Forwarded from Nahid parpinchi
هله عاشقان بشارت که نوید عشق آمد
صف عاشقان بی دل ز ره دراز آمد
ز نسیم ابر رحمت به چمن گل و ترانه
که ز درگه همایون صله ی نیاز آمد
🌸🌼صُبحِتون بِخِیر 🌼🌸
@sobhosher
صف عاشقان بی دل ز ره دراز آمد
ز نسیم ابر رحمت به چمن گل و ترانه
که ز درگه همایون صله ی نیاز آمد
🌸🌼صُبحِتون بِخِیر 🌼🌸
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان: آلا شریفیان
پنوشت؛ بنظر فعل اين قسمت از شعر اشتباه ترجمه شده
Calms down: آرام كردن
بجاى آن makes restless پيشنهاد مىشود.
( منتظر نظر مترجمان عزیز هستیم )
@sobhosher
☕️
برگردان: آلا شریفیان
پنوشت؛ بنظر فعل اين قسمت از شعر اشتباه ترجمه شده
Calms down: آرام كردن
بجاى آن makes restless پيشنهاد مىشود.
( منتظر نظر مترجمان عزیز هستیم )
@sobhosher
صبح و شعر
━•··•✦❁💟❁✦•··•━ *خداوند بهترین یاور ماست* ━•··•✦❁🧿❁✦•··•━ #نثر_فارسى ━•··•✦❁✳️❁✦•··•━ آمد بهار خرم و آورد خرمی وز فر نوبهار شد آراسته زَمی نوروز اگرچه روز نوسال است، روز کهنه قرنهاست، پیری فرتوت است که سالی یک…
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
▫️بخش ۲)
🌸پدران ما از همان آغاز کار، وظیفهی سترگ خود را دریافتند. زردشت از میان گروه برخاست و مأموریت قوم ایرانی را درست و روشن معین کرد، فرمود که باید به یاری یزدان، با اهریمن بجنگند تا آنگاه که آن دشمن بدکنش از پادرآید .
ایرانی بار گران این امانت را بهدوش کشید. پیکاری بزرگ بود. فرّ کیان، فرّ مزدا آفرید. آن فرّ نیرومند ستودهی ناگرفتنی را به او سپرده بودند؛ فرّی که اهریمن میکوشید تا بر آن دست بیابد.
گاهی فرستادهی اهریمن دلیری میکرد و پیش میتاخت تا فرّ را برباید. اما خود را با پهلوان روبهرو مییافت و غریو دلیرانهی او به گوشش میرسید. اهریمن، گامی واپس مینهاد. پهلوان دلیر و سهمگین بود.
گاهی پهلوان پیش میخرامید و میاندیشید که دیگر فرّ از آن اوست. آنگاه اهریمن شبیخون میآورد و نعرهی او در دشت میپیچید. پهلوان درنگ میکرد. اهریمن سهمگین بود.
در این پیکار، روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد، افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان، سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است. هنوز پهلوان، دلیر و سهمناک است. این همان پهلوان است که هر سال جامهی رنگرنگ نوروز میپوشد وبه یاد روزگار جوانی شادی میکند.
🌸اگر بر ما ایرانیان در این روزگار عیبی باید گرفت، این است که تاریخ خود را درست نمیشناسیم و در بارهی آن چه بر ما گذشتهاست، هر چه را که دیگران گفتهاند و میگویند، طوطیوار تکرار میکنیم.
اروپاییان از قول یونانیان میگویند که ایران، پس از حملهی اسکندر، یکسره رنگ آداب یونانی گرفت و از جملهی نشانههای این امر، آنکه مورخی بیگانه نوشتهاست که در دربار اشکانی نمایشهایی به زبان یونانی میدادند. این درست مانند آن است که بگوییم ایرانیان امروزه، یکباره ملیت خود را فراموش کردهاند، زیرا که در بعضی مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهای فرنگی به زبان ایتالیایی و اسپانیایی مطربی میکنند.
🌸کمتر ملتی را در جهان میتوان یافت که عمری چنین دراز بسرآورده و با حوادثی چنین بزرگ روبهرو شده و تغییراتی چنین عظیم در زندگیش روی داده باشد و پیوشته در همه حال، خود را به یاد داشته باشد و دمی از گذشته و حال و آیندهی خویش، غافل نشود.
📚: از مقالهٔ #نوروز
✍🏻: #پرویز_ناتل_خانلری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهاری روزتان دلپذیر🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#نثر_فارسى
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
▫️بخش ۲)
🌸پدران ما از همان آغاز کار، وظیفهی سترگ خود را دریافتند. زردشت از میان گروه برخاست و مأموریت قوم ایرانی را درست و روشن معین کرد، فرمود که باید به یاری یزدان، با اهریمن بجنگند تا آنگاه که آن دشمن بدکنش از پادرآید .
ایرانی بار گران این امانت را بهدوش کشید. پیکاری بزرگ بود. فرّ کیان، فرّ مزدا آفرید. آن فرّ نیرومند ستودهی ناگرفتنی را به او سپرده بودند؛ فرّی که اهریمن میکوشید تا بر آن دست بیابد.
گاهی فرستادهی اهریمن دلیری میکرد و پیش میتاخت تا فرّ را برباید. اما خود را با پهلوان روبهرو مییافت و غریو دلیرانهی او به گوشش میرسید. اهریمن، گامی واپس مینهاد. پهلوان دلیر و سهمگین بود.
گاهی پهلوان پیش میخرامید و میاندیشید که دیگر فرّ از آن اوست. آنگاه اهریمن شبیخون میآورد و نعرهی او در دشت میپیچید. پهلوان درنگ میکرد. اهریمن سهمگین بود.
در این پیکار، روزگارها گذشت و داستان این زد و خورد، افسانه شد و بر زبانها روان گشت، اما هنوز نبرد دوام داشت. پهلوان، سالخورده شد، فرتوت شد، نیروی تنش سستی گرفت، اما دل و جانش جوان ماند. هنوز اهریمن از نهیب او بیمناک است. هنوز پهلوان، دلیر و سهمناک است. این همان پهلوان است که هر سال جامهی رنگرنگ نوروز میپوشد وبه یاد روزگار جوانی شادی میکند.
🌸اگر بر ما ایرانیان در این روزگار عیبی باید گرفت، این است که تاریخ خود را درست نمیشناسیم و در بارهی آن چه بر ما گذشتهاست، هر چه را که دیگران گفتهاند و میگویند، طوطیوار تکرار میکنیم.
اروپاییان از قول یونانیان میگویند که ایران، پس از حملهی اسکندر، یکسره رنگ آداب یونانی گرفت و از جملهی نشانههای این امر، آنکه مورخی بیگانه نوشتهاست که در دربار اشکانی نمایشهایی به زبان یونانی میدادند. این درست مانند آن است که بگوییم ایرانیان امروزه، یکباره ملیت خود را فراموش کردهاند، زیرا که در بعضی مهمانخانهها مطربان و آوازهخوانهای فرنگی به زبان ایتالیایی و اسپانیایی مطربی میکنند.
🌸کمتر ملتی را در جهان میتوان یافت که عمری چنین دراز بسرآورده و با حوادثی چنین بزرگ روبهرو شده و تغییراتی چنین عظیم در زندگیش روی داده باشد و پیوشته در همه حال، خود را به یاد داشته باشد و دمی از گذشته و حال و آیندهی خویش، غافل نشود.
📚: از مقالهٔ #نوروز
✍🏻: #پرویز_ناتل_خانلری
━··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب، بهاری روزتان دلپذیر🙏🏻💐
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش❓
کدام گزینه درست است؟ @sobhosher
کدام گزینه درست است؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
12%
علاقمند
22%
بلیت
13%
روبرو
54%
خورجین
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_یک
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_یک
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
🌹🌷دردیده ی ما نقش رخ
🌼دوست اگر نیست
🌷یادش به دلم لحظه ای
🌷از سینه جدا نیست
🌼درسینه ی بی کینه ی ما
🌷نقش تو جاریست
🌷هر چند که دردیده ی ما
🌼جای تو خالیست
🌷سلام بر شما🥰
🌼روزتان به شادی
@sobhosher
🌼دوست اگر نیست
🌷یادش به دلم لحظه ای
🌷از سینه جدا نیست
🌼درسینه ی بی کینه ی ما
🌷نقش تو جاریست
🌷هر چند که دردیده ی ما
🌼جای تو خالیست
🌷سلام بر شما🥰
🌼روزتان به شادی
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
به سروی راست ماند قامت دوست
سهی سروست؟ یا نی قامت اوست؟
نه سروست و نه بالا و نه بستان
بهشتست آن و طوبی بر لب جوست
دلم بردی و رخ پیچیدی از ما
چنین کی کرد آخر دوست با دوست
خطا کردی جفا کردن به حالم
مکن جانا که بدعهدی نه نیکوست
نصیحت گوی ما گوید مدامم
بگو ترکش که یاری سخت بدخوست
چه گونه ترک آن دلبند گویم
که جانست و حیات جان مرا اوست
جهان خرّم شد از باد بهاری
نمی گنجد ز شادی غنچه در پوست
دل بیچاره در میدان عشقت
اسیر حلقه ی زلف تو چون گوست
✍🏻: #جهانملک_خاتون
سده هشتم
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهارتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین ياور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#شعرديروز
━•··•✦❁💠❁✦•··•━
به سروی راست ماند قامت دوست
سهی سروست؟ یا نی قامت اوست؟
نه سروست و نه بالا و نه بستان
بهشتست آن و طوبی بر لب جوست
دلم بردی و رخ پیچیدی از ما
چنین کی کرد آخر دوست با دوست
خطا کردی جفا کردن به حالم
مکن جانا که بدعهدی نه نیکوست
نصیحت گوی ما گوید مدامم
بگو ترکش که یاری سخت بدخوست
چه گونه ترک آن دلبند گویم
که جانست و حیات جان مرا اوست
جهان خرّم شد از باد بهاری
نمی گنجد ز شادی غنچه در پوست
دل بیچاره در میدان عشقت
اسیر حلقه ی زلف تو چون گوست
✍🏻: #جهانملک_خاتون
سده هشتم
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼درود و ادب ، بهارتان زیبا🌸☘️
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش❓
بیت «تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» کدام ضرب المثل را به یاد شما میآورد؟ @sobhosher
بیت «تن آدمی شریف است به جان آدمیت / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت» کدام ضرب المثل را به یاد شما میآورد؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
10%
هرکه بامش بیش برفش بیشتر.
67%
آستین نو بخور پلو
10%
ﻧﻮﮐﺮ ﺑﯽﺟﯿﺮﻩ ﻣﻮﺍﺟﺐ
14%
ﻧﻮ ﮐﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ، ﮐﻬﻨﻪﻣﯽﺷﻪ ﺩﻝﺁﺯﺍﺭ
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_دوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_دوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from Nahid parpinchi
🌸صبح است، دلم دوباره پر می گیرد
🌷جان از نفس خوشِ سحر می گیرد
🌸هرلحظه نشاط وشور عشق و طرب از
🌷آواز نسیم خوش خبر می گیرد
🌸خـرم شود از خیال تو باغ دلم
🌷با عشق تو آمیخته شد آب و گلم
🌸از مهر تو تار و پود من ساخته اند
🌷ای آنکه تویی بهانه ی هر غزلم
ســلام🌸
صبحتون بخیر
@sobhosher
🌷جان از نفس خوشِ سحر می گیرد
🌸هرلحظه نشاط وشور عشق و طرب از
🌷آواز نسیم خوش خبر می گیرد
🌸خـرم شود از خیال تو باغ دلم
🌷با عشق تو آمیخته شد آب و گلم
🌸از مهر تو تار و پود من ساخته اند
🌷ای آنکه تویی بهانه ی هر غزلم
ســلام🌸
صبحتون بخیر
@sobhosher
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«کار چشمها، فراتر از تماشاست »
بروک فریاد کشید: «ولشان کن! گوشها و همه چیزهای دیگر را میگویم! همه را ول کن. اصلا به یاد نیاور!»
آمس با تپشهایی گنگ گفت: «چرا؟ مگر یه یاد آوردن چه اشکالی دارد؟»
– «زیرا در زمان آنچه به یادش میآوردی، دنیای بیرون این چنین سرد و بیروح نبود، همه چیزی گرما داشت و جان داشت. زیرا چشمها در من زنده بودند و به مهربانی نگاه میدوختند و لبها در من پرلرزه بودند و داغ میسوختند.»
خطوط نیروی بروک با لرزههایی تند میزد و موج برمیداشت و باز میزد و موج برمیداشت.
آمس با دستپاچگی گفت: «متأسفم! من … متأسفم!»
– «آنچه تو زنده میکنی یاد آورم میشود که من، روزی یک زن بودم و عشق را میشناختم، یه یاد میآورم که کار چشمها چیزی فراتر از تماشا کردن است و اینکه من اکنون چشمی ندارم که برایم چنان کند.»
✍🏻: #ایزاک_آسیموف
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
*خداوند بهترین یاور ماست*
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
#يك_برگ_كتاب
━•··•✦❁✳️❁✦•··•━
«کار چشمها، فراتر از تماشاست »
بروک فریاد کشید: «ولشان کن! گوشها و همه چیزهای دیگر را میگویم! همه را ول کن. اصلا به یاد نیاور!»
آمس با تپشهایی گنگ گفت: «چرا؟ مگر یه یاد آوردن چه اشکالی دارد؟»
– «زیرا در زمان آنچه به یادش میآوردی، دنیای بیرون این چنین سرد و بیروح نبود، همه چیزی گرما داشت و جان داشت. زیرا چشمها در من زنده بودند و به مهربانی نگاه میدوختند و لبها در من پرلرزه بودند و داغ میسوختند.»
خطوط نیروی بروک با لرزههایی تند میزد و موج برمیداشت و باز میزد و موج برمیداشت.
آمس با دستپاچگی گفت: «متأسفم! من … متأسفم!»
– «آنچه تو زنده میکنی یاد آورم میشود که من، روزی یک زن بودم و عشق را میشناختم، یه یاد میآورم که کار چشمها چیزی فراتر از تماشا کردن است و اینکه من اکنون چشمی ندارم که برایم چنان کند.»
✍🏻: #ایزاک_آسیموف
فایل pdf از آثار او را در صبح و شعر بخوانید.
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
✋🏼
درود و ادب، روزتان زیبا🙏🏻💐
🌀
━•··•✦❁💟❁✦•··•━
@sobhosher
✴️ هر شب يك پرسش❓
نوشتار کدام واژه نادرست است ؟ @sobhosher
نوشتار کدام واژه نادرست است ؟ @sobhosher
Anonymous Quiz
64%
مضمضه
6%
جزر و مد
11%
دورانها
18%
پیشنهادات
Forwarded from اتچ بات
#موسيقى_خوب_بشنويم🎼🎶🎵🌸☘️
#موسیقی_بیکلام
«برای خلق یک اثر هنری باید یک نیروی پویا وجود داشته باشد، و چه نیرویی قدرتمندتر از عشق؟»
ایگور استراوینسکی
The Rite of Spring
پرستش بهار
بالهٔ روس و کنسرت ارکسترال مدرن اثر #ایگور_استراوینسکی، آهنگساز روس که در سال ۱۹۱۳ ساخته شدهاست. این اثر نخستین بار در ۲۹ مهٔ ۱۹۱۳ در تئاتر شانزلیزه اجرا شد.
بسیاری او را تاثیرگذارترین آهنگساز قرن بیستم میدانند.
@sobhosher
#موسیقی_بیکلام
«برای خلق یک اثر هنری باید یک نیروی پویا وجود داشته باشد، و چه نیرویی قدرتمندتر از عشق؟»
ایگور استراوینسکی
The Rite of Spring
پرستش بهار
بالهٔ روس و کنسرت ارکسترال مدرن اثر #ایگور_استراوینسکی، آهنگساز روس که در سال ۱۹۱۳ ساخته شدهاست. این اثر نخستین بار در ۲۹ مهٔ ۱۹۱۳ در تئاتر شانزلیزه اجرا شد.
بسیاری او را تاثیرگذارترین آهنگساز قرن بیستم میدانند.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#داستان_شب 😴
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_سوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
📖 هزار و یک شب مجموعهایست از داستانهای افسانهای قدیمی عربی، ایرانی و هندی به نقل از شهریار پادشاه ایرانی، که راوی آن شهرزاد دختر وزیر است و اکثر ماجراهای آن در بغداد و ایران میگذرد.
#هزار_و_یک_شب
🔸 #شب_صد_پنجاه_سوم
داستانگو: #ليلا_پراشيده
@sobhosher
Telegram
attach 📎