آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.52K subscribers
772 photos
208 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ دکتر محمدحسن علایی (جامعه شناس)

🖊 چرا نباید "وفاق" را به تاخیر انداخت؟!


در صورت بروز هر گونه آنارشی مهارناپذیر در کشور به ناگهان با گسیخته شدن رشته های انسجام بخش با سیلی از حوادث تلخ مواجهه پیدا مي کنیم، تا حدی که حتی امکان برقراری حداقلی از وفاق میان جریانات مختلف با انواع امتناعات عدیده رو به رو می شود که تبعات و پیامدهای پیش بینی ناپذیر و تلفات و خسارت های زیان باری در پی خواهد داشت در شرایط توسعه نیافتگی تاریخی که آبستن خشونت های ذاتی مفرطی هست آیا شرط عقل نیست که پیش از بالا گرفتن آتش اختلافات و اغتشاشات به تنها بخت ملی خویش برای حراست از منافع کشور بیاندیشیم و به لوازم گفتمانی تن دهیم که ضامن بقای قوم تاریخی ماست.
آیا قرار است به خیال خام برخی؛ گذار بی خشونتی صورت بپذیرد و ایران به سرعت به ساحل امن برسد و ایرانی دوباره روی خوش روزگار را ببیند؛ پاسخ قهراً منفی است؛ آیا قرار است اتفاقات ایام انقلاب ۵۷ دوباره تکرار شود آیا دوباره محکومیم به ترورها و حذف ها و آشوب ها و انفجارها و دسته بندی ها و نابودی نهادها و ساختارها ...آن وقت چه تضمینی وجود دارد بازیچه ی دست بیگانگان نباشیم؛ چه تضمینی برای حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور وجود خواهد داشت؟! چه میزان کم خردی در کلام آنانی نهفته است که از برپایی یک حاکمیت دموکراتیک سهل الوصول سخن می رانند، نکند قرار است هزینه اش را مردم ایران بدهند و اقلیتی همه چیز را تصاحب و مصادره کنند!؟
@sokhanranihaa
به عنوان جامعه شناس همه ی جریانات را به پیامدهای بنیان کن افول اعتماد و سرمایه اجتماعی تذکار می دهم؛ اگر بخت با این کشور یار باشد ما از ظرفیت وفاق جویی در شرایط پیشا انقلابی حداکثر بهره را می بریم‌. رسالت بزرگی که جریان اصلاح طلبی با وجود همه ی فرصت‌ها و موانع و البته به جهت فقدان گفتمانی ایجابی نتوانست از عهده ی آن بر بیاید؛ دعوت به طرحی نو!
طرحی که نقطه ی عزیمت را انقلاب ۵۷ قرار می دهد و ضمن ارج نهادن به خدمات همه ی جناح ها و طیف ها از نهاد روحانیت تا تشکیلات نظامی و دفاعی کشور؛ از دوگانه سازی های کذایی اعم از دیکتاتور-دموکراسیخواه پرهیز کرده؛ از درانداختن طرحی نو با مشارکت همه ی سلایق در سپهر سیاسی سخن می گوید.
همه ی توان خود را بگذاریم برای اجماع سازی نخبگانی؛ انقلابیون؛ برای دفاع از انقلابی که کرده اند به تقویت الزامات گفتمانی مبادرت ورزند؛ و آنان که فروپاشی ساختارها را دوباره ناگزیر می دانند به موانع صعب و دهشتناک وصول به وفاق پس از آن به جد بیاندیشند. آیا عقلانیت حکم نمی‌کند که به علاج واقعه پیش از وقوع بیاندیشیم، کار امروز را به فردا نسپاریم، دیر یا زود ما ناگزیر از وفاقیم! آیا وصول به اجماع نخبگانی پیش از اوج گرفتن التهابات ممکن و مطلوب است یا پس از آن؟!
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from اتچ بات
💠«جامعه شناسی علم شناخت واقعیت اجتماعی است»

🌎اتحادیه جامعه شناسان ایرانی در تلگرام (اِجادَت)، فهرست زیر را در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی تدارک دیده است. با انتشار آن در کانال های مختلف، به ترویج بینش جامعه شناختی کمک کنیم.

      🌸🌸پنج شنبه1401/09/24🌸🌸

🖌محمد زینالی اناری
🗣نکته
🆔 @thing

🖌محمد هدایتی
🗣آمیزش افق‌ها
🆔 @fusionofhorizons

🖌علی نوری
🗣خانواده و مسائل اجتماعی
🆔 @iranian_familyy

🖌حسین شیران
🗣جامعه‌شناسی شرقی
🆔 @OrientalSociology

🖌مصلح فتاح پور
🗣آسیب های اجتماعی گیلان
🆔 @socialproblemsguilan

🖌ح.ا.تنهایی
🗣گروه جامعه شناسی تفسیری و نظری و درمانی ایران
🆔 @hatanhai

🖌گیتی خزاعی
🗣جامعه شناسی محیط زیست و خانواده، و‌‌ سیاستگذاری اجتماعی
🆔 @EnvironmentalSociology

🖌محمدحسن علایی
🗣رویکردهای جامعه‌شناختی؛ گفتمان وفاق
🆔 @sociologicalperspectives

🖌سیامک زندرضوی
🗣جامعه شناسی مردم مدار
🆔 @szandrazavi

🖌ادمین
🗣کانال علمی مطالعات زنان
🆔 @womenstudiesisaorg

🖌سعید معدنی
🗣هفت اقلیم
🆔 @Saeed_Maadani

🖌مسعود زمانی مقدم
🗣نوشته‌ها و نکته‌ها
🆔 @masoudzamanimoghadam

🖌فاطمه موسوی ویایه
🗣زنان و مسائل اجتماعی
🆔 @women_socialproblems

🖌رضا تسلیمی طهرانی
🗣جامعه شناسی عمومی
🆔 @taslimi_tehrani

🖌مسعود زمانی مقدم
🗣پژوهش کیفی
🆔 @qualitative_methodology

🖌ميناشیروانی ناغانی
🗣جامعه شناسی اقتصادی و توسعه
🆔 @sociology_economic

🖌آرش احدی مطلق
🗣جامعه شناسی و اخلاق
🆔 @Sociology_of_Ethics

🖌عباس بختیاری
🗣کنکاشی در روش
🆔 @Exploring_the_method

🖌دکتر پرویز اجلالی
🗣جامعه‌ شناس ایرانی
🆔 @iransociologista

🖌عادل سجودی
🗣جامعه شناسی گیلان
🆔 @GILsociologist

🖌بیان آزادی (احمد فعال)
🗣تحلیل های نظری در جامعه شناسی و سیاست
🆔 @bayane_azadi


🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣🖌🗣
🔗Click here to join us:

🆔 @madanibita
🆔 @dr_shirinvalipouri
🆔 @Mohamadzeinaliunari
🔶️که می خورند حریفان و ما نظاره کنیم!

🔸️دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


بازی های جام جهانی فوتبال از چشم انداز های گوناگونی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد؛ برای من در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی مواجهه با انبوه تماشاگران حاضر در استادیوم به عنوان هواداران تیم های ملی هر کشور اولویت ویژه داشت؛ از زن و مرد و پیر و جوان برای تشویق و هواداری از اقصا نقاط جهان در قطر حضور پیدا کرده بودند.
اولا از منظر تاثیر ورزش و علی الخصوص فوتبال بر هویت ملی مسئله مهمی برای بررسی جامعه شناختی هست‌.
و ثانیا این حضور پرشور حکایت از حداقل دو ویژگی در میان این جماعت دارد، یکی سبک زندگی و دیگری سطح زندگی.
سبک زندگی این هواداران نشان می دهد که ایشان تا چه میزان به نشاط و تفریح و حفظ روحیه ی خود و خانواده خود و بهبود کیفیت اوقات خویش اهمیت می دهند.
و اینکه این جماعت تا چه میزان از سطح زندگی بالا برخوردارند که می توانند برای تماشای بازی فوتبال تیم های ملی خویش کلی هزینه ی سفر و اقامت و ... بگذارند و لابد دلخوشی هم دارند.
"ما" اما در این میان توان تامین اولیات زندگی هم وطنان خویش را نداریم از طرفی تحریم های نظام سلطه و از طرفی شلختگی ها و توسعه‌نیافتگی ها در مقام نظر و عمل فردی و اجتماعی... آن وقت از همه جای دنیا آمده اند می زنند و می کوبند...به قول حافظ؛ سخن درست بگویم نمی توانم دید/ که می خورند حریفان و من نظاره کنم.
https://www.instagram.com/p/CmM6kSTOA5H/?igshid=YmRhOGE0MWQ=
باشگاه_اندیشه_گفت‌و‌گوی_جمعی_پیرامون_«ما»ی_ایرانی_در_خلال_بحران.MP3
208.9 MB
نشست‌هایی درباره‌ی بحران و هویت ایرانی

گفت‌و‌گوی جمعی پیرامون
"ما"ی ایرانی در خلال بحران

با حضور جمعی از اساتید و پژوهشگران علوم انسانی؛

سیدجواد میری، بیوک محمدی، رحیم محمدی، محمدحسین بادامچی، بهمن اکبری

پنجشنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۱
شبستان باشگاه اندیشه

چکیده بحث را این‌جا بخوانید.

#مطالعات_هویت #درباره_بحران #باشگاه_اندیشه
@bashgahandishe
Forwarded from دستورگرایی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیطنت خباثت آمیز شبکه معاند ایران اینترنشنال در سواستفاده‌ از سخنان جناب آقای #دکتر_بیژن_عبدالکریمی در برنامه معیار
بیژن عبدالکریمی در طول دو ساعت در این برنامه با دلسوزی و شرافت مثال زدنی به نصیحت معترضین و دوست‌داران نظام و انقلاب پرداخته و در راستای حفظ و پاسداری از ميراث انقلاب اسلامی با تاکید بر تأثیر وافر گفتمان انقلاب در ترسیم آینده ایران، شرایط حساس فعلی را بسیار خاص ارزیابی نمود.
#دستورگرایی
@dasturgeraee
جستاری در ضرورت حفظ انسجام اجتماعی در سایه تاسی به سرمایه های فکری کشور!
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

نگارنده بی هیچ تعارف و تکلفی، برغم بدخواهان و کج اندیشان، حفظ انسجام اجتماعی را برای شرایط جاری کشور ضروری قلمداد می کند، و در این طریق خطیر تاسی به معدود سرمایه های فکری کشور را قوام بخش مسیر رشد و تعالی کشور می داند، عبور از بحران های مبتلی به جامعه، تنها به واسطه ی عقلانیت و اندیشه ورزی ممکن خواهد بود و هر نوع دعوت به کنش های هیجانی و نااندیشیده چه از جانب شبه روشنفکران و چه رسانه های بیگانه راه به جایی نخواهد برد.
یکی از همین اندیشه وران دغدغه مند، که از توصیفات نگارنده مستغنیست و به گواه کارنامه ی پژوهش‌های حکمی و فلسفی اش، در سپهر فرهنگ این مرز و بوم توفیق تحقق یافته است، دکتر بیژن عبدالکریمی می باشد، اندیشه ورزی که نه دعوت به ایدولوژی می کند و نه مروج سکولاریسم است، و تامل فلسفی را پیش شرط کنشگری می داند، و بارها و بارها از خطرات نیهیلیسم، توده ای شدن جامعه، فضاهای نامتفکرانه ی عرصه مجازی سخن گفته و جامعه را به پیامدهای دامن زدن به شکاف های اجتماعی تذکار داده است، نیروهای انقلابی اصیل و حوزویان و دانشگاهیان دغدغه مند، به حسن نیت این اندیشه ورز دردمند و جان آگاه و توان فکری ایشان معترفند و در جلسات متعدد فکری،فرهنگی و کرسی های نظریه پردازی در راستای صلاح و فلاح کشور از ایشان راه می جویند و هم زمان علاقمندان جوان و نواندیشان گوشه ی چشمی به آرای ایشان داشته و دارند چرا که وی در کمال صمیمیت با وجدان مخاطب خویش ارتباط برقرار می کند تا سطح گفتمانی نیروهای جوان را از هر طیف که باشند با دعوت به تعقل و عقلانیت ورزی ارتقا بخشد.
ایشان در تلاش خویش به حفظ منافع ملی، با طیف های مختلف فکری وارد دیالوگ شده است و در راه تمهید یک گفتمان انسجام بخش برای جامعه تلاش بی شائبه ای از خویش نشان داده است، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه، از ضرورت یک شیف پارادایمی برای تغییر منطق روشنفکران جامعه نیز به کرات سخن رانده است، و توجه به ریشه های ساختاری معضل توسعه نیافتگی و نیل به یک عقلانیت تاریخی را حائز اهمیت وافری قلمداد می کند، و روشنفکران را از دامن زدن به شکافهای اجتماعی در حاشیه تعارضات دولت-ملت ذیل عقلانیت انتزاعی و روشنگری برحذر داشته است.
نگارنده با توجه به پیگیری آرای ایشان، چه در قالب کتاب، یا سخنرانی و مصاحبه به تجربه دریافته است، که این متفکر نجیب معاصر از انتساب خویش به هر گونه جریان سیاسی مجدانه پرهیز داشته است، و تنها در ساحت تفکر و فرهنگ به تلاش های خویش پرداخته است پروای کلام، متانت در گفتار و حفظ شان و سلسله مراتب مخاطب در صحبت با هر گروه و هر سنخ تفکری در سابقه ی فعالیت های ایشان کاملا مشهود است وی در جای‌جای سخنانشان از حافظان استقلال و امنیت کشور و از ارتقای سطح قدرت دفاعی کشور و مجاهدات ایثارگرانه تقدیر کرده است و از داوری های ناصواب در خصوص تقلیل دادن مشکلات کشور به سطح فردی و داوری اخلاقی اشخاص توسط رسانه های زرد با ارائه ی برهان مرتباً شکوه کرده است.
در کمال تاسف نگارنده اخیرا شاهد مصادره به مطلوب کردن این قبیل سرمایه های فکری از جانب برخی جریانات معلوم الحال در رسانه های بیگانه می باشد، چرا که حضور ایشان را ضامن بقای انسجام اجتماعی و حفظ ثبات برای رسیدن به توسعه قلمداد می کنند، بر ما اهالی قلم و اندیشه و دوستداران عرصه ی علم و فرهنگ کشور هست که دین خویش را برای حراست و پاسداری از مقام معلمانمان، در ساحت تعلیم و تعلم ادا کنیم چرا که به اندازه وسع خویش، هم راستا با بسیاری از بزرگان خدوم و دغدغه مند این کشور، دغدغه آینده ی این کهن مرز و بوم را داریم.
Audio
ضرورت تمهید امکانات و لوازمات تحقق وفاق ملی!

[بسط "گفتمان‌های میانجی" و احیای "حد وسط"]

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه‌شناس؛ مولف کتاب گفتمان وفاق)


@sociologicalperspectives
چرا نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است!؟
دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)


نگرانی متفکر برای یک جامعه از سه وجه مهم است:

۱- متفکر پیشتر از دیگران، آینده ی جامعه و مناسبات را درک می کند و نگرانی مسئولانه ی او در جهت اثرگذاری بر روند حوادث است تا به عواقب و پیامدهای ناگوار برخی واقعیت های جامعه و برخی تصمیم ها و سیاست ها زنهار دهد، شاخک های حساس وی او را متعهد به سرنوشت جامعه می سازد و علی رغم وقوف به این نکته که "جهان صرفاً از خواست ها و اراده های ما پیروی نمی کند" اما از وجهه نظری پدیدارشناسانه به جهان و واقعیت هایش، جامعه را به فهم موقعیت و وضعیت خویش در جهان فرا می خواند و حدود "ما می توانیم" را برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های ملی به پرسش می گیرد.
۲-متفکر چشم جامعه است، می داند گام نهادن در کوره راه ها و بیراهه ها بی چراغ و قطب نما چه با آینده ی یک قوم و یک جامعه می کند و از این جهت فریاد بر می آورد که به هوش باشید که در چه مسیر پر سنگلاخی گام می نهید و انذار می دهد صرفا به امید مطامع شخصی و گروهی و با اتکا به توفیقات کوچک، با سرنوشت جامعه بازی نکنید و منافع گروهی و ملی و صلاح و فلاح کشور را به مخاطره نیاندازید.
۳-متفکر در هوای اندیشه تنفس می کند، به تولیدات فکری جامعه نظر دارد، وقتی عرصه را خالی می یابد وقتی فرآورده ها را تنک مایه و بی عمق و غیراصیل می یابد، در حقیقت مرگ تفکر را در می یابد و طبیعی است که نسبت به آینده ی جامعه ای که چراغ اندیشه در آن به خاموشی گرویده است، نگرانی خویش را ابراز کند و در برابر تنگ نظری ها و بی فکری ها بر آشوبد.

نیاز نیست متفکر جامعه را به امید کاذب به آینده دل خوش سازد، چرا که اگر جامعه به متفکرین راستین خود اهمیت بدهد، به واقع می تواند به اصلاح امور تحت نور علم و دانش و یافت های متفکرین خویش امیدوار باشد. حال باید هر کجا که هستیم و به هر کاری که اشتغال داریم، به سوال این جستار بیاندیشیم، اینکه آیا به واقع نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است؟!
امروز در سیمای این جوان در کلاس می نگریستم حجب و حیا و امید و انگیزه ای ویژه در آن یافتم نوعی وجاهت کم یاب که در آن موج می زند؛ حقیقتا باید به تذکار لویناس فیلسوف در باب اهمیت چهره ی دیگری التفات پیدا کنیم چهره ی دیگری مسئولیت ما را در قبال دیگری از دوباره به ما گوشزد می کند؛ ما در قبال این جوانان مسئولیم من به عنوان یک معلم مسئولم و دیگرانی که به مسند امور تکیه زده اند مسئولند...
https://www.instagram.com/p/CmWmjDxK3uW/?igshid=YmRhOGE0MWQ=
نقش سوژه های مستقل دانشگاهی در دمیدن روح امید به کالبد بی جان آکادمی!

دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)


در ابتدا می بایست به ذکر چند نکته در ایضاح اجمالی "سوژه مستقل دانشگاهی" بپردازیم. سوژه ی مستقل دانشگاهی به واقع می بایست از تعصب ورزی دفاعیه گرایانه از هر گونه ایدئولوژی منحصربفردی بپرهیزد خواه ایدئولوژی جریان مسلط و گفتمان رسمی، خواه ایدئولوژی های روشنفکرانه ی متکی به عقلانیت عصر روشنگری؛ سوژه ی مستقل دانشگاهی از واقعیت ها به سوی ایده ها حرکت می کند و خلاف آن را معارض با اخلاق پژوهش قلمداد می کند.
سوژه ی مستقل دانشگاهی حضوری فعال در حوزه ی عمومی دارد و خود را نسبت به ارتقا سطح زندگی و تامین زیست انسانی و امنیت روانی شهروندانش متعهد می داند.
سوژه مستقل دانشگاهی تلاش می کند تا شکاف میان بخش هایی از نخبگان علمی و قدرت سیاسی را کاهش داده زمینه ی هم افزایی ها را فراهم سازد.
سوژه ی مستقل دانشگاهی نیم نگاهی به منافع ملی دارد و تلاش می کند خویش را در قامت یک متفکر ملی در سپهر علم معرفی کند. و به معنای واقعی کلمه، به وحدت همه ی گروه ها و جریان ها با همه تنوع و تکثرشان حول منافع ملی باور دارد.
سوژه ی مستقل دانشگاهی نه به رزومه سازی شخصی و کناره گیری از متن حیات اجتماعی می پردازد، و نه شان معلمی خود را تا سرحد عمله مواجب بگیر نظام دیوان سالاری تقلیل می دهد.
اتخاذ رویکردهای پدیدارشناختی و وفادار به پدیدارها را از دیگر ویژگی های متمایز کننده ی چنین سوژه ای می توان تلقی کرد.
حیات محیط های آکادمیک در وهله ی نخست صرف نظر از ساختارهای نهادینه شده، در گرو نقش و جایگاه سوژه های مستقل و پویایی هست که به واقع دل در گرو حقیقت دارند و جز تعهد به آن به هیج مصلحت دیگری نمی اندیشند.
گشودن باب تفکر اصیل انتقادی و دمیدن روح حقیقت جویی در کالبد آکادمی وابسته به حضور چنین سوژه های خودآگاه به شرایط اینجایی و اکنونی و آشنا با سنت تاریخی خویش می باشد که زیست جهان مدرن را به رسمیت شناخته اند و در ساحت کنش و اندیشه ورزی از معاصریت برخوردارند و به زبان تفکر سخن می گویند زبانی که گران بار از ارزش نبوده و گشوده به دیگریست و در مقام گفتگو با هر صاحب سخنی، حاضر می شود. و صرفا به مونولوگ درون معدودی از هواداران نمی پردازد.
تلاش برای گفتگو با توده مردم و قدرت سیاسی و روشنفکران به موازات هم در همه ی تلاش های نظری و عملی این متفکر دغدغه مند هماره حضور دارد.
با یک وجه نظر خوش بینانه؛ شاید بتوان به تولد چنین سوژه هایی در آینده ی حیات آکادمیک کشور امیدوار بود. به شرطی که نسبت به اساتیدی که از جان برای اعتلای فرهنگ این کشور مایه می گذارند، ناسپاسی نکرده، آگاه باشیم که برخی بدخواهان امیدِ این جوانان و دانشجویان؛ پویایی فکری جامعه دانشگاهی و همین معدود سرمایه های فکری جامعه را هدف حملات خویش قرار داده اند که بر ماست در مقام اهل فرهنگ در حمایت از ایشان و مراقبت از این سرمایه ها همت بگماریم.
بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه در مصاحبه با اعتماد:
امروز هم بخشي از جامعه به خصوص نسل‌هاي جديد، زبان حاكميت را نمي‌فهمند، حاكميت هم متاسفانه زبان اين نسل‌ها را نمي‌داند. در ايران، نياز به ترجماني است تا اين شكاف پر شود. ما نياز به افراد دو زبانه و دوزيست داريم تا هم با منطق نسل‌هاي جديد آشنا باشند و هم با منطق حكومت. به همين دليل است كه برخي افراد و جريانات مخالف ثبات كشور، تمام سرمايه‌هايي كه مي‌توانند نقش ميانجي را بازي كنند با عباراتي چون «وسط باز» «ماله كش» و...حذف مي‌كنند. هر دو طرف هم اين حذف را صورت مي‌دهند، چراكه به دليل ذهنيت ايدئولوژيك‌شان و اينكه همواره دو قطبي مي‌انديشند نمي‌توانند وجود چهره‌هايي را بپذيرند كه هويت مستقل داشته باشند و به اين سو و آن سو غش نكرده باشند. اين در حالي است كه اين افراد صرف‌نظر از نزاع‌هايي كه در سطح جامعه و خيابان وجود دارد، به موضوع فراتري مي‌انديشند. به امر ملي و به امور مرتبط با ايران مي‌انديشند. اين موضوعي است كه تندروهاي دوطرف آن را درك نمي‌كنند و تلاش مي‌كنند، مسير رشد را سد كنند. به نظرم راه نجات، نوعي راه ميانه است كه بكوشد بر اين شكاف دو قطبي جامعه غلبه پيدا كند.
چهره هاي واسط مي‌توانند كمك كنند
بيژن عبدالكريمي در گفت‌وگو با « اعتماد» مي‌گويد : ما نياز به افراد دو زبانه و دوزيست داريم تا هم با منطق نسل‌هاي جديد آشنا باشند و هم با منطق حكومت
مهدي بيك اوغلي| «تغيير يك خواسته ملي است.» اين عباراتي است كه بيژن عبدالكريمي استاد فلسفه و تحليلگر اجتماعي با استفاده از آن تلاش مي‌كند تا درباره شرايط فعلي كشور صحبت كند. به اعتقاد او براي ايجاد اين تغييرات اصلاحي، به افراد دوزيست و دوزبانه‌اي نياز است كه در شمايل حلقه واسط، بتوانند مطالبات قشر جوان و نوگرا را به حاكميت و خواسته‌هاي حاكميت را به اين اقشار جوان منتقل كنند. عبدالكريمي هرچند از ارسال برخي نشانه‌هاي معدود براي تغيير از سوي حاكميت صحبت مي‌كند، اما در عين حال معتقد است، اين نشانه‌ها به اندازه‌اي كم‌سو، كم‌رمق و كم‌بازخورد است كه عملا منجر به جريان‌سازي نخواهد شد. وقتي از اين استاد فلسفه درباره چرايي اين وضعيت پرسش كرديم به مشكلات رسانه‌اي سيستم اشاره مي‌كند؛ مشكلاتي كه باعث شده، ارتباط پويا ميان سيستم و بدنه جامعه از ميان برود و هر حرف و حركت حاكميت با برداشت‌هاي سوء مواجه شود.

اين روزها مردم با حساسيت موضوعات مرتبط با احكام صادر شده براي معترضان رخدادهاي اخير را دنبال مي‌كنند. شما به عنوان يك استاد دانشگاه درخصوص اين فضاي خاص چطور مي‌انديشيد؟
پرسشي كه شما مطرح كرديد، پرسشي حقوقي است؛ من فقط مي‌توانم درخصوص ابعاد ماهوي و تاثير آن در ذهنيت و كنش فرد و جامعه صحبت كنم. شخصا اطلاعات دقيقي درباره پرونده‌هاي اخير ندارم و شناختي از افرادي كه حكمي عليه آنها صادر شده، ندارم و كم و كيف پرونده‌ها را نمي‌دانم. اما چند نكته را به صورت كلي مي‌توانم بيان كنم و آن اينكه اگر سياست از دري، وارد ساختار قضايي شود، عدالت از در ديگر، خارج مي‌شود. البته قابل درك است كه قدرت سياسي نيز بايد واكنش‌هايي نسبت به رخدادها نشان دهد. اما مي‌خواهم تفاوت قائل شوم، ميان «اقتدار» و «خشونت». كاربرد خشونت همواره به معناي اقتدار نيست، بلكه گاهي به معناي ضعف هم هست. استفاده از ابزارهاي فيزيكي در مواجهه با مطالبات مردم، گران‌ترين، پرهزينه‌ترين و بي‌ثمرترين ابزارهايي است كه مي‌توان در مواجهه با مطالبات اجتماعي و سياسي و... به كار گرفت. اما ضرورت تغيير و ايجاد تغيير در جامعه و در اركان سياسي، تبديل به يك خواست ملي شده است؛ قدرت سياسي نمي‌تواند اين خواست ملي را ناديده بگيرد.
اين وضعيت كه شرح داديد، ساختار سياسي را در چه وضعيتي قرار داده است؟
اين روزها قدرت سياسي ايران در يك پارادوكس بسيار دشوار قرار گرفته است. از يك‌طرف فشار بين‌المللي، نظام سلطه و اعوان و انصارش و از طرف ديگر فشارهاي داخلي او را در بر گرفته است. تحمل اين فشار و معقول انديشيدن كار بسيار دشواري است. در عين حال كه سيستم تحت فشار نظام سلطه است، پاسخگويي به مطالبات هم قدرت سياسي را نگران مي‌كند. در واقع نگران است كه با هر قدم عقب‌نشيني ناچار شود، قدم‌هاي بيشتري به عقب بردارد. مطالبات مردم، فشار نظام سلطه، بحران اقتصادي (كه فعلا افقي براي بهبود آنها وجود ندارد) مطالباتي كه از صدر مشروطه تا به امروز ارضا نشده باقي مانده، تصميم‌سازان را در وضعيت دشوار و متناقضي قرار داده است.
در اين بحبوحه چه گزاره‌اي مي‌تواند كمك كند كه سيستم سياسي از اين بحران عبور كند؟
تنها گزاره‌اي كه مي‌تواند سيستم (و البته كشور) را نجات دهد، نه «خشونت» بلكه «خرد» است. يعني همان عنصر كمياب (اگر نگوييم ناياب) و نادري كه در جامعه ما وجود ندارد. در دو طرف اين نزاع و دو قطب اجتماعي، متاسفانه صداي تندروهاي خشونت‌گرا، بسيار بلند است. اما صداي افراد صلح‌طلب، عاقل و خردورز كم شنيده مي‌شود. من در عين حال كه مي‌توانم، معضلات قدرت سياسي را درك كرده و با آن همدلي كنم، اما باور دارم كه از راه خردمندي مي‌توانيم اين مشكلات را پشت سر بگذاريم. متاسفانه، هنوز نشانه‌اي از اين خردورزي مشاهده نمي‌شود. افراد كوتاه قامتي كه سودهاي كلاني از وضعيت‌هاي بحراني و تعارض‌آميز به جيب مي‌زنند، مي‌كوشند، اين شكاف‌ها را دامن بزنند. اما به نظر من هر كسي اين شكاف‌ها را دامن بزند به اين كشور خيانت كرده است. بايد بكوشيم بر اين شكاف‌ها غلبه پيدا كنيم. اما با احكام تند حقوقي، رويكردهاي پليسي و خشونت يا حتي فيلترينگ فضاي ارتباطي، نمي‌توان اين شكاف را كم كرد. معتقدم نوع نگاه‌ها بايد تغيير كرده و «ديگري» به رسميت شناخته شود.
بسياري از مقامات مسوول در كشور اعلام كردند، منتظر پايان ناآرامي‌ها هستند تا روند اصلاحات را آغاز كنند. در شرايط فعلي زمينه اين اصلاح چگونه فراهم مي‌شود تا مردم عرصه‌هاي معقولي براي كنشگري داشته باشند؟
خوشبختانه حاكميت سياسي، نشانه‌هايي را مبني بر خواست تغيير از خود نشان مي‌دهد. اما متاسفانه اين نشانه‌ها بسيار ضعيف و نامتناسب با شرايط كنوني هستند. اراده سياسي نيرومندي هم براي تحقق تغييرات عميق در كشور وجود ندارد. نبايد فراموش كرد، ما حجمي عظيم و تراكمي بالا از خطاهاي مختلف در دهه‌هاي گوناگون را داريم. مشكلات امروز ايران، خلق الساعه شكل نگرفته‌اند، بلكه حاصل 40 سال سياست‌هاي نادرست عرصه داخلي است. اشكالات 40 ساله روي هم تلنبار شده است. اصلاح امور هم به اين سادگي‌ها امكان‌پذير نيست. از سوي ديگر، حاكميت هم نگران است كه هر نوع اصلاحي، منجر به از هم گسيختگي كل سيستم شود. لذا من فكر مي‌كنم در اين ميان به افراد خردمند و حلقه واسطه نياز داريم كه هم مورد اعتماد جامعه معترض باشند و هم خواهان فروپاشي كشور نباشند، ضمن اينكه معضلات حاكميت را نيز درك كنند. فكر مي‌كنم اين چهره‌هاي واسط مي‌توانند به عبور از بحران كمك كنند.
آيا يك چنين ظرفيت‌هايي در كشور وجود دارند؟ به هر حال طي سال‌هاي اخير برخوردهاي تندي با كنشگران فعال سياسي و مدني و... صورت گرفته است.
متاسفانه قدرت سياسي، اغلب چهره‌هاي مقبول را سوزانده و بيشتر واسطه‌ها را حذف كرده است. امروز هم بخشي از جامعه به خصوص نسل‌هاي جديد، زبان حاكميت را نمي‌فهمند، حاكميت هم متاسفانه زبان اين نسل‌ها را نمي‌داند. در ايران، نياز به ترجماني است تا اين شكاف پر شود. ما نياز به افراد دو زبانه و دوزيست داريم تا هم با منطق نسل‌هاي جديد آشنا باشند و هم با منطق حكومت. به همين دليل است كه برخي افراد و جريانات مخالف ثبات كشور، تمام سرمايه‌هايي كه مي‌توانند نقش ميانجي را بازي كنند با عباراتي چون «وسط باز» «ماله كش» و... حذف مي‌كنند. هر دو طرف هم اين حذف را صورت مي‌دهند، چراكه به دليل ذهنيت ايدئولوژيك‌شان و اينكه همواره دو قطبي مي‌انديشند (و معتقدند افراد يا با آنها يا عليه آنها هستند) نمي‌توانند وجود چهره‌هايي را بپذيرند كه هويت مستقل داشته باشند و به اين سو و آن سو غش نكرده باشند. اين در حالي است كه اين افراد صرف‌نظر از نزاع‌هايي كه در سطح جامعه و خيابان وجود دارد، به موضوع فراتري مي‌انديشند. به امر ملي و به امور مرتبط با ايران مي‌انديشند. اين موضوعي است كه تندروهاي دوطرف آن را درك نمي‌كنند و تلاش مي‌كنند، مسير رشد را سد كنند. به نظرم راه نجات، نوعي راه ميانه است كه بكوشد بر اين شكاف دو قطبي جامعه غلبه پيدا كند.
شما از نقش‌آفريني افراد و رسانه‌هاي مستقل و تاثير آنها در بهبود وضعيت صحبت كرديد، براي اينكه افراد و رسانه‌ها بتوانند اين حلقه واسط را شكل دهند به چه مواردي نياز است؟
رسانه في‌النفسه كه نمي‌تواند كاري كند. رسانه ابزار است و نيازمند گفتماني است كه او را حمل كند. رسانه بايد منعكس‌كننده يك جريان باشد، يعني مثل يك جريان باشد. صرف رسانه‌ها (تلگرام، توييتر، اينستاگرام، روزنامه‌ها، خبرگزاري‌ها و...) نمي‌توانند نقش واسط را ايفا كنند. اين رسانه‌ها بايد به نيروي اجتماعي (مردم) تكيه زده باشند تا اثرگذار باشند. متاسفانه امكان شكل‌گيري اين نيروي اجتماعي و مردمي در ايران داده نمي‌شود. هر رسانه‌اي كه تلاش مي‌كند صداي اقشار مردمي را بازتاب دهد با فشار شديدي مواجه مي‌شود. ساختارهاي بانفوذ از هر طرف فشار مي‌آورند كه چرا اين رسانه، اين روزنامه اين اپليكيشن و... تعطيل نمي‌شود.
يعني از منظر رسانه‌اي قافيه را پاك باخته‌ايم؟
متاسفانه ما در جنگ رسانه‌اي به‌طور مطلق باخته‌ايم. هم رسانه ملي و صداسيما علي‌رغم همه سرمايه‌گذاري‌هاي هنگفت، شكست سهمگيني در نزاع رسانه‌اي خورده و هم ساير رسانه‌هايي كه از بودجه عمومي ارتزاق مي‌كنند. تنها برخي صداهاي كم‌رمق رسانه‌اي باقي مانده‌اند كه آنها هم مدام تهديد مي‌شوند. رسانه‌هاي ما امروز يا رسانه‌هاي حاكميتي هستند يا رسانه‌هاي تحت نظر حاكميت. اين رسانه‌ها ارزش و اعتبار خود را از دست داده‌اند. ظرفيت بسيار معدودي از رسانه‌ها باقي مانده‌اند كه تلاش مي‌كنند صداي اقشار محروم را بازتاب دهند كه اين رسانه‌ها هم مورد تهديد قرار مي‌گيرند.
♦️یلدای ما سحر خواهد شد!

یلدای ما سحر خواهد شد؛ اگر در درازنای شب کسی از کسانمان را به باد فراموشی نسپاریم؛ کسان ما کیستند؛ هر آنکه در این گستره ی فرهنگی به امید آینده ایی روشن برای فرزندان این سرزمین نفس می کشد؛ ایران ما از پی ظلمات این شب‌های دیجور بیش از هر زمان و پیش از هر چیز به طلوع صبح امید نیازمند است؛ طلوع صبحی که در آن ایرانی با ایرانی در صلح و صفا باشد؛ با هر لهجه و هر زبان و هر آیین و هر جنس و تبار ...؛

ایران بانو؛ یلدای تو سحر خواهد شد!

...

در بلندای شب یلدای من، مهمان تویی
لاجرم آن کس که مشکل را کند آسان تویی

در دلم نوری اگر باقیست ای مهروی من
آن زلال روشن تا صبح تابان، آن تویی

بیش و کم از لطف و احسانت نصیبی برده ام
جان به قربانت کنم هم جان و هم جانان تویی

آب و نان و میوه و آجیل و نور و نار تو
چشم تو بادام من، هم پسته ی خندان تویی

مهر و تسبیح منی، دستار و زنّار منی
مسجد و دیرم تویی، هم کفر و هم ایمان تویی

آه ای گیسو پریشان من ای مهتاب رو
در بلندای شب یلدای من، مهمان تویی

♦️از کتاب "مرا تمام جهان پشت سر گذاشته است" مجموعه غزلیات اثر محمدحسن علایی؛ ۱۴۰۱

https://www.instagram.com/p/Cl_x2JYKkrP/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from آزاد | Azad
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥نزاع دانشکده‌ها!
گزیده‌ای از گفتگوی بیژن عبدالکریمی و رضا منصوری

🔻بیژن عبدالکریمی: آنجا که نگاه فنی و مهندسی حاکم است، ناتوانی در فهم مسائل اجتماعی به شدت دیده می‌شود. مهندس ما این حرف‌ها را نمی‌فهمد و به اهل فلسفه حمله می‌کند.

🔺رضا منصوری: اوایل انقلاب که نهادهای فرهنگی دست اهالی علوم انسانی بود، چه گلی به سر مملکت زدند؟ فیلسوفان ما چرا ساکت‌اند؟! اینکه فلان جامعه‌شناس یا فیلسوف در آمریکا چه گفته، به ما ربطی ندارد. ما مسائل خودمان را داریم.

فیلم کامل این گفتگو را در یوتیوب مدرسه آزادفکری تماشا کنید

🆔 @AzadFekriSchool
Audio
رویکردی هستی شناختی به فلسفه تربیتی در مدرسه ی آینده!

[سومین همايش ملی مدرسه آینده]

دکتر محمدحسن علایی
(جامعه‌شناس)

آذر ۱۴۰۱
ــــــــــــــــــــــ
@sociologicalperspectives
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️دکتر محمد حسن علایی (جامعه شناس)

🖊چرا نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است!؟


نگرانی متفکر برای یک جامعه از سه وجه مهم است:
1️⃣متفکر پیشتر از دیگران، آینده ی جامعه و مناسبات را درک می کند و نگرانی مسئولانه ی او در جهت اثرگذاری بر روند حوادث است تا به عواقب و پیامدهای ناگوار برخی واقعیت های جامعه و برخی تصمیم ها و سیاست ها زنهار دهد، شاخک های حساس وی او را متعهد به سرنوشت جامعه می سازد و علی رغم وقوف به این نکته که "جهان صرفاً از خواست ها و اراده های ما پیروی نمی کند" اما از وجهه نظری پدیدارشناسانه به جهان و واقعیت هایش، جامعه را به فهم موقعیت و وضعیت خویش در جهان فرا می خواند و حدود "ما می توانیم" را برای جلوگیری از اتلاف سرمایه های ملی به پرسش می گیرد.

2️⃣متفکر چشم جامعه است، می داند گام نهادن در کوره راه ها و بیراهه ها بی چراغ و قطب نما چه با آینده ی یک قوم و یک جامعه می کند و از این جهت فریاد بر می آورد که به هوش باشید که در چه مسیر پر سنگلاخی گام می نهید و انذار می دهد صرفا به امید مطامع شخصی و گروهی و با اتکا به توفیقات کوچک، با سرنوشت جامعه بازی نکنید و منافع گروهی و ملی و صلاح و فلاح کشور را به مخاطره نیاندازید.

3️⃣متفکر در هوای اندیشه تنفس می کند، به تولیدات فکری جامعه نظر دارد، وقتی عرصه را خالی می یابد وقتی فرآورده ها را تنک مایه و بی عمق و غیراصیل می یابد، در حقیقت مرگ تفکر را در می یابد و طبیعی است که نسبت به آینده ی جامعه ای که چراغ اندیشه در آن به خاموشی گرویده است، نگرانی خویش را ابراز کند و در برابر تنگ نظری ها و بی فکری ها بر آشوبد.

نیاز نیست متفکر جامعه را به امید کاذب به آینده دل خوش سازد، چرا که اگر جامعه به متفکرین راستین خود اهمیت بدهد، به واقع می تواند به اصلاح امور تحت نور علم و دانش و یافت های متفکرین خویش امیدوار باشد. حال باید هر کجا که هستیم و به هر کاری که اشتغال داریم، به سوال این جستار بیاندیشیم، اینکه آیا به واقع نگرانی متفکر برای آینده جامعه مهم است؟!


.
🆔
@sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
فروغ و پروین (7).pdf
122.6 KB
جستاری در ضرورت پرهیز از دو گانه سازی "فروغ/پروین" به عنوان دو چهره ی سرشناس شعر زن ایران معاصر!
[با تکیه بر آرای شفیعی کدکنی در با چراغ و آینه]
دکتر محمدحسن علایی (جامعه‌شناس)


در این جستار تنها به جمع آوری برخی از اظهار نظرهای دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در خصوص پروین و فروغ اکتفا شده است به گمان نگارنده همین میزان کفایت می کند تا با رجوع به جایگاه این دو شاعر زن ایران معاصر در کتاب با چراغ و آینه از خطای دوگانه سازی های کذایی در خصوص این دو چهره ی سرشناس شعر زن ایران معاصر بپرهیزیم.

@sociologicalperspectives