صبح و شعر
639 subscribers
2.11K photos
266 videos
324 files
3.16K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#شعرجهان

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

انزوا

آنقدر سنگباران شده‌ام
که دیگر از سنگ نمی‌ترسم
این سنگ‌ها از چاله‌ی من برجی بلند ساخته‌اند
بلند در میان درختان بلند
سپاس از شما ای معماران
پریشانی و اندوه را نای عبور از میان این سنگ‌ها نیست
اینجا آفتاب زودتر بر من طلوع می‌کند
و آخرین نورهای سرخوش خورشید
دیرتر غروب می‌کنند
گاهی از پنجره‌ی اتاقم
نسیم شمالی به درون پرواز می‌کند
کبوتری از دستان من دانه می‌چیند
صفحات ناتمام مرا نیز
دست‌ گندم‌گون الهه‌ی شعر،
این دست آرام آسمانی تمام خواهد کرد.


✍🏻: #آنا_آخماتووا
ترجمه: آزاده‌کامیار

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏—

@sobhosher
😉#پنجشنبه ها و #طنازى_ادبى

🔹ویکتور هوگو دست‌نویسِ رمانِ بی‌نوایان را به ناشرش سپرد و خود به سفر رفت.

بعد از مدتی در نامه‌ای به ناشر نوشت:

(یعنی از فروشِ کتابم چه خبر؟)

ناشر هم پاسخ داد: ❗️
یعنی عالی است.

✉️😄 و به این ترتیب کوتاه‌ترین نامه‌نگاریِ تاریخ شکل گرفت که در آن فقط یک نشانۀ سؤال و یک نشانۀ تعجب به‌ کار رفته‌است.

📚: کانال گزین‌ گویه‌ها

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دکلمه_ها 🎼🎶🎵🌧☃️

‍ به بوسه‌ها گفتم:
بهار می‌شود
و هر بوسه
پرستویی ست
که به آشیانه لب‌ها
باز خواهد گشت

بوسه‌ها اما ترسیدند
بوسه‌ها
به شعرها پناه بردند
و هر بوسه
پشت غزلی
پنهان شد

به دست‌ها گفتم:
بهار می‌شود
و دست‌ها
دوباره همدیگر را می‌گیرند

دست‌ها اما
سه نقطه از الفبا قرض گرفتند
دست‌ها
دشت‌ها شدند
و از آدمی گریختند

بوسه‌ها
عشق را آلودند
و دست‌ها
زندگی را

آدمی
جهان را بوسید و بیمارش کرد
آدمی
به زندگی دست زد و آن را کشت

از این پس
انسان
بی بوسه و بی دست
قدیسی ست
که جهان
دوستترش می‌دارد...

✍🏻: #عرفان_نظرآهاری
🎤: #ماهور

پیشکش به مهر فراخور #هشتم_مارس
گرامی #روز_جهانی_زن
برای روزی که کمترین سرود بوسه باشد🙏🏻💐
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

#مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
در ره عشقت ای صنم، شیفته بلا منم
چند مغایرت کنی با غمت آشنا منم

پرده به روی بسته‌ای، زلف به هم شکسته‌ای
از همه خلق رسته‌ای، از همگان جدامنم

شیر تویی، شکر تویی، شاخه تویی، ثمر تویی
شمس تویی، قمر تویی، ذره منم، هبا منم

نخل تویی، رطب تویی، لعبت نوش لب تویی
خواجهٔ با ادب تویی، عاشق بی نوا منم

کعبه تویی، صنم تویی، دیر تویی، حرم تویی
دلبر محترم تویی، عاشق بی نوا منم

من ز یم تو نیم نم، نی ز کم و ز بیش هم
چون به تو متصل شدم، بی حد انتها منم

شاهد شوخ دلربا، گفت به نزد من بیا
رسته ز کبر از ریا، مظهر کبریا منم

طاهره، خاک پای تو، مست می لقای تو
منتظر عطای تو، معترف خطا منم


✍🏻: #طاهره ملقب به #قرةالعین
#زرین‌تاج_قزوینی (فاطمه یا ام‌السلمه) مشهور به طاهره قُرةالعَین یا طاهره بَرَغانی
او علاوه بر مهارت درسرودن اشعار و نثر در نظریه پردازی سیاسی نیز از پیشتازان بوده‌است. طاهره طرفدار دین بابی، اولین زن ایرانی است که مسئله تساوی حقوق زن و مرد را در سال ۱۸۴۸ یعنی ۴ سال پس از ایمان او به باب و آئین بابی، مطرح نمود. عده‌ای او را برجسته‌ترینِ افراد در مسئله دفاع از حقوق زنان می‌دانند.
او در سال ۱۸۴۸ میلادی، از حقوق برابر زنان و مردان سخن می‌گوید. به همین دلیل محمود خان کلانتر تهران برای او زندانی در قلعه طبرسی که واقع شده در کاخ طبرسی بود ساخت و به مدت یک سال او را در حبس نگاه داشت.
کلانتر زندانبان از او خواست که اظهار ندامت بکند و سپس او را تهدید به مرگ نمود. طاهره می‌گوید: «می توانید به زودی، هر گاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلوی پیشرفت و مبارزهٔ زنان برای آزادی را که روزگارش بزودی خواهد رسید، نمی‌توانید بگیرید.»
با آگاهی و آمادگی کامل از قبول پیشنهادات امتناع کرده و سرانجام به فرمان ناصرالدین شاه قاجار و صدارت میرزا تقی خان امیرکبیر وقتی که ۳۶ سال داشت به قتل رسید. او را با روسری‌اش خفه کردند و در چاهی انداختند..

#هشتم_مارس #روز_جهانی_زن گرامی💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود
🔅 « #نسکافه» (Nescafé) از ترکیب دو واژۀ «نِستْله» (Nestlé) و «کافه» (café) ساخته شده‌است.
🔹ین‌گونه واژه‌ها را «#آمیزه» می‌نامند
و به فرایند ساخت آن‌ها، که یکی از شیوه‌های معمول واژه‌سازی است، «آمیزه‌سازی» می‌گویند.
چند نمونۀ دیگر:
توانیر: تولید و انتقال نیرو؛
خصولتی: خصوصی + دولتی؛
رزمایش: رزم + آزمایش؛
فجازی: فضای مجازی؛
مارموذ: مارمولک/ مار + موذی؛
نستعلیق: نسخ + تعلیق؛
ویرگولاستار: ویرگول + ویراستار😉.

✍🏻: ##سیدمحمد_بصام
۱۴‌۰‌۲/۱۲‌/۱۰‌
📚:متنوک

در واپسين روز هفته برای كشف راز واژگان همراه ما باشيد 💐

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ━•··‏​‏​​‏•✦❁☀️❁✦•‏​‏··•​​‏━

🌞 #طلوع در #شاهنامه

🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅
چو خورشید برچرخ لشکر کشید
شب تار شد از جهان ناپدید
#فردوسی

🎤: #مریم_رضوی
🎼: بداهه نوازی در چهارگاه #حمیدآقائی

@hamidaghaei

🔅🔅🔅🔅🔅🔆🔅🔅🔅🔅🔅

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━
https://t.me/sobhosher/11685

━•··‏​‏​​‏•✦❁📚❁✦•‏​‏··•​​‏━

مرا مرگ خوش‌تر به نام بلند
از این زیستن در هراس و گزند

#شاهنامه

پرسید دانا از مینوی خرد:
«با بیم و سخن دروغ زیستن بدتر است یا مرگ؟»

مینوی خرد پاسخ داد:
«با بیم و سخن دروغ زیستن از مرگ بدتر است
زیرا برای زندگیِ هر کس، شادی و خوشی گیتی لازم است و اگر شادی و خوشی گیتی را ندارد و بیم و سخن دروغ نیز با اوست چنین زندگی از مرگ بدتر دانسته شده است.»


#مینوی_خرد

#مینوی_خرد دادستان مینوی خرد کتابی است بسیار ارزشمند است که آن را از جهت در برداشتن اندرزها و حکم بسیار می‌توان در عداد اندرزنامه‌های پهلوی به شمار آورد بیشتر نصایح مذکور در این کتاب از نوع اندرزهای دینی است اما مینوی خرد منحصرا اندرزنامه نیست بلکه در آن از آفرینش و وقایع اساطیری و معاد و غیره نیز سخن رفته است کتاب دارای یک مقدمه و ۶۲ پرسش و پاسخ است سوالات از جانب شخصیتی خیالی که دانا نامیده شده است مطرح می‌شود و مینوی خرد به آن ها پاسخ می‌گوید.

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━

📎فایل pdf کتاب را در صبح و‌شعر بخوانید
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شاهنامه

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

بدار و ببخش آنچ افزون بود
وز اندازهٔ خویش بیرون بود

به تو حاجت آنستم ای مهربان
که بیدار باشی و روشن‌روان

نداری تن خویش را رنجه بس
که اندر جهان نیست جاوید کس

روانم روان ترا بی‌گمان
ببیند چو تنگ اندر آید زمان

شکیبایی از مهر نامی‌تر است
سبکسر بود هرکه او کهتر است

ترا مهر بد بر تنم سال و ماه
کنون جان پاکم ز یزدان بخواه

بدین خواستن باش فریادرس
که فریادرس باشدم دست‌رس

نگر تا که بینی به گرد جهان
که او نیست از مرگ خسته‌روان

#فردوسی


💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
#پند_از_شاهنامه

بهی زان فزاید که تو بِهْ کنی

#فردوسی

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

😢این روزا گوزن رو سر نمی‌برن
می‌شکنن شاخشو میفرستن تو باغ

این روزا طاقو نمیریزن سرش
سر گله‌شونو میکوبن به طاق 

آخر نمایشا عوض شده
همه نقش همو بازی می‌کنن

اونایی که چشمشون به قدرته
هم پیاله‌هاشو راضی می‌کنن

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
دل طوقی واسه کی پر میزنه 

اگه فرمونو یه شب دوره کنن
چند تا چاقو پشت قیصر می‌زنه 

نمی‌دونم اگه برگردیم عقب
داش آکل به عشق کی سر می‌کنه 

اگه رستمو ببینه روی خاک
پشتشو بازم به خنجر می‌کنه؟

پای روضه‌ی خودت گریه نکن
وقتی گریه ننگ مردونگیه

دوره‌ای که عاقلاش زنجیرین
سوته‌دل شدن یه دیوونگیه 

این روزا دوره‌ی غیرت کشیه
کی می‌دونه قیصر این روزا کجاست؟

✍🏻: #روزبه_بمانى
🎤: # داریوش

💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️


حرفی نمانده
که باتو
نگفته باشم
جز سکوت
که هر چه بگویم 
تمام نمی‌شود.

✍🏻: #نادر_پناه_زاه

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

ميان اين‌همه اى كاش!
تو،
اى كاش
زودتر دوستت داشتمى!

#mary : ✍🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

نه هر مخاطب و هر حرف و هر حدیث خوش است
که جز تو با دگرَم نیست ذوقِ گفت و شنید...

✍🏻: #منزوی

━•··‏​‏​​‏•✦❁❄️❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
#دکلمه_ها🎼🎵🎶🌧❄️🌨


قایقِ جامانده

ما در فاصلۀ «مادر» و «مرگ» زنده بوده‌ایم
در درنگی که به خورشید داده می‌شود
در سکوتی که همیشه بیش‌تر از ما می‌داند
در شباهت و دوریِ اندوه و ماه
ــ چیزی گُنگ، همیشه در ما به گذشته برمی‌گردد ــ
بهانه بوده‌ایم، که خاک در ما راه برود
چرا کسی به ما نگفته بود که ما راه‌رفتنِ خاک بوده‌ایم
و چشم‌ها و نگاه و حس‌هامان
عاریتی بوده؟

غمگین‌ترین پنجره در انسان می‌زیست
که بعد از آفریده‌شدن
آن را نادیده گرفتند
اگر گریه کنم، کودکی نامده از فردا را خواهم کُشت
به‌اجبار در سنگ می‌گریم
در آتش
که نیازمندِ گریه در خویشند، و نمی‌توانند

ما تمامِ فاصله‌ها را در دلتنگی‌مان زیسته‌ایم
و روزبه‌روز تاریکیِ چسبیده به سینه
به گلومان نزدیک‌تر می‌شود

چرا کسی به من نگفته بود که: پسر
تو تمامِ بعدازظهرهای کودکی‌ات را از سرما لرزیده‌ای
و چشم‌هایت برای خوش‌بختی بسیار سرد بوده‌اند
بسیار سرد
چرا دست از سرِ این قایقِ جامانده‌دردلم برنمی‌دارم
قایقی در ما زندانی شده
زندانی در زندانی
این را آن زمان که شش سالم بود
و از کودکان جدا شدم فهمیدم
با ساده‌ترین شکلِ ممکن
بادبادکی ساختم و بالای یک تپه بادش دادم
و در تمام آن لحظات، دلتنگیِ پُری
رعشه‌های عجیبی به تن و دست‌هایم انداخته بود
بالای بالا رفته بود
با گریه رهایش کردم
ــ فکر می‌کردم این کار را برای خدا می‌کنم ــ
و مدام مُشت بر آن تپه کوبیدم و گریستم
می‌دانستم. دیگر همه‌چیز را می‌دانستم

در تمامِ این سال‌ها
قایقم را از این شعر به آن شعر بُرده‌ام
و دلم باز نشده است
کوری دستِ کوری را گرفته
و از میانِ کلمه‌ها می‌گذرانَد
کلمه‌ها دست می‌سایند
و به گمانِ این‌که آنان مقدس‌اند
تکه‌تکه همه‌چیزشان را جدا می‌کنند
شعر
قایقی جامانده در دلِ ماست
که هنوز هم
بویِ دریا می‌دهد

✍🏻: #شهرام_شیدایی
🎤: #میلاد_جوزی

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM