🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.51K subscribers
765 photos
202 videos
116 files
1.35K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
من لحظه هایم از تو سرشارند بانو
ناگفته هایم سخت بسیارند بانو
پروانه ها را زندگانی این چنین است
تا جان به پای عشق بسپارند بانو
من عاشق آن چشم های آشنایم
گر  مردم بیگانه بگذارند بانو
افسار عقلم دست دل افتاده چندیست
ترسم مرا دیوانه پندارند بانو
هر صبح و هر شب، دست من بر آسمان است
تا پرده از روی تو بردارند بانو
زیباترینی بین هر چه روی زیباست
زیباترین ها از تو کم دارند بانو
بوی تو پیچیدست در عمق مشامم
من لحظه هایم از تو سرشارند بانو...

♦️از کتاب "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" مجموعه غزلیات اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱
Audio
پیش درآمدي بر ملاحظات انتقادی پیرامون مصاحبه ی دکتر عبدالکریمی با خبرگزاری رکنا!


دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


@sociologicalperspectives
آقای پیام:
جناب عبدالکریمی
سخنان شما به اینجا ختم می شود که اگر این زن ایرانی نخواهد عشق و ایثار و از خودگذشتگی به ما نشان دهد چنان با باتوم و تفنگ ساچمه ای و در بازداشتگاه ها او را می زنیم که هیچوقت این نقش مردسالار ما فراموشش نشود.


پیام عزیز!
سلام. آیا معنای سخن شما این است که ما فقط با دو الگو برای زن بودن روبروییم: زن سنتی در معنای زن امل عقب افتاده ای که دین و ایمان و مذهب و سیاستش را از سنن رایج و غلط جامعه و یا از مراجع تقلیدش می گیرد یا زنی مدرن و غربگرا که جهت گیری های سکولاریستی و ضد سنتی و سیاسی و ایدئولوژیکش را از فضای مجازی و مراجع رسانه ای آن سوی آب اخذ می کند؟ آیا ما نمی توانیم به الگوی زن ایرانی متفکر آشنا با سنت تاریخی خویش و امکانات نهفته در آن و نقاد نیهیلیسم غرب بیندیشیم که با تکیه بر تفکر حکمی و فلسفی هم در برابر ارتجاع مذهنی وطنی می ایستد و هم در برابر ارتجاع نظام سرمایه داری جهانی و ارزش ها و آزادی پوشالی آن؟ آیا هر کسی که بکوشد فراسوی دو قطبی سازی های رایج کنونی بیندیشد و در راستای نیل به حرکت تاریخی اصیلی در پیش روی جامعه و زنان ما گام بردارد نوکر حکومت است و از سرکوب جنبش اعتراضی مردم به واسطه باتوم و تفنگ ساچمه ای و بازداشتگاه ها حمایت کرده و از جامعه ایران برای کوشش هایش باید عذرخواهی کند؟ بر سر جامعه و مردم ما چه آمده است که دو قطبی سازی ها و ثنویت اندیشی های سیاسی و ایدئولوژیک جانشین تفکر شده و چشمانشان را کور کرده است؟
من تا آنجا که جانی در رمق دارم در برابر استبداد حکومتی و استبداد جامعه توده ای و روشنفکران ناروشنفکر و سیاست پیشگان سیاست نااندیش به نحو توأمان مقاومت خواهم کرد و کماکان اعتقاد دارم که مسیر صحیح و حقیقی این کشور از افقی فراسوی این دوقطبی سازی ها و ثنویت اندیشی های حکومت/ معترض، اسلام/ لیبرالیسم، فاشیست/ آزادیخواه و غیره عبور می کند. این افق تازه در آسمان سرزمینمان ایران آشکار شده است، لیکن سیاست زدگان و ایدئولوژیک اندیشان بیگانه از تفکر حکمی و فلسفی در حال حاضر با هیاهوهای دروغین شان فضا را تیره و تار ساخته و می سازند، اما امر ایرانی و خرد ایرانی، در فراسوی این دو قطبی سازی ها، همچون آب های زیرزمینی در لایه های زیرین زمین در حرکت است و در آینده ای نه چندان دور از لایه های زیرین خاک فوران خواهد کرد و برهوت عظیم دیارمان را، که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، سیراب خواهد ساخت.
با عشق و احترام به تو و همه جوانان خشمگین و معترض سرزمینم

بیژن عبدالکریمی
1/10/1401
✅️الگوی زن ایرانی متفکر آشنا با سنت تاریخی خویش و امکانات نهفته در آن و نقاد نیهیلیسم!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)



🔸پیش از ورود به بحث خویش توجه مخاطبان عزیز را به چند پرسش جلب می کنم؛ پرسش هایی که دکتر بیژن عبدالکریمی در یکی از یادداشت های اخیر خویش در پاسخ به پرسش یکی از مخاطبانش طرح کرده است:

"آیا ... ما فقط با دو الگو برای زن بودن روبروییم: زن سنتی در معنای زن امل عقب افتاده ای که دین و ایمان و مذهب و سیاستش را از سنن رایج و غلط جامعه و یا از مراجع تقلیدش می گیرد یا زنی مدرن و غربگرا که جهت گیری های سکولاریستی و ضد سنتی و سیاسی و ایدئولوژیکش را از فضای مجازی و مراجع رسانه ای آن سوی آب اخذ می کند؟ آیا ما نمی توانیم به الگوی زن ایرانی متفکر آشنا با سنت تاریخی خویش و امکانات نهفته در آن و نقاد نیهیلیسم غرب بیندیشیم که با تکیه بر تفکر حکمی و فلسفی هم در برابر ارتجاع  مذهنی وطنی می ایستد و هم در برابر ارتجاع نظام سرمایه داری جهانی و ارزش ها و آزادی پوشالی آن؟ ..."

🔸از این پرسش ها چنین بر می آید که سه الگو از زن در این گفتگو متصور شده هست (البته دو الگوی اول از جانب مخاطب دکتر عبدالکریمی مفروض گرفته شده است) که عبارتند از:

الگوی اول: زن سنتی در معنای زن امل عقب افتاده ای که دین و ایمان و مذهب و سیاستش را از سنن رایج و غلط جامعه و یا از مراجع تقلیدش می گیرد.

الگوی دوم: زنی مدرن و غربگرا که جهت گیری های سکولاریستی و ضد سنتی و سیاسی و ایدئولوژیکش را از فضای مجازی و مراجع رسانه ای آن سوی آب اخذ می کند.

الگوی سوم: زن ایرانی متفکر آشنا با سنت تاریخی خویش و امکانات نهفته در آن و نقاد نیهیلیسم غرب بیندیشیم که با تکیه بر تفکر حکمی و فلسفی هم در برابر ارتجاع  مذهنی وطنی می ایستد و هم در برابر ارتجاع نظام سرمایه داری جهانی و ارزش ها و آزادی پوشالی آن.

حال تلاش می کنیم نقاط قوت و ضعف این نوع الگوسازی و صورت بندی از زن ایرانی را به اختصار توصیف کنیم. و البته فراوانی مصادیق هر کدام از آن را در میان جامعه آماری ایرانیان به نحوی ضمنی و پیشاتجربی تخمین بزنیم.

🔸مهمترین امتیاز این نوع مواجهه با الگوسازی از زن ایرانی؛ این است که نوعی ابزار مقایسه برای مطالعه و تحقیق در این زمینه در اختیار قرار می دهد. و امتیاز شاخص دیگر آن وجه ی تربیتی و فرهنگی آن می باشد که می تواند برای دختران جوان این مرز و بوم که دغدغه ی تمهید ارزش های هویتی خویش را دارند مفید واقع گردد. و امتیاز سوم آن همانا در جلب توجه اصحاب نظر برای تنقیح بیشتر موضوع و دامن زدن به کوشش های نظری در ساحت نظریه پردازی و مفهوم سازی می باشد.

🔸اما این‌نوع الگوسازی البته از کاستی هایی هم رنج می برد؛ مهمترین نقص این نوع الگوسازی عدم توازن در فراوانی مصادیق هر کدام از این الگوهاست؛ در یک مواجهه ی ضمنی و پیشاتجربی به نظر می رسد حداقل در میان دختران و زنان جوان ایرانی دشوار بتوان برای الگوی اول و سوم و مخصوصا الگوی سوم فراوانی قابل ملاحظه ای مفروض گرفت این درحالیست که الگوی دوم ای بسا بیشترین تعداد از دختران جوان را بتواند در خویش جای دهد. در خصوص الگوی دوم البته بایستی در خصوص مساوق دانستن "مدرن بودن" و "غربگرا بودن" ان قلت کرد و به چند و چون بیشتری پرداخت.

🔸حال اگر بنا باشد الگوی سوم را به عنوان یک ایده آل از جانب دکتر عبدالکریمی در نظر بگیریم باید به امکانات و امتناعات تحقق آن نیز بیاندیشیم بنابراین لازم است بر سر مفاهیم زیر بیشتر بیاندیشیم‌.

- متفکر آشنا با سنت تاریخی خویش و امکانات نهفته در آن.

- نقاد نیهیلیسم غرب.

- ایستاده در برابر ارتجاع مذهبی وطنی و ارتجاع نظام سرمایه‌داری جهانی و ارزش ها و آزادی پوشالی آن.

در یادداشت های آتی در خصوص این مفاهیم در نظام اندیشگی عبدالکریمی بیشتر خواهم نوشت. اما به عنوان سخن آخر این جستار ضمن احترام به دغدغه ی این استاد فرهیخته فلسفه کشور؛ در راستای تنقیح بیشتر مفاهیم و الگوهای مطروحه؛ بایستی باب گفتگوهای انتقادی در خصوص اظهارات ایشان را مفتوح قلمداد کرد. البته کثیری از الگوهای دیگر را هم می توان صورتبندی کرد؛ سه الگوی فوق مستخرج از مقدمه ی زمینه ی طرح بحث مذکور است و در واقع پاسخ دکتر عبدالکریمی ناظر به دوگانه سازی طرف صحبت خویش می باشد مسلم است که طیف وسیعی از زنان سنتی صرفا در الگوی اول جای نمی گیرد.
بالغ بر نیم قرن پیش شریعتی از زن نوع سوم سخن می گوید، زنی که نه زن امل سنتی هست و نه زن شبه مدرن زن روزی. و در مقابل املیسم و فوکولیسم. زن سوم در ابداع خویش به دنبال سوژگی هست سوژه شدن در ساحت اجتماعی. شریعتی شبه مذهب و شبه مدرنیته را توامان به بوته ی نقد می کشد و از نقد و احیای سنت و تصفیه منابع فرهنگی سخن می گوید و نیز از آلترناتیوی برای مدرنیته ی تک الگویی غربی. و زن سوم زنی است که در پرتو چنین رویکردی به ابداع خویش می پردازد.
Forwarded from B M
جناب دکتر علایی بزرگوار با درود

در این تقسیم بندی و تعریفی که جنابعالی ارائه فرمودین البته با عطف به نگاه آقای دکتر عبدالکریمی بنظرم مقداری بی انصافی نسبت به زنان سنتی و غیر سنتی شده است .
زن سنتی را معادل امل و عقب افتاده فرض کرده اید من نمیدانم چطور میشود چنین تعریفی از زن سنتی داشت این تعریف بیشتر به یک توهین میماند تا تعریف از زنان سنتی . زنان سنتی هم مانند زنان مدرن تغییرات بسیاری داشته اند و در حیطه اجتماعی هم بسیار ورود کرده اند و مسئولیتهای مهمی را هم اختیار کرده و در بسیاری از مواقع هم موفق عمل کرده اند .

و زن مدرن و غربگرا را هم حاصل فضای مجازی مراجع رسانه ای آنسوی آبها فرض کرده اید و این نگاه هم توهینی دیگر به بخش عمده ای از بانوان کشور میباشد . زن مدرن در جامعه ایران از زمانی در کشور وارد شد که رضاشاه پهلوی اقدام به اصلاحات در جامعه و دخیل نمودن زنان در امور جامعه نمود و به مرور زمان شاهد شکل‌گیری این طیف از زنان در جامعه بودیم و در حال حاضر هم فضای مجازی و رسانه ای و ارتباط تنگاتنگ با جهان همانطور که در همه حیطه های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی موثر بوده در فرهنگ زنان هم موثر بوده است و نگاه تک بعدی شما بنظر این حقیر بسیار دور از واقعیتهای موجود است .

و اما در مورد تعریف جدید زن ایرانی که نه سنتی باشد و نه مدرن مفاهیمی گنگ و دور از ذهن ارائه شده لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
Forwarded from نصرالهی
این مردانِ متفکرِ آشنا با سنتِ تاریخیِ خویش و ممکنات نهفته در آن و البته نقاد نیهیلیسم غرب و ارزش و آزادی های پوشالی آن،افلاطون را به یاد می آورند که می خواست تنها آنچه را خود،درست و نیک تشخیص داده است،به خوردِ اذهان داده شود و این پرورش و آموزش چون پرورش و آموزش«سگانِ شکاری»باشد.کشور در فقدان ساختارپایه ای انسانی و راهگشا،مبتلا به اقسامِ بیماری‌ها شده است،حال،مردانِ اهالیِ تفکرِ اصیل،دست و پا زنان،با زبانِ بیگانه با ساختارپایه همچون نیاز،اندر الگو سازی برای زن شده اند...
Forwarded from دیار
🎗آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
این مردانِ متفکرِ آشنا با سنتِ تاریخیِ خویش و ممکنات نهفته در آن و البته نقاد نیهیلیسم غرب و ارزش و آزادی های پوشالی آن،افلاطون را به یاد می آورند که می خواست تنها آنچه را خود،درست و نیک تشخیص داده است،به خوردِ اذهان داده شود و این پرورش و آموزش چون پرورش…
دکتر علایی شهامت قرار دادن خود در معرض نقد را داراست و آزادی منتقدین را به رسمیت می شناسد. با این کار تفکر نقاد را سرکوب نمی کند بلکه گسترش می دهد بنابراین این که می گویید علایی آنچه را خود درست تشخیص داده به خوردِ اذهان می دهد با عملکرد ایشان که خود را آشکارا در معرض نقد قرار می دهد انطباق کاملی ندارد
"مسیح" در دیوان حافظ!


♦️مژده ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید

♦️سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست

♦️با که این نکته توان گفت که آن سنگین دل
کشت ما را و دم عیسی مریم با اوست

♦️از روان بخشی عیسی نزنم دم هرگز
زان که در روح فزایی چو لبت ماهر نیست

♦️بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت

♦️همیشه وقت تو ای عیسی صبا خوش باد
که جان حافظ دلخسته زنده شد به دمت

♦️جان رفت در سر می و حافظ به عشق سوخت
عیسی دمی کجاست که احیای ما کند

♦️ز دست شاهد نازک عذار عیسی دم
شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود

♦️انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای
آب خضر ز نوش لبانت کنایتی

♦️یاد باد آن که چو چشمت به عتابم می‌کشت
معجز عیسویت در لب شکرخا بود

♦️این قصه عجب شنو از بخت واژگون
ما را بکشت یار به انفاس عیسوی

♦️در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسیحا را

♦️فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می‌کرد

♦️هوا مسیح نفس گشت و باد نافه گشای
درخت سبز شد و مرغ در خروش آمد

♦️طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند

♦️گر روی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک
از چراغ تو به خورشید رسد صد پرتو

♦️مسیحای مجرد را برازد
که با خورشید سازد هم وثاقی

♦️طبیب راه نشین درد عشق نشناسد
برو به دست کن ای مرده دل مسیح دمی
پرسش از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)



آیا از فلسفه انتظار تبعیت و متابعت از مشهورات عقل متعارف و مشترک جمعی را داریم؟! آیا فیلسوف باید در حد یک ایدئولوگ فروکاسته شود؛ خواه ایدئولوگ نظم حاکم؛ خواه ایدئولوگ جریانات سیاسی!
نگارنده البته چنین نمی اندیشند؛ رسالت اهل اندیشه و اهل فلسفه طرح پرسش های بنیادین و اتفاقا زیر سوال بردن مشهورات بدیهی پنداشته عقل مشترک است!
حال برگردیم به عنوان این جستار: "پرسش از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما"؛ در چند ماه اخیر سخن از "زن؛ زندگی؛ آزادی" زیاد گفته و شنیده می شود؛ نگارنده در عدم اطلاق جنبش به این تریلوژی تعمد دارد؛ بی تردید در صورتی که این خواست تحول از سوی جامعه با عناوینی مثل جنبش و انقلاب صورت بندی شود؛ به جهت خصلت مدرن آن ها برای واکاوی نسبت این تریلوژی با سنت تاریخی در بادی امر دچار مشکل می شویم.
بیژن عبدالکریمی به عنوان یک اهل فلسفه فعال در صحنه ی کنشگری اجتماعی طی مصاحبه ای از نسبت "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و نیز با امر ایرانی پرسش کرده است.
بدیهی است ایشان به خصلت جنبش های مدرن آشناست؛ و بارها از زبان خود ایشان تذکار به ضرورت به رسمیت شناختن زیست جهان جدید و سوژه مدرن را شنیده ایم، اما وقتی همین شخص از نسبت این سه گانه با سنت تاریخی پرسش می کند حق نداریم پویه های ایشان را از سطح "فنومنولوژی" به سطح "تئولوژی" تقلیل دهیم. بر کسی پوشیده نیست که ترجیع بند سخنان عبدالکریمی در دو دهه گذشته دعوت به فهم سوژه ی مدرن و ضرورت ایجاد وفاق میان دوقطبی نوگرا/سنت گرا بوده است.
عبدالکریمی می گوید: "ما باید میان زنی که رخت سنت را یک سره بر تن کرده است و هیچ درکی از زیست‌جهان و سوبژه مدرن ندارد و زنی که می‌خواهد تمامی معیارهای سنتی را کنار گذاشته و یکسره با معیارهای غربی پیش رود باید افق تازۀ دیگری را نشان دهیم، افقی که هم نیروهای سنتی و هم نیروهای نوگرای ما از فهم آن ناتوان بوده، می‌تواند ما را هم از گسیختگی اجتماعی و تاریخی رهایی بخشد و هم به غلبه بر فضا و شکاف دوقطبی جامعه یاری دهد."
نویسنده ی "پایان تئولوژی" با طرح این پرسش به دنبال چیست؟! نگارنده قصد دارد در نوشته های آتی به این پرسش بپردازد و ملاحظات انتقادی خویش را پس از تکمیل، تقدیم مخاطبان فرهیخته کند؛ در اينجا با تذکار چند مورد به این جستار خاتمه می دهم:

عبدالکریمی دارای دکترین هست، او برای بقای ایران و ایرانی در جهان جدید، در سطح انتولوژیک، و در راستای ارتقای امکانات فلسفی مواجهه با پرسشهای ناشی از جهان جدید، در مجموعه آثار قلمی و غیر قلمی خویش، اهل نظر را به تامل در باب الهیات به معنی الاعم به جای الهیات به معنی الاخص فرا می خواند.
گشودگی به هستی، اندیشیدن با مقولات جهان جدید، مواجهه پدیدارشناسانه با غرب و نیز با سنت تاریخی و دینی، به رسمیت شناختن جهان جدید، تذکار تقدیر تاریخی انسان ایرانی در دل تاریخ جهانی، دیالکتیک امر محلی و امر جهانی، پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر، دعوت به حقیقت جویی جنون آمیز برای تمهید مقومات عقلانیت، دعوت به اندیشیدن در باب نیهیلیسم به عنوان مهمترین مسئله فلسفی روزگار مدرن و ...
تلاش برای ايجاد زمینه ی گفتگو با آحاد مردم از هر طیفی و با زبان مخصوص به آن طیف، مخصوصا با جوانان و دانشجویان، و گفتگو با روشنفکران، حوزویان، مدافعان امنیت، قدرت سیاسی و ...نوگرایان و سنت گرایان در جهت ایجاد وفاق ملی...
دعوت روشنفکران و نخبگان به یک شیفت پارادایمی، برای تغییر منطق تحلیل، و تبیین علل ناکامی جریانات دموکراسی خواهی و اصلاحی، دعوت به اندیشیدن به فرماسیون های هستی اجتماعی متضمن جامعه ی مدنی، و تلاش برای استفاده از سرمایه های فکری برای عبور از بحران ها و عدم تکرار حرکت های هیجانی، تذکار به عواقب تاریک بنیادگرایی ...
Audio
ویژگیهای غیرتئولوژیک-غیرسکولار
اندیشه ی شریعتی در مجموعه آثار "زن"!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


@sociologicalperspectives
Forwarded from Tarane F
سید جواد میری مینق

تاملاتی در باب معیارهای بیژن عبدالکریمی درباره عدم سازگاری شعارهای جنبش "زن، زندگی، آزادی" با "سنت حِکمی و فلسفی" و بی‌نسبتی آن با "سنت تاریخی ما"

شعار «زن، زندگی، آزادی» شعاری است که پشتوانه حِکمی و فلسفی ندارد و با سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد و خود را در شورش بر سنت آشکار می‌سازد.
دکتر بیژن عبدالکریمی

جنبش "زن زندگی آزادی" به گفته دکتر عبدالکریمی پشتوانه "حِکمی و فلسفی" ندارد و از آن مهمتر هم با "سنت تاریخی ما هم نسبتی ندارد".

نتیجه این دو گزاره این است که معیار پذیرش یا عدم پذیرش ایرانیان در مواجهه با "امور جدید" باید مبتنی بر معاییری باشد که واجد دو شرط اساسی ذیل باشد:

۱. سازگاری با سنت تاریخی ما
۲. دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی

اگر حتی بپذیریم این جنبش و شعار "زن زندگی آزادی" انیرانی است اما آیا واقعاً ما می‌توانیم چنین مواجهه‌ایی با پدیده‌های انسانی و تمدنی داشته باشیم؟ به عبارت دیگر، آیا این امکان وجود دارد که ما پدیده‌ها را اینگونه فیلتر کنیم؟

البته من هنوز پرسش از این نکرده‌ام که آیا ما "یک" سنت تاریخی داریم یا اساساً دارای یک سنت حِکمی و فلسفی در ایران هستیم یا خودِ این اصرار بر سنت حِکمی و فلسفی سینگولار یک برساخت جدید است و متعلق نه به "جهان سنت" بل فرآورده "زیست جهان مدرن" که عبدالکریمی در تلاش است ایران را از آن جدا کند؟

اما اجازه دهید بعداً به این موضوع بپردازیم و در اینجا به نکته دیگری اشاره کنیم که نشان می‌دهد پایه‌های استدلالات عبدالکریمی بسیار سست است و نه تنها پدیدارشناسانه افقی نمی‌گشاید بل افق ایران را در موقعیت تنگتری قرار می‌دهد.

او می‌گوید برای اینکه در دام شعار این جنبش نیفتیم که ضد سنت تاریخی ماست ما باید معیاری برای سنجش داشته باشیم و معاییر دوگانه او "سازگاری با سنت تاریخی ما" و "دارا بودن پشتوانه حِکمی و فلسفی" است اما سوال اینجاست که آیا مثلاً فقط شعارهای این جنبش است که از بیرون از ایران زیست جهان ما را اِشغال کرده است و خودی نیست؟ من چند نمونه را خدمت شما ارائه می‌دهم: تفکیک قوا؛ دموکراسی؛ زندان؛ بانک؛ علم به معنای ساینس؛ تکنولوژی نه فقط به معنای وسیله بل شیوه زیست؛ پزشکی جدید و غیر سنتی؛ یونیورسیتی و دانشگاه جدید ... کدامیک از این امور برآمده از سنت تاریخی اصیل ما هستند و چه نسبتی با سنت حِکمی و فلسفی ما داشته‌اند و اگر مدرنیسم زیست جهان ما را متحول نکرده بود آیا اساساً امکان خلق و آفرینش هیچکدام از آنها از درون سنت اصیل حِکمی ما وجود داشت؟

اما مهمتر از این نکات به نظرم خلق اینترنت است که از سنت "اصیل" حکمی و فقهی و دینی و فلسفی ما ریشه نگرفته و بهمین دلیل هم حاکمیت با آن برخورد قاطعانه می‌کند ولی اگر ما بخواهیم مبنایی منطق فهم دوست عزیزم دکتر عبدالکریمی را پیگیری کنیم نه تنها باید جنبش زن زندگی آزادی را "غیر اصیل" بدانیم و طرد و سرکوب کنیم بل اینترنت را هم که نسبتی با سنت اصیل ما ندارد حذف و نابودش کنیم. زیرا عبدالکریمی معیاری برای تشخیص اصالت و عدم اصالت بدست می‌دهد و آن اینست

"... اگر اندیشه ای مستقل از سنت تاریخی خودش باشد بی‌ریشه است و نمی تواند اثر‌گذار باشد".

آیا اینترنت از سنت تاریخی ما است؟‌ خیر! آیا بی‌ریشه است؟ با خوانش عبدالکریمی بله بی ریشه است زیرا مال سنت تاریخی ما نیست. آیا اثرگذار است؟‌شدیداً اثر گذاشته است بر هویت و ماهیت و کینونیت ما.

اما این چطور ممکن است. عبدالکریمی می‌گوید جنبش زن زندگی و آزادی مال سنت تاریخی ما نیست و بی‌ریشه است پس نمی‌تواند اثرگذار باشد ولی مقوله دیگر یعنی اینترنت که دقیقاً همان مولفه‌های "مستقل از سنت ما" و "بی‌ریشه‌گی" را داراست ولی اثرگذار است. این تناقض را چه کنیم؟‌

البته منطق مواجهه حاکمیت و دوستم عبدالکریمی یکسان است. زیرا هر دو ما را دعوت به طرد و حذف هر آنچه "مستقل از سنت ما" و "بی‌ریشه‌گی" می‌کنند ولی عبدالکریمی می‌گوید طرد و حذف کردن او مبتنی بر "پدیدارشناسی" است ولی حکومت این حذف جنبش و اینترنت و هر آنچه غیر‌خودی است را بر اساس نگاه متصلب "تئولوژیکال" انجام می‌دهد ولی چه جالب است که نتیجه تئولوژی و فنومنولوژی در ساحت امر واقع یکسان است.

اما باید از دکتر عبدالکریمی بپرسیم چرا او در نقد و رد جنبش کنونی منطبق بر منطق سنت تاریخی و سنت حِکمی و فلسفی استفاده می‌کند ولی در رد و حذف اینترنت که بزرگترین انقلاب قرن بیستم و اکنون هست هیچ نمی‌گوید؟‌

زیرا اگر دغدغه حفظ "پروین" در برابر "فروغ" است (البته در یادداشت دیگر خواهم گفت که ما دائماً بین دوگانه‌ها قرار نداریم و مجبور نیستیم بین فروغ و پروین برگزینیم بل عالمتاج هم در تاریخ ما هست که هم زن بود و هم سنت و هم مذهب و هم نظام پدرسالار و هم عرف را نقد می‌کرد و هم غرب را درک می‌کرد و هم پایبند به زنانگی خود بود) آنگاه مخاطرات و قدرت تخریب
Forwarded from Tarane F
اینترنت به مراتب شدیدتر از جنبش زن زندگی آزادی است.

زیرا این جنبش در رادیکالترین فرمش می‌تواند روبنای قدرت سیاسی را در ایران تغییر بدهد ولی اینترنت زیربنا و ماهیت هستی اجتماعی ایرانیان را کن فیکون کرده است. اگر پدیدارشناسانه بخواهیم مواجهه داشته باشیم کدام خطر را باید برای حفظ "پروین" گوشزد کنیم؟

البته فکر می‌کنم هنوز این ایده در بین مدافعان "سنت تاریخی و حِکمی" شکل نگرفته که اینترنت چیزی بیش از یک "وسیله" و "ابزار" است اما به ضرس قاطع باید گفت که اینترنت "شیوه تفکر" نوینی است که نه با سنت حِکمی و نه با سنت تاریخی مد نظر دکتر عبدالکریمی نسبتی ندارد و از اندیشه جنسی "عبدالله اوجالان" هم خطرناکتر است.

یکی از پایه‌های مهم اینترنت مبتنی بر ایده "جهان مکانیکی" است که لایپنیتس طرح می‌کند و این عالَمیت مکانیکی با سنت حِکمی و "اصیل تاریخی ما" نسبتی ندارد ولی زیربنای هستی اجتماعی ما را درنوردیده و آن را از جایش کنده و "جا-به-جا" کرده است و ما بدون هیچ ترس و دلهره‌ایی با آن زندگی می‌کنیم و هیچ پرسشی از اصالت یا عدم اصالتش نکرده‌ایم.

جاستین اسمیث فیلسوف علم و تاریخ علم در پاریس می‌گوید اینترنت و جهان درون و پیرامون آن "آنچیزی نیست که ما بدواً تصور می‌کنیم". این انقلابی بس بزرگتر از انقلابات پیشین بشریت است و از قضا "نسبتی" هم با سنت حِکمی و فلسفی و فقهی ما ندارد ولی ما آن را پذیرفته‌ایم. بنابراین ملاک پذیرش یا رد امور نمی‌تواند معاییری باشند که دکتر عبدالکریمی ارائه داده‌اند.

زیرا اگر با معیارهای او بخواهیم جامعه و تحولات اجتماعی را صورتبندی و مدیریت کنیم باید بسیاری از مظاهر جهان جدید را از ایران بیرون بیندازیم و من واقعاً نمی‌دانم آیا آنگاه امکان تداوم خواهیم داشت؟


سیدجوادمیری


ادامه دارد ...


@seyedjavadmiri
✅️چه باشد آنچه خوانندش "خرد ایرانی"!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)



در این جستار بیشتر از آن که قصد داشته باشیم بر سر چیستی "خرد ایرانی" محاجه کنیم؛ با تکیه بر صورت بندی این مفهوم در سخنان دکتر بیژن عبدالکریمی که در سمینار بازخوانی روایت داریوش شایگان از شاعرانگی ایرانیان (مورخ ۱۸ خرداد ۱۳۹۸) ایراد کرده است؛ درصدد آنیم که در پنج محور به وجه تمایز خرد ایرانی با جایگزین‌های رایج آن در پروژه های فکری و سیاسی بپردازیم:

۱- جایگزینی خرد ایرانی با عقلانیت جدید و خرافه عصر پیشرفت و ثنویت اندیشی عقل روشنگری از جانب روشنفکران و نوگرایان.
۲- جایگزینی خرد ایرانی به عنوان فقه الاکبر با فقه الاصغر شریعت از جانب حوزه
۳- جایگزینی خرد و حکمت ایرانی با ایدئولوژی از جانب قدرت سیاسی
۴- جایگزینی خرد ایرانی با اندیشه ی ایرانشهری که بیشتر مقارن عقل یونانی است از جانب متفکران ایرانشهر
۵- جایگزینی خرد ایرانی با معرفت شناسی و هرمنوتیک سوبژکتیویستی جدید از جانب روشنفکران به اصطلاح دینی.

عبدالکریمی طی یادداشتی در ۱ دی ۱۴۰۱ در پاسخ به یک مخاطب چنین می نویسد:

"...من تا آنجا که جانی در رمق دارم در برابر استبداد حکومتی و استبداد جامعه توده ای و روشنفکران ناروشنفکر و سیاست پیشگان سیاست نااندیش به نحو توأمان مقاومت خواهم کرد و کماکان اعتقاد دارم که مسیر صحیح و حقیقی این کشور از افقی فراسوی این دوقطبی سازی ها و ثنویت اندیشی های حکومت/ معترض، اسلام/ لیبرالیسم، فاشیست/ آزادیخواه و غیره عبور می کند. این افق تازه در آسمان سرزمینمان ایران آشکار شده است، لیکن سیاست زدگان و ایدئولوژیک اندیشان بیگانه از تفکر حکمی و فلسفی در حال حاضر با هیاهوهای دروغین شان فضا را تیره و تار ساخته و می سازند، اما امر ایرانی و خرد ایرانی، در فراسوی این دو قطبی سازی ها، همچون آب های زیرزمینی در لایه های زیرین زمین در حرکت است و در آینده ای نه چندان دور از لایه های زیرین خاک فوران خواهد کرد و برهوت عظیم دیارمان را، که هر روز بزرگ و بزرگ تر می شود، سیراب خواهد ساخت.
با عشق و احترام به تو و همه جوانان خشمگین و معترض سرزمینم."

حال با طرح یک پرسش این جستار را به پایان می رسانیم: "چه باشد آنچه خوانندش خرد ایرانی؟"
عبدالکریمی در جایی از همان سخنرانی سمینار فوق الذکر تلویحا چنین پاسخی به این سوال می دهد: " فردیت متافیزیکی قوم تاریخی ما "شاعرانگی" ماست؛ چیزی که ایرانی را ایرانی می کند" وی در ادامه می افزاید متفکر قوم تاریخی ما ایرانیان شاعران بزرگ ما هستند.
Forwarded from جمهوریت
📝📝چرا نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است!؟

محمد حسن علایی، جامعه شناس
@jomhuriyat

♈️نگرانی متفکر برای یک جامعه از سه وجه مهم است:

1️⃣متفکر پیشتر از دیگران، آینده ی جامعه و مناسبات را درک می کند و نگرانی مسئولانه ی او در جهت اثرگذاری بر روند حوادث است تا به عواقب و پیامدهای ناگوار برخی واقعیت های جامعه و برخی تصمیم ها و سیاست ها زنهار دهد، شاخک های حساس وی او را متعهد به سرنوشت جامعه می سازد و علی رغم وقوف به این نکته که "جهان صرفاً از خواست ها و اراده های ما پیروی نمی کند" اما از وجهه نظری پدیدارشناسانه به جهان و واقعیت هایش، جامعه را به فهم موقعیت و وضعیت خویش در جهان فرا می خواند و حدود "ما می توانیم" را برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های ملی به پرسش می گیرد.

2️⃣متفکر چشم جامعه است، می داند گام نهادن در کوره راه ها و بیراهه ها بی چراغ و قطب نما چه با آینده ی یک قوم و یک جامعه می کند و از این جهت فریاد بر می آورد که به هوش باشید که در چه مسیر پر سنگلاخی گام می نهید و انذار می دهد صرفا به امید مطامع شخصی و گروهی و با اتکا به توفیقات کوچک، با سرنوشت جامعه بازی نکنید و منافع گروهی و ملی و صلاح و فلاح کشور را به مخاطره نیاندازید.

3️⃣متفکر در هوای اندیشه تنفس می کند، به تولیدات فکری جامعه نظر دارد، وقتی عرصه را خالی می یابد وقتی فرآورده ها را تنک مایه و بی عمق و غیراصیل می یابد، در حقیقت مرگ تفکر را در می یابد و طبیعی است که نسبت به آینده ی جامعه ای که چراغ اندیشه در آن به خاموشی گرویده است، نگرانی خویش را ابراز کند و در برابر تنگ نظری ها و بی فکری ها بر آشوبد.

♈️نیاز نیست متفکر جامعه را به امید کاذب به آینده دل خوش سازد، چرا که اگر جامعه به متفکرین راستین خود اهمیت بدهد، به واقع می تواند به اصلاح امور تحت نور علم و دانش و یافت های متفکرین خویش امیدوار باشد. حال باید هر کجا که هستیم و به هر کاری که اشتغال داریم، به سوال این جستار بیاندیشیم، اینکه آیا به واقع نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است؟!

#جمهوریت
@jomhuriyat
نشست تلگرامی این سه شنبه شب، 6 دی ماه، 1401، با عنوان «امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی» ( همراه با پاسخ به برخی انتقادات در خصوص نسبت میان شعار "زن، زندگی، آزادی" با سنت تاریخی ما)، با حضور بیژن عبدالکریمی، نشست هفتم، از ساعت 21 الی 22 ) (حدود یکساعت دیگر)
https://t.me/+gK7iRgDRTIg0MTE0
Audio
پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی ما و خرد ایرانی در گفتمان عبدالکریمی!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


@sociologicalperspectives
امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی7
دکتر بیژن عبدالکریمی
🎧 موضوع:

«امر سیاسی حقیقی چگونه امری است؟ تأملاتی بر فرونسیس ارسطویی»

«همراه با پاسخ به برخی انتقادات در خصوص نسبت میان شعار "زن، زندگی، آزادی" با سنت تاریخی ما»


💠 نشست اول

💠 نشست دوم

💠 نشست سوم

💠 نشست چهارم

💠 نشست پنجم

💠 نشست ششم

نشست هفتم





🔻برگزار شده در نشست‌های مجازی گروه تلگرام دکتر بیژن عبدالکریمی


🗓تاریخ ۰۶ دی ۱۴۰۱


فرمت: mp3
حجم: 21.5MB
مدت زمان: ۰۱:۰۲:۴۴

#نشست_مجازی
#دکتر_بیژن_عبدالکریمی

گروه تلگرامی دکتر بیژن عبدالکریمی
اولین واکنش عبدالکریمی نسبت به منتقدین!

دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


دکتر بیژن عبدالکریمی در نشست تلگرامی مورخ ۶ دی در اولین واکنش نسبت به منتقدین به ارائه پاسخ های خویش پرداخت؛ عموم منتقدین نسبت به این گزاره ی عبدالکریمی که شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" نسبت وثیقی با سنت تاریخی ما ندارد واکنش نشان داده بودند؛ وی با تکرار مواضع پیشین خویش بر روی این نکته ی اساسی دست گذاشت که گزاره ی وی در یک سطح فلسفی و انتولوژیک طرح شده است ولی عموم منتقدین وی این گزاره ی حکمی را در سطح سیاسی؛ اجتماعی و جامعه شناختی فهم کرده اند و در واقع تاکید کرد که مقصود وی از اتخاذ این مواضع قربانی این رویکرد تقلیل‌گرایانه شده است.

پرسش از نسبت شعار "زن؛ زندگی؛ آزادی" با سنت تاریخی؛ از جانب یک اهل فلسفه می تواند مسموع واقع گردد؛ درست است که عبدالکریمی در تلاش های خویش کوشیده است بصیرت های بنیادین فلسفی را به خدمت سامان دادن به حیات اجتماعی ما در بیاورد اما نمی توان از ایشان انتظار داشت که از بیان مواضع فلسفی خویش پرهیز کند.

نگارنده در مقام دانش آموخته جامعه شناسی دو برخورد با این گزاره خواهم داشت؛
یک؛ فهم این گزاره با توجه به کارنامه عبدالکریمی در متن آثارش و فعالیت های وی؛ با عنایت به افق معنایی و منظومه‌ی فکری و شبکه ی مفهومی وی، و با توجه به تبار اندیشه ی این متفکر دغدغه مند.
دو؛ پیامدهای این نوع مواجهه در ساحت جامعه شناختی و ارائه نقطه نظرات خویش پیرامون حساسیت های وی و منتقدین وی برای سرنوشت جامعه در این شرایط خطیر تاریخی.

دکتر عبدالکریمی در عمیق ترین سطح فلسفی مهمترین مسئله فلسفی جهان امروز را نیهیلیسم می داند و پیش تر ها هم بارها به آن تذکار داده است؛ بنابراین چندان دور از ذهن نیست که ایشان در خصوص جنبش اعتراضی جاری نیز در پی واکاوی نسبت آن با مسئله نیهیلیسم برآید و از آن جا که امکان گذر از نیهیلیسم را در سایه احیای بصیرتهای سنت تاریخی خویش متصور هست بدیهی هست که به اندیشیدن در خصوص نسبت شعارهای این جنبش با سنت تاریخی و خرد ایرانی دعوت کند. گفتن ندارد که ایشان فضای موجود جامعه را نبرد بین دو گونه از نیهیلیسم تشخیص داده است؛ نیهیلیسم تئولوژیک و نیهیلیسم مدرن و پسا مدرن!

اما برگردیم به بررسی پیامدهای جامعه‌شناختی این نوع مواجهه؛ یقینا از جهت گفتمان سازی و مفهوم پردازی می تواند مهم باشد؛ و من و امثال من می توانیم و باید در این خصوص بیاندیشیم. اما در میان سایر مخاطبین این متفکر مع الاسف این گزاره ها موجب می شود تا عبدالکریمی در دوگانه ی ساختگی ایشان کنار مردم و جنبش تلقی نشود و این جای بازاندیشی جدی دارد. اما خود بنده انتقادی که از این اهل فلسفه دارم این است که ایشان در مصاحبه ی با رکنا قدری شتابزده به صورتبندی مواضع خویش پرداختند قطعا ایشان به این نکته متفطن می باشند که جای بیان مواضع حکمی و فلسفی میان اهل اصطلاح هست و نه خبرگزاری ها و روزنامه ها که مجال تفصیل و تنقیح مطالب را از شخص سلب می کنند؛ امیدوارم در سایه گفتگوهای اهل نظر بهره ای برای سامان جامعه بحران زده ی ما حاصل شود.
ملاحظه انتقادی دکتر سیدجواد میری بر یادداشت اخیر نگارنده!