صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
‍ ‍ #معرفى_كتاب 📚

📝 #عبدالله_مستوفی (۱۲۵۷ - ۱۳۲۹) از خاندان قاجار بود که به‌عنوان مستوفی فعالیت می‌کرد. مستوفی‌ها در تمام دوران قاجار، عهده‌دار كارهای دفتری پادشاهان قاجار بوده‌اند و در متن حكومت قاجار، حضور پررنگی داشته‌اند.
وى در دوران بازنشستگى، به تدوين خاطرات خود پرداخت و كتابى در سه جلد باعنوان « #شرح_زندگانى_من» يا «تاريخ اجتماعى و ادارى دوره­ قاجار» نوشت كه بی‌شک، يكى از منابع مهم تاريخ ايران در دوره­ قاجار محسوب می‌شود.

🔻این کتاب در حقیقت يكی از بهترين نمونه‌های زندگی‌نامه‌نويسی در ايران است. گرچه عبدالله مستوفی در سال‌­های اول تشكيل حكومت قاجار هنوز به دنيا نيامده بود و در دوران سلطنت ناصرالدين شاه به دنيا آمد، ولی سال‌های ابتدایی تشكيل حكومت قاجار، به قدرت رسيدن آقامحمد‌خان قاجار، فتحعلی شاه، قرارداد تركمانچای و ... را، به طور کامل شرح ‌داده است. نويسنده با موشكافی و تیزبینی، تمام زندگی مردم عادی #دوران_قاجار و به‌ویژه سال­های پايانی قرن سيزدهم را شرح داده است.

🔺معماری آن­‌روز خانه‌های تهران، وضعيت رعيت‌ها و روستاهای ييلاقی اطراف تهران، دوره‌گردها، يهودی‌ها، چگونگی به‌­وجود آمدن تعزيه و شرح كامل مراسم عزاداری برای ائمه، جشن‌های ملی همچون #نوروز، آداب مهمانی دادن و بسياری از ضرب‌المثل‌هایی را كه ما امروزه به­‌كار می‌بريم، با مصداق و ريشه­ تاريخی آنها را شرح داده ­است.
🌸روزهاى آينده برش هايى از اين كتاب را در @sobhosher به اشتراك ميگذارم; اما دوستان علاقمند به مطالعه بيشتر ميتوانند
🔎pdf كتاب ارزشمند شرح زندگانی من (سه جلد) را
با تعداد صفحات: 981
از كانال دريافت كنند.👇🏻👇🏻👇🏻


@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸
٢
🌸حال و هواى #نوروز در شهر

🔸از اوایل اسفند، در بازارها، مخصوصا دکان‌های پارچه‌فروشی و کفش و کلاهدوزی ازدحام می‌شد. هرکس به قدر توانایی خود به فکر لباس عید برای افراد خانواده خود بود. خیاط‌ها منتهی تا نیمه اسفند کار تازه قبول می‌کردند.
🔹از بیستم اسفند به بعد پاره‌ای از دکان‌دارها که سروکار مستقیم با عید داشتند، دکان‌های خود را تزیین می‌کردند.

🔸بقال‌ها طبق‌های معلق از سنجد ساخته و دسته‌های شمع پیهی که با جوهر سبز و قرمز روی آنها را نقش و نگار انداخته بودند، به سر تا سر پیشانی دکان خود می‌آویختند. 🔺کپه‌های فرسوده سال قبل را نو و سرطاس‌های برنجی پشت آنها را براق و از انواع حبوبات مملو می‌کردند و در فاصله هر کپه، کاغذ سبز و آبی و زرد و سفید لوله کرده می‌گذاشتند. روی خیک‌های روغن که نصف جلد آن را پاره و روغن آن را نمایان کرده بودند، نقش و نگار بی‌رنگ انداخته، در بعضی گوشه‌های آن زرورق می‌چسباندند.
🔺از قالب‌های صابون زرورق زده، هرم کوچکی ساخته و روی آن دسته گل مصنوعی کاغذی نصب می‌نمودند.»

ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸٣
🔹آذین‌بندی آجیل‌فروشی‌ها و قنادی‌ها

#مستوفی سپس به توصیف مغازه‌های شهر و آذین‌بندی آنها می‌پردازد: « #آجیل‌فروشی‌ها با طبق‌های علق بزرگ و کوچک از فندق و بادام و پسته و تخمه هندوانه و تخمه کدو، پیشانی و با مخروطی‌هایی که از انواع آجیل به هم چسبیده ساخته بودند، جلو دکان‌ را زینت می‌دادند. میوه‌فروشی‌ها گذشته از آرایش دکان با میوه‌های الوان، پیاز نرگس و سنبل در گلدان‌های شیشه‌ای سبز کرده، همچو انگاره می‌گرفتند که در حدود شب عید گل‌های اولیه آنها به بار آید... 🔸#سبزی‌فروشی‌ها حاجتی به تزیین خارجی نداشتند، همین‌قدر که سبزی‌های خود را مرتب می‌چیدند و از پیازچه و ترب سفید که ریشه آنها را بیرون می‌گذاشتند، گل‌های سفیدی احداث می‌کردند، دکان آنها مزین می‌شد.»

🔻وی ادامه می‌دهد: «مفصل‌تر از همه، آذین‌بندی دکان‌های #قنادی بود زیرا سروکار این دکان‌ها با عید نوروز بیشتر از سایرین است. در جلو دکان، دو اصله تیر سر و ته یکی که روی آن را با کاغذ الوان نقش و نگار انداخته بودند، به دو جرز طرفین دکان تکیه داده سر آنها را به هم نزدیک و جناقی در جبهه دکان احداث می‌کردند. بعد از کله قند که در ته آن نارنج و بعد از آن شیشه میمندی آب لیمو و آخر همه شیشه گلاب که به آنها زرورق زده بودند، رشته‌هایی ترتیب می‌دادند و آنها را، تنگ درز، به این جناقی می‌آویختند. سپر و شمشیری از نبات می‌ریختند و دو طرف جناقی به جبه دکان نصب می‌کردند. در جلو دکان از گچ مخروط‌های سرزده‌ای می‌ساختند و دوره آنها را اقسام شیرینی می‌چیدند و روی سرزده مخروط، جارهای چند شاخه می‌گذاشتند. پرده‌های نقاشی #جنگ_رستم_اسفندیار و #رستم_دیوسپید در بالای جبهه نصب بود. بالای این پرده‌های نقاشی به چوب‌بندی نزدیک سقف، چلچراغ‌هایی هم آویخته می‌شد و تزیینات را کامل می‌کرد.»
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸٤

#سفره_هفت_سين

🔹 «این سفره عید سفره خانوادگی بود. بزرگتر خانه می‌نشست، افراد خانواده به دور او جمع می‌شدند
🔸توپ تحویل که صدا می‌کرد، بین آنها تبریک و روبوسی رد و بدل می‌شد. بزرگترها به کوچکترها عیدی می‌دادند، شربت و شیرینی صرف می‌کردند، آقا و خانم و آقا کوچک‌ها و خانم کوچک‌ها به خدمتکارهای خانه عیدی می‌دادند.
🔻سفره عید جمع می‌شد و بساط پذیرایی دید و بازدید گسترده می‌گشت. در تالار یا اتاق آبرومند خانه، مجموعه‌های شیرینی که هریك ٦ رنگ شیرینی در بشقاب‌های لب تخت بلور یا چینی مثل هرم چیده شده بود، می‌گذاشتند. گلدان‌های نرکس و سنبل و جام‌های پر از بنفشه و ظرف‌های سبزه، در طاقچه‌ها، لای اسباب چراغ خودنمایی می‌کرد.»
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸٥

🔸خوردن #رشته_پلو و گرفتن سر رشته کارها به دست

🔹بنابر مکتوبات #مستوفی_قاجار: «در شب و روز عید خانم هر خانواده فاخرترین غذاها را برای اهل خانه خود تدارک می‌کرد. کمتر خانه‌ای بود که در این دو روزه تحویل و عید حتی شب قبل از عید دیگ #پلو_ماهی و #رشته و #مرغ پلوش به بار نباشد.
🔸رشته پلو را در روز #اول سال می‌خوردند که سر رشته کارها به دستشان بیاید. 🔺خانواده‌‌های توانا برای حول و حوش و همسایه خود و فقرای آبرودار، برنج و روغن عید می‌فرستادند و زکات جشن‌های خود را به این طریق می‌پرداختند.
🔻مردمان توانا مجلس عید خود را خیلی مجلل و باشکوه ترتیب می‌دادند، مجموعه‌ها و سینی‌های شیرینی دور اتاق چیده بود، روی میز گوشه اتاق گلدان‌های شیشه‌ای پنجاه شصت پیازی از نرگس و سنبل گذاشته بودند، از صبح تا عصر بساط چای و شربت راه بود، هرکس وارد می‌شد چای و شربت می‌دادند.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
📚برشهايى از كتاب #شرح_زندگانى_من
#نوروز در زمان قاجار 🌸٦

🔹مراسم دید و بازدید نوروزی
«همه به دیدن همدیگر می‌رفتند، حیثیت اجتماعی اشخاص تکلیف را معین کرده بود محترمین تا سه روز در خانه می‌نشستند و بعد از سه روز به بازدید می‌رفتند. برعکس اشخاص نسبتا پایین‌تر که در سه روز اول دیدن می‌کردند، بعد از آن برای دریافت بازدید، در خانه می‌نشستند و در هر حال تا روز سیزده دید و بازدید عید به موقع بود.

🔻اگر کسی برحسب تصادف به خانه‌ای وارد می‌شد که صاحب‌خانه حضور نداشت، حکماً قایم مقامی از طرف او نشسته و از واردین پذیرایی می‌کرد و وقتی صاحب‌خانه می‌آمد، گزارش می‌داد که بازدید آنها فراموش نشود. همه باید وارد مجلس شوند و شیرینی و شربت بخورند.»
🔸مستوفى ادامه می‌دهد: «مسافرت در گردش عید که دوره مشروطه وسیله فرار از تکلفات عید شده بود، در این‌وقت هیچ مرسوم نبود و مردم سعی می‌کردند که اگر سفری هم در پیش دارند، طوری ترتیب آن را بدهند که بعد از برگزار شدن ایام عید یا قبل از آن صورت گیرد.
🔺عذرخواهی از پذیرائی عید به بهانه خستگی از کارها که بعد از مشروطه معمول شده است، هیچ رسم نبود.
🔻گذاشتن کارت و فرستادن نامه و کارت تبریک را مردم بلد نبودند.
🔺همگی شخصا از هم دیدن می‌کردند و این کار را یکی از وظایف اجتماعی خود می‌دانستند و ترک آن را به هیچ بهانه و عنوانی جایز نمی‌شمردند.
🔻سیزده روز عید کلیه کارها و ادارات دولتی تعطیل بود.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروزدرشاهنامه 🌸
🌸
بهر نخست

🌞در آفرينش آفتاب

ز یاقوت سرخست چرخ کبود
نه از آب و گرد و نه از باد و دود
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به #نوروز باغ
روان اندرو گوهر دلفروز
کزو روشنایی گرفتست روز

🔹در داستان فرود سیاوش:

همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو #نوروز باد

🔸داستان بیژن و منیژه:

که خسرو بهر کار پیروز باد
همه روزگارش چو #نوروز باد
...
نداند کسی راه و سامان اوی
نه پیدا بود درد و درمان اوی
پس آنگه بگفت ار ز من بشنوی
به شعر آری از دفتر پهلوی

که پیروزگر شاه پیروز باد
همه روزگارانش #نوروز باد
بدین شاه #‌نوروز فرخنده باد
دل بدسگالان او کنده باد

🔻داستان رستم و اسفندیار:

همه دشمنان از تو پر بیم باد
دل بدسگالان به دو نیم باد
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو #نوروز باد
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان #نوروز و کاخ سده


🔺پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود.

مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نو کند نام اسفندیار
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و استا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر #نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسپی
بماند کیی دین گشتاسپی
مهان را به مه دارد و که به که
بود دین فروزنده و روزبه

ادامه دارد ..
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروزدرشاهنامه 🌸
🌸
بهر دوم

🤴🏼پادشاهی #یزدگرد:
به دژخیم فرمود کو را ببر
کزین پس نبیند کلاه و کمر
بدو خانه زندان کن و بازگرد
نزیبد برو گاه و ننگ و نبرد
به ایوان همی بود خسته جگر
ندید اندران سال روی پدر
مگر مهر و #نوروز و #جشن_سده
که او پیش رفتی میان رده
🌸
🤴🏼پادشاهی #بهرام_گور:
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان #نوروز و #جشن_سده
همی مشک بر آتش افشاندند
به بهرام بر آفرین خواندند
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
بیامد سوی آذرآبادگان
خود و نامداران و آزادگان
پرستندگان پیش آذر شدند
همه موبدان دست بر سر شدند
پرستندگان را ببخشید چیز
وز آتشکده روی بنهاد تیز

🌸
🤴🏼پادشاهی #قباد:
نهاد اندر آن مرز آتشکده
بزرگی #بنوروز و #جشن_سده
مداین پی افگند جای کیان
پراگنده بسیار سود و زیان
از اهواز تا پارس یک شارستان
بکرد و برآورد بیمارستان
اران خواند آن شارستان را قباد
که تازی کنون نام حلوان نهاد
گشادند هر جای رودی ز آب
زمین شد پر از جای آرام و خواب
🌸
🤴🏼پادشاهی #کسری_نوشین_روان:
همان گر نبارد به #نوروز نم
ز خشکی شود دشت خرم دژم
مخواهید با ژاندران بوم و رست
که ابر بهاران به باران نشست
نباید که آن بوم ویران بود
که در سایهٔ شاه ایران بود
چو ویران بود بوم در بر من
نتابد درو سایهٔ فر من
بزرگان که شاهان پیشین بدند
ازین کار بر دیگر آیین بدند
بد و نیک با کارداران بُدی
جهان پیش اسب‌سواران بُدی
پدید آید از گفت یک تن دروغ
ازان پس نگیرد بر ما فروغ
هر آنکس که او راه یزدان بجست
به آب خرد جان تیره بشست
ز یزدان وز ما بدان کس درود
که از داد و مهرش بود تار و پود
اگر دادگر باشدی شهریار
بماند به گیتی بسی پایدار

ادامه دارد ..🌸🌸
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروزدرشاهنامه 🌸
🌸
بهر سوم

🤴🏼 پادشاهی #هرمزد:
بیاورد زان پس صد و سی هزار
ز گنجی که بود از پدر یادگار
سه یک زان نخستین بدرویش داد
پرستندگان را درم بیش داد
سه یک دیگر از بهر آتشکده
همان بهر #نوروز و #جشن_سده
فرستاد تا هیربد را دهند
که در پیش آتشکده برنهند
سیم بهره جایی که ویران بود
رباطی که اندر بیابان بود

🤴🏼پادشاهی #خسروپرویز:
من از تخمهٔ نامور آرشم
چو جنگ آورم آتش سرکشم
به ایران بران رای بُد ساوه‌شاه
که نه تخت ماند نه مهر وکلاه
کند با زمین راست آتشکده
نه #نوروز ماند نه #جشن_سده
همه بنده گشتند ایرانیان
برین بوم تا من ببستم میان
اگر با تو یک پشه کین آورد
ز تختت به روی زمین آورد
ابا فر و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
بدان باغ رفتی به #نوروز شاه
#دو هفته به بودی بدان جشنگاه
همه جامه را باربد #سبز کرد
همان به #ربط و #رود ننگ و نبرد
بشد تابجایی که خسرو شدی
بهاران نشستن گهی نو شدی
ز ایوان بیامد بدان جشنگاه
بیاراست پیروزگر جای شاه
بیامد پری چهرهٔ میگسار
یکی جام بر کف بر شهریار
از ایوان خسرو کنون داستان
بگویم که پیش آمد از راستان
جهان بر کهان و مهان بگذرد
خردمند مردم چرا غم خورد
بسی مهتر و کهتر از من گذشت
نخواهم من از خواب بیدار گشت
همی ‌کرد هرکس به ایوان نگاه
به #نوروز رفتی بدان جایگاه
به #نوروز چون برنشستی به تخت
به نزدیک او #موبد نیک بخت
فروتر ز موبد #مهان را بدی
#بزرگان و روزی دهان را بدی
به زیر مهان جای #بازاریان
#بیاراستندی همه کاریان
فرومایه‌تر جای #درویش بود
کجا خوردش ازکوشش خویش بود
فروتر #بریده بسی دست و پای
بسی کشته افگنده در زیرجای
ز ایوان ازان پس خروشد آمدی
کز آوازها دل به جوش آمدی
که ای #زیردستان شاه جهان
مباشید تیره دل و بدگمان
هر آنکس که او سوی بالا نگاه
کند گردد اندیشه او تباه
ز تخت کیان دورتر بنگرید
هر آنکس که #کهتر بود بشمرید
وزان پس تن کشتگان را به راه
کزان بگذری کرد باید نگاه
وزان پس #گنهگار و گر #بیگناه
نماندی کسی نیز #دربند شاه
به #ارزانیان جامه‌ها داد نیز
ز دیبا و دینار و هرگونه چیز
هرآنکس که #درویش بودی به شهر
که او را نبودی ز #نوروز بهر
به درگاه ایوانش بنشاندند
در مهای گنجی بر افشاندند

ادامه دارد ..🌸🌸

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروزدرشاهنامه 🌸
بهر پايانى🌸

🤴🏼پادشاهی شیرویه:
چو دیهیم ما بیست وشش ساله گشت
ز هر گوهری گنجها ماله گشت
درم را یکی میخ نو ساختم
سوی شادی و مهتری آختم
بدان سال تا باژ جستم شمار
چوشد باژ دینار بر صد هزار
پراگنده افگند پند او سی
همه چرم پند او سی پارسی
بهر به دره‌ای در ده و دو هزار
پراگنده دینار بد شاهوار
جز از باژ و دینار هندوستان
جز از کشور روم و جا دوستان
جز از باژ وز ساو هر کشوری
ز هر نامداری و هر مهتری
جز از رسم و آیین #نوروز و مهر
از اسپان وز بندهٔ خوب چهر
جز از جوشن و خود و گوپال و تیغ
ز ما این نبودی کسی را دریغ
جز از مشک و کافور و خز و سمور
سیاه و سپید و ز کیمال بور
هران کس که ما را بدی زیردست
چنین باژها بر هیونان مست
همی‌تاختند به درگاه ما
نپیچید گردن کس از راه ما
ز هر در فراوان کشیدیم رنج
بدان تا بیا گند زین گونه گنج
🌸
روان تو را دادگر یار باد
سر بد سگالان نگونسار باد
به یزدان و نام تو ای شهریار
به #نوروز و مهر و بخرم بهار
که گر دست من زین سپس نیز رود
بساید مبادا به من بر درود

🤴🏼پادشاهی یزدگرد:
چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار
گذر یافتندی به اروند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود
هم آتش به مردی به آتشکده
شدی تیره #نوروز و #جشن_سده
بیاید یکی موبدی با گروه
ز گاه شمیران و از را به کوه
به دیدار پیران و فرهنگیان
بزرگان که باشند زان انجمن
همانا بران راغ و کوه بلند
ز ترک و ز تازی نیاید گزند
بیارد نبشته بخواند به بانگ
به یک روی بر نام یزدان پاک
کزویست امید وزو ترس و باک
دگر پیکرش افسر و چهر ما
زمین بارور گشته از مهر ما
به #نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
درود جهان بر کم آزار مرد
کسی کو ز دیهیم ما یاد کرد

🤴🏼پادشاهى هرمزد:
بیاورد زان پس صد و سی هزار
ز گنجی که بود از پدر یادگار
سه یک زان نخستین بدرویش داد
پرستندگان را درم بیش داد
سه یک دیگر از بهر آتشکده
همان بهر #نوروز و #جشن_سده
فرستاد تا هیربد را دهند
که در پیش آتشکده برنهند
سیم بهره جایی که ویران بود
رباطی که اندر بیابان بود
کند یکسر آباد جوینده مرد
نباشد به راه اندرون بیم و درد
ببخشید پس چار ساله خراج
به درویش و آن را که بد تخت عاج


🌸🌸

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروز و #مراسم_متداول_ملی

🍀🌸در روز اول و روز #ششم نوروز، مراسم متداول ملی اجرا می‌شد.

🌊 در روز اول مردم صبح بسیار زود برخاسته، به کنار نهرها و قنات‌ها رفته؛ شست و شو می‌کردند و به یکدیگر آب می‌پاشیدند و شیرینی تعارف می‌کردند.

🔹صبح پیش از آن که کلامی‌ ادا کنند؛ #شکر می‌خورند یا سه مرتبه عسل می‌لیسیدند و برای حفظ بدن از ناخوشی‌ها و بدبختی‌ها ، روغن به تن می‌مالیدند و خود را با سه قطعه موم ، دود می‌دادند.

🔸در این روز سکه نو ضرب نموده و آتشکده‌ها را پاک و طاهر می‌کردند.

🔺ازرسوم دیگر این زمان چنان که گفته شد ، ریختن آب بر یکدیگر،در صبح نوروز بوده است . این رسم در دوره اسلامی ‌به صورت 《 #گلاب پاشیدن》 باقی ماند.

🔹از رسوم متداول این زمان هدیه دادن 《 #شکر 》است. این رسم را گر چه ابوریحان بسیار قدیمی می‌داند ، ولی شایدسابقه آن از زمان ساسانیان تجاوز ننماید. این رسم در مهرگان نیز معمول بوده است.

💢از رسوم عمومی‌ نوروز در آن عهد، برافروختن آتش در شب نوروز بود و این رسم بعدها در زمان عباسیان در بین النهرین رواج داشت.
🔥اما دلیل افروختن آتش در شب نوروز واضح است که به علت احترام عنصر آتش در نزد ایرانیان قدیم بود. برخی چون #ابوریحان نیز گفته اند که افروختن آتش در این شب تصفیه جو و از میان بردن عفونات مولد از فساد هواست.
🔺اولین کسی که این رسم را بنیاد نهاد شاید 《هرمز دلیر 》پسر شاپور پسر اردشیر بابکان باشد.

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#نوروز در ايران باستان

🌸پنج روز اول فروردین ، جشن نوروز ، جنبه همگانی داشته و عموم مردم به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می‌گذرانیده‌اند؛ از این رو آن را :
▫️#نوروز_عامه
▫️یا نوروز کوچک
▫️ یا نوروز صغیر نامیده‌اند.

🔵 #نوروز_بزرگ،《خردادروز》  نام ششمین روز فروردین ماه درگاه‌شماری اوستایی  بوده‌است. 
این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت ، ارزش و تقدس خاصی بهره مند بوده‌است .

🗓بسیاری از حوادث مهم در چنین روزی واقع شده‌است.  وقایع بسیاری به 《خردادروز》 نسبت داده شده‌است از جمله:

💫زاده شدن #حضرت_زرتشت و همچنین به پیامبری برگزیده شدن ایشان
🔱به وقوع پیوستن رستاخیز 

💫روز تولد #سیاوش ،در تقویم‌های (سغدى)و (خوارزمی) 
🔺 بنا بر اساطیر زرتشتی خردادروز، روزی است که کین سیاوش گرفته می‌شود.

🔸روز نیایش و سپاس از《 رپیتون》 

🔻#ایزد_رپیتون (سرورِ #تابستان) است. بنابر عقاید زرتشتی ، رپیتون در آغاز زمستان راهی دنیای زیرزمینی می‌شود.

🔺وظیفهٔ او نبرد با دیو سرما و یاری رساندن به چشمه‌های آب زیرزمینی است تا ریشهٔ گیاهان را گرم نگاه دارند که ریشه‌ها در اثر سرمای شدید زمستان خشک نشوند. بازگشت هر ساله رپیتون در بهار نشانی از پیروزی نهایی خیر بر شر، گرما بر سرما و روشنی بر تاریکی است. ایزد رپیتون زمینهٔ شکوفایی در بهار را فراهم می‌سازد.

♦️به همین خاطر به مناسبت آمدن او بر روی زمین، نیایش‌های خاصی در کنار آیین‌های نوروزی اجرا می‌شود.
🌸
@sobhosher 🌸