"فقر فروشی"؛ به نام ژانر اجتماعی، به کام گیشه!
۱- "متری شش و نیم" که برچسب اجتماعی خورده است و ملتی که مقابل گیشه صف کشیده اند. از همان ابتدا به دنبال کشف وجه تسمیه فیلم به تماشای آن می نشینم. آن چیست که متری شش و نیم است؟ کفن! جایی در دیالوگ نوید محمدزاده در صحن دادگاه فاش می شود که این کفن است که متری شش و نیم است.
۲-سرتاسر فیلم تلخ و گزنده و سیاه بود. در کمتر از ۱۰ دقیقه ی فیلم یک نفر در تعقیب و گریز به چاله ی نسبتا عمیقی سقوط می کند و در زیر تلی از خاک که راننده لودر بی خبر از همه چیز بر سر او فرود می آورد دفن می شود. نفس تماشاگر از همان ابتدا در سینه حبس می شود.
۳- بالغ بر سیصد چهارصد معتاد سیاه سوخته ی خماری کشیده که طی یورش پلیس از حلبی آبادها جمع آوری شده و به سیاهچالی در بازداشتگاه چپانده شده اند از برخی چهره ها کلوزآپ ارائه می شود، چرا که بناست دمار از پدر اعصاب تماشاچی فلک زده و بخت برگشته دربیاید.
۴-جایی در فیلم، سگ تجسس پارس کنان به سوی زنی می پرد و مواد را که در شرمگاه زن نهفته شده است در مقابل چشمان شوی و فرزندان و اهالی محل شناسایی می کند.
۵-صحنه ی اعدام ردیفی از متهمان با تمام جزئیات که با صدای ضجه مویه ی کسانشان همراه شده است و نقش اصلی فیلم هم در میان اعدامی ها به چشم می خورد دقایق پایانی فیلم را در بر می گیرد.
۶-به هم بافتن رشته های متنابهی شوربختی ها از فقر و اعتیاد و قاچاق تا برانگیختن احساسات متناقض نفرت و ترحم و ذم و تحسین در تماشاچی نسبت به نقش آفرینان این سمفونی مرگ، برای چه؟ سازندگان را از این همه شلیک بی وقفه و بی امان به قلب عواطف تماشاچی و خراشیدن رگ روح او زیر رگبار انواع مصیبت ها، هدف غایی چیست؟!
۷-نتیجه گیری: فیلم سازی یا فقر فروشی؛ به نام ژانر اجتماعی به کام گیشه، حاوی مولفه های زیر:
-واداشتن مخاطب برای دیدن فیلم و گرفتن مجال تامل.
-ژست سینمای معناگرا (فرق است بین مفهومینه کردن نیهیلیسم موجود در جامعه به قصد دعوت به تفکر با تصویرسازی از آن به قصد سود و سودا)
-دغدغه ی فروش؛ جایگزینی فروش لودگی با فروش فقر و فلاکت با سو استفاده از ژانر اجتماعی.(مثل افزودن صفحه حوادث به قصد بالا بردن فروش)
-فیلم های هنری با مخاطبین خاص و محدود ارائه می شود اما چنین فیلم هایی با سرهم کردن انواع متنوعی از معضلات در لباس فیلم اجتماعی برای فروش ساخته می شود.
-عادی سازی اعتیاد و حساسیت زدایی از آن با به تصویر کشیدن شهری غرق در اعتیاد
-قهرمان پردازی از یک توده و قربانی کردن آن.
-مخاطب کشی با انواع تصاویر آزاردهنده در عین ایجاد جلوه های بصری برای کشاندن او به مذبح!
https://www.instagram.com/p/CP6Tjb0BY4m/?utm_medium=share_sheet
۱- "متری شش و نیم" که برچسب اجتماعی خورده است و ملتی که مقابل گیشه صف کشیده اند. از همان ابتدا به دنبال کشف وجه تسمیه فیلم به تماشای آن می نشینم. آن چیست که متری شش و نیم است؟ کفن! جایی در دیالوگ نوید محمدزاده در صحن دادگاه فاش می شود که این کفن است که متری شش و نیم است.
۲-سرتاسر فیلم تلخ و گزنده و سیاه بود. در کمتر از ۱۰ دقیقه ی فیلم یک نفر در تعقیب و گریز به چاله ی نسبتا عمیقی سقوط می کند و در زیر تلی از خاک که راننده لودر بی خبر از همه چیز بر سر او فرود می آورد دفن می شود. نفس تماشاگر از همان ابتدا در سینه حبس می شود.
۳- بالغ بر سیصد چهارصد معتاد سیاه سوخته ی خماری کشیده که طی یورش پلیس از حلبی آبادها جمع آوری شده و به سیاهچالی در بازداشتگاه چپانده شده اند از برخی چهره ها کلوزآپ ارائه می شود، چرا که بناست دمار از پدر اعصاب تماشاچی فلک زده و بخت برگشته دربیاید.
۴-جایی در فیلم، سگ تجسس پارس کنان به سوی زنی می پرد و مواد را که در شرمگاه زن نهفته شده است در مقابل چشمان شوی و فرزندان و اهالی محل شناسایی می کند.
۵-صحنه ی اعدام ردیفی از متهمان با تمام جزئیات که با صدای ضجه مویه ی کسانشان همراه شده است و نقش اصلی فیلم هم در میان اعدامی ها به چشم می خورد دقایق پایانی فیلم را در بر می گیرد.
۶-به هم بافتن رشته های متنابهی شوربختی ها از فقر و اعتیاد و قاچاق تا برانگیختن احساسات متناقض نفرت و ترحم و ذم و تحسین در تماشاچی نسبت به نقش آفرینان این سمفونی مرگ، برای چه؟ سازندگان را از این همه شلیک بی وقفه و بی امان به قلب عواطف تماشاچی و خراشیدن رگ روح او زیر رگبار انواع مصیبت ها، هدف غایی چیست؟!
۷-نتیجه گیری: فیلم سازی یا فقر فروشی؛ به نام ژانر اجتماعی به کام گیشه، حاوی مولفه های زیر:
-واداشتن مخاطب برای دیدن فیلم و گرفتن مجال تامل.
-ژست سینمای معناگرا (فرق است بین مفهومینه کردن نیهیلیسم موجود در جامعه به قصد دعوت به تفکر با تصویرسازی از آن به قصد سود و سودا)
-دغدغه ی فروش؛ جایگزینی فروش لودگی با فروش فقر و فلاکت با سو استفاده از ژانر اجتماعی.(مثل افزودن صفحه حوادث به قصد بالا بردن فروش)
-فیلم های هنری با مخاطبین خاص و محدود ارائه می شود اما چنین فیلم هایی با سرهم کردن انواع متنوعی از معضلات در لباس فیلم اجتماعی برای فروش ساخته می شود.
-عادی سازی اعتیاد و حساسیت زدایی از آن با به تصویر کشیدن شهری غرق در اعتیاد
-قهرمان پردازی از یک توده و قربانی کردن آن.
-مخاطب کشی با انواع تصاویر آزاردهنده در عین ایجاد جلوه های بصری برای کشاندن او به مذبح!
https://www.instagram.com/p/CP6Tjb0BY4m/?utm_medium=share_sheet
Instagram
درآمدی به تبیین تحولات شتابناک جامعه ی ایرانی!
در این جستار به تحلیل یک نمونه از تحول نگاههای اجتماعی به مقولات خرد اجتماعی و فرهنگی که درمیان جوانان ایرانی رخ داده است می پردازیم و سعی می کنیم به خوانش آن در ذیل مقولات کلان تاریخی بپردازیم: تحول در نگاه به امر حجاب و نحوه ی حضور زنان در ساحات اجتماعی-سیاسی.
تحول در نگاه به امر حجاب و نوع مشارکت فعال ایشان در عرصه ی اجتماعی، تنها متاثر از تحول در نگاه جوانان به ساحت "دین" و حتی متاثر از تحول در نگرش جوانان به ساحت "حکمرانی" شکل نگرفته است. بل این تحول اساسا در نگرش جوانان به "زندگی" در جهان جدید رخ داده است.
جهان زیست جدید و ارزش های مستتر در آن، ناخودآگاه ذهن و زبان جامعه ی ایرانی را دچار تغییرات بنیادین کرده است و به یک "بی هنجاری" عمومی در دل این جامعه ی "آنومیک" منجر شده است.
در نمونه ی فوق الذکر، تحول بینشی کنشگران جامعه در سایه ی نیل به یک نگرش دینی پیشرو و مترقی صورت نپذیرفته است، چندان که انتظارات جوانان از حاکمیت صرفا در سایه ارتقای بینش سیاسی ایشان و رشد آگاهی های ایشان از حقوق شهروندی، رخ نداده است.
بنابر این است که فعالیت های مدنی و به اصطلاح آزادی خواهانه ی ایشان، خودبسنده و بلوغ یافته نبوده و فی المثل متاثر از برنامه های تبلیغاتی رسانه های بیگانه، و در بحبوحه کشمکش های حاصل از تعارض منافع گروه های مختلف، رنگ و بوی اعتراضی به خود می گیرد و ای بسا وجه المصالحه ی تعارضات گروههای ذی نفع هم قرار می گیرد.
فقدان عقلانیت تاریخی در میان اصحاب نظر در این میان، امکانات بازاندیشی متفکرانه در ارزش ها را از جامعه سلب می کند و مع الاسف به موضع گیری های ژورنالیستی و ارزیابی های شتابزده دامن می زند.
اقتضائات زیستن در جهان جدید، می بایست مورد تامل و واکاوی اهل نظر قرار گیرد به رسمیت شناختن جهان جدید، اگر با تلاش برای احیای سنت های تاریخی همراه باشد ای بسا مانع بروز پاره ای از شکاف های اجتماعی گردد.
تحولات شتابناک در جامعه ی ایرانی، مجال توصیف، تبیین و مفهوم پردازی را به اهل نظر نمی دهد، اما از طرفی بلوغ این تحولات نگرشی در میان کنشگران به یک اعتبار منوط به نظریه پردازی همین اهل تفکر و گسترش بصیرت های ایشان در حوزه عمومی است.
https://www.instagram.com/p/CP-kVGqBdMz/?utm_medium=share_sheet
در این جستار به تحلیل یک نمونه از تحول نگاههای اجتماعی به مقولات خرد اجتماعی و فرهنگی که درمیان جوانان ایرانی رخ داده است می پردازیم و سعی می کنیم به خوانش آن در ذیل مقولات کلان تاریخی بپردازیم: تحول در نگاه به امر حجاب و نحوه ی حضور زنان در ساحات اجتماعی-سیاسی.
تحول در نگاه به امر حجاب و نوع مشارکت فعال ایشان در عرصه ی اجتماعی، تنها متاثر از تحول در نگاه جوانان به ساحت "دین" و حتی متاثر از تحول در نگرش جوانان به ساحت "حکمرانی" شکل نگرفته است. بل این تحول اساسا در نگرش جوانان به "زندگی" در جهان جدید رخ داده است.
جهان زیست جدید و ارزش های مستتر در آن، ناخودآگاه ذهن و زبان جامعه ی ایرانی را دچار تغییرات بنیادین کرده است و به یک "بی هنجاری" عمومی در دل این جامعه ی "آنومیک" منجر شده است.
در نمونه ی فوق الذکر، تحول بینشی کنشگران جامعه در سایه ی نیل به یک نگرش دینی پیشرو و مترقی صورت نپذیرفته است، چندان که انتظارات جوانان از حاکمیت صرفا در سایه ارتقای بینش سیاسی ایشان و رشد آگاهی های ایشان از حقوق شهروندی، رخ نداده است.
بنابر این است که فعالیت های مدنی و به اصطلاح آزادی خواهانه ی ایشان، خودبسنده و بلوغ یافته نبوده و فی المثل متاثر از برنامه های تبلیغاتی رسانه های بیگانه، و در بحبوحه کشمکش های حاصل از تعارض منافع گروه های مختلف، رنگ و بوی اعتراضی به خود می گیرد و ای بسا وجه المصالحه ی تعارضات گروههای ذی نفع هم قرار می گیرد.
فقدان عقلانیت تاریخی در میان اصحاب نظر در این میان، امکانات بازاندیشی متفکرانه در ارزش ها را از جامعه سلب می کند و مع الاسف به موضع گیری های ژورنالیستی و ارزیابی های شتابزده دامن می زند.
اقتضائات زیستن در جهان جدید، می بایست مورد تامل و واکاوی اهل نظر قرار گیرد به رسمیت شناختن جهان جدید، اگر با تلاش برای احیای سنت های تاریخی همراه باشد ای بسا مانع بروز پاره ای از شکاف های اجتماعی گردد.
تحولات شتابناک در جامعه ی ایرانی، مجال توصیف، تبیین و مفهوم پردازی را به اهل نظر نمی دهد، اما از طرفی بلوغ این تحولات نگرشی در میان کنشگران به یک اعتبار منوط به نظریه پردازی همین اهل تفکر و گسترش بصیرت های ایشان در حوزه عمومی است.
https://www.instagram.com/p/CP-kVGqBdMz/?utm_medium=share_sheet
Instagram
به عنوان یک جامعه شناس، جریان های مختلف را به حفظ وحدت حول منافع ملی کشور دعوت می کنم!
بگذارید در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی بی مقدمه و صراحتا نکته ای را در خصوص مسائل جاری کشور به عرض برسانم، گشتن مقصر در شرایط تاریخی ما و شکستن کاسه کوزه ها بر سر یک شخص، یا یک نهاد و یا یک جریان، به هزار و یک دلیل قابل دفاع نیست، همه ی ما به سهم خویش در این وضعیت دخیل هستیم، آزمون همه ی ما این بار یک آزمون بیش نیست، پائین آمدن از فراز آرمان خواهی های مسئولیت گریزانه، و تن دادن به واقعیت های مسئولیت پذیرانه!؟
اکنون که کشور بعد از قرن ها تحمل استبداد، دو انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشته است، و در حالی که مردم و کارگزاران چهار دهه ی پر فراز و فرود را پشت سر گذاشته اند، اگر در مقابل نظام سلطه ی جهانی و سیطره ی رسانه های بیگانه، در کنار مردم و دولتمردان خویش قرار بگیریم ای بسا در آشتی دادن مردم و دولتمردان توفیق یابیم هر چند به وخامت حال و روز اسف بار اقشار آسیب دیده اشراف داشته باشیم.
به عنوان یک روشنفکر مسلمان، در مقام اندیشه وعمل، نه امروز، که تا امروز نمایندگان تام و تمام و شایسته ی خویش را نیافته ام ولی قهر نمی کنم، و به همه ی نیروهای جامعه، چه به عنوان یک بچه مسلمان، چه به عنوان یک روشنفکر و مصلح اجتماعی، عشق می ورزم.
همه ی پویه های اسلام گرایان را ارج می نهم و نیز همه ی پویه های مردم گرایان را، از آنانی که در عداد سوداگران هستند چشم می پوشم، اما آنجا که دوستانی را در نوع فکر کردن و نسخه پیچیدن به خطا می بینم می بخشم و به کمکشان می روم، در حد بضاعت خویش، و به نفع آینده ی خوب کشور، از برخی حقوق خویش چشم می پوشم، فرزند ایرانم، چراغم در این خانه می سوزد و به همین آب و خاک عشق می ورزم.
در پایان به عنوان سخن آخر، یک فرضیه مهم و یک بصیرت بنیادین را از مخاطبان فرهیخته پنهان نمی کنم، فکر می کنم "اسلام" و "مردم" به لحاظ محتوایی یک پیوند دورنی با هم دارند، هر چند در دنیای جدید، در خصوص امکان برخورداری از یک فرم قابل دفاع پرم از پرسش و آرمان، اما مسئولانه به پرسش ها و آرمانهایم می اندیشم و برای خودم و کشورم توفیق مسئولانه اندیشیدن مسئلت دارم دعوت من حفظ وحدت حول منافع ملی هست، از شکاف ها و تعارضات و طاقت طاق مردم کشورم بی اطلاع نیستم، اما معتقدم همه باهم باید به پیوند "مسئولیت" و "اندیشه" حساسیت بورزیم، و به آینده ی کودکانمان بیاندیشیم. در این روزها از همه ی اقلیت ها سخنی گفتند، از زنان، اقوام، مذاهب...جای سخن گفتن از "کودکان" اما خالی ماند، چرا که "کودکان" از حق رای محرومند، من از حقوق کودکان می گویم، و تکرار می کنم هر کودک، یک پیام صلح و آشتیست، کودکانی که رستگاری آنها منوط به مسئولیت پذیری ما در قبال آیندگان و پیمودن راه دشوار توسعه است ولاغیر.
بگذارید در مقام یک دانش آموخته جامعه شناسی بی مقدمه و صراحتا نکته ای را در خصوص مسائل جاری کشور به عرض برسانم، گشتن مقصر در شرایط تاریخی ما و شکستن کاسه کوزه ها بر سر یک شخص، یا یک نهاد و یا یک جریان، به هزار و یک دلیل قابل دفاع نیست، همه ی ما به سهم خویش در این وضعیت دخیل هستیم، آزمون همه ی ما این بار یک آزمون بیش نیست، پائین آمدن از فراز آرمان خواهی های مسئولیت گریزانه، و تن دادن به واقعیت های مسئولیت پذیرانه!؟
اکنون که کشور بعد از قرن ها تحمل استبداد، دو انقلاب بزرگ را پشت سر گذاشته است، و در حالی که مردم و کارگزاران چهار دهه ی پر فراز و فرود را پشت سر گذاشته اند، اگر در مقابل نظام سلطه ی جهانی و سیطره ی رسانه های بیگانه، در کنار مردم و دولتمردان خویش قرار بگیریم ای بسا در آشتی دادن مردم و دولتمردان توفیق یابیم هر چند به وخامت حال و روز اسف بار اقشار آسیب دیده اشراف داشته باشیم.
به عنوان یک روشنفکر مسلمان، در مقام اندیشه وعمل، نه امروز، که تا امروز نمایندگان تام و تمام و شایسته ی خویش را نیافته ام ولی قهر نمی کنم، و به همه ی نیروهای جامعه، چه به عنوان یک بچه مسلمان، چه به عنوان یک روشنفکر و مصلح اجتماعی، عشق می ورزم.
همه ی پویه های اسلام گرایان را ارج می نهم و نیز همه ی پویه های مردم گرایان را، از آنانی که در عداد سوداگران هستند چشم می پوشم، اما آنجا که دوستانی را در نوع فکر کردن و نسخه پیچیدن به خطا می بینم می بخشم و به کمکشان می روم، در حد بضاعت خویش، و به نفع آینده ی خوب کشور، از برخی حقوق خویش چشم می پوشم، فرزند ایرانم، چراغم در این خانه می سوزد و به همین آب و خاک عشق می ورزم.
در پایان به عنوان سخن آخر، یک فرضیه مهم و یک بصیرت بنیادین را از مخاطبان فرهیخته پنهان نمی کنم، فکر می کنم "اسلام" و "مردم" به لحاظ محتوایی یک پیوند دورنی با هم دارند، هر چند در دنیای جدید، در خصوص امکان برخورداری از یک فرم قابل دفاع پرم از پرسش و آرمان، اما مسئولانه به پرسش ها و آرمانهایم می اندیشم و برای خودم و کشورم توفیق مسئولانه اندیشیدن مسئلت دارم دعوت من حفظ وحدت حول منافع ملی هست، از شکاف ها و تعارضات و طاقت طاق مردم کشورم بی اطلاع نیستم، اما معتقدم همه باهم باید به پیوند "مسئولیت" و "اندیشه" حساسیت بورزیم، و به آینده ی کودکانمان بیاندیشیم. در این روزها از همه ی اقلیت ها سخنی گفتند، از زنان، اقوام، مذاهب...جای سخن گفتن از "کودکان" اما خالی ماند، چرا که "کودکان" از حق رای محرومند، من از حقوق کودکان می گویم، و تکرار می کنم هر کودک، یک پیام صلح و آشتیست، کودکانی که رستگاری آنها منوط به مسئولیت پذیری ما در قبال آیندگان و پیمودن راه دشوار توسعه است ولاغیر.
درسگفتارهای هگل از دیدگاه ژیژک!
ژیژک سالها بود که قصد داشت کتابی در رابطه با هگل بنویسد. او سر انجام اینکار را در سال ۲۰۱۲ انجام داد. کتاب LESS THAN NOTHING حاصل تلاش او برای خوانش فلسفه هگل است. ژیژک در این کتاب بر اساس متد خاص خود سعی دارد تا با بررسی سیر تطور و شکل گیری تفکر جدید در بطن تفکرات کسانی همچون دکارت، کپلر، نیوتن و.. ،شکل گیری بستر فکری هگل یعنی ایده آلیسم آلمانی را از راه خوانش فیلسوفان برجسته این تفکر همچون فیخته، شلینگ، کانت و… بررسی نماید. ژیژک همچنین در این کتاب درصدد پاسخگویی به سوالی کلی است، “چگونه می توان در عصر پسا هگلی، هگلی بود؟” او در راه پاسخ به این سوال به سراغ لاکان می رود و با خوانش لاکانی از هگل درصدد پاسخ به سوال فوق بر می آید.
درسگفتار هگل از دیدگاه ژیژک با تدریس مراد فرهاد پور با توجه به منطق حاکم بر کتاب ژیژک سعی بر آن دارد تا ضمن تفسیر خوانش ژیژک از فلسفه هگل پلی میان وضعیت کنونی ما با تفکر ژیژک و خوانش های او از وضعیت جهان پیرامون ما بدست دهد. فرهاد پور در در این درسگفتار ضمن بررسی “غیر سیستماتیک” فلسفه ژیژک، مقدماتی در باب متد او برای بررسی فلسفه هگل ارائه می دهد. سپس برداشت ژیژک از ایده آلیسم آلمانی را مورد بررسی قرار داده و ضمن بازخوانی فلسفه دوره هگلی در چهارچوب تفکرات کسانی مانند کانت و نیچه سعی در تبیین پاسخ ژیژک به سوال ” چگونه می توان در عصر پساهگلی، هگلی بود؟”، دارد.
درسگفتار هگل از دیدگاه ژیژک مراد فرهاد پور ضمن بررسی آرا و افکار یکی از مهمترین متفکران حال حاضر جهان، آرا او را درباره هگل به عنوان فیلسوفی که فلسفه به قبل و بعد از او تقسیم می شود را مورد بررسی قرار می دهد. این درسگفتار برای مخاطبین جدی حوزه فلسفه و نیز کسانی که پیگیر جدیدترین تفکرات در حوزه تفکر غربی هستند منبعی مهم به شمار می رود و مخاطب در نهایت می تواند با دریچه ای جدید به تفکر ژیژک و هگل روبه رو گردد.
این درسگفتارها در کانال رویکردهای جامعه شناختی منتشر شده است:
sociologicalperspectives
https://www.instagram.com/p/CQIlKKrB8cr/?utm_medium=share_sheet
ژیژک سالها بود که قصد داشت کتابی در رابطه با هگل بنویسد. او سر انجام اینکار را در سال ۲۰۱۲ انجام داد. کتاب LESS THAN NOTHING حاصل تلاش او برای خوانش فلسفه هگل است. ژیژک در این کتاب بر اساس متد خاص خود سعی دارد تا با بررسی سیر تطور و شکل گیری تفکر جدید در بطن تفکرات کسانی همچون دکارت، کپلر، نیوتن و.. ،شکل گیری بستر فکری هگل یعنی ایده آلیسم آلمانی را از راه خوانش فیلسوفان برجسته این تفکر همچون فیخته، شلینگ، کانت و… بررسی نماید. ژیژک همچنین در این کتاب درصدد پاسخگویی به سوالی کلی است، “چگونه می توان در عصر پسا هگلی، هگلی بود؟” او در راه پاسخ به این سوال به سراغ لاکان می رود و با خوانش لاکانی از هگل درصدد پاسخ به سوال فوق بر می آید.
درسگفتار هگل از دیدگاه ژیژک با تدریس مراد فرهاد پور با توجه به منطق حاکم بر کتاب ژیژک سعی بر آن دارد تا ضمن تفسیر خوانش ژیژک از فلسفه هگل پلی میان وضعیت کنونی ما با تفکر ژیژک و خوانش های او از وضعیت جهان پیرامون ما بدست دهد. فرهاد پور در در این درسگفتار ضمن بررسی “غیر سیستماتیک” فلسفه ژیژک، مقدماتی در باب متد او برای بررسی فلسفه هگل ارائه می دهد. سپس برداشت ژیژک از ایده آلیسم آلمانی را مورد بررسی قرار داده و ضمن بازخوانی فلسفه دوره هگلی در چهارچوب تفکرات کسانی مانند کانت و نیچه سعی در تبیین پاسخ ژیژک به سوال ” چگونه می توان در عصر پساهگلی، هگلی بود؟”، دارد.
درسگفتار هگل از دیدگاه ژیژک مراد فرهاد پور ضمن بررسی آرا و افکار یکی از مهمترین متفکران حال حاضر جهان، آرا او را درباره هگل به عنوان فیلسوفی که فلسفه به قبل و بعد از او تقسیم می شود را مورد بررسی قرار می دهد. این درسگفتار برای مخاطبین جدی حوزه فلسفه و نیز کسانی که پیگیر جدیدترین تفکرات در حوزه تفکر غربی هستند منبعی مهم به شمار می رود و مخاطب در نهایت می تواند با دریچه ای جدید به تفکر ژیژک و هگل روبه رو گردد.
این درسگفتارها در کانال رویکردهای جامعه شناختی منتشر شده است:
sociologicalperspectives
https://www.instagram.com/p/CQIlKKrB8cr/?utm_medium=share_sheet
Instagram
توجیه جامعه شناختی تواصی دلسوزانه و متاملانه به مشارکت در انتخابات!
بی هیچ تعارف و تکلفی، امروز، از نظرگاه جامعه شناختی، ارتقای انسجام اجتماعی و حفظ وحدت حول منافع ملی را از برد و باخت عمر یا زید حائز اهمیت تر می دانم!
فایق آمدن نسبی به شکاف های فزاینده ی موجود در همه ی ساحات اجتماعی، در چنین شرایط آشفته ای یک راهکار بیشتر ندارد، و آن انتخاب صندوق رای -با وجود همه ی انتقادات و ملاحظاتی که پیرامون آن شکل گرفته است- به عنوان حداقلی ترین امکان برای جلب توافق گرایشات و جرایانات مختلف هست. اگر حساب بدخواهان معاند را جدا بدانیم، برای سایر گروه های حاضر در اینجا و اکنون ایران راهی مسالمت آمیز تر از شرکت در همین انتخابات پیش رو باقی نمی ماند چرا که اگر حقیقتا متعهد به خشنونت پرهیزی باشیم باید به هنگام و تا دیر نشده پیشاپیش مردم را صراحتا از کشیده شدن به صحنه ی کشمش های رودرو باز بداریم.
ضمن احترام به نظرگاه های گوناگون و همدلی با تمام تلاش های مدنی، متاسفانه باید اذعان داشت که علی رغم اینکه امروز در ادبیات سیاسی جامعه ی ایرانی یک جریان خاص را بیشتر به تندروی می شناسیم، اما باید پذیرفت که در میان جریان مقابل آن هم عناصر افراطی و تندرو کم نیستند. در حالی که برای کسی که وابسته ی این یا آن جناح و جریان نیست و صرفا دغدغه ی ایران را دارد در مقام یک معلم کوچک، که به توسعه ی ایران می اندیشد، تندروی از جانب هر جریانی محکوم است، چرا که به سهم خویش، با وجود انواع اشکالات و جفاها، حفظ انسجام اجتماعی را در مسیر حرکت کشور به سمت توسعه قلمداد می کنم و عافیت طلبانه، از کنار فقدان نهادهای مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن نمی گذرم.
با این تفاسیر، نگارنده نیز همصدا با اکثر دلسوزان واقعی، و به نوبه ی خود در تواصی مخاطبان خویش به مشارکت در انتخابات، در ابراز نظر مصلحانه ی خویش در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی کوتاهی نکرده، می کوشد از ادای وظیفه ی خویش باز نماند.
بنابراین صراحتا اعلام می کنم روز جمعه ۲۸ خرداد علی رغم شرکت در انتخابات، مخاطبان خویش را هم توصیه به شرکت آگاهانه در انتخابات می کنم، چون عمیق تر شدن شکاف های اجتماعی را در چنین اوضاع خطیری، به هیج وجه به صلاح ملک و ملت نمی دانم.
https://www.instagram.com/p/CQL3yh2h7Md/?utm_medium=share_sheet
بی هیچ تعارف و تکلفی، امروز، از نظرگاه جامعه شناختی، ارتقای انسجام اجتماعی و حفظ وحدت حول منافع ملی را از برد و باخت عمر یا زید حائز اهمیت تر می دانم!
فایق آمدن نسبی به شکاف های فزاینده ی موجود در همه ی ساحات اجتماعی، در چنین شرایط آشفته ای یک راهکار بیشتر ندارد، و آن انتخاب صندوق رای -با وجود همه ی انتقادات و ملاحظاتی که پیرامون آن شکل گرفته است- به عنوان حداقلی ترین امکان برای جلب توافق گرایشات و جرایانات مختلف هست. اگر حساب بدخواهان معاند را جدا بدانیم، برای سایر گروه های حاضر در اینجا و اکنون ایران راهی مسالمت آمیز تر از شرکت در همین انتخابات پیش رو باقی نمی ماند چرا که اگر حقیقتا متعهد به خشنونت پرهیزی باشیم باید به هنگام و تا دیر نشده پیشاپیش مردم را صراحتا از کشیده شدن به صحنه ی کشمش های رودرو باز بداریم.
ضمن احترام به نظرگاه های گوناگون و همدلی با تمام تلاش های مدنی، متاسفانه باید اذعان داشت که علی رغم اینکه امروز در ادبیات سیاسی جامعه ی ایرانی یک جریان خاص را بیشتر به تندروی می شناسیم، اما باید پذیرفت که در میان جریان مقابل آن هم عناصر افراطی و تندرو کم نیستند. در حالی که برای کسی که وابسته ی این یا آن جناح و جریان نیست و صرفا دغدغه ی ایران را دارد در مقام یک معلم کوچک، که به توسعه ی ایران می اندیشد، تندروی از جانب هر جریانی محکوم است، چرا که به سهم خویش، با وجود انواع اشکالات و جفاها، حفظ انسجام اجتماعی را در مسیر حرکت کشور به سمت توسعه قلمداد می کنم و عافیت طلبانه، از کنار فقدان نهادهای مدنی و فرماسیون های اجتماعی متضمن آن نمی گذرم.
با این تفاسیر، نگارنده نیز همصدا با اکثر دلسوزان واقعی، و به نوبه ی خود در تواصی مخاطبان خویش به مشارکت در انتخابات، در ابراز نظر مصلحانه ی خویش در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی کوتاهی نکرده، می کوشد از ادای وظیفه ی خویش باز نماند.
بنابراین صراحتا اعلام می کنم روز جمعه ۲۸ خرداد علی رغم شرکت در انتخابات، مخاطبان خویش را هم توصیه به شرکت آگاهانه در انتخابات می کنم، چون عمیق تر شدن شکاف های اجتماعی را در چنین اوضاع خطیری، به هیج وجه به صلاح ملک و ملت نمی دانم.
https://www.instagram.com/p/CQL3yh2h7Md/?utm_medium=share_sheet
Instagram
«خودآگاهی رهایی بخش» به عنوان مفهوم کانونی مستتر در اندیشه شریعتی *
دکتر محمد حسن علایی
چکیده: در این مقاله ضمن تحلیل محتوای کیفی آثار شریعتی مفهوم کانونی مستتر در اندیشه شریعتی آشکار می گردد. مفهومی که اکثر مفاهیم موجود در اندیشه شریعتی حول این مفهوم کانونی تعریف می شود. خودآگاهی به عنوان مفهوم کانونی اندیشه ی شریعتی در تعریف اکثر مفاهیم موجود از قبیل تعریف انسان، ایدئولوژی، هویت ایرانی- اسلامی، روشنفکر، مذهب، شیعه، استحمار و در تعریف دیگری، غرب و بازگشت به خویشتن و...نقش اساسی ایفا می کند. در همه این موارد جنس این خودآگاهی به گونه ای است که آن را محدود در دایره ی تنگ نگاه تئولوژیک یا نگاه ایدئولوژیک نمی کند و در واقع خودآگاهی ای که شریعتی از آن سخن می گوید گونه ای خودآگاهی رهایی بخش است که می توان آن را با توسل به نظریه عبدالکریمی خودآگاهی غیر تئولوژیک- غیر سکولار نامید. شریعتی خود آگاهی را به عنوان آگاهی فرد به وضعیت خویش در جهان معنا می کند و معتقد است دین بهترین تصویر را از این موقعیت برای انسان ارائه می کند اما این تصویر بدون توجه به هستی اجتماعی و تحولات تاریخی انسان تکمیل نمی شود. نوعی خودآگاهی و بینایی ماورایی که راه را می یابد و می توان آن را هم ارز ویدیای هندی تلقی کرد. به زعم شریعتی احساس" خودآگاهی" بارزترین شاخصة نوعی انسان است.
کلید واژه ها: شریعتی، تحلیل محتوای کیفی ، مفهوم کانونی، خودآگاهی، تفکر غیر تئولوژیک-غیر سکولار
*سمینار "بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران"؛ روز شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعه شناسی ایران.
https://www.instagram.com/p/CQRcternh2N/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی
چکیده: در این مقاله ضمن تحلیل محتوای کیفی آثار شریعتی مفهوم کانونی مستتر در اندیشه شریعتی آشکار می گردد. مفهومی که اکثر مفاهیم موجود در اندیشه شریعتی حول این مفهوم کانونی تعریف می شود. خودآگاهی به عنوان مفهوم کانونی اندیشه ی شریعتی در تعریف اکثر مفاهیم موجود از قبیل تعریف انسان، ایدئولوژی، هویت ایرانی- اسلامی، روشنفکر، مذهب، شیعه، استحمار و در تعریف دیگری، غرب و بازگشت به خویشتن و...نقش اساسی ایفا می کند. در همه این موارد جنس این خودآگاهی به گونه ای است که آن را محدود در دایره ی تنگ نگاه تئولوژیک یا نگاه ایدئولوژیک نمی کند و در واقع خودآگاهی ای که شریعتی از آن سخن می گوید گونه ای خودآگاهی رهایی بخش است که می توان آن را با توسل به نظریه عبدالکریمی خودآگاهی غیر تئولوژیک- غیر سکولار نامید. شریعتی خود آگاهی را به عنوان آگاهی فرد به وضعیت خویش در جهان معنا می کند و معتقد است دین بهترین تصویر را از این موقعیت برای انسان ارائه می کند اما این تصویر بدون توجه به هستی اجتماعی و تحولات تاریخی انسان تکمیل نمی شود. نوعی خودآگاهی و بینایی ماورایی که راه را می یابد و می توان آن را هم ارز ویدیای هندی تلقی کرد. به زعم شریعتی احساس" خودآگاهی" بارزترین شاخصة نوعی انسان است.
کلید واژه ها: شریعتی، تحلیل محتوای کیفی ، مفهوم کانونی، خودآگاهی، تفکر غیر تئولوژیک-غیر سکولار
*سمینار "بازخوانی اندیشه شریعتی و آینده تفکر در ایران"؛ روز شنبه ۳ آذر ۱۳۹۷ در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با همکاری گروه جامعه شناسی کشورهای اسلامی انجمن جامعه شناسی ایران.
https://www.instagram.com/p/CQRcternh2N/?utm_medium=share_sheet
Instagram
تذکار شریعتی به آسیبهای سنت احیانشده!
دکتر محمد حسن علایی
شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرامیخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانیشدن تمدن غربی و هژمونیشدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیرغربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از استعمار کهنه، نو، استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از فلسفه و از دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان ایدئولوژیک سیاسی و تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
https://www.instagram.com/p/CQTWcnKBEYh/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی
شریعتی ما را به بازخوانی انتقادی متون سنت تاریخی خویش فرامیخواند و ما را به آسیبهای سنت احیانشده تذکار میدهد. او زیستجهان جدید را به رسمیت میشناسد و به زندگی آری میگوید. با این همه، جستوجوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیزم میتواند و باید برای یک ارزیاب منتقد و مطالبهگر همچنان به عنوان پروژهای ناتمام تلقی شود. هرچند نیهیلیزم در زمان حیات نیچه سرتاسر اروپا را فراگرفته بود، تا جاییکه وی را وادار به بیان عبارت «خدا مرده است»، به عنوان یک فکت تاریخی کرد، اما نیچه پیامدهای دهشتناک آن را برای قرنهای آینده نیز پیشبینی کرده بود. نیهیلیزم به معنای شکست پروژه جستوجوی حقیقت با جهانیشدن تمدن غربی و هژمونیشدن متافیزیک غربی در سرتاسر جهان، تمام جهان را با بحران معنا مواجه کرد.
شریعتی در زمانی میزیست که نیهیلیزم در کشورهای غیرغربی خانه نکرده بود و لذا بحران اصلی، خود را در مواجهه با جهان غرب هویدا میکند و تلاش وی نیز معطوف به همین بود؛ یعنی احیای سنت در کنار نقد رادیکال آن و به رسمیت شناختن زیستجهان مدرن، ضمن مطلق نکردن ارزشهای آن. همچنین بحث از استعمار کهنه، نو، استحمار و ... را مطرح کرد. حال بر اهالی تفکر و میراثبران تفکر شریعتی است که امکانات مواجهه با نیهیلیزم را از لابهلای سطور آثار این متفکر بزرگ استخراج و توسعه دهند.
شریعتی ما را به خویشتن انسانی خویش فرا میخواند و ما را به ضرورت نیل به خودآگاهی تاریخی، اجتماعی، وجودی از وضعیت خویش دعوت میکند. این دعوت علیالاصول نمیتواند تهی از عناصر تاریخی و فرهنگی ما باشد. غنای این دعوت باید بر فرازهای درخشانی که وی از حکمت و هنر مردمان این سرزمین در آثار خویش گنجانده است، مورد واکاوی قرار گیرد. اینکه چه میزان از تجارب بشری و از فلسفه و از دین در آثار خویش بهرهبرداری کرده است هم باید روشن شود. همچنین برای داوری در خصوص توفیق وی در مواجهه با نیهیلیزم، التفات به زبان شریعتی و جغرافیای حرف وی ضرورت مییابد. زبانی که گهگاه از سوی شبهروشنفکران متهم به خطابهسرایی نیز میشود.
مواجهه با میراث شریعتی در گفتمان ایدئولوژیک سیاسی و تئولوژیک ممکن نیست، بلکه در گفتمانی فلسفی و آنتولوژیک است که میتوانیم آن را مورد فهم و تفسیر قرار دهیم. چراکه شریعتی از معدود متفکرانی است که در تاریخ معاصر ما ضمن اینکه گامی در جهت تخریب تئولوژی برمیدارد، ای بسا آثارش ظرفیت مواجهه با پرابلماتیک حقیقت را در جهان پستمدرن در اختیار خوانندگان قرار میدهد.
https://www.instagram.com/p/CQTWcnKBEYh/?utm_medium=share_sheet
آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ!
کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» شش فصل دارد. فصل اول با عنوان «طرحی از زندگی فکری» شامل: از تولد تا کودتا؛ دانشگاه تهران؛ هویت اندیشی؛ انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی؛ فردید و مکتب فردیدیه؛ پست مدرنیسم؛ و روشنفکری دینی است. در فصل دوم که «اندیشه در ایران» نام دارد، به بحث درباره گفتمان فکری شریعتی، مطهری، سیدحسین نصر و داوری اردکانی پرداخته شده است و فصل سوم با عنوان «علم در ایران» مشتمل بر دو موضوع با عناوین: نسبت علوم انسانی با وضعیت معاصر ما؛ و تاریخ تفکر و امکان های آینده ما می باشد. در فصل چهارم با عنوان «منورالفکری ایرانی»، وجوه سیاسی و پژوهشی روشنفکری دینی؛ و وضع فلسفی و جایگاه تاریخی منورالفکری ایران بررسی شده است. فصل پتجم «تفکر فلسفی» نام دارد و شامل مباحثی چون تأسیس فلسفه اسلامی در ایران زمین؛ سرنوشت فلسفه در مغرب جهان اسلام؛ و مدینه فاضله و نسبت آن با اوتوپی است و فصل ششم با نام «حاشیه های زیست فرهنگی» به گشت ها و سفرها؛ داستان ها و رمان ها؛ و شعرها و حکایت ها اختصاص دارد.
https://www.instagram.com/p/CQTQdGHrPjs/?utm_medium=share_sheet
کتاب «آفاق فلسفه در سپهر فرهنگ» شش فصل دارد. فصل اول با عنوان «طرحی از زندگی فکری» شامل: از تولد تا کودتا؛ دانشگاه تهران؛ هویت اندیشی؛ انقلاب اسلامی، انقلاب فرهنگی؛ فردید و مکتب فردیدیه؛ پست مدرنیسم؛ و روشنفکری دینی است. در فصل دوم که «اندیشه در ایران» نام دارد، به بحث درباره گفتمان فکری شریعتی، مطهری، سیدحسین نصر و داوری اردکانی پرداخته شده است و فصل سوم با عنوان «علم در ایران» مشتمل بر دو موضوع با عناوین: نسبت علوم انسانی با وضعیت معاصر ما؛ و تاریخ تفکر و امکان های آینده ما می باشد. در فصل چهارم با عنوان «منورالفکری ایرانی»، وجوه سیاسی و پژوهشی روشنفکری دینی؛ و وضع فلسفی و جایگاه تاریخی منورالفکری ایران بررسی شده است. فصل پتجم «تفکر فلسفی» نام دارد و شامل مباحثی چون تأسیس فلسفه اسلامی در ایران زمین؛ سرنوشت فلسفه در مغرب جهان اسلام؛ و مدینه فاضله و نسبت آن با اوتوپی است و فصل ششم با نام «حاشیه های زیست فرهنگی» به گشت ها و سفرها؛ داستان ها و رمان ها؛ و شعرها و حکایت ها اختصاص دارد.
https://www.instagram.com/p/CQTQdGHrPjs/?utm_medium=share_sheet
Instagram
بخشی از مرثیه شهید چمران در رثای شریعتی!
ای علی! همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ...خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.
ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم؛ اما هنگامی که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم.
ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی.
ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم ... فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ ...
ای علی! همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد.
ای علی! همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت و جلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم....
https://www.instagram.com/p/CQWrwqfBSQN/?utm_medium=share_sheet
ای علی! همیشه فکر میکردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه میخوانم ! ...خوش داشتم که وجود غمآلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی.
ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته و ناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها میدیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم میکردم؛ اما هنگامی که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو همراز و همنشین شدم.
ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمیدانستم. تو دریچهای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتیها و زیباییهای آن را به من نشان دادی.
ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم ... فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمانها میبرد و ازلیّت و ابدیّت را متصل میکرد؛ کویری که در آن ندای عدم را میشنیدم، از فشار وجود میآرمیدم، به ملکوت آسمانها پرواز میکردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت میرسیدم؛ ...
ای علی! همراه تو به کویر میروم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفانهای سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بیانتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما میتازد.
ای علی! همراه تو به حج میروم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت و جلال، محو میشوم، اندامم میلرزد و خدا را از دریچه چشم تو میبینم و همراه روح بلند تو به پرواز در میآیم و با خدا به درجه وحدت میرسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو میروم، راه و رسم عشق بازی را میآموزم و به علی بزرگ آنقدر عشق میورزم که از سر تا به پا میسوزم....
https://www.instagram.com/p/CQWrwqfBSQN/?utm_medium=share_sheet
کویر؛ تجربة مدرنیته ایرانی!
این کتاب نوشته ی فرامرز معتمد دزفولی، به تفسیر و بازخوانی کتاب «کویر» نوشتة دکتر علی شریعتی می پردازد. کویر، به گفتة شریعتی همان نیمة پنهان ما ایرانیان است و مسالة محوری آن خودآگاهی و وقوف بر وضعیت معاصر ذهنیت ایرانی است که در کتاب حاضر با عنوان تجربة مدرنیتة ایرانی از آن یاد شده است. این تجربه، بیانی از مواجهه و رویارویی انسان ایرانی با عناصر جهان جدید است؛ جهانی که پیش از او رقم خورده و شکل گرفته است و او به دلیل تجدد دیرهنگام جامعهاش، خود را در آن بیپناه مییابد و گرفتار هویتی پارهپاره میشود. احساس فروریزی ارزشها، مواجهه با خردباوری سرد و بیرحم دنیای جدید، تنهایی، فردیت، و نیهیلیسم فراگیر، عناصری هستند که همه با هم تجربة مدرنیتة ایرانی را هویت میبخشند و در کتاب حاضر به آنها پرداخته شده است. تردیدها، کویر، تجربة مدرنیتة ایرانی، کاریز، دوست داشتن از عشق برتر است، معبودهای من، عشق فرزند، معبدی در کویر، نوروز، آدمها و حرفها، انسان، خداگونهای در تبعید و... برخی از موضوعات کتاب هستند.
بعدها به شرط توفیق به نقد بیشتر این کتاب خواهیم پرداخت.
https://www.instagram.com/p/CQbCCdShVvl/?utm_medium=share_sheet
این کتاب نوشته ی فرامرز معتمد دزفولی، به تفسیر و بازخوانی کتاب «کویر» نوشتة دکتر علی شریعتی می پردازد. کویر، به گفتة شریعتی همان نیمة پنهان ما ایرانیان است و مسالة محوری آن خودآگاهی و وقوف بر وضعیت معاصر ذهنیت ایرانی است که در کتاب حاضر با عنوان تجربة مدرنیتة ایرانی از آن یاد شده است. این تجربه، بیانی از مواجهه و رویارویی انسان ایرانی با عناصر جهان جدید است؛ جهانی که پیش از او رقم خورده و شکل گرفته است و او به دلیل تجدد دیرهنگام جامعهاش، خود را در آن بیپناه مییابد و گرفتار هویتی پارهپاره میشود. احساس فروریزی ارزشها، مواجهه با خردباوری سرد و بیرحم دنیای جدید، تنهایی، فردیت، و نیهیلیسم فراگیر، عناصری هستند که همه با هم تجربة مدرنیتة ایرانی را هویت میبخشند و در کتاب حاضر به آنها پرداخته شده است. تردیدها، کویر، تجربة مدرنیتة ایرانی، کاریز، دوست داشتن از عشق برتر است، معبودهای من، عشق فرزند، معبدی در کویر، نوروز، آدمها و حرفها، انسان، خداگونهای در تبعید و... برخی از موضوعات کتاب هستند.
بعدها به شرط توفیق به نقد بیشتر این کتاب خواهیم پرداخت.
https://www.instagram.com/p/CQbCCdShVvl/?utm_medium=share_sheet
Instagram
درآمدی بر نقد جریان اصلاح طلبی در ایران معاصر!
دکتر محمد حسن علایی
با بالا گرفتن انتقادات از جریان اصلاح طلبی، نگارنده نیز بر آن شد تا در جستاری کوتاه به آسیب شناسی این جریان از منظر جامعه شناختی بپردازد، ضمن اینکه حساب راه و رسم نقد خویش را از تحلیل های شتابزده و ژورنالیستی تکثیر یافته، در قدم اول جدا قلمداد کرده، نقد اجمالی خویش را در پنج محور ارائه می کند:
جریان اصلاح طلبی، اولا از آرمان اصلی خویش که همانا اصلاح درون سیستمی بود به اصلاحات ساختاری میل پیدا کرده است، بدون آنکه مقومات قابل اتکایی از سوی به اصطلاح تئوریسین هایش ارائه شده باشد.
ثانیا، این جریان از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است.
ثالثا، این جریان جز ادعای شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود.
رابعا نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است.
و خامسا جریان اصلاح طلبی نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم، برنامه و کارنامه چندان درخشانی ندارد.
به عنوان دیباچه ای بر این تحلیل، به همین میزان بسنده می کنم، اما به شرط توفیق به نحو مبسوط به نقد و ارزیابی این جریان خواهم پرداخت.
چنانچه پیشتر هم توسط نگارنده مکرر تاکید شده است، آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی که مدعی رواداری بیشتر می باشد هم مع الاسف از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که در جامعه میتواند به پیوند های اجتماعی و ترمیم آنها مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدا بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند.
حال باید پرسید چه عامل تاریخی و فرهنگی آسیب زایی هست که موجب می شود جریانات سیاسی نسبت به دستاوردها و ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟!
https://www.instagram.com/p/CQgVx6wh8Fv/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی
با بالا گرفتن انتقادات از جریان اصلاح طلبی، نگارنده نیز بر آن شد تا در جستاری کوتاه به آسیب شناسی این جریان از منظر جامعه شناختی بپردازد، ضمن اینکه حساب راه و رسم نقد خویش را از تحلیل های شتابزده و ژورنالیستی تکثیر یافته، در قدم اول جدا قلمداد کرده، نقد اجمالی خویش را در پنج محور ارائه می کند:
جریان اصلاح طلبی، اولا از آرمان اصلی خویش که همانا اصلاح درون سیستمی بود به اصلاحات ساختاری میل پیدا کرده است، بدون آنکه مقومات قابل اتکایی از سوی به اصطلاح تئوریسین هایش ارائه شده باشد.
ثانیا، این جریان از فقدان تئوریسین های آشنا با سنت تاریخی ایرانیان، و تاریخ تحولات اجتماعی ایران معاصر رنج می برد و در تحلیل هستی اجتماعی ایران با وجه نظر به فقدان فرماسیون های اجتماعی متضمن جامعه مدنی بسیار تنک مایه و نحیف است.
ثالثا، این جریان جز ادعای شراکت در قدرت، در عمل از فقدان آرمان و افق ایجابی در میان حلقه های نخبگانی و حتی بدنه اجتماعی فراوان متضرر شده و می شود.
رابعا نسبت این جریان با آرمان های انقلاب و در کلیت آن با گفتمان انقلاب ایران، در طول زمان مغشوش و آشفته شده است.
و خامسا جریان اصلاح طلبی نسبت به اقضائات تنوع اقوام ایرانی در سپهر سیاست و نیز مطالبات اقشار مختلف و علی الخصوص طبقات محروم، برنامه و کارنامه چندان درخشانی ندارد.
به عنوان دیباچه ای بر این تحلیل، به همین میزان بسنده می کنم، اما به شرط توفیق به نحو مبسوط به نقد و ارزیابی این جریان خواهم پرداخت.
چنانچه پیشتر هم توسط نگارنده مکرر تاکید شده است، آنچه پیوندهای اجتماعی را ترمیم می کند، در غالب گفتمانهای موجود جامعه غایب است و جریان اصلاح طلبی که مدعی رواداری بیشتر می باشد هم مع الاسف از این قاعده مستثنی نیست! یکی از مواردی که در جامعه میتواند به پیوند های اجتماعی و ترمیم آنها مدد برساند وجود گفتمانی است که این مهم را سرلوحه مساعی خویش قرار دهد، گفتمانی که بتواند نیروهای مختلف را حول منافع ملی کشور جمع کند.
به نظر می رسد پس از تجارب ناکامی ها اهل سیاست، به سمت اندیشه و اندیشه ورزان رجعت کنند، و به جای ارجاع به تمایزات بی بنیادی که بین به اصطلاح جناح ها وجود دارد، بنیان متاملانه تری برای کنش گری خویش دست و پا کنند و به جای توافقاتی که عمدا بر سر منافع گروهی خویش برقرار می کنند، از یک نظریه ی اجتماعی که ضامن منافع ملی کشور هست حمایت و تبعیت کنند، امروز فقر تئوریک مدعیان سیاست ورزی و کنشگری بیش از پیش آشکار شده است و بنابراین می طلبد که نسبت به صورت بندی و تمهید گفتمان های نظری در سایه ی بصیرتهای اهل نظر همت بگمارند.
حال باید پرسید چه عامل تاریخی و فرهنگی آسیب زایی هست که موجب می شود جریانات سیاسی نسبت به دستاوردها و ظرفیت های اهل تفکر در مقام گفتمان سازی احساس استغنا کنند؟!
https://www.instagram.com/p/CQgVx6wh8Fv/?utm_medium=share_sheet
Instagram
Instagram
"پروبلماتیک هویت ملی" و ضرورت جامعه شناختی تمرکز بر روی اشتراکات!
دکتر محمد حسن علایی
شکاف بین مردم و حاکمیت در صورت تعمیق، بسیار بیشتر از آن که به تصور بیاید میتواند مسئلهساز شود. در این میانه روشنفکر آگاه، به عنوان یک انذاردهنده در حد واسطه مردم و حاکمیت تا حدودی میتواند نقشآفرین باشد، اما در صورت فقدان زمینههای تاثیرگذاری سخن اهل درد، این چاله روز به روز عمیقتر خواهد شد.
توصیف هستی اجتماعی ایرانیان چندان که وفادار به پدیدارها باشد و گزارشی منطبق با واقعیتهای عینی را در بر بگیرد بدون وجه نظر تاریخی و بدون توجه به دیالکتیک امر محلی و امر جهانی ممکن نخواهد بود.
از اهم مسائلی که نیاز مبرمی به بازتعریف دارد، مسئله پروبلماتیک هویت ملی در همه ابعاد آن است. نمیتوان صرفاً با تکیه بر یک ایدئولوژی ناسیونالیستی، یک صورتبندی دقیق و ملهم از امر واقع از هویت ملی ارائه کرد.
در امر سخن راندن از ضرورت توصیف هستی اجتماعی و واقعیات عینی جامعه ما و تبیین جامعهشناختی شکافها و گسیختگیهای اجتماعی آن، با نگاهی اجمالی به تغییرات و تحولات الگوهای زیستی جوانان و نوجوانان دهههای جدید میتوان تاثیر و تاثرات فرآیندهای جهانی را بر سبک زندگی و امر روزمره در زندگی ایرانیان در نظر آورد.
کندورسه فیلسوف و دانشمند علوم سیاسی فرانسوی، در آستانه عصر جدید تحولات دولت و جامعه، به این نکته پی برد که هر نسلی بهتر است قانون اساسی سیاسی خود را تولید کند و هیچ نسلی نباید نسلهای آینده را تابع قوانین خویش سازد.
سخنسرایی در باب مطلق «ایرانی بودن» چندان هم بی خطر نیست؛ و هر آینه گوینده را با خطر سقوط به ورطه احساسات کور ملیگرایانه و وطنپرستانه روبهرو میکند. برای پرهیز از درغلتیدن به ابتذال روایتسازی رومانتیک از ایرانیت، میتوان خود را به برخورداری از امکانات و مواهب وجه نظری تاریخی و رویکردی پدیدارشناختی مجهز ساخت.
ایرانی از طرفی قهراً پایی در سنت تاریخی خود و پایی لرزان در تجربهای به غایت هراسآور، اما لاجرم وسوسهانگیز به نام مدرنیته دارد. او روزگاران درازی به اسم و رسم آبا و اجدادی خویش نامی در نامها و خانهای مستحکم از برای زیستن داشته است. اما به ناگاه چاله مدرنیته زیر پای او دهان باز کرده است و او را به جهانی ناشناخته پرتاب کرده است. بیگانهای در درون، او را با خویش بیگانه ساخته و سرنوشت ایران و ایرانی در هالهای از ابهام پیچیده است.
برای رفع این ابهام «ما» امروز میبایست انگشت بگذاریم بر روی اشتراکات و تقدیر مشترک تاریخیمان، و امکاناتی که فرا رویمان وجود دارد. برای جهان غیر ایرانی، چه اهمیتی دارد که ما، بمانیم یا نمانیم!
https://www.instagram.com/p/CLy9aQaHWzN/?utm_medium=share_sheet
دکتر محمد حسن علایی
شکاف بین مردم و حاکمیت در صورت تعمیق، بسیار بیشتر از آن که به تصور بیاید میتواند مسئلهساز شود. در این میانه روشنفکر آگاه، به عنوان یک انذاردهنده در حد واسطه مردم و حاکمیت تا حدودی میتواند نقشآفرین باشد، اما در صورت فقدان زمینههای تاثیرگذاری سخن اهل درد، این چاله روز به روز عمیقتر خواهد شد.
توصیف هستی اجتماعی ایرانیان چندان که وفادار به پدیدارها باشد و گزارشی منطبق با واقعیتهای عینی را در بر بگیرد بدون وجه نظر تاریخی و بدون توجه به دیالکتیک امر محلی و امر جهانی ممکن نخواهد بود.
از اهم مسائلی که نیاز مبرمی به بازتعریف دارد، مسئله پروبلماتیک هویت ملی در همه ابعاد آن است. نمیتوان صرفاً با تکیه بر یک ایدئولوژی ناسیونالیستی، یک صورتبندی دقیق و ملهم از امر واقع از هویت ملی ارائه کرد.
در امر سخن راندن از ضرورت توصیف هستی اجتماعی و واقعیات عینی جامعه ما و تبیین جامعهشناختی شکافها و گسیختگیهای اجتماعی آن، با نگاهی اجمالی به تغییرات و تحولات الگوهای زیستی جوانان و نوجوانان دهههای جدید میتوان تاثیر و تاثرات فرآیندهای جهانی را بر سبک زندگی و امر روزمره در زندگی ایرانیان در نظر آورد.
کندورسه فیلسوف و دانشمند علوم سیاسی فرانسوی، در آستانه عصر جدید تحولات دولت و جامعه، به این نکته پی برد که هر نسلی بهتر است قانون اساسی سیاسی خود را تولید کند و هیچ نسلی نباید نسلهای آینده را تابع قوانین خویش سازد.
سخنسرایی در باب مطلق «ایرانی بودن» چندان هم بی خطر نیست؛ و هر آینه گوینده را با خطر سقوط به ورطه احساسات کور ملیگرایانه و وطنپرستانه روبهرو میکند. برای پرهیز از درغلتیدن به ابتذال روایتسازی رومانتیک از ایرانیت، میتوان خود را به برخورداری از امکانات و مواهب وجه نظری تاریخی و رویکردی پدیدارشناختی مجهز ساخت.
ایرانی از طرفی قهراً پایی در سنت تاریخی خود و پایی لرزان در تجربهای به غایت هراسآور، اما لاجرم وسوسهانگیز به نام مدرنیته دارد. او روزگاران درازی به اسم و رسم آبا و اجدادی خویش نامی در نامها و خانهای مستحکم از برای زیستن داشته است. اما به ناگاه چاله مدرنیته زیر پای او دهان باز کرده است و او را به جهانی ناشناخته پرتاب کرده است. بیگانهای در درون، او را با خویش بیگانه ساخته و سرنوشت ایران و ایرانی در هالهای از ابهام پیچیده است.
برای رفع این ابهام «ما» امروز میبایست انگشت بگذاریم بر روی اشتراکات و تقدیر مشترک تاریخیمان، و امکاناتی که فرا رویمان وجود دارد. برای جهان غیر ایرانی، چه اهمیتی دارد که ما، بمانیم یا نمانیم!
https://www.instagram.com/p/CLy9aQaHWzN/?utm_medium=share_sheet
ایران، جامعهای دو قطبی
رادیو فارسی بیبیسی
پادکست برنامه این هفته پرگار: ایران جامعهای دو قطبی
ایران تنها جامعه شدیداً دو قطبی و دچار شکاف عمیق نیست. ولی از معدود کشورهایی ست که سازوکار عبور از این وضعیت در آن دیده نمیشود. خطرات این شرایط چیست؟ مهمان های این برنامه: بیژن عبدالکریمی استاد دانش
@bbcpersian
ایران تنها جامعه شدیداً دو قطبی و دچار شکاف عمیق نیست. ولی از معدود کشورهایی ست که سازوکار عبور از این وضعیت در آن دیده نمیشود. خطرات این شرایط چیست؟ مهمان های این برنامه: بیژن عبدالکریمی استاد دانش
@bbcpersian
جستاری در ضرورت ارتقا سطح گفتمانی نیروهای انقلاب!
گفتمان انقلاب در برقرای ارتباط با نسل های جدید توفیق چندانی ندارد؛ و ای بسا فاقد امکانات زبانی تکثرگراست؛ اگر بنا باشد تا حدودی به شکاف های متعدد اجتماعی فائق شویم ناگزیر از ارتقای سطح گفتمانی و امکانات ارتباطی خویش هستیم.
در یک وجه نظر کلی جوانان و نوجوانانی که چشم به دنیای جدید گشوده اند و از تاریخ خویش بی خبرند وقتی خویش را با مولفه های یک هویت جهانی تطابق می بخشند؛ با گفتمان انقلاب و نیروهای آن کمتر می توانند احساس خویشی بکنند اگر نگوییم که مع الاسف احساس بیگانگی و خدای ناکرده تخاصم و رویارویی می کنند و این نه تنها جفا در حق آن بزرگ مردانی هست که جان خویش را سپر بلای آسایش و امنیت مردان و زنان این آب و خاک کرده اند بلکه جفا در حق آرمان های اصیل گفتمان انقلاب نیز هست.
توصیف جامعه شناختی نسل های جدید بی آنکه اصل را بر داوری ارزشی و صدور حکم گذاشته باشد؛ درصدد ارائه ی فکت های ناظر بر توصیف مولفه های متکثر و متنوع امر واقع اجتماعی می باشد.
توصیه ی نگارنده در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی به همه ی دغدغه مندان گفتمان انقلاب باز اندیشی جدی در تعاریف تنگ و تار پیشین در طبقه بندی آحاد و اقشار مختلف جامعه علی الخصوص نسل های جوان است. و گشودن چترهای مفهومی فراگیرتر بر سر گوناگونی ها و تکثرات در پیشبرد اهداف گفتمان انقلاب وفق صلاح ایشان و عین صواب است.
این مهم البته موجبات اقبال بیشتر نسل های جوان به گفتمان انقلاب را در درازمدت در پی خواهد داشت. و بعضاً حتی منجی کثیری از جوانان در غلتیدن به بدفهمی های مقدر در نسبت با ساختارهای سیاسی خاص جامعه ما خواهد بود و ای بسا به تعدیل و ارتقا قوه ی هاضمه ی آنها نیز بیانجامد.
https://www.instagram.com/p/CQp4v_6hxBj/?utm_medium=share_sheet
گفتمان انقلاب در برقرای ارتباط با نسل های جدید توفیق چندانی ندارد؛ و ای بسا فاقد امکانات زبانی تکثرگراست؛ اگر بنا باشد تا حدودی به شکاف های متعدد اجتماعی فائق شویم ناگزیر از ارتقای سطح گفتمانی و امکانات ارتباطی خویش هستیم.
در یک وجه نظر کلی جوانان و نوجوانانی که چشم به دنیای جدید گشوده اند و از تاریخ خویش بی خبرند وقتی خویش را با مولفه های یک هویت جهانی تطابق می بخشند؛ با گفتمان انقلاب و نیروهای آن کمتر می توانند احساس خویشی بکنند اگر نگوییم که مع الاسف احساس بیگانگی و خدای ناکرده تخاصم و رویارویی می کنند و این نه تنها جفا در حق آن بزرگ مردانی هست که جان خویش را سپر بلای آسایش و امنیت مردان و زنان این آب و خاک کرده اند بلکه جفا در حق آرمان های اصیل گفتمان انقلاب نیز هست.
توصیف جامعه شناختی نسل های جدید بی آنکه اصل را بر داوری ارزشی و صدور حکم گذاشته باشد؛ درصدد ارائه ی فکت های ناظر بر توصیف مولفه های متکثر و متنوع امر واقع اجتماعی می باشد.
توصیه ی نگارنده در مقام یک دانش آموخته ی جامعه شناسی به همه ی دغدغه مندان گفتمان انقلاب باز اندیشی جدی در تعاریف تنگ و تار پیشین در طبقه بندی آحاد و اقشار مختلف جامعه علی الخصوص نسل های جوان است. و گشودن چترهای مفهومی فراگیرتر بر سر گوناگونی ها و تکثرات در پیشبرد اهداف گفتمان انقلاب وفق صلاح ایشان و عین صواب است.
این مهم البته موجبات اقبال بیشتر نسل های جوان به گفتمان انقلاب را در درازمدت در پی خواهد داشت. و بعضاً حتی منجی کثیری از جوانان در غلتیدن به بدفهمی های مقدر در نسبت با ساختارهای سیاسی خاص جامعه ما خواهد بود و ای بسا به تعدیل و ارتقا قوه ی هاضمه ی آنها نیز بیانجامد.
https://www.instagram.com/p/CQp4v_6hxBj/?utm_medium=share_sheet
معرفی اجمالی کتاب "انقلاب ایران" نوشته دکتر مهران کامروا و ترجمهی دکتر مصطفی مهر آیین!
این کتاب به انقلاب ایران و دلایل شکلگیری این انقلاب میپردازد.کتاب انقلاب ایران تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که چرا سال ۱۳۵۷ در ایران انقلاب شد؟ مهران کامروا با استفاده از رویکرد نظری متفاوت و جمعآوری و تحلیل دادهها، پژوهش خود را از دیگر پژوهشهای مرتبط متفاوت کرده است.
در سالهای اخیر، آثار علمی بسیاری منتشر شدهاند که به شیوههایی متفاوت میکوشند شرایط تاریخی، اجتماعی و اقتصادی زمینهساز انقلاب ایران را بررسی کنند. هدف نویسنده در کتاب انقلاب ایران طرح و ارائهی دو چشمانداز نو در مطالعه انقلاب ایران است: نخست، کوشیده است تا آنجا که ممکن است بهتفصیل و با تأکید بر جزئیات تمام اطلاعات و دادههای واقعی مربوط به انقلاب ایران را، بهویژه اطلاعات مربوط به ساخت دولت پهلوی، تشکیلات و فعالیتهای گروههای مخالف رژیم و همچنین اطلاعات مربوط به تغییرات اجتماعی-اقتصادی را که پیش از انقلاب در ایران روی دادند، جمعآوری و تحلیل کند. دوم اینکه، تفسیر و برداشت نویسنده از علل انقلاب ایران با آنچه تاکنون در ادبیات انقلاب مطرح شده است، تفاوت دارد.
یکی از مهمترین چهارچوبهای نظری در مطالعه انقلابها، رویکردی است که با عنوان «ارزش-نظام» شناخته میشود. بر اساس این نظریه، انقلابها احتمالاً زمانی اتفاق میافتند که اختلاف میان ارزشهای یک جامعه با واقعیتهای حیات اجتماعی آن گسترده و آشکار شده باشد. این نظریه که چالمرز جانسون آن را بسط و گسترش داد، تغییر و جابهجایی سریع ارزشها و هنجارهای اجتماعی را علت اصلی مخالفت تودهای با یک رژیم میداند.
https://www.instagram.com/p/CQvTWbop9jQ/?utm_medium=share_sheet
این کتاب به انقلاب ایران و دلایل شکلگیری این انقلاب میپردازد.کتاب انقلاب ایران تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که چرا سال ۱۳۵۷ در ایران انقلاب شد؟ مهران کامروا با استفاده از رویکرد نظری متفاوت و جمعآوری و تحلیل دادهها، پژوهش خود را از دیگر پژوهشهای مرتبط متفاوت کرده است.
در سالهای اخیر، آثار علمی بسیاری منتشر شدهاند که به شیوههایی متفاوت میکوشند شرایط تاریخی، اجتماعی و اقتصادی زمینهساز انقلاب ایران را بررسی کنند. هدف نویسنده در کتاب انقلاب ایران طرح و ارائهی دو چشمانداز نو در مطالعه انقلاب ایران است: نخست، کوشیده است تا آنجا که ممکن است بهتفصیل و با تأکید بر جزئیات تمام اطلاعات و دادههای واقعی مربوط به انقلاب ایران را، بهویژه اطلاعات مربوط به ساخت دولت پهلوی، تشکیلات و فعالیتهای گروههای مخالف رژیم و همچنین اطلاعات مربوط به تغییرات اجتماعی-اقتصادی را که پیش از انقلاب در ایران روی دادند، جمعآوری و تحلیل کند. دوم اینکه، تفسیر و برداشت نویسنده از علل انقلاب ایران با آنچه تاکنون در ادبیات انقلاب مطرح شده است، تفاوت دارد.
یکی از مهمترین چهارچوبهای نظری در مطالعه انقلابها، رویکردی است که با عنوان «ارزش-نظام» شناخته میشود. بر اساس این نظریه، انقلابها احتمالاً زمانی اتفاق میافتند که اختلاف میان ارزشهای یک جامعه با واقعیتهای حیات اجتماعی آن گسترده و آشکار شده باشد. این نظریه که چالمرز جانسون آن را بسط و گسترش داد، تغییر و جابهجایی سریع ارزشها و هنجارهای اجتماعی را علت اصلی مخالفت تودهای با یک رژیم میداند.
https://www.instagram.com/p/CQvTWbop9jQ/?utm_medium=share_sheet
Instagram