آکادمی وفاق؛ رویکردهای جامعه شناختی؛
1.55K subscribers
777 photos
209 videos
119 files
1.36K links
محمد حسن علایی
دکترای جامعه شناسی نظری فرهنگی
مولف کتاب "گفتمان وفاق؛ ارمغان دو دهه زیست آکادمیک" و "شریعتي و تفکر معنوی در روزگار سیطره‌ی نیست‌انگاری"
ارتباط با مدیر کانال
@Dr_Mh_Alaei

صفحه اینستاگرام:
http://www.instagram.com/dr.alaei.sociology
Download Telegram
Forwarded from گروه شریعتی
✴️ آیا صدای اهل تفکر شنیده می‌شود؟!

🔅قسمی #نیهیلیسم هست که کمتر از آن صحبت شده است، نیهیلیسمی که پای اهالی #فلسفه و #فرهنگ را می‌گیرد؛ که از آن به "نیهیلیسم بسیط" می‌توان تعبیر کرد؛ در مقابل نیهیلیسم مرکب!

🔅کسانی که در دل یک فرهنگ، عمر خویش را مصروف فلسفه‌ورزی و پژوهش‌های فرهنگی کرده‌اند، وقتی در نهایت نتوانسته‌اند به واقع منشأ اثر باشند، در دل انواع تباهی‌ها ابدا بعید نیست که دچار نوعی نیهیلیسم شوند.

🔅نیهیلیسم یک پدیده‌ی فراگیر هست که سرتاسر جهان ما را در نوردیده است، اما آن هنگام که اهالی تفکری که خود همین مفاهیم را به جامعه می‌شناسانند، با همین سلاحِ کشنده از پای درآیند، جای تأسف بیشتری دارد.

🔅بگذارید بی‌مقدمه، تعریفی اجمالی از "اهل تفکر" ارائه دهم. مراد نگارنده از این مفهوم، عبارت است از فئه‌ی قلیلی که سوالات بنیادین خویش را به واسطه‌ی رجوع به منابع اندیشگی و با توسل به متفکران هم روزگار خویش تا سر حد امکان پیگیری کرده و می‌کنند، حال محتمل است گذرشان به #آکادمی افتاده باشد، یا نه؛ هم آنان که با #کتاب انس دارند، پای درس اساتید تلمذ کرده‌اند، از #شعور متعارف تبعیت نمی‌کنند، زندگی را نااندیشیده گذاشته و نمی‌گذرند، در طبیعت ثانویه‌ی خویش بیتوته کرده‌اند، با خود خلوت دارند و صاحب #وقت تفکرند، تا آنجا که ممکن است...
با #سنت تاریخی خویش قهر نکرده‌اند و می‌کوشند تا آن را در افق معاصرت فهم کنند، نه اینکه از موضع #عقل مدرن منکر آنها شوند، به جهان جدید گشوده‌اند، از فلسفه و #هنر بهره‌ها دارند، #شعر را می‌فهمند، راه خویش را از توده‌های منتشر جدا کرده‌اند، به مصرف‌گرایی و وراجی روی خوش نشان نمی‌دهند، از ادا و اطوار روشنفکری بیزارند چندانکه از ظاهرگرایان و قشری‌اندیشان، و از ایدئولوژی‌های مسلط دوران و جامعه در فاصله‌ی معناداری می‌ایستند و در کل از راهی نمی‌روند که روندگان آن زیاد است...

🔅نگارنده معتقد است چنین فئه‌ی قلیلی در #ایران امروز دچار «غربت» مضاعفی هستند؛
▫️اولاً هم دلسوز #دولت و هم خیرخواه #ملت هستند، اما در میان هیچ کدام مخاطب خویش را نمی‌یابند، و به دنبال نفع شخصی نیستند.
▫️ثانیا، درد توسعه‌نیافتگی تاریخی را فهم کرده‌اند و به صورت دو جانبه از سمت افراطیون #سنت‌گرا و #نوگرا رانده می‌شوند.
▫️ثالثا نمی‌توانند به تندروی‌ها و تعصبات غیراصیل رضایت دهند،
▫️و رابعاً دچارند به #تفکر و تعقل، حتی به نحو ناخواسته‌ای دچارند، یعنی نمی‌توانند در این شرایط خطیر فرار را بر قرار ترجیح دهند. اینکه معتقدم به نحو مضاعفی غریب‌اند چون با روزمرگی صرف در زیست-جهان جدید هم بیگانه‌اند...

🔅سخن آخر اینکه در اثبات مدعای خویش می‌توانم سه گروه را مورد خطاب قرار دهم که آیا به اهل تفکر روزگار خویش وقعی می‌نهند، دولت، ملت و روشنفکران!

🔅لابد خواهند گفت که این تمنا از حیطه‌ی این هر سه گروه بیرون است. بله، بیرون است، اما چرا باید دولتی که با بحران‌های ریز و درشت سر و کار دارد سراغ اهل تفکر را نگیرد، ملتی که به لحاظ تاریخی در عقب‌ماندگی بسر می‌برد عزمیتی به سمت اهل تفکر خویش نداشته باشد، و روشنفکری که شوربختانه با همان منطق نخ نمای پیشین از زمین و زمان گله دارد چرا نباید یک سوزن هم به خود بزند و به سمت اهل تفکر روی گردان شود؟!

🔅در واقع مسیری که کشور سخت بدان نیازمند است، رسیدن به #خودآگاهی تاریخی و دریافتن این نکته‌ی خطیر از سوی همه‌ی نیروها و جریانات است که امروز باید دست بر روی اشتراکات بگذاریم، خواه از جرگه‌ی روشنفکران، متفکران یا کارگزاران و سیاست گذاران باشیم، خواه از نیروهای گفتمان #انقلاب؛ این همان دغدغه‌ی خطیر "گفتمان وفاق" برای عبور از بحران‌های ریز و درشت‌مان در این شرایط دشوار تاریخی و فائق آمدن بر #توسعه نیافتگی در بستر این رویکردهای #خشونت پرهیز است که شاه بیت همه‌ی مدافعانش، دعوت به اجتناب از دامن زدن به انواع شکاف‌هاست؛

🔅سخت نیست قدری از رویکردهای ایدئولوژیک خویش فاصله بگیریم تا پیام این جستار را وجدان کنیم، می‌توانیم در مقام روشنفکر با اهل تفکر همدلانه‌تر مواجهه پیدا کنیم تا خود را از امکانات و سرمایه‌های محدود خویش برای #صلاح و #فلاح کشور محروم نسازیم!

@Shariati_Group

دکتر #محمدحسن_علایی
(جامعه شناس و مولف کتاب گفتمان وفاق)
Forwarded from دانش حیاتی
به نام خدای دانا

#مقاله

#مارتین_هایدگر در ایران بعد از انقلاب فیلسوفی بحث‌برانگیز بوده است. برخی متفکرین علاقه‌مند به #انقلاب_اسلامی مثل مرحوم دکتر #سید_احمد_فردید و دکتر #رضا_داوری_اردکانی به رغم تفاوت جدی در خلق و شخصیت، بسیار به اندیشه هایدگر برای فهم دنیای (پُست) مدرن عنایت داشتند و رویکرد انتقادی خود به غرب را از او أخذ می‌کردند.

در مقابل، روشنفکران دینی که متأثر از #لیبرالیسم بودند به تبعیت از #کارل_پوپر؛ هایدگر و بسیاری دیگر از فلاسفه غیرلیبرال را دشمن #آزادی و #انسانیت و طرفدار #استبداد تلقی می‌کردند. از نظر ایشان جمهوری اسلامی که مورد عنایت این هایدگری‌های ایرانی بود نیز جز استبداد دینی نبود و دفاع این دو اندیشمند هایدگری از #جمهوری_اسلامی تأییدی بر استبدادی بودن اندیشه هایدگر بود. نزاع بین این دو جریان گاه با ادبیات بسیار تند همراه بود.

در دوره اخیرتر، دکتر #بیژن_عبدالکریمی که پیشتر در این کانال مطلبی در معرفی ایشان نوشتم، پرچم هایدگر را در سالیان اخیر در ایران بلند کرده‌اند؛ با این حال ایشان هم به رغم همدلی‌هایی که با سنت فکری #اسلام و حتی بخشی از جریان #انقلاب_اسلامی دارند، هیچ گاه به نحوی که فردید و داوری، در ۳ و ۴ دهه قبل، تمام‌قد از جمهوری اسلامی دفاع می‌کردند دفاع نمی‌کنند، خصوصاً در سالیان اخیر و اخصاً در هفته‌های اخیر که خشم نسبت به نظام سیاسی کشور در بین نسل جوان به اوج رسیده است.

با این حال دکتر عبدالکریمی با توجه به بصیرت هایدگری خود نمی‌توانند با جریان لیبرال و روشنفکر نیز موافق باشند. عبدالکریمی امروز به دنبال راه سومی برای ایجاد مفاهمه بین دو سنت فکری و دو جریان سیاسی در کشور ما می‌گردند، در عین قرابت خود با آباء هایدگریسم در ایران؛ البته همین راه سوم نیز امروز با واکنش‌های خشم‌آلود بخشی از جامعه مواجه شده است.

اما علاقه فردید و داوری به اسلام نیز باعث شد اخیراً اتباع این طایفه اصطلاح «هایدگریسم اسلامی» را برای ایشان جعل کنند و این گونه ایشان را مورد حمله قرار دهند. اخیراً یکی از اساتید جامعه‌شناسی (دکتر #حسن_محدثی) که طبیعتاً دانش تخصصی در فلسفه ندارند پیشگام این جریان شده‌اند. در نشریه بالا یک استاد جامعه‌شناس دیگر (دکتر #محمدحسن_علائی) که علاقه‌مند به دکتر عبدالکریمی و جریان هایدگری ایران هستند در مقام پاسخ به همرشته هایدگرستیز خود برآمده‌اند.

به نظر می‌رسد در یک سیر تاریخی، مجادله هایدگری-ضدهایدگری امروزه دارد به سطح اساتید علوم اجتماعی نیز سریان پیدا می‌کند و به نظر من این اتفاق معنادار و حتی مبارکی است.
این پارادوکس چگونه قابل حل است؟

برخی از دوستان می‌گویند به این دلیل حامی براندازی شده‌اند که جمهوری اسلامی را نظامی "اصلاح‌ناپذیر" می‌دانند.
پس در واقع این دسته از دوستان با اصلِ اصلاحات هیچگونه مشکلی ندارند و آن را کاملاً مفید و راهگشا برای کشور می‌دانند اما مسئله‌شان این است که حکومت تن به اصلاح نمی‌دهد و به ناچار جایگزینی جز براندازی با همۀ هزینه‌هایش، قابل تصور نیست.
الزام منطقی چنین تفکری این است که اگر به فرض - حال از نظر آنها فرض محال - شرایط اصلاح از امتناع به امکان، تغییر وضعیت داد، از آن استقبال کنند. آیا واقعاً استقبال خواهند کرد؟ یا چنان مغلوب و مقهور براندازانِ متصلب و حرفه‌ای شده‌اند که هر علامت و سخنی از اصلاح را به عنوان "خیانت" و "همدستی با رژیم" و "سنگ‌اندازی در مقابل انقلاب" محکوم و مطرود خواهند دانست؟
اگر این دوستان برای پارادوکس فوق پاسخی منطقی دارند، بی‌زحمت آن را بدون حاشیه‌پردازی مطرح کنند.
#احمد_زیدآبادی
#برانداری
#انقلاب
#اصلاحات
#پارادوکس
@ahmadzeidabad
https://instagram.com/ahmadzeidabadiii