جنگ آخر زمان!
کتاب جنگ آخر زمان با عنوان انگلیسی The War of the End of the world اثر ماریو بارگاس یوسا است و داستان آن برخورد دو بخش از جامعه را نشان میدهد که سالیان سال از هم دور مانده و هر یک در رویاهای بیبنیاد خود فرورفته بودند و اکنون در جنگی بیامان با یکدیگر دیدار میکنند.
یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی است که از معتبرترین نویسندگان نسل خود به شمار میرود. یوسا که نویسنده کتابهای بزرگی مانند: سور بز – سالهای سگی – گفتگو در کاتدرال و… است، در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. همچنین کتاب چرا ادبیات این نویسنده که شامل چند مقاله است، از جمله بهترین کتابهایی است که هر فردی میتواند مطالعه کند.
این رمان در اواخر قرن نوزدهم در ایالت باهیا در برزیل رخ میدهد. درست زمانی که مستعمره نواستقلال برزیل غرق در شور ناسیونالیستی اعلام جمهوری میکند. در پی تبدیل شدن برزیل به حکومت جمهوری مردم شهرنشین نیز خود را آماده جهشی به سوی دنیای جدید و مدرنیته میکنند اما در مناطق عقبافتاده و صحرانشین جنبشی دیگر شکل میگیرد.
کتاب جنگ آخر زمان در رابطه با تعارض میان مدرنیته و سنت است. در رابطه با جامعهای است که سرعت تغییرات در آن آنقدر بالا است که به برخی از مردم اجازه نمیدهد خود را با شرایط سازگار کنند و مهمتر از همه در رابطه با نبود زبان مشترک بین مردم و حکومت است. مردم از یک سو فقیر هستند که به راحتی تحت تاثیر خرافات و مذهب علیه جمهوری شورش میکنند و جمهوری هم از طرف دیگر آنقدر پخته نیست که طرف مقابل خود را درک و به گفتگو با آنها بپردازد و نتیجه آن چیزی است که در این کتاب شرح مفصل آن را میخوانید.
https://www.instagram.com/p/CsWnZGvqJVw/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
کتاب جنگ آخر زمان با عنوان انگلیسی The War of the End of the world اثر ماریو بارگاس یوسا است و داستان آن برخورد دو بخش از جامعه را نشان میدهد که سالیان سال از هم دور مانده و هر یک در رویاهای بیبنیاد خود فرورفته بودند و اکنون در جنگی بیامان با یکدیگر دیدار میکنند.
یوسا یکی از مهمترین رماننویسان و مقالهنویسان معاصر آمریکای جنوبی است که از معتبرترین نویسندگان نسل خود به شمار میرود. یوسا که نویسنده کتابهای بزرگی مانند: سور بز – سالهای سگی – گفتگو در کاتدرال و… است، در سال ۲۰۱۰ برنده جایزه نوبل ادبیات شد. همچنین کتاب چرا ادبیات این نویسنده که شامل چند مقاله است، از جمله بهترین کتابهایی است که هر فردی میتواند مطالعه کند.
این رمان در اواخر قرن نوزدهم در ایالت باهیا در برزیل رخ میدهد. درست زمانی که مستعمره نواستقلال برزیل غرق در شور ناسیونالیستی اعلام جمهوری میکند. در پی تبدیل شدن برزیل به حکومت جمهوری مردم شهرنشین نیز خود را آماده جهشی به سوی دنیای جدید و مدرنیته میکنند اما در مناطق عقبافتاده و صحرانشین جنبشی دیگر شکل میگیرد.
کتاب جنگ آخر زمان در رابطه با تعارض میان مدرنیته و سنت است. در رابطه با جامعهای است که سرعت تغییرات در آن آنقدر بالا است که به برخی از مردم اجازه نمیدهد خود را با شرایط سازگار کنند و مهمتر از همه در رابطه با نبود زبان مشترک بین مردم و حکومت است. مردم از یک سو فقیر هستند که به راحتی تحت تاثیر خرافات و مذهب علیه جمهوری شورش میکنند و جمهوری هم از طرف دیگر آنقدر پخته نیست که طرف مقابل خود را درک و به گفتگو با آنها بپردازد و نتیجه آن چیزی است که در این کتاب شرح مفصل آن را میخوانید.
https://www.instagram.com/p/CsWnZGvqJVw/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی کتاب: غروب زیست جهان ایرانی
نویسنده: دکتر بیژن عبدالکریمی
انتشارات: نقد فرهنگ
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن ناشران عمومی. راهرو ۲۵. غرفه ۲۴. نشر نقد فرهنگ
آدرس وبسایت نقد فرهنگ:
https://www.naqdefarhang.com
آدرس سایت آکادمی:
www.toAkademi.com
سامانه مدیریت و فرآوری آموزش
موسسه فرهنگی و هنری نیک اندیشان زمان
.
نویسنده: دکتر بیژن عبدالکریمی
انتشارات: نقد فرهنگ
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن ناشران عمومی. راهرو ۲۵. غرفه ۲۴. نشر نقد فرهنگ
آدرس وبسایت نقد فرهنگ:
https://www.naqdefarhang.com
آدرس سایت آکادمی:
www.toAkademi.com
سامانه مدیریت و فرآوری آموزش
موسسه فرهنگی و هنری نیک اندیشان زمان
.
افسونزدگی جدید!
در کتاب حاضر کوشش شده نابسامانی فرهنگی در سطح جهان بررسی شود . داریوش شایگان بر این باور است" :آنچه فیالواقع در جمیع مراتب جهان و همه سطوح شناخت خودنمایی میکند، اصل همبستگی متقابل همه جانبه است :این اصل در کلیه سطوح فرهنگی، فلسفی، اجتماعی و تکنولوژیکی منعکس است و بی شک جهانی رنگارنگ، و به غایت متلون پدید میآورد، به طوری که اولین نتیجه محتوم آن، ظهور حوزه اختلاط و دورگه سازی همگانی است .یعنی ما، خواه نا خواه، در شرف تکوین انسان چهل تکه هستیم که دیگر به یک هویت خاص و ویژه تعلق ندارد و مالا چند هویتی است .به عبارت دیگر معادلات دو قطبی پیشین که مرزهای فرهنگی را مشخص و از هم جدا میکرد، مانند ما و دیگران، خودی و غیر خودی، شرق و غرب، شمال و جنوب، عمیقا رنگ باخته است .لکن همزمان با همه این تغییرات بنیادی، ما ناظر یک رخداد بی سابقه دیگر نیز هستیم که گویی آنروی سکه جهانی شدن است، و آن سر برآوردن دوباره ادیان، فرقهها و سلوکهای متعدد مذهبی است که در کلیه کشورهای جهان رو به افزایش است .این رخداد نو که ریشههایش قدیمیتر از آن است که به نظر میرسد، نوعی افسونزدگی جدیدی را موجب میشود.
https://www.instagram.com/p/CsX2kx0KCBK/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
در کتاب حاضر کوشش شده نابسامانی فرهنگی در سطح جهان بررسی شود . داریوش شایگان بر این باور است" :آنچه فیالواقع در جمیع مراتب جهان و همه سطوح شناخت خودنمایی میکند، اصل همبستگی متقابل همه جانبه است :این اصل در کلیه سطوح فرهنگی، فلسفی، اجتماعی و تکنولوژیکی منعکس است و بی شک جهانی رنگارنگ، و به غایت متلون پدید میآورد، به طوری که اولین نتیجه محتوم آن، ظهور حوزه اختلاط و دورگه سازی همگانی است .یعنی ما، خواه نا خواه، در شرف تکوین انسان چهل تکه هستیم که دیگر به یک هویت خاص و ویژه تعلق ندارد و مالا چند هویتی است .به عبارت دیگر معادلات دو قطبی پیشین که مرزهای فرهنگی را مشخص و از هم جدا میکرد، مانند ما و دیگران، خودی و غیر خودی، شرق و غرب، شمال و جنوب، عمیقا رنگ باخته است .لکن همزمان با همه این تغییرات بنیادی، ما ناظر یک رخداد بی سابقه دیگر نیز هستیم که گویی آنروی سکه جهانی شدن است، و آن سر برآوردن دوباره ادیان، فرقهها و سلوکهای متعدد مذهبی است که در کلیه کشورهای جهان رو به افزایش است .این رخداد نو که ریشههایش قدیمیتر از آن است که به نظر میرسد، نوعی افسونزدگی جدیدی را موجب میشود.
https://www.instagram.com/p/CsX2kx0KCBK/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
می نوش که عمر جاودانی این است
Mohammad Reza Shajarian
۲۸ اردیبهشت روز بزرگداشت خیام گرامی باد
Forwarded from مرکز فرهنگی شهرکتاب
نشرنومنتشرکرد:
مردی که خواب است با زبانی شاعرانه و روایتی سیال میان خواب و بیداری، به بیان تجربهای از بیخ و بن فلسفی میپردازد. شخصیت اصلی – که در سراسر داستان «تو» خطاب شده – در دانشگاه سوربن جامعهشناسی میخواند تا اینکه روزی تصمیم میگیرد سرِ جلسهٔ امتحان حاضر نشود و درسش را نیمهکاره بگذارد. این تصمیم ناگهانی سلسلهجنبان رشتهای از تصمیمها میشود که همگی یک ایده را تعقیب میکنند: گسست مطلق از جهان و بیاعتناییِ محض به آدمها و پیشامدها.
اما تا کجا میتوان به همگان «نه» گفت؟ تا کِی میتوان خود را از دنیا و مافیها برکنار داشت؟ و تبعات چنین انزوای سرسختانهای چیست؟ جملهای از فریدریش نیچه را شاید بتوان پاسخی دانست به این پرسشها و تفسیری موجز بر این داستان، آنجا که فیلسوف آلمانی میگوید: «اگر دیرزمانی به مغاک نگاه کنی، مغاک نیز به تو نگاه میکند.»
@Bookcitycc
مردی که خواب است با زبانی شاعرانه و روایتی سیال میان خواب و بیداری، به بیان تجربهای از بیخ و بن فلسفی میپردازد. شخصیت اصلی – که در سراسر داستان «تو» خطاب شده – در دانشگاه سوربن جامعهشناسی میخواند تا اینکه روزی تصمیم میگیرد سرِ جلسهٔ امتحان حاضر نشود و درسش را نیمهکاره بگذارد. این تصمیم ناگهانی سلسلهجنبان رشتهای از تصمیمها میشود که همگی یک ایده را تعقیب میکنند: گسست مطلق از جهان و بیاعتناییِ محض به آدمها و پیشامدها.
اما تا کجا میتوان به همگان «نه» گفت؟ تا کِی میتوان خود را از دنیا و مافیها برکنار داشت؟ و تبعات چنین انزوای سرسختانهای چیست؟ جملهای از فریدریش نیچه را شاید بتوان پاسخی دانست به این پرسشها و تفسیری موجز بر این داستان، آنجا که فیلسوف آلمانی میگوید: «اگر دیرزمانی به مغاک نگاه کنی، مغاک نیز به تو نگاه میکند.»
@Bookcitycc
Forwarded from مدرسه علوم انسانی
💟💟دانشگاهیان چقدر دغدغه ی دانشجویان خود را دارند؟
🖌دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پرسشی که در پیشانی این جستار آمده است، یکی از دغدغه های دائمی نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی، بوده و هست و در کتاب تازه انتشار یافته ی خویش با عنوان "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک"* نیز این دغدغه را بازتاب داده است. باید از دانشگاهیان بالاخص دانشگاهیانی که در حوزه علوم انسانی و علی الخصوص اساتید رشته های مختلف علوم اجتماعی پرسید، که به واقع چه میزان دغدغه ی دانشجویان خویش را در حین تحصیل و پس از فارغ التحصیلی داشته و دارند؟!
یکی از بارزترین اشتغالات ذهنی و فکری دانشجو طی دوره ی تحصیلات عالیه گذراندن واحد درسی پایان نامه و تکمیل تز و رساله در مقاطع ارشد و دکتری می باشد لذا طی این مرحله بی همرهی خضر بسی طاقت سوز و سرسام آور است. بی شک اساتید راهنما و مشاور می توانند نقش بی بدیلی را در این مورد ایفا کنند. و بیشترین روشن گری را برای عبور دادن دانشجو از تنگه های سردرگمی و اضطرار داشته باشند. این وسط دانشجویانی که به واقع مستعد نظر می باشند بیشتر مستحق حمایت و تشویق و ارشادند. دانشجویی که در انتخاب موضوع و در عشق به کارش تعهد خویش را نشان داده باشد یعنی هنوز از آفت قشری اندیشی و مدرک گرایی جان سالم به در برده است و دلیلی اولی تر برای خواندن و نوشتن و عشق به پژوهش داشته است.
تحصیل در مقاطع عالیه در به اصطلاح دانشگاه های ایران به تجربه برای نگارنده ثابت کرده است که واقع کلمه اتفاقا بالاتر از سیاهی هم رنگی هست. چطور است که طیف بسیاری از اساتید به حق معترفند که ما در ایران آکادمی نداریم و نیز در مقام انتقاد بر روی فشل بودن نظام بروکراتیک حاکم بر پژوهشکده ها و دانشگاه ها صحه می گذارند و چه فریاد ها که از سر نارضایتی از وضعیت مدیریت ها در نظام آموزش عالی سر نمی دهند و این همه از وضیعت مجلات و مقالات می نالند اما در واقعیت آب از آب تکان نمی خورد. در حوزه های نظری رشته جامعه شناسی نه تنها مجلات معتبری وجود ندارد که اساتید معظم هم به این نوع مقالات روی خوش نشان نمی دهند دانشجو کانه کارگری از خود بیگانه که از سرنوشت قطعه ای که می سازد در فرایند تولید بی اطلاع و ناآگاه می ماند از سرنوشت مقاله ی خویش در روند پذیرش مقاله ی خویش بی خبر رها می شود و حتی از اساتیدش کسی به دادخواهی بر نمی خیزد. مگر گردانندگان این مجلات اساتید تراز اول این رشته ها نیستند که امتیاز مجله به آنها اعطا شده است.
آنچه که امروز گفتگو در سطوح ملی و فراملی را تبدیل به یک ضرورت انکارناپذیر کرده است در ابعاد خردتر از نهادهایی مثل خانواده و مدرسه و ... می بایست آغاز گردد و به ویژه در دانشگاه تقویت و تثبیت گردد. بر این اساس کمینه چشمداشت ما از حضرات عالی بذل توجه به دغدغه ها و دل نگرانی های دانشجویان و صرف همت در راستای حل معضلات و بهبود اوضاع ایشان در یک افق بلند مدت و البته با گام هایی شمرده شمرده و قابل سنجش در محیط انضمامی دانشجویی می باشد.
بنابر آنچه مختصراً گفته آمد عبور از نازایی و سترونی علاج ناپذیر آکادمیک با صرف تن دادن به اقتضائات مفهوم پردازانه ی وضعیت انضمامی ما در این گوشه از جهان کفایت نمی کند؛ باید توفیق داشت و از هنر بی بهره نبود، تا بتوان راهی پیش پای خود و ای بسا جامعه گشود، امیدوارم این سطور در جان آگه اساتید طنین مختصری داشته باشد تا از فیض وجود خویش به جویندگان طریق علم و فضل و فرهنگ بارقه هایی بیش از پیش نصیب گردانند و دست کم در تحقیقات خویش جای کوچکی هم برای تحقیق در خصوص آینده ی خیل دانشجویان خویش که در مقاطع بالا فارغ التحصیل می شوند باز کنند.
❇️گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) نویسنده:دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
@zistboommedia
🖌دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)
پرسشی که در پیشانی این جستار آمده است، یکی از دغدغه های دائمی نگارنده به عنوان دانش آموخته ی جامعه شناسی، بوده و هست و در کتاب تازه انتشار یافته ی خویش با عنوان "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک"* نیز این دغدغه را بازتاب داده است. باید از دانشگاهیان بالاخص دانشگاهیانی که در حوزه علوم انسانی و علی الخصوص اساتید رشته های مختلف علوم اجتماعی پرسید، که به واقع چه میزان دغدغه ی دانشجویان خویش را در حین تحصیل و پس از فارغ التحصیلی داشته و دارند؟!
یکی از بارزترین اشتغالات ذهنی و فکری دانشجو طی دوره ی تحصیلات عالیه گذراندن واحد درسی پایان نامه و تکمیل تز و رساله در مقاطع ارشد و دکتری می باشد لذا طی این مرحله بی همرهی خضر بسی طاقت سوز و سرسام آور است. بی شک اساتید راهنما و مشاور می توانند نقش بی بدیلی را در این مورد ایفا کنند. و بیشترین روشن گری را برای عبور دادن دانشجو از تنگه های سردرگمی و اضطرار داشته باشند. این وسط دانشجویانی که به واقع مستعد نظر می باشند بیشتر مستحق حمایت و تشویق و ارشادند. دانشجویی که در انتخاب موضوع و در عشق به کارش تعهد خویش را نشان داده باشد یعنی هنوز از آفت قشری اندیشی و مدرک گرایی جان سالم به در برده است و دلیلی اولی تر برای خواندن و نوشتن و عشق به پژوهش داشته است.
تحصیل در مقاطع عالیه در به اصطلاح دانشگاه های ایران به تجربه برای نگارنده ثابت کرده است که واقع کلمه اتفاقا بالاتر از سیاهی هم رنگی هست. چطور است که طیف بسیاری از اساتید به حق معترفند که ما در ایران آکادمی نداریم و نیز در مقام انتقاد بر روی فشل بودن نظام بروکراتیک حاکم بر پژوهشکده ها و دانشگاه ها صحه می گذارند و چه فریاد ها که از سر نارضایتی از وضعیت مدیریت ها در نظام آموزش عالی سر نمی دهند و این همه از وضیعت مجلات و مقالات می نالند اما در واقعیت آب از آب تکان نمی خورد. در حوزه های نظری رشته جامعه شناسی نه تنها مجلات معتبری وجود ندارد که اساتید معظم هم به این نوع مقالات روی خوش نشان نمی دهند دانشجو کانه کارگری از خود بیگانه که از سرنوشت قطعه ای که می سازد در فرایند تولید بی اطلاع و ناآگاه می ماند از سرنوشت مقاله ی خویش در روند پذیرش مقاله ی خویش بی خبر رها می شود و حتی از اساتیدش کسی به دادخواهی بر نمی خیزد. مگر گردانندگان این مجلات اساتید تراز اول این رشته ها نیستند که امتیاز مجله به آنها اعطا شده است.
آنچه که امروز گفتگو در سطوح ملی و فراملی را تبدیل به یک ضرورت انکارناپذیر کرده است در ابعاد خردتر از نهادهایی مثل خانواده و مدرسه و ... می بایست آغاز گردد و به ویژه در دانشگاه تقویت و تثبیت گردد. بر این اساس کمینه چشمداشت ما از حضرات عالی بذل توجه به دغدغه ها و دل نگرانی های دانشجویان و صرف همت در راستای حل معضلات و بهبود اوضاع ایشان در یک افق بلند مدت و البته با گام هایی شمرده شمرده و قابل سنجش در محیط انضمامی دانشجویی می باشد.
بنابر آنچه مختصراً گفته آمد عبور از نازایی و سترونی علاج ناپذیر آکادمیک با صرف تن دادن به اقتضائات مفهوم پردازانه ی وضعیت انضمامی ما در این گوشه از جهان کفایت نمی کند؛ باید توفیق داشت و از هنر بی بهره نبود، تا بتوان راهی پیش پای خود و ای بسا جامعه گشود، امیدوارم این سطور در جان آگه اساتید طنین مختصری داشته باشد تا از فیض وجود خویش به جویندگان طریق علم و فضل و فرهنگ بارقه هایی بیش از پیش نصیب گردانند و دست کم در تحقیقات خویش جای کوچکی هم برای تحقیق در خصوص آینده ی خیل دانشجویان خویش که در مقاطع بالا فارغ التحصیل می شوند باز کنند.
❇️گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک (روایتی از تجربۀ زیست دانشگاهی در ایران از 1380 تا 1400) نویسنده:دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس) چاپ اول، نقد فرهنگ، 1400
@zistboommedia
Forwarded from Akademi (Akademi واحد آموزش/ ثبت نام)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
معرفی کتاب: مشرکی در خانواده پیامبر
نویسنده: دکتر حسن محدثی و دکتر بیژن عبدالکریمی
گفتگو توسط: رسول انبارداران
انتشارات: نقد فرهنگ
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن ناشران عمومی. راهرو ۲۵. غرفه ۲۴. نشر نقد فرهنگ
آدرس وبسایت نقد فرهنگ:
https://www.naqdefarhang.com
آدرس سایت آکادمی:
www.toAkademi.com
تهیه شده توسط: سامانه مدیریت و فرآوری آموزش (آکادمی)
موسسه فرهنگی و هنری نیک اندیشان زمان
مشاهدهی ویدیو با کیفیت بهتر از طریق لینک زیر در آپارات:
https://www.aparat.com/v/SfrVw
لینک کانال آکادمی در تلگرام:
https://t.me/toAkademi_channel
لینک کانال دکتر بیژن عبدالکریمی در تلگرام:
https://t.me/+gK7iRgDRTIg0MTE0
لینک کانال زیر سقف آسمان (دکتر محدثی) در تلگرام:
https://t.me/NewHasanMohaddesi
.
نویسنده: دکتر حسن محدثی و دکتر بیژن عبدالکریمی
گفتگو توسط: رسول انبارداران
انتشارات: نقد فرهنگ
آدرس غرفه در نمایشگاه کتاب:
سالن ناشران عمومی. راهرو ۲۵. غرفه ۲۴. نشر نقد فرهنگ
آدرس وبسایت نقد فرهنگ:
https://www.naqdefarhang.com
آدرس سایت آکادمی:
www.toAkademi.com
تهیه شده توسط: سامانه مدیریت و فرآوری آموزش (آکادمی)
موسسه فرهنگی و هنری نیک اندیشان زمان
مشاهدهی ویدیو با کیفیت بهتر از طریق لینک زیر در آپارات:
https://www.aparat.com/v/SfrVw
لینک کانال آکادمی در تلگرام:
https://t.me/toAkademi_channel
لینک کانال دکتر بیژن عبدالکریمی در تلگرام:
https://t.me/+gK7iRgDRTIg0MTE0
لینک کانال زیر سقف آسمان (دکتر محدثی) در تلگرام:
https://t.me/NewHasanMohaddesi
.
✅خودکشی؛ مهاجرت؛ انقلاب؛ یا خودآگاهی وجودی!؟
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
غفلت از بصیرتهای فلسفی تظاهرات گونه گونی در پی دارد؛ فقدان چشماندازهای انتولوژیک گاه ممکن است در لباس سرسپردگی به ایدئولوژی های رنگاورنگ ظاهر شود؛ گاه حتی ممکن است خود را با انواع سنخ های خشونت طلبی و مرگ اندیشی به نمایش بگذارد؛ این تغافل گاه با تشدید میل به مهاجرت همراه است؛ گاه با میدان دادن به تراوشات ذهنی در مقام یک نظریه پرداز/خواب گذار؛ لیکن آنچه حقیقت دارد این هست که برای یک ملتِ فاقد خودآگاهی وجودی نه خودکشی؛ نه مهاجرت؛ نه انقلاب؛ نه ذوق ورزیهای آکادمیک هیچ کدام کار ساز نخواهد بود؛ تنها دانش رهایی بخش نیل به بصیرتهای فلسفی و انتولوژیک در سایه ی خودآگاهی تاریخی-وجودی است؛ نمی توان مثل رمالها و شیادها بلانسبت اهل نظر دغدغهمند انسان های دردمند و گرفتار را به وقوع معجزه دلخوش ساخت؛ یا مثل این مجلات زرد وعده ی موفقیت های زودهنگام مثل یک شبه میلیاردر شدن به جماعت بخت برگشته و مصیبت زده داد. تنها تلخی حقیقت دارویی هست که می تواند که کارگر افتد. بایستی در مقام نظریه پردازی به نیروهای اجتماعی تاریخی بالفعل حاضر در صحنه تحولات و حاملان و عاملان تغییرات و البته به توان بالقوه ایشان به طرز واقع بینانه ای نگریسته شود تا بیان ما مصداق وعده ی سرخرمن نباشد.
باید با گوشت و پوست و استخوان درد توسعه نیافتگی تاریخی را چشید؛ زن بودن؛ خاورمیانه ای بودن؛ زیستن در یک جامعه پسا انقلابی؛ گذشتن از سنگلاخ های جنگ ها و ترورها و ...؛ عبور از کوره راههای نظامات فشل آکادمیک و بروکراتیک و ... . به صرف گفتن و شنیدن معنا نمی شود؛ ایران پیش از اسلام؛ ایران دورهی اسلامی؛ ایران عصر تجدد و ...اکنون در ما حضور دارند؛ خودآگاهی تاریخی-وجودی ما را به امکانات و محدودیت هایمان آگاه می کند؛ ما را از چنگ فرافکنی های قشریاندیشانه رها می کند؛ اجازه می دهد خود را بسنجیم وزن علما و اهل تفکر و سرمایه های خویش را دریابیم؛ گشاده دستانه میراث اهل فکر و فلسفه ی خویش را به یک سو ننهیم؛ ببینیم عامل بقای قوم تاریخی ما در این سرزمين چه بوده است؛ از خرد ایرانی و میراث فرهنگی مفاخر و مشاهیر خویش توشه برگیریم؛ از تاریخ درس بگیریم؛ تا محکوم به تکرار آن نگردیم.
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعهشناس)
غفلت از بصیرتهای فلسفی تظاهرات گونه گونی در پی دارد؛ فقدان چشماندازهای انتولوژیک گاه ممکن است در لباس سرسپردگی به ایدئولوژی های رنگاورنگ ظاهر شود؛ گاه حتی ممکن است خود را با انواع سنخ های خشونت طلبی و مرگ اندیشی به نمایش بگذارد؛ این تغافل گاه با تشدید میل به مهاجرت همراه است؛ گاه با میدان دادن به تراوشات ذهنی در مقام یک نظریه پرداز/خواب گذار؛ لیکن آنچه حقیقت دارد این هست که برای یک ملتِ فاقد خودآگاهی وجودی نه خودکشی؛ نه مهاجرت؛ نه انقلاب؛ نه ذوق ورزیهای آکادمیک هیچ کدام کار ساز نخواهد بود؛ تنها دانش رهایی بخش نیل به بصیرتهای فلسفی و انتولوژیک در سایه ی خودآگاهی تاریخی-وجودی است؛ نمی توان مثل رمالها و شیادها بلانسبت اهل نظر دغدغهمند انسان های دردمند و گرفتار را به وقوع معجزه دلخوش ساخت؛ یا مثل این مجلات زرد وعده ی موفقیت های زودهنگام مثل یک شبه میلیاردر شدن به جماعت بخت برگشته و مصیبت زده داد. تنها تلخی حقیقت دارویی هست که می تواند که کارگر افتد. بایستی در مقام نظریه پردازی به نیروهای اجتماعی تاریخی بالفعل حاضر در صحنه تحولات و حاملان و عاملان تغییرات و البته به توان بالقوه ایشان به طرز واقع بینانه ای نگریسته شود تا بیان ما مصداق وعده ی سرخرمن نباشد.
باید با گوشت و پوست و استخوان درد توسعه نیافتگی تاریخی را چشید؛ زن بودن؛ خاورمیانه ای بودن؛ زیستن در یک جامعه پسا انقلابی؛ گذشتن از سنگلاخ های جنگ ها و ترورها و ...؛ عبور از کوره راههای نظامات فشل آکادمیک و بروکراتیک و ... . به صرف گفتن و شنیدن معنا نمی شود؛ ایران پیش از اسلام؛ ایران دورهی اسلامی؛ ایران عصر تجدد و ...اکنون در ما حضور دارند؛ خودآگاهی تاریخی-وجودی ما را به امکانات و محدودیت هایمان آگاه می کند؛ ما را از چنگ فرافکنی های قشریاندیشانه رها می کند؛ اجازه می دهد خود را بسنجیم وزن علما و اهل تفکر و سرمایه های خویش را دریابیم؛ گشاده دستانه میراث اهل فکر و فلسفه ی خویش را به یک سو ننهیم؛ ببینیم عامل بقای قوم تاریخی ما در این سرزمين چه بوده است؛ از خرد ایرانی و میراث فرهنگی مفاخر و مشاهیر خویش توشه برگیریم؛ از تاریخ درس بگیریم؛ تا محکوم به تکرار آن نگردیم.
✅️ آمار آموزش عالی ایران سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ منتشر شد.
◀️ کتاب آمار آموزش عالی ایران سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ به همت گروه پژوهشهای آماری و فناوری اطلاعات موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی راهی بازار نشر شد.
این کتاب شامل شش فصل است که در هر فصل آن به بررسی یکی از بخش های نظام آموزش عالی پرداخته شده است. در فصل اول تا فصل سوم آن آمار ثبت نام شدگان، دانشجویان و دانش آموختگان به تفکیک، جنسیت، وابستگی، شیوه آموزشی و... ارائه شده است. در فصل چهارم کتاب آمار آموزشگران دانشگاهی به تفکیک نوع خدمت، مرتبه علمی، جنسیت، وابستگی به تصویر کشیده شده است.
فصل پنجم کتاب شامل آمار کارکنان غیر آموزشی است که به تفکیک مدرک تحصیلی، جنسیت، و وابستگی، ارائه شده است. در فصل ششم، فصل آخر کتاب روند رشد برخی از اقلام آماری در دوره ده ساله بررسی شده است.
جامعه آماری این کتاب، شامل تمام موسسات آموزش عالی کشور که مورد تایید شورای گسترش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی که در سطحی بالاتر از دیپلم متوسطه دانشجو دارند و به دانش آموختگان خود مدرک دانشگاهی مورد قبول مراجع ذی صلاح اعطا می کنند است.
همچنین در این کتاب، تعاریف و مفاهیم استاندارد مصوب کمیته آمار بخشی علوم تحقیقات و فناوری ملاک عمل بوده است.
https://www.instagram.com/p/CsdqRxhubXM/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
◀️ کتاب آمار آموزش عالی ایران سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ به همت گروه پژوهشهای آماری و فناوری اطلاعات موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی راهی بازار نشر شد.
این کتاب شامل شش فصل است که در هر فصل آن به بررسی یکی از بخش های نظام آموزش عالی پرداخته شده است. در فصل اول تا فصل سوم آن آمار ثبت نام شدگان، دانشجویان و دانش آموختگان به تفکیک، جنسیت، وابستگی، شیوه آموزشی و... ارائه شده است. در فصل چهارم کتاب آمار آموزشگران دانشگاهی به تفکیک نوع خدمت، مرتبه علمی، جنسیت، وابستگی به تصویر کشیده شده است.
فصل پنجم کتاب شامل آمار کارکنان غیر آموزشی است که به تفکیک مدرک تحصیلی، جنسیت، و وابستگی، ارائه شده است. در فصل ششم، فصل آخر کتاب روند رشد برخی از اقلام آماری در دوره ده ساله بررسی شده است.
جامعه آماری این کتاب، شامل تمام موسسات آموزش عالی کشور که مورد تایید شورای گسترش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی که در سطحی بالاتر از دیپلم متوسطه دانشجو دارند و به دانش آموختگان خود مدرک دانشگاهی مورد قبول مراجع ذی صلاح اعطا می کنند است.
همچنین در این کتاب، تعاریف و مفاهیم استاندارد مصوب کمیته آمار بخشی علوم تحقیقات و فناوری ملاک عمل بوده است.
https://www.instagram.com/p/CsdqRxhubXM/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Forwarded from گروه شریعتی
🟠 پوپولیسم نخبگانی؛ اتهام زنی اقتصاد خوانده لیبرال علیه متفکر اجتماعی!
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی میکند، و آن را در تجربهی زیستهی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربهی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال میکند، سپس نشان میدهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل میشود و نهایتاً نتیجه میگیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی ماندهاند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دورهی تفوق اصول #سرمایهداری بر جهان میپردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» میافزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا میشود، در اقتصادِ سرمایهداریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایهداری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود میشود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین میپرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعهی بیطبقهی انقلابی براساس این #جهانبینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایهها چه میکنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار میکنید؟ برای طبقهی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟
🔸ارجاعات بسیاری به مجموعهی آثار دکتر علی شریعتی میتوان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنینژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد میکند تبرئه میشود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعهنیافتگی التفات پیدا نکردهاند.
🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابانهای شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعهی #مدرن و اخلاقمدار و یک کشور مقتدر و عزتمند... همهی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم اینها را میگذارند نقد شریعتی؛
🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ میدانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعبالعبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کییرکگور و #هایدگر و... داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزشها و باورها و ...
🔸گذشتهها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی میگذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غولهایی داریم که به راه دشوار ما چراغ میگیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ میدانیم به کجا میخواهیم برویم؛ زبان هم را میفهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کردهایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.
🔸شریعتی کتاب حلالمسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحرانهای جهانی هم شریکایم؛ روندهای جهانی بر بحرانهای ما دامن هم میزند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت میشود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در میآوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همهی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه میباشد و شریعتی چنین بود...
🔸هر بار به مناسبتهای مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر میشود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنیها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموختهی #جامعه_شناسی، در مجموعهی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی مییابم، علیرغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوتهایی که در دوران ما با زمینه و زمانهی وی بوجود آمده است.
✅ @Shariati_Group
✍ دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
Telegram
.
Forwarded from اندیشکدهٔ خرد (Amir Dabirimehr)
دعوت به همکاری با موسسه علمی و پژوهشی
موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای اندیشه و قلم دارای مجوز رسمی از وزارت علوم جهت تکمیل کادر علمی و پژوهشی و اجرایی و مدیریتی خود از افراد زیر جهت همکاری دعوت بعمل می اورد.
۱- دانش آموختگان رشته های علوم انسانی با اولویت در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل ؛ ارتباطات و مدیریت رسانه در مقاطع ارشد و دکتری تخصصی
۲ - اعضای هیات علمی اموزشی و پژوهشی دانشگاهها و موسسات اموزش عالی برای همکاری تمام وقت و پاره وقت
۳- افراد و مدیران مجرب و توانا در تامین و تدارک امکانات و منابع مالی و زیرساختی
۴-مدیران مجرب در حوزه های آموزشی وپژوهشی
لطفا تقاضانامه به همراه سابقه و مدارک لازم و شماره تماس خود را به ایمیل اینجانب
dabirimehr@gmail.com
یا به ایدی تلگرام اینجانب
@Amirdabirimehr
ارسال فرمایید . بدیهی است پس از بررسی لازم از افراد واجد شرایط جهت تصدی پست های زیر دعوت به همکاری خواهد شد.
۱- اعضای هیات علمی موسسه
۲- پژوهشگران موسسه
۳- معاونت های پژوهشی؛ آموزشی ؛ اداری ومالی و ارتباطات و امور بین الملل موسسه
۴_ دبیران علمی دپارتمان های سیاسی و رسانه ای موسسه
با احترام و سپاس
مدیر عامل موسسه پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
اندیشه و قلم
https://t.me/andishkadeye_kherad
موسسه علمی و پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای اندیشه و قلم دارای مجوز رسمی از وزارت علوم جهت تکمیل کادر علمی و پژوهشی و اجرایی و مدیریتی خود از افراد زیر جهت همکاری دعوت بعمل می اورد.
۱- دانش آموختگان رشته های علوم انسانی با اولویت در رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل ؛ ارتباطات و مدیریت رسانه در مقاطع ارشد و دکتری تخصصی
۲ - اعضای هیات علمی اموزشی و پژوهشی دانشگاهها و موسسات اموزش عالی برای همکاری تمام وقت و پاره وقت
۳- افراد و مدیران مجرب و توانا در تامین و تدارک امکانات و منابع مالی و زیرساختی
۴-مدیران مجرب در حوزه های آموزشی وپژوهشی
لطفا تقاضانامه به همراه سابقه و مدارک لازم و شماره تماس خود را به ایمیل اینجانب
dabirimehr@gmail.com
یا به ایدی تلگرام اینجانب
@Amirdabirimehr
ارسال فرمایید . بدیهی است پس از بررسی لازم از افراد واجد شرایط جهت تصدی پست های زیر دعوت به همکاری خواهد شد.
۱- اعضای هیات علمی موسسه
۲- پژوهشگران موسسه
۳- معاونت های پژوهشی؛ آموزشی ؛ اداری ومالی و ارتباطات و امور بین الملل موسسه
۴_ دبیران علمی دپارتمان های سیاسی و رسانه ای موسسه
با احترام و سپاس
مدیر عامل موسسه پژوهشی مطالعات و بررسی های سیاسی و رسانه ای
اندیشه و قلم
https://t.me/andishkadeye_kherad
Telegram
اندیشکدهٔ خرد
امیر دبیری مهر
پژوهشگر و مدرس علوم انسانی
مدیر موسسه «اندیشه و قلم »
برای توسعه ایران
کتابها:
اسلام و دموکراسی در ایران
ملک سلطانی ونگین سلیمانی
فرزانگی وجهانداری
خردمندی و پارسایی
و…
www.dabirimehr.ir
پژوهشگر و مدرس علوم انسانی
مدیر موسسه «اندیشه و قلم »
برای توسعه ایران
کتابها:
اسلام و دموکراسی در ایران
ملک سلطانی ونگین سلیمانی
فرزانگی وجهانداری
خردمندی و پارسایی
و…
www.dabirimehr.ir
▪️دانشگاه چیست؟ ظاهرا طرح این پرسش چندان وجهی نداشته باشد زیرا بیشتر مردم میدانند كه دانشگاه چیست و شاید خود در دانشگاه درس خوانده باشند یا فرزندان و نزدیكانشان در آنجا درس بخوانند.
▫️ پرسشهایی از این قبیل هم كه چرا دانشگاه به وجود آمده و تاكنون منشا چه آثاری بوده و اگر نبود چه نقصان و خسرانی پدید میآمد و... زاید و بیهوده است. هیچ یك از ما نمیتوانیم، بپذیریم كه در كشور دانشگاه نباشد و كار دانش و پژوهش تعطیل شود. پیداست كه كسی نمیگوید دانشگاه نباشد و اگربپرسند دانشگاه چیست به قصد مخالفت نمیپرسند.
▪️ اتفاقا این ما نیستیم كه میپرسیم دانشگاه چیست بلكه اروپاییان و امریكاییان صاحبنظر به دانشگاه و آینده آن میاندیشند.
▫️ دانشگاه باید پروای آینده داشته باشد و یكی از نشانههای توجه به آینده و آینده داشتن پروا ومراقبت است. به عبارت دیگر پروا نداشتن و با غفلت زیستن میتواند نشانه درجا زدن در زمان حال مكرر باشد.
وقتی نمیپرسیم دانشگاه چه كرده است وچه میكند وچه باید بكند پیداست كه بر كار و بارو برنامه و آموزش و پژوهش آن نظارت نداریم و میگذاریم به هرجا میخواهد، برود و هرچه میخواهد بكند.
▫️ پرسشهایی از این قبیل هم كه چرا دانشگاه به وجود آمده و تاكنون منشا چه آثاری بوده و اگر نبود چه نقصان و خسرانی پدید میآمد و... زاید و بیهوده است. هیچ یك از ما نمیتوانیم، بپذیریم كه در كشور دانشگاه نباشد و كار دانش و پژوهش تعطیل شود. پیداست كه كسی نمیگوید دانشگاه نباشد و اگربپرسند دانشگاه چیست به قصد مخالفت نمیپرسند.
▪️ اتفاقا این ما نیستیم كه میپرسیم دانشگاه چیست بلكه اروپاییان و امریكاییان صاحبنظر به دانشگاه و آینده آن میاندیشند.
▫️ دانشگاه باید پروای آینده داشته باشد و یكی از نشانههای توجه به آینده و آینده داشتن پروا ومراقبت است. به عبارت دیگر پروا نداشتن و با غفلت زیستن میتواند نشانه درجا زدن در زمان حال مكرر باشد.
وقتی نمیپرسیم دانشگاه چه كرده است وچه میكند وچه باید بكند پیداست كه بر كار و بارو برنامه و آموزش و پژوهش آن نظارت نداریم و میگذاریم به هرجا میخواهد، برود و هرچه میخواهد بكند.
Forwarded from آریارمنا
Abstracts_of_Congress_on_Revisiting_Reza_Davari's_Philosophy_and.pdf
1.3 MB
🔶️لیست سخنرانی های دکتر محمدحسن علایی؛ منتشر شده در کانال سخنرانیها:
🔸️آخرین سخنرانی ها در حوزه علوم انسانی
فلسفه غرب و اسلامی ، عرفان، روانشناسی، جامعه_شناسی
🆔 @sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
♦️ضرورت تمهید امکانات و لوازمات تحقق وفاق ملی!
[بسط "گفتمانهای میانجی" و احیای "حد وسط"]
https://t.me/sokhanranihaa/41625
♦️نقدی بر آرای اخیر دکتر سروش اندر باب حقیقت و روش!
https://t.me/sokhanranihaa/43154
♦️چرا نگرانی متفکر برای جامعه مهم است؟
https://t.me/sokhanranihaa/41036
♦️فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
https://t.me/sokhanranihaa/40614
♦️پرسش از چرائی گفتمان وفاق به عنوان ارمغان دو دهه زیست آکادمیک؟!
https://t.me/sokhanranihaa/40182
♦️درآمدی بر واکاوی نسبت فلسفه و جامعهشناسی!
https://t.me/sokhanranihaa/40110
♦️واکاوی مفهوم نیهیلیسم در آرای دکتر بیژن عبدالکریمی!
https://t.me/sokhanranihaa/39299
♦️تاملاتی ناظر به پرسشهای دکتر حسن محدثی درباره نیهیلیسم!
https://t.me/sokhanranihaa/39262
♦️وبینار با عنوان "ضرورت ارتقای تاب آوری در سایه ی حس تعلق به وطن"!
https://t.me/sokhanranihaa/36850
♦️ملاحظاتی پیرامون مناظرات دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی !
https://t.me/sokhanranihaa/33895
♦️ده نکته در نقد جناب مصطفی ملکیان!
https://t.me/sokhanranihaa/38490
♦️چرا نباید "وفاق" را به تاخیر انداخت؟!
https://t.me/sokhanranihaa/37812
♦️به بهانه روز معلم از شریعتی تا عبدالکریمی!
https://t.me/sokhanranihaa/37317
♦️کشور شدن کشور!
https://t.me/sokhanranihaa/36684
♦سمپوزیوم ملی مساله اجتماعی ایران؛گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
https://t.me/sokhanranihaa/34599
سخنران:
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس
و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
🆑کانال سخنرانی ها
https://www.instagram.com/p/ChS5hmmqMdl/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
🔸️آخرین سخنرانی ها در حوزه علوم انسانی
فلسفه غرب و اسلامی ، عرفان، روانشناسی، جامعه_شناسی
🆔 @sokhanranihaa
🔊فایل صوتی
♦️ضرورت تمهید امکانات و لوازمات تحقق وفاق ملی!
[بسط "گفتمانهای میانجی" و احیای "حد وسط"]
https://t.me/sokhanranihaa/41625
♦️نقدی بر آرای اخیر دکتر سروش اندر باب حقیقت و روش!
https://t.me/sokhanranihaa/43154
♦️چرا نگرانی متفکر برای جامعه مهم است؟
https://t.me/sokhanranihaa/41036
♦️فلسفه ستیزی در لباس آزادیخواهی- هایدگر نخوانده های هایدگرستیز!
https://t.me/sokhanranihaa/40614
♦️پرسش از چرائی گفتمان وفاق به عنوان ارمغان دو دهه زیست آکادمیک؟!
https://t.me/sokhanranihaa/40182
♦️درآمدی بر واکاوی نسبت فلسفه و جامعهشناسی!
https://t.me/sokhanranihaa/40110
♦️واکاوی مفهوم نیهیلیسم در آرای دکتر بیژن عبدالکریمی!
https://t.me/sokhanranihaa/39299
♦️تاملاتی ناظر به پرسشهای دکتر حسن محدثی درباره نیهیلیسم!
https://t.me/sokhanranihaa/39262
♦️وبینار با عنوان "ضرورت ارتقای تاب آوری در سایه ی حس تعلق به وطن"!
https://t.me/sokhanranihaa/36850
♦️ملاحظاتی پیرامون مناظرات دکتر سروش دباغ و دکتر بیژن عبدالکریمی !
https://t.me/sokhanranihaa/33895
♦️ده نکته در نقد جناب مصطفی ملکیان!
https://t.me/sokhanranihaa/38490
♦️چرا نباید "وفاق" را به تاخیر انداخت؟!
https://t.me/sokhanranihaa/37812
♦️به بهانه روز معلم از شریعتی تا عبدالکریمی!
https://t.me/sokhanranihaa/37317
♦️کشور شدن کشور!
https://t.me/sokhanranihaa/36684
♦سمپوزیوم ملی مساله اجتماعی ایران؛گرامیداشت روز ملی علوم اجتماعی و دکتر غلامحسین صدیقی
🔸مهمترین مسأله اجتماعی ایران چیست؟
https://t.me/sokhanranihaa/34599
سخنران:
دکتر محمد حسن علایی
جامعه شناس
و مولف کتاب "گفتمان وفاق"
🆑کانال سخنرانی ها
https://www.instagram.com/p/ChS5hmmqMdl/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
Telegram
سخنرانیها
🔊فایل صوتی
✅ضرورت تمهید امکانات و لوازمات تحقق وفاق ملی!
[بسط "گفتمانهای میانجی" و احیای "حد وسط"]
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس؛ مولف کتاب گفتمان وفاق)
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
✅ضرورت تمهید امکانات و لوازمات تحقق وفاق ملی!
[بسط "گفتمانهای میانجی" و احیای "حد وسط"]
دکتر محمدحسن علایی
(جامعهشناس؛ مولف کتاب گفتمان وفاق)
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from سیدجواد میری مینق
🔹داوری فیلسوف زماناندیش!
محمدحسن علایی
چکیده
کاربرد گشادهدستانه عنوان فیلسوف دستکم از وجه نظر نگارنده عملی وفق اخلاق علمی تلقی نمیگردد لذا استخدام تعبیر فیلسوف زماناندیش برای جناب داوری با التفات و عنایت صورت گرفته است؛ روشن است در گستره ایران فرهنگی اطلاق فیلسوف به یک متفکر با اتکا به حوزه فعالیتها و احتجاجات فکری وی ممکن میگردد؛ و داوری ای بسا نخستین متفکر ایرانی در دوران معاصر است که همه تلاشهای وی معطوف به تعریف و تثبیت فکر فلسفی در ایران بوده است در برابر ارزیابیهای شتابزده و کنشهای مبتنی بر ایدئولوژی و مواضع روشنفکرانه داوری با اتکال به تفکر فلسفی به مرزکشی برای به رسميت شناساندن فکر فلسفی و فلسفه بهمثابه یک حوزه مستقل دست یازیده است؛ و البته در این راه دشوار فلسفه را هماره در نسبت زمان فهم کرده و فهماندهاند چه در حوزه نظری و در مباحث صرف فلسفی و چه در حوزه کاربردی و آرای وی ناظر بر توسعهنیافتگی تاریخی. و ای بسا همین نقطه قوت این اندیشهورز و نسبت وثیق اندیشه و زمان و زمانه در تفکر داوری و حتی تعلق خاطر وی به تفکر تاریخی هایدگر و ملاحظات پیشین وی در خصوص انقلاب ایران و ... در نگاه منتقدان مورد انواع سوءتفاهمات واقع شده است. امروز نقد داوری را باید یک قدم مهم در تقویم تفکر فلسفی در ایران تلقی کنیم. چه کسی گفته است «داوری» داوری نشود؟! رضا داوری اردکانی، را بشناسیم، به قدر وسع و همت خویش بشناسیم و بشناسانیم، مجموعهآثار ایشان را در کلیت آن مورد بازخوانی و نقد جدی قرار دهیم، گروههای متنخوانی ترتیب بدهیم، اصلاً موج داوریشناسی راه بیاندازیم، پیشتر من دربارۀ شریعتی هم در سخنرانی خود پیرامون دانشگاه ایرانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۸ پیشنهاد دادم دپارتمان شریعتیشناسی ایجاد کنیم و شریعتی را به دانشگاه راه دهیم، در خصوص مآثر خویش و شخصیتها و سرمایههای ملی خویش با اهمالکاری مواجهه نکنیم، برای بزرگان دیگر هم همین سیاست را اتخاذ کنیم، اگر داوری چهل جلد کتاب دارد چهارصد جلد کتاب در نقد او بنویسیم، نقاط قوت و ضعفش را برجسته کنیم، استعداد خوانش متن او و هر متفکر این سرزمین را پیدا کنیم، سمپوزیوم برگزار کنیم، اگر قرار است در پرتو نقد اندیشههای این متفکران، راهی برای تعالی این سرزمین باز شو، باید کرسیهای آزاداندیشی را در دانشگاهها به داوریشناسی هم معطوف کنیم، نقد فرهنگ و فرهنگ نقد را توسعه و ترویج دهیم و خویش را هم از مهمیز نقد کنار نکشیم، سطح مطالعات انتقادی را در کشور ارتقا دهیم، نقد کنیم داوری کنیم و نقد و داوری را به فرزندانمان بیاموزیم، در نقد و نقادی هم میتوان اسوه بود، با فرهنگ از سر تفنن و سبکسرانه برخورد نکنیم، به فهم دیگری گشوده باشیم، یکی از امکانات بیهمتای قوم تاریخی ما در این برهه تاریخی، قدرشناسی و مرتبتشناسی و حفظ و حراست از ارزشهای خویش در برابر تحولات روزگار جدید است. در نشستی که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و به مناسب نودمین سالروز تولد دکتر رضا داوری اردکانی برگزار میگردد سعی میشود به نقش داوری در تثبیت تفکر فلسفی و ضرورت داوری شناسی و نقد داوری به اجمال پرداخته میشود.
@seyedjavadmiri
محمدحسن علایی
چکیده
کاربرد گشادهدستانه عنوان فیلسوف دستکم از وجه نظر نگارنده عملی وفق اخلاق علمی تلقی نمیگردد لذا استخدام تعبیر فیلسوف زماناندیش برای جناب داوری با التفات و عنایت صورت گرفته است؛ روشن است در گستره ایران فرهنگی اطلاق فیلسوف به یک متفکر با اتکا به حوزه فعالیتها و احتجاجات فکری وی ممکن میگردد؛ و داوری ای بسا نخستین متفکر ایرانی در دوران معاصر است که همه تلاشهای وی معطوف به تعریف و تثبیت فکر فلسفی در ایران بوده است در برابر ارزیابیهای شتابزده و کنشهای مبتنی بر ایدئولوژی و مواضع روشنفکرانه داوری با اتکال به تفکر فلسفی به مرزکشی برای به رسميت شناساندن فکر فلسفی و فلسفه بهمثابه یک حوزه مستقل دست یازیده است؛ و البته در این راه دشوار فلسفه را هماره در نسبت زمان فهم کرده و فهماندهاند چه در حوزه نظری و در مباحث صرف فلسفی و چه در حوزه کاربردی و آرای وی ناظر بر توسعهنیافتگی تاریخی. و ای بسا همین نقطه قوت این اندیشهورز و نسبت وثیق اندیشه و زمان و زمانه در تفکر داوری و حتی تعلق خاطر وی به تفکر تاریخی هایدگر و ملاحظات پیشین وی در خصوص انقلاب ایران و ... در نگاه منتقدان مورد انواع سوءتفاهمات واقع شده است. امروز نقد داوری را باید یک قدم مهم در تقویم تفکر فلسفی در ایران تلقی کنیم. چه کسی گفته است «داوری» داوری نشود؟! رضا داوری اردکانی، را بشناسیم، به قدر وسع و همت خویش بشناسیم و بشناسانیم، مجموعهآثار ایشان را در کلیت آن مورد بازخوانی و نقد جدی قرار دهیم، گروههای متنخوانی ترتیب بدهیم، اصلاً موج داوریشناسی راه بیاندازیم، پیشتر من دربارۀ شریعتی هم در سخنرانی خود پیرامون دانشگاه ایرانی در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به تاریخ ۱۸ آبان ۱۳۹۸ پیشنهاد دادم دپارتمان شریعتیشناسی ایجاد کنیم و شریعتی را به دانشگاه راه دهیم، در خصوص مآثر خویش و شخصیتها و سرمایههای ملی خویش با اهمالکاری مواجهه نکنیم، برای بزرگان دیگر هم همین سیاست را اتخاذ کنیم، اگر داوری چهل جلد کتاب دارد چهارصد جلد کتاب در نقد او بنویسیم، نقاط قوت و ضعفش را برجسته کنیم، استعداد خوانش متن او و هر متفکر این سرزمین را پیدا کنیم، سمپوزیوم برگزار کنیم، اگر قرار است در پرتو نقد اندیشههای این متفکران، راهی برای تعالی این سرزمین باز شو، باید کرسیهای آزاداندیشی را در دانشگاهها به داوریشناسی هم معطوف کنیم، نقد فرهنگ و فرهنگ نقد را توسعه و ترویج دهیم و خویش را هم از مهمیز نقد کنار نکشیم، سطح مطالعات انتقادی را در کشور ارتقا دهیم، نقد کنیم داوری کنیم و نقد و داوری را به فرزندانمان بیاموزیم، در نقد و نقادی هم میتوان اسوه بود، با فرهنگ از سر تفنن و سبکسرانه برخورد نکنیم، به فهم دیگری گشوده باشیم، یکی از امکانات بیهمتای قوم تاریخی ما در این برهه تاریخی، قدرشناسی و مرتبتشناسی و حفظ و حراست از ارزشهای خویش در برابر تحولات روزگار جدید است. در نشستی که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و به مناسب نودمین سالروز تولد دکتر رضا داوری اردکانی برگزار میگردد سعی میشود به نقش داوری در تثبیت تفکر فلسفی و ضرورت داوری شناسی و نقد داوری به اجمال پرداخته میشود.
@seyedjavadmiri
♦️نیهیلیسم بارگذاری!
(سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی کشور)
بزرگترین آسیبی که در ساحت جامعوی مع الاسف در دهههای گذشته در کشور ما رخ داده است؛ سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی بوده است؛ نخبگانی که زیر آوار تلی از بلاتکلیفی ها و بی توجهی ها عاقبت الامر یا پا به فرار می گذارند و مصائب مهاجرت به خارج را به جان می خرند و یا در هاله ای از بی اعتنایی در جامه ی انزوا می پیچند و کنج عزلت اختیار می کنند و به تعبیری کوچ به درون را چاره ی کار می پندارند. به قول شاعرِ "به کجا چنین شتابان":
عمری پی آرایش خورشید شدیم
آمد ظلمات عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک،به درون خویش تبعید شدیم
سیزیف امروز ما اما دیگر قرار نیست هر روز سنگ غول پیکری را تا نوک قله بالا ببرد و محکوم به تکرار این عمل پس از سقوط سنگ به ته دره باشد؛ او مجبور است هر بار به فراخوان های کذایی و دروغین جذب خویش را بفریبد و به طرز ناباورانه ای؛ هر بار مصممتر از پیش شکیبا و خستگی ناپذیر به بارگذاری مدارک و مدارج تحصیلی و برگه های زرین تخصصی و اسناد افتخار خویش مداومت ورزد و راه روهای تو در توی این هفت خوان را بارها و بارها گز کند بی که حاصلی داشته باشد که من مجموعه ی این اعمال خلاقیت کش و خسته کننده را ذیل مفهوم "نیهیلیسم بارگذاری" صورتبندی و مفهومینه کرده ام. و آنگاه روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها را در انتظار بگذراند تا بیخ طرب و آب حیات به کلی در زندگانی سراسر نکبت او بخشکد و تقدیرگرایی و ای بسا پوچی جای اختیار و ابتکار عمل را بگیرد. آن وقت "از اینجا پی توان بردن چه آشوبیست در دریا" جامعه ای که چنین بی محابا نخبه سوزی کند چه آینده ای می توان برایش متصور بود؟!
(سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی کشور)
بزرگترین آسیبی که در ساحت جامعوی مع الاسف در دهههای گذشته در کشور ما رخ داده است؛ سلب اختیار و ابتکار عمل از جامعه ی نخبگانی بوده است؛ نخبگانی که زیر آوار تلی از بلاتکلیفی ها و بی توجهی ها عاقبت الامر یا پا به فرار می گذارند و مصائب مهاجرت به خارج را به جان می خرند و یا در هاله ای از بی اعتنایی در جامه ی انزوا می پیچند و کنج عزلت اختیار می کنند و به تعبیری کوچ به درون را چاره ی کار می پندارند. به قول شاعرِ "به کجا چنین شتابان":
عمری پی آرایش خورشید شدیم
آمد ظلمات عصر و نومید شدیم
دشوارترین شکنجه این بود که ما
یک یک،به درون خویش تبعید شدیم
سیزیف امروز ما اما دیگر قرار نیست هر روز سنگ غول پیکری را تا نوک قله بالا ببرد و محکوم به تکرار این عمل پس از سقوط سنگ به ته دره باشد؛ او مجبور است هر بار به فراخوان های کذایی و دروغین جذب خویش را بفریبد و به طرز ناباورانه ای؛ هر بار مصممتر از پیش شکیبا و خستگی ناپذیر به بارگذاری مدارک و مدارج تحصیلی و برگه های زرین تخصصی و اسناد افتخار خویش مداومت ورزد و راه روهای تو در توی این هفت خوان را بارها و بارها گز کند بی که حاصلی داشته باشد که من مجموعه ی این اعمال خلاقیت کش و خسته کننده را ذیل مفهوم "نیهیلیسم بارگذاری" صورتبندی و مفهومینه کرده ام. و آنگاه روزها و هفته ها و ماه ها و سال ها را در انتظار بگذراند تا بیخ طرب و آب حیات به کلی در زندگانی سراسر نکبت او بخشکد و تقدیرگرایی و ای بسا پوچی جای اختیار و ابتکار عمل را بگیرد. آن وقت "از اینجا پی توان بردن چه آشوبیست در دریا" جامعه ای که چنین بی محابا نخبه سوزی کند چه آینده ای می توان برایش متصور بود؟!
Forwarded from سیدجواد میری مینق
🔹اندیشههای رضا داوری اردکانی گامی ضروری اما نامکفی برای تغییر «منطق فهم و روش تحلیل» معضلۀ تاریخی توسعهنایافتگی
بیژن عبدالکریمی
چکیده
بیتردید، در روزگار ما برای بخش عظیمی از ساکنان سیارۀ زمین، یعنی برای اکثر جوامع غیرغربی، «توسعهنایافتگی» و آثار آن، نه به یک مسئله (problem) بلکه به یک معضله یا دشواره (problematic) و حتی به یک ابرمعضله یا ابردشواره (super problematic) تبدیل شده است؛ یعنی به مسئلهای که حتی از عهدۀ صورتبندی درست آن برنمیآییم. بدیهی است هیچ تفکری اصیل و حقیقی نمیتواند نسبت به این ابرمعضله بیتفاوت باشد. داوری نیز در زمرۀ اندیشمندانی است که، هر چند نسبت به خود واقعیت تاریخی، بسیار دیر اما در قیاس با اندیشمندان بزرگی چون علی شریعتی، سیداحمد فردید، سیدحسین نصر، داریوش شایگان، سیدجواد طباطبایی، عبدالکریم سروش و خیل انبوه روشنفکران، بسیار زود، به فهم توسعهنایافتگی، بهمنزلۀ یک معضلۀ فلسفیـاجتماعی در جوامعی چون ایران، نایل آمد. انبوه اندیشمندان و روشنفکران ما آنچنان درگیر مسئلۀ بحران هویت تاریخی حاصل از چالش میان سنت و مدرنیته بودند که مسئلۀ توسعه، بهمنزلۀ شری ضرور لیکن به نحو مطلق اجتنابناپذیر را، یا همچون فردید هرگز یا همچون بسیاری دیگر آنچنان که شایسته و بایسته بود مورد امعان نظر قرار ندادند. داوری در این میان یک استثناست.
پرسشی که مقالۀ اینجانب خواهان طرح و پاسخگویی بدان است، این است: آیا داوری در مواجهه با مسئله توسعه و توسعهنایافتگی از همان «منطق فهم و روش تحلیل» دوقرنۀ اکثر قریب به اتفاق روشنفکرانمان تبعیت کرده است؟ پاسخ اینجانب به این پرسش، ضمن توضیح این «منطق فهم و روش تحلیل»، تا حدود زیادی منفی است و معتقدم همین امر داوری را در میان اندیشمندان و روشنفکران ما ممتاز و یگانه میسازد. اما آیا ما با داوری میتوانیم به یک شیفت پارادایمی و تغییر در «منطق فهم و روش تحلیل» معضلۀ توسعهنایافتگی در کشور نایل شویم؟ پاسخم به این پرسش چنین است: به دلیل درک توسعهنایافتگی بهمنزلۀ یک وضعیت تاریخیـتمدنی و نه صرف یک مسئلۀ سیاسی، اندیشههای رضا داوری اردکانی واسطه و گامی ضروری برای تغییر منطق فهم و روش تحلیل معضلۀ تاریخی توسعهنایافتگی است، اما به دلیل نزدیک نشدن به نگرشی مارکسیـهایدگری، یعنی عدم توجه به هستی اجتماعی و نیروهای تاریخی لازم برای توسعه، مثل فرآیندهای انباشت سرمایه و ظهور و رشد طبقۀ متوسط در پهنۀ جهان، و آنچه هایدگر ماهیت تکنولوژی/ گشتل مینامد و در نتیجه نادیده انگاشتن ابتنای خرد توسعه بر نوعی فرماسیون اجتماعی خاص و نه نوعی اخلاق یا معرفتشناسی، اندیشههای رضا داوری اردکانی برای امر ضروریِ نیل به نوعی شیفت پارادایمی در منطق فهم و روش تحلیل معضلۀ تاریخی توسعهنایافتگی ناکافی و نابسنده به نظر میرسد.
@seyedjavadmiri
بیژن عبدالکریمی
چکیده
بیتردید، در روزگار ما برای بخش عظیمی از ساکنان سیارۀ زمین، یعنی برای اکثر جوامع غیرغربی، «توسعهنایافتگی» و آثار آن، نه به یک مسئله (problem) بلکه به یک معضله یا دشواره (problematic) و حتی به یک ابرمعضله یا ابردشواره (super problematic) تبدیل شده است؛ یعنی به مسئلهای که حتی از عهدۀ صورتبندی درست آن برنمیآییم. بدیهی است هیچ تفکری اصیل و حقیقی نمیتواند نسبت به این ابرمعضله بیتفاوت باشد. داوری نیز در زمرۀ اندیشمندانی است که، هر چند نسبت به خود واقعیت تاریخی، بسیار دیر اما در قیاس با اندیشمندان بزرگی چون علی شریعتی، سیداحمد فردید، سیدحسین نصر، داریوش شایگان، سیدجواد طباطبایی، عبدالکریم سروش و خیل انبوه روشنفکران، بسیار زود، به فهم توسعهنایافتگی، بهمنزلۀ یک معضلۀ فلسفیـاجتماعی در جوامعی چون ایران، نایل آمد. انبوه اندیشمندان و روشنفکران ما آنچنان درگیر مسئلۀ بحران هویت تاریخی حاصل از چالش میان سنت و مدرنیته بودند که مسئلۀ توسعه، بهمنزلۀ شری ضرور لیکن به نحو مطلق اجتنابناپذیر را، یا همچون فردید هرگز یا همچون بسیاری دیگر آنچنان که شایسته و بایسته بود مورد امعان نظر قرار ندادند. داوری در این میان یک استثناست.
پرسشی که مقالۀ اینجانب خواهان طرح و پاسخگویی بدان است، این است: آیا داوری در مواجهه با مسئله توسعه و توسعهنایافتگی از همان «منطق فهم و روش تحلیل» دوقرنۀ اکثر قریب به اتفاق روشنفکرانمان تبعیت کرده است؟ پاسخ اینجانب به این پرسش، ضمن توضیح این «منطق فهم و روش تحلیل»، تا حدود زیادی منفی است و معتقدم همین امر داوری را در میان اندیشمندان و روشنفکران ما ممتاز و یگانه میسازد. اما آیا ما با داوری میتوانیم به یک شیفت پارادایمی و تغییر در «منطق فهم و روش تحلیل» معضلۀ توسعهنایافتگی در کشور نایل شویم؟ پاسخم به این پرسش چنین است: به دلیل درک توسعهنایافتگی بهمنزلۀ یک وضعیت تاریخیـتمدنی و نه صرف یک مسئلۀ سیاسی، اندیشههای رضا داوری اردکانی واسطه و گامی ضروری برای تغییر منطق فهم و روش تحلیل معضلۀ تاریخی توسعهنایافتگی است، اما به دلیل نزدیک نشدن به نگرشی مارکسیـهایدگری، یعنی عدم توجه به هستی اجتماعی و نیروهای تاریخی لازم برای توسعه، مثل فرآیندهای انباشت سرمایه و ظهور و رشد طبقۀ متوسط در پهنۀ جهان، و آنچه هایدگر ماهیت تکنولوژی/ گشتل مینامد و در نتیجه نادیده انگاشتن ابتنای خرد توسعه بر نوعی فرماسیون اجتماعی خاص و نه نوعی اخلاق یا معرفتشناسی، اندیشههای رضا داوری اردکانی برای امر ضروریِ نیل به نوعی شیفت پارادایمی در منطق فهم و روش تحلیل معضلۀ تاریخی توسعهنایافتگی ناکافی و نابسنده به نظر میرسد.
@seyedjavadmiri
Forwarded from 🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛ (Dr Alaei)
رابطه_حقیقت_و_آزادی_در_اندیشه_هایدگر.pdf
317.1 KB
رابطه حقیقت و آزادی در اندیشه هایدگر!
دکتر بیژن عبدالکریمی
هایدگر در کتاب درباره حقیقت اظهار می دارد که «ذات حقیقت آزادی است». این عبارت تا حدود زیادی غیر منتظره و به لحاظ عصبی تحریک کننده است؛ به این معنی که حقیقت در ذات خویش همان آزادی است؛ اما این سخن به چه معناست؟!
مقاله "رابطه حقیقت و آزادی در اندیشه هایدگر" در صدد تفسیر این عبارت و روشن ساختن تفسیر عمیق تری است که هایدگر از معنا و مفهوم حقیقت و نسبت آن را با آزادی آدمی ارایه می دهد. در این بحث آزادی نه در معنا و مفهومی سیاسی یا اجتماعی بلکه در گفتمانی وجودی و هستی شناختی به کار رفته است.
از نظر هایدگر آزادی به معنی گشودگی و آشکارگری آدمی است؛ آدمی قادر است با قرار گرفتن در حوزه انفتاح یا گشودگیِ وجود، خود را تابع چیزی گرداند که ظاهر و آشکار است و خود را در حوزه انفتاح می نمایاند.
در تفکر هایدگر آدمی به منزله ی آزادی، و به مثابه بنیادِ امکانِ حقیقت تفسیر می شود؛ در این تلقی آزادی نه پدیده ای بشری و حاصل فعالیت آدمی یا حاصل قراردادهای اجتماعی و یا نوعی از نظام های سیاسی و اقتصادی بلکه وصف ضروری ساختار وجودشناختی آدمی و در واقع داد و بخشش وجود است.
دکتر بیژن عبدالکریمی
هایدگر در کتاب درباره حقیقت اظهار می دارد که «ذات حقیقت آزادی است». این عبارت تا حدود زیادی غیر منتظره و به لحاظ عصبی تحریک کننده است؛ به این معنی که حقیقت در ذات خویش همان آزادی است؛ اما این سخن به چه معناست؟!
مقاله "رابطه حقیقت و آزادی در اندیشه هایدگر" در صدد تفسیر این عبارت و روشن ساختن تفسیر عمیق تری است که هایدگر از معنا و مفهوم حقیقت و نسبت آن را با آزادی آدمی ارایه می دهد. در این بحث آزادی نه در معنا و مفهومی سیاسی یا اجتماعی بلکه در گفتمانی وجودی و هستی شناختی به کار رفته است.
از نظر هایدگر آزادی به معنی گشودگی و آشکارگری آدمی است؛ آدمی قادر است با قرار گرفتن در حوزه انفتاح یا گشودگیِ وجود، خود را تابع چیزی گرداند که ظاهر و آشکار است و خود را در حوزه انفتاح می نمایاند.
در تفکر هایدگر آدمی به منزله ی آزادی، و به مثابه بنیادِ امکانِ حقیقت تفسیر می شود؛ در این تلقی آزادی نه پدیده ای بشری و حاصل فعالیت آدمی یا حاصل قراردادهای اجتماعی و یا نوعی از نظام های سیاسی و اقتصادی بلکه وصف ضروری ساختار وجودشناختی آدمی و در واقع داد و بخشش وجود است.