#زبــــان_فــارســـــی
بهر نخست
🔹جهانيان در اين همگمانند که از دو سده پس از اسلام تا چندی پس از يورش مغولان، #ايران کانون دانش جهانی بوده است و بسا از شاخه های دانش کنونی که در آن زمان درخشان به نيروی انديشهء دانشمندان ايرانی به درخت دانش جهانی افزوده و بسا از چيستانهای دانش که برای ايرانيان گشوده شد، و چون اين سخن آشکار است نياز به شکافتن و بازنمودن ندارد، پس می بايد که به گفتاری ديگر بپردازيم .
آن دانشمندان دفترهای خويش را برای آن که در امپراتوری بزرگ اسامی پراکنده شود، گاه به زبان تازی (که دستور و آئين نگارش و فرهنگ واژه های آن را خود پديد آورده بودند)
می نوشتند و گاه انديشهء خويش را به زبان فارسی می آراستند.
نمونه های فراوان از نوشته های ايرانی در زمينه های گوناگون دانش جهانی بر جای مانده است که نشان از توانايی اين زبان برای بازکردن دشواريهای رشته های دانش دارد اما پرسش شما اين است که آيا زبان فارسی را توان آن هست که زبان دانش امروز جهان نيز شود!؟
📖
١- گنجينهء واژه های زبان پر بار باشد.
٢- در زبان، توانايی، برآوردن يا ساختن واژه های نو از پيوند واژه ها باشد.
٣- زبان ساده باشد.
٤- آئين و دستور زبان يگانه باشد و جدا آئينی (استثناء) در آن ديده نشود
٥- ريشه های کهن زبان شناخته شده باشد و پيوند واژه های تازه به ريشه های کهن روا باشد.
٦- پيوند زبان از ديگر زبانها، که در زمينهء دانش جهانی می کوشند گسسته نباشد.
٧- گويندگان به آن زبان، در درازنای زمان به ژرفا و گستردگی و باروری آن ياری رسانده باشند.
٨- زبان توان نگارگری در همهء زمينه های دانش جهانی را داشته باشد.
٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد.
١٠- سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند.
١١- داوری داوران بزرگ را برای برتری، داشته باشد.
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
بهر نخست
🔹جهانيان در اين همگمانند که از دو سده پس از اسلام تا چندی پس از يورش مغولان، #ايران کانون دانش جهانی بوده است و بسا از شاخه های دانش کنونی که در آن زمان درخشان به نيروی انديشهء دانشمندان ايرانی به درخت دانش جهانی افزوده و بسا از چيستانهای دانش که برای ايرانيان گشوده شد، و چون اين سخن آشکار است نياز به شکافتن و بازنمودن ندارد، پس می بايد که به گفتاری ديگر بپردازيم .
آن دانشمندان دفترهای خويش را برای آن که در امپراتوری بزرگ اسامی پراکنده شود، گاه به زبان تازی (که دستور و آئين نگارش و فرهنگ واژه های آن را خود پديد آورده بودند)
می نوشتند و گاه انديشهء خويش را به زبان فارسی می آراستند.
نمونه های فراوان از نوشته های ايرانی در زمينه های گوناگون دانش جهانی بر جای مانده است که نشان از توانايی اين زبان برای بازکردن دشواريهای رشته های دانش دارد اما پرسش شما اين است که آيا زبان فارسی را توان آن هست که زبان دانش امروز جهان نيز شود!؟
📖
١- گنجينهء واژه های زبان پر بار باشد.
٢- در زبان، توانايی، برآوردن يا ساختن واژه های نو از پيوند واژه ها باشد.
٣- زبان ساده باشد.
٤- آئين و دستور زبان يگانه باشد و جدا آئينی (استثناء) در آن ديده نشود
٥- ريشه های کهن زبان شناخته شده باشد و پيوند واژه های تازه به ريشه های کهن روا باشد.
٦- پيوند زبان از ديگر زبانها، که در زمينهء دانش جهانی می کوشند گسسته نباشد.
٧- گويندگان به آن زبان، در درازنای زمان به ژرفا و گستردگی و باروری آن ياری رسانده باشند.
٨- زبان توان نگارگری در همهء زمينه های دانش جهانی را داشته باشد.
٩- زبان خوش آهنگ و زيبا باشد.
١٠- سخنوران بزرگ به آن زبان نوشته و سروده باشند.
١١- داوری داوران بزرگ را برای برتری، داشته باشد.
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
🔲 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام
(بررسي #متن_پهلوي_اندرزکودکان )
استاد#فريدون_جنيدى
بهر نخست
🔸الف)گفتارديگران:
اوستا را که کهن ترين نمونه دفتر و ديوان جهان است، براي کهن بودن با داستان هومر همزمان مي شمارند!
#پرويز_ناتل_خانلرى ميگويد:
«دبيره اوستايي در هنگام ساسانيان پديدار شده است «متن اوستايي که اکنون در دست است؛ خط دقيق خاصي است که تنها براي نوشته هاي ديني ساخته شده و زمان وضع آن را درحدود قرن ششم ميلادي شمرده اند»(1)
#مهرداد_بهار مي گويد:«درايران مدرسه ومکتب وجود نداشت»(2)
و نيز همو مي گويد:
«کتب زرتشتي و هم شاهنامه، هر دو، مبتني بر روايات بسيار کهن حماسي اند که طي اعصار دراز، به صورت شفاهي منتقل مي شده اند، و از اواخر عصر ساساني شروع به کتابت آنها شده است»(3 )
و #احمد_تفضلي مينويسد: «ايرانيان داراى ادبيات شفاهي بوده اند»(4)
🔹ب)گفتارپيشينيان:
● در کاوشهاي #تپه_يحيي (کرمان) در لايه VI C که به زمان پنج هزارسال پيش بر مي گردد،19 لوحه خطي کهنتر از خط سومرى پيدا شده است(5).
#شاهنامه در رويدادهاي زمان بهرام گور از پيدا شدن گنجي به نام گنج گاو آگاهي مي دهد که دبيره اي جدا از دبيره زمان ساسانى داشته است که موبدان آنرا دبيره هنگام جمشيد شماردهاند.
● #ابوريحان_بيرونى مي نويسد:
«در زمان ما، در«جِي» که يکي از شهرهاي اصفهان است،ازتل هايي که شکافته شده، خانه هايي يافتند که عدلهاي بسياري از پوست درختي که توزنام دارد و با آن کمان وسپر را جلد مي کردند، پر بود و اين پوستهاي درخت به کتابت هايى مکتوب بود که دانسته نشد چيست»(6)
#ابن_نديم آورده است:
● «درسالخ سيصدوپنجاه قمري سغي[سقفي؟]خراب گرديد که جايش معلوم نشد.زيرا از بلند بودن سقف آن گمان مي کردند که توي آن خالي و مصمت است، زماني که فرو ريخت از آن کتابهاي زيادي به دست آمد که هيچ کس توانايي خواندن آن را نداشت»(7)
● «درکاوشهاي #شهرسوخته که به سال1377 به سرپرستي دکتر منصور سجادي انجام گرفت،جمجمهء دختري را يافتندکه از بيماري هيدروسفالي رنج مي برده است. پزشکان ايراني 4850 سال پيش استخوان پاريتال راست آن دختر را برداشته اند(کاري که امروز انجام ميشود)تا فشارآب را بر روي مغز کم کنند.پژوهشهاي پزشکان داوري مي کند که آن دختر چند ماه پس ازآن(عمل جراحي)به زندگي خود ادامه داده است زيراکه نسجهاي استخواني بريده شده پيرامون آن ترميم يافته است وترميم تنها با زنده بودن بيمارانجام مي گيرد»(8)
📚منابع
1-خانلري،تاريخ زبان فارسي جلداول، رويه 215
2ـ سخنراني مهرماه 1362 درانجمن زرتشتيان تهران.
3ـبهار، مهرداد، جستاري چند در فرهنگ ايران، رويه 14..
4ـ تاريخ ادبيات ايران پيش ازاسلام ؛ ژاله آموزگار ؛ احمد تفضلي رويهء 13. ونيز درجاي جاي دفتر نامبرده اين سخن کما بيش بازگو ميشود.
5_ C, C. LambergKarlovsky.1986.
6 ـ ابوريحان بيروني، آثاراالباقيه ترجمه اکبر دانا سرشت، رويهء 39.
7 ـ ابن النديم، الفهرست، روية 2400
8ـ براي آگاهي بيشتر بنگريد به کتاب حقوق جهان در ايران باستان، بخش آيين نظام پزشکي، چاپ دويم 1384 ، نشربلخ.
ادامه دارد...
@sobhosher
(بررسي #متن_پهلوي_اندرزکودکان )
استاد#فريدون_جنيدى
بهر نخست
🔸الف)گفتارديگران:
اوستا را که کهن ترين نمونه دفتر و ديوان جهان است، براي کهن بودن با داستان هومر همزمان مي شمارند!
#پرويز_ناتل_خانلرى ميگويد:
«دبيره اوستايي در هنگام ساسانيان پديدار شده است «متن اوستايي که اکنون در دست است؛ خط دقيق خاصي است که تنها براي نوشته هاي ديني ساخته شده و زمان وضع آن را درحدود قرن ششم ميلادي شمرده اند»(1)
#مهرداد_بهار مي گويد:«درايران مدرسه ومکتب وجود نداشت»(2)
و نيز همو مي گويد:
«کتب زرتشتي و هم شاهنامه، هر دو، مبتني بر روايات بسيار کهن حماسي اند که طي اعصار دراز، به صورت شفاهي منتقل مي شده اند، و از اواخر عصر ساساني شروع به کتابت آنها شده است»(3 )
و #احمد_تفضلي مينويسد: «ايرانيان داراى ادبيات شفاهي بوده اند»(4)
🔹ب)گفتارپيشينيان:
● در کاوشهاي #تپه_يحيي (کرمان) در لايه VI C که به زمان پنج هزارسال پيش بر مي گردد،19 لوحه خطي کهنتر از خط سومرى پيدا شده است(5).
#شاهنامه در رويدادهاي زمان بهرام گور از پيدا شدن گنجي به نام گنج گاو آگاهي مي دهد که دبيره اي جدا از دبيره زمان ساسانى داشته است که موبدان آنرا دبيره هنگام جمشيد شماردهاند.
● #ابوريحان_بيرونى مي نويسد:
«در زمان ما، در«جِي» که يکي از شهرهاي اصفهان است،ازتل هايي که شکافته شده، خانه هايي يافتند که عدلهاي بسياري از پوست درختي که توزنام دارد و با آن کمان وسپر را جلد مي کردند، پر بود و اين پوستهاي درخت به کتابت هايى مکتوب بود که دانسته نشد چيست»(6)
#ابن_نديم آورده است:
● «درسالخ سيصدوپنجاه قمري سغي[سقفي؟]خراب گرديد که جايش معلوم نشد.زيرا از بلند بودن سقف آن گمان مي کردند که توي آن خالي و مصمت است، زماني که فرو ريخت از آن کتابهاي زيادي به دست آمد که هيچ کس توانايي خواندن آن را نداشت»(7)
● «درکاوشهاي #شهرسوخته که به سال1377 به سرپرستي دکتر منصور سجادي انجام گرفت،جمجمهء دختري را يافتندکه از بيماري هيدروسفالي رنج مي برده است. پزشکان ايراني 4850 سال پيش استخوان پاريتال راست آن دختر را برداشته اند(کاري که امروز انجام ميشود)تا فشارآب را بر روي مغز کم کنند.پژوهشهاي پزشکان داوري مي کند که آن دختر چند ماه پس ازآن(عمل جراحي)به زندگي خود ادامه داده است زيراکه نسجهاي استخواني بريده شده پيرامون آن ترميم يافته است وترميم تنها با زنده بودن بيمارانجام مي گيرد»(8)
📚منابع
1-خانلري،تاريخ زبان فارسي جلداول، رويه 215
2ـ سخنراني مهرماه 1362 درانجمن زرتشتيان تهران.
3ـبهار، مهرداد، جستاري چند در فرهنگ ايران، رويه 14..
4ـ تاريخ ادبيات ايران پيش ازاسلام ؛ ژاله آموزگار ؛ احمد تفضلي رويهء 13. ونيز درجاي جاي دفتر نامبرده اين سخن کما بيش بازگو ميشود.
5_ C, C. LambergKarlovsky.1986.
6 ـ ابوريحان بيروني، آثاراالباقيه ترجمه اکبر دانا سرشت، رويهء 39.
7 ـ ابن النديم، الفهرست، روية 2400
8ـ براي آگاهي بيشتر بنگريد به کتاب حقوق جهان در ايران باستان، بخش آيين نظام پزشکي، چاپ دويم 1384 ، نشربلخ.
ادامه دارد...
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهردوم)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸از شوش پنج هزارساله لوحـه گليني که خويشکاري(تکليف)دانش آموزان پيدا شده است که بخش بندي پيرامون دايره را به 6 کمان برابر نشان مي دهدکه نشان دهنده آگاهي شگفت ايرانيان ازنسبت پرتودايره(شعاع) باشش بر منتظم محاط دردايره است!(9) (نگاره سوي چپ بالا)
🔹از اين برتر لوحه اي ديگر است از 3400 سال پيش خوزستان که پيرامون دايره را به هفت برمنتظم بخش بندي کرده است ،و اين کارتنها بايستي با بهره گيري از «فرمول جبري » انجام گيرد! (10) (نگاره سوي راست بالا)
▫️دراين لوحه استاد از شاگرد خواسته است که دو«قضيه» هندسي را ترسيم کند.
الف : فاصلهء هر نقطه از نيمساز زاويه با دوضلع زاويه برابر است.
ب:عمود منصف پايه در مثلث دوپهلوبرابر(متساوي الاضلاع) از رأس آن ميگذرد.
◾️شاگرد «قضيه»ي نخستين راکشيده است ودر قضيه دوم با لرزش دست خط را با فاصله از رأس بسوي چپ کشيده.
🔸استاد درکنارآن، عمود منصفِ درست را که از رأس ميگذردکشيده وبا دوکارد«قيچي» نيمي از آن گل را پاره کرده است تادانش آموزان ديگر نتوانند از آن براي خويشکاري هاى آينده سود ببرند! و اين کار در آن زمان، درست همانند خط زدن مشق امروز کودکان است که از آن دوباره نتوان به جاي مشق تازه سود برد.
از اين گونه دايره ها که به چند بخش تقسيم ميشوند ، «خبيس» (شهداد) کرمان و(گيان ) لرستان و (مارليک) گيلان نيز يافت شده است به نشانه روشن آ نکه اين آ گاهي ها تنها در خوزستان نبوده ودرهمهء سرزمين ايران پراکنده بوده است و چنين نگاره ها چند هزار سال پيش از اقليدس (که به گمان اروپائيان پدر هندسهء جهان است.) در ايران يافت شده است.
🔸داوري:
گمان غربيان و موافقانشان را خوانديد واز اين گستره شگفت دانش در ايران نيز آگاه شديد.
اکنون داوري با خواننده است !تنگ چشمي و کوته انديشي در هر کاري نکوهيده است به ويژه درپژوهشهاي
دانشي !راي آنان بر آنست که سرچشمهء همه چيز را يونان بدانند وانبوه يافته هاي باستانشناسي را يا از ايران به درمي برند يا در همين جا نابود مي کنند ، تا مبادا نياکان آنان، يونانيان ،شاگرد استادان ايراني در شمارآيند.
🔹آموزش درفرهنگستانهاى ايرانى:
نخستين آگاهي از رشته هاي آموزشي در ايران باستان بدست آمده است ، آموزش ويژهايست که « #سياوخش»را از آن گذراندهاند.
***
سواري وتيروکمان وکمند
عنان ورکيب و چه و چون وچند
نشستنگه مجلس وميگسار همان باز و شاهين و يوز و شکار
ز داد و ز بيداد وتخت وکلاه سخن گفتن رزم و راندن سپاه
🔸
🔺آموزش نخستين: ورزش وآمادگي جنگي، 🏇سواري و به کاربردن ابزارهاي نبرد، چون شمشير و تير وکمان وکمند وگرز🤺... که ويژه همگان بود.
🔻آموزش دو ديگر : چه و چون و چند :
الف: #چه ؟ «چه» در اين سخن به جاي دانش همگانى در آموزش امروز است زيرا که دانش آموز بايستى بداندکه هر چيز «چه» است ؟ ياچيست ؟
پاسخ به چيستى رويدادهاي پيرامون زندگي مردمان ، همان است که امروزبدان « #دانش » مي گويند.
ب: #چون؟ دراين سخن چگونه ؟ وچرا ؟ است.
چراچنين است؟ چگونه چنان رويداد رخ ميدهد؟ اين بخش از دانش را يونانيان « #فلسفه» نام نهادند.
پ : #چند؟
چند يا اندازه. دانشى است که ازاندازه وآمار وشمار ( #رياضيات) سخن مي گويد.
📚منبع:
٩ـ سهم ايرانيان در تمدن جهان. نيرنوري، و نيز تاريخ مهندسي ايران مهندس فرشاد.
١٠-سراميکهاي شرقي کلکسيونهاي بزرگ جهان ، دفتر چهارم موزه ايران
باستان، فيروز باقر زاده، آنِِِِِ سوارت، ماشيکو ساکو.توکيو 1987.
ادامه دارد...
@sobhosher
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸از شوش پنج هزارساله لوحـه گليني که خويشکاري(تکليف)دانش آموزان پيدا شده است که بخش بندي پيرامون دايره را به 6 کمان برابر نشان مي دهدکه نشان دهنده آگاهي شگفت ايرانيان ازنسبت پرتودايره(شعاع) باشش بر منتظم محاط دردايره است!(9) (نگاره سوي چپ بالا)
🔹از اين برتر لوحه اي ديگر است از 3400 سال پيش خوزستان که پيرامون دايره را به هفت برمنتظم بخش بندي کرده است ،و اين کارتنها بايستي با بهره گيري از «فرمول جبري » انجام گيرد! (10) (نگاره سوي راست بالا)
▫️دراين لوحه استاد از شاگرد خواسته است که دو«قضيه» هندسي را ترسيم کند.
الف : فاصلهء هر نقطه از نيمساز زاويه با دوضلع زاويه برابر است.
ب:عمود منصف پايه در مثلث دوپهلوبرابر(متساوي الاضلاع) از رأس آن ميگذرد.
◾️شاگرد «قضيه»ي نخستين راکشيده است ودر قضيه دوم با لرزش دست خط را با فاصله از رأس بسوي چپ کشيده.
🔸استاد درکنارآن، عمود منصفِ درست را که از رأس ميگذردکشيده وبا دوکارد«قيچي» نيمي از آن گل را پاره کرده است تادانش آموزان ديگر نتوانند از آن براي خويشکاري هاى آينده سود ببرند! و اين کار در آن زمان، درست همانند خط زدن مشق امروز کودکان است که از آن دوباره نتوان به جاي مشق تازه سود برد.
از اين گونه دايره ها که به چند بخش تقسيم ميشوند ، «خبيس» (شهداد) کرمان و(گيان ) لرستان و (مارليک) گيلان نيز يافت شده است به نشانه روشن آ نکه اين آ گاهي ها تنها در خوزستان نبوده ودرهمهء سرزمين ايران پراکنده بوده است و چنين نگاره ها چند هزار سال پيش از اقليدس (که به گمان اروپائيان پدر هندسهء جهان است.) در ايران يافت شده است.
🔸داوري:
گمان غربيان و موافقانشان را خوانديد واز اين گستره شگفت دانش در ايران نيز آگاه شديد.
اکنون داوري با خواننده است !تنگ چشمي و کوته انديشي در هر کاري نکوهيده است به ويژه درپژوهشهاي
دانشي !راي آنان بر آنست که سرچشمهء همه چيز را يونان بدانند وانبوه يافته هاي باستانشناسي را يا از ايران به درمي برند يا در همين جا نابود مي کنند ، تا مبادا نياکان آنان، يونانيان ،شاگرد استادان ايراني در شمارآيند.
🔹آموزش درفرهنگستانهاى ايرانى:
نخستين آگاهي از رشته هاي آموزشي در ايران باستان بدست آمده است ، آموزش ويژهايست که « #سياوخش»را از آن گذراندهاند.
***
سواري وتيروکمان وکمند
عنان ورکيب و چه و چون وچند
نشستنگه مجلس وميگسار همان باز و شاهين و يوز و شکار
ز داد و ز بيداد وتخت وکلاه سخن گفتن رزم و راندن سپاه
🔸
🔺آموزش نخستين: ورزش وآمادگي جنگي، 🏇سواري و به کاربردن ابزارهاي نبرد، چون شمشير و تير وکمان وکمند وگرز🤺... که ويژه همگان بود.
🔻آموزش دو ديگر : چه و چون و چند :
الف: #چه ؟ «چه» در اين سخن به جاي دانش همگانى در آموزش امروز است زيرا که دانش آموز بايستى بداندکه هر چيز «چه» است ؟ ياچيست ؟
پاسخ به چيستى رويدادهاي پيرامون زندگي مردمان ، همان است که امروزبدان « #دانش » مي گويند.
ب: #چون؟ دراين سخن چگونه ؟ وچرا ؟ است.
چراچنين است؟ چگونه چنان رويداد رخ ميدهد؟ اين بخش از دانش را يونانيان « #فلسفه» نام نهادند.
پ : #چند؟
چند يا اندازه. دانشى است که ازاندازه وآمار وشمار ( #رياضيات) سخن مي گويد.
📚منبع:
٩ـ سهم ايرانيان در تمدن جهان. نيرنوري، و نيز تاريخ مهندسي ايران مهندس فرشاد.
١٠-سراميکهاي شرقي کلکسيونهاي بزرگ جهان ، دفتر چهارم موزه ايران
باستان، فيروز باقر زاده، آنِِِِِ سوارت، ماشيکو ساکو.توکيو 1987.
ادامه دارد...
@sobhosher
Telegram
attach 📎
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهرسوم)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه اي فرنگي است، و برابر فارسي آن «زمين نگاري» يا «زمين پيمايي » و مانند اينها است.
اين دانش درپنج هزار سال پيش بدانجا رسيده بود که ايرانيان بدانند ميانهء جهان شهر زرنگ سيستان است و به همين روي سيستان را نيمروز مي ناميدند ،که نيمروز نيمهء جهان شناخته شده باستان است وهنگامي که در همة جهان باستان (ازژاپن تا ايسلند ) روز باشد، خورشيد بر فراز نيمروز است.
بدينروي ايرانيان در آن هنگام همهء جهان باستان را پيموده بودند که مي دانستند ميانهء آن کجاست.
اندازه ساختمانها بلندي و پهناي چيزها را از آن دسته از ساختمانها که از ده هزار وچهارسد سال پيش در گنج دره #هرسين_کرماشان ،و نيز شهر هشت هزارساله در #تپه_زاغه_قزوين و #چغاميش هفت هزارسالهء #خوزستان و #شهرسوخته پنج هزار سالهء #سيستان مي توان سنجيد و داوري کرد که ايرانيان چندهزارسال پيش ازيونانيان اندازه اي راکه امروز هندسه مي ناميم مي دانسته اند.
2 ـ اندازه آسمان و اختران گردش خورشيد و ماه وستارگان وبرجها، وسالماري و گاهشماري.
اين دانش، دو بخش ميشود : ستاره شناسي (نجوم) ، گاهشماري (تقويم).
سديگر: آن کسان که براي فرمانروايي آموزش مي ديدند ، مي بايستي که افزون بر جنگاوري و دانشهاي ديگر از دانشهاي ويژه برخوردار باشند :
🔻 داد يا دادگستري
داد گستري نيز يکي ازشاخه هاي دانش آن روزگار بوده است وکساني از موبدان «دات وَر» خوانده مي شدند که امروز« داور» شان مي خوانيم از اين سخن نيز روشن مي شود که فرمانروايان مي بايستي افزون بر دانشهاي ديگر از «داد» نيز آگاه باشند تا به بيداد دست نيازند.
🔺از آيينهاي تخت وکلاه که در همين داستان از آن به نام «هنرهاي شاهان » نام برده مي شود،سخن گفتن خوب، آواي نرم ، شيوه مهمانداري ازفرستادگان کشورها ، ونشستن درانجمن سور وچگونگي خوردن خوراک و نوشيدن باده ، آيين شکار ونخجير وسخن گفتن با سپاهيان وشيوة راندن سپاه وسپه کشي است که امروزه هر يک را دانشي نو مي شمارند !
🔹گونهء پهلوي واژه استاد در زبان پهلوي #هيرپت ودر زبان فارسي #هيربد است به معني آموزگار، استاد علوم، و جايي که دانش آموزان ديني درآن آموزش مي ديدند، #هيرپتستان ناميده ميشد. اما آن کسان که آموزش فرا ديني مي ديدند در #فرهنگستان به خواندن مي پرداختند.
🔺ودر #شاهنامه اشاره به چنين جاي شده است.
سپاريد کودک به فرهنگيان
کسي کش بود مايه وهنگ آن
يا
به هر برزني بر دبستان بدي همان جاي آتش پرستان بدي(11)
🔻همچنين :
فرمان بزرگمهر به پدران براي آموزش فرزندان :
فزودن به فرزند بر، مهر خويش
چو در آب ديدن بود، چهر خويش
ز فرهنگ، وز دانش آمــوختن
مجو چاره جز، جانش افروختن
🔻اندرز بزرگمهر به پادشاه براي آموزش فرزندِ شاه و آينده کشور :
سپردن به فرهنگ فرزند خُرد
که گيتي به نادان نبايد سپرد
🔺گفتار ديگر از کارنامه اردشير بابکان است، آنجا که اردوان، اردشير پانزده ساله را سرزنش ميکند :
«اردشير را به آخور ستوران فرستاد و فرمود که : بنگر که شب و روز از نزديک ستوران به نخچير و چوگان و فرهنگستان نروي»(12)
🔸مدرکي ديگر که در اين باره هنوز دردست است متني است به زبان پهلوي و دين دبيره بنام«اندرخويشکاري ريتَکان»(13) (در تکليف دانش آموزان)، که درآن يک دانش آموز آموز تکاليفي را که دارد برشمرده است وآن يک «انشاء» به زبان امروزي است که در آن نيز به فرهنگستان به معني آموزشگاه اشاره شده است.(14)
🔹درمدرک بسيار ارزنده ديگر که خوشبختانه به خط پهلوي موجود است بنام«خسروکواتان وريتک » (15) که داستان پسري است که فرهنگستان را به پايان رسانيده ازشاهنشاه درخواست «کار» ميکند:
«به هنگام به فرهنگستانم دادند و من در فرهنگ کردن ساخته (آماده) وشتابنده بودم»(16)
📚منابع
11ـ آتش پرست: نگهبان آتش
12- کارنامه اردشير بابکان، بهرام فرهوشي، دانشگاه تهران، 1378، رويه 19
13 ـ ريتک پهلوي، ريدک فارسي، پسران ميان 10 تا 15 ساله.
14ـ مجموعة 50 متن پهلوي مؤسسة آسيايي شيراز. (اين نوشته در پايان گفتار با ترجمهء آن میآيد)
15 ـ ايرج ملکي يک ترجمهء ازاين متن به دست داده است ونام آنرا «خسرو و ريدک » نهاده.
16 ـ همان ، رويه 1.
ادامه دارد...
@sobhosher
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه اي فرنگي است، و برابر فارسي آن «زمين نگاري» يا «زمين پيمايي » و مانند اينها است.
اين دانش درپنج هزار سال پيش بدانجا رسيده بود که ايرانيان بدانند ميانهء جهان شهر زرنگ سيستان است و به همين روي سيستان را نيمروز مي ناميدند ،که نيمروز نيمهء جهان شناخته شده باستان است وهنگامي که در همة جهان باستان (ازژاپن تا ايسلند ) روز باشد، خورشيد بر فراز نيمروز است.
بدينروي ايرانيان در آن هنگام همهء جهان باستان را پيموده بودند که مي دانستند ميانهء آن کجاست.
اندازه ساختمانها بلندي و پهناي چيزها را از آن دسته از ساختمانها که از ده هزار وچهارسد سال پيش در گنج دره #هرسين_کرماشان ،و نيز شهر هشت هزارساله در #تپه_زاغه_قزوين و #چغاميش هفت هزارسالهء #خوزستان و #شهرسوخته پنج هزار سالهء #سيستان مي توان سنجيد و داوري کرد که ايرانيان چندهزارسال پيش ازيونانيان اندازه اي راکه امروز هندسه مي ناميم مي دانسته اند.
2 ـ اندازه آسمان و اختران گردش خورشيد و ماه وستارگان وبرجها، وسالماري و گاهشماري.
اين دانش، دو بخش ميشود : ستاره شناسي (نجوم) ، گاهشماري (تقويم).
سديگر: آن کسان که براي فرمانروايي آموزش مي ديدند ، مي بايستي که افزون بر جنگاوري و دانشهاي ديگر از دانشهاي ويژه برخوردار باشند :
🔻 داد يا دادگستري
داد گستري نيز يکي ازشاخه هاي دانش آن روزگار بوده است وکساني از موبدان «دات وَر» خوانده مي شدند که امروز« داور» شان مي خوانيم از اين سخن نيز روشن مي شود که فرمانروايان مي بايستي افزون بر دانشهاي ديگر از «داد» نيز آگاه باشند تا به بيداد دست نيازند.
🔺از آيينهاي تخت وکلاه که در همين داستان از آن به نام «هنرهاي شاهان » نام برده مي شود،سخن گفتن خوب، آواي نرم ، شيوه مهمانداري ازفرستادگان کشورها ، ونشستن درانجمن سور وچگونگي خوردن خوراک و نوشيدن باده ، آيين شکار ونخجير وسخن گفتن با سپاهيان وشيوة راندن سپاه وسپه کشي است که امروزه هر يک را دانشي نو مي شمارند !
🔹گونهء پهلوي واژه استاد در زبان پهلوي #هيرپت ودر زبان فارسي #هيربد است به معني آموزگار، استاد علوم، و جايي که دانش آموزان ديني درآن آموزش مي ديدند، #هيرپتستان ناميده ميشد. اما آن کسان که آموزش فرا ديني مي ديدند در #فرهنگستان به خواندن مي پرداختند.
🔺ودر #شاهنامه اشاره به چنين جاي شده است.
سپاريد کودک به فرهنگيان
کسي کش بود مايه وهنگ آن
يا
به هر برزني بر دبستان بدي همان جاي آتش پرستان بدي(11)
🔻همچنين :
فرمان بزرگمهر به پدران براي آموزش فرزندان :
فزودن به فرزند بر، مهر خويش
چو در آب ديدن بود، چهر خويش
ز فرهنگ، وز دانش آمــوختن
مجو چاره جز، جانش افروختن
🔻اندرز بزرگمهر به پادشاه براي آموزش فرزندِ شاه و آينده کشور :
سپردن به فرهنگ فرزند خُرد
که گيتي به نادان نبايد سپرد
🔺گفتار ديگر از کارنامه اردشير بابکان است، آنجا که اردوان، اردشير پانزده ساله را سرزنش ميکند :
«اردشير را به آخور ستوران فرستاد و فرمود که : بنگر که شب و روز از نزديک ستوران به نخچير و چوگان و فرهنگستان نروي»(12)
🔸مدرکي ديگر که در اين باره هنوز دردست است متني است به زبان پهلوي و دين دبيره بنام«اندرخويشکاري ريتَکان»(13) (در تکليف دانش آموزان)، که درآن يک دانش آموز آموز تکاليفي را که دارد برشمرده است وآن يک «انشاء» به زبان امروزي است که در آن نيز به فرهنگستان به معني آموزشگاه اشاره شده است.(14)
🔹درمدرک بسيار ارزنده ديگر که خوشبختانه به خط پهلوي موجود است بنام«خسروکواتان وريتک » (15) که داستان پسري است که فرهنگستان را به پايان رسانيده ازشاهنشاه درخواست «کار» ميکند:
«به هنگام به فرهنگستانم دادند و من در فرهنگ کردن ساخته (آماده) وشتابنده بودم»(16)
📚منابع
11ـ آتش پرست: نگهبان آتش
12- کارنامه اردشير بابکان، بهرام فرهوشي، دانشگاه تهران، 1378، رويه 19
13 ـ ريتک پهلوي، ريدک فارسي، پسران ميان 10 تا 15 ساله.
14ـ مجموعة 50 متن پهلوي مؤسسة آسيايي شيراز. (اين نوشته در پايان گفتار با ترجمهء آن میآيد)
15 ـ ايرج ملکي يک ترجمهء ازاين متن به دست داده است ونام آنرا «خسرو و ريدک » نهاده.
16 ـ همان ، رويه 1.
ادامه دارد...
@sobhosher
صبح و شعر
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهرسوم) #بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان #فريدون_جنيدى 🔸 ١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم. اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه…
.
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهر پايانى)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔺گزيده اي از آنچه ريدک درباره آموزشهاي خويش مي گويد چنين است:
خواندنِ اوستا، نويسندگي ،دانش، تاريخ،گويندگي،سواري وکمانوري و نيزه اندازي وشمشيرزني، چوگان، نواختن چنگ و وَن و بربت و تنبور، کُنار و سرود، و چکامه و پاي بازي(رقص)، اخترماري و ستاره شناسي،شترنگ ونرد و هشت پاي!
پسانگاه شاه پرسشي چند از وي مي کندکه به ديگرآموزشهاي(مواد درسي) فرهنگستان ره مي نمايد و روشن مي شود که افزون براينها ، کسي که تا پانزده سالگي در فرهنگستان آموزش ديده باشد از اين دانشها نيز برخوردار است:
▫️ـ آشپزي وخانه داري، گياه شناسي، جانورشناسي، باره شناسي (اسب و شتر و ستور و چارپايان اهلي)، مي شناسي، باده خواري ،بزم آرايي، خنياگري،رامشگري و...
وگمان مي رود که چنين آموزشها افزون بر دانشها ، همانست که امروز «فوق برنامه اش» مي خوانيم.
▪️از ميان هنرهاي آموخته شده به خط باريک وخط راز، اشاره شده است واين خود نشان مي دهدکه هنر خطاطي نيز از جمله هنرهاي موردآموزش بوده است و #بزرگمهر نيز درباره دانش آموختگان و ويژگيهايي که کار آنان بايد داشته باشد ، به همين نکته اشاره مي فرمايد:
بلاغت چو با خط فراز آيدش به گفتار و معني نياز آيدش؛
بلفظ آن گزيـندکـه کوتاهـتر بخط آن نويسد که دلخواه تر
🔸در پندنامهاي که از آذرباد ماراسپندان در يکسد و پنجاه و چهار گفتار بر جاي مانده است، در گفتار سيزدهم چنين آمده است :
🔺«زن و فرزند خويشتن (را) جدا از فرهنگ مَهِل (مگذار) که بر تو تيمار و رنج گران نرسد.» (17)
🔹امروز روشن است که #دانشگاه_گنديشاپور پس از اسلام نيز پايدار ماند و دانشمندان در آنجا به آموزش ميپرداختند و اين پايداري چندان به درازا کشيد که استادان تازه بدانجا ره يافتند و چون از دفترهاي پيشين اندکي نمانده بود، آنان روي به دفتريونانيان کردند و شيوه هاي انديشه ودانش يوناني در آن دانشگاه روايي يافت. چنانکه تا کنون نيز از چنگ آن رهايي نيافتهايم.اما انبوه دانشمندان ايراني که پايه گذاران جبرومثلثات ولگاريتم ونجوم به شيوه برتر، که چشم به يونان ندوخته بودند ،تا سده هاي چهارم وپنجم آسمان دانش ايران وجهان را ستاره باران کردند.
وچون از پس سده ها، سرچشمهء آن درخشش ها از چشمها دور گرديد. ستارگان تازه ، کور سويي مي نمودند تا به ياد آن درخشش پر شکوه، خاموش نشود وفرزندان ايران، دراين هنگام درانديشه درفشداري جهان دانش، به کوشش خويش بيفزايند.
📚منابع
17- متن هاي پهلوي، دستورجاماسب – منوچهر جاماسي اسانا، با مقدمهاي از بهرام گور انکلساريا و ديباچهاي از ماهيار نوابي، بنياد فرهنگ ايران، رويهي 59 –
_پارهء ١٣
@sobhosher
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهر پايانى)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔺گزيده اي از آنچه ريدک درباره آموزشهاي خويش مي گويد چنين است:
خواندنِ اوستا، نويسندگي ،دانش، تاريخ،گويندگي،سواري وکمانوري و نيزه اندازي وشمشيرزني، چوگان، نواختن چنگ و وَن و بربت و تنبور، کُنار و سرود، و چکامه و پاي بازي(رقص)، اخترماري و ستاره شناسي،شترنگ ونرد و هشت پاي!
پسانگاه شاه پرسشي چند از وي مي کندکه به ديگرآموزشهاي(مواد درسي) فرهنگستان ره مي نمايد و روشن مي شود که افزون براينها ، کسي که تا پانزده سالگي در فرهنگستان آموزش ديده باشد از اين دانشها نيز برخوردار است:
▫️ـ آشپزي وخانه داري، گياه شناسي، جانورشناسي، باره شناسي (اسب و شتر و ستور و چارپايان اهلي)، مي شناسي، باده خواري ،بزم آرايي، خنياگري،رامشگري و...
وگمان مي رود که چنين آموزشها افزون بر دانشها ، همانست که امروز «فوق برنامه اش» مي خوانيم.
▪️از ميان هنرهاي آموخته شده به خط باريک وخط راز، اشاره شده است واين خود نشان مي دهدکه هنر خطاطي نيز از جمله هنرهاي موردآموزش بوده است و #بزرگمهر نيز درباره دانش آموختگان و ويژگيهايي که کار آنان بايد داشته باشد ، به همين نکته اشاره مي فرمايد:
بلاغت چو با خط فراز آيدش به گفتار و معني نياز آيدش؛
بلفظ آن گزيـندکـه کوتاهـتر بخط آن نويسد که دلخواه تر
🔸در پندنامهاي که از آذرباد ماراسپندان در يکسد و پنجاه و چهار گفتار بر جاي مانده است، در گفتار سيزدهم چنين آمده است :
🔺«زن و فرزند خويشتن (را) جدا از فرهنگ مَهِل (مگذار) که بر تو تيمار و رنج گران نرسد.» (17)
🔹امروز روشن است که #دانشگاه_گنديشاپور پس از اسلام نيز پايدار ماند و دانشمندان در آنجا به آموزش ميپرداختند و اين پايداري چندان به درازا کشيد که استادان تازه بدانجا ره يافتند و چون از دفترهاي پيشين اندکي نمانده بود، آنان روي به دفتريونانيان کردند و شيوه هاي انديشه ودانش يوناني در آن دانشگاه روايي يافت. چنانکه تا کنون نيز از چنگ آن رهايي نيافتهايم.اما انبوه دانشمندان ايراني که پايه گذاران جبرومثلثات ولگاريتم ونجوم به شيوه برتر، که چشم به يونان ندوخته بودند ،تا سده هاي چهارم وپنجم آسمان دانش ايران وجهان را ستاره باران کردند.
وچون از پس سده ها، سرچشمهء آن درخشش ها از چشمها دور گرديد. ستارگان تازه ، کور سويي مي نمودند تا به ياد آن درخشش پر شکوه، خاموش نشود وفرزندان ايران، دراين هنگام درانديشه درفشداري جهان دانش، به کوشش خويش بيفزايند.
📚منابع
17- متن هاي پهلوي، دستورجاماسب – منوچهر جاماسي اسانا، با مقدمهاي از بهرام گور انکلساريا و ديباچهاي از ماهيار نوابي، بنياد فرهنگ ايران، رويهي 59 –
_پارهء ١٣
@sobhosher
🌍بومِ سبز دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر نخست)
در کشوري چون ايران، که سفال ده هزار ساله ِ آن از گنج دره ِ کرمان شاه پيدا ميشود، ونمونهء شهر سازي هشت هزار ساله ي آن با کاوش هاي تپه زاغه قزوين آشکار مي شود ... نشانه ي انتقال آب در تنبوشه هاي روباز هفت هزار ساله ي چغازنبيلش دارد و لوله کشي در مدار بسته ي پنجهزار ساله و دستگاه پالايش آب چغازنبيل سه هزار و دويست ساله. . . نامهاي جغرافيايي آن نيز در بستر رود دراز آهنگ زمان، دگرگون ميشود.
وگاهگاه از صورتي به صورتي ديگر درميآيند، چنانکه دريافت معني ان ها دشوار وگاهگاه ناممکن مي شود.
🔺نمونه نام هاي کهن که از ظاهر آن نميتوان پي به معناي آن برد
#کيگا در تهران #ژايان در نهاوند، #ِزيگ در نيشابور، #زيزيه در سقز و سنندج، #بژگان در جيرفت. . . و اينگونه نامها از اندازه و شماره بيروناند.
♦️نمونهي نامهايي که ظاهر آن معنايي را بنظر ميآورد، اما آن معناي ظاهر درست نيست :
🔺 #تبريز است که بنا به ظاهر آن تودهي مردم را گمان بر اين است که در اين جا تب ريخته مي شود و داستاني نيز از زن خلفا مي گويند که تب او در اين جا ريخته شده و اگر معني اين نام درست بوده باشد مي بايد که در آن شهر هيچکس دچار تب نشود و روشن است که چنين نيست! همانند تبريز دو شهر ديگر در ايران فرهنگي موجود هست يکي تفليس و ديگري تفرش و اگر کسي را پرواي دانستن نام تبريز باشد دست کم به اين دو نام نيز توجه کند، و افزون بر اين، چند نام از روستاهاي ايران بدان ميماند :
تبريزک در قزوين، تبريزک در زنجان، تفريجان در همدان و چند روستا با نام تپ رش در مراغه، سنندج، کرماشان قصر شيرين [١]...
🔻ديگر ، نام #کرمان است که ساسانيان پس از شکست نيروهاي ملي در جاي جاي ايران و از آن ميان شکست منطقهي کرمان، اين نام را به کِرم هفتواد ، نسبت دادند، و اين شهر آبادان و زيبا را با آن مردمان مهربان و زبان شيرين به کرم منسوب کردند!!!
از اين نام با پژوهش ژرف تر، معني «ميهن کوهستاني» برآمد[٢]، و در داستان کرم نيز افسانه ساختگي از اردشير بابکان و بازماندگان او است براي ناچيز جلوه دادن يا اهريمني جلوه دادن کوشش مردماني که در آن مرز با ارز به کار و کوشش و آباداني مي پردازند، و از دل کوير، بهشت برميآورند.
ادامه دارد...
١-نام ها همه از فرهنگ آبادي هاي ايران، دکتر لطف اله مفخم پايان
٢- بنگريد به : گزارشي پيرامون نام كرمان، فريدون جنيدي، از : کرمان شناسي، مجموعه مقالات، نشر مرکز کرمان شناسي، به کوشش : محمد علي گلاب زاده، 1369، رويههاي 152 تا 173
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر نخست)
در کشوري چون ايران، که سفال ده هزار ساله ِ آن از گنج دره ِ کرمان شاه پيدا ميشود، ونمونهء شهر سازي هشت هزار ساله ي آن با کاوش هاي تپه زاغه قزوين آشکار مي شود ... نشانه ي انتقال آب در تنبوشه هاي روباز هفت هزار ساله ي چغازنبيلش دارد و لوله کشي در مدار بسته ي پنجهزار ساله و دستگاه پالايش آب چغازنبيل سه هزار و دويست ساله. . . نامهاي جغرافيايي آن نيز در بستر رود دراز آهنگ زمان، دگرگون ميشود.
وگاهگاه از صورتي به صورتي ديگر درميآيند، چنانکه دريافت معني ان ها دشوار وگاهگاه ناممکن مي شود.
🔺نمونه نام هاي کهن که از ظاهر آن نميتوان پي به معناي آن برد
#کيگا در تهران #ژايان در نهاوند، #ِزيگ در نيشابور، #زيزيه در سقز و سنندج، #بژگان در جيرفت. . . و اينگونه نامها از اندازه و شماره بيروناند.
♦️نمونهي نامهايي که ظاهر آن معنايي را بنظر ميآورد، اما آن معناي ظاهر درست نيست :
🔺 #تبريز است که بنا به ظاهر آن تودهي مردم را گمان بر اين است که در اين جا تب ريخته مي شود و داستاني نيز از زن خلفا مي گويند که تب او در اين جا ريخته شده و اگر معني اين نام درست بوده باشد مي بايد که در آن شهر هيچکس دچار تب نشود و روشن است که چنين نيست! همانند تبريز دو شهر ديگر در ايران فرهنگي موجود هست يکي تفليس و ديگري تفرش و اگر کسي را پرواي دانستن نام تبريز باشد دست کم به اين دو نام نيز توجه کند، و افزون بر اين، چند نام از روستاهاي ايران بدان ميماند :
تبريزک در قزوين، تبريزک در زنجان، تفريجان در همدان و چند روستا با نام تپ رش در مراغه، سنندج، کرماشان قصر شيرين [١]...
🔻ديگر ، نام #کرمان است که ساسانيان پس از شکست نيروهاي ملي در جاي جاي ايران و از آن ميان شکست منطقهي کرمان، اين نام را به کِرم هفتواد ، نسبت دادند، و اين شهر آبادان و زيبا را با آن مردمان مهربان و زبان شيرين به کرم منسوب کردند!!!
از اين نام با پژوهش ژرف تر، معني «ميهن کوهستاني» برآمد[٢]، و در داستان کرم نيز افسانه ساختگي از اردشير بابکان و بازماندگان او است براي ناچيز جلوه دادن يا اهريمني جلوه دادن کوشش مردماني که در آن مرز با ارز به کار و کوشش و آباداني مي پردازند، و از دل کوير، بهشت برميآورند.
ادامه دارد...
١-نام ها همه از فرهنگ آبادي هاي ايران، دکتر لطف اله مفخم پايان
٢- بنگريد به : گزارشي پيرامون نام كرمان، فريدون جنيدي، از : کرمان شناسي، مجموعه مقالات، نشر مرکز کرمان شناسي، به کوشش : محمد علي گلاب زاده، 1369، رويههاي 152 تا 173
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
🌍بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر دوم)
🔶 نمونه نامهايي که با دگرگون شدن خط ايران از پهلوي به فارسي با وارد شدن حروف عربي، به گونهي عربي درآمد اما از بُن فارسي است...!
🔺اصفهان که به فارسي سپاهان يا اسپهان است. اصطهبان که در استهبان است.
طوس که در آغاز توس بوده است.
و طبس که در اصل تبس بوده است.
🔹گاهگاه اينگونه نامها معاني تازه نيز به خود ميگيرند :
🔻در گناباد روستايي بنام رغاسان هست که بهر نخست آن رغا، همانست که در نام باستاني ري، رگا، و در نام مراغه، مه رغا ديده ميشود.
🔺معني واژهي #رغا در زبان هاي باستاني، #درخشان است.
🔸بخش دوم اين نام «سان» پسوند مکان است، و در بسياري از نامهاي ايراني ديده ميشود : همچون، رواسان در تبريز، لواسان در تهران، کوسان در مشهد . . .
🔺بنابر اين معني رغاسان جايگاه درخشان بوده است. اما چون اکنون اين نام با زبان تازي و ص عربي به گونهي رقاصان نوشته ميشود معني تازه اي بخود گرفته و تاکنون دهها شکايت و تومار از سوي باشندگان آن روستا به استانداري و وزارت کشور نوشته شده که ما «رقاص» نيستيم و ميبايد نام ديگري کرد!
🔺ديگر روستاي #لاغران در لار است با پسوند مکان «ران» که در تهران، شميران و چند روستا با نام کوران در سروان، اروميه، مهاباد، سيرجان، ايرانشهر، قوچان، چابهار...
فرهنگ معين زير واژه ي لاغ مينويسد :
هر يک از بتههاي سبز ي در يک دسته، تا، تاي، لاغي اسپرغم (لغ)
دسته اي کوچک از موي بافته
يک شاخه از هر چيز
و بنابراين اگر بخواهيم معناي لاغ ران را دريابيم بايد به اين معاني، يا معاني ديگر که احتمالاَ از فرهنگها افتاده است توجه داشته باشيم.
اما چون اين نام را بر سر هم به گونهي لاغران مينويسند. معناي جديد براي روستا فراهم ميآيد!
و از اين دست است نام روستاهاي لاتان در شهر کرد و شوشتر و لالان در تهران، کران در نيشابور، شلوار در زنجان، شلان در کرمانشان، سيدان (صيدان) در کازرون، سباغان (صباغان) در اروميه . . . و اگر نگرندهاي به اين روستاها برود، از همگان داوري شگفت دربارهي اين نام ها ميشنود که باشندگان آنها به ترتيب لات، لال، کر، بيشلوار، شل، شکار چي، رنگرز . . . بودهاند، در حاليکه ميدانيم که مردمان آنجا رنگرز نيستند، و چون دربارهي نام روستا بپرسيم ميگويند که در زمان باستان مردم اينجا همه صباغ (رنگرز) بوده اند!...
🔸نمونهي روشن اينگونه نام ها، نام جزيرهاي است در درياي پارس که بگونهي بحرين نوشته ميشود.
اين نام از دو بخش بَه+رِين پديد آمده است.
🔹بخش نخست آن بمعني نيک است که در گويشهاي ايراني به دو گونهي «بِه» و «بَه» بر زبان ميآيد.
بخش دوم آن «رين» گونه اي ديگر از پسوند مکان «ران» است، زيرا که در زبانهاي ايراني «آ» گاهگاه به «اي» تبديل ميشود همچون افتاد و افتيد، قار و قير، جهاز و جهيز.
پسوند « #رين» هم اکنون به معني #جاي و #جايگاه در نام بسياري از روستا هاي ايران روان است چون :
🔺رينه در آمل
🔸مارين در بهبهان
🔻دارينه در سقز
🔹سَرِين در زنجان و قائم شهر
🔺شارين در قزوين
▪️فرينو در شاهرود و
🔻مزرعهي رينه در قم ...
بنا بر اين «بَهرين» بر روي هم معني جايگاه نيک، يا سرزمين خوب را دارد، اما چون به خط عربي بگونه ي بحرين نوشته ميشود، همگان را گمان برآن افتاده است که اين نامي تازي است به معني دو بحر يا دو دريا.
🔹اينک نويسنده از خوانندگان خردمند ميپرسد، اگر اين نام عربي است، آيا اين جزيره واقعا دو درياست؟ و آيا اعراب در تمام درازناي تاريخ خود نام يک سرزمين ديگر را بحر و دريا نهادهاند؟
وجالب اينجاست که حتي در خود جزيرهي بهرين نيز باشندگان ايراني زبان هنوز آن را با کسر «ر» به گونه بهرين بر زبان ميآورند، و نه با فتح «ر» بگونه بَحرَين عربي!
🔺شايد کسي را گمان رود که از آنروي که جزيره از دو سو با دريا مجاور است نام آنرا بحرين نهادهاند!!
🔻اگر چنين باشد، هر جزيره در جهان از دو سو با دريا مجاور است و اگر بدين دليل ميبايد که نام بحرين بدانها داده شود. باري سرزمين عربستان نخستين جايگاه است که ميبايد بحرين ناميده شود، زيرا که از دو سو با دو درياي پارس و درياي سرخ مجاور است، در حاليکه جزيرهي بهرين تنها در يک دريا آنهم درياي پارس قرار دارد!
ادامه دارد..
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر دوم)
🔶 نمونه نامهايي که با دگرگون شدن خط ايران از پهلوي به فارسي با وارد شدن حروف عربي، به گونهي عربي درآمد اما از بُن فارسي است...!
🔺اصفهان که به فارسي سپاهان يا اسپهان است. اصطهبان که در استهبان است.
طوس که در آغاز توس بوده است.
و طبس که در اصل تبس بوده است.
🔹گاهگاه اينگونه نامها معاني تازه نيز به خود ميگيرند :
🔻در گناباد روستايي بنام رغاسان هست که بهر نخست آن رغا، همانست که در نام باستاني ري، رگا، و در نام مراغه، مه رغا ديده ميشود.
🔺معني واژهي #رغا در زبان هاي باستاني، #درخشان است.
🔸بخش دوم اين نام «سان» پسوند مکان است، و در بسياري از نامهاي ايراني ديده ميشود : همچون، رواسان در تبريز، لواسان در تهران، کوسان در مشهد . . .
🔺بنابر اين معني رغاسان جايگاه درخشان بوده است. اما چون اکنون اين نام با زبان تازي و ص عربي به گونهي رقاصان نوشته ميشود معني تازه اي بخود گرفته و تاکنون دهها شکايت و تومار از سوي باشندگان آن روستا به استانداري و وزارت کشور نوشته شده که ما «رقاص» نيستيم و ميبايد نام ديگري کرد!
🔺ديگر روستاي #لاغران در لار است با پسوند مکان «ران» که در تهران، شميران و چند روستا با نام کوران در سروان، اروميه، مهاباد، سيرجان، ايرانشهر، قوچان، چابهار...
فرهنگ معين زير واژه ي لاغ مينويسد :
هر يک از بتههاي سبز ي در يک دسته، تا، تاي، لاغي اسپرغم (لغ)
دسته اي کوچک از موي بافته
يک شاخه از هر چيز
و بنابراين اگر بخواهيم معناي لاغ ران را دريابيم بايد به اين معاني، يا معاني ديگر که احتمالاَ از فرهنگها افتاده است توجه داشته باشيم.
اما چون اين نام را بر سر هم به گونهي لاغران مينويسند. معناي جديد براي روستا فراهم ميآيد!
و از اين دست است نام روستاهاي لاتان در شهر کرد و شوشتر و لالان در تهران، کران در نيشابور، شلوار در زنجان، شلان در کرمانشان، سيدان (صيدان) در کازرون، سباغان (صباغان) در اروميه . . . و اگر نگرندهاي به اين روستاها برود، از همگان داوري شگفت دربارهي اين نام ها ميشنود که باشندگان آنها به ترتيب لات، لال، کر، بيشلوار، شل، شکار چي، رنگرز . . . بودهاند، در حاليکه ميدانيم که مردمان آنجا رنگرز نيستند، و چون دربارهي نام روستا بپرسيم ميگويند که در زمان باستان مردم اينجا همه صباغ (رنگرز) بوده اند!...
🔸نمونهي روشن اينگونه نام ها، نام جزيرهاي است در درياي پارس که بگونهي بحرين نوشته ميشود.
اين نام از دو بخش بَه+رِين پديد آمده است.
🔹بخش نخست آن بمعني نيک است که در گويشهاي ايراني به دو گونهي «بِه» و «بَه» بر زبان ميآيد.
بخش دوم آن «رين» گونه اي ديگر از پسوند مکان «ران» است، زيرا که در زبانهاي ايراني «آ» گاهگاه به «اي» تبديل ميشود همچون افتاد و افتيد، قار و قير، جهاز و جهيز.
پسوند « #رين» هم اکنون به معني #جاي و #جايگاه در نام بسياري از روستا هاي ايران روان است چون :
🔺رينه در آمل
🔸مارين در بهبهان
🔻دارينه در سقز
🔹سَرِين در زنجان و قائم شهر
🔺شارين در قزوين
▪️فرينو در شاهرود و
🔻مزرعهي رينه در قم ...
بنا بر اين «بَهرين» بر روي هم معني جايگاه نيک، يا سرزمين خوب را دارد، اما چون به خط عربي بگونه ي بحرين نوشته ميشود، همگان را گمان برآن افتاده است که اين نامي تازي است به معني دو بحر يا دو دريا.
🔹اينک نويسنده از خوانندگان خردمند ميپرسد، اگر اين نام عربي است، آيا اين جزيره واقعا دو درياست؟ و آيا اعراب در تمام درازناي تاريخ خود نام يک سرزمين ديگر را بحر و دريا نهادهاند؟
وجالب اينجاست که حتي در خود جزيرهي بهرين نيز باشندگان ايراني زبان هنوز آن را با کسر «ر» به گونه بهرين بر زبان ميآورند، و نه با فتح «ر» بگونه بَحرَين عربي!
🔺شايد کسي را گمان رود که از آنروي که جزيره از دو سو با دريا مجاور است نام آنرا بحرين نهادهاند!!
🔻اگر چنين باشد، هر جزيره در جهان از دو سو با دريا مجاور است و اگر بدين دليل ميبايد که نام بحرين بدانها داده شود. باري سرزمين عربستان نخستين جايگاه است که ميبايد بحرين ناميده شود، زيرا که از دو سو با دو درياي پارس و درياي سرخ مجاور است، در حاليکه جزيرهي بهرين تنها در يک دريا آنهم درياي پارس قرار دارد!
ادامه دارد..
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
🌍بومِ سبز، دگرگوني نامهاى جغرافيايى ايران
(بهر سوم)
🔸آخرين نمونه از اين دگرگونيها، نام آن دسته از روستاها است که به دليل دور بودن مفهموم آن از ذهن شنوندگان، تغييري نيز بدان دادهاند، تا مفهوم را به گمان سازندگان صورت تازه، روشنتر بيان کند.
🔺دربارهي نام باستاني #سمنان گفتهاند که شايد کسي بدان شهر رفته و پرسيده است آيا نان داريد؟ پرسيدهاند چند من؟ گفته: سه من نان!!!
🔻روستايي بس آباد و زيبا نزديک مشهد قرار دارد که نام آن #اَخلَمَد است و براي بيان معني آن ميگويند هنگامي که خالد سردار تازي به خراسان آمد، از دور او را ديدهاند، و گفتهاند آي خالد اَمَد (آي خالد آمد) و بدين روي نام روستا #اخلمد گرديد!!!
🔺نام زيباي #قهفرخ که از دو بهر قهَ و فرخ تشکيل شده. قَه در #قهستان و #قهرود و #قهاب سپاهان و زنجان و دامغان، قهاوند همدان، قهر و همدان و «قه» کاشان ديده ميشود.
📚فيروز منصوري در پژوهش خويش درباره قهستان ثابت ميکند که « #قـَه» به معني #قنات و #کاريز است[٣]، و بنابراين قهفرخ معني کاريز فرخ را ميگيرد.
اما برخي از سالمندان آن سامان چون معني قه را در نيافتهاند گمان بردهاند که آنجا در اصل «قهوه خانه رٌخ» بوده است و کمکم به گونه قهفرخ درآمده است!!!
ادامه دارد
****
-٣-اين پژوهش در خور نگرش استاد فيروز منصوري بگونهي فتوزيراکس در جزوهاي پخش شد.
***
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
(بهر سوم)
🔸آخرين نمونه از اين دگرگونيها، نام آن دسته از روستاها است که به دليل دور بودن مفهموم آن از ذهن شنوندگان، تغييري نيز بدان دادهاند، تا مفهوم را به گمان سازندگان صورت تازه، روشنتر بيان کند.
🔺دربارهي نام باستاني #سمنان گفتهاند که شايد کسي بدان شهر رفته و پرسيده است آيا نان داريد؟ پرسيدهاند چند من؟ گفته: سه من نان!!!
🔻روستايي بس آباد و زيبا نزديک مشهد قرار دارد که نام آن #اَخلَمَد است و براي بيان معني آن ميگويند هنگامي که خالد سردار تازي به خراسان آمد، از دور او را ديدهاند، و گفتهاند آي خالد اَمَد (آي خالد آمد) و بدين روي نام روستا #اخلمد گرديد!!!
🔺نام زيباي #قهفرخ که از دو بهر قهَ و فرخ تشکيل شده. قَه در #قهستان و #قهرود و #قهاب سپاهان و زنجان و دامغان، قهاوند همدان، قهر و همدان و «قه» کاشان ديده ميشود.
📚فيروز منصوري در پژوهش خويش درباره قهستان ثابت ميکند که « #قـَه» به معني #قنات و #کاريز است[٣]، و بنابراين قهفرخ معني کاريز فرخ را ميگيرد.
اما برخي از سالمندان آن سامان چون معني قه را در نيافتهاند گمان بردهاند که آنجا در اصل «قهوه خانه رٌخ» بوده است و کمکم به گونه قهفرخ درآمده است!!!
ادامه دارد
****
-٣-اين پژوهش در خور نگرش استاد فيروز منصوري بگونهي فتوزيراکس در جزوهاي پخش شد.
***
دكتر #فريدون_جنيدى
@sobhosher
صبح و شعر
🔲 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بررسي #متن_پهلوي_اندرزکودکان ) استاد#فريدون_جنيدى بهر نخست 🔸الف)گفتارديگران: اوستا را که کهن ترين نمونه دفتر و ديوان جهان است، براي کهن بودن با داستان هومر همزمان مي شمارند! #پرويز_ناتل_خانلرى ميگويد: «دبيره اوستايي…
آموختن در ايران پيشينه ى ديرينه دارد💐🥰
و دانش ارجمند و گرامى بوده است.
https://t.me/sobhosher/1591
@sobhosher
و دانش ارجمند و گرامى بوده است.
https://t.me/sobhosher/1591
@sobhosher
Telegram
صبح و شعر
🔵 فرهنگ و آموزش در ايران پيش از اسلام (بهرسوم)
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه…
#بررسي_متن_پهلوي_اندرز_کودکان
#فريدون_جنيدى
🔸
١ـ اندازه زمين وساختمانها و بلندا و پهناي هرچيز که امروزه آن را هندسه مي ناميم.
اندازه زمين دشتها وکوه ها و رود ها و درياها،در زمان ما جغرافيا خوانده مي شود که واژه…