✅ملاحظاتی پیرامون انتخاب رشته در علوم انسانی!
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
این روزها که بازار انتخاب رشته داغ هست برخی از دوستان در خصوص نحوه ی انتخاب درست با بنده تماس می گیرند که در صورت امکان مشاوره ای دریافت بکنند؛ جدا از اینکه به بنده لطف دارند باید بگویم که اصل اول در #انتخاب_رشته مخصوصا در #علوم_انسانی "علاقه" است؛ و نه مثلا بازار کار و پرستیژ و ....
در کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست اکادمیک" تجربه ی زیست دانشگاهی خودم را ثبت و ضبط کرده ام؛ مخصوصا که هم تجربه ی تحصیل در علوم پایه را داشته ام هم تحصیل در علوم انسانی را!
امروز در جای جای دنیا هستند از دوستانم چه از هم شاگردی های خودم در زمان تحصیل در دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل؛ چه از دوستانم در دانشگاه تهران و حتی از برخی دانش جویان.... موفق ترین ها آنهایی بوده اند که علاقه ی خود را درست تشخیص داده اند؛ به حرف مردم انتخاب نکرده اند؛ فقط با معیار والدین یا مشاوران کنکور انتخاب نکرده اند؛ اصولا انتخاب امری وجودی و اگزیستانسیل هست و نه امری ابزاری و مکانیکی.
بنابراین به عنوان یک جامعه شناس که به ضعف بازار کار رشته های علوم انسانی در جامعه ی ایرانی ملتفت هست و به مقوله ی سرمایه ی نمادین و فرهنگی در جامعه ی ایران و منابع منزلت و قدرت و ثروت توجه دارد عرض می کنم ورود به علوم انسانی عشق می خواهد و علاقه؛ که موفقیت را هم به همراه خواهد داشت هر چند کمی دیر ولی به نحوی ارضاکننده و بنیادین. و البته اعتراف می کنم که علوم انسانی علی رغم تصور قالبی عامه ی مردم از علوم پایه و فنی به مراتب سخت تر است مخصوصا اگر نخواهیم یک بعدی با علوم انسانی مواجه بشویم و بخواهیم برخورد حکیمانه با انسان و نیازهایش داشته باشیم. البته دانشجوی علوم انسانی در هر جای دنیا باید روی خودش حساب کند تا دانشگاه و اساتیدش مخصوصا در ایران! این کشور برای توسعه واقعا به علوم انسانی محتاج است.
یک نکته هم به عنوان معلم بگویم؛ برخی ها ساخته شدند که معلم شوند اما خیلی خیلی کم تعدادند؛
پشت جلد کتاب گفتمان وفاق چنین آورده ام:
این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خوانندهی ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایرهی تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان از معبر نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی تشویق کند، تا بتواند تابآوری سوژهی ایرانی را ضمن ارجاع به تجربهی زیستهی نگارنده، و حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقا بخشد، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزهی بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورد، برای نزج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان، روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است ...
https://www.instagram.com/p/Cg2TL0mqZQs/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✍دکتر محمدحسن علایی(جامعه شناس)
این روزها که بازار انتخاب رشته داغ هست برخی از دوستان در خصوص نحوه ی انتخاب درست با بنده تماس می گیرند که در صورت امکان مشاوره ای دریافت بکنند؛ جدا از اینکه به بنده لطف دارند باید بگویم که اصل اول در #انتخاب_رشته مخصوصا در #علوم_انسانی "علاقه" است؛ و نه مثلا بازار کار و پرستیژ و ....
در کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست اکادمیک" تجربه ی زیست دانشگاهی خودم را ثبت و ضبط کرده ام؛ مخصوصا که هم تجربه ی تحصیل در علوم پایه را داشته ام هم تحصیل در علوم انسانی را!
امروز در جای جای دنیا هستند از دوستانم چه از هم شاگردی های خودم در زمان تحصیل در دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل؛ چه از دوستانم در دانشگاه تهران و حتی از برخی دانش جویان.... موفق ترین ها آنهایی بوده اند که علاقه ی خود را درست تشخیص داده اند؛ به حرف مردم انتخاب نکرده اند؛ فقط با معیار والدین یا مشاوران کنکور انتخاب نکرده اند؛ اصولا انتخاب امری وجودی و اگزیستانسیل هست و نه امری ابزاری و مکانیکی.
بنابراین به عنوان یک جامعه شناس که به ضعف بازار کار رشته های علوم انسانی در جامعه ی ایرانی ملتفت هست و به مقوله ی سرمایه ی نمادین و فرهنگی در جامعه ی ایران و منابع منزلت و قدرت و ثروت توجه دارد عرض می کنم ورود به علوم انسانی عشق می خواهد و علاقه؛ که موفقیت را هم به همراه خواهد داشت هر چند کمی دیر ولی به نحوی ارضاکننده و بنیادین. و البته اعتراف می کنم که علوم انسانی علی رغم تصور قالبی عامه ی مردم از علوم پایه و فنی به مراتب سخت تر است مخصوصا اگر نخواهیم یک بعدی با علوم انسانی مواجه بشویم و بخواهیم برخورد حکیمانه با انسان و نیازهایش داشته باشیم. البته دانشجوی علوم انسانی در هر جای دنیا باید روی خودش حساب کند تا دانشگاه و اساتیدش مخصوصا در ایران! این کشور برای توسعه واقعا به علوم انسانی محتاج است.
یک نکته هم به عنوان معلم بگویم؛ برخی ها ساخته شدند که معلم شوند اما خیلی خیلی کم تعدادند؛
پشت جلد کتاب گفتمان وفاق چنین آورده ام:
این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خوانندهی ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایرهی تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان از معبر نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی تشویق کند، تا بتواند تابآوری سوژهی ایرانی را ضمن ارجاع به تجربهی زیستهی نگارنده، و حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقا بخشد، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزهی بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورد، برای نزج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان، روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است ...
https://www.instagram.com/p/Cg2TL0mqZQs/?igshid=MDJmNzVkMjY=
Forwarded from فرهیختگان
ملاحظاتی پیرامون انتخاب رشته در علوم انسانی!
محمدحسن علایی(جامعه شناس)
این روزها که بازار انتخاب رشته داغ هست برخی از دوستان در خصوص نحوهی انتخاب درست با بنده تماس میگیرند که در صورت امکان مشاورهای دریافت بکنند؛ جدا از اینکه به بنده لطف دارند باید بگویم که اصل اول در #انتخاب_رشته مخصوصا در #علوم_انسانی "علاقه" است؛ و نه مثلا بازار کار و پرستیژ و ....
در کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست اکادمیک" تجربهی زیست دانشگاهی خودم را ثبت و ضبط کردهام؛ مخصوصا که هم تجربهی تحصیل در علوم پایه را داشته ام هم تحصیل در علوم انسانی را!
امروز در جای جای دنیا هستند از دوستانم چه از هم شاگردیهای خودم در زمان تحصیل در دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل؛ چه از دوستانم در دانشگاه تهران و حتی از برخی دانش جویان.... موفقترینها آنهایی بودهاند که علاقهی خود را درست تشخیص دادهاند؛ به حرف مردم انتخاب نکردهاند؛ فقط با معیار والدین یا مشاوران کنکور انتخاب نکردهاند؛ اصولا انتخاب امری وجودی و اگزیستانسیل هست و نه امری ابزاری و مکانیکی.
بنابراین به عنوان یک جامعه شناس که به ضعف بازار کار رشتههای علوم انسانی در جامعهی ایرانی ملتفت هست و به مقولهی سرمایهی نمادین و فرهنگی در جامعهی ایران و منابع منزلت و قدرت و ثروت توجه دارد عرض میکنم ورود به علوم انسانی عشق میخواهد و علاقه؛ که موفقیت را هم به همراه خواهد داشت هر چند کمی دیر ولی به نحوی ارضا کننده و بنیادین. و البته اعتراف میکنم که علوم انسانی علی رغم تصور قالبی عامهی مردم از علوم پایه و فنی به مراتب سخت تر است مخصوصا اگر نخواهیم یک بعدی با علوم انسانی مواجه بشویم و بخواهیم برخورد حکیمانه با انسان و نیازهایش داشته باشیم. البته دانشجوی علوم انسانی در هر جای دنیا باید روی خودش حساب کند تا دانشگاه و اساتیدش مخصوصا در ایران! این کشور برای توسعه واقعا به علوم انسانی محتاج است.
یک نکته هم به عنوان معلم بگویم؛ برخیها ساخته شدند که معلم شوند اما خیلی خیلی کم تعدادند؛
پشت جلد کتاب گفتمان وفاق چنین آوردهام:
این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خوانندهی ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایرهی تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان از معبر نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی تشویق کند، تا بتواند تابآوری سوژهی ایرانی را ضمن ارجاع به تجربهی زیستهی نگارنده، و حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقا بخشد، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزهی بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورد، برای نزج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان، روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است.
جان آگه با #فرهیختگان
محمدحسن علایی(جامعه شناس)
این روزها که بازار انتخاب رشته داغ هست برخی از دوستان در خصوص نحوهی انتخاب درست با بنده تماس میگیرند که در صورت امکان مشاورهای دریافت بکنند؛ جدا از اینکه به بنده لطف دارند باید بگویم که اصل اول در #انتخاب_رشته مخصوصا در #علوم_انسانی "علاقه" است؛ و نه مثلا بازار کار و پرستیژ و ....
در کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست اکادمیک" تجربهی زیست دانشگاهی خودم را ثبت و ضبط کردهام؛ مخصوصا که هم تجربهی تحصیل در علوم پایه را داشته ام هم تحصیل در علوم انسانی را!
امروز در جای جای دنیا هستند از دوستانم چه از هم شاگردیهای خودم در زمان تحصیل در دبیرستان نمونه شیخ مفید اردبیل؛ چه از دوستانم در دانشگاه تهران و حتی از برخی دانش جویان.... موفقترینها آنهایی بودهاند که علاقهی خود را درست تشخیص دادهاند؛ به حرف مردم انتخاب نکردهاند؛ فقط با معیار والدین یا مشاوران کنکور انتخاب نکردهاند؛ اصولا انتخاب امری وجودی و اگزیستانسیل هست و نه امری ابزاری و مکانیکی.
بنابراین به عنوان یک جامعه شناس که به ضعف بازار کار رشتههای علوم انسانی در جامعهی ایرانی ملتفت هست و به مقولهی سرمایهی نمادین و فرهنگی در جامعهی ایران و منابع منزلت و قدرت و ثروت توجه دارد عرض میکنم ورود به علوم انسانی عشق میخواهد و علاقه؛ که موفقیت را هم به همراه خواهد داشت هر چند کمی دیر ولی به نحوی ارضا کننده و بنیادین. و البته اعتراف میکنم که علوم انسانی علی رغم تصور قالبی عامهی مردم از علوم پایه و فنی به مراتب سخت تر است مخصوصا اگر نخواهیم یک بعدی با علوم انسانی مواجه بشویم و بخواهیم برخورد حکیمانه با انسان و نیازهایش داشته باشیم. البته دانشجوی علوم انسانی در هر جای دنیا باید روی خودش حساب کند تا دانشگاه و اساتیدش مخصوصا در ایران! این کشور برای توسعه واقعا به علوم انسانی محتاج است.
یک نکته هم به عنوان معلم بگویم؛ برخیها ساخته شدند که معلم شوند اما خیلی خیلی کم تعدادند؛
پشت جلد کتاب گفتمان وفاق چنین آوردهام:
این کتاب بر آن است تا تأمل در نفس را در خوانندهی ایرانی برانگیزاند، اهل تخصص را به سرکشی به بیرون از دایرهی تنگ تخصصهایشان وابدارد، و مخاطب را به تماشای جهان از معبر نیل به خودآگاهی تاریخیـوجودی تشویق کند، تا بتواند تابآوری سوژهی ایرانی را ضمن ارجاع به تجربهی زیستهی نگارنده، و حاشیههای زیست دانشگاهی ارتقا بخشد، بر زخمهای حاصل از این چندپارگیهای گریزناپذیر التیام نهد و انگیزهی بازاندیشی و اصلاح امور را فراهم آورد، برای نزج گرفتن روح آکادمی در میان ایرانیان، روایت اگزیستانسیل تجارب زیست آکادمیک از ارزش خلاقانهتری به نسبت سایر تولیدات دانشگاهی برخوردار است.
جان آگه با #فرهیختگان