صبح و شعر
654 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

😢این روزا گوزن رو سر نمی‌برن
می‌شکنن شاخشو میفرستن تو باغ

این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گله‌شونو میکوبن به طاق 

آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی می‌کنن

اونایی که چشمشون به قدرته
هم پیاله‌هاشو راضی می‌کنن

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر میزنه 

اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قیصر می‌زنه 

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر می‌کنه 

اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر می‌کنه؟

پای روضه‌ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه

دوره‌ای که عاقلاش زنجیرین
سوته‌دل شدن یه دیوونگیه 

این روزا دوره‌ی غیرت کشیه
کی می‌دونه قیصر این روزا کجاست؟

✍🏻: #روزبه_بمانى
🎤: # داریوش

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️


حرفی نمانده
که باتو
نگفته باشم
جز سکوت
که هر چه بگویم 
تمام نمی‌شود.

✍🏻: #نادر_پناه_زاه

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

ميان اين‌همه اى كاش!
تو،
اى كاش
زودتر دوستت داشتمى!

#mary : ✍🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است
که جز تو با دگرَم نیست ذوقِ گفت و شنید...

✍🏻: #منزوی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
#دکلمه_ها🎼🎵🎶🌧❄️🌨


قایقِ جامانده

ما در فاصلۀ «مادر» و «مرگ» زنده بوده‌ایم
در درنگی که به خورشید داده می‌شود
در سکوتی که همیشه بیش‌تر از ما می‌داند
در شباهت و دوریِ اندوه و ماه
ــ چیزی گُنگ، همیشه در ما به گذشته برمی‌گردد ــ
بهانه بوده‌ایم، که خاک در ما راه برود
چرا کسی به ما نگفته بود که ما راه‌رفتنِ خاک بوده‌ایم
و چشم‌ها و نگاه و حس‌هامان
عاریتی بوده؟

غمگین‌ترین پنجره در انسان می‌زیست
که بعد از آفریده‌شدن
آن را نادیده گرفتند
اگر گریه کنم، کودکی نامده از فردا را خواهم کُشت
به‌اجبار در سنگ می‌گریم
در آتش
که نیازمندِ گریه در خویشند، و نمی‌توانند

ما تمامِ فاصله‌ها را در دلتنگی‌مان زیسته‌ایم
و روزبه‌روز تاریکیِ چسبیده به سینه
به گلومان نزدیک‌تر می‌شود

چرا کسی به من نگفته بود که: پسر
تو تمامِ بعدازظهرهای کودکی‌ات را از سرما لرزیده‌ای
و چشم‌هایت برای خوش‌بختی بسیار سرد بوده‌اند
بسیار سرد
چرا دست از سرِ این قایقِ جامانده‌دردلم برنمی‌دارم
قایقی در ما زندانی شده
زندانی در زندانی
این را آن زمان که شش سالم بود
و از کودکان جدا شدم فهمیدم
با ساده‌ترین شکلِ ممکن
بادبادکی ساختم و بالای یک تپه بادش دادم
و در تمام آن لحظات، دلتنگیِ پُری
رعشه‌های عجیبی به تن و دست‌هایم انداخته بود
بالای بالا رفته بود
با گریه رهایش کردم
ــ فکر می‌کردم این کار را برای خدا می‌کنم ــ
و مدام مُشت بر آن تپه کوبیدم و گریستم
می‌دانستم. دیگر همه‌چیز را می‌دانستم

در تمامِ این سال‌ها
قایقم را از این شعر به آن شعر بُرده‌ام
و دلم باز نشده است
کوری دستِ کوری را گرفته
و از میانِ کلمه‌ها می‌گذرانَد
کلمه‌ها دست می‌سایند
و به گمانِ این‌که آنان مقدس‌اند
تکه‌تکه همه‌چیزشان را جدا می‌کنند
شعر
قایقی جامانده در دلِ ماست
که هنوز هم
بویِ دریا می‌دهد

✍🏻: #شهرام_شیدایی
🎤: #میلاد_جوزی

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعردیروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━


طومار عمر طی شد و غافل نشسته‌ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته‌ایم

بالین ز تیغ کرده و آسوده خفته‌ایم
بر موج تکیه کرده و غافل نشسته‌ایم

موج وحباب تاج و کمر از محیط یافت
ما همچنان به دامن ساحل نشسته‌ایم

مشکل روان شود به دوصد نیش خون ما
از بس میان مردم کاهل نشسته‌ایم

حیرت نگر که بر دم شمشیر آبدار
در انتظار جلوه قاتل نشسته‌ایم

از دیر و کعبه دیده امیدوار خویش
پوشیده، روز و شب به در دل نشسته‌ایم

غفلت به ما چه ظلم ازین بیشتر کند؟
در دور چشم مست تو عاقل نشسته‌ایم

نومید از کشاکش بحر کرم نه‌ایم
صائب اگر چه تا مژه در گل نشسته‌ایم


#صائب_تبریزی

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️
.
به غیرِ من که سراسیمه می‌روم ز پِی‌اش
که دیده است که جسم از قفای جان برود؟

✍🏻: #مخلص_کاشانی
سده ۱۲‌

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

.دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

✍🏻: #حافظ
طراحی: محمدرحیم نواز

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتار استاد #فریدون_جنیدی دربارۀ چهارشنبه‌ سوری
و پنجهٔ پایان سال
#بنیاد_نیشابور
https://t.me/bonyad_neyshaboor
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔥شب چهارشنبه سوری🔥

شب چهارشنبه سوری میپرن از روی الو
عمه خانوم ز عقب خال قزی خانوم ز جلو

این یکی بچه بغل کرده و دو دو میزنه
تنه آ با دل پر بر خاله رو رو میزنه

زردی روی من ز تو سرخی تو بود ز من
زردی روی من ز تو سرخی تو بود ز من

مشت مش حسن چرخ میزنه دور حیاط رو آتیشا
دور او اهل و عیال اهل و عیال، قومو خویشا

تو حیاط فسقلی از این همه برو بیا
خوب تماشا بکنید چه محشری گشته بپا

زردی روی من ز تو سرخی تو بود ز من
زردی روی من ز تو سرخی تو بود ز من
و…


🔥 ترانه‌های قدیمی چهارشنبه سوری در سال ۱۳۴۰
با صدای: بانو #هما و استاد #ناصر_مسعودی
چهارشنبه سوری خجسته🔥

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
ممنوعیت آتش 🔥شب نوروز
(چهارشنبه سوری) 🔥
توسط خلفای بنی عباس

آیین نوروز چنان بود که در شامگاه آخرین روز سال آتش نوروز به پا می‌کردند و بامدادان روز بعد با آب‌پاشی به پیشواز نوروز می رفتند:
شاعر عرب گوید:

ولمّا أتَى النَوروزُ يا غايةَ المُنى
وأنت على الإعراض والهَجر والصَدِّ

بعثتُ بنار الشوقِ ليلاً إلى الحَشَى
فنورزتُ صُبحاً بالدمُوعِ علىِ الخَدِّ

ای نهایت آرزوهای من! آنگاه که نوروز درآمد
تو بر شیوۀ روگردانی و هجرت و منع بودی.

آتش شوق را شبانه در درون برافروختم
بامدادان با اشکِ بر گونه، به نوروز برآمدم.
(مقریزی، الخطط، 2/ 443)

ممنوعیت آتش شب نوروز در بغداد (سال ۲۸۲ -۲۸۴ هجری)
طبری در رخدادهای سال ۲۸۲ هجری می‌نویسد:
"فرمان نوروزی معتضدی: و در این سال [ 282 ق خلیفه المعتضد] مردمان [بغداد] را از کارهایی که در نوروز عجم انجام می‌دادند یعنی آب‌پاشی و افروختن آتش و مانند آن منع کرد".
(تاريخ الطبري - سنه اثنتين وثمانين ومائتين. ج ۱۰ ص ۳۹).
--------
بار دیگر طبری در رویدادهای سال ۲۸۴ قمری زمان معتضد بالله می‌گوید:
"روز چهارشنبه ... در بازارها و کویهای شهر بغداد جار زدند در نهیِ افروختن آتشِ شبِ نوروز و منع آب‌پاشیِ روز نوروز. و روز پنج‌شنبه نیز همین جار را زدند. و روز جمعه بر جانبِ شرقی مدینة السلام، بر درِ سعیدبن یسکین، رئیس پاسبانان، ندا دادند که امیرالمومنین برای مردم افروختن آتش و آب‌پاشی را آزاد کرده‌ است. عامه مردمان آتش بیفروختند و آب‌پاشی کردند چندان‌که بیرون از اندازه شد و آب بر پاسبانان پاشیدند."
(تاریخ طبری، ج ۱۰ ص ۵۳)


ممنوعیت آتش شب نوروز و آب‌پاشی در مصر قرن چهارم

ابن زولاق می‌گوید: در این سال یعنی سال 363 هحری، المعزُّ لدین الله [خلیفۀ مصر] افروختن آتش شبِ نوروز در کوچه‌ها و پاشیدن آب در روز نوروز را ممنوع کرد.

و نیز گفت: «در سال 364 هجری، در روز نوروز آب‌بازی نوروزی و آتش افروزی بسیار گشت و بازاریان چرخ می‌زدند؛ و فیل ساختند و با اسباب بازیهای خود به سوی قاهره بیرون آمدند. سه روز تمام بازی کردند و تزئینات و جواهرات را در بازارها به نمایش گذاشتند، سپس المعز لدین الله دستور داد که آشکارا جار زنند تا مردم آتش نیفروزند و آب نپاشند. گروهی را گرفتند و زندانی کردند؛ گروهی را گرفتند و بر پشتِ شتران [در شهر] گردانند.
(المقريزي، کتاب المواعظ والاعتبار بذكر الخطط والآثار، ج 2 ص 443).

✍🏻 #محمودفتوحی
📚: کانال کاروندپارسی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_هشتاد_هشتم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
✍🏻: #قدیس_ژروم
برگردان: بهروز صفرزاده

روزه آن نیست که این ماه به عنوان رژیم
مالک چاق شکم گنده‌ی ما می‌گیرد

✍🏻: #ابوالقاسم_حالت

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

ماریا!
پنجره‌ات را باز کن
و بگذار خورشید
گوشه‌های خانه‌ات را روشن کند.

ماریا!
به بیرون نگاه کن!
بی‌گمان زندگانی ما از برای آن نیست
که در حلقه‌ی تنگِ سایه و اندوه به بند اندر آید.

ماریا!
می‌بینی؟
زاده شدن، بالیدن و عشق‌ورزیدن
تنها نیک‌بختی آدمی را کفایت نمی‌کند.

✍🏻:: #ویکتور_خارا (Víctor Jara /
شیلی، ۱۹۷۳-۱۹۳۲ )
برگردان: محمدزرین‌بال

با امید بهاری شاد 💐🙏🏻

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹 زمستان
سلطان محمود در زمستانی سخت به طلخک گفت که: با این جامه‌ی یک لا در این سرما چه می‌کنی که من با این همه جامه می‌لرزم؟
طلخک گفت: ای پادشاه تو نیز مانند من کن تا نلرزی.
سلطان محمود گفت: مگر تو چه کرده‌ای؟
طلخک گفت: هرچه جامه داشتم همه را در بر کرده‌ام.

✍🏻: #عبید_زاکانی

@sobhosher