Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹در #شاهنامه بیپرده با همه وجوه زندگی انسانی روبهرو میشویم. با بخل و کینه، حسد، برتریجویی و جنگخواهی، عشق و نفرت، وطنپرستی و خیانت، نخوت و غرور و... همه و همه بخشی از این کتاب بزرگ و جاودان را بهخود اختصاص داده است.
🔸زندگی تا حدی در این کتاب جاری است که نه میتوان آن را داستان شاهان دانست و نه یک روایت ساده که با زبان حماسی بیان میشود. اگر کمی دقت کنیم، میبینیم میشود #شاهنامه را #کتاب_زندگی دانست. کتابی که همه اتفاقات زندگی را به شکلی در خود جای داده است.
🔹در میان همه جدالهای پرفراز و نشیب این کتاب، یک موضوع انسانی دیگر هم وجود دارد که در سایه توصیفات و داستانپردازیهای بینظیر #فردوسی دارای لطافتی ژرف است. عاشقانههای شاهنامه هر چند طولانی نیست و فضای چندان زیادی از این کتاب را به خود اختصاص نداده است، اما به یادماندنی بوده و در ذهن همه ما نام عشاق بزرگی را ثبت کردهاند.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن، پژوهشگر برجسته ادبیات در این باره و در کتابهای مجموعه داستانهای شاهنامه خود نوشته است: شاهنامه کتابی است که از زندگی در تمام ابعادش حرف میزند، بنابراین هرچه در زندگی وجود دارد، این کتاب هم قابل بررسی است و نمود دارد؛ از جمله #عشق. اگرچه کلمه عشق در شاهنامه به معنایی که در غزل فارسی مرسوم است و ادبیات تغزلی ما را شکل میدهد، دیده نمیشود و به جای آن «مهر» و «دلبستگی» و مترادفهای آن به کار رفته است.❤️
او عشقهای موجود در شاهنامه را #روشن و #طبیعی دانسته و صفتهایی همچون بدون #تکلف و با #مشارکت_جسم و #جان را برمیشمرد که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدن آراسته شده است. نمونههای آن از همه برجستهتر در دوره باستانی، دلدادگی #زال و #رودابه، #بیژن و #منیژه، #تهمینه و #رستم و #کتایون و #گشتاسب است.
ادامه دارد...
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹در #شاهنامه بیپرده با همه وجوه زندگی انسانی روبهرو میشویم. با بخل و کینه، حسد، برتریجویی و جنگخواهی، عشق و نفرت، وطنپرستی و خیانت، نخوت و غرور و... همه و همه بخشی از این کتاب بزرگ و جاودان را بهخود اختصاص داده است.
🔸زندگی تا حدی در این کتاب جاری است که نه میتوان آن را داستان شاهان دانست و نه یک روایت ساده که با زبان حماسی بیان میشود. اگر کمی دقت کنیم، میبینیم میشود #شاهنامه را #کتاب_زندگی دانست. کتابی که همه اتفاقات زندگی را به شکلی در خود جای داده است.
🔹در میان همه جدالهای پرفراز و نشیب این کتاب، یک موضوع انسانی دیگر هم وجود دارد که در سایه توصیفات و داستانپردازیهای بینظیر #فردوسی دارای لطافتی ژرف است. عاشقانههای شاهنامه هر چند طولانی نیست و فضای چندان زیادی از این کتاب را به خود اختصاص نداده است، اما به یادماندنی بوده و در ذهن همه ما نام عشاق بزرگی را ثبت کردهاند.
#محمدعلی_اسلامی_ندوشن، پژوهشگر برجسته ادبیات در این باره و در کتابهای مجموعه داستانهای شاهنامه خود نوشته است: شاهنامه کتابی است که از زندگی در تمام ابعادش حرف میزند، بنابراین هرچه در زندگی وجود دارد، این کتاب هم قابل بررسی است و نمود دارد؛ از جمله #عشق. اگرچه کلمه عشق در شاهنامه به معنایی که در غزل فارسی مرسوم است و ادبیات تغزلی ما را شکل میدهد، دیده نمیشود و به جای آن «مهر» و «دلبستگی» و مترادفهای آن به کار رفته است.❤️
او عشقهای موجود در شاهنامه را #روشن و #طبیعی دانسته و صفتهایی همچون بدون #تکلف و با #مشارکت_جسم و #جان را برمیشمرد که در آن غریزه ذاتی انسان تلطیف شده و با تمدن آراسته شده است. نمونههای آن از همه برجستهتر در دوره باستانی، دلدادگی #زال و #رودابه، #بیژن و #منیژه، #تهمینه و #رستم و #کتایون و #گشتاسب است.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹از نظر دکتر حسن ذوالفقاری، مدرس دانشگاه ، عشقهای شاهنامه را میتوان به چند دسته زير تقسیم کرد.
١- دسته اول از جمله داستانهایی است که در زمره منظومههای اصلی ادبیات کشورمان محسوب میشود. داستانهایی مانند «زال و رودابه» به تنهایی توانایی این را دارند که یک داستان مستقل باشند.
این داستانها خودشان به تنهایی انطباق کامل و دوسویه با بنمایههای داستانهای عاشقانه را دارند و میتوان آنها را قالب منظومههایی مستقل نگاه و بررسی کرد.
٢-دسته دوم، عشقهای شکارگاهی است.
🔺این عشق گاهى در حین شکار رخ میدهد و محیط وقوع آنها شکارگاههاست؛ مانند عشق رستم و تهمینه که نتیجه آن تولد سهراب است.
٣- دسته سوم عشقهای ممنوعه است.
🔻 عشق بدفرجام سودابه به سیاوش در این دسته قرار میگیرد.
سیاوش نمیخواهد به عشق نامیمون و خائنانه سودابه تن دهد و همین موضوع اتفاقات زیادی را دامن میزند.
٤- دسته چهارم، عشقهای تاریخی است
🔺داستان عشق خسرو و شیرین در زمره آن قرار میگیرد. این داستان که فردوسی در شاهنامه مختصری به آن دامن میزند، بعدها با برداشتهای دیگری از سوی شاعران و نویسندگان فارسی روبهرو میشود و نمونه اعلای آن خسرو و شیرین نظامی گنجوی است.
🔸ماهیت عشق در شاهنامه با دیگر کتابها تفاوتهای اساسی دارد، چون داستانها در بافت حماسی رخ میدهد و اغلب یک نتیجهگیری خاص دارد و آن تولد فرزند یا قهرمان بعدی است.
🔻شاهنامه یک اثر حماسی است و باید قهرمانان زنده بمانند تا فرزندی قهرمان از آنها بر جای بماند. اگر قهرمان بمیرد حماسه هم میمیرد. پس لازمه ادامه حماسه وجود قهرمانان و 💞وصال عشاق است.
🔺زال و رودابه ازدواج میکنند و #رستم متولد میشود. تهمینه و رستم ازدواج میکنند تا #سهراب به دنیا بیاید. سیاوش و فرنگیس ازدواج میکنند تا #کیخسرو متولد شود و...
💕در این کتاب خبری از هجران نیست، دلدادگان به وصال یکدیگر میرسند. این موضوع در دیگر آثار ادبیات کلاسیک کشورمان رنگ و بوی دیگری دارد و با هجر پایان میگیرد. ذوالفقاری در این باره میگوید: در شاهنامه ما با حماسه روبهرو هستیم و خبری از جنبههای تراژیک موجود در دیگر داستانهای عاشقانه نیست.
💔
ادامه دارد...
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔹از نظر دکتر حسن ذوالفقاری، مدرس دانشگاه ، عشقهای شاهنامه را میتوان به چند دسته زير تقسیم کرد.
١- دسته اول از جمله داستانهایی است که در زمره منظومههای اصلی ادبیات کشورمان محسوب میشود. داستانهایی مانند «زال و رودابه» به تنهایی توانایی این را دارند که یک داستان مستقل باشند.
این داستانها خودشان به تنهایی انطباق کامل و دوسویه با بنمایههای داستانهای عاشقانه را دارند و میتوان آنها را قالب منظومههایی مستقل نگاه و بررسی کرد.
٢-دسته دوم، عشقهای شکارگاهی است.
🔺این عشق گاهى در حین شکار رخ میدهد و محیط وقوع آنها شکارگاههاست؛ مانند عشق رستم و تهمینه که نتیجه آن تولد سهراب است.
٣- دسته سوم عشقهای ممنوعه است.
🔻 عشق بدفرجام سودابه به سیاوش در این دسته قرار میگیرد.
سیاوش نمیخواهد به عشق نامیمون و خائنانه سودابه تن دهد و همین موضوع اتفاقات زیادی را دامن میزند.
٤- دسته چهارم، عشقهای تاریخی است
🔺داستان عشق خسرو و شیرین در زمره آن قرار میگیرد. این داستان که فردوسی در شاهنامه مختصری به آن دامن میزند، بعدها با برداشتهای دیگری از سوی شاعران و نویسندگان فارسی روبهرو میشود و نمونه اعلای آن خسرو و شیرین نظامی گنجوی است.
🔸ماهیت عشق در شاهنامه با دیگر کتابها تفاوتهای اساسی دارد، چون داستانها در بافت حماسی رخ میدهد و اغلب یک نتیجهگیری خاص دارد و آن تولد فرزند یا قهرمان بعدی است.
🔻شاهنامه یک اثر حماسی است و باید قهرمانان زنده بمانند تا فرزندی قهرمان از آنها بر جای بماند. اگر قهرمان بمیرد حماسه هم میمیرد. پس لازمه ادامه حماسه وجود قهرمانان و 💞وصال عشاق است.
🔺زال و رودابه ازدواج میکنند و #رستم متولد میشود. تهمینه و رستم ازدواج میکنند تا #سهراب به دنیا بیاید. سیاوش و فرنگیس ازدواج میکنند تا #کیخسرو متولد شود و...
💕در این کتاب خبری از هجران نیست، دلدادگان به وصال یکدیگر میرسند. این موضوع در دیگر آثار ادبیات کلاسیک کشورمان رنگ و بوی دیگری دارد و با هجر پایان میگیرد. ذوالفقاری در این باره میگوید: در شاهنامه ما با حماسه روبهرو هستیم و خبری از جنبههای تراژیک موجود در دیگر داستانهای عاشقانه نیست.
💔
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
💔در #شاهنامه خبری از #هجران نیست، دلدادگان به وصال یکدیگر میرسند. این موضوع در دیگر آثار ادبیات کلاسیک کشورمان رنگ و بوی دیگری دارد و با هجر پایان میگیرد.در #شاهنامه ما با حماسه روبهرو هستیم و خبری از جنبههای تراژیک موجود در دیگر داستانهای عاشقانه نیست.
🔹#رزم و #حماسه بخش عمده شاهنامه را به خود اختصاص داده است و بر خلاف اغلب داستانهای #عاشقانه که #بزمی هستند #حماسی است. به همین دلیل فضایی متفاوت با روایات صرفا بزمی دارد. ما در داستانهای عاشقانه بزمی میبینیم که معشوق واکنش چندانی ندارد و عاشق بار همه چیز را بر دوش میکشد، اما در شاهنامه عاشق و معشوق رودررو و پا به پای هم پیش میروند و معشوق #منفعل نیست.
💑 عاشق و معشوق هر دو در صحنه عشق فعال هستند و این نگاه #فردوسی بعدها در قالب افسانههای پهلوانی ادامه حیات داده و شاید بیش از صد اثر به نظم و نثر داریم که عاشقانههایی را در دل یک داستان عیاری و پهلوانی روایت میکنند؛ از جمله امیر ارسلان نامدار و نوشآفریننامه ملک جمشید و... .
🔸یکی از نکات جالب توجه در باب عشقهای شاهنامه این است که فردوسی در هیچ جای شاهنامه از مسیر عفاف خارج نشده و در توصیف عشق با آن متعالی و انسانی رفتار کرده است. او وقتی از شکلگیری یک عشق میان دو دلداده حرف میزند، هرگز آن را به بیحیایی نمیآلاید و هر چند در اصل هدفش روایت حماسه است، اما شخصیت پهلوانان بزرگ را هم بهگونهای پیش میبرد که جایی دلشان بلرزد و عشق را تجربه کنند.
🔹از دیگر نکات جالب در شاهنامه این است که زنان به مردان ابراز علاقه میکنند و همه این ابراز علاقهها نیز با شرم و حیا و به نرمی انجام شده و به ازدواج میانجامد. گویی بر خلاف اغلب آثار ادبیات گذشتگان کشورمان قرار نیست همیشه فراق باشد و دوری، بلکه در این کتاب همه هجرانها به وصل بدل میشود و طعم شیرین وصال، چاشنی داستانهاست.
🙍🏻♀️زنها در شاهنامه معشوقهایی منفعل نیستند و پا به پای مردها حرکت میکنند.
🔻هر دو، هم عاشق هستند و هم معشوق. عاشقانههای شاهنامه لطیف و باشکوه است و داستانهای زال و رودابه، رستم و تهمینه و بیژن و منیژه از زیباترین عاشقانههای جهان محسوب میشود.
زنان شاهنامه عاشقانی دلیر، خردمند و سنتشکن هستند. عشق در شاهنامه مرزهای زبانی، نژادی، طبقاتی و ملی را در هم میشکند.
🧝♀️بیشتر زنان عاشق شاهنامه که عاشق پهلوانان ایرانی هستند از سرزمین بیگانه، از روم و کابل و توران هستند. این داستانها شکوه عشقهای زمینی و انسانی را با مشهورترین داستانهای دوران رنسانس و پس از آن در اروپا برابر و گاه بالاتر مینهد.
ادامه دارد...
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
💔در #شاهنامه خبری از #هجران نیست، دلدادگان به وصال یکدیگر میرسند. این موضوع در دیگر آثار ادبیات کلاسیک کشورمان رنگ و بوی دیگری دارد و با هجر پایان میگیرد.در #شاهنامه ما با حماسه روبهرو هستیم و خبری از جنبههای تراژیک موجود در دیگر داستانهای عاشقانه نیست.
🔹#رزم و #حماسه بخش عمده شاهنامه را به خود اختصاص داده است و بر خلاف اغلب داستانهای #عاشقانه که #بزمی هستند #حماسی است. به همین دلیل فضایی متفاوت با روایات صرفا بزمی دارد. ما در داستانهای عاشقانه بزمی میبینیم که معشوق واکنش چندانی ندارد و عاشق بار همه چیز را بر دوش میکشد، اما در شاهنامه عاشق و معشوق رودررو و پا به پای هم پیش میروند و معشوق #منفعل نیست.
💑 عاشق و معشوق هر دو در صحنه عشق فعال هستند و این نگاه #فردوسی بعدها در قالب افسانههای پهلوانی ادامه حیات داده و شاید بیش از صد اثر به نظم و نثر داریم که عاشقانههایی را در دل یک داستان عیاری و پهلوانی روایت میکنند؛ از جمله امیر ارسلان نامدار و نوشآفریننامه ملک جمشید و... .
🔸یکی از نکات جالب توجه در باب عشقهای شاهنامه این است که فردوسی در هیچ جای شاهنامه از مسیر عفاف خارج نشده و در توصیف عشق با آن متعالی و انسانی رفتار کرده است. او وقتی از شکلگیری یک عشق میان دو دلداده حرف میزند، هرگز آن را به بیحیایی نمیآلاید و هر چند در اصل هدفش روایت حماسه است، اما شخصیت پهلوانان بزرگ را هم بهگونهای پیش میبرد که جایی دلشان بلرزد و عشق را تجربه کنند.
🔹از دیگر نکات جالب در شاهنامه این است که زنان به مردان ابراز علاقه میکنند و همه این ابراز علاقهها نیز با شرم و حیا و به نرمی انجام شده و به ازدواج میانجامد. گویی بر خلاف اغلب آثار ادبیات گذشتگان کشورمان قرار نیست همیشه فراق باشد و دوری، بلکه در این کتاب همه هجرانها به وصل بدل میشود و طعم شیرین وصال، چاشنی داستانهاست.
🙍🏻♀️زنها در شاهنامه معشوقهایی منفعل نیستند و پا به پای مردها حرکت میکنند.
🔻هر دو، هم عاشق هستند و هم معشوق. عاشقانههای شاهنامه لطیف و باشکوه است و داستانهای زال و رودابه، رستم و تهمینه و بیژن و منیژه از زیباترین عاشقانههای جهان محسوب میشود.
زنان شاهنامه عاشقانی دلیر، خردمند و سنتشکن هستند. عشق در شاهنامه مرزهای زبانی، نژادی، طبقاتی و ملی را در هم میشکند.
🧝♀️بیشتر زنان عاشق شاهنامه که عاشق پهلوانان ایرانی هستند از سرزمین بیگانه، از روم و کابل و توران هستند. این داستانها شکوه عشقهای زمینی و انسانی را با مشهورترین داستانهای دوران رنسانس و پس از آن در اروپا برابر و گاه بالاتر مینهد.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
👱♀️👧🏼👩🏻🦱
🔸اكثر #زنان شاهنامه، نمونه بارز زن تمام عيار هستند: درعين برخوردارى از فرزانگى، بزرگمنشى و حتى دليرى، از جوهر وقار، طراوت و دل انگيزي زنانه به گونه اي سرشار نيز بهره مندند. زنانى چون »سيندخت«، »رودابه«، »تهمينه«، »فرنگيس«، »جريره«، »منيژه«، »گردآفريد«، »كتايون«، »گرديه« و »شيرين«، هم عشق برمى انگيزند هم احترام، هم زيبايى بيرونى دارند هم زيبايى درونى.
🔺برخلاف مردان، همه زنان بيگانه اى نيز كه با ايرانيان پيوند مىكنند، از صفات عالى انسانى برخوردارند. به غير از »سودابه«، اينان چون به ايران مى پيوندند، يكباره از كشور خود مىبرند، از دل و جان #ايرانى مى شوند
و جانب نيكى را كه جانب ايران است، مىگيرند. (اسلامى ندوشن، )
💞 در میان همه عشقهایی که حکیم توس روایت میکند، یک عشق نامیمون وجود دارد که منتهی به ازدواج نیز نمیشود. #عشق_ممنوع سودابه، همسر کیکاووس به سیاوش، پسر کیکاووس؛ این تنها عشقی است که مسیری متفاوت با دیگر دلدادگیها دارد.
🥰اغلب زنان شاهنامه وفادار به پیوند زناشویی و همسران خود هستند و تنها کسی که پیمان میشکند و فکر خیانت دارد، سودابه است.
وفای به عهد و #ماندن_برسر_پیمان از جمله اتفاقاتی است که در شاهنامه بسیار بر آن تاکید شده است و برخی بر این عقیدهاند 💗وقتی مردان شاهنامه همسر دوم یا سوم خود را برمیگزینند، این پیوندها حادثهای را در دل خود میکشاند و روزی نتیجهای تلخ خواهد داشت.
⛔️برای نمونه، پیوند زال با کنیزکی تولد « شغاد» و در نهایت کشتهشدن « رستم» را در پیدارد. پیوند کیکاووس با سودابه، مرگ دردناک «سیاوش» را سبب میشود. پیوند فریدون با «ارنواز» و «شهرناز» کشتهشدن «ایرج» را به عنوان پیامد دارد. گویا فردوسی میخواهد ارزش نگاهداشت هر پیمانى را به شکلی و در لفافه بیان کند
ادامه دارد...
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
👱♀️👧🏼👩🏻🦱
🔸اكثر #زنان شاهنامه، نمونه بارز زن تمام عيار هستند: درعين برخوردارى از فرزانگى، بزرگمنشى و حتى دليرى، از جوهر وقار، طراوت و دل انگيزي زنانه به گونه اي سرشار نيز بهره مندند. زنانى چون »سيندخت«، »رودابه«، »تهمينه«، »فرنگيس«، »جريره«، »منيژه«، »گردآفريد«، »كتايون«، »گرديه« و »شيرين«، هم عشق برمى انگيزند هم احترام، هم زيبايى بيرونى دارند هم زيبايى درونى.
🔺برخلاف مردان، همه زنان بيگانه اى نيز كه با ايرانيان پيوند مىكنند، از صفات عالى انسانى برخوردارند. به غير از »سودابه«، اينان چون به ايران مى پيوندند، يكباره از كشور خود مىبرند، از دل و جان #ايرانى مى شوند
و جانب نيكى را كه جانب ايران است، مىگيرند. (اسلامى ندوشن، )
💞 در میان همه عشقهایی که حکیم توس روایت میکند، یک عشق نامیمون وجود دارد که منتهی به ازدواج نیز نمیشود. #عشق_ممنوع سودابه، همسر کیکاووس به سیاوش، پسر کیکاووس؛ این تنها عشقی است که مسیری متفاوت با دیگر دلدادگیها دارد.
🥰اغلب زنان شاهنامه وفادار به پیوند زناشویی و همسران خود هستند و تنها کسی که پیمان میشکند و فکر خیانت دارد، سودابه است.
وفای به عهد و #ماندن_برسر_پیمان از جمله اتفاقاتی است که در شاهنامه بسیار بر آن تاکید شده است و برخی بر این عقیدهاند 💗وقتی مردان شاهنامه همسر دوم یا سوم خود را برمیگزینند، این پیوندها حادثهای را در دل خود میکشاند و روزی نتیجهای تلخ خواهد داشت.
⛔️برای نمونه، پیوند زال با کنیزکی تولد « شغاد» و در نهایت کشتهشدن « رستم» را در پیدارد. پیوند کیکاووس با سودابه، مرگ دردناک «سیاوش» را سبب میشود. پیوند فریدون با «ارنواز» و «شهرناز» کشتهشدن «ایرج» را به عنوان پیامد دارد. گویا فردوسی میخواهد ارزش نگاهداشت هر پیمانى را به شکلی و در لفافه بیان کند
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
💞💓💕
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔸تحلیل ساختار نمادین داستان بیژن و منیژه
هر داستانی دارای ساختاری منسجم است که در تناسب کامل با محتوای آن شکل میگیرد؛ پس در یک داستان سمبلیک نیز باید به دنبال کشف ساختار و طرحی نمادین بود.
💏در داستان بیژن و منیژه که درونمایه نمادین آن دستیابی به #کمال و فردیت است، طرح و ساختار قصه نیز در تناسب کامل با این درونمایه ترسیم شده و گسترش طرح و حرکت قهرمانان و اشخاص داستانی، نگاره نمادین #دایره را مینمایاند؛
🔹بدین ترتیب که حرکت از ایرانزمین که نماینده ساحت #خودآگاهی روان قصه است، آغاز میشود و قهرمان پس از تجربه فردیت و کمال در سرزمین #ناخودآگاهی (تورانزمین)، در نهایت به خودآگاهی (ایران) باز میگردد و نقطه پایان ⭕️دایره فردیت خود را به آغاز آن پیوند میزند. به موجب نمادشناسی اشکال، «دایره، علامت وحدانیت اصیل و علامت آسمان است و بدین گونه نشانگر فعالیت و حرکات دورانی است. این نگاره، مشخصه جهت ممتد است؛ در نتیجه علامت هماهنگی است. از عهد باستان، دایره، نشانة تمامیت و کمال بوده و زمان در آن گنجانده میشده است؛ تا بهتر اندازه گیری شود. دایرهای متمرکز، بدون انتها و ابتدا، کامل، علامت مطلقیت است»
🔸این داستان، شرح به فردیت رسیدن #کیخسرو به عنوان #پادشاه ایرانزمین است که بنابر رویکردی کهنالگویی وی را میتوان تجسّم بُعد بالفعل کهنالگوی #خود دانست. بنابر همین نگرش تأویلی، بیژن که کهنالگوی #قهرمان را مینمایاند، بخشی از نیروهای روانی کیخسرو و از همین روی فردیت یافتن او درواقع فردیت یافتن #کیخسرو است. بیژن به دنبال بر هم خوردن تعادل در اثر حمله نیروهای اهریمنی #سایه، قهرمانانه پای در مسیر فردیت مینهد و با خدعه #پیردانای اهریمنی قصه، گرفتار مخمصهای دشوار میشود. پایان این قصه نمادین، رهایی بیژن از چاهی است که حبس در آن، متناسب با درونمایه کهنالگویی قصّه، موتیف بازگشت به #رحم_مادری و رهایی از آن #تولّد دوباره را نمادین میکند. تحوّل برجسته دیگری که در این قصّه وجود دارد، تحوّلی است که متناسب با تحوّل قهرمان برای #منیژه اتفاق میافتد؛ بدین ترتیب که وی که در آغاز قصّه، عنصری اهریمنی و بوالهوس و وابسته به نیروهای #سایه (افراسیاب) است، در پی رانده شدنش از دربار افراسیاب، از بُعد منفی خود فاصله میگیرد و وجههای مثبت مییابد که همین امر او را لایق آمدن به ساحت #خودآگاهی (ایران) و پیوستنش به نیروهای خیر میکند. در مجموع باید گفت که متناسب با درونمایه کهنالگویی داستان، تمامی شخصیتها، مکانها و دیگر عناصر قصه نیز بُعدی نمادین و کهنالگویی دارند و این امر سبب پیوند بینامتنیتی داستان بیژن و منیژه با دیگر آثار همگونه خود میشود.
@sobhosher
درباره عاشقانه ى #بيژن_منيژه👩❤️💋👩
🔸تحلیل ساختار نمادین داستان بیژن و منیژه
هر داستانی دارای ساختاری منسجم است که در تناسب کامل با محتوای آن شکل میگیرد؛ پس در یک داستان سمبلیک نیز باید به دنبال کشف ساختار و طرحی نمادین بود.
💏در داستان بیژن و منیژه که درونمایه نمادین آن دستیابی به #کمال و فردیت است، طرح و ساختار قصه نیز در تناسب کامل با این درونمایه ترسیم شده و گسترش طرح و حرکت قهرمانان و اشخاص داستانی، نگاره نمادین #دایره را مینمایاند؛
🔹بدین ترتیب که حرکت از ایرانزمین که نماینده ساحت #خودآگاهی روان قصه است، آغاز میشود و قهرمان پس از تجربه فردیت و کمال در سرزمین #ناخودآگاهی (تورانزمین)، در نهایت به خودآگاهی (ایران) باز میگردد و نقطه پایان ⭕️دایره فردیت خود را به آغاز آن پیوند میزند. به موجب نمادشناسی اشکال، «دایره، علامت وحدانیت اصیل و علامت آسمان است و بدین گونه نشانگر فعالیت و حرکات دورانی است. این نگاره، مشخصه جهت ممتد است؛ در نتیجه علامت هماهنگی است. از عهد باستان، دایره، نشانة تمامیت و کمال بوده و زمان در آن گنجانده میشده است؛ تا بهتر اندازه گیری شود. دایرهای متمرکز، بدون انتها و ابتدا، کامل، علامت مطلقیت است»
🔸این داستان، شرح به فردیت رسیدن #کیخسرو به عنوان #پادشاه ایرانزمین است که بنابر رویکردی کهنالگویی وی را میتوان تجسّم بُعد بالفعل کهنالگوی #خود دانست. بنابر همین نگرش تأویلی، بیژن که کهنالگوی #قهرمان را مینمایاند، بخشی از نیروهای روانی کیخسرو و از همین روی فردیت یافتن او درواقع فردیت یافتن #کیخسرو است. بیژن به دنبال بر هم خوردن تعادل در اثر حمله نیروهای اهریمنی #سایه، قهرمانانه پای در مسیر فردیت مینهد و با خدعه #پیردانای اهریمنی قصه، گرفتار مخمصهای دشوار میشود. پایان این قصه نمادین، رهایی بیژن از چاهی است که حبس در آن، متناسب با درونمایه کهنالگویی قصّه، موتیف بازگشت به #رحم_مادری و رهایی از آن #تولّد دوباره را نمادین میکند. تحوّل برجسته دیگری که در این قصّه وجود دارد، تحوّلی است که متناسب با تحوّل قهرمان برای #منیژه اتفاق میافتد؛ بدین ترتیب که وی که در آغاز قصّه، عنصری اهریمنی و بوالهوس و وابسته به نیروهای #سایه (افراسیاب) است، در پی رانده شدنش از دربار افراسیاب، از بُعد منفی خود فاصله میگیرد و وجههای مثبت مییابد که همین امر او را لایق آمدن به ساحت #خودآگاهی (ایران) و پیوستنش به نیروهای خیر میکند. در مجموع باید گفت که متناسب با درونمایه کهنالگویی داستان، تمامی شخصیتها، مکانها و دیگر عناصر قصه نیز بُعدی نمادین و کهنالگویی دارند و این امر سبب پیوند بینامتنیتی داستان بیژن و منیژه با دیگر آثار همگونه خود میشود.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌍
#جام_جهان_نما
🔶در فرهنگ و ادب ايران، #جامِ جهان نماي جمشيد و #كيخسرو مشـهورترين نمونـه هـايِ
جام ويژه اند كه شعرا، مورخان، فرهنگ نويسـان، و پـژوهشگـران بـه كـرّات از آنهـا يـاد كرده اند.
در فرهنگهاى عموميِ قديم و جديد نيز اشاره هايي به اين دو جام ديده ميشـود.
🔻در روايتهاي حماسي و اساطيريِ ايرانِ پيش از اسلام كه به شكلِ مكتوب باقي مانده است، هيچ اشاره صريحي وجود ندارد كه بتوان آن را خاستگاه يا الگويِ كهـنِِ جـامِ جهـان نمـايِ #جمشيد يا #كيخسرو دانست. بـه همـين سـبب، محققـان از حـدود 150 سـالِ پـيش تـاكنون حدسهايي درباره منشأ و پيش نمونه باستانيِ اين جامها مطرح كرده اند.
🔺كنت دوگوبينو در سال 1869، جام جمشـيد را در ادبيـات ايـران مضموني سامي دانست و آن را با جام حضرت يوسف (ع)مقايسـه كـرد .
🔸چند دهه پس از او، هلموت ريتر در كتاب دريـاي جـان )1955( پـس از اشاره به مأخذ تورات ـ يهوديِ داستان طاس حضرت يوسف در منطق الطيرِ عطار نوشته است: »جام جمشيد نيز از همان منبع تفسير يهودى درباره سـفر پيـدايش، اخذ شده است.
🔹آيدانلو نيز نخست اين فرضيه را پذيرفته بود و با تفصيلِ بيشتري توضيح داده بود.
🔻خالقي مطلق بنابر رساله پهلويِ ماه فـروردين روز خـرداد، »پيمانـه«اي را كـه جمشـيد از دوزخ بيرون مى آورد همان جامِ گيتي نما دانسته است
🔺و چند سال پس ازآن در نظري جديد، با احتمال، جـامي بـه نـامِ »كُنـدي« را كـه در خوابگـاه پادشاهان پارس گذاشته ميشد و در گزارشِ آثنايس يوناني از سده دوم ميلادي آمـده اسـت، كهنترين نمونه #جام_جم معرفي كرده است.
🔹به عقيـده مزداپـور »جام جهان نماي كيخسر و... به خوبي ميتواند تصوري دگرگون از همـان طشـت سـيمين يـا زرين باشد كه از آنِِ هوم است و در مراسم مـذهبي كـاربرد داشـته اسـت.
🔸اكبري مفاخر نيز داستان »جمشيد و آسن خرد« = خرد فطـريِ انسـان( را در دينكـرد سوم، پيش نمونه جام جم ميدانند كه در آن جمشـيد، #آسـن_خـرد و رازابـزار ويـژه ديـوان را ميستاند. اين همان روايت است كه به صورت داستانِ جمشيد و پيمانِ گيتي در مينـوي خـرد آمده است.
♦️آيدانلو معتقـد اسـت كـه هيچيك از ابزارهاي يادشده دقيقاً و صريحاً نمونة همانند جام جهان نما در روايتهاي ايراني نيست، و به جايِ پيونددادنِ جامها و تشتهاي گوناگون با دو جام جمشـيد و كيخسـرو يـا قائل شدنِ خاستگاهي سامي ـ توراتى براي آن، شرط احتياط علمـي ايـن اسـت كـه آنهـا را نمودي از بنمايه جهانيِ »گيتى نمايي و رازگشايى« بدانيم كه در ادبيات و روايـتهـاي ملـلِ گوناگون در قالبِ وسيله هاي مختلف بروز يافته است.
⚪️گردونـه آينه وار و رازنمايِ پادشاه شكوه نيز در كفالايا با توجه بـه دوره حيـات مـاني )216 م- 274، 276، يا 277 م( فعلاً كهنترين نمود يا ابزارِ مضمونِ جهـان نمـايي در روايـتهـا و اسـاطيرِ ايراني است كه بايد در همين حد و به منزله نمونه يا وسـيله اي مشـابه جـام هـاي جمشـيد و
كيخسرو مطرح شود، و نميتوان لزوماً آن را الگو يا منشأ اين دو جام انگاشت..
🔴درحال حاضر، قديمى ترين منبعي كه در آن از »جام جهان نما« ياد شده داستان » #بيژن_منيژه« شاهنامه فردوسى است كه مطابقِ آن، اين جامِ ويژه در اختيار #كيخسرو است و او با استفاده از آن بيژن را در بن چاهي در تـوران مـييابـد ؛ زيرا داستان »بيژن و منيژه« براساسِ مـأخذي مكتوب به نظم درآمده كه منبع يا منـابعِ آن متنِ منثور نيز به يك يا چند واسطه به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام ميرسد و ازسوى ديگر قرايني بر ديرينگيِ اين روايت و احتمالِ تعلقِ آن به دوره اشكانيان و ادب پارتي وجود دارد.
ادامه دارد...
@sobhosher
#جام_جهان_نما
🔶در فرهنگ و ادب ايران، #جامِ جهان نماي جمشيد و #كيخسرو مشـهورترين نمونـه هـايِ
جام ويژه اند كه شعرا، مورخان، فرهنگ نويسـان، و پـژوهشگـران بـه كـرّات از آنهـا يـاد كرده اند.
در فرهنگهاى عموميِ قديم و جديد نيز اشاره هايي به اين دو جام ديده ميشـود.
🔻در روايتهاي حماسي و اساطيريِ ايرانِ پيش از اسلام كه به شكلِ مكتوب باقي مانده است، هيچ اشاره صريحي وجود ندارد كه بتوان آن را خاستگاه يا الگويِ كهـنِِ جـامِ جهـان نمـايِ #جمشيد يا #كيخسرو دانست. بـه همـين سـبب، محققـان از حـدود 150 سـالِ پـيش تـاكنون حدسهايي درباره منشأ و پيش نمونه باستانيِ اين جامها مطرح كرده اند.
🔺كنت دوگوبينو در سال 1869، جام جمشـيد را در ادبيـات ايـران مضموني سامي دانست و آن را با جام حضرت يوسف (ع)مقايسـه كـرد .
🔸چند دهه پس از او، هلموت ريتر در كتاب دريـاي جـان )1955( پـس از اشاره به مأخذ تورات ـ يهوديِ داستان طاس حضرت يوسف در منطق الطيرِ عطار نوشته است: »جام جمشيد نيز از همان منبع تفسير يهودى درباره سـفر پيـدايش، اخذ شده است.
🔹آيدانلو نيز نخست اين فرضيه را پذيرفته بود و با تفصيلِ بيشتري توضيح داده بود.
🔻خالقي مطلق بنابر رساله پهلويِ ماه فـروردين روز خـرداد، »پيمانـه«اي را كـه جمشـيد از دوزخ بيرون مى آورد همان جامِ گيتي نما دانسته است
🔺و چند سال پس ازآن در نظري جديد، با احتمال، جـامي بـه نـامِ »كُنـدي« را كـه در خوابگـاه پادشاهان پارس گذاشته ميشد و در گزارشِ آثنايس يوناني از سده دوم ميلادي آمـده اسـت، كهنترين نمونه #جام_جم معرفي كرده است.
🔹به عقيـده مزداپـور »جام جهان نماي كيخسر و... به خوبي ميتواند تصوري دگرگون از همـان طشـت سـيمين يـا زرين باشد كه از آنِِ هوم است و در مراسم مـذهبي كـاربرد داشـته اسـت.
🔸اكبري مفاخر نيز داستان »جمشيد و آسن خرد« = خرد فطـريِ انسـان( را در دينكـرد سوم، پيش نمونه جام جم ميدانند كه در آن جمشـيد، #آسـن_خـرد و رازابـزار ويـژه ديـوان را ميستاند. اين همان روايت است كه به صورت داستانِ جمشيد و پيمانِ گيتي در مينـوي خـرد آمده است.
♦️آيدانلو معتقـد اسـت كـه هيچيك از ابزارهاي يادشده دقيقاً و صريحاً نمونة همانند جام جهان نما در روايتهاي ايراني نيست، و به جايِ پيونددادنِ جامها و تشتهاي گوناگون با دو جام جمشـيد و كيخسـرو يـا قائل شدنِ خاستگاهي سامي ـ توراتى براي آن، شرط احتياط علمـي ايـن اسـت كـه آنهـا را نمودي از بنمايه جهانيِ »گيتى نمايي و رازگشايى« بدانيم كه در ادبيات و روايـتهـاي ملـلِ گوناگون در قالبِ وسيله هاي مختلف بروز يافته است.
⚪️گردونـه آينه وار و رازنمايِ پادشاه شكوه نيز در كفالايا با توجه بـه دوره حيـات مـاني )216 م- 274، 276، يا 277 م( فعلاً كهنترين نمود يا ابزارِ مضمونِ جهـان نمـايي در روايـتهـا و اسـاطيرِ ايراني است كه بايد در همين حد و به منزله نمونه يا وسـيله اي مشـابه جـام هـاي جمشـيد و
كيخسرو مطرح شود، و نميتوان لزوماً آن را الگو يا منشأ اين دو جام انگاشت..
🔴درحال حاضر، قديمى ترين منبعي كه در آن از »جام جهان نما« ياد شده داستان » #بيژن_منيژه« شاهنامه فردوسى است كه مطابقِ آن، اين جامِ ويژه در اختيار #كيخسرو است و او با استفاده از آن بيژن را در بن چاهي در تـوران مـييابـد ؛ زيرا داستان »بيژن و منيژه« براساسِ مـأخذي مكتوب به نظم درآمده كه منبع يا منـابعِ آن متنِ منثور نيز به يك يا چند واسطه به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام ميرسد و ازسوى ديگر قرايني بر ديرينگيِ اين روايت و احتمالِ تعلقِ آن به دوره اشكانيان و ادب پارتي وجود دارد.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌍#جام_گيتى_نما
♦️در دو روايت از داستان » #بيژن_منيژه به زبانِ كُـرديِ گـوراني نيـز جـام جهـاننمـا ازجمشيد به كيخسرو رسيده است و او از آن براي يافتنِ بيژن در توران زمين استفاده ميكنـد.
#سجادآيدنلو برخلاف اين هر دو نظر )
🔻انتسابِ جامِ كيخسرو به جمشيد يـا
🔺رسـيدنِ جـام از جمشيد به كيخسرو(، كه زماني نيز خود پيروِ يكي از آنها بود، حدس ميزند كه به احتمـال فراوان بايد براي
#هردو جامِ جهاننمايِ كيخسرو و جمشيد استقلال و اصالت داستاني قائل شد و اين دو جام را جدا از هم دانست.
🔸در قدمت و سنديت تعلقِ جام به كيخسرو براساسِ #شاهنامه و شواهد متونِ ديگر ترديدي نيست، اما درباره جام داشـتنِ جمشـيد، كـه بـه سـببِ نيامدن در شاهنامه مغفول واقع شده و نظريه انتسابِ جامِ #كيخسرو به او را بـه وجـود آورده است، چند گواهي و قرينه مهم هست كه حتماً بايد با دقت و تأمل به آنها توجه شود: 🔺نخست اينكه در كتابِ نوروزنامه خيام )يا منسوب به او( گزارش شده است كـه بنـابر آيينِ پادشاهان ايران از زمانِ كيخسرو تا يزدگرد، موبد موبدان در روز نوروز نزد شاه ميآمد و نيايشي ميخواند.
در متنِ اين آفرين كه در نوروزنامه آمده است تركيبِ #جـام_جمشـيد به كاررفته است: »
***
شها به جشن فريدون به ماه فروردين...
شاد باش بر تخت زرين و انوشـه خور به جام جمشيد...
خيام نيشابوري،
🔹 اتاكار كليما درباره اين سرود ستايش
نوشته است:
زبان اين شعر شبه هاي باقي نميگذارد كـه از دوران ساسـانيان اسـت. رِمپـيس بقايـاي جالب اين شعر را معني و ثابت كرد كه اين شعر ازلحاظ زبان و قواعد عروضـي داراي ريشه فارسي ميانه است )كليما.
🔸براين اساس، سابقه انتسابِ »جام« به »جمشيد«، البته بدونِ تصريح به ويژگيِ جهـاننمـاييِ آن، به روزگارِ ساسانيان و ادبيات فارسيِ ميانه ميرسد و اين شاهد بسياربسـيار مهمـي بـراي قدمت موضوعِ #جامِ_جم است.
غيراز اين نمونه كهن و مربوط به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام، در شعرِ فارسي نيز حداقل دو گواهي مهم از سده هاي چهارم و پنجم براي »جام جم/ جمشيد« يافت ميشود كه ضمنِ تأييد دوباره اصالت اين تركيب، مثالِ نقضي نيز براي اين ديدگاه معروف است كه انتسـابِ وجام را به جمشيد از #قرن_ششم به بعد ميداند كه قبلاً به آن اشاره شد.
🔻منجيـك ترمـذي از سرايندگانِ نيمه دومِ قرن چهارم در قصيده اي تركيبِ » #ساغرِجمشيد را به كار برده كه معادلِ معناييِ #جامِ_جمشيد است؛ به ويژه كه ميدانيم هر دو جـامِ جمشـيد و كيخسـرو در عـين
ويژگي جهاننمايي، همان »ساغر« باده گسارياند:
***
من نه خاقانم كز كاسه فغفـور خـورم من كجا حوصله ساغر جمشيد كجا؟
منجيك ترمذى
ادامه دارد...
@sobhosher
♦️در دو روايت از داستان » #بيژن_منيژه به زبانِ كُـرديِ گـوراني نيـز جـام جهـاننمـا ازجمشيد به كيخسرو رسيده است و او از آن براي يافتنِ بيژن در توران زمين استفاده ميكنـد.
#سجادآيدنلو برخلاف اين هر دو نظر )
🔻انتسابِ جامِ كيخسرو به جمشيد يـا
🔺رسـيدنِ جـام از جمشيد به كيخسرو(، كه زماني نيز خود پيروِ يكي از آنها بود، حدس ميزند كه به احتمـال فراوان بايد براي
#هردو جامِ جهاننمايِ كيخسرو و جمشيد استقلال و اصالت داستاني قائل شد و اين دو جام را جدا از هم دانست.
🔸در قدمت و سنديت تعلقِ جام به كيخسرو براساسِ #شاهنامه و شواهد متونِ ديگر ترديدي نيست، اما درباره جام داشـتنِ جمشـيد، كـه بـه سـببِ نيامدن در شاهنامه مغفول واقع شده و نظريه انتسابِ جامِ #كيخسرو به او را بـه وجـود آورده است، چند گواهي و قرينه مهم هست كه حتماً بايد با دقت و تأمل به آنها توجه شود: 🔺نخست اينكه در كتابِ نوروزنامه خيام )يا منسوب به او( گزارش شده است كـه بنـابر آيينِ پادشاهان ايران از زمانِ كيخسرو تا يزدگرد، موبد موبدان در روز نوروز نزد شاه ميآمد و نيايشي ميخواند.
در متنِ اين آفرين كه در نوروزنامه آمده است تركيبِ #جـام_جمشـيد به كاررفته است: »
***
شها به جشن فريدون به ماه فروردين...
شاد باش بر تخت زرين و انوشـه خور به جام جمشيد...
خيام نيشابوري،
🔹 اتاكار كليما درباره اين سرود ستايش
نوشته است:
زبان اين شعر شبه هاي باقي نميگذارد كـه از دوران ساسـانيان اسـت. رِمپـيس بقايـاي جالب اين شعر را معني و ثابت كرد كه اين شعر ازلحاظ زبان و قواعد عروضـي داراي ريشه فارسي ميانه است )كليما.
🔸براين اساس، سابقه انتسابِ »جام« به »جمشيد«، البته بدونِ تصريح به ويژگيِ جهـاننمـاييِ آن، به روزگارِ ساسانيان و ادبيات فارسيِ ميانه ميرسد و اين شاهد بسياربسـيار مهمـي بـراي قدمت موضوعِ #جامِ_جم است.
غيراز اين نمونه كهن و مربوط به ادبيات ايرانِ پيش از اسلام، در شعرِ فارسي نيز حداقل دو گواهي مهم از سده هاي چهارم و پنجم براي »جام جم/ جمشيد« يافت ميشود كه ضمنِ تأييد دوباره اصالت اين تركيب، مثالِ نقضي نيز براي اين ديدگاه معروف است كه انتسـابِ وجام را به جمشيد از #قرن_ششم به بعد ميداند كه قبلاً به آن اشاره شد.
🔻منجيـك ترمـذي از سرايندگانِ نيمه دومِ قرن چهارم در قصيده اي تركيبِ » #ساغرِجمشيد را به كار برده كه معادلِ معناييِ #جامِ_جمشيد است؛ به ويژه كه ميدانيم هر دو جـامِ جمشـيد و كيخسـرو در عـين
ويژگي جهاننمايي، همان »ساغر« باده گسارياند:
***
من نه خاقانم كز كاسه فغفـور خـورم من كجا حوصله ساغر جمشيد كجا؟
منجيك ترمذى
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎