صبح و شعر
656 subscribers
2.12K photos
273 videos
325 files
3.18K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
ارتباط با ادمین @anahitagirl
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعرامروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

هفت طبقه بودم
گیاهی مخصوص به تن داشتم ؛
در جشنی شبیه مراسم ختم شرکت کرده بودم
سنگ بر پیشانی برگشتم ؛
بر سرزمین مادری‌ام باردیگر نگریستم و گریستم
پدرم سیمرغ بود ؛ مادرم الهه‌ای بی‌تاب درشوش وُ هگمتانه وُ مقبره‌ی مردخای
و خدا با من بود
این چشم‌ها دوربین من شده‌اند در تاریکی محض ، مطلق
و من اسطوره‌ی گُنگ برخورد قاشق ها با چنگال بوده‌ام در لحظه ی شام
ایزد بانوی بزرگراه نواب منم، به قبرستان می‌روم
در منتهی الیه شرقیِ این شهر...
این که مطلق باریده بر فرق سرت ، این چیست؟ این پلشت ی آرام چیست ؟ به
چه می‌ماند؟ چیست؟
فرشتگان بر موهای تاریکم لانه کرده بودند به ناچار
ومن پریان را شسته بودم ، لکه گیری کرده بودم ، شبیه برنج دم کرده بودم
ساعت را میدانستی در لحظه ای که کش می‌آمد و خمیازه می‌کشید ، آن
لحظه‌ی منجمد وُ خاموش
وقتی با چنگال‌های زخمی‌ام بر اجاق گاز سر می‌رفتم
وقتی تمام صحنِ میدانِ انقلاب را فراگرفته بودم و فوران می‌کردم
و با وایتکس صورتم را سفید نگه داشته بودم انگار...

سرخس منم
سرزمینی بی‌پدر
عاریتی
شهری سوخته
ممنوعه
و آلوده به انواع مرض‌ها، بیماری‌ها، دجال‌ها، دروغ‌ها و دستکاری‌ها

به کجای این سرزمین دل بسته‌ای برادر؟
این سرزمین که به تمامی سوخته است، نیمی‌ش گورست ، نیمه‌ی دیگرش به سرب آلوده ست

سرخس منم
ایزد بانوی وحشی خار وُ پلشت
بر اندوه ساکن چشم زخمی که به سرزمینم بافته‌اید
کوه را که من کندم برادر ، تو چه کردی ؟
تنها مشتی خاک آواره‌ام می‌کند
گیجم می‌کند به ناگاه
مشتی خاک که پاشیده بودمش بر بوذرجمهور وُ یزدگرد
و خاکسترم که بر دریاها پخش شده است دیگر
و در آب‌های دجله آرام گرفته‌ام برادر
این بوی کهنه‌ی نا می‌دهد در عنکبوتی که لانه کرده ست درست بر فرق
سرم
و تو می‌دانستی این را
می‌دانستی این را
به ناچار می‌دانستی این را.

✍🏻: #رزا_جمالی فراخور گرامی زادروزش💐
(بخشی از یک شعر)
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosh
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

نه زمین
نه تو
نه لب بالایی باغ
هیچ چیز همیشگی نیست
نه غروب خیابان وقتی مرد در زندان است
نه کنیسه ، نه کلیسا
هیچ کجای ما همیشگی نیست

#محمد_رضا_رزاقی


━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_نوزدهم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#نثر_فارسی
━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━


آدم وسط کلاف از تخم بیرون می آید و تا آخرش با همان کلاف ور می رود. اگر این کلاف نبود همه زمان کافی داشتند تا سقراط شوند و شوکران کافی برای این همه آفریده نیست.
شاید درست هنگامی که فکر می‌کنی هیچ چیز سرجایش نیست،این تو باشی که سرجایت نیستی؛وهمه چیز درست درجای مکررش؛
لخت و کرخت؛ به تکرار خویش نشسته است.


✍🏻: #زهرا_عبدی
📚 : #تاریکی_معلق_روز.

━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁🌸❁✦•‏​‏··•​​‏━

#برگ_گل_گلستان_سعدی 🍃🌺

جوانمرد که بِخورد و بدهد بهْ از عابد که روزه دارد و بنهد.
هر که ترکِ شهوات از بهرِ خلق داده است از شهوتی حلال در شهوتی حرام افتاده است.۱

عابد که نه از بهرِ خدا گوشه نشيند
بيچاره در آيينه‌ی تاريک چه بيند؟۲

✍🏻: #سعــــدی
📚 باب هشتم (در آداب صحبت)

*بدهد : ببخشد
*بنهد: ذخیره کند

۱-هر کس به خاطر ریاکاری از لذت های دنیا چشم پوشی کند در واقع نعمتی پاک را بر خودش حرام کرده است.
۲-کَسی که در ظاهر برای عبادت تارِک دنیا می‌شود، در عجبم در وجود تاریکش به دنبال چه می‌گردد؟

🍃 دعوی پیر خرابات به حق بود، به
حق
عمل شیخ مناجات ریا بود، ریا

(فرغی بسطامی)🍃

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_بیستم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین ياور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 
#شعردیروز
━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━

تا خبر دارم از او بی‌خبر از خویشتنم
با وجودش ز من آواز نیاید که منم

پیرهن می‌بدرم دم به دم از غایت شوق
که وجودم همه او گشت و من این پیرهنم

ای رقیب این همه سودا مکن و جنگ مجوی
برکنم دیده که من دیده از او برنکنم

خود گرفتم که نگویم که مرا واقعه‌ایست
دشمن و دوست بدانند قیاس از سخنم

در همه شهر فراهم ننشست انجمنی
که نه من در غمش افسانه آن انجمنم

برشکست از من و از رنج دلم باک نداشت
من نه آنم که توانم که از او برشکنم

گر همین سوز رود با من مسکین در گور
خاک اگر بازکنی سوخته یابی کفنم

گر به خون تشنه‌ای اینک من و سر باکی نیست
که به فتراک تو به زان که بود بر بدنم

مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو نه مردم که زنم

شرط عقل است که مردم بگریزند از تیر
من گر از دست تو باشد مژه بر هم نزنم

تا به گفتار درآمد دهن شیرینت
بیم آن است که شوری به جهان درفکنم

لب سعدی و دهانت ز کجا تا به کجا
این قدر بس که رود نام لبت بر دهنم


✍🏻: #سعدی

━•··‏​‏​​‏•✦❁💠❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍂🌼🍂┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

یک نظر دیدیم دیدارت وزان عمری گذشت
دیده‌ها بر هم نمی‌آید ز حیرانی هنوز.
#هلالی_جغتایی
سده۱۰
خط خوش: بختیاری
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍁🌼🍁┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌
@sobhosher
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍂🌼🍂┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

امید دلگــشایی داشتم از گـــــریه‌ی خونین

ندانستم که چون تَر شد گره، دشوار بگشاید

#صائب

‎‌‌‎‌‌‎

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍁🌼🍁┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍂🌼🍂┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

⭕️ #تك_خطى_خاص⭕️

جماعتی که نظر را حرام می‌گویند
نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

✍🏻: #سعدی
🎤: استاد #شجریان
خط خوش : استاد #اسرافیل_شیرچی

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄🍁🌼🍁┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌

@sobhosher
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍
#داستان_شب 😴

📖 هزار و یک شب  مجموعه‌ایست از حکایت‌ها و افسانه‌های قدیمی ایرانی، عربی و هندی به نقل از شهریار ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است
بیشتر ماجراهای آن در بغداد و ایران می‌گذرد.

  #هزار_و_یک_شب
🔸   #شب_پانسد_بیست_یکم
قصه‌گو: #ليلا_پراشيده

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

#يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•━

آیا حکایتِ آن دیوانه را نشنیده‌اید که در روزِ روشن فانوسی افروخت و به بازار دوید در حالي که یکسره فریاد می‌زد: «در پیِ خدا می گردم! در پیِ خدا می‌گردم!» چون در آن میان بسیاري از مردم به خدا ایمان نداشتند، با شنیدنِ فریادهایِ دیوانه سخت خندیدند. یکي پرسید: «خدا گم شده است؟» و دیگري پرسید: «او مانند یک کودک راه‌اش را گم کرده؟ یا که پنهان شده است؟ نکند از ما می‌ترسد؟
آیا او به دریا زده و کوچ کرده است؟» و مردم این‌گونه فریادِ خنده سر دادند.
ناگهان دیوانه به میانِشان جَست و با نگاهِ سنگینِ خود میخکوبِشان کرد، سپس بانگ برآورد: «خدا کجاست؟ من اکنون به شما می‌گویم.
ما او را کُشتیم، من و شما! ما همه قاتلانِ خداییم! امّا چه‌گونه این کار از ما برآمد؟ چه‌گونه توانستیم دریا را تا ته سر بکشیم و بخشکانیم؟ چه کس به ما اسفنجي داد که با آن افق را سراسر محو کنیم؟ آنگاه که مدارِ زمین به گِردِ خورشید را گسستیم، آیا دانستیم که چه کردیم؟
اکنون زمین به کجا می‌شتابد؟ و ما به کجا بُرده می‌شویم، دور از تمامیِ خورشیدها؟ آیا ما واپس نمی‌رویم و پیاپی فرو نمی‌افتیم از این سوی و آن سوی، و از همه سوی؟ آیا دیگر فراز و فرودی در میان تواند بود؟ آیا به بیراهه‌یِ یک پوچیِ بی‌پایان کشیده نمی‌شویم؟ آیا نَفَسِ نیستی را که بر ما می‌وزد احساس نمی‌کنیم؟ آیا هوا سردتر نشده است؟ آیا شب هرچه بیش‌تر و بیش‌تر فراگیر نمی‌شود؟ آیا نمی‌باید از سپیده‌دم، فانوس‌ها را برافروزیم؟
آیا هنوز هم صدایِ گورکن‌هایي که خدا را به گور می‌سپارند نمی‌شنویم؟ آیا هنوز بویی از فروپاشیِ جسدِ خدایان به مشامِتان نرسیده است؟ خدایان نیز می‌گندند. خدا مرده است! و خدا مرده می‌مانَد! و ما او را کُشتیم. ما، قاتل‌ترینِ قاتلان، چه‌گونه می‌خواهیم خود را دلداری دهیم؟ خنجرهایِ ما خونِ مُقدّس‌ترین و قدرتمندترین چیزي را که دنیا تاکنون به خود دیده بود، ریخت: چه‌گونه می‌توانیم این خون را از خود بزداییم؟ با کدام آبِ مُقدّس خویشتن را تطهیر توانیم کرد؟ زین پس کدام آیینِ نو را به تاوانِ این براندازی می‌باید برپا سازیم؟
(۱۲۵)
✍🏻 #فردریش_نیچه
📚: #حکمت_شادان

📎فایل pdf کتاب را در صبح و شعر بخوانید👇🏻👇🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher