعه مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن در جهت همافزایی نیروها و ترمیم شکاف وجدان تاریخی دوپاره ایرانیان پس از مواجهه با مدرنیته؛ بیش از پیش آگاه و ملتزم گردند. در این میان سخن بر سر این که چرا گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی بیش از قدرت سیاسی نخبگان فکری را مخاطب و طرف گفتگوی خویش قرار می دهد یا چرا کمتر به نقد ناکارآمدیها می پردازد برای اهل نظر دغدغه مند چندان پوشیده نیست. هر چند اهل اصطلاح اصولیترین و صریحترین نقدها را در میان مواضع حکمی اندیشه وران وفاق طلب در نسبت با وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی و شرایط جاری می توانند بیابند. باری آنچه از کشمکش های اجتماعی جاری کشور درسآموز است پرهیز از تحلیلهای پوپولیستی و شعارزده و تذکار به ضرورت تمهید رویکردهای تحلیلی و تئوریک در سایه ی نیل به یک تئوری اجتماعی خاص ایران است در جهت برون رفت از انواع بحرانها و انسدادها و طی طریق در راه دشوار توسعه و تجدد.
الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشايد
ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد میدارد که بربنديد محملها
به می سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشيد آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غايب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنيا و اهملها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کاخر صبا زان طره بگشايد
ز تاب جعد مشکينش چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد میدارد که بربنديد محملها
به می سجاده رنگين کن گرت پير مغان گويد
که سالک بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها
شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشيد آخر
نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفلها
حضوری گر همیخواهی از او غايب مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنيا و اهملها
🔻حلقه دوستداران حقیقت برگزار میکند🔻
✍️🏻 گفتگو در باب خدای ابراهیمی
#بیژن_عبدالکریمی
#وریا_امیری
۱۹ تیرماه ۱۴۰۲
دوشنبه شب
ساعت ۲۱ به وقت ایران
10 july 2023
لینک شرکت در جلسه هاوس :
https://www.clubhouse.com/invite/kEa5luOV
لینک کانال تلگرام :
https://t.me/The_circle_of_truth_lovers
✍️🏻 گفتگو در باب خدای ابراهیمی
#بیژن_عبدالکریمی
#وریا_امیری
۱۹ تیرماه ۱۴۰۲
دوشنبه شب
ساعت ۲۱ به وقت ایران
10 july 2023
لینک شرکت در جلسه هاوس :
https://www.clubhouse.com/invite/kEa5luOV
لینک کانال تلگرام :
https://t.me/The_circle_of_truth_lovers
Clubhouse
🔴گفتگو در باب خدای ابراهیمی🔻بیژن عبدالکریمی🔻وریا امیری🔻 - Clubhouse
Clubhouse is a new type of social network based on voice—where people around the world come together to talk, listen and learn from each other in real-time.
Forwarded from بایگانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#مستند
#احمدرضا_احمدی
🔸 وقت خوب مصائب
زندگی و آثار احمدرضا احمدی
کارگردان ناصر صفاریان
@bankema کانال بایگانی
#احمدرضا_احمدی
🔸 وقت خوب مصائب
زندگی و آثار احمدرضا احمدی
کارگردان ناصر صفاریان
@bankema کانال بایگانی
Forwarded from Wizard
با درود
⚠️ به اطلاع هموندان محترم میرساند نشست سه شنبه شب این هفته که قرار بود با حضور جناب دکتر نساجی و موضوع "دین و داورین" برگزار شود، به دلیل طولانی شدن مسافرت دکتر نساجی برگزار نخواهد شد.
♦️ لذا این سه شنبه شب (ساعت ۲۱ تا ۲۲) جناب دکتر عبدالکریمی حضور یافته و در مورد سلسله نشستهای قبلی با موضوع فرونسیس ارسطویی و همچنین مصاحبهی اخیر خود با یورونیوز، پاسخگوی پرسشها و نقدهای ارسالی خواهند بود.
✅ ضمن سپاسگزاری از دقت نظر و همراهی شما هموندان، مستدعی است پرسشهای خود را با هشتگ #پرسش_از_عبدالکریمی در گروه قرار دهید.
لینک نوشتاری مصاحبهی دکتر عبدالکریمی در یورونیوز جهت مطالعه:
https://parsi.euronews.com/2023/07/04/exclusive-interview-with-bijan-abdolkarimi-about-iran
⚠️ به اطلاع هموندان محترم میرساند نشست سه شنبه شب این هفته که قرار بود با حضور جناب دکتر نساجی و موضوع "دین و داورین" برگزار شود، به دلیل طولانی شدن مسافرت دکتر نساجی برگزار نخواهد شد.
♦️ لذا این سه شنبه شب (ساعت ۲۱ تا ۲۲) جناب دکتر عبدالکریمی حضور یافته و در مورد سلسله نشستهای قبلی با موضوع فرونسیس ارسطویی و همچنین مصاحبهی اخیر خود با یورونیوز، پاسخگوی پرسشها و نقدهای ارسالی خواهند بود.
✅ ضمن سپاسگزاری از دقت نظر و همراهی شما هموندان، مستدعی است پرسشهای خود را با هشتگ #پرسش_از_عبدالکریمی در گروه قرار دهید.
لینک نوشتاری مصاحبهی دکتر عبدالکریمی در یورونیوز جهت مطالعه:
https://parsi.euronews.com/2023/07/04/exclusive-interview-with-bijan-abdolkarimi-about-iran
euronews
بیژن عبدالکریمی: دموکراسی برای نسل زد در حد پفکنمکی است؛ سلبریتیها مثل جوش صورت میآیند و میروند
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی به فرهنگ و علوم انسانی است. با او درباره تحولات اجتماعی ایران به ویژه در پی جنبش «زن، زندگی، آزادی» گفتگو…
Audio
✅پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و خرد ایرانی در گفتمان عبدالکریمی!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
تفکر به منزله کنش سیاسی!
کتاب تفکر به منزله کنش سیاسی تألیف بیژن عبدالکریمی به همت انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. در پشت جلد کتاب آمده است:
"کنشگران سیاست زده و سیاست پیشه بی محابا شعار میدهند، رجز میخوانند. تبلیغ میکنند. امید میبخشند و پیوسته از دردها و راه حلها سخن گفته، جامعه را به سوی خویش دعوت میکنند، اما متفکران تنها به طرح پرسش میپردازند و جامعه، سیاست، سیاستپیشهگان و کنشگران اجتماعی را با این پرسشها روبرومی کنند که آیا به راستی آنان فهم درستی از مسائل دارند؟ مبنای وعدهها و امیدهایشان چیست؟ چه ضمانتی برای تحقق شعارهایشان وجود دارد؟ آیا صرف خواستها و حدیثهای آرزومندی آنان میتواند مبنایی برای تحقق آرمانها و ایدههایشان قرار گیرد؟ آیا ما برای فهم زیست جهان کنونی و معضلات و بحرانهای خود با موانع سترگ متافیزیکی مواجه نیستیم؟ آیا برای تحقق آرمان هایمان نباید گوشه چشمی نیز به تاریخ و امکانات تاریخی مان داشته باشیم؟
این اثر درصدد است تا نشان دهد که چگونه تفکرحکمی و فلسفی میتواند ما را در فهم مسائل مان و یافتن افقهایی حقیقی به منظور مواجهه راستین با آنها یاری رساند و نیز از هدر دادن سرمایههای عظیم مادی و معنوی و امکانات تاریخی جلوگیری نماید. به این اعتبار، تفکر خود کنشی سیاسی در عمیقتری و اثرگذارترین معنای کلمه است."
کتاب تفکر به منزله کنش سیاسی تألیف بیژن عبدالکریمی به همت انتشارات نقد فرهنگ به چاپ رسیده است.
https://www.instagram.com/p/Cukn4kxOeJ8/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
کتاب تفکر به منزله کنش سیاسی تألیف بیژن عبدالکریمی به همت انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. در پشت جلد کتاب آمده است:
"کنشگران سیاست زده و سیاست پیشه بی محابا شعار میدهند، رجز میخوانند. تبلیغ میکنند. امید میبخشند و پیوسته از دردها و راه حلها سخن گفته، جامعه را به سوی خویش دعوت میکنند، اما متفکران تنها به طرح پرسش میپردازند و جامعه، سیاست، سیاستپیشهگان و کنشگران اجتماعی را با این پرسشها روبرومی کنند که آیا به راستی آنان فهم درستی از مسائل دارند؟ مبنای وعدهها و امیدهایشان چیست؟ چه ضمانتی برای تحقق شعارهایشان وجود دارد؟ آیا صرف خواستها و حدیثهای آرزومندی آنان میتواند مبنایی برای تحقق آرمانها و ایدههایشان قرار گیرد؟ آیا ما برای فهم زیست جهان کنونی و معضلات و بحرانهای خود با موانع سترگ متافیزیکی مواجه نیستیم؟ آیا برای تحقق آرمان هایمان نباید گوشه چشمی نیز به تاریخ و امکانات تاریخی مان داشته باشیم؟
این اثر درصدد است تا نشان دهد که چگونه تفکرحکمی و فلسفی میتواند ما را در فهم مسائل مان و یافتن افقهایی حقیقی به منظور مواجهه راستین با آنها یاری رساند و نیز از هدر دادن سرمایههای عظیم مادی و معنوی و امکانات تاریخی جلوگیری نماید. به این اعتبار، تفکر خود کنشی سیاسی در عمیقتری و اثرگذارترین معنای کلمه است."
کتاب تفکر به منزله کنش سیاسی تألیف بیژن عبدالکریمی به همت انتشارات نقد فرهنگ به چاپ رسیده است.
https://www.instagram.com/p/Cukn4kxOeJ8/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
در باب فهم و تفهیم نیچه!
یکی از موضوعات سهل ممتنع سخن گفتن در باب آرای نیچه و فهم و تفهیم آن به طیف متنوعی از مخاطبان هست در این خصوص دکتر محمدجواد صافیان استاد فلسفه واقعا از خوبان هست که کمتر نظیری می توان برای ایشان یافت.
درسگفتارهای ایشان در کانال وی به آدرس https://t.me/MJSafian و نیز در کانال رویکردهای جامعهشناختی در دسترس علاقمندان می باشد.. توفیق شد در حاشیه همایش داوری در ترازوی داوری از نزدیک با این فرهیخته نازنین دیدار کنیم. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...
https://www.instagram.com/p/CumA9mOuPnd/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
یکی از موضوعات سهل ممتنع سخن گفتن در باب آرای نیچه و فهم و تفهیم آن به طیف متنوعی از مخاطبان هست در این خصوص دکتر محمدجواد صافیان استاد فلسفه واقعا از خوبان هست که کمتر نظیری می توان برای ایشان یافت.
درسگفتارهای ایشان در کانال وی به آدرس https://t.me/MJSafian و نیز در کانال رویکردهای جامعهشناختی در دسترس علاقمندان می باشد.. توفیق شد در حاشیه همایش داوری در ترازوی داوری از نزدیک با این فرهیخته نازنین دیدار کنیم. هر کجا هست خدایا به سلامت دارش...
https://www.instagram.com/p/CumA9mOuPnd/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Telegram
دکتر محمدجواد صافیان
درسگفتارهای صوتی و تصویری، یادداشتها و برنامههای دکتر محمدجواد صافیان، دانشیار (بارنشسته)گروه فلسفه دانشگاه اصفهان در این کانال منعکس میشود.
Forwarded from بایگانی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#میلان_کوندرا
#تماشا
🔸 تماشا؛ میلان کوندرا از کتاب بار هستی و تجربیات خود میگوید
منبع: BBCPersian
@bankema کانال بایگانی
#تماشا
🔸 تماشا؛ میلان کوندرا از کتاب بار هستی و تجربیات خود میگوید
منبع: BBCPersian
@bankema کانال بایگانی
Audio
✅️امکانات رهایی بخش مضمر در خوانش کوندرایی مسئله ایران!
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
۲۱ تیر ۱۴۰۲
🔸از سری درسگفتارهای نسبت فلسفه و جامعهشناسی
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
۲۱ تیر ۱۴۰۲
🔸از سری درسگفتارهای نسبت فلسفه و جامعهشناسی
@sociologicalperspectives
✅️امکانات رهایی بخش مضمر در خوانش کوندرایی مسئله ایران!
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
♦️"کیچ" در بوطیقای میلان کوندرا به تحمیل بار سنگین بر هستی در مقابل "سبکی فراموش شده هستی" و "سرشت تصادفی هستی" اشاره دارد. میلان کوندرا در «هنر رمان» دربارهٔ این واژه نوشتهاست: "نگرش کیچ و رفتار کیچ وجود دارد. نیاز انسان کیچمنش(به آلمانی: Kitschmensch) به کیچ، عبارت است از نیاز به نگریستن خویشتن در آینهٔ دروغ زیباکننده، و بازشناختن خشنودانه و شادمانهٔ خویش در این آینه".
حال اگر بر سر عنوان این جستار تامل کنیم می توانیم عنصر رهایی بخش در خوانش کوندرایی از وضعیت ایران را در تذکار آموزهی "سبکی فراموش شده هستی" باز جوییم. سنگینی مفاهیم برخاسته از عالم سنت از طرفی و سنگینی مفاهیم برخاسته از عالم مدرن از طرفی دیگر. سنگینی فقه و الهیات و البته دموکراسی و سکولاریسم.
♦️بیژن عبدالکریمی در کتاب "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" تلاش می کند به تمایز امر دینی و تعابیر مختلفی که از آن وجود دارد بپردازد. و به تفاوت امر دینی و دین به منزله "تئولوژی" به عنوان نظامی از گزاره ها، باورها و اعتقادات نهادینه شده ی تاریخی اشاره می کند. و مرادش از امر دینی را به منزله یک امکان در فراروی وجود آدمی و یک نحوه تحقق هستی انسانی معرفی می کند و از منظر ایشان انسان دینی یک نحوه تحقق انسان(در سطح جان واگزیستانس) در برابر سایر انحا تحقق وجود آدمی ست. متعلق اصلی امر دینی از سنخ مفاهیم نیست، ذات حقیقت، امری استعلایی و تعین ناپذیر است و امر دینی خانه کردن در همین حقیقت تعین ناپذیر است.
♦️با این توضیحات شاید بتوان نتیجه گرفت قصد عبدالکریمی در این پویهی نظری، تصفیه و تخلیهی امر دینی از سنگینی مفاهیم تئولوژیک بوده است. اما در یک رویکرد انتقادی به مواضع اخیر وی باید افزود عبدالکریمی با صحه گذاشتن بر نوعی الیتیسم افراطی و تذکار رسالت روشنفکری اصیل علی رغم اذعان نگارنده به وجود کثیری از هم افقی ها، گوییا ناخواسته نوعی اسانس و ذات بدان قائل شده است و به نظر می رسد با سنگین کردن بار مفهومی روشنفکری و نخبگی به جانب نوعی کیچ کوندرایی لغزیده است. در دیسکور کوندرایی هر یک از مفاهیم حائز اهمیتی چون دین، ملیت، عشق و ... می توانند به منزله ی بار سنگینی بر "سبکی فراموش شده هستی" در طول زمان به جهت تحمل ناپذیری آن تلقی و تبیین شوند.
شاید بشود با رویکردی انتقادی به جنبه هایی از روایت جناب عبدالکریمی و نه کلیت آنها در خصوص سه مورد از روایت های ایشان (در باب نسل زد، فروغ فرخزاد و هویت ایرانی) برخی ملاحظات تکمیلی را ابراز کرد.
♦️نسل جوان با اقبال به سبکی فراموش شده هستی ترجیح می دهند به مواریث "سنگین" پدران خویش پشت کنند. که من در جای خود به آسیب شناسی خطرات مترتب بر انقطاع از سنت و وضعیت نیهیلیستیک نسلهای بی تاریخ پرداخته ام.
در باب فروغ فرخزاد هم باید گفت فروغ در مقام یک زن و یک شاعر پیشرو با تجربهی مدرنیته به دنبال تذکار سرشت تصادفی و سبکی فراموش شده هستی بود.
در خصوص خرد ایرانی نیز شاید بتوان گفت علی رغم اینکه در عالم پیشامدرن قوام یافته است در مواجهه با سنتهای تاریخی و مواریث اسلامی چاشنی سبکی را در حد توان به میراث گذشتگان افزوده و از سنگینی آن کاسته است که ای بسا تعبیر اسلام ایرانی هانری کربن را بتوان در نسبت با این نوع رویکرد مورد خوانش قرار داد.
در بازخوانی هویت ایرانی ایضا بایستی از تحمیل بار سنگین یک روایت غالب از مفهوم ایرانیت (مثل روایت ایرانشهری) در سایه بصیرت کوندرایی پرهیز کرد.
♦️در مقام جمع بندی باید گفت قدر مسلم بدون توجه به امکانات سنت قهرا به توسعه و مدرنیته نمی رسیم اما در این میان بایستی برای احیای سنت از آن کیچ زدایی کنیم. جوانان و نسل جوان را به بازجست امکانات رهایی بخش سنت دعوت کنیم. از نخبه گرایی افراطی و ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی بپرهیزیم و از قائل شدن نوعی ذات و اسانس به روشنفکری و نخبگی بپرهیزیم. با تذکار سبکی فراموش شده هستی بگذاریم در این روزگار فرهنگ ما نیز نفسی تازه کند و جانی تازه بگیرد.
در این جستار تلاش شد در نهایت اجمال صرفا به طرح رئوس اهم مطالب اکتفا شود لذا دوستان علاقمند را به مطالعه منابع تکمیلی از جمله به کتاب هنر رمان کوندرا و مقالات امثال ریچارد رورتی در باب کوندرا ارجاع می دهیم.
✍دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس)
♦️"کیچ" در بوطیقای میلان کوندرا به تحمیل بار سنگین بر هستی در مقابل "سبکی فراموش شده هستی" و "سرشت تصادفی هستی" اشاره دارد. میلان کوندرا در «هنر رمان» دربارهٔ این واژه نوشتهاست: "نگرش کیچ و رفتار کیچ وجود دارد. نیاز انسان کیچمنش(به آلمانی: Kitschmensch) به کیچ، عبارت است از نیاز به نگریستن خویشتن در آینهٔ دروغ زیباکننده، و بازشناختن خشنودانه و شادمانهٔ خویش در این آینه".
حال اگر بر سر عنوان این جستار تامل کنیم می توانیم عنصر رهایی بخش در خوانش کوندرایی از وضعیت ایران را در تذکار آموزهی "سبکی فراموش شده هستی" باز جوییم. سنگینی مفاهیم برخاسته از عالم سنت از طرفی و سنگینی مفاهیم برخاسته از عالم مدرن از طرفی دیگر. سنگینی فقه و الهیات و البته دموکراسی و سکولاریسم.
♦️بیژن عبدالکریمی در کتاب "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر" تلاش می کند به تمایز امر دینی و تعابیر مختلفی که از آن وجود دارد بپردازد. و به تفاوت امر دینی و دین به منزله "تئولوژی" به عنوان نظامی از گزاره ها، باورها و اعتقادات نهادینه شده ی تاریخی اشاره می کند. و مرادش از امر دینی را به منزله یک امکان در فراروی وجود آدمی و یک نحوه تحقق هستی انسانی معرفی می کند و از منظر ایشان انسان دینی یک نحوه تحقق انسان(در سطح جان واگزیستانس) در برابر سایر انحا تحقق وجود آدمی ست. متعلق اصلی امر دینی از سنخ مفاهیم نیست، ذات حقیقت، امری استعلایی و تعین ناپذیر است و امر دینی خانه کردن در همین حقیقت تعین ناپذیر است.
♦️با این توضیحات شاید بتوان نتیجه گرفت قصد عبدالکریمی در این پویهی نظری، تصفیه و تخلیهی امر دینی از سنگینی مفاهیم تئولوژیک بوده است. اما در یک رویکرد انتقادی به مواضع اخیر وی باید افزود عبدالکریمی با صحه گذاشتن بر نوعی الیتیسم افراطی و تذکار رسالت روشنفکری اصیل علی رغم اذعان نگارنده به وجود کثیری از هم افقی ها، گوییا ناخواسته نوعی اسانس و ذات بدان قائل شده است و به نظر می رسد با سنگین کردن بار مفهومی روشنفکری و نخبگی به جانب نوعی کیچ کوندرایی لغزیده است. در دیسکور کوندرایی هر یک از مفاهیم حائز اهمیتی چون دین، ملیت، عشق و ... می توانند به منزله ی بار سنگینی بر "سبکی فراموش شده هستی" در طول زمان به جهت تحمل ناپذیری آن تلقی و تبیین شوند.
شاید بشود با رویکردی انتقادی به جنبه هایی از روایت جناب عبدالکریمی و نه کلیت آنها در خصوص سه مورد از روایت های ایشان (در باب نسل زد، فروغ فرخزاد و هویت ایرانی) برخی ملاحظات تکمیلی را ابراز کرد.
♦️نسل جوان با اقبال به سبکی فراموش شده هستی ترجیح می دهند به مواریث "سنگین" پدران خویش پشت کنند. که من در جای خود به آسیب شناسی خطرات مترتب بر انقطاع از سنت و وضعیت نیهیلیستیک نسلهای بی تاریخ پرداخته ام.
در باب فروغ فرخزاد هم باید گفت فروغ در مقام یک زن و یک شاعر پیشرو با تجربهی مدرنیته به دنبال تذکار سرشت تصادفی و سبکی فراموش شده هستی بود.
در خصوص خرد ایرانی نیز شاید بتوان گفت علی رغم اینکه در عالم پیشامدرن قوام یافته است در مواجهه با سنتهای تاریخی و مواریث اسلامی چاشنی سبکی را در حد توان به میراث گذشتگان افزوده و از سنگینی آن کاسته است که ای بسا تعبیر اسلام ایرانی هانری کربن را بتوان در نسبت با این نوع رویکرد مورد خوانش قرار داد.
در بازخوانی هویت ایرانی ایضا بایستی از تحمیل بار سنگین یک روایت غالب از مفهوم ایرانیت (مثل روایت ایرانشهری) در سایه بصیرت کوندرایی پرهیز کرد.
♦️در مقام جمع بندی باید گفت قدر مسلم بدون توجه به امکانات سنت قهرا به توسعه و مدرنیته نمی رسیم اما در این میان بایستی برای احیای سنت از آن کیچ زدایی کنیم. جوانان و نسل جوان را به بازجست امکانات رهایی بخش سنت دعوت کنیم. از نخبه گرایی افراطی و ثنویت سازی فیلسوف-سیلیبریتی بپرهیزیم و از قائل شدن نوعی ذات و اسانس به روشنفکری و نخبگی بپرهیزیم. با تذکار سبکی فراموش شده هستی بگذاریم در این روزگار فرهنگ ما نیز نفسی تازه کند و جانی تازه بگیرد.
در این جستار تلاش شد در نهایت اجمال صرفا به طرح رئوس اهم مطالب اکتفا شود لذا دوستان علاقمند را به مطالعه منابع تکمیلی از جمله به کتاب هنر رمان کوندرا و مقالات امثال ریچارد رورتی در باب کوندرا ارجاع می دهیم.
عمری تمام هستی خود را گریستیم
روشن نشد کجای جهانیم کیستیم!
قرنی برای فتح جهان در کشاکش و
قرن دگر یقین همه مردیم، نیستیم
من دوست داشتم که نباشم از آن نخست
معلوم نیست آخر این قصه چیستیم
ما مثل یک عروسک کوکی در این مسیر
شاید بیایستیم و شاید نیایستیم
اما یقین کنید در این دشت پر ملال
عمری تمام بودن خود را گریستیم
https://www.instagram.com/p/CusYpCquDHI/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
روشن نشد کجای جهانیم کیستیم!
قرنی برای فتح جهان در کشاکش و
قرن دگر یقین همه مردیم، نیستیم
من دوست داشتم که نباشم از آن نخست
معلوم نیست آخر این قصه چیستیم
ما مثل یک عروسک کوکی در این مسیر
شاید بیایستیم و شاید نیایستیم
اما یقین کنید در این دشت پر ملال
عمری تمام بودن خود را گریستیم
https://www.instagram.com/p/CusYpCquDHI/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from جمهورى سوم
بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف بسیاری فلسفهدانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار میکشیم.
🔴اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازهای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژهی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زندهگی و آزادی» است.
🔴عبدالکریمی درست میگوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان همرکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمیروید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آریگویی به زندهگی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.
🔴«زن» بنیاد مفقود دموکراسیخواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازهای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنهای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبهی آزادی» جرأت یافته است.
♦️عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست و طبیعیست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زندهگی هشدار میدهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازهای میخواهد که زنانه است.
🔴بیژن عبدالکریمی را به واسطه مصاحبه اخیرش با یورونیوز نمیتوان شماتت کرد. او سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر ماست که دارد نسبت به فروپاشی پدرسالاری زنهار میدهد. فلسفهی او بر خلاف بسیاری فلسفهدانان لفاظی نیست بلکه اشاره به بنیادهای حقیقت دارد: اما حقیقت دیروز و نه فردایی که ما انتظار میکشیم.
🔴اگر بخواهیم هایدگری سخن بگوییم بنیاد تمدن ما دین نیست بلکه تمدن دینی نام انکشاف عظیمی در تاریخ دیروز ما بود که اکنون در حال کشف حجاب آنیم. «حجاب» همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود. #ژینا نام انکشاف تازهای است که بر اقلیم برهوت ما طلوع کرده. سوژهی این تاریخ نوین فردایی «زن» و افق آن «زندهگی و آزادی» است.
🔴عبدالکریمی درست میگوید. تاریخ سنتی ما نازاست از زاییدن عزیزی چون ژینا و شیرزنان همرکابش. انسان، دموکراسی، آزادی و حقوق مدنی در خاک این تاریخ مذکر نمیروید. نور روشنایی و درخشش اختیار و هیجان آریگویی به زندهگی از سیاهچاله این پدرسالاری یارای فرار ندارد. این نام تاریخ است که در این اقلیم در حال دگرگونی است.
🔴«زن» بنیاد مفقود دموکراسیخواهی در ایران است. او نبود که تاریخ معاصر بیداری ما هم جز نوسازی سلطنت و تسلیح ولایت و اسلامی کردن ساواک و تکنیکی کردن عرفان ثمر یا بهتر بگویم زقوم تازهای حاصل نکرد. اکنون که «زن ناشزه» به صحنه آمده تا مذکر بودن «فتنهای» که همیشه مؤنث پنداشته شده بود رسوا کند، تازه لکنت زبان پارسی که در سایه قساوت پدرسالاری به زبان صغارت و بردگی مستحیل شده بود، برای تلفظ «کلمه طیبهی آزادی» جرأت یافته است.
♦️عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست و طبیعیست که مردگان خو کرده به تاریکی را از فرارسیدن نور زندهگی هشدار میدهد. تاریخ تاریک مذکر ما رو به اتمام است و انکشاف فردا بالطبع فیلسوف و دین تازهای میخواهد که زنانه است.
Telegram
بیژن عبدالکریمی
بیژن عبدالکریمی: دموکراسی برای نسل زد در حد پفکنمکی است؛ سلبریتیها مثل جوش صورت میآیند و میروند
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی…
بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد است. وی که دکتری خود را در دانشگاه مسلمان علیگر هند به پایان رسانده، از منتقدان نگاه سیاسی…
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
دوست و برادر جوان، پرشور و بسیار عزیزم، در نقد مصاحبه اخیر بنده با شبکه یورونیوز، یاداشتی انتقادی را منتشر ساختند با عنوان «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا»، و با ارسال آن به بنده طی پیامی کوتاهی اشاره کردند که «امیدوارم نرنجیده باشید از این نقد من!». یاداشت زیر پاسخ اینجانب به این نازنین دوست عزیزمان، در مقام یکی از صدها نمایندگان جنبش موسوم به ژیناست.
آقای بادامچی عزیز! سلام. خیر. از دست شما و ده ها دوستان نقاد و نازنینی چون شما به هیج وجه رنجیده خاطر که نیستم، هیچ، بلکه از یکایکتان که متن بنده را قابل نقد دانسته اید سپاسگزارم. اما واقع مطلب این است که نوشته شما، مثل یاداشت های انتقادیایی که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه هزاران نمونه اش در فضاهای مجازی انتشار می یابد صرفاً تولید مجموعه ای از برچسب هاست و نه چیزی بیش از این. لذا آنها را نمی توان نشانه ای از ظهور نوعی عقلانیت و بسط تفکر انتقادی در این سرزمین تلقی کرد. در کل در متن انتقادی اخیر شما، همچون خیل انبوه یاداشت های انتقادی هیچ گونه استدلال یا توصیف پدیدارشناسانه ای دیده نمی شود و امری را آشکار نمی سازد و مجال دیده نشدن پدیداری را برای مخاطب فراهم نمی آورد. ساختن القاب امری دلبخواهانه و گزافی است و هر کس می تواند به هر کس دیگری مشتی القاب و صفت را نثار کند. مثل این که به کسی بگوییم کره خر، الاغ، کرگدن، بیشعور، مادر فلان و خواهر فلا ن... . در این فحاشی ها و القاب هیچ گونه معیار و ضابطه ای عقلانی و منطقی وجود ندارد و صرفاً بیانگر وجود خشم و کینه و غلیان هیجانات است و هیچ ملت و هیچ جنبشی با خشم و غضب و احساسات گرایی به جایی نرسیده و نخواهد رسید. جسارتاً باید بگویم این گونه برچسب زدن ها و القاب نثار کردن ها نامش هر چه باشد، تفکر نیست. اجازه دهید مطلب شما را یکبار با هم مرور کنیم. مدعیات اصلی شما چنین است:
1. «بیژن عبدالکریمی سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر است» . اما برای بنده یا دیگر مخاطبان توضیح نداده اید که تاریخ مذکر چیست و تاریخ مونث کدام؟ و آیا تاریخ اساساً قابل اتصاف به این اوصاف هست یا نه، و بر اساس چه موازینی؟ 2. «فلسفه عبدالکریمی اشاره به حقیقت دیروز و نه فردایی دارد». اما برای مخاطبان خود روشن نفرموده اید که تاریخ دیروزی و تاریخ فردایی چیست و آیا شما این مفاهیم را به همان معنای فردیدی به کار می برید یا کاربرد مفاهیم فردیدی در سیاق جنبش موسوم به ژینا امری گزافی و دلبخواهانه و ژورنالیستی و نوعی بازی زبانی است؟
3. «حجاب همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود». آیا فکر نمی کنید این جمله ای که برای بسیاری از اذهان هیچ تصوری را ایجاد نمی کند، در حد یکی دو خط توضیح لازم داشت؟ به نظر می رسد نسل و نقادانی چون شما بی صبرتر و بی حوصله تر از آنند که برای اثبات مدعیاتشان به نوشتن حتی یکی دو خط توضیح مبادرت ورزند و مخاطبان خود را حتی از یکی دو خط توضیح محروم می کنند. 4. «عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست». چه سهل و ساده و بی هیچ توضیحی صوفیان بزرگ ما و متفکرانی چون حافظ و مولانا و عطار و سنایی و نظامی را مرگ اندیش، البته در معنای منفی و تحقیرآمیز آن، گرفته اید و چه سهل و ساده مرا در جوار اساتیدم و داوری را در کنار سروش و هر سه را در کنار متفکران بزرگ قوم و خرد ایرانی نهاده اید؟
برای نسل شما و همه نسل های جوان و برای جنبش اجتماعی تان از صمیم قلب آرزوی توفیق دارم، لیکن آموخته ها و تجربیات اجتماعی، تاریخی، فلسفی و فرهنگی من به اینجانب اجازه نمی دهند که مسیر و روندی را که شما در پیش گرفته اید خیلی جدی و اصیل تلقی کنم، از این بابت از همه شما و از همه جوانان و دختران و پسران دوست داشتنی و سرکوب شدۀ تاریخ مذکر دیروزی سرزمینم عذرخواهم. بیژن عبدالکریمی
23/4/1402
آقای بادامچی عزیز! سلام. خیر. از دست شما و ده ها دوستان نقاد و نازنینی چون شما به هیج وجه رنجیده خاطر که نیستم، هیچ، بلکه از یکایکتان که متن بنده را قابل نقد دانسته اید سپاسگزارم. اما واقع مطلب این است که نوشته شما، مثل یاداشت های انتقادیایی که هر روز و هر ساعت و هر دقیقه و هر ثانیه هزاران نمونه اش در فضاهای مجازی انتشار می یابد صرفاً تولید مجموعه ای از برچسب هاست و نه چیزی بیش از این. لذا آنها را نمی توان نشانه ای از ظهور نوعی عقلانیت و بسط تفکر انتقادی در این سرزمین تلقی کرد. در کل در متن انتقادی اخیر شما، همچون خیل انبوه یاداشت های انتقادی هیچ گونه استدلال یا توصیف پدیدارشناسانه ای دیده نمی شود و امری را آشکار نمی سازد و مجال دیده نشدن پدیداری را برای مخاطب فراهم نمی آورد. ساختن القاب امری دلبخواهانه و گزافی است و هر کس می تواند به هر کس دیگری مشتی القاب و صفت را نثار کند. مثل این که به کسی بگوییم کره خر، الاغ، کرگدن، بیشعور، مادر فلان و خواهر فلا ن... . در این فحاشی ها و القاب هیچ گونه معیار و ضابطه ای عقلانی و منطقی وجود ندارد و صرفاً بیانگر وجود خشم و کینه و غلیان هیجانات است و هیچ ملت و هیچ جنبشی با خشم و غضب و احساسات گرایی به جایی نرسیده و نخواهد رسید. جسارتاً باید بگویم این گونه برچسب زدن ها و القاب نثار کردن ها نامش هر چه باشد، تفکر نیست. اجازه دهید مطلب شما را یکبار با هم مرور کنیم. مدعیات اصلی شما چنین است:
1. «بیژن عبدالکریمی سخنگوی فلسفی و خودآگاه تاریخ مذکر است» . اما برای بنده یا دیگر مخاطبان توضیح نداده اید که تاریخ مذکر چیست و تاریخ مونث کدام؟ و آیا تاریخ اساساً قابل اتصاف به این اوصاف هست یا نه، و بر اساس چه موازینی؟ 2. «فلسفه عبدالکریمی اشاره به حقیقت دیروز و نه فردایی دارد». اما برای مخاطبان خود روشن نفرموده اید که تاریخ دیروزی و تاریخ فردایی چیست و آیا شما این مفاهیم را به همان معنای فردیدی به کار می برید یا کاربرد مفاهیم فردیدی در سیاق جنبش موسوم به ژینا امری گزافی و دلبخواهانه و ژورنالیستی و نوعی بازی زبانی است؟
3. «حجاب همان نماد گشتل قدسی ما بود که در پنوپتیکون ولایی وجود ایرانی را به ابژگی و اسارت کشیده بود». آیا فکر نمی کنید این جمله ای که برای بسیاری از اذهان هیچ تصوری را ایجاد نمی کند، در حد یکی دو خط توضیح لازم داشت؟ به نظر می رسد نسل و نقادانی چون شما بی صبرتر و بی حوصله تر از آنند که برای اثبات مدعیاتشان به نوشتن حتی یکی دو خط توضیح مبادرت ورزند و مخاطبان خود را حتی از یکی دو خط توضیح محروم می کنند. 4. «عبدالکریمی شاگرد صوفیان مرگاندیشی چون داوری اردکانی و سروش، و فیلسوف پدرسالاریست». چه سهل و ساده و بی هیچ توضیحی صوفیان بزرگ ما و متفکرانی چون حافظ و مولانا و عطار و سنایی و نظامی را مرگ اندیش، البته در معنای منفی و تحقیرآمیز آن، گرفته اید و چه سهل و ساده مرا در جوار اساتیدم و داوری را در کنار سروش و هر سه را در کنار متفکران بزرگ قوم و خرد ایرانی نهاده اید؟
برای نسل شما و همه نسل های جوان و برای جنبش اجتماعی تان از صمیم قلب آرزوی توفیق دارم، لیکن آموخته ها و تجربیات اجتماعی، تاریخی، فلسفی و فرهنگی من به اینجانب اجازه نمی دهند که مسیر و روندی را که شما در پیش گرفته اید خیلی جدی و اصیل تلقی کنم، از این بابت از همه شما و از همه جوانان و دختران و پسران دوست داشتنی و سرکوب شدۀ تاریخ مذکر دیروزی سرزمینم عذرخواهم. بیژن عبدالکریمی
23/4/1402
Forwarded from جمهورى سوم
جنبش ژینا اصیلتر است از سنتگرایی ایدئولوژیک شما
در پاسخ مرقومه دکتر بیژن عبدالکریمی
✍️محمدحسین بادامچی
🔴دکتر بیژن عبدالکریمی که انصافا از معدود فیلسوفانی است که لفاظی نمیکند و از معدود صاحبان اندیشه که نان به نرخ روز نمیخورد، در پاسخ نقدی که برایشان ارسال کردم الحمدلله بدون آنکه رنجشی برایشان حاصل شده باشد بزرگوارانه نکاتی چند را به این دانشجوی جامعهشناسی که دل در گروی جنبش زیبای زنان ایران دارم متذکر شدند.
🔴در مقدمه حضرت استاد همچون دیگر صوفی-روشنفکرانی که به تعبیر سیدجواد طباطبایی در دوره حضیض تمدنی ما و زوال اندیشه سیاسی متفکران قوم شدهاند، دیدگاه خود را حقیقت تام و تفکر اصیل و باقی تأملات و از جمله نقد حقیر را از جنس «برچسبزنی و فحاشی دلبخواهانه و گزافی و هیجانی و احساسی و غیرعقلانی» قلمداد کردهاند. واقعیت این است که از قضا «فحش» از جمله در سیاق رکیکی که توسط دانشجویان شریف دانشگاه شریف در جریان حوادث جنبش ژینا فریاد زده شد، در شرایط کنونی ایران به هیچ وجه برچسب یا بیانی هیجانی نیست بلکه در تقابل با بیریشگی و پوچی گفتار رسمی به اصیلترین شکل بیان درد و رنج و اعتراض اگزیستانسیل تبدیل شده است که در اسارت جهنمی نیهیلیسم قدسی، هیچ روش معنادار دیگری برای بیان غیریت، گسست و امید خود به آزادی و زندهگی نمییابد. حضرت استاد خود بهتر میدانند که این نوع از فحاشی -که البته نسبتی با متن من که هنوز آلوده مفهومپردازیهای مذکر است ندارد- خود نوعی زیست و استراتژی زنانه و منعکسکننده معرفتشناسی فمینیستیایست که در اعتراض به قرنها تخطئهی طرز فکر و شور زندگی زنانه به مثابه امر احساسی و هیجانی توسط پدرسالاری، برای اولین بار جرأت یافته که هستی مطرودشدهی خود را بدون اعتنا به قضاوتهای نخبهگرایانهی روشنفکران مدرسی با خشمی زایا و افقگشا اظهار کند.
🔴در موارد بعدی دکتر عبدالکریمی چهار مورد مشخص را در نقد -که نه و بهتر است بگوییم در تلاش برای به هیچ گرفتن مطالب گفتهشده و حفظ موقعیت خدشهناپذیر «اصالت» در جایگاه قدسی صوفی-روشنفکر قوم- متذکر شدهاند. در مورد اول و سوم تعریض ایشان به عدم ایضاح تعابیری چون تاریخ مذکر و پنوپتیکون ولایی است که در نقد آمده و حال آنکه هردوی این موارد حاوی لینکی است به توضیح این تعابیر در یادداشتهای پیشین نگارنده، از جمله ارجاع به فرهنگ مذکر رضا براهنی و زندان سراسربین فوکو و فهم تکنیکی از دین در اسلام سنتی و اسلامگرایی بویژه در جهت طرد، انقیاد و بهرهکشی زنان.
🔴در مورد دوم حضرت استاد تشکیک کردهاند که چگونه میتوان تعبیر دیروز و فردا را خارج از سیاق فردیدی به کار برد. اختلاف اساسی همینجاست که وجه ایدئولوژیک و اقتدارگرای فلسفهورزی عبدالکریمی را آشکار میکند گویی که حقیقت فراتاریخی وحی منزلی یکسره تحت تملک اوست و بقیه برای اطلاع از آخرین اوضاع تحول تاریخ باید نزد وی تلمذ کنند. این همان فلسفهی پدرسالاریست که در ائتلاف با پدرسالاری سیاسی خود را ذات و بنیاد عالم میداند و هر رویدادی ولو در عظمت جنبش ژینا را اتفاق بیاهمیت و مبتذلی در سطح تلقی کرده مأموریت خود را ترساندن جوانان از نور آزادی و تازگی تنفسِ بیرون دیوارهای تاریک «خانواده-دولت امن سنتی» تعریف کرده است.
🔴در مورد چهارم ایشان ابراز شگفتی کردهاند که چطور ایشان و سروش و داوری اردکانی و دیگر صوفیان قوم را در یک گروه نهادهام. اما من از شگفتی استاد متعجب نمیشوم چون خوب میفهمم که نخبگان نسل قبل چنان به پارادایم حقیقت-قدرت پدرسالارشان خو کردهاند که نمیتوانند بپذیرند کسی بیرون خانهی امن آنها نشسته باشد و مرگاندیشی بنیادین صوفیانهشان را افشا کند. مگر نه آنکه داوری اردکانی و سروش و عبدالکریمی با همه تفاوتهایشان عرفان و امر قدسی را بالاترین ارزش حیات دانسته و انسان را فدایی خدا خواستهاند و نه خدا را پشتیبان شکوفایی انسان در همین جهان؟
♦️در پایان مرقومه، عبدالکریمی از موضعی حق به جانب و بالا به پایین، موضع سیاسی محافظهکارانهاش در قبال حرکت تحولخواهانه زنان و جوانان را تکرار میکند. او اگرچه میکوشد به نحوی تنزهطلبانه موضع سیاسی خود را فرع بر فلسفهی فاخر خود بنمایاند، چرخش تبارشناسانه به ما میگوید که برعکس دیدگاه فلسفی او انعکاس موضع سیاسی ارتجاعی اوست. سنتگرایی عبدالکریمی ایدئولوژی ضد انقلابی حفظ سلطنت در دهه پنجاه شمسی بوده و هنوز که هنوز است همین کارکرد خود را ادامه میدهد.
در پاسخ مرقومه دکتر بیژن عبدالکریمی
✍️محمدحسین بادامچی
🔴دکتر بیژن عبدالکریمی که انصافا از معدود فیلسوفانی است که لفاظی نمیکند و از معدود صاحبان اندیشه که نان به نرخ روز نمیخورد، در پاسخ نقدی که برایشان ارسال کردم الحمدلله بدون آنکه رنجشی برایشان حاصل شده باشد بزرگوارانه نکاتی چند را به این دانشجوی جامعهشناسی که دل در گروی جنبش زیبای زنان ایران دارم متذکر شدند.
🔴در مقدمه حضرت استاد همچون دیگر صوفی-روشنفکرانی که به تعبیر سیدجواد طباطبایی در دوره حضیض تمدنی ما و زوال اندیشه سیاسی متفکران قوم شدهاند، دیدگاه خود را حقیقت تام و تفکر اصیل و باقی تأملات و از جمله نقد حقیر را از جنس «برچسبزنی و فحاشی دلبخواهانه و گزافی و هیجانی و احساسی و غیرعقلانی» قلمداد کردهاند. واقعیت این است که از قضا «فحش» از جمله در سیاق رکیکی که توسط دانشجویان شریف دانشگاه شریف در جریان حوادث جنبش ژینا فریاد زده شد، در شرایط کنونی ایران به هیچ وجه برچسب یا بیانی هیجانی نیست بلکه در تقابل با بیریشگی و پوچی گفتار رسمی به اصیلترین شکل بیان درد و رنج و اعتراض اگزیستانسیل تبدیل شده است که در اسارت جهنمی نیهیلیسم قدسی، هیچ روش معنادار دیگری برای بیان غیریت، گسست و امید خود به آزادی و زندهگی نمییابد. حضرت استاد خود بهتر میدانند که این نوع از فحاشی -که البته نسبتی با متن من که هنوز آلوده مفهومپردازیهای مذکر است ندارد- خود نوعی زیست و استراتژی زنانه و منعکسکننده معرفتشناسی فمینیستیایست که در اعتراض به قرنها تخطئهی طرز فکر و شور زندگی زنانه به مثابه امر احساسی و هیجانی توسط پدرسالاری، برای اولین بار جرأت یافته که هستی مطرودشدهی خود را بدون اعتنا به قضاوتهای نخبهگرایانهی روشنفکران مدرسی با خشمی زایا و افقگشا اظهار کند.
🔴در موارد بعدی دکتر عبدالکریمی چهار مورد مشخص را در نقد -که نه و بهتر است بگوییم در تلاش برای به هیچ گرفتن مطالب گفتهشده و حفظ موقعیت خدشهناپذیر «اصالت» در جایگاه قدسی صوفی-روشنفکر قوم- متذکر شدهاند. در مورد اول و سوم تعریض ایشان به عدم ایضاح تعابیری چون تاریخ مذکر و پنوپتیکون ولایی است که در نقد آمده و حال آنکه هردوی این موارد حاوی لینکی است به توضیح این تعابیر در یادداشتهای پیشین نگارنده، از جمله ارجاع به فرهنگ مذکر رضا براهنی و زندان سراسربین فوکو و فهم تکنیکی از دین در اسلام سنتی و اسلامگرایی بویژه در جهت طرد، انقیاد و بهرهکشی زنان.
🔴در مورد دوم حضرت استاد تشکیک کردهاند که چگونه میتوان تعبیر دیروز و فردا را خارج از سیاق فردیدی به کار برد. اختلاف اساسی همینجاست که وجه ایدئولوژیک و اقتدارگرای فلسفهورزی عبدالکریمی را آشکار میکند گویی که حقیقت فراتاریخی وحی منزلی یکسره تحت تملک اوست و بقیه برای اطلاع از آخرین اوضاع تحول تاریخ باید نزد وی تلمذ کنند. این همان فلسفهی پدرسالاریست که در ائتلاف با پدرسالاری سیاسی خود را ذات و بنیاد عالم میداند و هر رویدادی ولو در عظمت جنبش ژینا را اتفاق بیاهمیت و مبتذلی در سطح تلقی کرده مأموریت خود را ترساندن جوانان از نور آزادی و تازگی تنفسِ بیرون دیوارهای تاریک «خانواده-دولت امن سنتی» تعریف کرده است.
🔴در مورد چهارم ایشان ابراز شگفتی کردهاند که چطور ایشان و سروش و داوری اردکانی و دیگر صوفیان قوم را در یک گروه نهادهام. اما من از شگفتی استاد متعجب نمیشوم چون خوب میفهمم که نخبگان نسل قبل چنان به پارادایم حقیقت-قدرت پدرسالارشان خو کردهاند که نمیتوانند بپذیرند کسی بیرون خانهی امن آنها نشسته باشد و مرگاندیشی بنیادین صوفیانهشان را افشا کند. مگر نه آنکه داوری اردکانی و سروش و عبدالکریمی با همه تفاوتهایشان عرفان و امر قدسی را بالاترین ارزش حیات دانسته و انسان را فدایی خدا خواستهاند و نه خدا را پشتیبان شکوفایی انسان در همین جهان؟
♦️در پایان مرقومه، عبدالکریمی از موضعی حق به جانب و بالا به پایین، موضع سیاسی محافظهکارانهاش در قبال حرکت تحولخواهانه زنان و جوانان را تکرار میکند. او اگرچه میکوشد به نحوی تنزهطلبانه موضع سیاسی خود را فرع بر فلسفهی فاخر خود بنمایاند، چرخش تبارشناسانه به ما میگوید که برعکس دیدگاه فلسفی او انعکاس موضع سیاسی ارتجاعی اوست. سنتگرایی عبدالکریمی ایدئولوژی ضد انقلابی حفظ سلطنت در دهه پنجاه شمسی بوده و هنوز که هنوز است همین کارکرد خود را ادامه میدهد.
Telegram
جمهورى سوم
دوست و برادر جوان، پرشور و بسیار عزیزم، در نقد مصاحبه اخیر بنده با شبکه یورونیوز، یاداشتی انتقادی را منتشر ساختند با عنوان «بیژن عبدالکریمی: بیان فلسفی مقاومت مذبوحانه پدرسالاری در برابر جنبش ژینا»، و با ارسال آن به بنده طی پیامی کوتاهی اشاره کردند که «امیدوارم…
Forwarded from برنامهٔ تلویزیونی «شیوه»
🔺مناظرهٔ زنده با موضوع «فروپاشی اجتماعی؛ پروژه یا واقعیت؟»
🔺با حضور علیرضا شجاعیزند و تقی آزاد ارمکی
📍شنبه ۲۴ تیر، ساعت ۲۲:۳۰، شبکهٔ چهار سیما
@Shiveh_tv4
🔺با حضور علیرضا شجاعیزند و تقی آزاد ارمکی
📍شنبه ۲۴ تیر، ساعت ۲۲:۳۰، شبکهٔ چهار سیما
@Shiveh_tv4
عصر دوشنبههای مجله بخارا
هفدهمین نشست عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص یافته است به نقد و بررسی کتاب «پرتابهای فلسفه» تالیف محمدمهدی اردبیلی که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
این مراسم در ساعت پنج بعداز ظهر دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲ در محل موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) با حضور: رضا نجفزاده، حسین شقاقی، زهره حسینزادگان و علی دهباشی برگزار میشود.
کتاب «پرتابهای فلسفه» همگی یادداشتهای فلسفی هستند که به میانه جهان پرتاب شدهاند. آنچه به متون این کتاب اصالت میبخشد، ماهیت یادداشتگونه آنهاست. این یادداشتها محصول مواجههای ویژه با جهان است که حول اینجا و اکنون خاصی صورت گرفته و ذیل نام خاصی بازنمایی شده است. یادداشتهای کتاب بیش از آنکه محصول انتخاب شخصی نویسنده باشد، محصول زمانه تکهپاره ما، زمانه زوال و فروپاشی است.
موسسه فرهنگی و هنری ققنوس (راوی دوران): خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک یک
هفدهمین نشست عصر دوشنبههای مجله بخارا اختصاص یافته است به نقد و بررسی کتاب «پرتابهای فلسفه» تالیف محمدمهدی اردبیلی که از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده است.
این مراسم در ساعت پنج بعداز ظهر دوشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۲ در محل موسسه فرهنگی هنری ققنوس (راوی دوران) با حضور: رضا نجفزاده، حسین شقاقی، زهره حسینزادگان و علی دهباشی برگزار میشود.
کتاب «پرتابهای فلسفه» همگی یادداشتهای فلسفی هستند که به میانه جهان پرتاب شدهاند. آنچه به متون این کتاب اصالت میبخشد، ماهیت یادداشتگونه آنهاست. این یادداشتها محصول مواجههای ویژه با جهان است که حول اینجا و اکنون خاصی صورت گرفته و ذیل نام خاصی بازنمایی شده است. یادداشتهای کتاب بیش از آنکه محصول انتخاب شخصی نویسنده باشد، محصول زمانه تکهپاره ما، زمانه زوال و فروپاشی است.
موسسه فرهنگی و هنری ققنوس (راوی دوران): خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه شفیعی، پلاک یک