✅پرسش از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
آیا از فلسفه انتظار تبعیت و متابعت از مشهورات عقل متعارف و مشترک جمعی را داریم؟! آیا فیلسوف باید در حد یک ایدئولوگ فروکاسته شود؛ خواه ایدئولوگ نظم حاکم؛ خواه ایدئولوگ جریانات سیاسی!
نگارنده البته چنین نمی اندیشند؛ رسالت اهل اندیشه و اهل فلسفه طرح پرسش های بنیادین و اتفاقا زیر سوال بردن مشهورات بدیهی پنداشته عقل مشترک است!
حال برگردیم به عنوان این جستار: "پرسش از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما"؛ در چند ماه اخیر سخن از "زن؛ زندگی؛ آزادی" زیاد گفته و شنیده می شود؛ نگارنده در عدم اطلاق جنبش به این تریلوژی تعمد دارد؛ بی تردید در صورتی که این خواست تحول از سوی جامعه با عناوینی مثل جنبش و انقلاب صورت بندی شود؛ به جهت خصلت مدرن آن ها برای واکاوی نسبت این تریلوژی با سنت تاریخی در بادی امر دچار مشکل می شویم.
بیژن عبدالکریمی به عنوان یک اهل فلسفه فعال در صحنه ی کنشگری اجتماعی طی مصاحبه ای از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و نیز با امر ایرانی پرسش کرده است.
بدیهی است ایشان به خصلت جنبش های مدرن آشناست؛ و بارها از زبان خود ایشان تذکار به ضرورت به رسمیت شناختن زیست جهان جدید و سوژه مدرن را شنیده ایم، اما وقتی همین شخص از نسبت این سه گانه با سنت تاریخی پرسش می کند حق نداریم پویه های ایشان را از سطح "فنومنولوژی" به سطح "تئولوژی" تقلیل دهیم. بر کسی پوشیده نیست که ترجیع بند سخنان عبدالکریمی در دو دهه گذشته دعوت به فهم سوژه ی مدرن و ضرورت ایجاد وفاق میان دوقطبی نوگرا/سنت گرا بوده است.
عبدالکریمی می گوید: "ما باید میان زنی که رخت سنت را یک سره بر تن کرده است و هیچ درکی از زیستجهان و سوبژه مدرن ندارد و زنی که میخواهد تمامی معیارهای سنتی را کنار گذاشته و یکسره با معیارهای غربی پیش رود باید افق تازۀ دیگری را نشان دهیم، افقی که هم نیروهای سنتی و هم نیروهای نوگرای ما از فهم آن ناتوان بوده، میتواند ما را هم از گسیختگی اجتماعی و تاریخی رهایی بخشد و هم به غلبه بر فضا و شکاف دوقطبی جامعه یاری دهد."
نویسنده ی "پایان تئولوژی" با طرح این پرسش به دنبال چیست؟! نگارنده قصد دارد در نوشته های آتی به این پرسش بپردازد و ملاحظات انتقادی خویش را پس از تکمیل، تقدیم مخاطبان فرهیخته کند؛ در اينجا با تذکار چند مورد به این جستار خاتمه می دهم:
عبدالکریمی دارای دکترین هست، او برای بقای ایران و ایرانی در جهان جدید، در سطح انتولوژیک، و در راستای ارتقای امکانات فلسفی مواجهه با پرسشهای ناشی از جهان جدید، در مجموعه آثار قلمی و غیر قلمی خویش، اهل نظر را به تامل در باب الهیات به معنی الاعم به جای الهیات به معنی الاخص فرا می خواند.
گشودگی به هستی، اندیشیدن با مقولات جهان جدید، مواجهه پدیدارشناسانه با غرب و نیز با سنت تاریخی و دینی، به رسمیت شناختن جهان جدید، تذکار تقدیر تاریخی انسان ایرانی در دل تاریخ جهانی، دیالکتیک امر محلی و امر جهانی، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، دعوت به حقیقت جویی جنون آمیز برای تمهید مقومات عقلانیت، دعوت به اندیشیدن در باب نیهیلیسم به عنوان مهمترین مسئله فلسفی روزگار مدرن و ...
تلاش برای ايجاد زمینه ی گفتگو با آحاد مردم از هر طیفی و با زبان مخصوص به آن طیف، مخصوصا با جوانان و دانشجویان، و گفتگو با روشنفکران، حوزویان، مدافعان امنیت، قدرت سیاسی و ...نوگرایان و سنت گرایان در جهت ایجاد وفاق ملی...
دعوت روشنفکران و نخبگان به یک شیفت پارادایمی، برای تغییر منطق تحلیل، و تبیین علل ناکامی جریانات دموکراسی خواهی و اصلاحی، دعوت به اندیشیدن به فرماسیون های هستی اجتماعی متضمن جامعه ی مدنی، و تلاش برای استفاده از سرمایه های فکری برای عبور از بحران ها و عدم تکرار حرکت های هیجانی، تذکار به عواقب تاریک بنیادگرایی ...
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
آیا از فلسفه انتظار تبعیت و متابعت از مشهورات عقل متعارف و مشترک جمعی را داریم؟! آیا فیلسوف باید در حد یک ایدئولوگ فروکاسته شود؛ خواه ایدئولوگ نظم حاکم؛ خواه ایدئولوگ جریانات سیاسی!
نگارنده البته چنین نمی اندیشند؛ رسالت اهل اندیشه و اهل فلسفه طرح پرسش های بنیادین و اتفاقا زیر سوال بردن مشهورات بدیهی پنداشته عقل مشترک است!
حال برگردیم به عنوان این جستار: "پرسش از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما"؛ در چند ماه اخیر سخن از "زن؛ زندگی؛ آزادی" زیاد گفته و شنیده می شود؛ نگارنده در عدم اطلاق جنبش به این تریلوژی تعمد دارد؛ بی تردید در صورتی که این خواست تحول از سوی جامعه با عناوینی مثل جنبش و انقلاب صورت بندی شود؛ به جهت خصلت مدرن آن ها برای واکاوی نسبت این تریلوژی با سنت تاریخی در بادی امر دچار مشکل می شویم.
بیژن عبدالکریمی به عنوان یک اهل فلسفه فعال در صحنه ی کنشگری اجتماعی طی مصاحبه ای از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و نیز با امر ایرانی پرسش کرده است.
بدیهی است ایشان به خصلت جنبش های مدرن آشناست؛ و بارها از زبان خود ایشان تذکار به ضرورت به رسمیت شناختن زیست جهان جدید و سوژه مدرن را شنیده ایم، اما وقتی همین شخص از نسبت این سه گانه با سنت تاریخی پرسش می کند حق نداریم پویه های ایشان را از سطح "فنومنولوژی" به سطح "تئولوژی" تقلیل دهیم. بر کسی پوشیده نیست که ترجیع بند سخنان عبدالکریمی در دو دهه گذشته دعوت به فهم سوژه ی مدرن و ضرورت ایجاد وفاق میان دوقطبی نوگرا/سنت گرا بوده است.
عبدالکریمی می گوید: "ما باید میان زنی که رخت سنت را یک سره بر تن کرده است و هیچ درکی از زیستجهان و سوبژه مدرن ندارد و زنی که میخواهد تمامی معیارهای سنتی را کنار گذاشته و یکسره با معیارهای غربی پیش رود باید افق تازۀ دیگری را نشان دهیم، افقی که هم نیروهای سنتی و هم نیروهای نوگرای ما از فهم آن ناتوان بوده، میتواند ما را هم از گسیختگی اجتماعی و تاریخی رهایی بخشد و هم به غلبه بر فضا و شکاف دوقطبی جامعه یاری دهد."
نویسنده ی "پایان تئولوژی" با طرح این پرسش به دنبال چیست؟! نگارنده قصد دارد در نوشته های آتی به این پرسش بپردازد و ملاحظات انتقادی خویش را پس از تکمیل، تقدیم مخاطبان فرهیخته کند؛ در اينجا با تذکار چند مورد به این جستار خاتمه می دهم:
عبدالکریمی دارای دکترین هست، او برای بقای ایران و ایرانی در جهان جدید، در سطح انتولوژیک، و در راستای ارتقای امکانات فلسفی مواجهه با پرسشهای ناشی از جهان جدید، در مجموعه آثار قلمی و غیر قلمی خویش، اهل نظر را به تامل در باب الهیات به معنی الاعم به جای الهیات به معنی الاخص فرا می خواند.
گشودگی به هستی، اندیشیدن با مقولات جهان جدید، مواجهه پدیدارشناسانه با غرب و نیز با سنت تاریخی و دینی، به رسمیت شناختن جهان جدید، تذکار تقدیر تاریخی انسان ایرانی در دل تاریخ جهانی، دیالکتیک امر محلی و امر جهانی، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، دعوت به حقیقت جویی جنون آمیز برای تمهید مقومات عقلانیت، دعوت به اندیشیدن در باب نیهیلیسم به عنوان مهمترین مسئله فلسفی روزگار مدرن و ...
تلاش برای ايجاد زمینه ی گفتگو با آحاد مردم از هر طیفی و با زبان مخصوص به آن طیف، مخصوصا با جوانان و دانشجویان، و گفتگو با روشنفکران، حوزویان، مدافعان امنیت، قدرت سیاسی و ...نوگرایان و سنت گرایان در جهت ایجاد وفاق ملی...
دعوت روشنفکران و نخبگان به یک شیفت پارادایمی، برای تغییر منطق تحلیل، و تبیین علل ناکامی جریانات دموکراسی خواهی و اصلاحی، دعوت به اندیشیدن به فرماسیون های هستی اجتماعی متضمن جامعه ی مدنی، و تلاش برای استفاده از سرمایه های فکری برای عبور از بحران ها و عدم تکرار حرکت های هیجانی، تذکار به عواقب تاریک بنیادگرایی ...
Audio
✅ویژگیهای غیرتئولوژیک-غیرسکولار
اندیشه ی شریعتی در مجموعه آثار "زن"!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
اندیشه ی شریعتی در مجموعه آثار "زن"!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
Forwarded from Tarane F
✍سید جواد میری مینق
تاملاتی در باب معیارهای بیژن عبدالکریمی درباره عدم سازگاری شعارهای جنبش "زن، زندگی، آزادی" با "سنت حِکمی و فلسفی" و بینسبتی آن با "سنت تاریخی ما"
شعار «زن، زندگی، آزادی» شعاری است که پشتوانه حِکمی و فلسفی ندارد و با سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد و خود را در شورش بر سنت آشکار میسازد.
دکتر بیژن عبدالکریمی
✍جنبش "زن زندگی آزادی" به گفته دکتر عبدالکریمی پشتوانه "حِکمی و فلسفی" ندارد و از آن مهمتر هم با "سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد".
✍نتیجه این دو گزاره این است که معیار پذیرش یا عدم پذیرش ایرانیان در مواجهه با "امور جدید" باید مبتنی بر معاییری باشد که واجد دو شرط اساسی ذیل باشد:
۱. سازگاری با سنت تاریخی ما
۲. دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی
✍اگر حتی بپذیریم این جنبش و شعار "زن زندگی آزادی" انیرانی است اما آیا واقعاً ما میتوانیم چنین مواجههایی با پدیدههای انسانی و تمدنی داشته باشیم؟ به عبارت دیگر، آیا این امکان وجود دارد که ما پدیدهها را اینگونه فیلتر کنیم؟
✍البته من هنوز پرسش از این نکردهام که آیا ما "یک" سنت تاریخی داریم یا اساساً دارای یک سنت حِکمی و فلسفی در ایران هستیم یا خودِ این اصرار بر سنت حِکمی و فلسفی سینگولار یک برساخت جدید است و متعلق نه به "جهان سنت" بل فرآورده "زیست جهان مدرن" که عبدالکریمی در تلاش است ایران را از آن جدا کند؟
✍اما اجازه دهید بعداً به این موضوع بپردازیم و در اینجا به نکته دیگری اشاره کنیم که نشان میدهد پایههای استدلالات عبدالکریمی بسیار سست است و نه تنها پدیدارشناسانه افقی نمیگشاید بل افق ایران را در موقعیت تنگتری قرار میدهد.
✍او میگوید برای اینکه در دام شعار این جنبش نیفتیم که ضد سنت تاریخی ماست ما باید معیاری برای سنجش داشته باشیم و معاییر دوگانه او "سازگاری با سنت تاریخی ما" و "دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی" است اما سوال اینجاست که آیا مثلاً فقط شعارهای این جنبش است که از بیرون از ایران زیست جهان ما را اِشغال کرده است و خودی نیست؟ من چند نمونه را خدمت شما ارائه میدهم: تفکیک قوا؛ دموکراسی؛ زندان؛ بانک؛ علم به معنای ساینس؛ تکنولوژی نه فقط به معنای وسیله بل شیوه زیست؛ پزشکی جدید و غیر سنتی؛ یونیورسیتی و دانشگاه جدید ... کدامیک از این امور برآمده از سنت تاریخی اصیل ما هستند و چه نسبتی با سنت حِکمی و فلسفی ما داشتهاند و اگر مدرنیسم زیست جهان ما را متحول نکرده بود آیا اساساً امکان خلق و آفرینش هیچکدام از آنها از درون سنت اصیل حِکمی ما وجود داشت؟
✍اما مهمتر از این نکات به نظرم خلق اینترنت است که از سنت "اصیل" حکمی و فقهی و دینی و فلسفی ما ریشه نگرفته و بهمین دلیل هم حاکمیت با آن برخورد قاطعانه میکند ولی اگر ما بخواهیم مبنایی منطق فهم دوست عزیزم دکتر عبدالکریمی را پیگیری کنیم نه تنها باید جنبش زن زندگی آزادی را "غیر اصیل" بدانیم و طرد و سرکوب کنیم بل اینترنت را هم که نسبتی با سنت اصیل ما ندارد حذف و نابودش کنیم. زیرا عبدالکریمی معیاری برای تشخیص اصالت و عدم اصالت بدست میدهد و آن اینست
"... اگر اندیشه ای مستقل از سنت تاریخی خودش باشد بیریشه است و نمی تواند اثرگذار باشد".
✍آیا اینترنت از سنت تاریخی ما است؟ خیر! آیا بیریشه است؟ با خوانش عبدالکریمی بله بی ریشه است زیرا مال سنت تاریخی ما نیست. آیا اثرگذار است؟شدیداً اثر گذاشته است بر هویت و ماهیت و کینونیت ما.
✍اما این چطور ممکن است. عبدالکریمی میگوید جنبش زن زندگی و آزادی مال سنت تاریخی ما نیست و بیریشه است پس نمیتواند اثرگذار باشد ولی مقوله دیگر یعنی اینترنت که دقیقاً همان مولفههای "مستقل از سنت ما" و "بیریشهگی" را داراست ولی اثرگذار است. این تناقض را چه کنیم؟
✍البته منطق مواجهه حاکمیت و دوستم عبدالکریمی یکسان است. زیرا هر دو ما را دعوت به طرد و حذف هر آنچه "مستقل از سنت ما" و "بیریشهگی" میکنند ولی عبدالکریمی میگوید طرد و حذف کردن او مبتنی بر "پدیدارشناسی" است ولی حکومت این حذف جنبش و اینترنت و هر آنچه غیرخودی است را بر اساس نگاه متصلب "تئولوژیکال" انجام میدهد ولی چه جالب است که نتیجه تئولوژی و فنومنولوژی در ساحت امر واقع یکسان است.
✍اما باید از دکتر عبدالکریمی بپرسیم چرا او در نقد و رد جنبش کنونی منطبق بر منطق سنت تاریخی و سنت حِکمی و فلسفی استفاده میکند ولی در رد و حذف اینترنت که بزرگترین انقلاب قرن بیستم و اکنون هست هیچ نمیگوید؟
✍زیرا اگر دغدغه حفظ "پروین" در برابر "فروغ" است (البته در یادداشت دیگر خواهم گفت که ما دائماً بین دوگانهها قرار نداریم و مجبور نیستیم بین فروغ و پروین برگزینیم بل عالمتاج هم در تاریخ ما هست که هم زن بود و هم سنت و هم مذهب و هم نظام پدرسالار و هم عرف را نقد میکرد و هم غرب را درک میکرد و هم پایبند به زنانگی خود بود) آنگاه مخاطرات و قدرت تخریب
تاملاتی در باب معیارهای بیژن عبدالکریمی درباره عدم سازگاری شعارهای جنبش "زن، زندگی، آزادی" با "سنت حِکمی و فلسفی" و بینسبتی آن با "سنت تاریخی ما"
شعار «زن، زندگی، آزادی» شعاری است که پشتوانه حِکمی و فلسفی ندارد و با سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد و خود را در شورش بر سنت آشکار میسازد.
دکتر بیژن عبدالکریمی
✍جنبش "زن زندگی آزادی" به گفته دکتر عبدالکریمی پشتوانه "حِکمی و فلسفی" ندارد و از آن مهمتر هم با "سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد".
✍نتیجه این دو گزاره این است که معیار پذیرش یا عدم پذیرش ایرانیان در مواجهه با "امور جدید" باید مبتنی بر معاییری باشد که واجد دو شرط اساسی ذیل باشد:
۱. سازگاری با سنت تاریخی ما
۲. دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی
✍اگر حتی بپذیریم این جنبش و شعار "زن زندگی آزادی" انیرانی است اما آیا واقعاً ما میتوانیم چنین مواجههایی با پدیدههای انسانی و تمدنی داشته باشیم؟ به عبارت دیگر، آیا این امکان وجود دارد که ما پدیدهها را اینگونه فیلتر کنیم؟
✍البته من هنوز پرسش از این نکردهام که آیا ما "یک" سنت تاریخی داریم یا اساساً دارای یک سنت حِکمی و فلسفی در ایران هستیم یا خودِ این اصرار بر سنت حِکمی و فلسفی سینگولار یک برساخت جدید است و متعلق نه به "جهان سنت" بل فرآورده "زیست جهان مدرن" که عبدالکریمی در تلاش است ایران را از آن جدا کند؟
✍اما اجازه دهید بعداً به این موضوع بپردازیم و در اینجا به نکته دیگری اشاره کنیم که نشان میدهد پایههای استدلالات عبدالکریمی بسیار سست است و نه تنها پدیدارشناسانه افقی نمیگشاید بل افق ایران را در موقعیت تنگتری قرار میدهد.
✍او میگوید برای اینکه در دام شعار این جنبش نیفتیم که ضد سنت تاریخی ماست ما باید معیاری برای سنجش داشته باشیم و معاییر دوگانه او "سازگاری با سنت تاریخی ما" و "دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی" است اما سوال اینجاست که آیا مثلاً فقط شعارهای این جنبش است که از بیرون از ایران زیست جهان ما را اِشغال کرده است و خودی نیست؟ من چند نمونه را خدمت شما ارائه میدهم: تفکیک قوا؛ دموکراسی؛ زندان؛ بانک؛ علم به معنای ساینس؛ تکنولوژی نه فقط به معنای وسیله بل شیوه زیست؛ پزشکی جدید و غیر سنتی؛ یونیورسیتی و دانشگاه جدید ... کدامیک از این امور برآمده از سنت تاریخی اصیل ما هستند و چه نسبتی با سنت حِکمی و فلسفی ما داشتهاند و اگر مدرنیسم زیست جهان ما را متحول نکرده بود آیا اساساً امکان خلق و آفرینش هیچکدام از آنها از درون سنت اصیل حِکمی ما وجود داشت؟
✍اما مهمتر از این نکات به نظرم خلق اینترنت است که از سنت "اصیل" حکمی و فقهی و دینی و فلسفی ما ریشه نگرفته و بهمین دلیل هم حاکمیت با آن برخورد قاطعانه میکند ولی اگر ما بخواهیم مبنایی منطق فهم دوست عزیزم دکتر عبدالکریمی را پیگیری کنیم نه تنها باید جنبش زن زندگی آزادی را "غیر اصیل" بدانیم و طرد و سرکوب کنیم بل اینترنت را هم که نسبتی با سنت اصیل ما ندارد حذف و نابودش کنیم. زیرا عبدالکریمی معیاری برای تشخیص اصالت و عدم اصالت بدست میدهد و آن اینست
"... اگر اندیشه ای مستقل از سنت تاریخی خودش باشد بیریشه است و نمی تواند اثرگذار باشد".
✍آیا اینترنت از سنت تاریخی ما است؟ خیر! آیا بیریشه است؟ با خوانش عبدالکریمی بله بی ریشه است زیرا مال سنت تاریخی ما نیست. آیا اثرگذار است؟شدیداً اثر گذاشته است بر هویت و ماهیت و کینونیت ما.
✍اما این چطور ممکن است. عبدالکریمی میگوید جنبش زن زندگی و آزادی مال سنت تاریخی ما نیست و بیریشه است پس نمیتواند اثرگذار باشد ولی مقوله دیگر یعنی اینترنت که دقیقاً همان مولفههای "مستقل از سنت ما" و "بیریشهگی" را داراست ولی اثرگذار است. این تناقض را چه کنیم؟
✍البته منطق مواجهه حاکمیت و دوستم عبدالکریمی یکسان است. زیرا هر دو ما را دعوت به طرد و حذف هر آنچه "مستقل از سنت ما" و "بیریشهگی" میکنند ولی عبدالکریمی میگوید طرد و حذف کردن او مبتنی بر "پدیدارشناسی" است ولی حکومت این حذف جنبش و اینترنت و هر آنچه غیرخودی است را بر اساس نگاه متصلب "تئولوژیکال" انجام میدهد ولی چه جالب است که نتیجه تئولوژی و فنومنولوژی در ساحت امر واقع یکسان است.
✍اما باید از دکتر عبدالکریمی بپرسیم چرا او در نقد و رد جنبش کنونی منطبق بر منطق سنت تاریخی و سنت حِکمی و فلسفی استفاده میکند ولی در رد و حذف اینترنت که بزرگترین انقلاب قرن بیستم و اکنون هست هیچ نمیگوید؟
✍زیرا اگر دغدغه حفظ "پروین" در برابر "فروغ" است (البته در یادداشت دیگر خواهم گفت که ما دائماً بین دوگانهها قرار نداریم و مجبور نیستیم بین فروغ و پروین برگزینیم بل عالمتاج هم در تاریخ ما هست که هم زن بود و هم سنت و هم مذهب و هم نظام پدرسالار و هم عرف را نقد میکرد و هم غرب را درک میکرد و هم پایبند به زنانگی خود بود) آنگاه مخاطرات و قدرت تخریب
Forwarded from Tarane F
اینترنت به مراتب شدیدتر از جنبش زن زندگی آزادی است.
✍زیرا این جنبش در رادیکالترین فرمش میتواند روبنای قدرت سیاسی را در ایران تغییر بدهد ولی اینترنت زیربنا و ماهیت هستی اجتماعی ایرانیان را کن فیکون کرده است. اگر پدیدارشناسانه بخواهیم مواجهه داشته باشیم کدام خطر را باید برای حفظ "پروین" گوشزد کنیم؟
✍البته فکر میکنم هنوز این ایده در بین مدافعان "سنت تاریخی و حِکمی" شکل نگرفته که اینترنت چیزی بیش از یک "وسیله" و "ابزار" است اما به ضرس قاطع باید گفت که اینترنت "شیوه تفکر" نوینی است که نه با سنت حِکمی و نه با سنت تاریخی مد نظر دکتر عبدالکریمی نسبتی ندارد و از اندیشه جنسی "عبدالله اوجالان" هم خطرناکتر است.
✍یکی از پایههای مهم اینترنت مبتنی بر ایده "جهان مکانیکی" است که لایپنیتس طرح میکند و این عالَمیت مکانیکی با سنت حِکمی و "اصیل تاریخی ما" نسبتی ندارد ولی زیربنای هستی اجتماعی ما را درنوردیده و آن را از جایش کنده و "جا-به-جا" کرده است و ما بدون هیچ ترس و دلهرهایی با آن زندگی میکنیم و هیچ پرسشی از اصالت یا عدم اصالتش نکردهایم.
✍جاستین اسمیث فیلسوف علم و تاریخ علم در پاریس میگوید اینترنت و جهان درون و پیرامون آن "آنچیزی نیست که ما بدواً تصور میکنیم". این انقلابی بس بزرگتر از انقلابات پیشین بشریت است و از قضا "نسبتی" هم با سنت حِکمی و فلسفی و فقهی ما ندارد ولی ما آن را پذیرفتهایم. بنابراین ملاک پذیرش یا رد امور نمیتواند معاییری باشند که دکتر عبدالکریمی ارائه دادهاند.
✍زیرا اگر با معیارهای او بخواهیم جامعه و تحولات اجتماعی را صورتبندی و مدیریت کنیم باید بسیاری از مظاهر جهان جدید را از ایران بیرون بیندازیم و من واقعاً نمیدانم آیا آنگاه امکان تداوم خواهیم داشت؟
سیدجوادمیری
ادامه دارد ...
@seyedjavadmiri
✍زیرا این جنبش در رادیکالترین فرمش میتواند روبنای قدرت سیاسی را در ایران تغییر بدهد ولی اینترنت زیربنا و ماهیت هستی اجتماعی ایرانیان را کن فیکون کرده است. اگر پدیدارشناسانه بخواهیم مواجهه داشته باشیم کدام خطر را باید برای حفظ "پروین" گوشزد کنیم؟
✍البته فکر میکنم هنوز این ایده در بین مدافعان "سنت تاریخی و حِکمی" شکل نگرفته که اینترنت چیزی بیش از یک "وسیله" و "ابزار" است اما به ضرس قاطع باید گفت که اینترنت "شیوه تفکر" نوینی است که نه با سنت حِکمی و نه با سنت تاریخی مد نظر دکتر عبدالکریمی نسبتی ندارد و از اندیشه جنسی "عبدالله اوجالان" هم خطرناکتر است.
✍یکی از پایههای مهم اینترنت مبتنی بر ایده "جهان مکانیکی" است که لایپنیتس طرح میکند و این عالَمیت مکانیکی با سنت حِکمی و "اصیل تاریخی ما" نسبتی ندارد ولی زیربنای هستی اجتماعی ما را درنوردیده و آن را از جایش کنده و "جا-به-جا" کرده است و ما بدون هیچ ترس و دلهرهایی با آن زندگی میکنیم و هیچ پرسشی از اصالت یا عدم اصالتش نکردهایم.
✍جاستین اسمیث فیلسوف علم و تاریخ علم در پاریس میگوید اینترنت و جهان درون و پیرامون آن "آنچیزی نیست که ما بدواً تصور میکنیم". این انقلابی بس بزرگتر از انقلابات پیشین بشریت است و از قضا "نسبتی" هم با سنت حِکمی و فلسفی و فقهی ما ندارد ولی ما آن را پذیرفتهایم. بنابراین ملاک پذیرش یا رد امور نمیتواند معاییری باشند که دکتر عبدالکریمی ارائه دادهاند.
✍زیرا اگر با معیارهای او بخواهیم جامعه و تحولات اجتماعی را صورتبندی و مدیریت کنیم باید بسیاری از مظاهر جهان جدید را از ایران بیرون بیندازیم و من واقعاً نمیدانم آیا آنگاه امکان تداوم خواهیم داشت؟
سیدجوادمیری
ادامه دارد ...
@seyedjavadmiri
✅️چه باشد آنچه خوانندش "خرد ایرانی"!
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در این جستار بیشتر از آن که قصد داشته باشیم بر سر چیستی "خرد ایرانی" محاجه کنیم؛ با تکیه بر صورت بندی این مفهوم در سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی که در سمینار بازخوانی روایت داریوش شایگان از شاعرانگی ایرانیان (مورخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۸) ایراد کرده است؛ درصدد آنیم که در پنج محور به وجه تمایز خرد ایرانی با جایگزینهای رایج آن در پروژه های فکری و سیاسی بپردازیم:
۱- جایگزینی خرد ایرانی با عقلانیت جدید و خرافه عصر پیشرفت و ثنویت اندیشی عقل روشنگری از جانب روشنفکران و نوگرایان.
۲- جایگزینی خرد ایرانی به عنوان فقه الاکبر با فقه الاصغر شریعت از جانب حوزه
۳- جایگزینی خرد و حکمت ایرانی با ایدئولوژی از جانب قدرت سیاسی
۴- جایگزینی خرد ایرانی با اندیشه ی ایرانشهری که بیشتر مقارن عقل یونانی است از جانب متفکران ایرانشهر
۵- جایگزینی خرد ایرانی با معرفت شناسی و هرمنوتیک سوبژکتیویستی جدید از جانب روشنفکران به اصطلاح دینی.
عبدالکریمی طی یادداشتی در ۱ دی ۱۴۰۱ در پاسخ به یک مخاطب چنین می نویسد:
"...من تا آنجا که جانی در رمق دارم در برابر استبداد حکومتی و استبداد جامعه توده ای و روشنفکران ناروشنفکر و سیاست پیشگان سیاست نااندیش به نحو توأمان مقاومت خواهم کرد و کماکان اعتقاد دارم که مسیر صحیح و حقیقی این کشور از افقی فراسوی این دوقطبی سازی ها و ثنویت اندیشی های حکومت/ معترض، اسلام/ لیبرالیسم، فاشیست/ آزادیخواه و غیره عبور می کند. این افق تازه در آسمان سرزمینمان ایران آشکار شده است، لیکن سیاست زدگان و ایدئولوژیک اندیشان بیگانه از تفکر حکمی و فلسفی در حال حاضر با هیاهوهای دروغین شان فضا را تیره و تار ساخته و می سازند، اما امر ایرانی و خرد ایرانی، در فراسوی این دو قطبی سازی ها، همچون آب های زیرزمینی در لایه های زیرین زمین در حرکت است و در آینده ای نه چندان دور از لایه های زیرین خاک فوران خواهد کرد و برهوت عظیم دیارمان را، که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، سیراب خواهد ساخت.
با عشق و احترام به تو و همه جوانان خشمگین و معترض سرزمینم."
حال با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می رسانیم: "چه باشد آنچه خوانندش خرد ایرانی؟"
عبدالکریمی در جایی از همان سخنرانی سمینار فوق الذکر تلویحا چنین پاسخی به این سوال می دهد: " فردیت متافیزیکی قوم تاریخی ما "شاعرانگی" ماست؛ چیزی که ایرانی را ایرانی می کند" وی در ادامه می افزاید متفکر قوم تاریخی ما ایرانیان شاعران بزرگ ما هستند.
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
در این جستار بیشتر از آن که قصد داشته باشیم بر سر چیستی "خرد ایرانی" محاجه کنیم؛ با تکیه بر صورت بندی این مفهوم در سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی که در سمینار بازخوانی روایت داریوش شایگان از شاعرانگی ایرانیان (مورخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۸) ایراد کرده است؛ درصدد آنیم که در پنج محور به وجه تمایز خرد ایرانی با جایگزینهای رایج آن در پروژه های فکری و سیاسی بپردازیم:
۱- جایگزینی خرد ایرانی با عقلانیت جدید و خرافه عصر پیشرفت و ثنویت اندیشی عقل روشنگری از جانب روشنفکران و نوگرایان.
۲- جایگزینی خرد ایرانی به عنوان فقه الاکبر با فقه الاصغر شریعت از جانب حوزه
۳- جایگزینی خرد و حکمت ایرانی با ایدئولوژی از جانب قدرت سیاسی
۴- جایگزینی خرد ایرانی با اندیشه ی ایرانشهری که بیشتر مقارن عقل یونانی است از جانب متفکران ایرانشهر
۵- جایگزینی خرد ایرانی با معرفت شناسی و هرمنوتیک سوبژکتیویستی جدید از جانب روشنفکران به اصطلاح دینی.
عبدالکریمی طی یادداشتی در ۱ دی ۱۴۰۱ در پاسخ به یک مخاطب چنین می نویسد:
"...من تا آنجا که جانی در رمق دارم در برابر استبداد حکومتی و استبداد جامعه توده ای و روشنفکران ناروشنفکر و سیاست پیشگان سیاست نااندیش به نحو توأمان مقاومت خواهم کرد و کماکان اعتقاد دارم که مسیر صحیح و حقیقی این کشور از افقی فراسوی این دوقطبی سازی ها و ثنویت اندیشی های حکومت/ معترض، اسلام/ لیبرالیسم، فاشیست/ آزادیخواه و غیره عبور می کند. این افق تازه در آسمان سرزمینمان ایران آشکار شده است، لیکن سیاست زدگان و ایدئولوژیک اندیشان بیگانه از تفکر حکمی و فلسفی در حال حاضر با هیاهوهای دروغین شان فضا را تیره و تار ساخته و می سازند، اما امر ایرانی و خرد ایرانی، در فراسوی این دو قطبی سازی ها، همچون آب های زیرزمینی در لایه های زیرین زمین در حرکت است و در آینده ای نه چندان دور از لایه های زیرین خاک فوران خواهد کرد و برهوت عظیم دیارمان را، که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، سیراب خواهد ساخت.
با عشق و احترام به تو و همه جوانان خشمگین و معترض سرزمینم."
حال با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می رسانیم: "چه باشد آنچه خوانندش خرد ایرانی؟"
عبدالکریمی در جایی از همان سخنرانی سمینار فوق الذکر تلویحا چنین پاسخی به این سوال می دهد: " فردیت متافیزیکی قوم تاریخی ما "شاعرانگی" ماست؛ چیزی که ایرانی را ایرانی می کند" وی در ادامه می افزاید متفکر قوم تاریخی ما ایرانیان شاعران بزرگ ما هستند.
Forwarded from جمهوریت
📝📝چرا نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است!؟
✍محمد حسن علایی، جامعه شناس
⚛ @jomhuriyat
♈️نگرانی متفکر برای یک جامعه از سه وجه مهم است:
1️⃣متفکر پیشتر از دیگران، آینده ی جامعه و مناسبات را درک می کند و نگرانی مسئولانه ی او در جهت اثرگذاری بر روند حوادث است تا به عواقب و پیامدهای ناگوار برخی واقعیت های جامعه و برخی تصمیم ها و سیاست ها زنهار دهد، شاخک های حساس وی او را متعهد به سرنوشت جامعه می سازد و علی رغم وقوف به این نکته که "جهان صرفاً از خواست ها و اراده های ما پیروی نمی کند" اما از وجهه نظری پدیدارشناسانه به جهان و واقعیت هایش، جامعه را به فهم موقعیت و وضعیت خویش در جهان فرا می خواند و حدود "ما می توانیم" را برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های ملی به پرسش می گیرد.
2️⃣متفکر چشم جامعه است، می داند گام نهادن در کوره راه ها و بیراهه ها بی چراغ و قطب نما چه با آینده ی یک قوم و یک جامعه می کند و از این جهت فریاد بر می آورد که به هوش باشید که در چه مسیر پر سنگلاخی گام می نهید و انذار می دهد صرفا به امید مطامع شخصی و گروهی و با اتکا به توفیقات کوچک، با سرنوشت جامعه بازی نکنید و منافع گروهی و ملی و صلاح و فلاح کشور را به مخاطره نیاندازید.
3️⃣متفکر در هوای اندیشه تنفس می کند، به تولیدات فکری جامعه نظر دارد، وقتی عرصه را خالی می یابد وقتی فرآورده ها را تنک مایه و بی عمق و غیراصیل می یابد، در حقیقت مرگ تفکر را در می یابد و طبیعی است که نسبت به آینده ی جامعه ای که چراغ اندیشه در آن به خاموشی گرویده است، نگرانی خویش را ابراز کند و در برابر تنگ نظری ها و بی فکری ها بر آشوبد.
♈️نیاز نیست متفکر جامعه را به امید کاذب به آینده دل خوش سازد، چرا که اگر جامعه به متفکرین راستین خود اهمیت بدهد، به واقع می تواند به اصلاح امور تحت نور علم و دانش و یافت های متفکرین خویش امیدوار باشد. حال باید هر کجا که هستیم و به هر کاری که اشتغال داریم، به سوال این جستار بیاندیشیم، اینکه آیا به واقع نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است؟!
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
✍محمد حسن علایی، جامعه شناس
⚛ @jomhuriyat
♈️نگرانی متفکر برای یک جامعه از سه وجه مهم است:
1️⃣متفکر پیشتر از دیگران، آینده ی جامعه و مناسبات را درک می کند و نگرانی مسئولانه ی او در جهت اثرگذاری بر روند حوادث است تا به عواقب و پیامدهای ناگوار برخی واقعیت های جامعه و برخی تصمیم ها و سیاست ها زنهار دهد، شاخک های حساس وی او را متعهد به سرنوشت جامعه می سازد و علی رغم وقوف به این نکته که "جهان صرفاً از خواست ها و اراده های ما پیروی نمی کند" اما از وجهه نظری پدیدارشناسانه به جهان و واقعیت هایش، جامعه را به فهم موقعیت و وضعیت خویش در جهان فرا می خواند و حدود "ما می توانیم" را برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های ملی به پرسش می گیرد.
2️⃣متفکر چشم جامعه است، می داند گام نهادن در کوره راه ها و بیراهه ها بی چراغ و قطب نما چه با آینده ی یک قوم و یک جامعه می کند و از این جهت فریاد بر می آورد که به هوش باشید که در چه مسیر پر سنگلاخی گام می نهید و انذار می دهد صرفا به امید مطامع شخصی و گروهی و با اتکا به توفیقات کوچک، با سرنوشت جامعه بازی نکنید و منافع گروهی و ملی و صلاح و فلاح کشور را به مخاطره نیاندازید.
3️⃣متفکر در هوای اندیشه تنفس می کند، به تولیدات فکری جامعه نظر دارد، وقتی عرصه را خالی می یابد وقتی فرآورده ها را تنک مایه و بی عمق و غیراصیل می یابد، در حقیقت مرگ تفکر را در می یابد و طبیعی است که نسبت به آینده ی جامعه ای که چراغ اندیشه در آن به خاموشی گرویده است، نگرانی خویش را ابراز کند و در برابر تنگ نظری ها و بی فکری ها بر آشوبد.
♈️نیاز نیست متفکر جامعه را به امید کاذب به آینده دل خوش سازد، چرا که اگر جامعه به متفکرین راستین خود اهمیت بدهد، به واقع می تواند به اصلاح امور تحت نور علم و دانش و یافت های متفکرین خویش امیدوار باشد. حال باید هر کجا که هستیم و به هر کاری که اشتغال داریم، به سوال این جستار بیاندیشیم، اینکه آیا به واقع نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است؟!
#جمهوریت
⚛ @jomhuriyat
✅نشست تلگرامی این سه شنبه شب، 6 دی ماه، 1401، با عنوان «امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی» ( همراه با پاسخ به برخی انتقادات در خصوص نسبت میان شعار "زن، زندگی، آزادی" با سنت تاریخی ما)، با حضور بیژن عبدالکریمی، نشست هفتم، از ساعت 21 الی 22 ) (حدود یکساعت دیگر)
https://t.me/+gK7iRgDRTIg0MTE0
https://t.me/+gK7iRgDRTIg0MTE0
Telegram
بیژن عبدالکریمی - گروه قدیم
📌📃 مرامنامه گروه «دکتر بیژن عبدالکریمی»
https://t.me/bijanabdolkarimi/6935
لینک ورود به گروه نو:
https://t.me/+9aOzGShzea1mMDI0
تماس با مدیران گروه دکتر بیژن عبدالکریمی
https://t.me/+ua5Ge1EGagM0NmU8
https://t.me/bijanabdolkarimi/6935
لینک ورود به گروه نو:
https://t.me/+9aOzGShzea1mMDI0
تماس با مدیران گروه دکتر بیژن عبدالکریمی
https://t.me/+ua5Ge1EGagM0NmU8
Audio
✅پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و خرد ایرانی در گفتمان عبدالکریمی!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی7
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:
«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»
«همراه با پاسخ به برخی انتقادات در خصوص نسبت میان شعار "زن، زندگی، آزادی" با سنت تاریخی ما»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
✅ نشست هفتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۶ دی ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 21.5MB
مدت زمان: ۰۱:۰۲:۴۴
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»
«همراه با پاسخ به برخی انتقادات در خصوص نسبت میان شعار "زن، زندگی، آزادی" با سنت تاریخی ما»
💠 نشست اول
💠 نشست دوم
💠 نشست سوم
💠 نشست چهارم
💠 نشست پنجم
💠 نشست ششم
✅ نشست هفتم
🔻برگزار شده در نشستهای مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی
🗓تاریخ ۰۶ دی ۱۴۰۱
فرمت: mp3
حجم: 21.5MB
مدت زمان: ۰۱:۰۲:۴۴
#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی
گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
✅اولین واکنش عبدالکریمی نسبت به منتقدین!
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر بیژن عبدالکریمی در نشست تلگرامی مورخ ۶ دی در اولین واکنش نسبت به منتقدین به ارائه پاسخ های خویش پرداخت؛ عموم منتقدین نسبت به این گزاره ی عبدالکریمی که شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" نسبت وثیقی با سنت تاریخی ما ندارد واکنش نشان داده بودند؛ وی با تکرار مواضع پیشین خویش بر روی این نکته ی اساسی دست گذاشت که گزاره ی وی در یک سطح فلسفی و انتولوژیک طرح شده است ولی عموم منتقدین وی این گزاره ی حکمی را در سطح سیاسی؛ اجتماعی و جامعه شناختی فهم کرده اند و در واقع تاکید کرد که مقصود وی از اتخاذ این مواضع قربانی این رویکرد تقلیلگرایانه شده است.
پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی؛ از جانب یک اهل فلسفه می تواند مسموع واقع گردد؛ درست است که عبدالکریمی در تلاش های خویش کوشیده است بصیرت های بنیادین فلسفی را به خدمت سامان دادن به حیات اجتماعی ما در بیاورد اما نمی توان از ایشان انتظار داشت که از بیان مواضع فلسفی خویش پرهیز کند.
نگارنده در مقام دانش آموخته جامعه شناسی دو برخورد با این گزاره خواهم داشت؛
یک؛ فهم این گزاره با توجه به کارنامه عبدالکریمی در متن آثارش و فعالیت های وی؛ با عنایت به افق معنایی و منظومهی فکری و شبکه ی مفهومی وی، و با توجه به تبار اندیشه ی این متفکر دغدغه مند.
دو؛ پیامدهای این نوع مواجهه در ساحت جامعه شناختی و ارائه نقطه نظرات خویش پیرامون حساسیت های وی و منتقدین وی برای سرنوشت جامعه در این شرایط خطیر تاریخی.
دکتر عبدالکریمی در عمیق ترین سطح فلسفی مهمترین مسئله فلسفی جهان امروز را نیهیلیسم می داند و پیش تر ها هم بارها به آن تذکار داده است؛ بنابراین چندان دور از ذهن نیست که ایشان در خصوص جنبش اعتراضی جاری نیز در پی واکاوی نسبت آن با مسئله نیهیلیسم برآید و از آن جا که امکان گذر از نیهیلیسم را در سایه احیای بصیرتهای سنت تاریخی خویش متصور هست بدیهی هست که به اندیشیدن در خصوص نسبت شعارهای این جنبش با سنت تاریخی و خرد ایرانی دعوت کند. گفتن ندارد که ایشان فضای موجود جامعه را نبرد بین دو گونه از نیهیلیسم تشخیص داده است؛ نیهیلیسم تئولوژیک و نیهیلیسم مدرن و پسا مدرن!
اما برگردیم به بررسی پیامدهای جامعهشناختی این نوع مواجهه؛ یقینا از جهت گفتمان سازی و مفهوم پردازی می تواند مهم باشد؛ و من و امثال من می توانیم و باید در این خصوص بیاندیشیم. اما در میان سایر مخاطبین این متفکر مع الاسف این گزاره ها موجب می شود تا عبدالکریمی در دوگانه ی ساختگی ایشان کنار مردم و جنبش تلقی نشود و این جای بازاندیشی جدی دارد. اما خود بنده انتقادی که از این اهل فلسفه دارم این است که ایشان در مصاحبه ی با رکنا قدری شتابزده به صورتبندی مواضع خویش پرداختند قطعا ایشان به این نکته متفطن می باشند که جای بیان مواضع حکمی و فلسفی میان اهل اصطلاح هست و نه خبرگزاری ها و روزنامه ها که مجال تفصیل و تنقیح مطالب را از شخص سلب می کنند؛ امیدوارم در سایه گفتگوهای اهل نظر بهره ای برای سامان جامعه بحران زده ی ما حاصل شود.
دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
دکتر بیژن عبدالکریمی در نشست تلگرامی مورخ ۶ دی در اولین واکنش نسبت به منتقدین به ارائه پاسخ های خویش پرداخت؛ عموم منتقدین نسبت به این گزاره ی عبدالکریمی که شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" نسبت وثیقی با سنت تاریخی ما ندارد واکنش نشان داده بودند؛ وی با تکرار مواضع پیشین خویش بر روی این نکته ی اساسی دست گذاشت که گزاره ی وی در یک سطح فلسفی و انتولوژیک طرح شده است ولی عموم منتقدین وی این گزاره ی حکمی را در سطح سیاسی؛ اجتماعی و جامعه شناختی فهم کرده اند و در واقع تاکید کرد که مقصود وی از اتخاذ این مواضع قربانی این رویکرد تقلیلگرایانه شده است.
پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی؛ از جانب یک اهل فلسفه می تواند مسموع واقع گردد؛ درست است که عبدالکریمی در تلاش های خویش کوشیده است بصیرت های بنیادین فلسفی را به خدمت سامان دادن به حیات اجتماعی ما در بیاورد اما نمی توان از ایشان انتظار داشت که از بیان مواضع فلسفی خویش پرهیز کند.
نگارنده در مقام دانش آموخته جامعه شناسی دو برخورد با این گزاره خواهم داشت؛
یک؛ فهم این گزاره با توجه به کارنامه عبدالکریمی در متن آثارش و فعالیت های وی؛ با عنایت به افق معنایی و منظومهی فکری و شبکه ی مفهومی وی، و با توجه به تبار اندیشه ی این متفکر دغدغه مند.
دو؛ پیامدهای این نوع مواجهه در ساحت جامعه شناختی و ارائه نقطه نظرات خویش پیرامون حساسیت های وی و منتقدین وی برای سرنوشت جامعه در این شرایط خطیر تاریخی.
دکتر عبدالکریمی در عمیق ترین سطح فلسفی مهمترین مسئله فلسفی جهان امروز را نیهیلیسم می داند و پیش تر ها هم بارها به آن تذکار داده است؛ بنابراین چندان دور از ذهن نیست که ایشان در خصوص جنبش اعتراضی جاری نیز در پی واکاوی نسبت آن با مسئله نیهیلیسم برآید و از آن جا که امکان گذر از نیهیلیسم را در سایه احیای بصیرتهای سنت تاریخی خویش متصور هست بدیهی هست که به اندیشیدن در خصوص نسبت شعارهای این جنبش با سنت تاریخی و خرد ایرانی دعوت کند. گفتن ندارد که ایشان فضای موجود جامعه را نبرد بین دو گونه از نیهیلیسم تشخیص داده است؛ نیهیلیسم تئولوژیک و نیهیلیسم مدرن و پسا مدرن!
اما برگردیم به بررسی پیامدهای جامعهشناختی این نوع مواجهه؛ یقینا از جهت گفتمان سازی و مفهوم پردازی می تواند مهم باشد؛ و من و امثال من می توانیم و باید در این خصوص بیاندیشیم. اما در میان سایر مخاطبین این متفکر مع الاسف این گزاره ها موجب می شود تا عبدالکریمی در دوگانه ی ساختگی ایشان کنار مردم و جنبش تلقی نشود و این جای بازاندیشی جدی دارد. اما خود بنده انتقادی که از این اهل فلسفه دارم این است که ایشان در مصاحبه ی با رکنا قدری شتابزده به صورتبندی مواضع خویش پرداختند قطعا ایشان به این نکته متفطن می باشند که جای بیان مواضع حکمی و فلسفی میان اهل اصطلاح هست و نه خبرگزاری ها و روزنامه ها که مجال تفصیل و تنقیح مطالب را از شخص سلب می کنند؛ امیدوارم در سایه گفتگوهای اهل نظر بهره ای برای سامان جامعه بحران زده ی ما حاصل شود.
Forwarded from نطقیات
💢 پاسخ به اظهارات دکتر بیژن عبدالکریمی
✍ دکتر مریم نصر اصفهانی
🔺 چند روز است اظهارات بیژن عبدالکریمی درباره «زن، زندگی، آزادی» و مشخصاً اشارات او به زنان بحثانگیز شده است. از دانشآموختگان فلسفه که زن هم هستند انتظار رفته که به ایشان پاسخ دهند. من به دلیل مشکلات عدیده اینترنتی اصل حرف را نشنیدهام و صرفا نقلها و صورتبندی استدلال را خواندهام.
به کانال ایشان سر زدم و متوجه شدم بحث داغی میان «مردان» درباره «زنان» و نمایندگان/ الگوهای شایسته آنان (پروین؟ فروغ؟ زرین تاج؟) درگرفته است.
***
🔺 چند روز پیش برای سخنرانی جایی بودم، دانشجویی جلویم را گرفت که ما دنبال الگوی سوم زن مسلمان هستیم چون «زن غربی که لخت است و زن شرقی هم عامی و...»
چندبار پرسیدم: واقعا؟ «زن غربی» لخت است؟
و دوستم که ماجرا را برایش تعریف میکردم پرسید: واقعاً؟ زن شرقی عامی است؟ مادران شجاع و داغ فرزند دیده ما علمی هستند؟ مادر سهراب اعرابی یا مادر ستار بهشتی؟
***
🔺باری
انتظار نداشتم همین حرفها را از دهان عبدالکریمی بشنوم. گرچه اطمینان دارم او، و همه استادانی که در کانالش به دنبال یافتن مصداق الگویِ سومی برای زن مسلمانِ ایرانی هستند کاملاً صادقانه اینطور زن ستیزانه از زن دفاع میکنند.
🔺حرفها همان حرفهای چهل سال پیش است، مردان بگردند الگویی برای زنان پیدا کنند. زنی هم اگر بخواهد نظر دهد اگر مخالف باشد غربی (پس فمینیستی-هالیوودی) فکر میکند یا نهایتاً اجازه دارد موافق نظر آنها باشد. مثل اولین نسل از زنان انقلابی که هنوز هم فعالند در همه طیفها؛ دنبال الگوی سوم سازگار با نظر آقایان.
که نتایج زنستیزانه و مردسالارانه آن را سالهاست شاهدیم. هیولای ترسناک «زن غربی» و موجود مفلوکی که «زن شرقی» است باید در الگوی سوم طرد شوند.
🔺 این قبای کهنه؛ که بگردیم چیزی در دل سنت خودمان پیدا کنیم و الگوی سوم را بسازیم هیچ رقمه (دست کم) بر تن مفهوم پردازی در باره زن در ایران نمینشیند.
🔺زن در سنت فکری و حکمی ما «غیر» است. غیر مطلق است. زن و زنانگی همیشه سرکوب و تحقیر شده. مردان برایش تعیین تکلیف کردهاند و خوب و بدش را نشان دادهاند: زن خوب (مطابق الگوی مطلوب فهم ما) و زن بد (نامطلوب برای ما).
🔺دروغی بزرگتر از این وجود ندارد که سنت حکمی ما به جنسیت بیتفاوت بوده است. حقیقتاً زنانگی چیزی بوده که سنت حکمی ما عمدتاً خودش را در برابر آن برساخته است.
🔺🔺 زنان اغلب کنار سفیهان و کودکان نشستهاند و غیاباً محاکمه شده و احکام بر آنها جاری شده است.
🔺بخش عمده سنت حکمی ما ضد زنانگی است: ضد ماده، ضد بدن، ضد لذت، ضد سعادت در زندگی دنیوی، ضد آزادی انتخاب برای زن، ضد وابستگی و تعلق خاطر برای مرد، تا حدود زیادی ضد عشق زمینی...
این سنت دیگریستیز، اقتدارگرا و تمامیت خواه است.
و همه اینها با دعوی تکیه بر «عقل»-تعریف مشخصی از عقل. که وجه ممتاز کننده مرد از زن در سلسله مراتب هستی است. تعریفی از عقل که از قضا نه تنها نسبت به جنسیت بیتفاوت نیست که کاملا جنسیتمند است...عقلانیت تمامیتخواه و اخراج گر و دیگریستیز که تا امروز و اینجا باران برکتش بر ما میبارد.
🔺مصداقش همین چسب و برچسبهایی که به زن غربی/شرقی میزنند تا زنِ خوبِ «خودِ» متکبر و ممتازشان را ثابت کنند که مثل باقی باورهاشان تافته جدابافته و در منتهی مرتبه کمال است و هیچ وقت لازم ندارد چیزی از دیگران بیاموزند.
🔺برای جلوگیری از سوء تفاهم اضافه میکنم که هرگز مخالف اهمیت سنت نبوده و نیستم، اما آن را نه به مثابه کلید دسترسی به حقایق و اسرار که منبعی برای بازشناسی و با اندیشی درباره آنچه هستیم میدانم. در مسئله زنان، سنت حکمی ما نیز، مانند بسیاری از سنتهای دیگر آنچنان سربلند نیست که بخواهد چراغ راه مشکلات امروز باشد و الگو پیش نهد.
🔺شاید بد نباشد مدعیان سنت، دست کم در این مورد، تواضع به خرج داده و سعی کنند صداهای درحاشیه نگاه داشته و سرکوب شده را بشنوند و از آنها بیاموزند درس دگرپروایی، به رسمیت شناختن تفاوت، احتیاط و تامل در حکم، خشونت پرهیزی، زندگی مداری، احترام به آزادی، کرامت و شعور دیگران برای تحقق خود را و گوش سپردن به آواهای کسانی که چون به شنیدنشان عادت نداشتهایم همواره تصور کردهایم فاقد قوه نطق هستند.
#زن_زندگی_آزادی
♦️♦️♦️
t.me/nutqiyyat
Instagram.com/nutqiyyat
✍ دکتر مریم نصر اصفهانی
🔺 چند روز است اظهارات بیژن عبدالکریمی درباره «زن، زندگی، آزادی» و مشخصاً اشارات او به زنان بحثانگیز شده است. از دانشآموختگان فلسفه که زن هم هستند انتظار رفته که به ایشان پاسخ دهند. من به دلیل مشکلات عدیده اینترنتی اصل حرف را نشنیدهام و صرفا نقلها و صورتبندی استدلال را خواندهام.
به کانال ایشان سر زدم و متوجه شدم بحث داغی میان «مردان» درباره «زنان» و نمایندگان/ الگوهای شایسته آنان (پروین؟ فروغ؟ زرین تاج؟) درگرفته است.
***
🔺 چند روز پیش برای سخنرانی جایی بودم، دانشجویی جلویم را گرفت که ما دنبال الگوی سوم زن مسلمان هستیم چون «زن غربی که لخت است و زن شرقی هم عامی و...»
چندبار پرسیدم: واقعا؟ «زن غربی» لخت است؟
و دوستم که ماجرا را برایش تعریف میکردم پرسید: واقعاً؟ زن شرقی عامی است؟ مادران شجاع و داغ فرزند دیده ما علمی هستند؟ مادر سهراب اعرابی یا مادر ستار بهشتی؟
***
🔺باری
انتظار نداشتم همین حرفها را از دهان عبدالکریمی بشنوم. گرچه اطمینان دارم او، و همه استادانی که در کانالش به دنبال یافتن مصداق الگویِ سومی برای زن مسلمانِ ایرانی هستند کاملاً صادقانه اینطور زن ستیزانه از زن دفاع میکنند.
🔺حرفها همان حرفهای چهل سال پیش است، مردان بگردند الگویی برای زنان پیدا کنند. زنی هم اگر بخواهد نظر دهد اگر مخالف باشد غربی (پس فمینیستی-هالیوودی) فکر میکند یا نهایتاً اجازه دارد موافق نظر آنها باشد. مثل اولین نسل از زنان انقلابی که هنوز هم فعالند در همه طیفها؛ دنبال الگوی سوم سازگار با نظر آقایان.
که نتایج زنستیزانه و مردسالارانه آن را سالهاست شاهدیم. هیولای ترسناک «زن غربی» و موجود مفلوکی که «زن شرقی» است باید در الگوی سوم طرد شوند.
🔺 این قبای کهنه؛ که بگردیم چیزی در دل سنت خودمان پیدا کنیم و الگوی سوم را بسازیم هیچ رقمه (دست کم) بر تن مفهوم پردازی در باره زن در ایران نمینشیند.
🔺زن در سنت فکری و حکمی ما «غیر» است. غیر مطلق است. زن و زنانگی همیشه سرکوب و تحقیر شده. مردان برایش تعیین تکلیف کردهاند و خوب و بدش را نشان دادهاند: زن خوب (مطابق الگوی مطلوب فهم ما) و زن بد (نامطلوب برای ما).
🔺دروغی بزرگتر از این وجود ندارد که سنت حکمی ما به جنسیت بیتفاوت بوده است. حقیقتاً زنانگی چیزی بوده که سنت حکمی ما عمدتاً خودش را در برابر آن برساخته است.
🔺🔺 زنان اغلب کنار سفیهان و کودکان نشستهاند و غیاباً محاکمه شده و احکام بر آنها جاری شده است.
🔺بخش عمده سنت حکمی ما ضد زنانگی است: ضد ماده، ضد بدن، ضد لذت، ضد سعادت در زندگی دنیوی، ضد آزادی انتخاب برای زن، ضد وابستگی و تعلق خاطر برای مرد، تا حدود زیادی ضد عشق زمینی...
این سنت دیگریستیز، اقتدارگرا و تمامیت خواه است.
و همه اینها با دعوی تکیه بر «عقل»-تعریف مشخصی از عقل. که وجه ممتاز کننده مرد از زن در سلسله مراتب هستی است. تعریفی از عقل که از قضا نه تنها نسبت به جنسیت بیتفاوت نیست که کاملا جنسیتمند است...عقلانیت تمامیتخواه و اخراج گر و دیگریستیز که تا امروز و اینجا باران برکتش بر ما میبارد.
🔺مصداقش همین چسب و برچسبهایی که به زن غربی/شرقی میزنند تا زنِ خوبِ «خودِ» متکبر و ممتازشان را ثابت کنند که مثل باقی باورهاشان تافته جدابافته و در منتهی مرتبه کمال است و هیچ وقت لازم ندارد چیزی از دیگران بیاموزند.
🔺برای جلوگیری از سوء تفاهم اضافه میکنم که هرگز مخالف اهمیت سنت نبوده و نیستم، اما آن را نه به مثابه کلید دسترسی به حقایق و اسرار که منبعی برای بازشناسی و با اندیشی درباره آنچه هستیم میدانم. در مسئله زنان، سنت حکمی ما نیز، مانند بسیاری از سنتهای دیگر آنچنان سربلند نیست که بخواهد چراغ راه مشکلات امروز باشد و الگو پیش نهد.
🔺شاید بد نباشد مدعیان سنت، دست کم در این مورد، تواضع به خرج داده و سعی کنند صداهای درحاشیه نگاه داشته و سرکوب شده را بشنوند و از آنها بیاموزند درس دگرپروایی، به رسمیت شناختن تفاوت، احتیاط و تامل در حکم، خشونت پرهیزی، زندگی مداری، احترام به آزادی، کرامت و شعور دیگران برای تحقق خود را و گوش سپردن به آواهای کسانی که چون به شنیدنشان عادت نداشتهایم همواره تصور کردهایم فاقد قوه نطق هستند.
#زن_زندگی_آزادی
♦️♦️♦️
t.me/nutqiyyat
Instagram.com/nutqiyyat
Audio
✅فروغ و پروین از منظر شفیعی کدکنی!
(با تکیه بر کتاب با چراغ و آینه)
دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
(با تکیه بر کتاب با چراغ و آینه)
دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
@sociologicalperspectives
✅فهم فروغ از نیهیلیسم در آیه های زمینی!
(به بهانه ۸ دی سالروز تولد فروغ فرخزاد)
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
فروغ در آیه های زمینی به نظر نگارنده برداشت و فهم خویش را از نیهیلیسم دوران مدرن با مخاطبان شعرش به اشتراک می گذارد؛ در این جستار ضمن بازخوانی آیه های زمینی اجمالا به برخی ملاحظات نظری اشاره می شود؛
آغاز شعر با اشاره به سرد شدن خورشید و رفتن برکت از زمین خواننده را با گونه ای متفاوت از سخن و مواجهه ای حکمی-فلسفی با کلام وا می دارد:
آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحرا ها خشکیدند
و ماهیان به دریا ها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود
نپذیرفت
این حجم از تغییرات که وی در آغاز دست به توصیف آن می زند در همان گام نخست مخاطب را از سطح تحلیل با برد محدود با دامنه های سیاسی اجتماعی به سطح بالاتر هستی شناختی رهنمون می شود و در ادامه تلاش می کند آنچه در آغاز به اجمال آمده است را با قدری تفصیل بیان کند:
شب در تمام پنجره های پریده رنگ
مانند یک تصور مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راهها ادامه خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشد
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ کس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا
آمد
سخن از شب؛ تیرگی؛ بیهودگی و تنهایی به میان می آورد و از این که کسی دیگر به عشق و آرمان نمی اندیشد و اصولا دیگر کسی نمی اندیشد و در غار تنهایی و فردیت زمان سپری می کند شاعر دیگر خیز برداشته است فراز بلند سخنش را که به زعم نگارنده توصیف نیهیلیسم دوران جدید است را البته با کلام شاعرانه ی خویش به مخاطبانش اعلام کند:
خون بوی بنگ و افیون می داد
زنهای باردار
نوزادهای بی سر زاییدند
و گاهواره ها از شرم
به گورها پناه آوردند
چه روزگار تلخ و سیاهی
نان نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پبغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاههای الهی گریختند
و بره های گمشده
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشتها نشنیدند
دورانی از تاریخ سربرآورده است که نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده است و پیامبران از وعدهگاههای الهی گریختند در ادامه تلاش می کند با تصاویری انضمامی به توصیف اجتماعات انسانی در غیاب معنای انتولوژیک بپردازد:
در دیدگان آینه ها گویی
حرکات و رنگها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره وقیح فواحش
یک هاله مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می سوخت
مرداب های الکل
با آن بخار های گس مسموم
انبوه بی تحرک روشن فکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه های کهنه جویدند
این تصویر از چهره ی وقیح فواحش؛ مردابهای الکل و انبوه بی تحرک روشن فکران در زمانه ای توصیف می شود که موشهای موزی اوراق زرنگار کتب (شاید کتب مقدس) را در گنجه ها جویدند آیا این تصویر به یک تصویر از نیهیلیسم دوران مدرن نمی شود تأویل شود در ادامه همان وضعیت را باری دیگر در سطح انتولوژیک به تصویر می کشد:
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت
آنها غرابت این لفظ کهنه را
در مشق های خود
با
لکه درشت سیاهی
تصویر می نمودند
این تصاویر درخشان در آیه های زمینی به نظر نگارنده بلندترین فرازهای شعر معاصر ایران در بیان شاعرانه ی وضعیت نیهیلیستیک دوران جدید است؛ در ادامه شاعر به توصیف مردم در این دوران می پردازد:
مردم
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسد هاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
و میل دردناک جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقه ای جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بی جان را
یکباره از
درون متلاشی می کرد
...
پیوسته در
مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پر تشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون می ریخت
آنها به خود فرو می رفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته شان تیر میکشید
شعر خود به حد کافی گویاست حس نکوهشی توأم با ترحم برای این انبوه توده های بی پناه و بی خانمان؛ اما شاعر هنوز امضای خودش را زیر پای این توصیفات نیانداخته است؛ شاعر تازه در ادامه نشان می دهد از چه قدرت روحی حیرت انگیزی برخوردار است قدرتی که تنها در یک زن شاعر چیره دست می توان یافت من نتیجه گیری را به عهده ی مخاطب می گذارم و با کلام فروغ این جستار را به پایان می رسانم:
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را می دیدی
که ایستاده اند
و خیره گشته اند
به ریزش مداوم فواره های آب
شاید هنوز هم در پشت چشمهای له شده در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمی دانست
که نام آن
کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته ایمانست
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد ؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صدا ها ...
(به بهانه ۸ دی سالروز تولد فروغ فرخزاد)
✍دکتر محمدحسن علایی (جامعهشناس)
فروغ در آیه های زمینی به نظر نگارنده برداشت و فهم خویش را از نیهیلیسم دوران مدرن با مخاطبان شعرش به اشتراک می گذارد؛ در این جستار ضمن بازخوانی آیه های زمینی اجمالا به برخی ملاحظات نظری اشاره می شود؛
آغاز شعر با اشاره به سرد شدن خورشید و رفتن برکت از زمین خواننده را با گونه ای متفاوت از سخن و مواجهه ای حکمی-فلسفی با کلام وا می دارد:
آنگاه
خورشید سرد شد
و برکت از زمین ها رفت
و سبزه ها به صحرا ها خشکیدند
و ماهیان به دریا ها خشکیدند
و خاک مردگانش را
زان پس به خود
نپذیرفت
این حجم از تغییرات که وی در آغاز دست به توصیف آن می زند در همان گام نخست مخاطب را از سطح تحلیل با برد محدود با دامنه های سیاسی اجتماعی به سطح بالاتر هستی شناختی رهنمون می شود و در ادامه تلاش می کند آنچه در آغاز به اجمال آمده است را با قدری تفصیل بیان کند:
شب در تمام پنجره های پریده رنگ
مانند یک تصور مشکوک
پیوسته در تراکم و طغیان بود
و راهها ادامه خود را
در تیرگی رها کردند
دیگر کسی به عشق نیندیشد
دیگر کسی به فتح نیندیشید
و هیچ کس
دیگر به هیچ چیز نیندیشید
در غارهای تنهایی
بیهودگی به دنیا
آمد
سخن از شب؛ تیرگی؛ بیهودگی و تنهایی به میان می آورد و از این که کسی دیگر به عشق و آرمان نمی اندیشد و اصولا دیگر کسی نمی اندیشد و در غار تنهایی و فردیت زمان سپری می کند شاعر دیگر خیز برداشته است فراز بلند سخنش را که به زعم نگارنده توصیف نیهیلیسم دوران جدید است را البته با کلام شاعرانه ی خویش به مخاطبانش اعلام کند:
خون بوی بنگ و افیون می داد
زنهای باردار
نوزادهای بی سر زاییدند
و گاهواره ها از شرم
به گورها پناه آوردند
چه روزگار تلخ و سیاهی
نان نیروی شگفت رسالت را
مغلوب کرده بود
پبغمبران گرسنه و مفلوک
از وعده گاههای الهی گریختند
و بره های گمشده
دیگر صدای هی هی چوپانی را
در بهت دشتها نشنیدند
دورانی از تاریخ سربرآورده است که نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده است و پیامبران از وعدهگاههای الهی گریختند در ادامه تلاش می کند با تصاویری انضمامی به توصیف اجتماعات انسانی در غیاب معنای انتولوژیک بپردازد:
در دیدگان آینه ها گویی
حرکات و رنگها و تصاویر
وارونه منعکس می گشت
و بر فراز سر دلقکان پست
و چهره وقیح فواحش
یک هاله مقدس نورانی
مانند چتر مشتعلی می سوخت
مرداب های الکل
با آن بخار های گس مسموم
انبوه بی تحرک روشن فکران را
به ژرفنای خویش کشیدند
و موشهای موذی
اوراق زرنگار کتب را
در گنجه های کهنه جویدند
این تصویر از چهره ی وقیح فواحش؛ مردابهای الکل و انبوه بی تحرک روشن فکران در زمانه ای توصیف می شود که موشهای موزی اوراق زرنگار کتب (شاید کتب مقدس) را در گنجه ها جویدند آیا این تصویر به یک تصویر از نیهیلیسم دوران مدرن نمی شود تأویل شود در ادامه همان وضعیت را باری دیگر در سطح انتولوژیک به تصویر می کشد:
خورشید مرده بود
خورشید مرده بود و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ گمشده ای داشت
آنها غرابت این لفظ کهنه را
در مشق های خود
با
لکه درشت سیاهی
تصویر می نمودند
این تصاویر درخشان در آیه های زمینی به نظر نگارنده بلندترین فرازهای شعر معاصر ایران در بیان شاعرانه ی وضعیت نیهیلیستیک دوران جدید است؛ در ادامه شاعر به توصیف مردم در این دوران می پردازد:
مردم
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسد هاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
و میل دردناک جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقه ای جرقه ناچیزی
این اجتماع ساکت بی جان را
یکباره از
درون متلاشی می کرد
...
پیوسته در
مراسم اعدام
وقتی طناب دار
چشمان پر تشنج محکومی را
از کاسه با فشار به بیرون می ریخت
آنها به خود فرو می رفتند
و از تصور شهوتناکی
اعصاب پیر و خسته شان تیر میکشید
شعر خود به حد کافی گویاست حس نکوهشی توأم با ترحم برای این انبوه توده های بی پناه و بی خانمان؛ اما شاعر هنوز امضای خودش را زیر پای این توصیفات نیانداخته است؛ شاعر تازه در ادامه نشان می دهد از چه قدرت روحی حیرت انگیزی برخوردار است قدرتی که تنها در یک زن شاعر چیره دست می توان یافت من نتیجه گیری را به عهده ی مخاطب می گذارم و با کلام فروغ این جستار را به پایان می رسانم:
اما همیشه در حواشی میدانها
این جانیان کوچک را می دیدی
که ایستاده اند
و خیره گشته اند
به ریزش مداوم فواره های آب
شاید هنوز هم در پشت چشمهای له شده در عمق انجماد
یک چیز نیم زنده مغشوش
بر جای مانده بود
که در تلاش بی رمقش می خواست
ایمان بیاورد به پاکی آواز آبها
شاید ولی چه خالی بی پایانی
خورشید مرده بود
و هیچ کس نمی دانست
که نام آن
کبوتر غمگین
کز قلب ها گریخته ایمانست
آه ای صدای زندانی
آیا شکوه یأس تو هرگز
از هیچ سوی این شب منفور
نقبی به سوی نور نخواهد زد ؟
آه ای صدای زندانی
ای آخرین صدای صدا ها ...
@DrNematallahFazeli-قطبی شدن جامعه
فایل صوتی سخنرانی دکتر نعمت الله فاضلی در نشست
قطبی سازی فرهنگی-هویتی و وظایف جامعه خبرگی کشور
🔹 انجمن علمی مطالعات صلح ایران، ۲۴ مرداد ۱۴۰۱
حجم فایل: 8.7MB، زمان: ۳۸ دقیقه
در جامعه کنونی ایران، معیارها و استانداردهای فرهنگی متکثر شده اند.
ارزش های حکومت در مقولات مختلف برای بخش قابل توجهی از جامعه قابل پذیرش نیست.
نادیده گرفتن این تفاوت ها باعث قطبی شدن جامعه، تبدیل تفاوت ها به تعارض و شکاف و گسترش تنش های جنسیتی، قومیتی و ... شده است.
در این وضعیت، وظیفه نخبگان سیاسی جدی گرفتن قطبی شدن جامعه و بازاندیشی و تعدیل سیاست هویت است.
وظیفه نخبگان دانشگاهی ترویج زبان و گفتمان سیاست تفاوت و همچنین تبدیل نهاد دانشگاه به الگوی صلح و عدالت است.
#فرهیختگان راهی به رهایی
قطبی سازی فرهنگی-هویتی و وظایف جامعه خبرگی کشور
🔹 انجمن علمی مطالعات صلح ایران، ۲۴ مرداد ۱۴۰۱
حجم فایل: 8.7MB، زمان: ۳۸ دقیقه
در جامعه کنونی ایران، معیارها و استانداردهای فرهنگی متکثر شده اند.
ارزش های حکومت در مقولات مختلف برای بخش قابل توجهی از جامعه قابل پذیرش نیست.
نادیده گرفتن این تفاوت ها باعث قطبی شدن جامعه، تبدیل تفاوت ها به تعارض و شکاف و گسترش تنش های جنسیتی، قومیتی و ... شده است.
در این وضعیت، وظیفه نخبگان سیاسی جدی گرفتن قطبی شدن جامعه و بازاندیشی و تعدیل سیاست هویت است.
وظیفه نخبگان دانشگاهی ترویج زبان و گفتمان سیاست تفاوت و همچنین تبدیل نهاد دانشگاه به الگوی صلح و عدالت است.
#فرهیختگان راهی به رهایی
Audio
مصاحبه با دکتر محمدحسن علایی
در باب فروغ و پروین
🎗۸ دی مصادف با سالروز تولد فروغ
@sociologicalperspectives
در باب فروغ و پروین
🎗۸ دی مصادف با سالروز تولد فروغ
@sociologicalperspectives
Forwarded from اتچ بات
💠«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
🌸🌸پنج شنبه1401/10/08🌸🌸
✍حسین شیران
❌جامعهشناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology
✍حجت اله عباسی
❌مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches
✍نعمت الله فاضلی
❌تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli
✍محمدحسن علایی
❌رویکردهای جامعهشناختی؛ گفتمان وفاق
🆔 @sociologicalperspectives
✍عباس بختیاری
❌کنکاشی در روش
🆔 @Exploring_the_method
✍محمد زینالی اناری
❌نکته، جامعه شناسی تجربه
🆔 @thing
✍بیان آزادی (احمد فعال)
❌تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi
✍مسعود زمانی مقدم
❌نوشتهها و نکتهها
🆔 @masoudzamanimoghadam
✍ح.ا.تنهایی
❌گروه جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
✍امیر رزاقی
❌جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_economic_development
✍مسعود زمانی مقدم
❌روششناسی کیفی
🆔 @qualitative_methodology
✍آرش احدي مطلق
❌جامعه شناسي و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
✍عادل سجودی
❌جامعه شناسی گیلان
🆔 @GILsociologist
✍علی نوری
❌خانواده و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
✍مصلح فتاح پور
❌آسیب های اجتماعی گیلان
🆔 @socialproblemsguilan
✍مينا شیروانی ناغانی
❌جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @Sociology_Development_economic
✍دکتر پرویز اجلالی
❌جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista
✍سیامک زندرضوی
❌جامعه شناسی مردم مدار
🆔 @szandrazavi
✍رضا تسلیمی طهرانی
❌جامعهشناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani
✍سعید معدنی
❌هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
✍ ادمین کانال:
❌کانال علمی مطالعات زنان
🆔 @womenstudiesisaorg
🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliunari
🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.
🌸🌸پنج شنبه1401/10/08🌸🌸
✍حسین شیران
❌جامعهشناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology
✍حجت اله عباسی
❌مطالعات رسانه و ارتباطات
🆔 @mediaresearches
✍نعمت الله فاضلی
❌تحلیل فرهنگی جامعه ایران
🆔 @Drnematallahfazeli
✍محمدحسن علایی
❌رویکردهای جامعهشناختی؛ گفتمان وفاق
🆔 @sociologicalperspectives
✍عباس بختیاری
❌کنکاشی در روش
🆔 @Exploring_the_method
✍محمد زینالی اناری
❌نکته، جامعه شناسی تجربه
🆔 @thing
✍بیان آزادی (احمد فعال)
❌تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi
✍مسعود زمانی مقدم
❌نوشتهها و نکتهها
🆔 @masoudzamanimoghadam
✍ح.ا.تنهایی
❌گروه جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai
✍امیر رزاقی
❌جستارهایی در جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_economic_development
✍مسعود زمانی مقدم
❌روششناسی کیفی
🆔 @qualitative_methodology
✍آرش احدي مطلق
❌جامعه شناسي و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics
✍عادل سجودی
❌جامعه شناسی گیلان
🆔 @GILsociologist
✍علی نوری
❌خانواده و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy
✍مصلح فتاح پور
❌آسیب های اجتماعی گیلان
🆔 @socialproblemsguilan
✍مينا شیروانی ناغانی
❌جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @Sociology_Development_economic
✍دکتر پرویز اجلالی
❌جامعه شناس ایرانی
🆔 @iransociologista
✍سیامک زندرضوی
❌جامعه شناسی مردم مدار
🆔 @szandrazavi
✍رضا تسلیمی طهرانی
❌جامعهشناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani
✍سعید معدنی
❌هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani
✍ ادمین کانال:
❌کانال علمی مطالعات زنان
🆔 @womenstudiesisaorg
🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣
🔗Click here to join us:
🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliunari
Telegram
attach 📎