Forwarded from سخنرانیها
🔊فایل صوتی
محمدحسن علایی
واکاوی مفهوم نیهیلیسم در آرای دکتر بیژن عبدالکریمی!
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
محمدحسن علایی
واکاوی مفهوم نیهیلیسم در آرای دکتر بیژن عبدالکریمی!
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
حریف بادهی ما نیست باده پیمایی
تو هم که باده پرستی نشد که باز آیی
خمار صد شبه و صد هزار بیم و امید
کجاست گوشهی میخانه تا بیاسایی
من عاقبت چو از انظار گم شوم خوب است
خراب را نبود ذوق مجلس آرایی
خدا دوباره خدا و عدم دوباره عدم
چه جای اینکه به اغیار غیب بنمایی
نهفتم از همه کس سرِّ خویشتن لیکن
تویی که بر همه اسرار بنده دانایی
"بگیر طرّهی مهچهره ای و قصه مخوان"
حریف بادهی ما نیست باده پیمایی
♦️از مجموعه غزلیات "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱
تو هم که باده پرستی نشد که باز آیی
خمار صد شبه و صد هزار بیم و امید
کجاست گوشهی میخانه تا بیاسایی
من عاقبت چو از انظار گم شوم خوب است
خراب را نبود ذوق مجلس آرایی
خدا دوباره خدا و عدم دوباره عدم
چه جای اینکه به اغیار غیب بنمایی
نهفتم از همه کس سرِّ خویشتن لیکن
تویی که بر همه اسرار بنده دانایی
"بگیر طرّهی مهچهره ای و قصه مخوان"
حریف بادهی ما نیست باده پیمایی
♦️از مجموعه غزلیات "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱
✅پرسش از نسبت بصیرت های انتولوژیک با امر اجتماعی-سیاسی در بستر زندگی روزمره!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
"وقتی پای در وادی امر سیاسی می گذارد نمی تواند راهکارهای انتولوژیکال بدهد" این جمله را دکتر سیدجواد میری جامعه شناس برجسته در پاسخ به یکی از یادداشت های اخیر نگارنده در خصوص دکتر عبدالکریمی به کار برده است؛ اما آیا عبدالکریمی چنین قصدی داشته و دارد؛ فرق است میان طرح افکنی فلسفی با ارائه راهکارهای به اصطلاح انتولوژیکال؛ اساسا سخن گفتن از راهکارهای انتولوژیکال به لحاظ فلسفی قابل دفاع نیست. اما می توان با بیانی دیگر با دغدغه دکتر میری نیز همدلی کرد؛ به این بیان که آیا می توان نسبتی بین بصیرت های بنیادین انتولوژیک و امر اجتماعی-سیاسی در بستر زندگی روزمره ارتباط معنی داری برقرار کرد و در پرتو آن راه کاری پیش پای کنشگران اجتماعی در شرایط تاریخی خاص قرار داد. با این صورت بندی می توان پویه های عبدالکریمی را در همین راستا قلمداد کرد. به راستی نقد یک جنبش اجتماعی از منظر فلسفی چگونه امکان پذیر است؟!
جنبشی که واجد تئوریسینهای آشنا با مفاهیم فلسفی باشد و حاملان اجتماعی آن ارزش ها با تعهد به آرمانهای اجتماعی، رهبران فکری خویش را به رسمیت بشناسد ای بسا نیازی به ملاحظات انتقادی اهل نظر بیرون از حلقه های فکری خویش نداشته باشد؛ اما وقتی با جامعه ای طرف هستیم که به نحوی توده ای با تحول ارزشهای اجتماعی و فرهنگی ایشان مواجه هستیم نمی توان آن جامعه را از نگرانی های اهل تفکر مستغنی تلقی کرد.
اخیرا شاهد بودیم که دکتر بیژن عبدالکریمی در اولین واکنش نسبت به منتقدین به ارائه پاسخ های خویش پرداخت؛ و تاکید کرد عموم منتقدین نسبت به این گزاره ی عبدالکریمی که شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" نسبت وثیقی با سنت تاریخی ما ندارد واکنش نشان داده بودند؛ وی با تکرار مواضع پیشین خویش بر روی این نکته ی اساسی دست گذاشت که گزاره ی وی در یک سطح فلسفی و انتولوژیک طرح شده است ولی عموم منتقدین وی این گزاره ی حکمی را در سطح سیاسی؛ اجتماعی و جامعه شناختی فهم کرده اند و در واقع تاکید کرد که مقصود وی از اتخاذ این مواضع قربانی این رویکرد تقلیلگرایانه شده است.
پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی؛ از جانب یک اهل فلسفه می تواند مسموع واقع گردد؛ درست است که عبدالکریمی در تلاش های خویش کوشیده است بصیرت های بنیادین فلسفی را به خدمت سامان دادن به حیات اجتماعی ما در بیاورد اما نمی توان از ایشان انتظار داشت که از بیان مواضع فلسفی خویش پرهیز کند.
آیا از فلسفه انتظار تبعیت و متابعت از مشهورات عقل متعارف و مشترک جمعی را داریم؟! آیا فیلسوف باید در حد یک ایدئولوگ فروکاسته شود؛ خواه ایدئولوگ نظم حاکم؛ خواه ایدئولوگ جریانات سیاسی!
نگارنده البته چنین نمی اندیشند؛ رسالت اهل اندیشه و اهل فلسفه طرح پرسش های بنیادین و اتفاقا زیر سوال بردن مشهورات بدیهی پنداشته عقل مشترک است!
بیژن عبدالکریمی به عنوان یک اهل فلسفه فعال در صحنه ی کنشگری اجتماعي از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و نیز با امر ایرانی پرسش کرده است. نویسنده ی "پایان تئولوژی" با طرح این پرسش به دنبال چیست؟!
عبدالکریمی دارای دکترین هست، او برای بقای ایران و ایرانی در جهان جدید، در سطح انتولوژیک، و در راستای ارتقای امکانات فلسفی مواجهه با پرسشهای ناشی از جهان جدید، در مجموعه آثار قلمی و غیر قلمی خویش، اهل نظر را به تامل در باب الهیات به معنی الاعم به جای الهیات به معنی الاخص فرا می خواند. از ویژگی های پروژه فکر وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
گشودگی به هستی، اندیشیدن با مقولات جهان جدید، مواجهه پدیدارشناسانه با غرب و نیز با سنت تاریخی و دینی، به رسمیت شناختن جهان جدید، تذکار تقدیر تاریخی انسان ایرانی در دل تاریخ جهانی، دیالکتیک امر محلی و امر جهانی، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، دعوت به حقیقت جویی جنون آمیز برای تمهید مقومات عقلانیت، دعوت به اندیشیدن در باب نیهیلیسم به عنوان مهمترین مسئله فلسفی روزگار مدرن و ...
حال با التفات به ملاحظات فوق الذکر می توان از منظر منتقدین وی از ایشان پرسید براستی این بصیرت های بنیادین چگونه می تواند در خروج جامعه از انواع انسدادها و بحرانهای ریز و درشت یاری رساند؟!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
"وقتی پای در وادی امر سیاسی می گذارد نمی تواند راهکارهای انتولوژیکال بدهد" این جمله را دکتر سیدجواد میری جامعه شناس برجسته در پاسخ به یکی از یادداشت های اخیر نگارنده در خصوص دکتر عبدالکریمی به کار برده است؛ اما آیا عبدالکریمی چنین قصدی داشته و دارد؛ فرق است میان طرح افکنی فلسفی با ارائه راهکارهای به اصطلاح انتولوژیکال؛ اساسا سخن گفتن از راهکارهای انتولوژیکال به لحاظ فلسفی قابل دفاع نیست. اما می توان با بیانی دیگر با دغدغه دکتر میری نیز همدلی کرد؛ به این بیان که آیا می توان نسبتی بین بصیرت های بنیادین انتولوژیک و امر اجتماعی-سیاسی در بستر زندگی روزمره ارتباط معنی داری برقرار کرد و در پرتو آن راه کاری پیش پای کنشگران اجتماعی در شرایط تاریخی خاص قرار داد. با این صورت بندی می توان پویه های عبدالکریمی را در همین راستا قلمداد کرد. به راستی نقد یک جنبش اجتماعی از منظر فلسفی چگونه امکان پذیر است؟!
جنبشی که واجد تئوریسینهای آشنا با مفاهیم فلسفی باشد و حاملان اجتماعی آن ارزش ها با تعهد به آرمانهای اجتماعی، رهبران فکری خویش را به رسمیت بشناسد ای بسا نیازی به ملاحظات انتقادی اهل نظر بیرون از حلقه های فکری خویش نداشته باشد؛ اما وقتی با جامعه ای طرف هستیم که به نحوی توده ای با تحول ارزشهای اجتماعی و فرهنگی ایشان مواجه هستیم نمی توان آن جامعه را از نگرانی های اهل تفکر مستغنی تلقی کرد.
اخیرا شاهد بودیم که دکتر بیژن عبدالکریمی در اولین واکنش نسبت به منتقدین به ارائه پاسخ های خویش پرداخت؛ و تاکید کرد عموم منتقدین نسبت به این گزاره ی عبدالکریمی که شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" نسبت وثیقی با سنت تاریخی ما ندارد واکنش نشان داده بودند؛ وی با تکرار مواضع پیشین خویش بر روی این نکته ی اساسی دست گذاشت که گزاره ی وی در یک سطح فلسفی و انتولوژیک طرح شده است ولی عموم منتقدین وی این گزاره ی حکمی را در سطح سیاسی؛ اجتماعی و جامعه شناختی فهم کرده اند و در واقع تاکید کرد که مقصود وی از اتخاذ این مواضع قربانی این رویکرد تقلیلگرایانه شده است.
پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی؛ از جانب یک اهل فلسفه می تواند مسموع واقع گردد؛ درست است که عبدالکریمی در تلاش های خویش کوشیده است بصیرت های بنیادین فلسفی را به خدمت سامان دادن به حیات اجتماعی ما در بیاورد اما نمی توان از ایشان انتظار داشت که از بیان مواضع فلسفی خویش پرهیز کند.
آیا از فلسفه انتظار تبعیت و متابعت از مشهورات عقل متعارف و مشترک جمعی را داریم؟! آیا فیلسوف باید در حد یک ایدئولوگ فروکاسته شود؛ خواه ایدئولوگ نظم حاکم؛ خواه ایدئولوگ جریانات سیاسی!
نگارنده البته چنین نمی اندیشند؛ رسالت اهل اندیشه و اهل فلسفه طرح پرسش های بنیادین و اتفاقا زیر سوال بردن مشهورات بدیهی پنداشته عقل مشترک است!
بیژن عبدالکریمی به عنوان یک اهل فلسفه فعال در صحنه ی کنشگری اجتماعي از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و نیز با امر ایرانی پرسش کرده است. نویسنده ی "پایان تئولوژی" با طرح این پرسش به دنبال چیست؟!
عبدالکریمی دارای دکترین هست، او برای بقای ایران و ایرانی در جهان جدید، در سطح انتولوژیک، و در راستای ارتقای امکانات فلسفی مواجهه با پرسشهای ناشی از جهان جدید، در مجموعه آثار قلمی و غیر قلمی خویش، اهل نظر را به تامل در باب الهیات به معنی الاعم به جای الهیات به معنی الاخص فرا می خواند. از ویژگی های پروژه فکر وی می توان به موارد زیر اشاره کرد:
گشودگی به هستی، اندیشیدن با مقولات جهان جدید، مواجهه پدیدارشناسانه با غرب و نیز با سنت تاریخی و دینی، به رسمیت شناختن جهان جدید، تذکار تقدیر تاریخی انسان ایرانی در دل تاریخ جهانی، دیالکتیک امر محلی و امر جهانی، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، دعوت به حقیقت جویی جنون آمیز برای تمهید مقومات عقلانیت، دعوت به اندیشیدن در باب نیهیلیسم به عنوان مهمترین مسئله فلسفی روزگار مدرن و ...
حال با التفات به ملاحظات فوق الذکر می توان از منظر منتقدین وی از ایشان پرسید براستی این بصیرت های بنیادین چگونه می تواند در خروج جامعه از انواع انسدادها و بحرانهای ریز و درشت یاری رساند؟!
Forwarded from سخنرانیها
🔊 فایل صوتی
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی -
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
دکتر محمدحسن علایی -
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Telegram
attach 📎
Audio
🔶🔸ترکی بیر چشمه ایسه، من اونی دریا ائله دیم!
🔸 شعر: استاد شهریار
🎙 صدا: محمدحسن علایی
به بهانه ۱۱ دی سالروز تولد شهریار
@sociologicalperspectives
🔸 شعر: استاد شهریار
🎙 صدا: محمدحسن علایی
به بهانه ۱۱ دی سالروز تولد شهریار
@sociologicalperspectives
✅️جستاری در باب زیست معناگرایانه ی شهریار شعر ایران!
به بهانه ۱۱ دی سالروز تولد شهریار
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار یگانه شاعر دوران معاصر ایران زمین است که دوشادوش بزرگان شعر و ادب از فردوسی تا سعدی و حافظ قامت فراز کرده است و رنگ و بوی عرفان و ادب ایرانی از آثار او به مشام می رسد؛ شهریار زیست معناگرایانه داشت در این جستار شعری با مطلع "تورکی بیر چشمه ایسه؛ من اونی دریا ائله دیم" به عنوان شاهد مثال برای واکاوی معنویت گرایی شهریار مطمح نظر قرار گرفته است.
عرفانا چاتماسا شعر و ادب ابقا اولماز،
من ده عرفانه چاتیب ، شعریمی ابقا ائله دیم.
شهریار در این شعر و در بیت فوق به راز ماندگاری شعر و ادب اشاره کرده است و دلیل مانایی و بقای شعر در درازنای زمان و در طول اعصار و قرون را نیل به عرفان معرفی کرده است.
ابدیتله یاناشدیم دوغولا حافظه تای ،
شیرازین شاه چراغین تبریزه اهدا ائله دیم.
در بیت فوق نیز شهریار امکان هم آوردی با شاعر بلند آستانی چون حافظ را زیستن در قرب ابدیت دانسته است.
فیض روح القدس اولدو مددیم حافظ تک،
من ده حافظ کیمی اعجاز مسیحا ائله دیم.
مدد فیض روح القدس که دلیل اعجاز مسیحایی حافظ بوده است؛ برای شهریار هم کارگر شده است تا چنین در بیت فوق به اعجاز خویش اذعان کند.
باخ کی حیدربابا افسانه تک اولموش بیرقاف،
من کیچک بیر داغی سر منزل عنقا ائله دیم.
شهریار در بیت فوق به افسانه ی حیدربابا اشاره می کند تا نشان دهد چگونه در سایه ی هنر او کوهی کوچک در آذربایجان را همتای قافی ساخته است که منزلگه عنقاست.
زیست معناگرایانه ی شهریار و احساس سرشار او مرزها را در می نوردد تا آنجا که حتی در شعری که به ستایش زبان مادری خویش سروده است نسبت به معنویت نهفته در مکتب حافظ از خویش گشودگی نشان می دهد تا باری دیگر به این حقیقت صحه بگذارد که آنجا که سخن از بزرگان است همه ی اختلافات جزئی رنگ می بازد و کثرات به وحدت مبدل می گردد وحدتی که حاصل اتصال به منبع لایزال هنر حقیقی است.
به بهانه ۱۱ دی سالروز تولد شهریار
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار یگانه شاعر دوران معاصر ایران زمین است که دوشادوش بزرگان شعر و ادب از فردوسی تا سعدی و حافظ قامت فراز کرده است و رنگ و بوی عرفان و ادب ایرانی از آثار او به مشام می رسد؛ شهریار زیست معناگرایانه داشت در این جستار شعری با مطلع "تورکی بیر چشمه ایسه؛ من اونی دریا ائله دیم" به عنوان شاهد مثال برای واکاوی معنویت گرایی شهریار مطمح نظر قرار گرفته است.
عرفانا چاتماسا شعر و ادب ابقا اولماز،
من ده عرفانه چاتیب ، شعریمی ابقا ائله دیم.
شهریار در این شعر و در بیت فوق به راز ماندگاری شعر و ادب اشاره کرده است و دلیل مانایی و بقای شعر در درازنای زمان و در طول اعصار و قرون را نیل به عرفان معرفی کرده است.
ابدیتله یاناشدیم دوغولا حافظه تای ،
شیرازین شاه چراغین تبریزه اهدا ائله دیم.
در بیت فوق نیز شهریار امکان هم آوردی با شاعر بلند آستانی چون حافظ را زیستن در قرب ابدیت دانسته است.
فیض روح القدس اولدو مددیم حافظ تک،
من ده حافظ کیمی اعجاز مسیحا ائله دیم.
مدد فیض روح القدس که دلیل اعجاز مسیحایی حافظ بوده است؛ برای شهریار هم کارگر شده است تا چنین در بیت فوق به اعجاز خویش اذعان کند.
باخ کی حیدربابا افسانه تک اولموش بیرقاف،
من کیچک بیر داغی سر منزل عنقا ائله دیم.
شهریار در بیت فوق به افسانه ی حیدربابا اشاره می کند تا نشان دهد چگونه در سایه ی هنر او کوهی کوچک در آذربایجان را همتای قافی ساخته است که منزلگه عنقاست.
زیست معناگرایانه ی شهریار و احساس سرشار او مرزها را در می نوردد تا آنجا که حتی در شعری که به ستایش زبان مادری خویش سروده است نسبت به معنویت نهفته در مکتب حافظ از خویش گشودگی نشان می دهد تا باری دیگر به این حقیقت صحه بگذارد که آنجا که سخن از بزرگان است همه ی اختلافات جزئی رنگ می بازد و کثرات به وحدت مبدل می گردد وحدتی که حاصل اتصال به منبع لایزال هنر حقیقی است.
Forwarded from بیژن عبدالکریمی
عبدالکریمی: بازی «آچمز» شده و مردم قربانی شرایط هستند
بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه:
🔹واقعیت چیزی جز این نیست که قدرت سیاسی هم از داخل و هم از خارج تحت فشار هستند. آمریکا شرطهایی مبنی بر خلع سلاح هستهای، مسائل حقوق بشر و ... را مطرح میکند و در آنِ واحد، در داخل هم مردمِ ناراضی مطالبههای شان را به طور جدی دنبال میکنند. این توضیحها نشان میدهد، آرامش و ثبات دشوار شده است.
🔹ما با فروپاشی اقتصادی مواجه هستیم و این شرایط و گرفتاری مردم در حالی است که مسئولان برای برونرفت از دشواریها هیچ راهی ندارند و میتوان گفت، بازی «آچمز» شده و مردم قربانی شرایط هستند بنابراین تاکید میکنم مسئولان هیچ راه دیگری ندارند.
🔹تنها راه نجات از این وضعیت به هم ریخته و پرمانع، توافق هستهای و بازگشت به برجام است. اما این هم عملاً دستنیافتنی شده است زیرا اکنون ما دست بالا را نداریم؛ دقیقا مثل زمان ترامپ که آمریکاییها گفتند باید موشکهایتان را بدهید. در حالیکه موشکهای بالستیک ما ربطی به پرونده هستهای نداشت.
🔹گرههای کور فعلی به این دلیل باز نمیشوند که قدرت سیاسی با یک پارادوکس روبرو شده است. مسئولان میدانند اگر نگاهشان را تغییر ندهند، خطرات زیادی را باید به جان بخرند و اگر رویهشان را عوض کنند، بازهم خطرات زیاد را متوجه خواهند شد. با این توضیح که حتما هزینههای تغییرِ نگاه بسیار کمتر خواهد بود./رویداد۲۴
بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه:
🔹واقعیت چیزی جز این نیست که قدرت سیاسی هم از داخل و هم از خارج تحت فشار هستند. آمریکا شرطهایی مبنی بر خلع سلاح هستهای، مسائل حقوق بشر و ... را مطرح میکند و در آنِ واحد، در داخل هم مردمِ ناراضی مطالبههای شان را به طور جدی دنبال میکنند. این توضیحها نشان میدهد، آرامش و ثبات دشوار شده است.
🔹ما با فروپاشی اقتصادی مواجه هستیم و این شرایط و گرفتاری مردم در حالی است که مسئولان برای برونرفت از دشواریها هیچ راهی ندارند و میتوان گفت، بازی «آچمز» شده و مردم قربانی شرایط هستند بنابراین تاکید میکنم مسئولان هیچ راه دیگری ندارند.
🔹تنها راه نجات از این وضعیت به هم ریخته و پرمانع، توافق هستهای و بازگشت به برجام است. اما این هم عملاً دستنیافتنی شده است زیرا اکنون ما دست بالا را نداریم؛ دقیقا مثل زمان ترامپ که آمریکاییها گفتند باید موشکهایتان را بدهید. در حالیکه موشکهای بالستیک ما ربطی به پرونده هستهای نداشت.
🔹گرههای کور فعلی به این دلیل باز نمیشوند که قدرت سیاسی با یک پارادوکس روبرو شده است. مسئولان میدانند اگر نگاهشان را تغییر ندهند، خطرات زیادی را باید به جان بخرند و اگر رویهشان را عوض کنند، بازهم خطرات زیاد را متوجه خواهند شد. با این توضیح که حتما هزینههای تغییرِ نگاه بسیار کمتر خواهد بود./رویداد۲۴
Forwarded from نشر نقد فرهنگ
منتشر شد:
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
📚 گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) | نویسنده: محمدحسن علایی | چاپ اول | نقد فرهنگ | 1400|
♦️خرید آنلاین از فروشگاه اینترنتی انتشارات نقد فرهنگ
🛵 ارسال از طریق پست
🛒برای خرید این کتاب روی این لینک کلیک کنید🛒
🟠به اینستاگرام نقد فرهنگ بپیوندید🟠
Forwarded from گروه شریعتی
#بیژن_عبدالکریمی: خطایی که توسط قدرت سیاسی انجام شد این است که #سردار_سلیمانی را مال خود کرد/ سردار سلیمانی متعلق به هیچ جناح سیاسی نیست، او فرزند این کشور است
🔹نمیتوان در زمینی بازی کرد که خط کشی نشده است، ما باید خطوطی را ترسیم کنیم و خطوطی که ترسیم میکنیم باید مورد پذیرش عام باشد.
🔹باید بتوانیم حول حفظ #استقلال ایران، عدم تجزیه #ایران و حفظ منافع ملی کشور با سلایق و گرایشات گوناگون #وحدت ببخشیم./ایسنا
#راهبرد
✅ @Shariati_Group
🔹نمیتوان در زمینی بازی کرد که خط کشی نشده است، ما باید خطوطی را ترسیم کنیم و خطوطی که ترسیم میکنیم باید مورد پذیرش عام باشد.
🔹باید بتوانیم حول حفظ #استقلال ایران، عدم تجزیه #ایران و حفظ منافع ملی کشور با سلایق و گرایشات گوناگون #وحدت ببخشیم./ایسنا
#راهبرد
✅ @Shariati_Group
Forwarded from HTN
AUD-20210101-WA0013.aac
5 MB
نگاهی "جامعه شناسانه" به جامعه به مثابه خانواده در نگاه شهید قاسم سلیمانی
شبکه ۲
پنجشنبه ۱۱ دیماه ۱۳۹۹
@seyedjavadmiri
شبکه ۲
پنجشنبه ۱۱ دیماه ۱۳۹۹
@seyedjavadmiri
Forwarded from دغدغه ایران
ایران تنها حلقه وصل است
محمد فاضلی
گفتوگویی انجام داده بودم با روزنامه هممیهن درباره وضعیت ایران امروز، میانداری، عقلانیت، مسائل حل نشده، اعتماد و حاکمیت و ... که در دو قسمت در این روزنامه منتشر شده است.
لینک قسمت اول:
https://b2n.ir/n56818
لینک قسمت دوم
https://b2n.ir/y91612
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی
گفتوگویی انجام داده بودم با روزنامه هممیهن درباره وضعیت ایران امروز، میانداری، عقلانیت، مسائل حل نشده، اعتماد و حاکمیت و ... که در دو قسمت در این روزنامه منتشر شده است.
لینک قسمت اول:
https://b2n.ir/n56818
لینک قسمت دوم
https://b2n.ir/y91612
@fazeli_mohammad
هممیهن
در دفاع از وسط بازی
محمد فاضلی از اهمیت جریان میانه وضعیت بیاعتمادی و از بین رفتن عقلانیت میگوید
✅تبیین ویژگی های ممتاز سردار سلیمانی از منظر گفتمان وفاق!
به بهانه ۱۳ دی سالروز شهادت سردار
دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
تاکید بر ضرورت عبور از دو قطبی های کذایی و پرهیز از دامن زدن به شکافهای اجتماعی مهمترین پیام سردار شهید در مواجهه با جامعه ی ایرانیست.
اگر چه بنده در مقام یک معلم صلاحیت ابراز نظر نسبت به توان جنگآوریهای این سرباز وطن را ندارم اما می توانم در مقام جهاد تبیین عرض کنم چه خطری بود که سرداری که در مقابل خطری مثل داعش ترس به خویش راه نمی دهد جامعه و نخبگان را نسبت به خطر دوقطبی شدن تذکار می دهد.
ببینیم چه شد که شخصیت های سپهر فکری از یک سردار چنین استقبال کردند مکتب سلیمانی تسامح با هم وطن بود و شدت با دشمن.
در مقام مولف کتاب گفتمان وفاق نمی توانم دینم را به آموزه های وحدت بخش او ادا کنم اما خوشحالم حتی اهل فلسفه به شأن او اذعان کردند.
آیا محبوبت فراگیر سردار سلیمانی اتفاقی بود؟! به هیچ وجه چنین نبود مردی که مرد جنگ و جبهه و سنگ و سلاح بود به چه اکسیری دست یافت که چنان تشییع باشکوهی را برای او رقم می زند؟ من جامعه شناس می گویم این از دو جهت ممکن گردید اولا به جهت اخلاصی که مردم از وی سراغ داشتند طوری که به دور از هر گونه حواشی همهٔ همّ و غمش برقرای امنیت وطن بود. و ثانیا مواضعی که ایشان اتخاذ می کرد برای ایجاد وحدت و وفاق در کشور به دور از سیاسی کاری ها و جناح بازی ها.
و امروز هم خطای نابخشودنی خواهد بود تقلیل این شخصیت ملی به یک گرایش یا جناح. مهم این است که قدر سرمایه های اجتماعی را در ساختن جامعه و آینده دار ساختن سازوکارهای مدیریتی بدانیم و حقیقتا درک کنیم.
در ویدویی که از ایشان در شبکههای مجازی بسیار دیده شد و مخصوصا امروز پس از التهابات و اتفاقات اخیر کشور توجه دوباره ی به آن ضروری می نماید التفات به تاکید پدرانه ی ایشان به مهرورزی با همه ی فرزندان این کشور فارغ از نوع حجاب و پوشش آنها و خارج از گرایشات و سلایق سیاسی ایشان هست.
آیا برخورد نمایشی و شعاری مردم را از قهرمان ملی خود محروم نمی کند؟!
در این جستار کوتاه در خصوص اینکه سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست چون و چرا نمی کنم، شاید برای برخی چنین به نظر نیاید، اما به خوشآیند خویش نمی توانیم در له یا علیه واقعیت ها داوری کنیم، "سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست"، اما می خواهم قیدی به این گزاره بزنم، "سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست، اگر بگذارند"!
سردار در منش خویش و در موضع گیری های خویش از شاخصه های یک شخصیت ملی برخوردار بود، وی در تمام طول عمر "سرباز وطن" بود، و بالاخره جانش را هم در این راه داد، و مردم این را فهمیده اند، لاقل من چنین فکر می کنم، سردار در دلها راه یافته است، نیازی به بنر و پوستر ندارد، می ترسم، می ترسم اشتباه خودمان، باعث شود مردم را از قهرمان ملی شان دلزده و محروم کنیم، وگرنه نقل مغرضان نیست آنها که از اساس چشم دیدن انسجام ملی ما را ندارند.
توفیق نداشته ام کتاب "از چیزی نمی ترسیدم" را که خودنگاره شهید هست با دقت و در فرصت مناسب مورد خوانش و تحلیل قرار دهم اما امیدوام در نوشته های آتی به فرازهایی از آن اشاره داشته باشم. خدایش بیامرزاد و یادش گرامی باد
@sociologicalperspectives
به بهانه ۱۳ دی سالروز شهادت سردار
دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
تاکید بر ضرورت عبور از دو قطبی های کذایی و پرهیز از دامن زدن به شکافهای اجتماعی مهمترین پیام سردار شهید در مواجهه با جامعه ی ایرانیست.
اگر چه بنده در مقام یک معلم صلاحیت ابراز نظر نسبت به توان جنگآوریهای این سرباز وطن را ندارم اما می توانم در مقام جهاد تبیین عرض کنم چه خطری بود که سرداری که در مقابل خطری مثل داعش ترس به خویش راه نمی دهد جامعه و نخبگان را نسبت به خطر دوقطبی شدن تذکار می دهد.
ببینیم چه شد که شخصیت های سپهر فکری از یک سردار چنین استقبال کردند مکتب سلیمانی تسامح با هم وطن بود و شدت با دشمن.
در مقام مولف کتاب گفتمان وفاق نمی توانم دینم را به آموزه های وحدت بخش او ادا کنم اما خوشحالم حتی اهل فلسفه به شأن او اذعان کردند.
آیا محبوبت فراگیر سردار سلیمانی اتفاقی بود؟! به هیچ وجه چنین نبود مردی که مرد جنگ و جبهه و سنگ و سلاح بود به چه اکسیری دست یافت که چنان تشییع باشکوهی را برای او رقم می زند؟ من جامعه شناس می گویم این از دو جهت ممکن گردید اولا به جهت اخلاصی که مردم از وی سراغ داشتند طوری که به دور از هر گونه حواشی همهٔ همّ و غمش برقرای امنیت وطن بود. و ثانیا مواضعی که ایشان اتخاذ می کرد برای ایجاد وحدت و وفاق در کشور به دور از سیاسی کاری ها و جناح بازی ها.
و امروز هم خطای نابخشودنی خواهد بود تقلیل این شخصیت ملی به یک گرایش یا جناح. مهم این است که قدر سرمایه های اجتماعی را در ساختن جامعه و آینده دار ساختن سازوکارهای مدیریتی بدانیم و حقیقتا درک کنیم.
در ویدویی که از ایشان در شبکههای مجازی بسیار دیده شد و مخصوصا امروز پس از التهابات و اتفاقات اخیر کشور توجه دوباره ی به آن ضروری می نماید التفات به تاکید پدرانه ی ایشان به مهرورزی با همه ی فرزندان این کشور فارغ از نوع حجاب و پوشش آنها و خارج از گرایشات و سلایق سیاسی ایشان هست.
آیا برخورد نمایشی و شعاری مردم را از قهرمان ملی خود محروم نمی کند؟!
در این جستار کوتاه در خصوص اینکه سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست چون و چرا نمی کنم، شاید برای برخی چنین به نظر نیاید، اما به خوشآیند خویش نمی توانیم در له یا علیه واقعیت ها داوری کنیم، "سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست"، اما می خواهم قیدی به این گزاره بزنم، "سردار سلیمانی قهرمان ملی ماست، اگر بگذارند"!
سردار در منش خویش و در موضع گیری های خویش از شاخصه های یک شخصیت ملی برخوردار بود، وی در تمام طول عمر "سرباز وطن" بود، و بالاخره جانش را هم در این راه داد، و مردم این را فهمیده اند، لاقل من چنین فکر می کنم، سردار در دلها راه یافته است، نیازی به بنر و پوستر ندارد، می ترسم، می ترسم اشتباه خودمان، باعث شود مردم را از قهرمان ملی شان دلزده و محروم کنیم، وگرنه نقل مغرضان نیست آنها که از اساس چشم دیدن انسجام ملی ما را ندارند.
توفیق نداشته ام کتاب "از چیزی نمی ترسیدم" را که خودنگاره شهید هست با دقت و در فرصت مناسب مورد خوانش و تحلیل قرار دهم اما امیدوام در نوشته های آتی به فرازهایی از آن اشاره داشته باشم. خدایش بیامرزاد و یادش گرامی باد
@sociologicalperspectives
Forwarded from نصرالهی
سلیمانی با پذیرش سرباز ولایت مطلقه،از همان ابتدا طرف و جناح خود را مشخص کرده بود و در تذکار به پرهیز از دوقطبی شدن نیز،ولایت را بیان می کرد..عبدالکریمی از دو قطبی و پاره شدنی می گوید که واقعی ست و شما آن را کذایی می دانید.بالاخره این است یا آن..
جامعه شناسی که بجای مشاهده واقعیت های جامعه و تحلیل جامعه شناسانه آن،خطایی را تشخیص داده و آن را نمی بخشاید،نمیداند که سلیمانی اگر برای او چنین است،در سوی دیگر و بعنوان واقعیت موجود جامعه بسیاری با شنیدن نام و دیدن تصویر اش،کهیر می زنند،و به شما می گویند:گزاره،قهرمان و نماد تان،برای خود تان.ولایت و اصحاب را تذکار می دهد،که قهرمان و نماد من،نیاز به تبلیغات ندارد،چرا که دل های مردمان را فتح کرده است.نشسته بر نشیمنگاهی مستحکم،دل چنین می تپد.اما هوای دل خود را با نیافتن واقعیت جامعه،به قامت جامعه بیان نکنید تا از خطا و عدم بخشایش آن بگویید و تبیین های دربار پسند را از اشخاص بیرون بکشید.
جامعه شناسی که بجای مشاهده واقعیت های جامعه و تحلیل جامعه شناسانه آن،خطایی را تشخیص داده و آن را نمی بخشاید،نمیداند که سلیمانی اگر برای او چنین است،در سوی دیگر و بعنوان واقعیت موجود جامعه بسیاری با شنیدن نام و دیدن تصویر اش،کهیر می زنند،و به شما می گویند:گزاره،قهرمان و نماد تان،برای خود تان.ولایت و اصحاب را تذکار می دهد،که قهرمان و نماد من،نیاز به تبلیغات ندارد،چرا که دل های مردمان را فتح کرده است.نشسته بر نشیمنگاهی مستحکم،دل چنین می تپد.اما هوای دل خود را با نیافتن واقعیت جامعه،به قامت جامعه بیان نکنید تا از خطا و عدم بخشایش آن بگویید و تبیین های دربار پسند را از اشخاص بیرون بکشید.
پاسخی به یک منتقد
فرض کنیم حرف شما درست باشد و سلیمانی خود قهرمان یک قطب باشد و نه قهرمان همه؛ باز با این وجود آیا همین که او از طرف بخشی از جامعه محترم شمرده می شود نباید کسانی که از وفاق می گویند و دغدغه ی شکاف های اجتماعی و پیامدهای آن را دارند از حرف هایی که خود سردار در جهت کاستن از شکاف می گوید حمایت کنند؛ مسئله سردار نیست؛ شما هم مثل تندروهای طرف مقابل به ضرورت وفاق پی نبرده اید؛ من اگر حتی به عنوان جامعه شناس از ارادتم به خدمات وی فاکتور بگیرم باز هم می توانم و باید امتیازهای نگاه سردار را در جهت گفتمان وفاق تبیین کنم، ما در خلا زیست نمی کنیم ناگزیریم از به رسمیت شناختن دیگری و نیروهای اجتماعی تعیین کننده!
بحمدالله هم دکتر عبدالکریمی و هم بنده تنها بر اساس واقعیت های میدان و بضاعت خویش عمل می کنیم؛ هر چند با شما در این حقیقت موافق هستم که توان ایشان بسیار بیشتر است ولی حتی در میان امثال شما دوستان سخنان معقول ایشان هم کمتر مورد مداقه جدی و انتقادی قرار می گیرد؛ استناد به آمارهای کذایی رسانه های بیگانه برای تعیین نقش سلیمانی و سلیمانی ها قابل دفاع نیست هر چند این خود حاکی از حقیقت تلخ دیگری هست که نشان می دهد وضعیت ما در جنگ رسانه ای هم چندان خوب نیست؛ متاسفانه یک کلمه از امثال شما در خصوص نقش مخرب نظام سلطه در سرنوشت ملت خویش نشنیده ام. اما حاضر نیستید سخن گفتن از کسی را که جان خود را در راه آرمانش داده است تحمل کنید. مراد نگارنده از دو قطبی های کذایی روشن هست که نمی تواند مغایر واقعی بودن آن باشد که اگر واقعیت نداشت چه نیازی به وفاق بود بلکه مقصود بنده منطق مشترک طرفین هست که مع الاسف هر دو قطب را با همه ی تفاوت های هم در نوع مواجهه کین توزانه مشترک می کند. سپاس از ملاحظات شما
فرض کنیم حرف شما درست باشد و سلیمانی خود قهرمان یک قطب باشد و نه قهرمان همه؛ باز با این وجود آیا همین که او از طرف بخشی از جامعه محترم شمرده می شود نباید کسانی که از وفاق می گویند و دغدغه ی شکاف های اجتماعی و پیامدهای آن را دارند از حرف هایی که خود سردار در جهت کاستن از شکاف می گوید حمایت کنند؛ مسئله سردار نیست؛ شما هم مثل تندروهای طرف مقابل به ضرورت وفاق پی نبرده اید؛ من اگر حتی به عنوان جامعه شناس از ارادتم به خدمات وی فاکتور بگیرم باز هم می توانم و باید امتیازهای نگاه سردار را در جهت گفتمان وفاق تبیین کنم، ما در خلا زیست نمی کنیم ناگزیریم از به رسمیت شناختن دیگری و نیروهای اجتماعی تعیین کننده!
بحمدالله هم دکتر عبدالکریمی و هم بنده تنها بر اساس واقعیت های میدان و بضاعت خویش عمل می کنیم؛ هر چند با شما در این حقیقت موافق هستم که توان ایشان بسیار بیشتر است ولی حتی در میان امثال شما دوستان سخنان معقول ایشان هم کمتر مورد مداقه جدی و انتقادی قرار می گیرد؛ استناد به آمارهای کذایی رسانه های بیگانه برای تعیین نقش سلیمانی و سلیمانی ها قابل دفاع نیست هر چند این خود حاکی از حقیقت تلخ دیگری هست که نشان می دهد وضعیت ما در جنگ رسانه ای هم چندان خوب نیست؛ متاسفانه یک کلمه از امثال شما در خصوص نقش مخرب نظام سلطه در سرنوشت ملت خویش نشنیده ام. اما حاضر نیستید سخن گفتن از کسی را که جان خود را در راه آرمانش داده است تحمل کنید. مراد نگارنده از دو قطبی های کذایی روشن هست که نمی تواند مغایر واقعی بودن آن باشد که اگر واقعیت نداشت چه نیازی به وفاق بود بلکه مقصود بنده منطق مشترک طرفین هست که مع الاسف هر دو قطب را با همه ی تفاوت های هم در نوع مواجهه کین توزانه مشترک می کند. سپاس از ملاحظات شما
Forwarded from باشگاه اندیشه
مدرسه مطالعات هویت باشگاه اندیشه برگزار میکند:
نشستهای دربارهی بحران؛
جلسه نقد و بررسی مقالهی
«چشماندازهای نظری درباره خیزشهای اجتماعی ایران»
با حضور
دکتر حسن محدثیگیلوایی (مؤلف)
و دکتر سیدجواد میریمینق (ناقد)
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
#مطالعات_هویت #درباره_بحران #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
نشستهای دربارهی بحران؛
جلسه نقد و بررسی مقالهی
«چشماندازهای نظری درباره خیزشهای اجتماعی ایران»
با حضور
دکتر حسن محدثیگیلوایی (مؤلف)
و دکتر سیدجواد میریمینق (ناقد)
پنجشنبه ۱۵ دی ۱۴۰۱
ساعت ۱۷
خیابان انقلاب، خیابان وصال شیرازی، کوچه نایبی، پلاک ۲۳، شبستان باشگاه اندیشه
حضور برای عموم آزاد و رایگان است.
#مطالعات_هویت #درباره_بحران #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
✅امتیاز رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی در صورتبندی وضعیت پروبلماتیک ایران!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در عالمیت پیشامدرن؛ و در دورههای مختلف تاریخی بین دین و قدرت و خاصه بین اسلام و سیاست نسبت و پیوندی معنادار و قابل ملاحظه برقرار بود؛ چندان که در تدبیر امور ملک و مدینه علمای دین و پیشتر از آن بشارت آوران ادیان بزرگ به عنوان کلان روایت های معنابخش مستقیم و غیر مستقیم به نحوی جدی نقش آفرین بودند؛ با ظهور مدرنیته نهاد دین در خاستگاه مدرنیته دچار تغییرات و تبتلات بسیار به واسطه ی تجربه ی تنش مدرنیته گردید؛ ایران ما به معنی الاخص و جهان اسلام به معنی الاعم با اینکه دیرتر دچار تجربه ی این تنش ها به واسطه ی دوری از کانون مدرنیته بود لیکن در سده ها و ایضا در دهه های اخیر به واسطه ی جهانگیر شدن مدرنیته -به عنوان یک رویداد عظیم تاریخی از آن خود کننده- بیشتر و بیشتر در معرض این تلاطمات قرار گرفت و هنوز با وجود این شکافهای تمدنی و در سایه ی گسترش این عالمیت مدرن و سیاره ای شدن آن -و نیز ظهور عالم پسامدرن- به طور مشخص نمی توان برون داد این مواجهات را در ساحات مختلف احصا کرد؛ اینکه آیا می توان توفق خوانش های سیاسی از مواریث سنتی را حاکی از ظهور همه ی پتانسیلها و امکانات سنت برای حل و فصل معضلات در مواجهه ی با مدرنیته دانست خود پرسش مهمیست. در عمیق ترین این ساحات و در ساحت هستی شناختی فقدان یک انتولوژی متناسب با زیست جهان جدید برای ایران و در جهان اسلام ای بسا بنیادی ترین مسئله ی ما بتواند که قلمداد گردد. از طرفی نیاز قهری به دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مدرنیته حتی در بخش های دفاعی و امنیتی باعث شده است که تبعات این توسعه نیافتگی تاریخی در صورت عقب افتادن از قافله ی پیشرفت های علمی در شئون فرهنگی؛ اجتماعی و سیاسی بیش از پیش آشکار شود و بحران های فزاینده ای گریبان مردمان این سامان را بگیرد...
با این مقدمه وقتی "گفتمان وفاق" ریشه ی مشکلات ما را در ساحت سیاست روزمره قلمداد نمی کند عجیب است که نه تنها از جانب عقل مشترک و شعور متعارف مورد انواع سو ظنها واقع می گردد؛ که از جانب نخبگان نیز مورد تردید جدی قرار می گیرد. حتی اگر با صورت بندی ایشان شروع به مسئله شناسی وضعیت پروبلماتیک ایران کرد و مشکل را در ساحت قدرت و نیروهای سیاسی جستجو کرد این پرسش سترگ پیش می آید که آیا نیروهای برآمده از تحول متاخری چون مواجهه با مدرنیته توان رویارویی و اثرگذاری تاریخی در مقابل نیروهای برآمده از سنت با آن پایه عقبه ی تاریخی را دارا هستند!؟
اینجاست که اهمیت رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی و برخورداری از عقلانیت تاریخی در مواجهه با مسائل ما بیش از پیش آشکار می شود؛ بنابراین با توجه به آنچه به نحو مختصر گفته شد نخبگان فکری به جای انتساب مدافعان و واضعان گفتمان وفاق به نوعی روحیه کنسرواتیستی و محافظهکارانه؛ لازم است در بصیرت های بنیادین این گفتمان مداقه کنند و به ضرورت اتخاد مواضع میاندارانه و توسعه ی گفتمان های میانجی در فقدان جامعه مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن در جهت همافزایی نیروها و ترمیم شکاف وجدان تاریخی دوپاره ایرانیان پس از مواجهه با مدرنیته؛ بیش از پیش آگاه و ملتزم گردند. در این میان سخن بر سر این که چرا گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی بیش از قدرت سیاسی نخبگان فکری را مخاطب و طرف گفتگوی خویش قرار می دهد یا چرا کمتر به نقد ناکارآمدیها می پردازد برای اهل نظر دغدغه مند چندان پوشیده نیست. هر چند اهل اصطلاح اصولیترین و صریحترین نقدها را در میان مواضع حکمی اندیشه وران وفاق طلب در نسبت با وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی و شرایط جاری می توانند بیابند. باری آنچه از کشمکش های اجتماعی جاری کشور درسآموز است پرهیز از تحلیلهای پوپولیستی و شعارزده و تذکار به ضرورت تمهید رویکردهای تحلیلی و تئوریک در سایه ی نیل به یک تئوری اجتماعی خاص ایران است در جهت برون رفت از انواع بحرانها و انسدادها و طی طریق در راه دشوار توسعه و تجدد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در عالمیت پیشامدرن؛ و در دورههای مختلف تاریخی بین دین و قدرت و خاصه بین اسلام و سیاست نسبت و پیوندی معنادار و قابل ملاحظه برقرار بود؛ چندان که در تدبیر امور ملک و مدینه علمای دین و پیشتر از آن بشارت آوران ادیان بزرگ به عنوان کلان روایت های معنابخش مستقیم و غیر مستقیم به نحوی جدی نقش آفرین بودند؛ با ظهور مدرنیته نهاد دین در خاستگاه مدرنیته دچار تغییرات و تبتلات بسیار به واسطه ی تجربه ی تنش مدرنیته گردید؛ ایران ما به معنی الاخص و جهان اسلام به معنی الاعم با اینکه دیرتر دچار تجربه ی این تنش ها به واسطه ی دوری از کانون مدرنیته بود لیکن در سده ها و ایضا در دهه های اخیر به واسطه ی جهانگیر شدن مدرنیته -به عنوان یک رویداد عظیم تاریخی از آن خود کننده- بیشتر و بیشتر در معرض این تلاطمات قرار گرفت و هنوز با وجود این شکافهای تمدنی و در سایه ی گسترش این عالمیت مدرن و سیاره ای شدن آن -و نیز ظهور عالم پسامدرن- به طور مشخص نمی توان برون داد این مواجهات را در ساحات مختلف احصا کرد؛ اینکه آیا می توان توفق خوانش های سیاسی از مواریث سنتی را حاکی از ظهور همه ی پتانسیلها و امکانات سنت برای حل و فصل معضلات در مواجهه ی با مدرنیته دانست خود پرسش مهمیست. در عمیق ترین این ساحات و در ساحت هستی شناختی فقدان یک انتولوژی متناسب با زیست جهان جدید برای ایران و در جهان اسلام ای بسا بنیادی ترین مسئله ی ما بتواند که قلمداد گردد. از طرفی نیاز قهری به دستاوردهای علمی و تکنولوژیک مدرنیته حتی در بخش های دفاعی و امنیتی باعث شده است که تبعات این توسعه نیافتگی تاریخی در صورت عقب افتادن از قافله ی پیشرفت های علمی در شئون فرهنگی؛ اجتماعی و سیاسی بیش از پیش آشکار شود و بحران های فزاینده ای گریبان مردمان این سامان را بگیرد...
با این مقدمه وقتی "گفتمان وفاق" ریشه ی مشکلات ما را در ساحت سیاست روزمره قلمداد نمی کند عجیب است که نه تنها از جانب عقل مشترک و شعور متعارف مورد انواع سو ظنها واقع می گردد؛ که از جانب نخبگان نیز مورد تردید جدی قرار می گیرد. حتی اگر با صورت بندی ایشان شروع به مسئله شناسی وضعیت پروبلماتیک ایران کرد و مشکل را در ساحت قدرت و نیروهای سیاسی جستجو کرد این پرسش سترگ پیش می آید که آیا نیروهای برآمده از تحول متاخری چون مواجهه با مدرنیته توان رویارویی و اثرگذاری تاریخی در مقابل نیروهای برآمده از سنت با آن پایه عقبه ی تاریخی را دارا هستند!؟
اینجاست که اهمیت رویکرد پدیدارشناختی و تاریخی و برخورداری از عقلانیت تاریخی در مواجهه با مسائل ما بیش از پیش آشکار می شود؛ بنابراین با توجه به آنچه به نحو مختصر گفته شد نخبگان فکری به جای انتساب مدافعان و واضعان گفتمان وفاق به نوعی روحیه کنسرواتیستی و محافظهکارانه؛ لازم است در بصیرت های بنیادین این گفتمان مداقه کنند و به ضرورت اتخاد مواضع میاندارانه و توسعه ی گفتمان های میانجی در فقدان جامعه مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن در جهت همافزایی نیروها و ترمیم شکاف وجدان تاریخی دوپاره ایرانیان پس از مواجهه با مدرنیته؛ بیش از پیش آگاه و ملتزم گردند. در این میان سخن بر سر این که چرا گفتمان وفاق به مثابه یک نظريه اجتماعی بیش از قدرت سیاسی نخبگان فکری را مخاطب و طرف گفتگوی خویش قرار می دهد یا چرا کمتر به نقد ناکارآمدیها می پردازد برای اهل نظر دغدغه مند چندان پوشیده نیست. هر چند اهل اصطلاح اصولیترین و صریحترین نقدها را در میان مواضع حکمی اندیشه وران وفاق طلب در نسبت با وضعیت توسعه نیافتگی تاریخی و شرایط جاری می توانند بیابند. باری آنچه از کشمکش های اجتماعی جاری کشور درسآموز است پرهیز از تحلیلهای پوپولیستی و شعارزده و تذکار به ضرورت تمهید رویکردهای تحلیلی و تئوریک در سایه ی نیل به یک تئوری اجتماعی خاص ایران است در جهت برون رفت از انواع بحرانها و انسدادها و طی طریق در راه دشوار توسعه و تجدد.
Forwarded from زیر سقف آسمان
چشماندازی_نظری_در_بارهی_خیزشهای_اجتماعیی_ایران.pdf
1.4 MB
♦️چشماندازی نظری در بارهی خیزشهای اجتماعیی ایران / نسخهی کامل و ویرایش شده
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدّثیی گیلوایی
۱۷ آذر ۱۴۰۱
🔻درآمد
نوشتن این بحث بلند و طولانی را در بحبوجهی یک جنبش اجتماعیی سراسری و از ۲۸ مهر ۱۴۰۱ آغاز کرده ام و در ۱۱ آذر به پایان رسانده ام. الان که این نوشته را برای بازنشر کامل آن ویرایش میکنم، ۱۷ آذر ۱۴۰۱ است و جنبش همچنان ادامه دارد. نوشتن در بحبوحهی یک جنبش همراه با پیگیریی اخبار هر روزهی آن و نیز همراه با مطالعهی دیگر خیزشهای اجتماعی و جنبشهای اجتماعی در دهههای اخیر در ایران، به من این امکان را داده است که به زمینهی اجتماعیی بروز آنها بیشتر توجّه کنم. کوشیدم تا جاییکه ممکن است در عین مفهومسازیی لازم برای تبیین و توضیح این پدیده، مفاهیمی قابل فهم برای مخاطب عام را بهکار بگیرم و تا جاییکه ممکن است دقیق سخن بگویم و از کلّیگویی پرهیز کنم. امیدوار ام این نوشته مورد توجّه مخاطبان ارجمند قرار گیرد. انتشار عمومیی آن به من فرصت دریافت نقدهای صاحبنظران ارجمند و آموختن بیشتر را میدهد.
#رژیم_سیاسی
#خیزش_اجتماعی
#جنبش_اجتماعی
@NewHasanMohaddesi
✅ناهمخوانی در تحلیل محدثی از حوادث اخیر کشور؛ از حیث کاربست مفهومی!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر حسن محدثی در مقام یک جامعهشناس انتقادی از آنجایی که از انتقاد بیشتر از تمجید استقبال می کند از مجموعه ی محسنات و نقاط قوتی که بر تحلیل های وی در خصوص حوادث اخیر کشور مترتب هست فاکتور گرفته به بازنمود یک ناهمخوانی مشهود در صدر و ذیل این تحلیل اکتفا می کنم باشد که به کار خوانندگان این تحلیل و شخص ایشان در مقام تجدید نظر مفید فایده واقع گردد.
در یک عبارت اصل مدعای خویش را عنوان کرده در ادامه به ارائه شاهد مثال هایی از خود متن می پردازم. آنچه به چشم غیر مسلح در این نوشتارهای ارزشمند (از حیث جامعهشناختی) ولی لاجرم شتابزده (به جهت جنس پدیدار اجتماعی در حال صیرورت) کاملا مشهود است کاربرد مکرر "خیزش" در صدر این تحلیل ها و استعمال مکرر "جنبش" در ذیل آن می باشد؛ به نحوی که به نظر می رسد مساعی ایشان از حیث کاربست مفهومی در عناوین و سطور اولیه تحلیل ها برای جا انداختن تمایز "خیزش" با "جنبش" توسط خود ایشان در نتیجه گیری و بخش پایانی تحلیل راه به نقطه ی قابل اتکایی نمی برد. حال می پردازیم به ارائه چند شاهد مثال با این توضیح که ارائه همه ی آنها از حوصله این جستار بیرون است.
عنوان: چشم انداز نظری به خیزش اجتماعی ایران
[در عنوان تمام یادداشت های تلگرامی و در مقدمات جمع بندی اخیر بارها از خیزش برای توصیف حوادث اخیر استفاده شده است]
نتیجهگیری: استنباطات نظریی نیازمند بررسیی تجربی
[شماره ها بر اساس چینش خود محدثی در متن]
۱) این جنبش اجتماعی جنبشی بزرگ مقیاس و کشوری است...
۲) نارضایتیی اجتماعی در این "خیزش" هم به صورت انباشت منتشر و هم به صورت انباشت متمرکز وجود دارد. از این رو، منبع سوخت یا تغذیهی این "خیزش" اجتماعی، نیرومند و مستمر است. حتا اگر "جنبش" مهار شود، این منبع تغذیه برای خیزشهای بعدی کار خواهد کرد و آنها را هم تغذیه خواهد نمود و تا زمانی که این نارضایتیها مدیریت موثری نشوند (یعنی خواستههای ناراضیان برآورده نشوند)، میتوان احتمال وقوع "خیزش"های بعدی را داد.
۴) خشونت شدید لفظی و فیزیکیای که در این جنبش اجتماعی دیده میشود...
۵) ...امکان حل و فصل وضعیت خصومتآمیز بین مردم تغذیهکنندهی جنبش اجتماعی از یک سو و حکومت از سوی دیگر وجود ندارد...
۸) با تداوم جنبش، ساز و کارهای سرکوب بهتدریج ضعیفتر و ضعیفتر میشود...
۹) تداوم طولانیی تقابل خشونتبار نیروهای جنبش و حکومت ...
در پایان ضمن آرزوی بهروزی و توفیق بیش از پیش برای دکتر محدثی نازنین امیدوارم با تکمیل این پروژه شاهد ارتقای کیفی آن در سایه ی استمرار تلاش های وی باشیم. هدف از این جستار کمک به بهبود نسبی کار تحقیقی از حیث کاربست مفهومی و رفع کاستی های احتمالی می باشد به نظر می رسد تلاش محدثی ناظر بر جا انداختن تمایز بین خیزش و جنبش در مقدمات این تحلیل در بخش پایانی با اطلاق متشتت آنها و تذبذب در به کارگیری "خیزش"یا "جنبش"برای توصیف حوادث اخیر مخدوش می گردد. حتی میان یادداشت های ایشان که هنوز در کانال وی موجود هست با این فایل نهایی در خصوص استفاده از جنبش و خیزش می توان مغایرت هایی را در یک گزاره و عبارت واحد بازیافت.( به عنوان مثال این عبارت " این جنبش اجتماعی جنبشی بزرگ مقیاس و کشوری است..." در فایل جمعبندی هنوز به این شکل "این خیزش اجتماعی خیزشی بزرگ مقیاس و کشوری است..." در یادداشت های تلگرامی قابل ملاحظه می باشد) به جهت ارتقای این جهد علمی تذکار این موارد را هم جهت با این جد و جهد قابل تقدیر مفیده فایده قلمداد نمودم. کمترین فایده ی تحلیل جامعهشناختی این حوادث آشنایی با ادبیات نظری و تئوریک این حوزه ی تحلیل اعم از تعاریف اولیه ی مفاهیمی از قبیل خیزش و جنبش و تمایزات و قرابت های آنهاست که در طول زمان در بستر یک روند اجتماعی تحول می یابند.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر حسن محدثی در مقام یک جامعهشناس انتقادی از آنجایی که از انتقاد بیشتر از تمجید استقبال می کند از مجموعه ی محسنات و نقاط قوتی که بر تحلیل های وی در خصوص حوادث اخیر کشور مترتب هست فاکتور گرفته به بازنمود یک ناهمخوانی مشهود در صدر و ذیل این تحلیل اکتفا می کنم باشد که به کار خوانندگان این تحلیل و شخص ایشان در مقام تجدید نظر مفید فایده واقع گردد.
در یک عبارت اصل مدعای خویش را عنوان کرده در ادامه به ارائه شاهد مثال هایی از خود متن می پردازم. آنچه به چشم غیر مسلح در این نوشتارهای ارزشمند (از حیث جامعهشناختی) ولی لاجرم شتابزده (به جهت جنس پدیدار اجتماعی در حال صیرورت) کاملا مشهود است کاربرد مکرر "خیزش" در صدر این تحلیل ها و استعمال مکرر "جنبش" در ذیل آن می باشد؛ به نحوی که به نظر می رسد مساعی ایشان از حیث کاربست مفهومی در عناوین و سطور اولیه تحلیل ها برای جا انداختن تمایز "خیزش" با "جنبش" توسط خود ایشان در نتیجه گیری و بخش پایانی تحلیل راه به نقطه ی قابل اتکایی نمی برد. حال می پردازیم به ارائه چند شاهد مثال با این توضیح که ارائه همه ی آنها از حوصله این جستار بیرون است.
عنوان: چشم انداز نظری به خیزش اجتماعی ایران
[در عنوان تمام یادداشت های تلگرامی و در مقدمات جمع بندی اخیر بارها از خیزش برای توصیف حوادث اخیر استفاده شده است]
نتیجهگیری: استنباطات نظریی نیازمند بررسیی تجربی
[شماره ها بر اساس چینش خود محدثی در متن]
۱) این جنبش اجتماعی جنبشی بزرگ مقیاس و کشوری است...
۲) نارضایتیی اجتماعی در این "خیزش" هم به صورت انباشت منتشر و هم به صورت انباشت متمرکز وجود دارد. از این رو، منبع سوخت یا تغذیهی این "خیزش" اجتماعی، نیرومند و مستمر است. حتا اگر "جنبش" مهار شود، این منبع تغذیه برای خیزشهای بعدی کار خواهد کرد و آنها را هم تغذیه خواهد نمود و تا زمانی که این نارضایتیها مدیریت موثری نشوند (یعنی خواستههای ناراضیان برآورده نشوند)، میتوان احتمال وقوع "خیزش"های بعدی را داد.
۴) خشونت شدید لفظی و فیزیکیای که در این جنبش اجتماعی دیده میشود...
۵) ...امکان حل و فصل وضعیت خصومتآمیز بین مردم تغذیهکنندهی جنبش اجتماعی از یک سو و حکومت از سوی دیگر وجود ندارد...
۸) با تداوم جنبش، ساز و کارهای سرکوب بهتدریج ضعیفتر و ضعیفتر میشود...
۹) تداوم طولانیی تقابل خشونتبار نیروهای جنبش و حکومت ...
در پایان ضمن آرزوی بهروزی و توفیق بیش از پیش برای دکتر محدثی نازنین امیدوارم با تکمیل این پروژه شاهد ارتقای کیفی آن در سایه ی استمرار تلاش های وی باشیم. هدف از این جستار کمک به بهبود نسبی کار تحقیقی از حیث کاربست مفهومی و رفع کاستی های احتمالی می باشد به نظر می رسد تلاش محدثی ناظر بر جا انداختن تمایز بین خیزش و جنبش در مقدمات این تحلیل در بخش پایانی با اطلاق متشتت آنها و تذبذب در به کارگیری "خیزش"یا "جنبش"برای توصیف حوادث اخیر مخدوش می گردد. حتی میان یادداشت های ایشان که هنوز در کانال وی موجود هست با این فایل نهایی در خصوص استفاده از جنبش و خیزش می توان مغایرت هایی را در یک گزاره و عبارت واحد بازیافت.( به عنوان مثال این عبارت " این جنبش اجتماعی جنبشی بزرگ مقیاس و کشوری است..." در فایل جمعبندی هنوز به این شکل "این خیزش اجتماعی خیزشی بزرگ مقیاس و کشوری است..." در یادداشت های تلگرامی قابل ملاحظه می باشد) به جهت ارتقای این جهد علمی تذکار این موارد را هم جهت با این جد و جهد قابل تقدیر مفیده فایده قلمداد نمودم. کمترین فایده ی تحلیل جامعهشناختی این حوادث آشنایی با ادبیات نظری و تئوریک این حوزه ی تحلیل اعم از تعاریف اولیه ی مفاهیمی از قبیل خیزش و جنبش و تمایزات و قرابت های آنهاست که در طول زمان در بستر یک روند اجتماعی تحول می یابند.