Audio
نور، روی دفتر...
سروده: #غزل_آرامش
خوانش: #مریم_رضوی
موسیقی: #دشتی #سه_تار
#استادمحجوبی
@ghazalaranesh
@sobhosher
سروده: #غزل_آرامش
خوانش: #مریم_رضوی
موسیقی: #دشتی #سه_تار
#استادمحجوبی
@ghazalaranesh
@sobhosher
صبح و شعر
Razavi
و با احترام به ذوق و سليقه شما نازنينان لطيف طبع ،
متن #غزل زيباي #حسين_منزوي 💐
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
#خورشید من ، برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانمم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کند به یاری خود « خواجه » مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مِهر تو از دلم
#حسين_منزوي
@sobhosher
متن #غزل زيباي #حسين_منزوي 💐
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
#خورشید من ، برای تو یک ذره شد دلم
چندان که در هوای تو از خاک بگسلم
دل را قرار نیست ، مگر در کنار تو
کاین سان کشد به سوی تو ، منزل به منزلم
کبر است یا تواضع اگر ، باری این منم
کز عقل نا توانمم و در عشق کاملم
با اسم اعظمی که به جز رمز عشق نیست
بیرون کِش از شکنجه ی این چاه بابلم
بعد از بهارها و خزان ها ، تو بوده ای
ای میوه ی بهشتی از این باغ ، حاصلم
تو آفتاب و من چو گل آفتابگرد
چشمم به هرجاست تویی در مقابلم
دریا و تخته پاره و توفان و من ، مگر
فانوس روشن تو کشاند به ساحلم
شعرم ادای حق نتواند تو را ، مگر
آسان کند به یاری خود « خواجه » مشکلم
« با شیر اندرون شد و با جان به در شود
عشق تو در وجودم و مِهر تو از دلم
#حسين_منزوي
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🍁🍂مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم🍁🍂
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل : حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده
🔆❄️✨
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت, واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
🔺🔻🔺
اين غزل را حافظ احتمالاً بين سنين ۵۵ و ۶۰ سالگي يعني پس از بازگشت از تبعيد به شيراز سروده است.
🔺مفاد چهار بيت اول اين غزل در واقع بازگو كننده حالت خود شاعر در زمان سرودن غزل است. چنين به نظر ميرسد كه حافظ پس از مراجعت از تعبيد در مجالس بزرگان قوم حاضر ميشده ليكن به مانند سابق از تعارفات و عنايات شاه شجاع برخوردار نبوده است.
🔻در بيت چهارم اشاره به اين دارد كه هركار ميكنم چه قهر و چه لطف، موفق به نرم كرن دل شاهشجاع نميشوم و در ابيات بعدي غزل شاعر كيفيات عقيدتي خود را به زيباترين وجه منعكس ميكند.
🔺در بيت پنجم همه چيز را از جانب خدا و سرنوشت محتوم ازلي ميداند و در ابيات ششم و هفتم شجاعت و شهامت شيخ صنعان را كه در راه عشق پريساي ترسايي متحمل شده و در نتيجه پشت پا به آبرو و حيثيت خود زده است ميستايد و به خود و ديگران اين شيوه (#ملامتي) را توصيه ميكند.
@sobhosher
#غزل : حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده
🔆❄️✨
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت, واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
🔺🔻🔺
اين غزل را حافظ احتمالاً بين سنين ۵۵ و ۶۰ سالگي يعني پس از بازگشت از تبعيد به شيراز سروده است.
🔺مفاد چهار بيت اول اين غزل در واقع بازگو كننده حالت خود شاعر در زمان سرودن غزل است. چنين به نظر ميرسد كه حافظ پس از مراجعت از تعبيد در مجالس بزرگان قوم حاضر ميشده ليكن به مانند سابق از تعارفات و عنايات شاه شجاع برخوردار نبوده است.
🔻در بيت چهارم اشاره به اين دارد كه هركار ميكنم چه قهر و چه لطف، موفق به نرم كرن دل شاهشجاع نميشوم و در ابيات بعدي غزل شاعر كيفيات عقيدتي خود را به زيباترين وجه منعكس ميكند.
🔺در بيت پنجم همه چيز را از جانب خدا و سرنوشت محتوم ازلي ميداند و در ابيات ششم و هفتم شجاعت و شهامت شيخ صنعان را كه در راه عشق پريساي ترسايي متحمل شده و در نتيجه پشت پا به آبرو و حيثيت خود زده است ميستايد و به خود و ديگران اين شيوه (#ملامتي) را توصيه ميكند.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💫🌟❄️
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
🔸سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت....
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
***
🔹خرقه سوختن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرقه . ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا به علامت شکر خرقه ٔ خود را می سوزاندند.
🔸از ابیات بسیار بحث انگیز حافظ است که تعداد قابل توجهی از بزرگان و صاحب نظران بر آن حاشیه های مفید نوشته اند و کوشیده اند راز و رمز آن را بگشایند ولی پیر ما میگفت که این بیت را سادهتر بخوانید، 🔹احتیاجی هم به تفسیر آیینهای صوفیانه نیست. بیینید خرقه چیست و خرقه دار کیست؟ چه کسی آتش به خرقه می زند؟ این بیت را مثل این بخوانید :
🔺ماجرا کم کن و باز آ که #مرا #مردم_چشم, همچو #خرقه از سر خود به در آورد و به شکرانه بسوخت.
***
#ماجرا: که نوعی گفتگوی انتقادی میان اهل خانقاه بوده ..
#کم_کن: یعنی بس کن.
🔸مردم چشم من خرقه ای داشت(خرقه جامه ای بوده جلوبسته که آن را از سر بیرون می آوردند.)شخص من خرقهٔ مردمک چشم خودم هستم.
چشم من به انتظار تو نشست و از این انتظار دائمی آتشی در این خانه زد که کاشانه بسوخت.
🔺زیبایی گفتار در این است که حتی پس از اینکه کاشانه و خرقه سوخت هنوز چشم به انتظار آمدن تو نشسته است. این همان است که در بیت اول آمده است با این تفاوت که در مصرع اول بیت اول محدودهٔ آتش در سینه است.
🔹در مصرع دوم آتش هنوز در سینه (خانهٔ دل) است و خود دل (کاشانه ) را سوخت ولی در بیت هفتم کل خرقه را می سوزاند. و آن چه میماند چشم انتظارى است.
♦️اگر هم دنبال تفسیرهای آیینی از خرقه سوزی می گردید بهتر است اول به خود حافظ مراجعه بکنید و راههای دور و درازی نروید، به نمونههای زیرین از خود حافظ دفت بکنید:
🔻🔺🔻
✨ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
–
🌟بسوز این خرقهٔ تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
–
⚡️حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
–
🌟در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
–
⚡️ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
–
✨در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
–***
@sobhosher
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
🔸سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت....
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
***
🔹خرقه سوختن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرقه . ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا به علامت شکر خرقه ٔ خود را می سوزاندند.
🔸از ابیات بسیار بحث انگیز حافظ است که تعداد قابل توجهی از بزرگان و صاحب نظران بر آن حاشیه های مفید نوشته اند و کوشیده اند راز و رمز آن را بگشایند ولی پیر ما میگفت که این بیت را سادهتر بخوانید، 🔹احتیاجی هم به تفسیر آیینهای صوفیانه نیست. بیینید خرقه چیست و خرقه دار کیست؟ چه کسی آتش به خرقه می زند؟ این بیت را مثل این بخوانید :
🔺ماجرا کم کن و باز آ که #مرا #مردم_چشم, همچو #خرقه از سر خود به در آورد و به شکرانه بسوخت.
***
#ماجرا: که نوعی گفتگوی انتقادی میان اهل خانقاه بوده ..
#کم_کن: یعنی بس کن.
🔸مردم چشم من خرقه ای داشت(خرقه جامه ای بوده جلوبسته که آن را از سر بیرون می آوردند.)شخص من خرقهٔ مردمک چشم خودم هستم.
چشم من به انتظار تو نشست و از این انتظار دائمی آتشی در این خانه زد که کاشانه بسوخت.
🔺زیبایی گفتار در این است که حتی پس از اینکه کاشانه و خرقه سوخت هنوز چشم به انتظار آمدن تو نشسته است. این همان است که در بیت اول آمده است با این تفاوت که در مصرع اول بیت اول محدودهٔ آتش در سینه است.
🔹در مصرع دوم آتش هنوز در سینه (خانهٔ دل) است و خود دل (کاشانه ) را سوخت ولی در بیت هفتم کل خرقه را می سوزاند. و آن چه میماند چشم انتظارى است.
♦️اگر هم دنبال تفسیرهای آیینی از خرقه سوزی می گردید بهتر است اول به خود حافظ مراجعه بکنید و راههای دور و درازی نروید، به نمونههای زیرین از خود حافظ دفت بکنید:
🔻🔺🔻
✨ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
–
🌟بسوز این خرقهٔ تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
–
⚡️حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
–
🌟در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
–
⚡️ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
–
✨در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
–***
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍁🍂مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم🍁🍂
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍁🍂مژده وصل تو کو کز سر جان برخیزم🍁🍂
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
سروده:#حافظ
آواى: استاد #علی_گلزاده
🍂🍁
#غزل در حدود سال ۷۸۶ و قبل از وفات شاه شجاع است و حافظ در این سال نزدیک به هفتاد سالگی است و این است که به پیری خود اشاره می نماید و می فرماید :
*گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم کش
*تا سحــــــرگه ز کنار تـــو جوان برخیزم
🤴🏽شاه شجاع که برای تصرف آذربایجان رفته بود و بعد از تصرف تبریز سپاهیان خود را برای تصرف ارمنستان می فرستد ولی به او خبر می رسد که شاه یحیی قصد تصرف شیراز را دارد و از این نظر پیروزی خود را ناتمام گذاشته و به شیراز باز می گردد و در بازگشت است که بیماری نقرس او شدت می گیرد و گفته ایم که دلیل آن افراط در نوشیدن شراب بود و این باعث می شود که پزشکان او را از سوار بر اسب شدن منع نمایند و شاه مجبور است به صورت خوابیده حرکت نماید و این باعث کندی حرکت شاه می شود و برای همین هم حافظ می فرماید :
*خیز و بالا بنما ای بت شیرین حـرکات
*کز سر جـان و جهان دست فشان برخیزم
غزل به نظر می رسد که نوعی دلداری است که حافظ به شاه می دهد و این نشان گر آن است که طبیبان دست از معالجه ی شاه برداشته و دیگر امیدی به زنده ماندن او ندارند و این است که حافظ در بیت مقطع صریحا می فرماید :
*روز مرگم نفسی مهلت دیــــدار بده
*تا چــو حافظ ز سر جان و جهان برخیزم
یعنی آرزو دارد قبل از مرگش او را ببیند . در ظاهر چنان به نظر می رسد که حافظ مرگ خود را می گوید ولی با کمی دقت متوجه می شویم که منظور مرگ شاه است و حافظ در واقع مرگ شاه را پیش بینی می نماید و مدتی نه چندان دور در همان سال یعنی ۷۸۶ در شیراز فوت می نماید .
منبع:شرح سرخى چاپ ١٣٩٥📖
این غزل به خط خوش نستعلیق بر روی #سنگ_مزار_حافظ که از مرمر است حک شده است .
🍁🍂
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
🔸سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت....
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
***
🔹خرقه سوختن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرقه . ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا به علامت شکر خرقه ٔ خود را می سوزاندند.
🔸از ابیات بسیار بحث انگیز حافظ است که تعداد قابل توجهی از بزرگان و صاحب نظران بر آن حاشیه های مفید نوشته اند و کوشیده اند راز و رمز آن را بگشایند ولی پیر ما میگفت که این بیت را سادهتر بخوانید، 🔹احتیاجی هم به تفسیر آیینهای صوفیانه نیست. بیینید خرقه چیست و خرقه دار کیست؟ چه کسی آتش به خرقه می زند؟ این بیت را مثل این بخوانید :
🔺ماجرا کم کن و باز آ که #مرا #مردم_چشم, همچو #خرقه از سر خود به در آورد و به شکرانه بسوخت.
***
#ماجرا: که نوعی گفتگوی انتقادی میان اهل خانقاه بوده ..
#کم_کن: یعنی بس کن.
🔸مردم چشم من خرقه ای داشت(خرقه جامه ای بوده جلوبسته که آن را از سر بیرون می آوردند.)شخص من خرقهٔ مردمک چشم خودم هستم.
چشم من به انتظار تو نشست و از این انتظار دائمی آتشی در این خانه زد که کاشانه بسوخت.
🔺زیبایی گفتار در این است که حتی پس از اینکه کاشانه و خرقه سوخت هنوز چشم به انتظار آمدن تو نشسته است. این همان است که در بیت اول آمده است با این تفاوت که در مصرع اول بیت اول محدودهٔ آتش در سینه است.
🔹در مصرع دوم آتش هنوز در سینه (خانهٔ دل) است و خود دل (کاشانه ) را سوخت ولی در بیت هفتم کل خرقه را می سوزاند. و آن چه میماند چشم انتظارى است.
♦️اگر هم دنبال تفسیرهای آیینی از خرقه سوزی می گردید بهتر است اول به خود حافظ مراجعه بکنید و راههای دور و درازی نروید، به نمونههای زیرین از خود حافظ دفت بکنید:
🔻🔺🔻
✨ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
–
🌟بسوز این خرقهٔ تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
–
⚡️حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
–
🌟در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
–
⚡️ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
–
✨در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
–***
@sobhosher
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
🔸سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت/آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت....
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم
/خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
***
🔹خرقه سوختن . [ خ ِ ق َ / ق ِ ت َ ] (مص مرکب ) سوزاندن خرقه . ظاهراً رسمی بوده صوفیان را که از فرط شوق یا به علامت شکر خرقه ٔ خود را می سوزاندند.
🔸از ابیات بسیار بحث انگیز حافظ است که تعداد قابل توجهی از بزرگان و صاحب نظران بر آن حاشیه های مفید نوشته اند و کوشیده اند راز و رمز آن را بگشایند ولی پیر ما میگفت که این بیت را سادهتر بخوانید، 🔹احتیاجی هم به تفسیر آیینهای صوفیانه نیست. بیینید خرقه چیست و خرقه دار کیست؟ چه کسی آتش به خرقه می زند؟ این بیت را مثل این بخوانید :
🔺ماجرا کم کن و باز آ که #مرا #مردم_چشم, همچو #خرقه از سر خود به در آورد و به شکرانه بسوخت.
***
#ماجرا: که نوعی گفتگوی انتقادی میان اهل خانقاه بوده ..
#کم_کن: یعنی بس کن.
🔸مردم چشم من خرقه ای داشت(خرقه جامه ای بوده جلوبسته که آن را از سر بیرون می آوردند.)شخص من خرقهٔ مردمک چشم خودم هستم.
چشم من به انتظار تو نشست و از این انتظار دائمی آتشی در این خانه زد که کاشانه بسوخت.
🔺زیبایی گفتار در این است که حتی پس از اینکه کاشانه و خرقه سوخت هنوز چشم به انتظار آمدن تو نشسته است. این همان است که در بیت اول آمده است با این تفاوت که در مصرع اول بیت اول محدودهٔ آتش در سینه است.
🔹در مصرع دوم آتش هنوز در سینه (خانهٔ دل) است و خود دل (کاشانه ) را سوخت ولی در بیت هفتم کل خرقه را می سوزاند. و آن چه میماند چشم انتظارى است.
♦️اگر هم دنبال تفسیرهای آیینی از خرقه سوزی می گردید بهتر است اول به خود حافظ مراجعه بکنید و راههای دور و درازی نروید، به نمونههای زیرین از خود حافظ دفت بکنید:
🔻🔺🔻
✨ابروی یار در نظر و خرقه سوخته
–
🌟بسوز این خرقهٔ تقوا تو حافظ
که گر آتش شوم در وی نگیرم
–
⚡️حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز که ما
از پی قافله با آتش آه آمدهایم
–
🌟در خرقه چو آتش زدی ای عارف سالک
جهدی کن و سرحلقه رندان جهان باش
–
⚡️ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
–
✨در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی
بر میشکند گوشه محراب امامت
–***
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💫🌟❄️
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل : حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده
🔆❄️✨
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت, واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
🔺🔻🔺
اين غزل را حافظ احتمالاً بين سنين ۵۵ و ۶۰ سالگي يعني پس از بازگشت از تبعيد به شيراز سروده است.
🔺مفاد چهار بيت اول اين غزل در واقع بازگو كننده حالت خود شاعر در زمان سرودن غزل است. چنين به نظر ميرسد كه حافظ پس از مراجعت از تعبيد در مجالس بزرگان قوم حاضر ميشده ليكن به مانند سابق از تعارفات و عنايات شاه شجاع برخوردار نبوده است.
🔻در بيت چهارم اشاره به اين دارد كه هركار ميكنم چه قهر و چه لطف، موفق به نرم كرن دل شاهشجاع نميشوم و در ابيات بعدي غزل شاعر كيفيات عقيدتي خود را به زيباترين وجه منعكس ميكند.
🔺در بيت پنجم همه چيز را از جانب خدا و سرنوشت محتوم ازلي ميداند و در ابيات ششم و هفتم شجاعت و شهامت شيخ صنعان را كه در راه عشق پريساي ترسايي متحمل شده و در نتيجه پشت پا به آبرو و حيثيت خود زده است ميستايد و به خود و ديگران اين شيوه (#ملامتي) را توصيه ميكند.
@sobhosher
#غزل : حضرت #حافظ
آواى: استاد #على_گلزاده
🔆❄️✨
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت, واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت
خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم
کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر
ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت
شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت
🔺🔻🔺
اين غزل را حافظ احتمالاً بين سنين ۵۵ و ۶۰ سالگي يعني پس از بازگشت از تبعيد به شيراز سروده است.
🔺مفاد چهار بيت اول اين غزل در واقع بازگو كننده حالت خود شاعر در زمان سرودن غزل است. چنين به نظر ميرسد كه حافظ پس از مراجعت از تعبيد در مجالس بزرگان قوم حاضر ميشده ليكن به مانند سابق از تعارفات و عنايات شاه شجاع برخوردار نبوده است.
🔻در بيت چهارم اشاره به اين دارد كه هركار ميكنم چه قهر و چه لطف، موفق به نرم كرن دل شاهشجاع نميشوم و در ابيات بعدي غزل شاعر كيفيات عقيدتي خود را به زيباترين وجه منعكس ميكند.
🔺در بيت پنجم همه چيز را از جانب خدا و سرنوشت محتوم ازلي ميداند و در ابيات ششم و هفتم شجاعت و شهامت شيخ صنعان را كه در راه عشق پريساي ترسايي متحمل شده و در نتيجه پشت پا به آبرو و حيثيت خود زده است ميستايد و به خود و ديگران اين شيوه (#ملامتي) را توصيه ميكند.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#حافظ_خوانى
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
#غزل: حضرت #حافظ✨
آواى: استاد #على_گلزاده💫
🔻🔺🔻
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند....
🔸#حافظ در شروع این غزل می فرماید:
#دوش ، #وقت_سحر، و در این دوکلمه وقت سحر ، اسراری نهفته است .
♦️در نزد صوفیه وقت حالی است که در سر سالک پدیدآید و اوبه آن مشغول و در رامش خیال مستغرق گرددو سَحَر ، زمان تلالؤِ انوار حقّ است و حافظ در چند مورد به وقت سحر اشاره می کند:
سحرم دولت بیدار به بالین آمد-
سحر باباد می گفتم حدیث آرزومندی - سحر به بوی گلستان دمی شدم در باغ - سحر بلبل حکایت با صبا کرد -
✨سحر چون خسرو خاور .....-
🌟سحر زهاتف غیبم......-
💫سحر سرشک روانم سر.... –
⚡️سحر کرشمه چشمت....-
⭐️سحر گاهان که مخمور شبانه ....-
✨سحر گه رهروی در... –
💫سحرگهم چه خوش آمد....-
⚡️سحرم هاتف میخانه به دولتخواهی
💥از طرفی شاعر از سحر شبی یاد می کند که آن شب شبِ قدر بوده است و شاعر در بیت سومِ غزل یک بیت رابرای توضیح دادن به این مطلب اختصاص می دهد .
🔹
٢-حافظ بلافاصله پس از گفتن جمله : دوش وقت سحر، می فرماید از غصّه نجاتم دادند.
💥کدام غصّه منظور نظر حافظ است ؟
🔻شکی نیست که به قول شادروان دکتر حسینعلی هروی این حافظ شناس خوش سلیقه از این غصه که ✨*اسرار الهی برمن مجهول است نجاتم دادند*
و قتى #حافظ را با #شمس_تبریزی مقایسه کنيم متوجه ميشويم هر دو در یک جهت فکرى بوده اند.
شمس تبریزی در کتاب مقالات شمس می گوید :
🔺گفتم مرا چه جای خوردن و گفتن! تا آن خدا که مرا همچنین آفریدبا من سخن نگوید بی هیچ واسطه یی ، ومن از او چیزها نپرسم و نگوید، مراچه جای خفتن و خوردن ؟
چون چنین شود ومن بااو بگویم و بشنوم،آنگه بخورم و بِخُسبم ، بدانم که چگونه آمده ام و کجا می روم و عواقب من چیست.
( مقالات شمس ص١٣٠)
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💫🌟❄️
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
#حافظ_خوانى
غزل : حضرت #حافظ
آواى : استاد #على_گلزاده
🔺🔻🔺
طفیل هستی عشقند آدمی و پری
ارادتی بنما تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بینصیب مباش
که بنده را نخرد کس به عیب بیهنری
....
🔹اين #غزل در اوايل سلطنت شاه شجاع و به هنگام صدارت صاحب عيار سروده شده است. توضيح اينكه، شاعر نخست يك غزل ده بيتي عارفانه را بدون هيچ گونه ايهام و صرفاً به منظور بازگو كردن عقايد عارفانه خويش سروده و در موقعيتي كه وزير وقت، صاحب عيار دستخوش نگراني و احتمالاً گرفتاري بوده است با اضافه كردن چهار بيت به آن، به وزير وقت تقديم داشته است
🔸برخى از مضامين اين غزل را #حافظ از #نظامى گرفته است. به عنوان مثال 🔻مضمون مطلع غزل را نظامي در مخزن الاسرار چنين چنين به طور ساده سروده است:
هر كه نصيبش به ارادت كشد
خاتم كارش به سعادت كشد
🔺و مضمون بيت چهارم:
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
را #نظامى در خسرو شيرين به طور كامل بيان مي كند … شيرين در چشمه آبي به آب تني مشغول و خسرو دزدانه او را نظاره مي كند و چون شيرين متوجه موضوع مي شود از شرم بدن خود را با گيسوان بلند خود مي پوشاند. و خسرو نيز روي برگردانيده و شيرين بر اسب پريده و فرار مي كند. دگر بار چون خسرو روي خود را به سوي چشمه بر ميگرداند شيرين چابك سوار شيرين كار را نميبيند و ميگويد:
برون آمد پري رخ چون پري تيز
قبا پوشيد و شد بر پشت شبديز
***
به اين سبب است كه #حافظ مي فرمايد:
تو خود چه لعبتي اي شهسوار شيرين كار
كه در برابر چشمي و غايب از نظري
***
🔻همچنين مضمون بيت دوازدهم را نظامي در هفت پيكر چنين سروده است:
خيز تا مي خوريم و غم نخوريم
و انده روز نامده نبريم
📚شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
@sobhosher
Telegram
attach 📎
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بودن یا نبودن،
مسئله این است:
آیا شایستهتر آن است که ضربه های روزگار نامساعد را تحمل کنیم یا سلاح نبرد به دست بگیریم و در مبارزه ای مرگبار با دریای مصائب، آن ها را از میان برداریم.
مردن، خفتن؛
خفتن و شاید خواب دیدن؛
آه مانع همین جاست.
در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم،
در آن خوابِ مرگ،
شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم. ترس از همین رؤیاهاست که عمر مصیبت بار را، اینقدر طولانی می کند.
✍🏻 #ویلیام_شکسپیر (فراخور زادروزش💐)
او را #پدر #نمایشنامه_نویسی انگلستان میدانند اگرچه ابتدا بهخاطر غزلهایش به شهرت میرسد زیرا نهاد #غزل چنین ایجاب میکند. و پس از آن نمایشنامههایش دنیا را تکان داده و برایش نامی جهانی به یادگار گذاشتهاست. در سبک نویسندگی به مکتب #کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامههای وی را به #تراژدی و #کمدی و نمایشنامههای #تاریخی تقسیم میکنندبسیاری براین باورند شکسپیر با نمایشنامههایش ۱۷۰۰ کلمه جدید به دایره واژگان زبان انگلیسی اضافه کرده است.
ثار مهم او عبارتند از:
اتللو، مکبث، هملت، تاجر ونیزی، ژولیوس سزار، شاهلیر، هنری ششم، هیاهوی بسیار برای هیچ، رویای شب نیمه تابستان.
📚: #هملت
📎فایل pdf و صوتی کتاب را در صبح و شعر
پیدا کتید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
بودن یا نبودن،
مسئله این است:
آیا شایستهتر آن است که ضربه های روزگار نامساعد را تحمل کنیم یا سلاح نبرد به دست بگیریم و در مبارزه ای مرگبار با دریای مصائب، آن ها را از میان برداریم.
مردن، خفتن؛
خفتن و شاید خواب دیدن؛
آه مانع همین جاست.
در آن زمان که این کالبد خاکی را به دور انداخته باشیم،
در آن خوابِ مرگ،
شاید رؤیاهای ناگواری ببینیم. ترس از همین رؤیاهاست که عمر مصیبت بار را، اینقدر طولانی می کند.
✍🏻 #ویلیام_شکسپیر (فراخور زادروزش💐)
او را #پدر #نمایشنامه_نویسی انگلستان میدانند اگرچه ابتدا بهخاطر غزلهایش به شهرت میرسد زیرا نهاد #غزل چنین ایجاب میکند. و پس از آن نمایشنامههایش دنیا را تکان داده و برایش نامی جهانی به یادگار گذاشتهاست. در سبک نویسندگی به مکتب #کلاسیسم تعلق دارد. نمایشنامههای وی را به #تراژدی و #کمدی و نمایشنامههای #تاریخی تقسیم میکنندبسیاری براین باورند شکسپیر با نمایشنامههایش ۱۷۰۰ کلمه جدید به دایره واژگان زبان انگلیسی اضافه کرده است.
ثار مهم او عبارتند از:
اتللو، مکبث، هملت، تاجر ونیزی، ژولیوس سزار، شاهلیر، هنری ششم، هیاهوی بسیار برای هیچ، رویای شب نیمه تابستان.
📚: #هملت
📎فایل pdf و صوتی کتاب را در صبح و شعر
پیدا کتید👇🏻👇🏻👇🏻
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher