🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.39K subscribers
720 photos
178 videos
115 files
1.29K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Audio
همایش "بازخوانی روایت سید جواد طباطبایی از دانشگاه در ایران"


محمد حسین علایی



۱۸ آبان ۱۳۹۸


پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی


@seyedjavadmiri
Forwarded from جامعه‌شناسی
📕 کنش‌گران مرزی
✍️نویسنده: مقصود فراستخواه
انتشارات گام نو، چاپ اول 1401


با افزایش شکاف ملت-دولت و در شرایط انسداد، که پنجره‌ها برای گفت‌وگو بسته می‌شوند، پل‌های ارتباطی از بین می‌روند، دیوارهای بی‌اعتمادی بلندتر، و حوزه‌های مدنی ضعیف‌تر می‌شوند. فضایی از ناامیدی بر اذهان سنگینی و اعتماد به نفس اجتماعی را تهدید می‌کند. اما جامعه‌ی ایرانی از نفس نمی‌افتد. قابلیت‌های تمدنی و فرهنگی سبب می‌شوند که عاملان اجتماعی با تنوع بخشیدن به شیوه‌های عمل خود، صورت‌های متفاوتی از کنش‌گری در پیش گیرند.

کنش‌گری مرزی یکی از این ابتکارات عمل اجتماعی توسط عاملانی است که پایی در حکومت و پایی در جامعه دارند، میان ایوان جامعه و دیوان دولت تردد می‌کنند ودست به خلاقیت‌های مختلف می‌زنند. فضاهای واسط به وجود می‌آورند. روزهایی برای گفت‌وگو می‌گشایند و برای توسعه، ظرفیت‌سازی و برای جامعه، توانمندسازی می‌کنند.


کنشگری مرزی نظریه‌ای است که مقصود فراستخواه آن را به عنوان راه حلی برای عبور از «محدودیتهای ساختاری ایران» و «امکان های تازه کشف یا حتی خلق» ساختارهای تازه تبیین کرده است.حاملان این نظریه در مرزهای میان دولت و جامعه در ترددند و حد واسط میان حکومت کنندگان و حکومت شوندگان محسوب می شوند.دکتر فراستخواه در گفتگو با ایرنا در تبیین این نظریه می گوید:«درک من از کنشگر مرزی این است که وقتی اهمیت پیدا می‌کند که مرزها متشنج و بحث انگیز هستند. مثلاً شکاف ملت و دولت. نمونه‌ای است از وضعیتی که مرز میان دولت و ملت در وضعیتی که از شکاف ملت و دولت صحبت می‌کنیم، بحث انگیز شده است. سوء تفاهم وجود دارد، بیگانگی وجود دارد، وضعیتی است که از فرسایش سرمایه اجتماعی می‌توان صحبت کرد. فرسایش سرمایه اجتماعی الان در جامعه ما، واقعاً معضل جدی است. یکی از سرمایه‌های اجتماعی، اعتماد به نهادهاست. اعتماد به قوانین است. مردم، اعتمادی به دولت و کارآیی دولت به معنای استیت، به معنای کل حاکمیت ندارد و روز به‌ روز فرسایش پیدا می‌کند. کنشگر مرزی کسی است که بتواند اعتماد فرسایش یافته را نه با پند و اندرز که با عملکرد خود ترمیم کند. بتواند اعتماد مردم را به درستی به نهادها و قوانین جلب و دوباره ترمیم کند. چطور؟ با اصلاح قوانین و ساختارها، با بهبود عملکرد حاکمیت و انجام مسئولیت‌های حاکمیتی.»

دانلود فهرست کتاب و اطلاعات بیشتر


#معرفی_کتاب

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✅️درباره‌ی کتاب گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران!

روز ۱۷ بهمن این کتاب را از استاد عزیزم دکتر مقصود فراستخواه هدیه گرفتم. در زیر از متن کتاب بخشی را برای معرفی این کتاب ارزشمند تقدیم می کنم.
"در اين کتاب مي‌کوشم با شرحي از تاريخ و تبار و سرشت نهادين دانشگاه و تحولات آن توضيح دهم که دانشگاه براي خود عالَمي است و کليتي است و منطق نهادينه و فلسفه‌اي دارد. به‌طوري که نه‌تنها فعاليت دانشگاه و مديريت دانشگاه و تأمين دانشگاه و گسترش دانشگاه بايد با منطق دروني و قاعده‌هاي نهادين آکادميک، ميزان و موزون شود بلکه حتي تنوع مدل‌ها و تحولات نسلي و رشد و تغيير و توسعه‌ي دانشگاه نيز نمي‌تواند گزاف و بي‌قاعده باشد. در جوامع توسعه‌يافته، دانشگاه‌ها در تحول و پويا هستند و با محيط خود سازگاري فعالي دارند اما اين تحول به‌معناي آن نيست که از دانشگاه‌بودن دربيايند و گاه‌وبي‌گاه شوند. اما علم در ايران رندُم بود، امر تصادفي بود. تصادفاً يک پادشاهي از علم حمايت مي‌کرد و تصادفاً يک پادشاهي حمايت نمي‌کرد. گاه‌وبي‌گاه بود. از سوي ديگر، نهادهاي مستقل از حکومت، هم کم بودند و هم پابرجا نيز نمي‌ماندند، تداوم هم پيدا نمي‌کردند. گاه‌وبي‌گاه بودند. علم داشتيم، چرا نداشتيم حتي در حد نبوغ هم داشتيم. اما اغلب به صورت افراد دانشمند، افراد متفکر. در تأسيس علم و نهادمندي آن مشکل داشتيم. يعني عقلا بودند ولي سازمان‌يابي عقلا نبود. دانشيان بسيار باشکوه و قابل مقايسه با ترازهاي جهاني بودند اما نهادهاي دانشي بسيار معدود و ضعيف بودند يا اصلاً نبودند. اين بود که علم‌ورزي گاه‌وبي‌گاه مي‌شد. تعاملات و تبادلات و تداوم نهادينه در آن نبود تا بتواند سنت فکري و سنت نظري براي ساختن جامعه برجاي نهد و انباشتي و توسعه‌اي و اتفاقي روي بدهد..." "دانشگاه کارخانه نيست تا آدم‌هايي بسازد که تابع ايدئولوژي‌هاي دولتي يا بازاري باشند. دانشگاه محل رشد استعدادهاي بي‌پايان و ناشناخته‌ي بشري است. از آموزش دانشگاهي انتظار مي‌رود که پلتفرمي براي يادگيري فعال و مشارکتي نسل‌هاي تازه‌ي دانايي باشد، پلتفرمي براي رشد قابليت‌هاي ناشناخته‌ي بشري و خلاقيت‌هاي متنوع. اين‌که دانشگاه صرفاً نيروي متخصص براي دولت يا براي بازار تربيت کند کافي نيست؛ بلکه چشم‌ها دوخته شده است تا از درون آموزش دانشگاهي ارتقاي کيفيت زندگي و تعالي شهروندي اجتماعي و مشارکت اجتماعي و شايستگي‌هاي کانوني، مانند تفکر انتقادي و ديگرپذيري، بيرون بيايد. کارآفريني دانش‌آموختگان دانشگاه کم‌ترين ثمره‌ي آموزش دانشگاهي است." (از متن کتاب)
https://www.instagram.com/p/CohhjRMuwC3/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✅️رویکردی هستی شناختی به فلسفه تربیتی در مدرسه ی آینده!
🔸️سومین همايش ملی مدرسه آینده بهمن ماه ۱۴۰۱
محمدحسن علایی
(دکترای جامعه شناسی فرهنگی)



یکی از مهمترین اولویت های نظام آموزشی در هر کشوری تطبیق و به روزرسانی نهاد آموزشی با تغییرات و تحولات در سایر ساحات زندگی فردی و اجتماعی است. این ساحات از تغییرات محلی و جهانی و دیالکتیک آن دو متاثر می شوند. از جمله ی آن ها می توان به تحولات معرفت شناختی و هستی شناختی اشاره کرد. به رسمیت شناختن زیست جهان مدرن البته اقتضائات بسیاری را می طلبد که گاه در تعارض با جهان بینی های بومی ملت های مخالف قرار می گیرد. رسالت نهاد آموزشی به واقع کلمه مرتفع کردن این تناقضات و تعارضات هست که برای نیل به آن نیازمند ارتقا سطح فلسفه ی تربیتی نهاد آموزش متناسب با اقتضائات آینده هستیم. رویکردی هستی شناختی به فلسفه تربیتی در مدرسه ی آینده مهمترین ساحت قاعده ساز برای نهاد علم می باشد که در واقع می تواند به ساماندهی سبک زندگی و رابطه ی جامعه با نهاد علم؛ رابطه ی مدرسه و خانواده و ...مدد رساند. در این مقاله به فقدان هستی شناسی متناسب با زیست جهان جدید در کشور عزیزمان می پردازیم و جامعه ی آماری مطالعه ی خویش را دانش آموزان دوره ی متوسطه اول و دوم انتخاب می کنیم. باشد که نتایج این پژوهش در ارتقا نظام آموزشی کشور و تحول آفرینی در سطوح بنیادین به حد بضاعت خویش موثر واقع شود.
باشد که در تجویز نسخه برای نسل جدید؛ در امر خطیر آموزش و پرورش؛ به مختصات خاص زیست جهان جدید و تفاوت دنیاهای آنها ملتفت باشیم.
حراست از آرامش و بهداشت روانی کنشگران اجتماعی و بخصوص جوانان و نوجوانان از وظائف نهاد آموزش می باشد. البته خانواده در هر جامعه ای به عنوان اولین نهاد اجتماعی که شخص در آن عضویت پیدا می کند و مراحل رشد و بالندگی و جامعه پذیری را در آن طی می کند از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است در جامعه ی ما که عده ای از علمای علوم اجتماعی آن را با وصف جامعه پدرسالار معرفی می کنند خانواده به طریق اولی حائز اهمیت است. با وجود انواع بحران های هویتی در میان جوانان به جهت دیالکتیک امر محلی و امر جهانی در دنیای جدید، و با وجود شکاف فاحش نسلی در جامعه ما، متولیان امور بایستی در نهایت درجه به ترمیم روابط میان نسلی همت بگمارند و با انواع سیاستگذاریهای پیشگیرانه و حمایتگرانه نسبت به تبعات مخرب و منفی رادیکالیزه شدن این روابط در سطح جامعه آگاه باشند.

کلید واژه: فلسفه تربیتی؛ هستی شناسی تربیتی؛ معرفت شناسی تربیتی؛ مدرسه ی آینده

https://isnac.ir/XEEF-HEFAD
Forwarded from فرهیختگان
اساتید دانشگاه در بی افقی دانشجویان شریک جرمند!

محمدحسن علایی


فریاد دادخواهی از عمر به هدر رفته ی دانشجویان در نظام ناکارآمد دانشگاه ایرانی به صرف گرفتن ژست های معترضانه و منتقدانه نمی تواند و نباید فرو کاسته شود؛ و بایستی با روشنگری های مداوم و بی وقفه ی دانشگاهیان در عمل جلوی رویه های سرمایه سوز و خانمان برانداز پذیرش فله ای دانشجو در مراکز آموزش عالی گرفته شود؛ که در غیر این صورت مع الاسف باید اساتید دانشگاه را نیز در کنار دیگر ذینفعان در بی افقی دانشجویان شریک جرم قلمداد کرد.
رشد سرطانی مراکز فاقد کیفیت دانشگاهی در حقیقت کیفیت را به پای کمیت ذبح کرده است. آیا بین نیازهای جامعه، صنعت و بازار کار با فارغ‌التحصیلان رشته های علوم انسانی؛ فنی و مهندسی؛ علوم پایه و .‌‌.. تناسب معنی داری وجود دارد؛ آیا در این خصوص نیازسنجی های علمی صورت می پذیرد؛ آیا نحوه جذب؛ پذیرش و آموزش دانشجو با استانداردهای جهانی تطابق دارد؟
در قبال این میزان از سرمایه سوزی های نسل های جوان که عمر خویش را در طی این مدارج دانشگاهی برای اخذ این مدارک کذایی بر باد می دهند به واقع کدام نهاد باید پاسخگو باشد؟!
نگارنده در جای‌جای کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" به طرح این قبیل پرسش‌ها پرداخته است؛ در بخشی از این کتاب آمده است:
"روایت دو دهه تجربه ی زیسته ی آکادمیک را ای بسا بتوان به مثابه ی نقطه ی پایانی بر فعالیت های آکادمیک نویسنده نیز تلقی کرد، یک جور نامه ی خداحافظی با شرحی نسبتا مبسوط برای پذیرش یک تقدیر محتوم، که راه من را بالاخره از آکادمی جدا می کند؛ اما تقلیل دادن چنین تلاشی به صرف یک بزرگداشت تشریفاتی، قدری اجحاف است؛ من در این روایت، به جای اینکه سعی کرده باشم رد پا هایم را پاک کنم به این حقیقت تلخ و دردناک تن دادم که تَرَک ها و رخنه ها را در تجربه ی خودم منعکس کنم، و ای بسا اجازه بدهم که  ادامه ی آن ها در کنش و گفتار و شخصیت من، مجال بروز یابند تا به وسع خویش، در برملا ساختن سازوبرگ های ایدئولوژیک آکادمی و عریان ساختن امر واقع زیر پوست آن موثر باشم...".

در پایان به بخش دیگری از این کتاب که در راستای دغدغه این جستار می باشد نیز اشاره می گردد:
"مسئله این نیست که تجربه زیست آکادمیک در ایران، در نهایت یک تجربه شکست و ناکامی در بعد فردی‌ است بل امر مهم‌تر این است که اساساً در ابعاد اجتماعی نیز، از سامان دادن به کنش‌های اجتماعی  ناتوان است، چه از جهت عدم تشکل دادن به یک اجتماع علمی حقیقی که در گفت‌وگو با همدیگر واجد یک حیات عینی باشند، و چه از منظر تولید نخبه‌های پیشرو برای ورود به عرصه جامعه و حفظ ارتباط با عقبه دانشگاهی  برای روزآمدسازی اطلاعات و دانش در خدمت اصلاح امور؛ باید دید کژکارکردی در نهاد آموزش عالی، به‌واقع در متن حیات اجتماعی ما به چه عواملی تاریخی، فرهنگی و سیاسی مربوط می‌شود".


#فرهیختگان راهی به رهایی
Audio
نقدی بر آرای اخیر دکتر سروش اندر باب حقیقت و روش

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه شناس)


۱۰ بهمن ۱۴۰۱

@sociologicalperspectives
230213_0353
My Recording
🎙سخنرانی کامل دکتر بیژن عبدالکریمی در خصوص بحران علوم انسانی در ایران

📔 نشست معرفی مدرسه متن‌خوانی ژرفا دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز

🔺۲۳بهمن‌ماه۱۴۰۱
🏷@ZharfaSchool
✅️دکتر بیژن عبدالکریمی:


🔸️لازمه اندیشیدن به این پرسش که چرا علوم انسانی در محور تصمیم‌گیری‌ها در ایران قرار نمی گیرد؛ اندیشیدن به این پرسش است که چرا علوم انسانی "ایران" را محور مساعی خویش قرار نداده است.

🔸️باید بین یونیورسالیسم و پارتیکولاریسم دیالکتیکی برقرار کنیم؛ و ضمن گشودگی به جهان و توجه به اشتراکات خویش با جهانیان به ویژگی های خاص جامعه و تاریخ خویش نیر ملتفت باشیم؛

🔸️سیاست‌زدگی یکی از آسیب‌های جدی علوم انسانی در ایران است.

🔸️علوم انسانی و علوم اجتماعی باید با فلسفه ی اجتماعی پیوند برقرار کند و فلسفه علوم اجتماعی بدون نسبت با فلسفه محض و متافیزیک پا در هواست.


🎙سخنرانی در خصوص بحران علوم انسانی در ایران؛ دانشگاه شیراز

🔺۲۳بهمن‌ماه۱۴۰۱
امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی13
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»



💠 نشست اول

💠 نشست دوم

💠 نشست سوم

💠 نشست چهارم

💠 نشست پنجم

💠 نشست ششم

💠 نشست هفتم

💠 نشست هشتم

💠 نشست نهم

💠 نشست دهم

💠 نشست یازدهم

💠 نشست دوازدهم

نشست سیزدهم





🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۲۵ بهمن ۱۴۰۱


فرمت: mp3
حجم: 15.5MB
مدت زمان:۰۰:۴۵:۱۴

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
فرازی از کتاب گفتمان وفاق ارمغان دو دهه زیست آکادمیک!

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه‌شناس ومولف کتاب گفتمان وفاق)



چرا استادهای بزرگ حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی رسالت خویش را، در این اوضاع داغان جامعه، خاموشی و بی‌اعتنایی به مسائل روز جامعه تلقی می‌کنند. واقعاً این مسئله از فقدان یک پروسه‌ی فکری پیگیر و مصرانه در تمام طول عمر با برکت ایشان حکایت نمی‌کند. وقتی علمای طراز اول این حوزه‌ها از یک تأخر فرهنگی مزمن و علاج‌ناپذیر رنج وافی می‌برند، دیگر چه جای حکم در باب سیاست‌گذاران و عامه‌ی مردم. نه‌تنها برای مسائل روز مبتلابه جامعه که برای آینده‌ی آن نیز کمتر دارای برنامه‌ای برای طرح‌افکنی به جامعه دانشگاهی هستند.
از عوارض جنبی همین فقدان به عدم تشکل یافتن طبقات پویا و پایایی متشکل از دانشجویان و استادها در سپهر فکری اجتماعات علمی و دانشگاهی و نیز در حوزه‌ی عمومی می‌توان اشاره کرد که در باب آن بسیار باید اندیشید. دانشجو پس از فراغت از تحصیل از همان اندک پایگاه اجتماعی هم محروم می‌شود و بی هیچ پشتوانه‌ای سرگردان در میان توده‌ها رها می‌شود، مثل هموساکرهایی که آگامبن از آن‌ها سخن می‌راند بی هیچ عاملیتی و بدون برخورداری از حداقل کرامت انسانی.
چرا اکثر این استادهای معزز در کمال بی‌التفاتی واقعاً به‌صورت مستمر نه باهم حرف می‌زنند نه با جامعه نه با نخبه‌ها و دانشجوها نه با توده‌ها و نه با اهالی سیاست و سیاست‌گذاری و نه حتی با فعالان و نخبگان خارج از آکادمی؟
دریغا، چنین فریادهای دردمندانه‌ای از دل این مغاک بار دیگر با گوش‌های سنگین خو گرفته به در و دیوار این سیاه‌چاله‌ی مخوف مواجه خواهد شد. ایران در مغاک با علائم تاریخی و سیاسی اجتماعی بسیاری قابل کدگذاری و ارزیابی است علائم فراوانی وجود دارد که از فاصله گرفتن ما از معیارهای جهانی و به انزوا کشیده شدن بیشتر ما حکایت دارد.
سید جواد میری در یکی از یادداشت‌هایش در کانال تلگرامی خود مبحثی را با عنوان «ایران در مغاک و نقش دانشگاه برای عبور از مغاک» مطرح کرده است، ایشان علی‌رغم تشریح رسالت دانشگاه به‌عنوان «گاه دانایی» و ارتباط آن با واژه‌ی یونیورسال و آسیب‌شناسی درخشان وضعیت دانشگاه در ایران به نکات ارزشمند دیگری درباره‌ی «سوژه‌ی ایرانی»، «مفهوم‌سازی با دوگانه‌ی دینی‌ـ‌سکولار» و غیره اشاره کرده است.
می‌توان همین علائم را در گفتمان‌های دیگری هم نشانه‌گذاری کرد. نظیر چنین تلاشی را بیژن عبدالکریمی در یک گفتمان انتولوژیک انجام می‌دهد. به‌عنوان نمونه، می‌توان به تذکارهای عدیده‌ی ایشان برای جا انداختن شبکه‌ی مفهومی جدیدی اشاره کرد که برای الهیات به معنی الاعم در برابر الهیات به معنی الاخص بهای بیشتری قائل است. در اینجا می‌توان در مقام مقایسه ضرورت خروج از مغاک تئولوژی را از نظریات ایشان استنباط کرد.
بیژن عبدالکریمی در مقاله‌ی «نظریه‌ی اجتماعی و متافیزیک» به دنبال «بررسی دلایل عدم ظهور نظریه‌ی اجتماعی در ایران» است. به تعبیر ساده‌تر، پرسش این است: چرا در ایران، برخلاف جوامع غربی، نظریه‌ی اجتماعی و به دنبال آن توسعه‌ی علوم اجتماعی، به نحوی خلاق، زاینده و غیرترجمه‌ای شکل نمی‌گیرد؟
هدف این مقاله توجه دادن به اهمیت متافیزیک و فهم آن به‌منزله‌ی یک سنت تاریخی، و نه‌فقط به‌عنوان شاخه‌ای از مطالعات نظری صرف، است. به تعبیر ساده‌تر، متافیزیک مجموعه‌ای از آرا و اندیشه‌های صرف نیست که مورد مطالعه فیلسوفان و علاقه‌مندان به مباحث متافیزیکی قرار گیرد، بلکه متافیزیک سنتی تاریخی است که با یونانیان آغاز شد، طی تاریخ غربی بسط و گسترش یافت، و منجر به ظهور علم، تمدن و دوره‌ی تاریخی جدیدی گشت که زیست جهان کنونی ما را شکل می‌دهد. لذا، فهم بسیاری از مسائل فرهنگی، تاریخی و تمدنی ما، ازجمله اندیشیدن درباره‌ی وضیعت نظریه‌ی اجتماعی در ایران، بدون توجه به زیست جهان تاریخی‌مان، و بدون توجه به وضعیت تاریخی عقلانیت متافیزیکی، در این زیست جهان امکان‌پذیر نیست.
Forwarded from اتچ بات
❇️«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»

🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با بازنشر آن در فضاهای مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.

      🔰🔰🔰پنجشنبه ۱۴۰۱/۱۱/۲۷🔰🔰🔰




🔰شیرین ولی پوری
▪️جامعه شناسی جنایی ایران
▪️@criminalsociology

🔰محمدحسن علایی
▪️رویکردهای جامعه‌شناختی گفتمان وفاق
▪️@sociologicalperspectives

🔰فریبانظری
▪️جامعه‌شناسی گروه‌های اجتماعی
▪️@Sociologyofsocialgroups

🔰ح.ا.تنهایی
▪️جامعه شناسی تفسیری، نظری، درمانی
▪️@hatanhai

🔰کانال علمی مطالعات زنان
▪️@womenstudiesisaorg

🔰احمد فعال
▪️بیان آزادی: جامعه شناسی و سیاست
▪️@bayane_azadi

🔰مسعود زمانی مقدم
▪️نوشته‌ها و مقالات
▪️@masoudzamanimoghadam

🔰عباس بختیاری
▪️کنکاشی در روش
▪️@Exploring_the_method

🔰مسعود زمانی مقدم
▪️پژوهش کیفی
▪️@qualitative_methodology

🔰نعمت الله فاضلی
▪️تحلیل فرهنگی جامعه ایران
▪️@DrNematallahFazeli

🔰مينا شیروانی ناغانی
▪️جامعه‌ شناسی اقتصادی و توسعه
▪️@sociology_development_economic

🔰رضا تسلیمی طهرانی
▪️جامعه شناسی عمومی
▪️@taslimi_tehrani

🔰پرویز اجلالی
▪️جامعه‌ شناس ایرانی
▪️@iransociologista

🔰عادل سجودی
▪️جامعه شناسی گیلان
▪️@GILsociologist

🔰حجت اله عباسی
▪️کانال مطالعات رسانه و ارتباطات
▪️@mediaresearches

🔰فاطمه موسوی ویایه
▪️زنان و مسائل اجتماعی
▪️@women_socialproblems

🔰مصلح فتاح پور
▪️آسیب های اجتماعی گیلان
▪️@socialproblemsguilan

🔰اصغر ایزدی جیران
▪️انستیتو مردم‌شناسی
▪️@IzadiJeiran

🔰سعید معدنی
▪️هفت اقلیم
▪️@Saeed_Maadani

🔰آرش احدی مطلق
▪️جامعه شناسی و اخلاق
▪️@Sociology_of_Ethics

🔰حسین شیران
▪️جامعه‌شناسی شرقی
▪️@OrientalSociology


▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️

🔗Click here to join :

🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliunari
https://bukharamag.com/1401.11.26628.html

شب کنشگران مرزی ؛ در شب های بخارا
در شب کنشگران مرزی ضمن رونمایی از کتاب «کنشگران مرزی» که از سوی انتشارات گام نو منتشر شده است، استادان: محمد ترکمان، محمدرضا جوادی یگانه، هادی خانیکی، داریوش رحمانیان، محسن رنانی، محمد فاضلی، مقصود فراستخواه، زهرا گویا، علی‌نقی مشایخی و سعید معیدفر درباره وجوه گوناگون نظریه و کتاب کنشگران مرزی سخنرانی خواهند کرد.
این مراسم در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سی‌ام بهمن ماه ۱۴۰۱ در تالار فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی به نشانی: خیابان نجات‌اللهی (ویلا)، چهارراه ورشو برگزار می‌شود
https://farasatkhah.blogsky.com/1401/11/27/post-904/%d8%b4%d8%a8-%da%a9%d9%86%d8%b4%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%b2%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b4%d8%a8%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%ae%d8%a7%d8%b1%d8%a7
https://farasatkhah.blogsky.com/1401/11/29/post-905/%d8%aa%d8%b9%d9%88%db%8c%d9%82-%d8%b4%d8%a8-%da%a9%d9%86%d8%b4%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%85%d8%b1%d8%b2%db%8c

ضمن پوزشخواهی از همه علاقه مندان به شرکت در برنامه تاریخ 30 بهمن 1401 نقد وبررسی کتاب کنشگران مرزی در خانه اندیشمندان علوم انسانی
با عنوان شب کنشگران مرزی در زمره شبهای بخارا
همچنین با معذرت خواهی از همه ناقدان محترم که قرار بود در این برنامه بحث بکنند
به استحضار می رساند که برنامه به زمان دیگر موکول شده است
در این میان نگونبختی مضاعف اینجانب نیز هست که فرصت بهره گیری از ملاحظات ناقدان وشرکت کنندگان در این برنامه را از دست دادم
با احترام و معذرت مجدد
مقصود فراستخواه
Audio
✅️درسگفتارهای نسبت فلسفه و جامعه‌شناسی!

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه‌شناس)


تقلیل میراث اندیشه وران صاحب رای ایرانی با جعل ترکیباتی چون "هایدگریسم" به خردستیزی و تخریب تفکر حکمی و فلسفی می انجامد!

۲۹ بهمن ۱۴۰۱
@sociologicalperspectives
✅️سیاست‌گذاری‌ حوزه ی علم!

برنامه شیوه شبکه چهار به تاریخ ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ مناظره ای با عنوان سیاست‌گذاری‌ حوزه ی علم برگزار کرد که به زودی در خصوص نقد آرای آقایان سوزنچی و منصوری در این برنامه نظرات خویش را تقدیم مخاطبان خواهم کرد در صورت امکان این برنامه را از طریق اینترنت مشاهده نمایید‌. سیاست‌گذاری‌های حوزه علم و آموزش عالی و ارتقای سطح اندیشگی و گفتمانی جامعه علمی کشور از اهمیت بسزایی در بسط و توسعه اجتماعات علمی در ایران برخورداراست.

لینک مشاهده برنامه:

https://cdn1.iribtv.ir/mp4/20230219/tv4/2023-02-18_22-29-59.mp4
جلسه شورای تحقیقات اداره کل آموزش و پرورش استان اردبیل با حضور مدیرکل محترم و آقایان دکتر نریمانی؛ دکتر زاهد؛ دکتر عباسی؛ دکتر رستمی و دکتر علایی... برگزار شد، در این جلسه به چالش ها، مسایل و مشکلات کاربردی و واقعی آموزش و پرورش تاکید شد. ضرورت توجه به حضور بانوان در عرصه پژوهش از سوی دکتر محمدحسن علایی مطرح گردید تا در آینده جزو اولویت های پژوهشی قرار گیرد و راه حل های کاربردی برای این موضوعات ارائه شود.
═════❁💠❁════

@sociologicalperspectives
Forwarded from تحکیم ملت
♦️ "بزرگداشت روز جهانی زبان مادری"؛ رویکردی جامعه شناختی به نسبت "گفتمان وفاق" و مسئله قومیت ها!

🔻محمدحسن علایی (جامعه شناس)

زیست جامعه شناسانه دو وجه دارد؛ وجهی از آن مختص متخصصین این رشته و ناظر به وجه نظریه پردازانه این رشته و برآمده از عقبه ی تئوریک این رشته به عنوان یک دیسیپلین می باشد؛ و وجهی از آن شامل هر دوستدار فرهنگی می شود که دغدغه ی شناخت جامعه و فرهنگ را دارد و به توسعه ی من اجتماعی خویش توفیق یافته است.
اهمیت جامعه شناسانه "زبان مادری" هم بالتبع هم جامعه شناسان حرفه ای و هم انسان های فرهیخته و دغدغه مند در مقام یک شهروند را به خویش معطوف می دارد، و همین موجب می شود کثیری از افراد در خصوص این مهم قلم بزنند و به ایراد سخن بپردازند.
به جهت اهمیت موضوع، در اینجا به اختصار با رویکردی جامعه شناختی به نسبت "گفتمان وفاق" و مسئله قومیت ها می پردازیم.

گفتمان وفاق، توسعه نیافتگی تاریخی را دال مرکزی گفتمان خویش قرار می دهد، به همین اعتبار، این گفتمان نسبت به مسئله ی قومیت ها سلباً و ایجاباً راه کارهایی پیشنهاد می کند؛ نفی خشونت و پرهیز از رادیکالیزه شدن شکاف های اجتماعی، در سطح کلان جامعه، در واقع در جهت توسعه طلبی و دموکراسی خواهی معنا می یابد.
نگارنده به جهت تجربه ی زیسته ی خویش به عنوان عضو یکی از قومیت های بزرگ کشور، و زیستن در میان ایشان، از نزدیک شاهد برخی کج سلیقه گی ها و تحریف های رخداده در ساحت فرهنگ می باشد که اتفاقا میراث بر سیاست های ناصواب رژیم پیشین در لوای باستان گرایی مجعول می باشد. از طرفی نگارنده بختیار بوده است که از گنجینه ی سنت حکمی و معنوی ادب ایران زمین توشه ها برگیرد و اساسا در هوای آن تنفس کند و به واسطه ی فعالیت های آکادمیک، دغدغه های تئوریک و تحقیقات تجربی را با هم در آمیخته در مفصل بندی مسئله ی توسعه نیافتگی آن را به بوته ی آزمون بگذارد.
در اینجا نگارنده از پرداختن به جزئیات سیاست های مرکز گرا و مبحث توسعه نامتوازن معذور است، فلذا در این خصوص بسیاری از این تبعیض های ساختاری را مفروض می گیرد و با مخاطب منتقد همداستان است.

اما آنچه گفتمان وفاق را در صورت بندی مسئله ی قومیت توفق می بخشد، تاکید آن به حفظ وفاق میان قومیت ها در راستای فائق آمدن به توسعه نیافتگی تاریخی به عنوان درد مشترک همه ی اقوام ایرانی است، کوتاه سخن اینکه، قومیت ها بیرون از توسعه ی ایران در تمامیت آن، با وجود تهدیدات خارجی و به جهت پیچیدگی بسیاری از مولفه های سرزمینی، جمعیتی، اقتصادی و...از شانس بسیار ‌کمتری برای غلبه به توسعه نیافتگی تاریخی برخوردارند اما قطع و یقین، باید در ابعاد گسترده ای زمینه ی حفظ و حراست از زبان های مادری در سرتاسر ایران عزیز برای فرزندان این آب و خاک فراهم گشته، ظرفیت انسان ایرانی با همه ی تفاوتها و تنوع هایش محترم شمرده شود.

📌 رسانه‌‌ی خبری_ تحلیلی تحکیمِ ملت 👇

🆔 @tahkimmelat
متن کامل مصاحبه روزنامه ایران با دکتر بیژن عبدالکریمی در باره ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی»

دکتر بیژن عبدالکریمی
استاد فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاش‌های نظری دکتر سید جواد طباطبایی، می‌کوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامی‌های اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح‌کنم:
1. به نظر می‌رسد که مواجهه دکتر طباطبایی با سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجهه‌ای فلسفی باشد، مواجهه‌ای ایدئولوژیک است. ایشان در واقع تجدد و عقل مدرن را مطلق می‌کنند و از چشم‌انداز خرد یونانی، تجدد و مدرنیته به جامعه و تاریخ ما می‌نگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک‌کند از عوامل رشد و بالندگی تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما می‌دانند. در واقع دکتر طباطبایی، به منطق شرق‌شناسان تن داده‌اند، و نگاهشان اروپامحور است و به همین دلیل، علیرغم احترامی که برای تلاش‌های سترگ‌ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمی‌توانند تاریخ ما را به درستی مفهوم‌سازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفه‌هایی که قوام‌بخش هویت و خرد ایرانی است، اعم از تفسیر معنوی از جهان، عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی می‌‌کنند. دکتر طباطبایی اصلاً نتوانسته‌اند‌ به این حقیقت نزدیک‌شوند که ایران یکی از کانو‌ن‌های معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف‌کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمی‌ماند. به دلیلِ همین نادیده‌گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایه‌های بزرگ فرهنگی و اجتماعی‌‌ایی چون شریعتی یا فردید یا فهم اندیشمندانی چون هانری کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی انتولوژی را، به تبع پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سخت‌ترین و تلخ‌ترین حملات قرار می‌دهند. به نظر من، بی‌تردید، کربن، شریعتی و فردید، علی‌رغم انتقادات بسیاری که احیاناً می‌توان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانون‌های معنوی جهان درک‌کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیک‌ترند.
متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شر‌ق‌شناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من می‌‌توانم با آقای دکتر طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعه جدیدی در ایران در حال شکلگیری است و ایران جدیدی متولد شده‌است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شده‌ایم بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعی‌ـ‌‌تاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنی‌مان مواجه هستیم و همگام با نسل‌های جدید دومین شکاف‌ و گسست تاریخی و تمدنی‌‌مان از میراث، سنت، زیست‌جهان سنتی و هویت ملی و تاریخی‌مان تجربه‌می‌شود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان نسبت به هویت اجتماعی‌‌ـ‌تاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با انقلاب سال 1357، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائت‌های رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزش‌های بزرگ باطنی و معنوی و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسویی‌های این عوامل بومی با عوامل جهانی‌ای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و شکل‌گیری شبکه‌های جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روان‌شناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به‌هیچ‌وجه قابل تأیید نیست.
در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزه‌های علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاه‌‌ها، روشنفکران و اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشه‌های ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحران‌های ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای دکتر سیدجواد طباطباییِ بزرگ نیز، که همواره کوشیده‌اند بر خلاف روشنفکران، مواجهه‌ای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجهه‌ای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده، به تمامی به فراواقعیت (hyper-reality) در معنای بودریاری کلمه تن داده، تسلیم برساخت‌های رسانه‌ای دستگاه‌ امپراطوری‌های دروغ وابسته به نظام سلطۀ جهانی شدند.
دکتر طباطبایی عزیز، دراین چند دهه فعالیت‌های علمی و نظری‌شان، همچون بسیاری از روشنفکران و نیروهای اپوزیسیون ما، هیچ‌گاه چشمانشان به واقعیت نیهیلیسم دوران جدید گشوده‌نشد و بالطبع در حوادث اخیر نیز نتوانستند بسط نهیلیسم را در سطح جهانی و ملی ببینند.
آیا من خواهان دفاع و توجیه وضعیت موجود کشور هستم؟ به‌هیچ‌وجه! به‌هیچ‌وجه! به‌هیچ‌وجه!
به اعتقاد من، ما اسیر دو گونه نیهیلیسم هستیم: نیهیلیسم تئولوژیک که زمینه‌ساز بسط و طغیان نیهیلیسم مدرن شده‌است و شریعتی چه زیبا دریافت که همواره «استحمار کهنه زمینه‌ساز رشد و گسترش استحمار نو شده‌است». لذا جامعه امروز ما اسیر یک دوقطبی و درگیر نزاع میان دو گونه نیهیلیسم سنتی و مدرن است و هیچ‌یک از این دو قطب نمی‌تواند رهگشای بن‌بست‌های کنونی جامعه ما و پاسخگوی بحران‌هایی باشد که ایرانِ‌جدید با آنها مواجه‌خواهدبود.
دکتر سیدجواد طباطبایی تحت تأثیر فضاهای رسانه‌ای، شرایط ایران را شرایط انقلابی دیدند، غافل از اینکه اولاً، پدیدار انقلاب، پدیداری قرن هجدهمی، نوزدهمی و تا سه ربع اول قرن بیستمی بود و در روزگار ما و در قرن بیست‌ویکم، پدیدار انقلاب از قاموس فرهنگ بشری پاک شد‌ه‌است. انقلاب پدیده‌ای متعلق به دوران مدرنیته متقدم است و ما امروز در دوران مدرنیته متأخر (جهان پساصنعتی و پسامدرن) بسر می‌بریم و متأسفانه اکثر روشنفکران، اپوزیسیون و کنشگران سیاسی و اجتماعی ما، هنوز در فضای دوران مدرنیتۀ متقدم نفس می‌کشند، بی‌خبر از آنکه احکام و قواعد بازی تغییراتی اساسی یافته است. در روزگار ما، به خصوص با قدرت فوق‌العاده یافتن ارتش‌های جهان به واسطۀ تکنولوژی‌های جدید و نیز به دلیل بسط فردگرایی و اتمیزه شدن انسان‌ها و فروپاشی نظام‌های ارزشی و ایدئولوژیک، پدیدار انقلاب اساساً و علی الاصول امکانپذیر نیست.
حتی اگر با این مقدمه نیز موافق نباشیم و پدیدار انقلاب را امکانپذیر بدانیم شرایط کنونی ایران، شرایط انقلابی نیست و آنچه که در فضای مجازی و شبکه‌هایی همچون ایران اینترنشنال، بی بی سی، من و تو و امثالهم به نمایش گذاشته‌شد و متأسفانه، دکتر طباطبایی بزرگ نیز اسیر این فضا شدند، صرفاً برساختی رسانه‌ای بود. نمی‌خواهم بگویم که اعتراضات ریشه‌های داخلی نداشت یا ما مسائل و بحران‌های داخلی و لذا اعتراضات و مطالبات داخلی نداریم یا نمی‌خواهم اعتراضات را همچون حاکمیت سیاسی به منزلۀ اغتشاشات جلوه دهم، اما اینکه شرایط کنونی کشور را شرایطی انقلاب بدانیم، اشتباه بزرگی است.
نکتۀ انتقادی دیگرم، به استادم، دکتر طباطبایی گرانمایه، در مقام اندیشمندی که همواره به امر ملی و اندیشه ایرانشهری ‌اندیشیده و می‌اندیشند، این است: آیا ایشان هرگز به بحران و مصیبت‌‌های حاصل از خلأ قدرت اندیشیده‌اند؟ آیا ایشان برای حاکمیت سیاسی کنونی آلترناتیوی قابل اعتماد و واقعی می-شناسند که کشور را از بحران خلأ قدرت به سلامت برهاند؟ آیا ایشان نیز همچون برخی از عوام به مجاهدین خلق امید بسته‌اند یا خواهان دادن وکالت به شاهزاده رضاپهلوی هستند؟! آیا در حال حاضر جز گفتمان انقلاب و نیروهای وابسته به آن قدرت دیگری در کشور وجود دارد که بتواند از امر ملی دفاع‌کند؟ هر چند این سخن به معنای تائید تمام مواضع گفتمان انقلاب در همه عرصه‌‌ها به خصوص در عرصه داخلی نیست. من بارها فریاد زده‌ام که گفتمان انقلاب در سطح بین‌المللی یک شاهکار خلق‌کرد اما در سطح داخلی به دلیل عدم درک سوبژه مدرن و مواجهۀ درست با آن فاجعه آفرید.