صبح و شعر
648 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.23K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*جمعه: #مشاهير

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
رباعى
دل گرچه درین بادیه بسیار شتافت
یک‌موی ندانست ولی موی‌شکافت
اندر دلِ من هزارخورشید بتافت
آخر به کمالِ ذرّه‌ای راه‌نیافت

✍🏻: #ابن_سينا فراخور گرامى زادروز همه چيز دان و پزشك ايرانى(١شهريور)
اين رباعى علاوه بر ابوعلى سينا به ابوسعيدابوالخير و عطار منسوب شده است اينكه از كدام يك باشد سند قطعى نيافتم.

🔸حكايت:
اما از دیدار شیخ و خواجه حکایتی در اسرارالتوحید است که خواندنی است:

« یک روز شیخ ما ، ابوسعید در نیشابور مجلس می گفت، خواجه بوعلی از در خانقاه در آمد و ایشان هردو پیش از آن یکدیگر ندیده بودند، گرچه میان ایشان مکاتبت بود.
چون #بوعلی درآمد، شیخ ما روی به وی کرد و گفت: حکمت دانی آمد، خواجه بوعلی در آمد و بنشست، شیخ به سر سخن شدو مجلس تمام کرد و از تخت فرود آمد و در خانه شد و خواجه با شیخ در خانه شد.
در خانه فراز کردند و سه شبانه روز با یکدیگر بودند به خلوت. و سخن می گفتند که کس ندانست و هیخ کس نیز به نزدیک ایشان در نیامد.
پس از سه شبانه روز خواجه بوعلی برفت؛ شاگردان از خواجه پرسیدند ؛ شیخ را چگونه یافتی؟
گفت : هر چه من می دانم او می بیند!
و مریدان شیخ از او سوال کردند: ای شیخ خواجه را چگونه یافتی؟
گفت: هرچه ما می بینیم ، او میداند.»

🔻برپایهٔ پژوهشهاى دکتر محمد معين و محمد مشكات،
#ابن_سینا برای بیان مفاهيم نو به فارسی در آثار خود دست به #واژه_سازى زده‌است. شمار واژگان آفریدهٔ ابن سینا در دانشنامهٔ علایی و رگ‌شناسی ۱۰۳۹ واژه است.برخی واژه‌های آفریدهٔ ابن سینا در این دو اثر بزرگ چنین هستند:

بُرینش به‌جای قطع (که در رياضى
به‌کار می‌رفت)،
پذیرا به‌جای قابل (در فلسفه)،
روان به‌جای نفس،
سربه‌سر به‌جای مساوی،
گداخته به‌جای مایع،
یکی‌ای به‌جای وحدت،
افکندنِ گمان به‌جای تولیدِ شک،
ایستادگی به‌خودی‌خود به‌جای قائمِ‌بالذات‌بودن،
بالش به جاى نمو، از بن واژهٔ بالیدن،
بَستَناکی به‌جای انجماد،
بهره پذیر به‌جای قابل قسمت، بی‌گسستگی به‌جای لاینقطع،
جانِ سخن گویا به‌جای نفسِ ناطقه و...

👆🏻👆🏻قابل توجه فرهنگستان زبان و ادبيات 😉
 ━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، گردش روزگار به كام🙏🏻💐🌀

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

@sobhosher
〰️🔅🔅〰️
🔍 #راز_واژه

درود😊
"عشق"

🔻«عشق» واژه‌ای کهن و نژاده در زبان تازی نیست و چنان می‌نماید که در شمارِ وام‌واژگان است. در نوشته‌‌‌‌های کهن تازی و در نُبی(قرآن)، این واژه به‌کار نرفته است.
🔺فرهنگ‌نویسان تازی، از آن روی که ریشه‌ای برای آن نیافته‌اند، به شیوه‌ای شاعرانه و پندارینه، آن را برآمده از «عشقه» دانسته‌اند، گیاهی انگل که در پارسی «لبلاب» خوانده می‌شود.

🔹می‌تواند بود که «عشق» ریختی
تازیکانه از واژه‌ای ایرانی باشد. برآمده از ریشه‌ی اوستایی ایش iš به ‌معنی خواستن و آرزو بردن. همتای «ایش» اوستایی را در سانسکریت، éša و ištī پنداشته‌اند.

✍🏻 #میرجلال_الدین_کزازی
📕 برگرفته از نامه‌ی باستان، دفتر نخست
🎨 : «یلدا لسانی گویا»

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*شنبه با #شاهنامه

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

همی بگذرد بر تو ایام تو
سرای جز این باشد آرام تو
نخست از جهان آفرین یاد کن
پرستش برین یاد بنیاد کن
کزویست گردون گردان بپای
هم اویست بر نیک و بد رهنمای
جهان پر شگفتست چون بنگری
ندارد کسی آلت داوری
که جانت شگفتست و تن هم شگفت
نخست از خود اندازه باید گرفت

📖: داستان اكوان ديو
✍🏻 : #فردوسى
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، تنتان از ناز طبيب بى نياز💐🙏🏻

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
صبح و شعر
شير سنگى در همدان به باور پيشينيان, نگهدار مردم از ديو سرما بوده است. @sobhosher

🔹رازها و نمادهای شاهنامه
#دیو_در_شاهنامه
‎پنجره ۴ : دیو به معنی سرما

🔺در پنجره های پیشین نگاهی گذرا به چِمهای گوناگون «دیو»در شاهنامه داشتیم و دیدیم که این واژه، در یک کاربرد، انگاشتی(ن.ک. پنجره۱ ازاین سخن) است پندارینه، با ویژگی اهریمنی، ستیزه‌گر با هر پدیده اهورایی( از «زندگی» تا «کامروایی و شادی»)!
‎در نخستین داستان شاهنامه(گیومرت) با نخستین نمونه از این دست روبروییم!
‎پیشتر دیدیم (همین زنجیره، سخن ۲ ؛ پنجره۴) که «گیومرت» نماد دورانی از زندگی زمین است که جان پدیدار و در روند فرگشتِ خود به آدمیِ راست بالای خوب‌چهر رسید. در این دوران زمین دوره های گوناگون یخبندان را پشت سر گذاشت!
‎برای دانستن اندریافت دیو نیم نگاهی داریم به پاره ای گفتارهای ایرانی:

🔻دیو زمستان در ایرانویج مسلط تر است، و از دین پیداست که در ایرانویج ده ماه زَمِستان و دو ماه تابستان است و در آن دو ماه تابستان نیز آب سرد و زمین سرد و گیاه سرد است.» (مینوی خرد)
‎«من، اهورامزدا، بهترین جایگاهها و شهرها که آفریدم، نخست ایرانویچ است که دارندۀ رود داهیتی است. و اهریمن نابودگر . . . در آن سرمای دیوداده پدیدار کرد. ...!» (وندیداد)

‎«گیومرت تکاور را به سی زمستان زندگی و شاهی مقدر شد» (بندهش)

🔸ناگفته نماند که واژه «زمین» خود از «زم=سرد» برآمده است! نخستین آدمیان خوبروی(سیامک) که برهنه‌تن در غارها می‌زیستند(سیامک= سیا مَغَ = غارسیاه) در رویارویی با یخبندانهای وُرم ۱ و ۲ ( که در شاهنامه، «دیو سیاه» نامیده شده) رنجها کشیدند و بسیاری از آنها از پای اوفتادند!

‎«سیامک» بدش نام و فرخنده بود
‎گیومرت را دل بدو زنده بود
‎به گیتی نبودش کسی دشمنا
‎مگر در نِهان ریمن آهرمنا
‎به رشگ اندر آهَرمَن بدسگال
‎همی رای زد تا بیاگند یال

‎سیامک بیامد برهنه تنا
‎برآویخت با دیوِ آهَرمَنا
‎بزد چنگ وارونه دیو سیاه
‎دوتا اندرآورد بالایِ شاه

🔺در این بیتها آنچه که به نام اهرمن پلید(ریمن) و بدسگال(بداندیش/دشمن) خوانده می شود، سرمای وُرم۲ است(پیرامون شست‌هزار سال پیش) که در پی آن گروهی از باشندگان سرزمین اهورایی آریا، در گریز از سرما راه گم کردند و به جای نیمروز(جنوب) روی به اپاختر(شمال) نهادند و در سرمای زمهریر سرزمینهای اپاختر(به گمان، سیبری) تباه شدند! به تعبیر شاهنامه، به رایِ(نادرستِ) خود به آغوش دیو رفتند و به دست او تباه شدند!

‎سیامک به رای خود و دست دیو،*
‎تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو!

‎*این نویسش از این بیت که مستند به چندین نسخه کهن است (ن.ک خالقی مطلق – دفتر یکم - پانویس رویه۲۳) ، همچنین در شاهنامه ماکان و دبیرسیاقی نیز آمده! به نظر می رسد دیگر کاتبان و نیز بسیار مصححین به دلیل ندانستن این معنی از «دیو»، تباه شدن سیامک«به رای خودش» را بی معنی دانسته و کاتبان این لت را دگرگون کرده و مصححین هم ریختهای دگرگون شده را پذیرفته اند!

‎در بخشهای دیگر شاهنامه «دیو» با اندریافتهای دیگری به کار رفته که به یاری یزدان بازخواهیم گفت!

@ShahnamehToosi
@sobhosher
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان : سعيد عزيزى
در آرزوى روزى كه زمهرير جهل و جنگ نباشد🙏🏻
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

١شنبه با #شعرامروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏—

فصل هشتم (پاییز)

چه خوب شد
کلمات مجرد را
درمیهمانی ساده ی آن بیمارستان
جا گذاشتم .

پیچک پیر
پاییز را
ازبام خانه
پایین می آورد

ورهگذری یاس اشک ها را
ازباغ چشم هایش
با دست های انتظار می چیند.

ای رهگذر اگر آواز بخوانی
چندان خواهم گریست
که تشنگی بهار
میوه ی رسیده ی تابستان باشد.


(برشی از شعر بهم پیوستن تارهایی برای آنکه آواز بخوانی)
✍🏻: #بهرام_اردبیلی
📖: #جزوه_شعر، ۱۳۴۵
 
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روزتان دلپذير🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

٢شنبه با #نثر_فارسى

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━

گروهی حکما به حضرت کسری در به مصلحتی سخن همی‌گفتند و بزرگمهر که مهتر ایشان بود خاموش.
گفتندش: چرا با ما در این بحث سخن نگویی.
گفت: وزیران بر مثال اطبااند و طبیب دارو ندهد جز سقیم را.
پس چو بینم که رای شما بر صواب است مرا بر سر آن سخن گفتن حکمت نباشد.
چو کاری بی فضول من بر آید
مرا در وی سخن گفتن نشاید
و گر بینم که نابینا و چاه است
اگر خاموش بنشینم گناه است 

📚 #گلستان
باب نخست؛ در سيرت پادشاهان
✍🏻 #سعدى
سده ٧

 ━··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، روز پزشك خجسته و فرخنده🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
يك #حبه_شعرپارسى با #چاى_انگليسى
☕️
برگردان: وحيد بيداريان

@sobhosher
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٣شنبه: #شعرديروز

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•​​‏━
 
ای دوست مرانم ز در خویش خدا را
کز پیش نرانند شهان خیل گدا را

باز آی که تا فرش کنم دیده به راهت
حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را

از دست مده باده که این صیقل ارواح
بزداید از آیینه دل زنگ ریا را

زاهد تو و رب ارنی؟ این چه خیال است
با دیده خودبین نتوان دید خدا را

هرگز نبری راه به سر منزل الا
تا مرحله پیما نشوی وادی لا را

چون دور به عاشق برسد ساقی دوران
در دور تسلسل فکند جام بلا را

آتش به جهانی زند ار سوخته جانی
بر دامن معبود زند دست دعا را

طوفان بلا آمد و بگرفت در و دشت
چون نوح برافراشت به حق دست رجا را

در حضرت جانان سخن از خویش مگوئید
قدری نبود در بر خورشید سها را

از درد منالید که مردان ره عشق
با درد بسازند و نخواهند دوا را

وحدت که بود زنده خَضَروار مگر خورد
از چشمه حیوان فنا آب بقا را

✍🏻: #وحدت_کرمانشاهی
سده١٣

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، لحظه هاتان دلچسب🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#دكلمه_ها🎤🎼🎶🎵🌾🍃

ايستگاه قطار سانتا ايرنه

خاطرم سرشار باد
از یاد خیابانی خاکی با دیوارهای کوتاه
و سواری بالا بلند
که سپیده را از خود سرشار می‌کند
با شنلی ژنده و بلند
در یکی از روزهای ملالت‌بار
در روزی بی‌تاریخ.
 
خاطرم سرشار باد
از یاد مادرم که به صبح می‌نگرد
در ایستگاه قطار سانتا ایرِنه
بی خبر از آنکه قرار است
نام خانوادگی اش بورخِس شود.
خاطرم سرشار باد
از یاد جنگیدن در نبرد سِپدا
و نظاره اسنانیسلاو دلکامپو
آنگاه که با شادمانی دلاورانه اش
نخستین گلوله را بر تن خویش خوشامد می گفت.
 
خاطرم سرشار باد
از یاد پدرم که همه شب
پیش از سفری به درون رویا
دروازه باغی پنهان را می گشود
و واپسین بار که آن دروازه را گشود
چهاردهم فوریه سال 38 بود.
 
خاطرم سرشار باد از یاد سفاین اَنگیست
که از کناره دینامارکا لنگر بر می گرفتند
برای یافتن جزیره ای که آن زمان انگلستان نبود.
 
خاطرم سرشار باد
از یاد آنچه داشتم و از دست دادم
پرده‌ نقاشی زرینی از تِرنر
به وسعت موسیقی.
 
خاطرم سرشار باد
از یاد آنکه نظاره گر سقراط باشم
که به عصر شوکران، آن زمان که مرگِ آبی
از نوک پاهای سرد شده اش آغاز کرده بود
آرام به غور مسائل جادویی پرداخت
و منطق را جایگزین اسطوره ساخت.
 
خاطرم سرشار باد
از یاد آن زمان که به من بگویی دوستم داری
و من شادمانه و دگرگون
تا سپیده دم خواب در چشم نیاورم.
 
✍🏻: #خورخه_لوئیس_بورخس فراخور زادروزش💐
ترجمه : حسن تهرانی
آواى: #علی_گودرزی_طائمه

شبتان دلكش🥰🙏🏻

@sobhosher
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

*خداوند بهترین یاور ماست*

━•··‏​‏​​‏•✦❁🧿❁✦•‏​‏··•​​‏━ 

*٤شنبه: #يك_برگ_كتاب

━•··‏​‏​​‏•✦❁✳️❁✦•‏​‏··•——

دو آتشنشان وارد جنگلی می‌شوند تا آتش کوچکی را خاموش کنند. آخر کار وقتی از جنگل بیرون می‌آیند و می‌روند کنار رودخانه، صورت یکی‌شان کثیف و خاکستر است و صورت آن یکی به شکل معصومانه‌ای تمیز .

سوال: کدام‌شان صورتش را می‌شوید؟

اشتباه کردید ، آن که صورتش کثیف است به آن یکی نگاه می‌کند و فکر می‌کند صورت خودش هم همانطور است.
اما آن که صورتش تمیز است می‌بیند که سرتاپای رفیقش غبار گرفته است و به خودش می‌گوید: حتما من هم کثیفم، باید خودم را تمیز کنم.

حالا فکر کنیم چندین بار اتفاق افتاده که دیگران از رفتار بد ما و یا ما از رفتار بد دیگران به شستشو و پالایش روح خودمان پرداخته باشیم.

وقتی فرد مقابل ما مهربان و خوب و دوست داشتنی نیست، کمی باید به خودمان شک کنیم.

📖:زهیر
✍🏻:
#پائولو_کوئیلو فراخور زادروزش💐

فايل pdfكتاب را در صبح و شعر ببينيد@sobhosher

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━

✋🏼درود و ادب، لحظه هاتان دلچسب 🙏🏻💐

━•··‏​‏​​‏•✦❁💟❁✦•‏​‏··•​​‏━
@sobhosher