گشودگی به جهان منافی ایرانیت ما نیست!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
امروز آنچه انکارناپذیر است لزوم فهم امر محلی در نسبت با امر جهانی می باشد. درک این ضرورت چیزی نیست که وابسته ی خوشآیند یا بدآیند ما باشد؛ ما در این تقدیر تاریخی واقع شده ایم؛ هر گونه فهم از تاریخ لوکال ناگزیر در پیوند با تاریخ گلوبال امکان پذیر است.
دیگر سخن گفتن از "ما" بدون تفطن به شکافی که به واسطه مدرنیته تجربه می شود، بلا موضوع و از پیش منتفی و بلکه محال هست؛ چه بخواهیم آن را با واژه های مثل شکاف تاریخی-تمدنی؛ گسست؛ انحطاط؛ مغاک یا ...صورت بندی کنیم؛ چه بخواهیم با تعبیر متافیزیکالایز شدن جهان بواسطه ی یک رویداد عظیم تاریخیِ از آنِ خودکننده از آن یاد کنیم. امروزه با وقوع پسامدرنیته ما با دومین شکاف تاریخی و تمدنی نیز مواجه شده ایم. یعنی تجربه ی اول توفق متافیزیک بر عالم سنت و تجربه ی دوم به سنت پیوستن خود مدرنیته و ظهور عصر پسامتافیزیک.
با همه ی این اوصاف؛ و با اعتراف به این حقیقت که نگارنده در عمیق ترین لایه های وجودی خویش به ریشه های تاریخی و فرهنگی خویش تعلق خاطر و بلکه باور دارد و عشق می ورزد لاجرم لازم است به این مهم تذکار دهد که ما ناگزیریم از پذیرش تقدیر تاریخی و این به هیج وجه نباید به معنای نفی اصالت و ایرانیت ما تعبیر و تفسیر شود. گشودگی به تاریخ جهانی منافی ایرانیت ما نیست بلکه اگر ما بتوانیم برخورد حکمی با این حقیقت داشته باشیم ای بسا بتوانیم در فراز و فرود روزگار مقوماتی نیز برای آن تمهید کنیم.
درست است که صورت غالب حوزه تمدنی ما فلسفه و عقل متافیزیکی نبوده است و در این گستره ی فرهنگی فلسفه تا حدود زیادی در حاشیه بوده است اما ما قهراً ناگزیریم در حالی که بحران تمدنی خویش را ذیل پایان متافیزیک صورتبندی نمی کنیم لیکن به دیالکتیک امر محلی و جهانی متفطن باشیم. تا تعلق خاطر ما به ریشه های فرهنگی مان در غفلت از حکمت و در غیبت عقلانیت ما را در دام خردستیزی و قرائت های بنیادگرایانه و پوپولیستی گرفتار نسازد.
در حال حاضر یکی از معدود متفکرین ایرانی که به این معنا در پروژه فکری خویش اهمیت ویژه ای قائل بوده است بیژن عبدالکریمی است البته در نسل متفکرین پیش از وی نیز می توان به رضا داوری اردکانی و علی شریعتی اشاره کرد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
امروز آنچه انکارناپذیر است لزوم فهم امر محلی در نسبت با امر جهانی می باشد. درک این ضرورت چیزی نیست که وابسته ی خوشآیند یا بدآیند ما باشد؛ ما در این تقدیر تاریخی واقع شده ایم؛ هر گونه فهم از تاریخ لوکال ناگزیر در پیوند با تاریخ گلوبال امکان پذیر است.
دیگر سخن گفتن از "ما" بدون تفطن به شکافی که به واسطه مدرنیته تجربه می شود، بلا موضوع و از پیش منتفی و بلکه محال هست؛ چه بخواهیم آن را با واژه های مثل شکاف تاریخی-تمدنی؛ گسست؛ انحطاط؛ مغاک یا ...صورت بندی کنیم؛ چه بخواهیم با تعبیر متافیزیکالایز شدن جهان بواسطه ی یک رویداد عظیم تاریخیِ از آنِ خودکننده از آن یاد کنیم. امروزه با وقوع پسامدرنیته ما با دومین شکاف تاریخی و تمدنی نیز مواجه شده ایم. یعنی تجربه ی اول توفق متافیزیک بر عالم سنت و تجربه ی دوم به سنت پیوستن خود مدرنیته و ظهور عصر پسامتافیزیک.
با همه ی این اوصاف؛ و با اعتراف به این حقیقت که نگارنده در عمیق ترین لایه های وجودی خویش به ریشه های تاریخی و فرهنگی خویش تعلق خاطر و بلکه باور دارد و عشق می ورزد لاجرم لازم است به این مهم تذکار دهد که ما ناگزیریم از پذیرش تقدیر تاریخی و این به هیج وجه نباید به معنای نفی اصالت و ایرانیت ما تعبیر و تفسیر شود. گشودگی به تاریخ جهانی منافی ایرانیت ما نیست بلکه اگر ما بتوانیم برخورد حکمی با این حقیقت داشته باشیم ای بسا بتوانیم در فراز و فرود روزگار مقوماتی نیز برای آن تمهید کنیم.
درست است که صورت غالب حوزه تمدنی ما فلسفه و عقل متافیزیکی نبوده است و در این گستره ی فرهنگی فلسفه تا حدود زیادی در حاشیه بوده است اما ما قهراً ناگزیریم در حالی که بحران تمدنی خویش را ذیل پایان متافیزیک صورتبندی نمی کنیم لیکن به دیالکتیک امر محلی و جهانی متفطن باشیم. تا تعلق خاطر ما به ریشه های فرهنگی مان در غفلت از حکمت و در غیبت عقلانیت ما را در دام خردستیزی و قرائت های بنیادگرایانه و پوپولیستی گرفتار نسازد.
در حال حاضر یکی از معدود متفکرین ایرانی که به این معنا در پروژه فکری خویش اهمیت ویژه ای قائل بوده است بیژن عبدالکریمی است البته در نسل متفکرین پیش از وی نیز می توان به رضا داوری اردکانی و علی شریعتی اشاره کرد.
Forwarded from گروه شریعتی
📌 عناصر منحصربفرد گفتمان شریعتی!
🔅اکنون که به سالروز کوچ ابدی دکتر #علی_شریعتی نزدیک میشویم؛ و در حالی که دهههاست این سرمایهی فرهنگی رخ در نقاب خاک کشیده، دیگر در میان جوانان این مرز و بوم مقبولیت چندانی ندارد؛ برآنم یادداشت کوتاهی را برای بزرگداشت نام او تقدیم دوستان کنم؛
🔅نا گفته پیداست که هیچ #انسان تحصیل کرده در مدارج بالایی به صرف استعمال سیگار #روشنفکر تلقی نمیشود! اما در روزگاری نه چندان دور، سیگار بر گوشهی لب آکادمسینها و دانشگاه دیدهها، نماد روشنفکری قلمداد میشد اما این قماش از روشنفکران عموماً دل خوشی از #دین و دیانت نداشتند و اساساً با آن سر ناسازگاری داشتند؛ این میانه اما دکتر علی #شریعتی یک استثناء بود.
🔅شریعتیِ #جامعه_شناس، دانشگاه دیده و از خارج برگشتهای بود که همچنان به سنت تاریخی خویش #عشق میورزید. من هیچ وقت با قرار دادن شریعتی در قفسهی روشنفکران دینی تفاهم نداشتهام؛ شریعتی دانسته یا ندانسته ویژگیهایی داشت که او را حتی در ظاهر با دیگران متمایز میکرد، و همینجا هست که باید به سراغ نمادهایی برویم که این تمایز را در ذهن مخاطبان شریعتی جا میانداخت.
🔅چه طور ممکن است که کسی به اعتباری واقعاً به جمع اضداد توفیق یابد از طرفی تحصیل در فرنگ آن هم در فرانسهی آن دهه ها و درس خواندهی سوربن #پاریس و معروف به آقای جامعه شناس، و از طرفی عاشق دلدادهی به "#حسین" وارث آدم و "#علی" حقیقتی بر گونهی اساطیر... !
🔅اساساً کسی که کراوات میبندد و سیگار میکشد و از دین دفاع میکند و البته آشنای به تفکر انتقادی و علم زمانهی خویش است، پتانسیل تمایزیافتگی را بالقوه داراست، اما این مشخصات در ظاهر کفایت نمیکرد تا شریعتی؛ شریعتی شود؛ این مرد خراسانی سری شوریده و زبانی آتشین داشت و روحی البته بزرگ... و مجموع این معجون باطنی و ظاهری از جوانان آن دههها دلبری میکرد، بی کم و کاست...
🔅باید خوشحال بود که دورهی بت سازیها و شخصیت پرستیها به پایان رسیده است؛ اما بلافاصله باید افزود که جای دریغ دارد که در عصر غروب بتها؛ جوانان ما به همین سادگی از معدود سرمایههای فکری این سرزمين محروم داشته میشوند؛ بی تردید شریعتی مثل هر کس دیگری در ساحت اندیشه بیاشتباه نبود، اما راندن وی به چوب #ایدئولوژی اندیشی اجحاف بزرگیست در حق نه تنها او، که در در حق اندیشه؛ بدون اینکه بخواهم به دعوای #سنت و #مدرنیته و دینی و #سکولار و چه و چه وارد شوم باید اذعان کنم حضور عناصر سنت تاریخی و دینی در گفتمان مدرن شریعتی حتی در مقابل دیدگان یک خوانندهی انتقادی چیزی کم از یک شاهکار نداشت!
🔅طبایع سنتی به جهت تعلقات خویش کمتر زیست جهان جدید را به رسمیت میشناسند، و لاجرم هویتی توپر و مقاومتی به خود میگیرند؛ و از پذیرش شکاف مدرنیته در هویت خویش سرباز میزنند و این توی ذوق میزند؛ رجوع شریعتی به مآثر اما به گمانم چنین نبود. امروز از پس گذر سالیان و در سراسر جهان، دیگر برای اهل نظر سخن از یک چنین امکانی چیزی چندان خلاف آمد عادت نیست؛ کسی مدعی این نیست که شریعتی به پادزهر جهان نیهیلیستیک معاصر دست یافته بود، ولی ای بسا در میان بس بسیاران، شریعتی و گفتمان او هنوز منحصر بفرد و یگانه است. یادش گرامی...
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔻از نگارنده این مطلب:
🎙 واکاوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیسم! (سمینار ملی "شریعتی و راه آینده")
.https://t.me/sociologicalperspectives/1996
🔅اکنون که به سالروز کوچ ابدی دکتر #علی_شریعتی نزدیک میشویم؛ و در حالی که دهههاست این سرمایهی فرهنگی رخ در نقاب خاک کشیده، دیگر در میان جوانان این مرز و بوم مقبولیت چندانی ندارد؛ برآنم یادداشت کوتاهی را برای بزرگداشت نام او تقدیم دوستان کنم؛
🔅نا گفته پیداست که هیچ #انسان تحصیل کرده در مدارج بالایی به صرف استعمال سیگار #روشنفکر تلقی نمیشود! اما در روزگاری نه چندان دور، سیگار بر گوشهی لب آکادمسینها و دانشگاه دیدهها، نماد روشنفکری قلمداد میشد اما این قماش از روشنفکران عموماً دل خوشی از #دین و دیانت نداشتند و اساساً با آن سر ناسازگاری داشتند؛ این میانه اما دکتر علی #شریعتی یک استثناء بود.
🔅شریعتیِ #جامعه_شناس، دانشگاه دیده و از خارج برگشتهای بود که همچنان به سنت تاریخی خویش #عشق میورزید. من هیچ وقت با قرار دادن شریعتی در قفسهی روشنفکران دینی تفاهم نداشتهام؛ شریعتی دانسته یا ندانسته ویژگیهایی داشت که او را حتی در ظاهر با دیگران متمایز میکرد، و همینجا هست که باید به سراغ نمادهایی برویم که این تمایز را در ذهن مخاطبان شریعتی جا میانداخت.
🔅چه طور ممکن است که کسی به اعتباری واقعاً به جمع اضداد توفیق یابد از طرفی تحصیل در فرنگ آن هم در فرانسهی آن دهه ها و درس خواندهی سوربن #پاریس و معروف به آقای جامعه شناس، و از طرفی عاشق دلدادهی به "#حسین" وارث آدم و "#علی" حقیقتی بر گونهی اساطیر... !
🔅اساساً کسی که کراوات میبندد و سیگار میکشد و از دین دفاع میکند و البته آشنای به تفکر انتقادی و علم زمانهی خویش است، پتانسیل تمایزیافتگی را بالقوه داراست، اما این مشخصات در ظاهر کفایت نمیکرد تا شریعتی؛ شریعتی شود؛ این مرد خراسانی سری شوریده و زبانی آتشین داشت و روحی البته بزرگ... و مجموع این معجون باطنی و ظاهری از جوانان آن دههها دلبری میکرد، بی کم و کاست...
🔅باید خوشحال بود که دورهی بت سازیها و شخصیت پرستیها به پایان رسیده است؛ اما بلافاصله باید افزود که جای دریغ دارد که در عصر غروب بتها؛ جوانان ما به همین سادگی از معدود سرمایههای فکری این سرزمين محروم داشته میشوند؛ بی تردید شریعتی مثل هر کس دیگری در ساحت اندیشه بیاشتباه نبود، اما راندن وی به چوب #ایدئولوژی اندیشی اجحاف بزرگیست در حق نه تنها او، که در در حق اندیشه؛ بدون اینکه بخواهم به دعوای #سنت و #مدرنیته و دینی و #سکولار و چه و چه وارد شوم باید اذعان کنم حضور عناصر سنت تاریخی و دینی در گفتمان مدرن شریعتی حتی در مقابل دیدگان یک خوانندهی انتقادی چیزی کم از یک شاهکار نداشت!
🔅طبایع سنتی به جهت تعلقات خویش کمتر زیست جهان جدید را به رسمیت میشناسند، و لاجرم هویتی توپر و مقاومتی به خود میگیرند؛ و از پذیرش شکاف مدرنیته در هویت خویش سرباز میزنند و این توی ذوق میزند؛ رجوع شریعتی به مآثر اما به گمانم چنین نبود. امروز از پس گذر سالیان و در سراسر جهان، دیگر برای اهل نظر سخن از یک چنین امکانی چیزی چندان خلاف آمد عادت نیست؛ کسی مدعی این نیست که شریعتی به پادزهر جهان نیهیلیستیک معاصر دست یافته بود، ولی ای بسا در میان بس بسیاران، شریعتی و گفتمان او هنوز منحصر بفرد و یگانه است. یادش گرامی...
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔻از نگارنده این مطلب:
🎙 واکاوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیسم! (سمینار ملی "شریعتی و راه آینده")
.https://t.me/sociologicalperspectives/1996
Telegram
.
Forwarded from برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
#برگه_شوندان
✔️آیا شریعتی عبور از نیهیلیسم را ساده دید؟!
دکتر بیژن عبدالکریمی طی مصاحبه خویش با خبرنگار خبرگزاری ایکنا در اصفهان، به مناسبت ۲۹ خرداد، چهلوسومین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، در بخشی از پاسخ به سوال پرسشگر مبنی بر انتقاد بنیادینی که به شریعتی وارد است چنین اظهار می دارد:
"اگر بخواهم به شریعتی انتقاد کنم، باید بگویم که در شریعتی سبقه ها و صبغههای تئولوژیک میتوان یافت. اگر چه ما با شریعتی گامهای بزرگی برای گذر از تئولوژی برداشتهایم، اما هنوز میتوان رنگ و بوهایی از اندیشههای تئولوژیک را در اندیشه شریعتی پیدا کرد. انتقاد دوم من به شریعتی این است که او عبور از نیهیلیسم را خیلی ساده دید، و امکان نیل به یک نظام اندیشگی بر اساس امر دینی را در جهانی که نیهیلیسم در آن خانه کرده و به دنبال آن تمام ارزشها و مبانی متافیزیکی متزلزل شده است، خیلی ساده و سهل انگارانه دید. یعنی شریعتی صعوبت گسست از نیهیلیسم را آن چنان که امروز ما با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکنیم، لمس نکرده بود. البته شریعتی در مقایسه با خیلی از روشنفکران و سنتگرایان هم عصر خود، نیهیلیسم را به خوبی درک کرد. اما صعوبت گسست از نیهیلیسم را آن چنان که شایسته و بایسته است، درک نکرد".
نیست انگاری (نیهیلیسم)، از نظر نیچه، به تمامی بر تاریخ متافیزیک غربی، سایه افکنده است، "خدا مرده است"ِ نیچه، در واقع، انتهای همان راهیست که تفکر متافیزیکی غرب پیموده است، حتی مسامحتاً می توان گفت که در منظومه ی اندیشه ی نیچه، تاریخ مسیحیت را نیز نمی توان چیزی مستقل از تاریخ متافیزیک غرب تلقی کرد.
در لسان هایدگر نیز کل تاریخ غرب، تاریخ بسط سوبژکتیویسم تلقی می گردد.
غلبه ی نوع خاصی از تفکر (تفکر فلسفی) با تباری یونانی، بر سایر انحای دیگر تفکر که علی الاصول در دل سایر سنن تاریخی از امکان بسط برخوردار بوده اند در جهان علمی-تکنولوژیک جدید تحت هژمونی متافیزیک غربی، به محاق رفته است.
آنجایی هم که با نادین زهدمآبانه مواجه هستیم، در واقع تحت آموزه های آن جهانی، قرار است اصل "زندگی" از کف رود، و نیست انگاری حکم براند. و دقیقاً همین جا هست که فیلسوف-هنرمند دست به کار می شود تا زندگی را از چنگال نیست انگاری برهاند.
هایدگر تجربه ی مقابل سوبژکتیویسم را در هنر و دین، جستجو می کند اما از آنجا که دین را هم تحت سایه ی نظام های تئولوژیک از کف رفته می یابد، تنها چشم به هنر دارد تا امکان تجربه ایی غیرسوبژکتیویستی و غیرنیهیلیستی از جهان و تفسیر معنوی از آن را مورد پرسش قرار دهد.
حال اگر بخواهیم به پرسش نخستین عنوان این نوشتار بازگردیم می بایست مراد خود از پرسش فوق را با وجه نظر به مطالب مذکور از نو باز گوییم.
آیا شریعتی عبور از نیهیلیسم را ساده دید؟
آیا شریعتی هم به ورطه ی شبه تفکر تئولوژیک فرو غلتید؟
آیا ما را به وعده های آن جهانی فریفت؟
آیا چهره ی زاهدانه به خود گرفت و نادین زهدمابانه را به خورد ملت داد؟
آیا تلاش های هنرورزانه وی و دست یابی وی به بیانی استعاری را می توان نادیده گرفت؟
آیا با ما از امکان تجربه ی غیرسوبژکتیویستی هیچ نگفت؟
آیا به انحای دیگر تفکر نیاندیشید و تفسیر معنوی از جهان را علی الاصول منکر شد؟
شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا خواند، از آسیب های سنت احیا ناشده با ما سخن گفت، تلاش کرد دین را از دست متولیان رسمی آن نجات دهد، زیست جهان جدید را به رسمیت شناخت، و علی رغم نیست انگاران، به زندگی آری گفت...
#محمدحسن_علایی
@sociologicalperspectives
https://t.me/shavandanpage
✔️آیا شریعتی عبور از نیهیلیسم را ساده دید؟!
دکتر بیژن عبدالکریمی طی مصاحبه خویش با خبرنگار خبرگزاری ایکنا در اصفهان، به مناسبت ۲۹ خرداد، چهلوسومین سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، در بخشی از پاسخ به سوال پرسشگر مبنی بر انتقاد بنیادینی که به شریعتی وارد است چنین اظهار می دارد:
"اگر بخواهم به شریعتی انتقاد کنم، باید بگویم که در شریعتی سبقه ها و صبغههای تئولوژیک میتوان یافت. اگر چه ما با شریعتی گامهای بزرگی برای گذر از تئولوژی برداشتهایم، اما هنوز میتوان رنگ و بوهایی از اندیشههای تئولوژیک را در اندیشه شریعتی پیدا کرد. انتقاد دوم من به شریعتی این است که او عبور از نیهیلیسم را خیلی ساده دید، و امکان نیل به یک نظام اندیشگی بر اساس امر دینی را در جهانی که نیهیلیسم در آن خانه کرده و به دنبال آن تمام ارزشها و مبانی متافیزیکی متزلزل شده است، خیلی ساده و سهل انگارانه دید. یعنی شریعتی صعوبت گسست از نیهیلیسم را آن چنان که امروز ما با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکنیم، لمس نکرده بود. البته شریعتی در مقایسه با خیلی از روشنفکران و سنتگرایان هم عصر خود، نیهیلیسم را به خوبی درک کرد. اما صعوبت گسست از نیهیلیسم را آن چنان که شایسته و بایسته است، درک نکرد".
نیست انگاری (نیهیلیسم)، از نظر نیچه، به تمامی بر تاریخ متافیزیک غربی، سایه افکنده است، "خدا مرده است"ِ نیچه، در واقع، انتهای همان راهیست که تفکر متافیزیکی غرب پیموده است، حتی مسامحتاً می توان گفت که در منظومه ی اندیشه ی نیچه، تاریخ مسیحیت را نیز نمی توان چیزی مستقل از تاریخ متافیزیک غرب تلقی کرد.
در لسان هایدگر نیز کل تاریخ غرب، تاریخ بسط سوبژکتیویسم تلقی می گردد.
غلبه ی نوع خاصی از تفکر (تفکر فلسفی) با تباری یونانی، بر سایر انحای دیگر تفکر که علی الاصول در دل سایر سنن تاریخی از امکان بسط برخوردار بوده اند در جهان علمی-تکنولوژیک جدید تحت هژمونی متافیزیک غربی، به محاق رفته است.
آنجایی هم که با نادین زهدمآبانه مواجه هستیم، در واقع تحت آموزه های آن جهانی، قرار است اصل "زندگی" از کف رود، و نیست انگاری حکم براند. و دقیقاً همین جا هست که فیلسوف-هنرمند دست به کار می شود تا زندگی را از چنگال نیست انگاری برهاند.
هایدگر تجربه ی مقابل سوبژکتیویسم را در هنر و دین، جستجو می کند اما از آنجا که دین را هم تحت سایه ی نظام های تئولوژیک از کف رفته می یابد، تنها چشم به هنر دارد تا امکان تجربه ایی غیرسوبژکتیویستی و غیرنیهیلیستی از جهان و تفسیر معنوی از آن را مورد پرسش قرار دهد.
حال اگر بخواهیم به پرسش نخستین عنوان این نوشتار بازگردیم می بایست مراد خود از پرسش فوق را با وجه نظر به مطالب مذکور از نو باز گوییم.
آیا شریعتی عبور از نیهیلیسم را ساده دید؟
آیا شریعتی هم به ورطه ی شبه تفکر تئولوژیک فرو غلتید؟
آیا ما را به وعده های آن جهانی فریفت؟
آیا چهره ی زاهدانه به خود گرفت و نادین زهدمابانه را به خورد ملت داد؟
آیا تلاش های هنرورزانه وی و دست یابی وی به بیانی استعاری را می توان نادیده گرفت؟
آیا با ما از امکان تجربه ی غیرسوبژکتیویستی هیچ نگفت؟
آیا به انحای دیگر تفکر نیاندیشید و تفسیر معنوی از جهان را علی الاصول منکر شد؟
شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا خواند، از آسیب های سنت احیا ناشده با ما سخن گفت، تلاش کرد دین را از دست متولیان رسمی آن نجات دهد، زیست جهان جدید را به رسمیت شناخت، و علی رغم نیست انگاران، به زندگی آری گفت...
#محمدحسن_علایی
@sociologicalperspectives
https://t.me/shavandanpage
Telegram
برگه تخصصی ادبیات و فلسفه شوَندان
این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
Forwarded from سخنرانیها
Telegram
attach 📎
Forwarded from Hengame
محفل تخصصی ادبیات و هنر پرنیان در راستای سلسله نشستهای علوم اجتماعی برگزار میکند:
⬅️ ویژه برنامه گرامیداشت چهل و پنجمین سالکوچ دکتر #علی_شریعتی
⬅️ موضوع نشست:
میراث و میراثداران شریعتی
⬅️ با حضور: دکتر #بیژن_عبدالکریمی
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
⬅️ زمان: سه شنبه ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۱
ساعت ۲۱ الی ۲۳
✓ برنامه بصورت سخنرانی و پرسش و پاسخ می باشد.
✓طرح سوالات در حین برنامه از طریق ارسال به آیدی مدیر نشست امکان پذیر خواهد بود.
✓ نشست مذکور در گروهها و کانالهای دیگری از پیام سان تلگرام، از جمله کانال آقای دکتر بیژن عبدالکریمی بصورت همزمان بازنشر میشود.
✓ دوستان خود را با دعوت به رعایت قوانین پرنیان به این نشست دعوت کنید.
✓لینک دعوت به گروه محفل پرنیان:
https://t.me/+MMdWfbJP1REyZDk8
✓ لینک دعوت به کانال دکتر عبدالکریمی:
https://t.me/bijanabdolkarimi
⬅️ ویژه برنامه گرامیداشت چهل و پنجمین سالکوچ دکتر #علی_شریعتی
⬅️ موضوع نشست:
میراث و میراثداران شریعتی
⬅️ با حضور: دکتر #بیژن_عبدالکریمی
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال
⬅️ زمان: سه شنبه ۳۱ خرداد ماه ۱۴۰۱
ساعت ۲۱ الی ۲۳
✓ برنامه بصورت سخنرانی و پرسش و پاسخ می باشد.
✓طرح سوالات در حین برنامه از طریق ارسال به آیدی مدیر نشست امکان پذیر خواهد بود.
✓ نشست مذکور در گروهها و کانالهای دیگری از پیام سان تلگرام، از جمله کانال آقای دکتر بیژن عبدالکریمی بصورت همزمان بازنشر میشود.
✓ دوستان خود را با دعوت به رعایت قوانین پرنیان به این نشست دعوت کنید.
✓لینک دعوت به گروه محفل پرنیان:
https://t.me/+MMdWfbJP1REyZDk8
✓ لینک دعوت به کانال دکتر عبدالکریمی:
https://t.me/bijanabdolkarimi
شریعتی مظهر تعارضات تاریخی ماست!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابان های شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعه ی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند...همه ی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت...اسم این ها را می گذارند نقد شریعتی؛
هیچ تعارضی در هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعب العبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ کانت هگل و کی یرکگور و هایدگر و ..داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزش ها و باورها و ...
گذشته ها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی می گذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند غول هایی داریم که به راه دشوار ما چراغ می گیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، استحمار و استضعاف و ارتجاع رخت بربسته است؛ می دانیم به کجا می خواهیم برویم؛ زبان هم را می فهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کرده ایم؛ ...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود اما نیست.
شریعتی کتاب حل المسائل نیست؛ شریعتی مظهر المسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ...ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحران های جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی بر بحران های ما دامن هم می زند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت ایران بهشت می شود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از پاریس در می آوریم؛
...
نه! گاه متفکر مظهر همه تعارضات تاریخی یک فرهنگ و جامعه می باشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبت های مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر می شود دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنی ها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی؛ در مجموعه ی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی می یابم علی رغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوت های که در دوران ما با زمینه و زمانه ی وی بوجود آمده است.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابان های شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعه ی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند...همه ی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت...اسم این ها را می گذارند نقد شریعتی؛
هیچ تعارضی در هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعب العبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ کانت هگل و کی یرکگور و هایدگر و ..داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزش ها و باورها و ...
گذشته ها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی می گذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند غول هایی داریم که به راه دشوار ما چراغ می گیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، استحمار و استضعاف و ارتجاع رخت بربسته است؛ می دانیم به کجا می خواهیم برویم؛ زبان هم را می فهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کرده ایم؛ ...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود اما نیست.
شریعتی کتاب حل المسائل نیست؛ شریعتی مظهر المسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ...ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحران های جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی بر بحران های ما دامن هم می زند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت ایران بهشت می شود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از پاریس در می آوریم؛
...
نه! گاه متفکر مظهر همه تعارضات تاریخی یک فرهنگ و جامعه می باشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبت های مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر می شود دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنی ها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی؛ در مجموعه ی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی می یابم علی رغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوت های که در دوران ما با زمینه و زمانه ی وی بوجود آمده است.
Forwarded from سرو سخنگو (دکتر اسلامی نُدوشن)
از نوشتن، بیش از یک هدف نداشتم و آن این بود که حقّ انسانیّت خود را ادا کنم، بگویم آنچه را که بنا به وظیفهی انسانی و ایرانی باید گفت؛
کار دیگری از دستم بر نمیآمد، من در هیچ زمینه تخصّص نداشتهام، عمر را کوتاهتر از آن میدانستم که خود را در دایرهی تنگِ یک تخصّص محدود سازم. از کشوری بودم که در تکاپو و انتظار به سر میبرد و میخواستم که ناظر و نگران او باشم.
..................................
❇️پن: تصویر مربوط به کتابهای استاد تا سال ۱۳۹۰ میباشد.
..................................
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
کار دیگری از دستم بر نمیآمد، من در هیچ زمینه تخصّص نداشتهام، عمر را کوتاهتر از آن میدانستم که خود را در دایرهی تنگِ یک تخصّص محدود سازم. از کشوری بودم که در تکاپو و انتظار به سر میبرد و میخواستم که ناظر و نگران او باشم.
..................................
❇️پن: تصویر مربوط به کتابهای استاد تا سال ۱۳۹۰ میباشد.
..................................
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo
تقلیل شریعتی به "کویریات" قابل دفاع نیست!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دکتر سروش دباغ در نوشته ی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی؛ ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، شریعتی را به کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ می نویسد: "به نزد من بخش زیادی از اجتماعیات و اسلامیات او امروز دیگر به کار نمی آید و گرهی از کار ما نمی گشاید، که ناموجه است کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
به نظر می رسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمی آیند؛ من خود در سخنرانی خویش در ۱۶ آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با نیهیلیسم دوران جدید اشاره کرده ام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت گر چه بی تردید باید آن ها را به بوته ی نقد کشید. تلاش های مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز می توان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیده اند.
به نظر می رسد سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژه ی حکمی و اجتماعی خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شده اند حالا اگر پدر مولانا را برکشیده است وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهده ی سروش بزرگ هم بیرون بوده است حتی در قمار عاشقانه که اساسا می توانست محمل خوبی برای این گونه طبع آزمایی ها باشد.
باری ارزیابی های شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب مطالعات آکادمیک همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از فلسفه و از دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید محل امعان نظر واقع شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد.
مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان ایدئولوژیک سیاسی و تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش همچنان بتواند ظرفیت تازه ای در مواجهه با جهان جدید در اختیار خوانندگان قرار دهد.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
دکتر سروش دباغ در نوشته ی خویش به مناسبت سالروز درگذشت شریعتی؛ ضمن ذکر برخی خاطرات و تعارفات، شریعتی را به کویریات تقلیل داده است. دکتر دباغ می نویسد: "به نزد من بخش زیادی از اجتماعیات و اسلامیات او امروز دیگر به کار نمی آید و گرهی از کار ما نمی گشاید، که ناموجه است کویریات ماندگارترین بخش آثار اوست".
به نظر می رسد بعضی از اصحاب اندیشه در دامن زدن به برخی مشهورات در خصوص شریعتی کوتاه نمی آیند؛ من خود در سخنرانی خویش در ۱۶ آذر ۱۳۹۹ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به اهمیت زبان و بوطیقای خاص شریعتی در کویریات و امکانات نهفته در آن در مواجهه با نیهیلیسم دوران جدید اشاره کرده ام. اما معتقد هم نیستم که از اسلامیات و اجتماعیات وی باید گذشت گر چه بی تردید باید آن ها را به بوته ی نقد کشید. تلاش های مشابهی در بین سایر پژوهندگان نیز می توان سراغ گرفت که به تقلیل شریعتی به کویریات مبادرت ورزیده اند.
به نظر می رسد سروش پسر چندان که پدر بزرگوار ایشان؛ به موازات ناکامی در پروژه ی حکمی و اجتماعی خویش به سمت ذوق ورزی در هوای شاعران کشیده شده اند حالا اگر پدر مولانا را برکشیده است وی به سپهری دلمشغول است. و شاید از همین جهت کویریات را ترجيح داده است. البته با دکتر دباغ همداستان هستم که کویریات به جهت سبک خاص نوشتاری آن در طول زمان ماندگارتر است. از طرفی باید پذیرفت چنین امکانی در نگارش که وجه اگزیستانسیل عمیقی دارد به میزان زیادی از عهده ی سروش بزرگ هم بیرون بوده است حتی در قمار عاشقانه که اساسا می توانست محمل خوبی برای این گونه طبع آزمایی ها باشد.
باری ارزیابی های شتابزده در خصوص شریعتی در غیاب مطالعات آکادمیک همچنان تداوم دارد. شریعتی در اسلامیات و اجتماعیات ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرا میخواند و ما را به آسیبهای سنت احیا نشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات نو در تفکر شریعتی میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از فلسفه و از دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید محل امعان نظر واقع شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد.
مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان ایدئولوژیک سیاسی و تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش همچنان بتواند ظرفیت تازه ای در مواجهه با جهان جدید در اختیار خوانندگان قرار دهد.
Audio
به مناسبت چهل و پنجمین سالگرد دکتر علی شریعتی
گفتگوی سیدجواد میری با خبرگزاری "تسنیم"
۲۹ خرداد ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
گفتگوی سیدجواد میری با خبرگزاری "تسنیم"
۲۹ خرداد ۱۴۰۰
@seyedjavadmiri
Forwarded from گروه شریعتی
📌 شریعتی مظهر تعارضات تاریخی ماست!
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
🔅رفاه؛ برخورداری؛ آب و نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ قدرت ملی؛ حکومت عدل؛ جامعه مدنی؛ سرآمدی در علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را #شریعتی با وسط کشیدن پای #دین به وسط، از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند #نقد شریعتی؛
🔅هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم، چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم، چقدر #مدرن هستیم؛
#خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتیِ پیشامدرن خویش و بیخداییِ جهان جدید، مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل اروپا بعد مسیح؛ #کانت، #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و...داشتیم! و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهانِ تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔅گذشتهها گذشته! حالا پس از چهلواندی سال که از شریعتی میگذرد، اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند! ؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، اما نیست!
🔅شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی مظهرالمسائل ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائل هستیم. از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکیم؛ روندهای جهانی هم بر بحرانهای ما دامن میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت! #ایران #بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم؛
🔅نـه! گاه متفکر، مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک #فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود. دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری...
هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخیِ خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی در مجموعهی آثار شریعتی، امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✍ دکتر #محمدحسن_علایی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
مجله جامعه پژوهی فرهنگی!
https://socialstudy.ihcs.ac.ir/?_action=article&keywords=%D8%B9%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C
https://socialstudy.ihcs.ac.ir/?_action=article&keywords=%D8%B9%D9%84%D8%A7%DB%8C%DB%8C
پیگیری های حکمی و فلسفی برای متفکر اجتماعی نقطه ی پایانی ندارد!
محمدحسن علایی
بی تردید مواجهه ی مهرآمیز با سرمایه های فکری کشورمان که اصحاب ایده و اندیشه و طرح افکنی های نظری بوده اند شرط ادب باطن است در مقام دانش جو؛
و شرط ادب ظاهر است در مقام محققی نه نام آور و نام جو که خرد به معنای اصیل کلمه؛ وقتی می گویم محققی خرد تعارف نمی کنم؛ اساسا برای نسل ما تحقق امری بس بسیار صعب و مقصدی بس بعید است.
مخلص کلام در این بخش این است که نباید برخوردی مدعیانه، طلبکارانه و سبک سرانه با متفکرین و متقدمین خود داشته باشیم و البته برای شنیدن جان کلام ایشان و فرازهای اندیشه ی ایشان باید با ایشان همدلی و هم افقی ایجاد کنیم.
اما اگر آشنای این طریق باشیم آنگاه می دانیم که طرح نقد و پرسش از بزرگان به معنای اصیل کلمه قدردانی از ایشان است و این لازمه ی کار است تا مسیر گفتگو متفکر با اهل تحقیق و جامعه برقرار و امکان تداوم و تکامل میسر گردد.
تاب آوردن زیر بار انبوهی از مسائل برای متفکرین اگر چه بسیار طاقت فرسا و جانکاه است اما پیگیری های حکمی و فلسفی برای متفکرین اجتماعی به واقع حد یقفی ندارد.
در یک نمونه می توانیم قدری بیشتر توقف کنیم طرح روشنفکری دینی! اربابان این اندیشه با امید امکان احیای دین در زمانه ی ما و در زیست جهان جدید به این مهم اهتمام کردند و الحق ابداعات و تصنیفات گران سنگی عرضه کردند که روزگاری هم به کار اهل معرفت و جویندگان این طریق پر سنگلاخ آمد. اما این طرح ناکام ماند.
آیا مخاطب یک لاقبا قدرناشناسی و ناسپاسی را تا به این میزان رسانده است که با یک حکم کلی تمام مساعی بزرگان را نفی می کند؟
به هیج وجه؛ اما می توان راه اندیشه را افتان و خیزان طی کرد تا به پرسش های سترگی رسید فی المثل "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر". که خود اگر چه برآمده از طرح روشنفکری دینی نیست و یک شیفت پارادایمیک هست در این مسیر اما بی تردید از بارقه های اندیشه ی پیشینیان بهره ور و در این وادی البته کامیاب تر و روزآمدتر است.در این فقره میراث شریعتی را برای جستجوگری های خویش مشحون تر از عالیجنابانی چون سروش و ملکیان یافته ام و البته نه از سر خوشایند و دلبخواهانه بل با برهان و دلیل. باری؛ تداوم حیات فکری و معنوی در این برهوت به تحمل سرزنش های خار مغیلانش می ارزد یا لاقل تا امروز چنین پنداشته ام؛ امید که راه این بزرگان روندگانی داشته باشد ولو نوسفر و تازه کار. بپذیریم تفکری زنده است که نسبتی با واقعیات زندگی ما برقرار کند.
محمدحسن علایی
بی تردید مواجهه ی مهرآمیز با سرمایه های فکری کشورمان که اصحاب ایده و اندیشه و طرح افکنی های نظری بوده اند شرط ادب باطن است در مقام دانش جو؛
و شرط ادب ظاهر است در مقام محققی نه نام آور و نام جو که خرد به معنای اصیل کلمه؛ وقتی می گویم محققی خرد تعارف نمی کنم؛ اساسا برای نسل ما تحقق امری بس بسیار صعب و مقصدی بس بعید است.
مخلص کلام در این بخش این است که نباید برخوردی مدعیانه، طلبکارانه و سبک سرانه با متفکرین و متقدمین خود داشته باشیم و البته برای شنیدن جان کلام ایشان و فرازهای اندیشه ی ایشان باید با ایشان همدلی و هم افقی ایجاد کنیم.
اما اگر آشنای این طریق باشیم آنگاه می دانیم که طرح نقد و پرسش از بزرگان به معنای اصیل کلمه قدردانی از ایشان است و این لازمه ی کار است تا مسیر گفتگو متفکر با اهل تحقیق و جامعه برقرار و امکان تداوم و تکامل میسر گردد.
تاب آوردن زیر بار انبوهی از مسائل برای متفکرین اگر چه بسیار طاقت فرسا و جانکاه است اما پیگیری های حکمی و فلسفی برای متفکرین اجتماعی به واقع حد یقفی ندارد.
در یک نمونه می توانیم قدری بیشتر توقف کنیم طرح روشنفکری دینی! اربابان این اندیشه با امید امکان احیای دین در زمانه ی ما و در زیست جهان جدید به این مهم اهتمام کردند و الحق ابداعات و تصنیفات گران سنگی عرضه کردند که روزگاری هم به کار اهل معرفت و جویندگان این طریق پر سنگلاخ آمد. اما این طرح ناکام ماند.
آیا مخاطب یک لاقبا قدرناشناسی و ناسپاسی را تا به این میزان رسانده است که با یک حکم کلی تمام مساعی بزرگان را نفی می کند؟
به هیج وجه؛ اما می توان راه اندیشه را افتان و خیزان طی کرد تا به پرسش های سترگی رسید فی المثل "پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر". که خود اگر چه برآمده از طرح روشنفکری دینی نیست و یک شیفت پارادایمیک هست در این مسیر اما بی تردید از بارقه های اندیشه ی پیشینیان بهره ور و در این وادی البته کامیاب تر و روزآمدتر است.در این فقره میراث شریعتی را برای جستجوگری های خویش مشحون تر از عالیجنابانی چون سروش و ملکیان یافته ام و البته نه از سر خوشایند و دلبخواهانه بل با برهان و دلیل. باری؛ تداوم حیات فکری و معنوی در این برهوت به تحمل سرزنش های خار مغیلانش می ارزد یا لاقل تا امروز چنین پنداشته ام؛ امید که راه این بزرگان روندگانی داشته باشد ولو نوسفر و تازه کار. بپذیریم تفکری زنده است که نسبتی با واقعیات زندگی ما برقرار کند.
Forwarded from Fardin karimi
سومین جلسه وبینار تخصصی چالش های علوم انسانی،
پیامدها و راهبردها
با سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی
تحت عنوان؛
علوم انسانی در ایران،
فقدان ایده وحدت بخش،
روز چهارشنبه ۱۴۰۱/۴/۱
رأس ساعت ۲۰/۳۰
برگزار میشود.
از علاقمندان دعوت می شود در این جلسه حضور بهم رسانند.
گروه هم اندیشی جامعه شناسی
مکان برگزاری
https://www.skyroom.online/ch/hamandishi1400/hamandishii
پیامدها و راهبردها
با سخنرانی دکتر بیژن عبدالکریمی
تحت عنوان؛
علوم انسانی در ایران،
فقدان ایده وحدت بخش،
روز چهارشنبه ۱۴۰۱/۴/۱
رأس ساعت ۲۰/۳۰
برگزار میشود.
از علاقمندان دعوت می شود در این جلسه حضور بهم رسانند.
گروه هم اندیشی جامعه شناسی
مکان برگزاری
https://www.skyroom.online/ch/hamandishi1400/hamandishii
شریعتی و مسائل امروز ما و انسان شناسی شریعتی حسن محدثی
@Vortrags
شریعتی و مسائل امروز ما
انسان شناسی و انسان مطلوب شریعتی
حسن محدثی
صفحه اینستاگرام جمعیت جمعیت پایش شفاف سازی و ریشه کنی فقر و فساد
دانشکده علوم اجتماعی اقتصادی دانشگاه الزهرا
29 خرداد 1401
انتشار با ذکر منبع بلامانع است.
کانال سخنرانی ها، درس گفتارها و گفت و گوها
https://t.me/Vortrags
انسان شناسی و انسان مطلوب شریعتی
حسن محدثی
صفحه اینستاگرام جمعیت جمعیت پایش شفاف سازی و ریشه کنی فقر و فساد
دانشکده علوم اجتماعی اقتصادی دانشگاه الزهرا
29 خرداد 1401
انتشار با ذکر منبع بلامانع است.
کانال سخنرانی ها، درس گفتارها و گفت و گوها
https://t.me/Vortrags
Audio
معرفی کتاب در حوزه شریعتی پژوهی!
"شریعتی و تفکر آینده ی ما"
دکتر بیژن عبدالکریمی
انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۹۴
@sociologicalperspectives
"شریعتی و تفکر آینده ی ما"
دکتر بیژن عبدالکریمی
انتشارات نقد فرهنگ، ۱۳۹۴
@sociologicalperspectives
Forwarded from گروه شریعتی
💢 جستاری در باب "شریعتی پژوهی" و غیبت شریعتی در دانشگاههای ایران!
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
آیا بعد از قریب به چهل سال تفکر #شریعتی، امکاناتی در اختیار ما میگذارد؟
نگارنده، در مقام یک پژوهشگر اولویت را نه به صرف بزرگداشت شریعتی، بل به جستجویی امکاناتی برای کشور بحرانزدهی خویش میدهد. دانشگاه ایرانی موظف است دلایل عبور از شریعتی را توضیح دهد، البته نگارنده در حد بضاعت، دانشگاهیانی را سراغ دارد که به پروژهی شریعتی در مقام محقق و پژوهشگر، التفات داشتهاند، اما با صرف اتکا به چنین پژوهشهای منفردی نمیتوان، نتیجه گرفت که دانشگاه ایرانی توانسته است پروژهی متفکر معاصرش را مورد بازخوانی انتقادی قرار داده است. ناگفته پیداست که کارویژهی فوق تنها از عهدهی دانشگاهی بر میآید که به واقع بتوان آن را متصف به ایرانیت نموده، رسالت اصلی آن را پرداختن به موضوعات ملی و پروبلماتیکالایز کردن مسائل #ایران دانست.
▫️دکتر #حسن_محدثی در "زیر سقف اعتقاد" بنیانهای ماقبل انتقادی اندیشهی شریعتی را مورد مداقه قرار داده است.
▫️دکتر #سیدجواد_میری، در "هایدگر و شریعتی" از شریعتی به عنوان متفکری جهانی یاد میکند که دستگاه فکری خویش را بیرون از جریان غالب اروپامحوری، سامان داده است.
▫️دکتر #بیژن_عبدالکریمی، در "شریعتی و تفکر آینده"، از امکانات اندیشهی شریعتی برای تفکر آیندهی ایران سخن به میان میآورد و آن چهره از شریعتی را به مخاطب عرضه میکند که اغلب روشنفکران با ایدئولوژیک خواندن آرای شریعتی، مخاطبان را از آن محروم کردهاند.
نگارنده نیز در قالب رسالهی دانشگاهی، "نسبت اندیشه شریعتی با تفکر غیر تئولوژیک-غیر سکولار" را مورد بررسی قرار داده است و در واقع با رجوع به مجموعه آثار شریعتی، به بسط و توسعهی نظریهی فوق، پرداخته است.
نمونههای مذکور، از جملهی تلاشهایی است که اهل نظر و به تبع آنها پژوهشگران علاقمند در فقدان دانشگاه ایرانی، به تدوین آن ها همت گماردهاند.
#علی_شریعتی با تفکر آیندهی ما ربط پیدا میکند. جای بسی دریغ دارد که ما برای برخورداری از ظرفیتهای فکری معدود متفکرین خود توفیق نمییابیم و استعداد خوانش متون آنها را از دست میدهیم و کشور را از امکانات فکری سرمایههایش محروم میکنیم. شریعتی سعی کرده است نسبت به سنت تاریخی خویش وفادار باشد، در حالی که زیست جهان مدرن را هم به رسمیت شناخته است؛ همین یک نکته، میتواند ضمن اینکه مورد پژوهش دانشگاهیان واقع گردد، بسط و تنقیح آن در گفتمانهای دانشگاهی، میتواند کشور را ولو یک قدم برای برون رفت از بحرانهای جاری جلو بیاندازد.
✅ @Shariati_Group
.
✍ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
آیا بعد از قریب به چهل سال تفکر #شریعتی، امکاناتی در اختیار ما میگذارد؟
نگارنده، در مقام یک پژوهشگر اولویت را نه به صرف بزرگداشت شریعتی، بل به جستجویی امکاناتی برای کشور بحرانزدهی خویش میدهد. دانشگاه ایرانی موظف است دلایل عبور از شریعتی را توضیح دهد، البته نگارنده در حد بضاعت، دانشگاهیانی را سراغ دارد که به پروژهی شریعتی در مقام محقق و پژوهشگر، التفات داشتهاند، اما با صرف اتکا به چنین پژوهشهای منفردی نمیتوان، نتیجه گرفت که دانشگاه ایرانی توانسته است پروژهی متفکر معاصرش را مورد بازخوانی انتقادی قرار داده است. ناگفته پیداست که کارویژهی فوق تنها از عهدهی دانشگاهی بر میآید که به واقع بتوان آن را متصف به ایرانیت نموده، رسالت اصلی آن را پرداختن به موضوعات ملی و پروبلماتیکالایز کردن مسائل #ایران دانست.
▫️دکتر #حسن_محدثی در "زیر سقف اعتقاد" بنیانهای ماقبل انتقادی اندیشهی شریعتی را مورد مداقه قرار داده است.
▫️دکتر #سیدجواد_میری، در "هایدگر و شریعتی" از شریعتی به عنوان متفکری جهانی یاد میکند که دستگاه فکری خویش را بیرون از جریان غالب اروپامحوری، سامان داده است.
▫️دکتر #بیژن_عبدالکریمی، در "شریعتی و تفکر آینده"، از امکانات اندیشهی شریعتی برای تفکر آیندهی ایران سخن به میان میآورد و آن چهره از شریعتی را به مخاطب عرضه میکند که اغلب روشنفکران با ایدئولوژیک خواندن آرای شریعتی، مخاطبان را از آن محروم کردهاند.
نگارنده نیز در قالب رسالهی دانشگاهی، "نسبت اندیشه شریعتی با تفکر غیر تئولوژیک-غیر سکولار" را مورد بررسی قرار داده است و در واقع با رجوع به مجموعه آثار شریعتی، به بسط و توسعهی نظریهی فوق، پرداخته است.
نمونههای مذکور، از جملهی تلاشهایی است که اهل نظر و به تبع آنها پژوهشگران علاقمند در فقدان دانشگاه ایرانی، به تدوین آن ها همت گماردهاند.
#علی_شریعتی با تفکر آیندهی ما ربط پیدا میکند. جای بسی دریغ دارد که ما برای برخورداری از ظرفیتهای فکری معدود متفکرین خود توفیق نمییابیم و استعداد خوانش متون آنها را از دست میدهیم و کشور را از امکانات فکری سرمایههایش محروم میکنیم. شریعتی سعی کرده است نسبت به سنت تاریخی خویش وفادار باشد، در حالی که زیست جهان مدرن را هم به رسمیت شناخته است؛ همین یک نکته، میتواند ضمن اینکه مورد پژوهش دانشگاهیان واقع گردد، بسط و تنقیح آن در گفتمانهای دانشگاهی، میتواند کشور را ولو یک قدم برای برون رفت از بحرانهای جاری جلو بیاندازد.
✅ @Shariati_Group
.
Instagram
Instagram
مرثیه ای برای پکتیکا!
م.ع
آه پکتیکا!
ای همسایه ی در خون طپیده ی من
ای پیچیده در خوشه های خشم و خون
دیروز خبر هزاران کشته ات مخابره شد
این بار اما برادران کاری به کار شما نداشتند
این بار قرار بود زیر آوار زلزله
خانه های کاه و گلی تان بر سرهای شما خراب شود
...
آه پکتیکا!
مویه بر زخمهایت شرم آورست همسایه
بگذاریم به حساب جباریت خدا؛ یا خشم طبیعت
بگذاریم به حساب هر چیزی غیر خودمان
که این جهنم به حساب ما نوشته نشود
که برگه های سو پیشینه ی ما سفید بمانند
مثل لوح های حقوق بشری
مثل صحیفه ها بر سر طاقچه های شیوخ
...
آه پکتیکا!
دین و تمدن چه معجون کشنده ای برایتان فراهم آورده ست...
اگر بر سر کشتگانت نیامدم بر من خرده مگیر
نگو این هم دلش از سنگ است
دیروز با زنان و کودکانت من هم هزار بار مردم
....
ولی همدردی انسان کوچک امروز برای زخم ها و دردهای بزرگ شما شرم آور است
همدستی بیگانه و برادر چه جهنمی برای شما برپاداشته است
کی می شود شما هم یک روز خوش به خود ببینید
و لبخند بر گوشه ی لبهایتان بنشیند
...
بگذار خاموش شوم
تحمل شرم با سکوت سهل ترست تا با صدا
بدرود پکتیکا
بدرود
بعد از پکتیکا؛ شاعری حرام است...
م.ع
آه پکتیکا!
ای همسایه ی در خون طپیده ی من
ای پیچیده در خوشه های خشم و خون
دیروز خبر هزاران کشته ات مخابره شد
این بار اما برادران کاری به کار شما نداشتند
این بار قرار بود زیر آوار زلزله
خانه های کاه و گلی تان بر سرهای شما خراب شود
...
آه پکتیکا!
مویه بر زخمهایت شرم آورست همسایه
بگذاریم به حساب جباریت خدا؛ یا خشم طبیعت
بگذاریم به حساب هر چیزی غیر خودمان
که این جهنم به حساب ما نوشته نشود
که برگه های سو پیشینه ی ما سفید بمانند
مثل لوح های حقوق بشری
مثل صحیفه ها بر سر طاقچه های شیوخ
...
آه پکتیکا!
دین و تمدن چه معجون کشنده ای برایتان فراهم آورده ست...
اگر بر سر کشتگانت نیامدم بر من خرده مگیر
نگو این هم دلش از سنگ است
دیروز با زنان و کودکانت من هم هزار بار مردم
....
ولی همدردی انسان کوچک امروز برای زخم ها و دردهای بزرگ شما شرم آور است
همدستی بیگانه و برادر چه جهنمی برای شما برپاداشته است
کی می شود شما هم یک روز خوش به خود ببینید
و لبخند بر گوشه ی لبهایتان بنشیند
...
بگذار خاموش شوم
تحمل شرم با سکوت سهل ترست تا با صدا
بدرود پکتیکا
بدرود
بعد از پکتیکا؛ شاعری حرام است...
@sokhanranihaa - بیژن عبدالکریمی - شریعتی و تفکر اینده - کانال..
@sokhanranihaa
شریعتی و تفکر آینده!
این سخنرانی را که توسط دکتر بیژن عبدالکریمی به تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۰ ایراد شده است می توان به مثابه طلیعه فصل جدیدی از شریعتی پژوهی در ایران تلقی کرد که در آن دکتر عبدالکریمی به نسبت اندیشه شریعتی و تفکر آینده پرداخته اند. کتابی نیز به همین نام از سوی ایشان سال ۹۴ به چاپ رسیده است. این کتاب درصدد است تا جامعه کنونی مان و نسلهای جدید آن را، که در پرتو تجربیات تاریخی چند دهه بعد از انقلاب ایران در افق تاریخی و معنایی جدیدی می اندیشند به تاملی دوباره در خصوص آرا و اندیشه های شریعتی و نسبتش با آینده تفکر، زندگی، جامعه و تاریخ ما دعوت نماید، بی تردید بیژن عبدالکریمی نسبت به تغییر افق تاریخی و معنایی روزگار کنونی نسبت به دهه های پیشین به خوبی خودآگاه است و دعوت وی به هیچ وجه حاصل عدم درک تغییر شرایط و حدوث تغییرات بنیادین در چارچوب های فکری و فرهنگی جهانی و به تبع آن جامعه خود ما و ظهور افق های معنایی جدید نیست. به همین دلیل وی موکدا بر این امر پافشاری دارد که این دعوت را نه در افق دیروز و تفکر دیروزین بلکه در چشم انداز فردا و تفکر فردایی باید فهم کرد.
@sociologicalperspectives
این سخنرانی را که توسط دکتر بیژن عبدالکریمی به تاریخ ۲۱ دی ۱۳۹۰ ایراد شده است می توان به مثابه طلیعه فصل جدیدی از شریعتی پژوهی در ایران تلقی کرد که در آن دکتر عبدالکریمی به نسبت اندیشه شریعتی و تفکر آینده پرداخته اند. کتابی نیز به همین نام از سوی ایشان سال ۹۴ به چاپ رسیده است. این کتاب درصدد است تا جامعه کنونی مان و نسلهای جدید آن را، که در پرتو تجربیات تاریخی چند دهه بعد از انقلاب ایران در افق تاریخی و معنایی جدیدی می اندیشند به تاملی دوباره در خصوص آرا و اندیشه های شریعتی و نسبتش با آینده تفکر، زندگی، جامعه و تاریخ ما دعوت نماید، بی تردید بیژن عبدالکریمی نسبت به تغییر افق تاریخی و معنایی روزگار کنونی نسبت به دهه های پیشین به خوبی خودآگاه است و دعوت وی به هیچ وجه حاصل عدم درک تغییر شرایط و حدوث تغییرات بنیادین در چارچوب های فکری و فرهنگی جهانی و به تبع آن جامعه خود ما و ظهور افق های معنایی جدید نیست. به همین دلیل وی موکدا بر این امر پافشاری دارد که این دعوت را نه در افق دیروز و تفکر دیروزین بلکه در چشم انداز فردا و تفکر فردایی باید فهم کرد.
@sociologicalperspectives
جامعه معقول؛ جامعه ای که در آن امکان تبلور سوژگی برای کنشگران فراهم هست!
دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
دکتر سیدجواد میری در بازخوانی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری از وجه نظر لاکاتوشی؛ مفهوم "جامعه ی معقول" را هسته ی اصلی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری قلمداد کرد. جامعه معقول جامعه ای هست که در آن کس ها به چیزها تقلیل نمی یابد و در آن امکان تبلور سوژگی برای کنشگران فراهم هست.
سیدجواد میری در تحلیل دستگاه سرکوب برخاسته از مدرنیته، از مفهوم "منکوب" استفاده می کند نحوه ای از تطابق یافتن من انسانی با ارزش های نظام قدرت که در آن تشخص انسانی امکان تبلور نمی یابد؛ وضعیتی که در آن جامعه ی معقول ممکن نمی شود.
علامه جعفری از نظر میری نه اصالت وجودیست و نه اصالت ماهیتی؛ بل اصالت انسانیست. آن مفهوم کلیدی که هسته ی سخت اندیشه های علامه جعفری را مفصل بندی می کند "جامعه معقول" است جامعه ای که امکان احیای سوژگی را به انسان عطا می کند.
نگارنده ضمن اینکه در این تحلیل های دکتر میری بزرگوار مثل همیشه نکات بدیع و اندیشه برانگیزی می یابد؛ اما سوال مهمی در برابر صورتبندی وی برای نگارنده ایجاد می شود و آن این سوال مهم است که آیا از منظر دکتر میری؛ علامه جعفری به مختصات و ویژگی های سوژه ی مدرن در منظومه فکری خویش پرداخته است؛ آیا اساسا وی عقلانیت جدید را شناخته است؛ آیا وی در ارائه ی مدل جامعه ی معقول به امکانات و امتناعات تحقق آن در زمانه ی خویش ملتفت بوده است؛به نظر می رسد برای باز خوانی سرمایه های فکری خویش باید آن نوع تأخری که اندیشه ورزان ما در مواجهه با عقلانیت جدید از آن رنج می بردند بیشتر مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد.
دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
دکتر سیدجواد میری در بازخوانی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری از وجه نظر لاکاتوشی؛ مفهوم "جامعه ی معقول" را هسته ی اصلی برنامه ی پژوهشی علامه جعفری قلمداد کرد. جامعه معقول جامعه ای هست که در آن کس ها به چیزها تقلیل نمی یابد و در آن امکان تبلور سوژگی برای کنشگران فراهم هست.
سیدجواد میری در تحلیل دستگاه سرکوب برخاسته از مدرنیته، از مفهوم "منکوب" استفاده می کند نحوه ای از تطابق یافتن من انسانی با ارزش های نظام قدرت که در آن تشخص انسانی امکان تبلور نمی یابد؛ وضعیتی که در آن جامعه ی معقول ممکن نمی شود.
علامه جعفری از نظر میری نه اصالت وجودیست و نه اصالت ماهیتی؛ بل اصالت انسانیست. آن مفهوم کلیدی که هسته ی سخت اندیشه های علامه جعفری را مفصل بندی می کند "جامعه معقول" است جامعه ای که امکان احیای سوژگی را به انسان عطا می کند.
نگارنده ضمن اینکه در این تحلیل های دکتر میری بزرگوار مثل همیشه نکات بدیع و اندیشه برانگیزی می یابد؛ اما سوال مهمی در برابر صورتبندی وی برای نگارنده ایجاد می شود و آن این سوال مهم است که آیا از منظر دکتر میری؛ علامه جعفری به مختصات و ویژگی های سوژه ی مدرن در منظومه فکری خویش پرداخته است؛ آیا اساسا وی عقلانیت جدید را شناخته است؛ آیا وی در ارائه ی مدل جامعه ی معقول به امکانات و امتناعات تحقق آن در زمانه ی خویش ملتفت بوده است؛به نظر می رسد برای باز خوانی سرمایه های فکری خویش باید آن نوع تأخری که اندیشه ورزان ما در مواجهه با عقلانیت جدید از آن رنج می بردند بیشتر مورد واکاوی و مداقه قرار گیرد.
توسل به عوام اندیشی؛ حربه ی توده ها در مواجهه با فرآورده های اهل نظر!
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
شکاف توده ی تربیت ناشده با نخبگان فکری علی الاصول مغاکی پرناشدنیست؛ این میان ظهور پدیده ی سایبر اسپیس (فضای مجازی) به مثابه ی امکانی مقابل توده ی مردم برای ارتباط با فرآورده های اهل نظر می تواند و باید به ارتقای سطح تحلیل و اندیشه در میان توده ی مردم بیانجامد و البته امکان بازآفرینی و باز اندیشی را برای اهل تفکر فراهم سازد.
در چنین بستری اگر چه رسالت اهل تفکر آگاهی بخشی به طبقات و اقشار جامعه می باشد اما در جوامعی که حداقلی از رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آن رو به افول گذاشته است مجموعه ای از عوامل توده ها را به برخی واکنش های ناموجه در قبال اهل نظر وا می دارد. و توسل به عوام اندیشی؛ به مثابه ی حربه ی توده ها در مواجهه با فرآورده های اهل نظر سر بر می آورد.
جامعه ی توسعه نایافته، جامعه ای با مردمانی سیاست زده است؛ عامه ی مردم وقت تفکر ندارند البته به انبوهی از مسائل می اندیشند لیکن اندیشیدن در محدوده ی عقل مشترک برای فهم فرازهای اندیشه ی اهل تفکر کفایت نمی کند؛ تقلیل سخن اهل نظر به سطح فهم عوام، و توسل به عوام اندیشی کارساز نیست، پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای ما نخواهد کاست. در غیبت سخن اهل درد پوپولیسم پیروز میدان خواهد بود.
خطر بعدی این است که درچنین آشفته بازاری بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران با سقوط به ورطه ی عوام اندیشی، کار را برای متفکرین دغدغه مند و اصیل سخت تر و عرصه را برای تفکر اصیل تنگ تر می کنند. و این در واقع آغاز انحطاط و هدر رفت تمام نیروهای فکور و جامعه ساز هست. آنچه در این میان رنگ می بازد گوهر عقلانیت و خردورزیست که شرط اول رسیدن به توسعه و رفاه است.
دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
شکاف توده ی تربیت ناشده با نخبگان فکری علی الاصول مغاکی پرناشدنیست؛ این میان ظهور پدیده ی سایبر اسپیس (فضای مجازی) به مثابه ی امکانی مقابل توده ی مردم برای ارتباط با فرآورده های اهل نظر می تواند و باید به ارتقای سطح تحلیل و اندیشه در میان توده ی مردم بیانجامد و البته امکان بازآفرینی و باز اندیشی را برای اهل تفکر فراهم سازد.
در چنین بستری اگر چه رسالت اهل تفکر آگاهی بخشی به طبقات و اقشار جامعه می باشد اما در جوامعی که حداقلی از رفاه عمومی و ثبات اجتماعی در آن رو به افول گذاشته است مجموعه ای از عوامل توده ها را به برخی واکنش های ناموجه در قبال اهل نظر وا می دارد. و توسل به عوام اندیشی؛ به مثابه ی حربه ی توده ها در مواجهه با فرآورده های اهل نظر سر بر می آورد.
جامعه ی توسعه نایافته، جامعه ای با مردمانی سیاست زده است؛ عامه ی مردم وقت تفکر ندارند البته به انبوهی از مسائل می اندیشند لیکن اندیشیدن در محدوده ی عقل مشترک برای فهم فرازهای اندیشه ی اهل تفکر کفایت نمی کند؛ تقلیل سخن اهل نظر به سطح فهم عوام، و توسل به عوام اندیشی کارساز نیست، پاک کردن صورت مسئله دردی از دردهای ما نخواهد کاست. در غیبت سخن اهل درد پوپولیسم پیروز میدان خواهد بود.
خطر بعدی این است که درچنین آشفته بازاری بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران با سقوط به ورطه ی عوام اندیشی، کار را برای متفکرین دغدغه مند و اصیل سخت تر و عرصه را برای تفکر اصیل تنگ تر می کنند. و این در واقع آغاز انحطاط و هدر رفت تمام نیروهای فکور و جامعه ساز هست. آنچه در این میان رنگ می بازد گوهر عقلانیت و خردورزیست که شرط اول رسیدن به توسعه و رفاه است.