صبح و شعر
660 subscribers
2.13K photos
275 videos
325 files
3.19K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٢شنبه ها : #نثر_فارسى
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

آورده اند که زاهدی از جهت قربان گوسپندی خرید، در راه قومی بدیدند، طمع کردند و با یکدیگر قرار دادند که او را بفریبند و گوسپند بِبَرند.
پس یک تن از پیش درآمد و گفت:‌ای شیخ این سگ از کجا می‌آری؟
دیگری بدو بگذشت و گفت: شیخ مگر عزم شکار دارد؟
سیّم بدو پیوست و گفت: این مرد در کسوه‌ی اهل صلاح است، امّا زاهد نمی‌نماید، که زاهد را با سگ صحبت نباشد و دست و جامه‌ی خویش را از او صیانت واجب دارد.
از این نسق هر کس چیزی گفت: تاشکّی در دل او افتاد و خود را متهم گردانید و گفت:
"شاید بود که فروشنده‌ی این جادو بوده است و چشم بندی کرده"
در حال گوسپند بگذاشت و برفت
و آن جماعت بِبُردند.

#کلیله_ودمنه
باب البوم و الغراب
(حکایت زاهد و گوسفند و طراران)
#نصرالله_منشى سده ششم

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
🌀

روزتان زيبا و دلپذير

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 دوشنبه
🔹 ۲٣ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ۲٩ شعبان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٢ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. ‍ #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ٢- مایه‌خوری و رکود 🔹در فراز پیشین، گفته آمد که داستانهای شاهنامه برآمده از یک #هسته_کوچک_راستین_تاریخی است که هزاران سال سینه به سینه بازگو و با انبوهی از پیرایه‌ها که در این…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه

فراز ۳ - «نفرین منابع»

🔹گفته آمد که داستانها(استوره‌ها)یِ شاهنامه، بازتاب رویدادهای تاریخی یا پدیده‌های زاستاری(طبیعی) در ذهن مردم روزگار است که هزاران سال سینه به سینه باز گفته شده و در این رهگذر با انبوهی پیرایه درآمیخته تا به نوشته شدن در خدای‌نامه رسیده و هرآینه از هنایش (تاثير)باورها و پندارهای نویسندگان خدای‌نامه نیز دور نمانده اند!

🔸همچنین گفتیم که امروزه -با یارمندی دانش روز- بسیار از آن رویدادهای تاریخی که هسته نهادین داستان‌های شاهنامه اند بازشناخته می شوند! یکی از این رویدادها چیرگی هزارساله ساستار تازیان(ضحاک) بر سرزمین ما و شکنجه و کشتار و سوختار و تاراج گسترده یاوه‌باوران تازی آن روزگار است! در این پیرامون سخنها رفته و می رود!

🔹از سوی دیگر بازشناسی پیرایه‌ها ،که همانگونه که گفتیم از باورها و پندارها و آرمانها و آرزوها و رویاهای مردم روزگاران برآمده و ریخت یافته اند! خود ارزش و جایگاهی ویژه دارد و می‌تواند ما را به فرهنگ و دگرگونیهای آن در گذر روزگاران راه بَرَد که زمینه ساز بسیار دگرگونی‌های تاریخی بوده و خود می‌تواند آموزه‌ها داشته باشد!

🔸نخستین نکته پیرامونی که از داستان جمشید برداشتیم،
🔺گرایش پیشوایان هازمان(جامعه) در روزگار جمشید به خودکامگی و تاراج در نبود اهرمهای بازدارنده مردمی بود!

🔻سویه ای دیگر از باورهای مردم آن روزگار را در غاز انگاری «مرغ همسایه» می بینیم! این انگاره از بیتهای آغازین داستان «مِرداس» بر می آید:

یَکی مرد بود اندر آن روزگار،
ز دشت سُواران نیزه گزار؛
گرانمایه هم شاه و هم نیک‌مرد،
ز ترس جهاندار با بادِ سرد؛
که مِرداس نام گرانمایه بود،
به داد و دِهِش برترین پایه بود؛
مر او را ز دوشیدنی چارپای،
ز هر یک هَزار آمدندی به جای؛
همان گاو دوشا به فرمان‌بری،
همان تازی اسب و هیون مری!
بز و شیرور میش بُد همچنین،
به دوشندگان داده بد پاکدین!
به شیر آن کسی را که بودی نیاز،
بدان خواسته دست بردی فراز!

▫️این بیتها، بازتاب آرمانها و رویاهای مردم روزگار جمشید تا نویسندگان خدای‌نامه از یک فرمانروایی خوب (Good Government) است:

١- فرمانروا ی خوب جنگاور است(نیزه گزار)!
٢- فرمانروای خوب خداترس است!
٣- فرمانروای خوب نیکمرد است!
٤- فرمانروای خوب هزاران چارپای دوشیدنی (منابع ثروت) دارد!
٥- مردم به رایگان و هراندازه بخواهند، از چارپایان می دوشند!

🔸این رؤیا که فرمانروا، «بز» و «شیرورمیش» و «گاو دوشا» و «هیون مری(=شیرده)» فراوان دارد و به فرمان مردم می‌دهد!
همان باوری است که امروزه «#اقتصاد_منابع_محور» گفته می‌شود! رویگردانی هازمان(جامعه) از تلاش برای تولید ثروت و ارزش افزایی، سرانجامی دارد که در دانش اقتصاد امروز «#نفرین_منابع Resource Curse» خوانده است! مردمی که شیفته مایه‌خواری و مست درآمدهای سرشارِ برآمده از خام‌فروشی هستند، همیشه تاریخ تنها و تنها به «نفرین منابع» و فلاکت دست یافته اند!

🔹آیا انگاره «مِرداس» نه همان است که هزاران سال دیرتر در جامه‌یِ «رویای پرداخت روزانه پول نفت درِ خانه ها» و «آب وبرق رایگان» خود می‌نماید!!؟ مردمی با این آرمان، هزاران سال دیرتر در همان دشت سواران نیزه گزار (جنوب غرب فلات ایران) و پیرامون آن، گاو دوشای دیگری به نام #نفت می یابند و اقتصادشان را برآن استوار می‌سازند!
باز همین رویا، همیشه چشم هازمانی را به راه یک رهاننده می دارد و اندیشه خامِ
دستی که از غیب برون آید و کاری بکند!!

سخن دنباله دارد؛ همراه باشید!

نگارنده: #سیروس_حامی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🎶🍃🌸
#موسيقى_بيكلام

Experience

آهنگ تجربه از دانیل هوپ و لودویکو اناودی؛ پیانیست ایتالیایی فضای عجیبی دارد.
درگردیسی که از شروع  تا پایان موسیقی میشنویم گويى یك داستانُ روایت میکند، این داستان میتواند
يك زندگی باشد با تمام اوج و فرودش ، داستان یك عشق یا حتی یك رابطه معمولى.

شما اما گوش بدهيد و داستان خودتان را همراه موسیقی برای خود روایت کنید..‌.
در کمال تعجب خواهید دید که انگار این موسیقی به صورت کاملاً سفارشی برای داستان شما ساخته شده. به نظرم برای همین است آهنگساز ، اسمش را "تجربه" گذاشته، تجربه ای که به ازای یکان یکان شما منحصر بفرد خواهد بود.


Ludovico Einaudi, Daniel Hope,
I Virtuosi Italiani

و

آن روزهای خوش، کِی از راه خواهند رسید؟

شبتان آرام و رام 🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان: وحيد بيداريان

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٣شنبه ها : #شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

كجا مى‌روى زندانبان زیبا
با این كلید آغشته به خون؟

- مى‌روم آن را كه دوست مى‌دارم آزاد كنم
اگر هنوز فرصتى به جاى مانده باشد
آن را كه به بند كشیده‌ام
از سر مهر، ستمگرانه
در نهانى‌ترین هوسم
در شنیع‌ترین شكنجه‌ام
در دروغ‌هاى آینده
در بلاهت پیمان‌ها

مى‌خواهم رهایی‌اش بخشم
مى‌خواهم آزاد باشد
و حتی از یادم ببرد
و حتی برود
و حتی بازگردد و دیگر بار دوستم بدارد
یا دیگرى را دوست بدارد
اگر دیگرى را خوش داشت

و اگر تنها بمانم و او رفته
با خود نگه خواهم داشت
همیشه در گودى كف دستانم
تا پایان عمر
لطف پستان‌های الگو گرفته از عشقش را

شعر : #ژاک_پره‌ور
Jacques Prévert
4 February 1900 – 11 April 1977
شاعر و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی
برگردان: احمد شاملو

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
تنور دلتان گرم؛شادمانى، نان دلچسب امروزتان 🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 سه شنبه
🔹 ۲٤ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ٣٠ شعبان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٣ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. ‍ #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ۳ - «نفرین منابع» 🔹گفته آمد که داستانها(استوره‌ها)یِ شاهنامه، بازتاب رویدادهای تاریخی یا پدیده‌های زاستاری(طبیعی) در ذهن مردم روزگار است که هزاران سال سینه به سینه باز گفته شده…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک!
دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه

فراز ٤ – بهسازی از بالا

🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است:

سرِ نیکوی‌ها و دستِ بدی
در دانش و کوشش و بخردی
همه پاک در گردنِ پادشاست!
اُ زو ویژه پیدا شود کژّ و راست!
🔻🔺🔻
🔸باز آن که، به راستی این سراسرِ هازمان(جامعه) و باهَماد(جمعیت) است که فرمانروا را بر می‌کشد و می‌پرورد و نگاه می‌دارد یا فرو می‌پاشد!
در نبود ساختارهای مردمیِ کشورداری، راهبری، به یک‌کاسگی(تمرکز) و ویژه خواهی (انحصار) و تباهی(فساد) می‌گراید و سرانجام می‌پوسد و فرو می‌پاشد!

🔹بر بنیاد انگاشته (تلقی ذهنی) نیاکان که در شاهنامه و دیگر گفتارهای ایرانی(بویژه اوستا) بازتاب یافته، در روزگارِ (سیزده هزارساله‌ی) جمشید، این فرایند پیموده شد! #جمشید «شاه‌انگاشته»ای نشان داده شده که پیکار با بدی و راهبری روانها به سوی روشنی را یک تنه می‌پذیرد و می‌داود:

بدان را ز بد دست کوته کنم!
روان را سوی روشنی ره کنم!
🔺🔻🔺
🔸در آغاز این دوران، با چنین باوری، ، هازمان راهِ پیشرفت را می پوید، همه‌چیز از بالا سامان می‌یابد، فرمانروا، جایگاهِ «پادشاهی» و «موبدی (=اندیشمندی)» را همزمان از آن خود می سازد و نهادهای اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، زیر فرمان پادشاه سامان می یابند و استوار می شوند!

🔹این فرگرد، ناگزیر از پروردن #نوکیسگی و تازه به دوران رسیدگی است و ره به #فزون‌خواهی و #بهره کشی، می‌برد! آفرینش(خلاقیت)ها می‌پژمرد، ویژه خواهی(انحصار) و #تباهی(فساد) می‌گسترد، سرانجام شکوه پیشرفتهای آغازین، به بازایستی (رکود) می انجامد و مردمان روی می گردانند، مردمی که پادشاهی را جز به پشتوانه نیرویی فرا باهَماد(گروه،نژاد)، استوار نمی‌دانند و آن را نیز برآمده از فرِّ یزدان (پشتیبانی آسمان) می یابند، چنین می‌انگارند:

به جمشید بر تیره گون گشت روز،
همی کاست آن فرِّ گیتی‌فروز!
🔻🔺🔻
🔸و چون هازمان درگیر هرج و مرج و بی‌سامانی می‌شود، پس در پی نیروی فراباهَماد دیگر، به بیگانه روی می‌نهند و سر بر آستان «پادشاهی پر از هَول و اژدها پیکر» می‌سایند و آن را بر خویش چیره می‌سازند:

سواران ایران همه شاه جوی،
نهادند یَکسر به ضحاک روی!
به شاهی بر او آفرین خواندند،
وُرا شاهِ ایران‌زمین خواندند!

در فراز پسین سازوکار فراباهَمادِ برتخت نشستن را بر خواهیم رسید!
همراه باشید!

نگارنده: #سیروس_حامی

@ShahnamehToosi

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎧🎼🎵🎶🍃🌸
#شعر_خوب_بخوانيم

• غافلی ز کارم •

غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا
در سکوت شب‌ها، بی‌نصیب و تنها، به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه کردم
سرشک غم ز دیدگان روانه کردم
فراموشم مکن دگر، که همچو می در جوشم
مکن نظر، به ظاهر خاموشم
چه بی‌سامان، در این بلا به دست موج و طوفان
شدم رها، غمم ندارد پایان
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا

آوا و آهنگسازى: #حبیب‌الله_بدیعی
ترانه‌سرا: #سیمین_بهبهانی


سكوت شب بهاريتون دلچسب🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
اشتراك مضمون

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٤شنبه ها : #يك_برگ_کتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

همبستگیِ اجتماعی که امروزه لازمه‌ی هر نوع حیات ملی است و نبود آن یک جامعه را تا سرحد انقراض جلو می‌برد، مستلزم وجود یک اجاق فکری است که همه بر گرد آن جمع شوند؛ و این زمانی میسر می‌شود که مردم احساسِ مردم‌بودن بکنند؛ یعنی احساس بکنند که در قید نیستند.
فی‌المثل وقتی کار می‌کنند، نه تنها برای آن باشد که مزدی بگیرند و ادامه‌ی معاش بدهند که این می‌شود مزدوری- بلکه هدف بالاتری نیز در آن جسته شود و آن این باور است که نتیجه‌ی کار عاید کشورش می‌گردد که باید آباد و سر بلند بماند و فردای فرزندانشان را اطمینان بخش سازد.
این فکر در سطح وسیع عموم باید جریان یابد که:
بکاشتند و بخوردیم و کاشتیم و خورند
چو بنگری همه برزیگران یکدگریم (سعدی)
 
از کتاب: ایران و تنهایی‌اش
 به قلم: دکتر #محمد‌علی_اسلامی‌ندوشن
فايل pdf كتاب در @sobhosher

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
هوايى كه تنفس ميكنيد پر از عطر مهربانى 🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 چهار شنبه
🔹 ۲٥ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ١ رمضان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٤ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. ‍ #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک! دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه فراز ٤ – بهسازی از بالا 🔹باور به #بایستگیِ_فرمانرواییِ_بى_چون (#حاکمیت_مطلقه) و باور به #بهسازیِ( اصلاحات) از #بالا دیرپاست! این بیتهای شاهنامه گواه است: سرِ نیکوی‌ها و دستِ بدی…
.
#سوزنی_به_خویشتن
‎از #جمشید تا #ضحاک
‎دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه

‎فراز ۵– سازوکار برتخت نشستن و فرمان راندن.
🔆«این گفتمان ارزشی نیست! تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!»
🔹نکاتی از چهار فراز پیشین:
🔺نگارنده بر این دیدگاه استوار است که در آغاز شاهنامه، «شاهان» استعاره‌ای از روزگارانند و هسته راستین و تاریخی هر بخش با انبوهی از «پیرایه» ها پوشیده شده! آن پیرایه ها خود برآیند و بازتاب باورها و انگاشته‌های سدها زادمان است که رویدادها را سینه به سینه بازگفته اند!
🔻بازتاب باورهای نیاکان در شاهنامه چنین است که برتخت نشستن، نیازی به ساز و کار و پشتیبانی مردمی ندارد! «شاه» برای به دست آوردن تاج ، نیازمند پشتیبانی آسمان (فره ایزدی/کیانی) است و در نبود این عامل، نیروی بیگانه و نیرنگ(توطئه!) پیش‌نیاز بر تخت نشستن است!
🔺تنها خویشکاریِ نیروهای مردمی، یافتن و آوردن و بر تخت نشاندن کسی است که پشتگرم به آسمان و یا نیروی بیگانه است!
‎از کیومرث فرّ شاهنشهی می‌تابد؛ هوشنگ به فرمان(فر+مان) یزدان و به فرِّ کَیی رنج کوتاه می کند؛ تهمورث دارای فرّه ای است که دیوان برای پردخت کردنش انجمن می شوند و جمشید هم در آغاز پادشاهی،
‎«منم» گفت: «با فرّهِ ایزدی؛
‎همم شهریاری و هم موبدی»
🔺نگارنده باز می‌گوید که این پیرایه‌ها را باید از رویداد‌های راستین که هسته مهادین داستان‌هاست بازشناخت! «پیرایه»ها، بازتاب باورهای مردمند! این باورها، گاه به فراخور سامانه‌های اقتصاد و تولید روزگار، «پیش‌برنده» است و گاهِ دگر می‌تواند «بازدارنده» باشد! ‎
همین «باور» مردمان است که ویژه‌خواهی و خودکامگی و نیز کار اهریمنی دانسته‌یِ گوشت‌خواری را مایه جداشدن فر یزدان و پایان روزگار جمشید باز می نماید! آنگاه چون این ویژه‌خواهی گسترده شد و «پدید آمد از هر سُوی خسروی!» ؛ در نبود پشتیبانی آسمان، پشتیبانی جهانجوی بیگانه‌ای را می‌جویند که «گاو دوشا» به فرمان‌بری دارد و با «هیونِ مَری» دوشندگانِ نیازمندِ شیر را بی‌نیاز می‌سازد! هرچند «دلیر و سبکسار و ناباک بود!» ولی «پر از هول، شاه اَژدهاپیکر» و بزرگیش پدیدار بود :
‎شب و روز بودی دو بهره به زین
‎ز راهِ بزرگی، نه از راهِ کین

🔺آنگاه که کار از کار می‌گذرد و آرزوها
‎ به سراب می‌رسد و از شوره‌زار «شاه بیگانهٔ پر از هول و اژدهاپیکر» جز خس نمی‌روید و روشن می‌شود که تنها «گاو دوشا و هیونِ مَری» در میان نیست، که دارایی و همسر و فرزند و آبرو و هستی مردم آسان‌جوی نیز به یغمای تازیان می‌رود،
🔻آنگاه پیرایه‌ای دیگر بر آن هستهٔ تاریخی می‌بندند تا آتش درون را با آب «حرامزاده » و «پدرکُش» وانمودن «شاهِ پر از هول» فرو بنشانند!
🔸ولی راستینه(واقعیت)ِ فرمانرواییِ «خودکامه» که با فریبِ «بز و شیرورمیش و گاو دوشا» به فرمانروایی رسیده، در شتاب بهره بردن هرچه بیشتر و هرچه زودتر، خود به «خوردن سیری ناپذیر» روی می آورد! و دست پشتیبانانش را نیز در «خوردن و بردن» باز می گذارد:
به سر برنِهاد افسرِ تازیان؛
بر ایشان ببخشید سود و زیان!!

🔹یادمان باشد که در شاهنامه «بخشیدن = تقسیم کردن!»!

این «سود و زیان» که شاهِ تازیان میان دور و بری‌ها بخش می‌کند!؟ جز هریک را تکه‌ای از دارایی مردم نیست!؟ و تاراج پرشتاب!
آنگاه .... پیرایه های دیگر:
🔹مردمی که می پنداشتند به پشتوانهٔ «گاو دوشا و بز و شیرورمیش و هَیونِ مَریِ» شاه بیگانه، بی نیاز و آسوده خواهند زیست، اکنون «ابلیس» (نماینده‌ی شیادان روزگار) را در «خورشخانهٔ پادشا» می یابند که فرمان شاه را با بهره‌گیری از گرایش او به «خوردن» ، در دست دارد و با «پروردن پادشا به خون» او را به سنگدلی می رساند:
به خونش بپرورد بر سان شیر؛
بدان تا کند پادشا را دِلیر!
🔸هرآینه، این چاچولبازان (نيرنگبازان)خود نیز از «خورشخانه» بیشترین بهره را می برند! و با چاپلوسی بالاترین خواستشان را بوسه‌زدن بر شانه‌ی شاه وانمود می‌سازند:
مرا دل سراسر پر از مهر توست!
همه توشه‌ی جانم از چهر توست!
یکی حاجتستم به پیروزشاه،
اُ گرچی مرا نیست این پایگاه،
که فرمان دهد تا سرِ کِتفِ اوی،
ببوسم، بمالم بر او چشم و روی!!

🔹هم اینان، بر هست‌ونیست مردم چنگ می‌اندازند و گرایش به مردم‌کُشی و زهرِچشم‌گیری ضحاک را نیز با سفارش به برخی(قربانی) کردن جوانان، در راه فرونشاندنِ خروشِ آتشفشانها. آرام می‌سازند:
جز از مغز مردم مده شان خوَرِش؛
مگر خود بمیرند از این پرورش!

🔸به هرروی، مردم ایران، ققنوس‌وار زندگی دوباره می‌آغازند و سرانجام با دلیری خردمندانه بی شتاب و بادرنگ، روز سیاه چیرگی ضحاک را به سر می‌آورند! راز این رهایی را در زنجیره گفتار دیگری در این درگاه زیر سرنام «راز رهایی نیاکان از ساستار ضحاک» پی می‌گیریم.
همراه باشید.
نگارنده: #سیروس_حامی
یاری‌نامه: جامعه‌شناسی خودکامگی - علی رضاقلی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم 🎧🎼🎵🎶🌸🍃
#موسيقى_بيكلام

در هیاهوی زندگی
گاهی باید چشمها را بست
و به یک موسیقی دلنواز گوش داد

آواز پرنده ها
اثری شنیدنی از
استاد #حسین_علیزاده

شبتان شاد🥰🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٥شنبه ها : #مناجات

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

برآرد تهی دستهای نیاز
ز رحمت نگردد تهیدست باز
مپندار از آن در که هرگز نبست
که نومید گردد بر آورده دست
قضا خلعتی نامدارش دهد
قدر میوه در آستینش نهد
همه طاعت آرند و مسکین نیاز
بیا تا به درگاه مسکین نواز
چو شاخ برهنه برآریم دست
که بی برگ از این بیش نتوان نشست
#سعدى
سده هفت
#بوستان باب دهم

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
✋🏼
درود و ادب و ارادت🥰
اميد روشنايى بخش خانه دلتان🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

🔹 پنجشنبه
🔹 ۲٦ فروردین ۱۴۰۰ ش
🔹 ٢ رمضان ۱۴۴۲ ق
🔹 ۱٥ آوریل ۲۰۲۱م

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن ‎از #جمشید تا #ضحاک ‎دیدگاهی دیگر گون به #شاهنامه ‎فراز ۵– سازوکار برتخت نشستن و فرمان راندن. 🔆«این گفتمان ارزشی نیست! تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!» 🔹نکاتی از چهار فراز پیشین: 🔺نگارنده بر این دیدگاه استوار است که در آغاز شاهنامه،…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک
(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه)

فراز ٦ – بر گاه ماندن از راه خورشخانه!
🔆«این گفتمان به دور از ارزشها، تنها برداشتی واکاوانه از تاریخ است!»

🔹دیدیم که به گواه شاهنامه، فزونخواهی و ویژه‌خواری دسته‌ای از پیشوایان و اندیشورزان سرزمین آریا، که مایه گسستن مردمان از ایشان و «جنگ و جوش» سرتاسری شد، زمینه‌ساز چیرگی تازیان بر سرزمین اهورا بود!
🔸درپی این رویداد، دسته‌ای دیگر از ایرانیان به امید این که با یاری «شاه پُر از هول»ِ بیگانه، آشوب را به سامان برند، و نیز به سودای بهره بردن از «گاوِ دوشا» و گنج بی رنج، سر بر آستان #ساستارِ ( #فرمانروايى) بیگانه ساییدند و به راهی لغزیدند که هزار سال ستم و کشتار و سوختار و تاراج را در پی داشت!
🔹ساده اندیشی است اگر باور کنیم که هزار سال چیرگیِ ساستارِ بیگانه، بی همراهی و همدستی گسترده «نیروهای خودی» شدنی بود! به گفته فردوسی، لشکر ضحاک، آمیزه‌ای بود از اِیران و از تازیان!

مَر آن اژدهافش بیامد چو باد،
بدایران زمین تاج بر سر نهاد!
از اِیران و از تازیان لشکری،
گزین کرد گردان هر کشوری!
🔺🔻🔺
🔸«ساستار» بیگانه، با همدستی «کارگزار»ِ خودی است که دستِ بدی به چپاول دارایی و زنان(و پسران) می‌یازد! چنین ساستاری، مردم را ترسان و لرزان بر جان خویش و نیز باورمند به ناگزیریِ سرنوشت و تن‌درداده به «کردار چرخ بلند» می‌خواهد و می‌پرورد! پس بازار یاوه(خرافه/جادو) گرم می‌شود!

نِهان گشت کَردارِ فرزانگان؛
پراگنده شد کامِ دیوانگان.
هنر خوار شد، جادُوی اَرجمند؛
نِهان راستی؛ آشکارا گُزند.
شده بر بدی دستِ دیوان دراز؛
به نیکی نبودی سَخُن، جز به راز!
🔻🔺🔻
🔹همیشۀ تاریخ، دیوان و دیوانگان بوده اند که ساستار را نیرو می فزودند! دیوانگان، سوارانی بودند که «شاه اژدهاپیکر» را بر جان و دارایی و آبروی هم میهنان چیره ساختند و به پاداش، زینهارِ ساستار یافتند، تا هم میهنان را تاراج و خود برای بهره‌مندی بیشتر از خوان یغما، راستی را به نهان رانند و گزند را پیش چشمان آورند! ساستار و یغماگران در یک چرخه استوار، این به آن و آن به این یاری می رساندند! این سازوکار و این چرخه، همیشگی بوده است!

🔸دقیقی توسی در غزلی سازوکار نگهداری تاج و گاه را بازمی نماید و این باور را باز می‌گوید که این شکار (مُلکت= قدرت= پادشاهی) را باید به زور گرفت و به زر نگاه داشت!

که مُلکَت شکاری‌ست کِ‌او را نگیرد،
عقاب پرنده نه شیر ژیانی؛
دو چیز است کِ‌او را به بند اندر آرد،
یکی تیغ هندی، دگر زرِّ کانی؛
به شمشیر باید گرفتن مر او را،
به دینار بستنش پای‌ ار توانی
🔺🔻🔺
🔹آرزو و خواستِ سیری ناپذیر دیوانِ نگاهبانِ تختِ ساستار جز به باز بودن دستشان بر خوان گسترده یغما پاسخ گفته نمی‌شد! و ساستار را جز به یاری دیوان پایداری نیست. چرخه‌ای ناگزیر و بی‌گریز!
یغماگران «کلید خورشخانه پادشا» را از «دستور فرمانروا» میستانند و می‌خورانند و می‌خورند!

چو بشنید ضحاک بنواختش،
ز بهر خورش جایگه ساختش؛
کلید خورشخانۀ پادشا،
بدو داد دستور فرمانروا!
🔻🔺🔻
🔸در سامانه‌ی «خوراندن و خوردن» ، نیکخواهانی چون ارمایل و گرمایل نیز راهی جز از «خورشخانۀ پادشا» پیش رو نمی بینند! پس:

برفتند و خوالیگری ساختند،
خورش خود بی اندازه بشناختند،
خورشخانۀ پادشاهِ جهان،
گرفت این دو بیدار خرّم، نِهان!
🔺🔻🔺
🔹ستم ساستار را پایان نبود! مگر چاره‌گر از خورشخانه برون آید!! فریدون نه در خورشخانه که در میدان تولید و بهره‌وری (گاو برمایه) پرورش می‌یابد و ساستار را به زیر می‌کشد!

با زنجیرۀ «راز رهایی نیاکان از ساستار ضحاک» همراه باشید!

یاری‌نامه: جامعه‌شناسی خودکامگی - علی رضاقلی
نگارنده: #سیروس_حامی

@ShahnamehToosi
@sobhosher