#تجلي_اسطوره_درشاهنامه
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
بخشي از سخنراني
دكتر #ابوالقاسم_اسماعيلپور
#كيخسرو٢
نكته جالبي كه در شخصيت #كيخسرو وجود دارد و در شخصيتهاي ديگر شاهنامه وجودندارد اينست كه او عملكردي نامتعارف و #فرازميني دارد و مانند شخصيتهاي انساني عمل نمي كند. يكي از وجوه شخصيتي او اينست كه پس از ٦٠سال حكومت ازسلطنت كناره گيري مي كند. *يعني شخصيتي كه پس ازسالها توانست سالار ايران و جهان شود به يكباره به سلطنت پشت مي كند و اين البته دراوج قدرت اوست. كيخسرو پس از يك هفته نيايش تمام فرماندهان و پهلوانان را دعوت مي كند و در نزد آنان با حكومت و فرمانروايي خداحافظي مي كند. او شب هنگام به سمت چشمه اي مي رود و ديگر از او اثري يافت نمي شود و از نظر شاهنامه جاودان مي شود. اين نشان دهنده آنست كه وي از نظر اساطيري دوباره به صورت ايزدان درآمده است و به آسمان مي رود. بنابراين او داراي بن مايه هاي ايزدي نيز مي باشد. اسب زيباي كيخسرو هم كه در اصل اسب پدرش سياوش بوده است، اسبي جادويي است و وي با سوار شدن برآن از نظرها پنهان مي شود و به آسمان مي رود. اين اسب هم جنبه متافيزيكي و آسماني دارد. در واقع درست است كه سياوش به شهادت مي رسد اما كيخسرو اين درخت فروافتاده را دوباره سبز مي كند و ميوه اي كه از آن مي رويد، رستگاري است؛ همان كاري كه ايزد تموز كرده است. وي در زمستان مي ميرد و دوباره در بهار زنده مي شود و نتيجه اش شادي و سرسبزي بهار است. #زمستان نماد مرگ گياهي و نباتي است و #كيخسرو ميوه مرگ سياوش و نماد زندگي پس از مرگ است. از لحاظ ديگر كيخسرو از همكاران سوشيانس مي باشد. #سوشيانس #منجي بشريت است و كيخسرو پس از عروج به آسمان در روز پايان جهان (البته به اعتقاد ايرانيان باستان) در كنار ساحل درياچه اروميه ظهور مي كند و رستاخيز را رقم مي زند. او نماد آرزوهاي يك ملت است و اوست كه آرزوي ملت ايران را كه همانا رستگاري است برآورده مي سازد. اين در اسطوره ها و حماسه هاي ايران تجلي يافته است. اسطوره همانگونه كه گفته شد ويژگي هاي كهن الگويي يك ملت را بيان مي كند. كهن الگوي ملت ايران هم اينست كه درست است كه تيرگي و ظلمت بر جهان حاكم است ولي روزي سوشيانس و كيخسرو مي آيند و اهريمن را نابود مي كنند و جهان نور را برپا مي سازند. اتفاقا اين روز را كه روز رستگاري است #ششم_فروردين مي دانند. چرا كه اين روز مقدس است و روز تولد زرتشت نيز هست. آخرين نكته مهم در مورد كيخسرو جام اوست. شاهنامه برخلاف بسياري از تواريخ كهن و باستاني مثل تاريخ طبري كه جام جهان بيني را به جمشيد منسوب كرده است؛ آنرا به كيخسرو نسبت داده است. اين موضوع بسيار جالب توجه است. #جام_جهان_نما، جامي بوده است كه كل جهان در آن قابل مشاهده و پيشگويي بوده است. در اصل راهنماي بشر وايرانيان بوده است. در واقع اين جام متعلق به كيخسرو بوده است و او با شخصيت ويژه خود اميدهاي ايرانيان را زنده مي كند و سرنوشت ايرانيان را با آن جام تغيير مي دهد. او با داشتن اين جام نماد يك #انسان_كامل است و اين وجه از شخصيت وي را در متون ديگر نمي بينيم. شاهنامه فقط شخصيتهاي كهن را توصيف نكرده بلكه آنها را تحليل هم نموده است. شاهنامه، كيخسرو را كه از هر نظر به كمال رسيده است نماد انسان كامل و آگاه به جهان ميداندو شخصيت معنوي و والايي برايش قائل است. اين در حالي است كه هنوز در زمان شاهنامه و قرن چهارم ما متون عرفاني نداريم و متون و نگرش عرفاني از قرن پنجم شكل مي گيرد ودر قرن ششم و هفتم به اوج مي رسد.درقرن سوم و چهارم كه عصر خردگرايي است متون عرفاني بسيار كم است.بنابراين كيخسرو را مي توان نخستين گرايش عرفاني در نظر گرفت؛چرا كه او جهان را وداع مي كند و در اوج قدرت از سلطنت كناره مي گيردو به آسمان عروج مي كند و اين يعني سيطره معنويت بر قدرت كه در متون آن زمان به چشم نمي خورد و چنين نمادي از يك انسان كامل نمي بينيم. اين آغاز يك نگرش معنوي به هستي است. فردوسي اگرچه به داستان سرايي و حماسه و اسطوره پرداخته است ولي در پشت و وراء اين داستانها و تراژديها نتيجه و نگرش خاصي را مدنظر داشته است.نتيجه غايي داستانها و از جمله داستان كيخسرو كه همان مفهوم انسان كامل است براي حماسه سرا اهميت دارد. به راستي فردوسي يك شخصيت جهاني است. يك شخصيت جهاني به آينده بشر و آينده انسان اهميت مي دهد و فقط داستان و ماجراهاي سرگرم كننده بيان نمي كند، بلكه #پيام نهايي او پيامي براي #بشر و انسانهاست كه #آزاده باش، سياوش گونه باش و.... به همين خاطر است كه فردوسي را حكيم خوانده اند. به راستي كه او حكيم وبسيار دانا و با ذكاوت بوده است. براي او در شاهنامه هميشه #پيروزي_نور بر ظلمت مهم بوده است واين پيام آن حكيم براي ماست و به منظور آن سالها تلاش نموده وحماسه ها و سوگنامه هاي زيادي را خلق كرده است. اين در حالي است كه ما هرگز دين خود را به آنان ادا نكرده ايم.
انتخاب:رضوي
@sobhosher
#رمزهای_شاهنامه
#سیامک
کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:
پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی
انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).
اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه
دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.
ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:
چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه
بیت دیگری شایان نگرش است:
ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش
در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:
📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“
(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)
واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با #مَغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.
نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:
📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“
(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)
ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.
پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.
بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:
بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
#سیامک
کیومرث را فرزندی بود به نام سیامک. سیامک همچون پدر، از خرد بهره میبرد، اما خوبروتر بود:
پسر بُد مر او را یکی «خوبروی»
«خردمند» و همچون پدر نامجوی
انسان اولیه، کمابیش از خرد بهره میبُرد و اندک اندک به ساخت ابزارهای ابتدایی دست زده بود. «خوبروی» میتواند اشاره به تکامل انسان میمون نما باشد که در آن زمان صورتش اندکی زیباتر شده است (به انسان امروزی شبیه تر شده است).
اهریمن بدسگال (دشمن)، سیامک را نابود کرد:
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه
دو تا اندر آورد: «خمانید، خم کرد». یک بار دیگر توجه کنید به «خمانیدن» در این بیت، به معنای نابود کردن، و نیروی خماننده، اَنگرَ مَئينیو angra maīniū در اوستا.
ماهیت این #اهریمن نابودگر، « #سرما» بوده است، یخبندانهائي که چند بار کره زمین را در خود گرفته است.
بشر برای فرار از سرما، به غارها (کوهها) پناه برد:
چو آگه شد از مرگِ فرزند، شاه
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
دد و مرغ و نخچیر، گشته گروه
برفتند وِیله کنان سوی کوه
بیت دیگری شایان نگرش است:
ازو اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نَو بُد و نَو خورش
در اینجا « #پوشیدنی» به معنای لباس نیست، زیرا بشر اولیه لباس نداشت. منظور، پوشش زمین است. دوران کیومرث، با یخبندانهای طولانی زمین همراه بوده است و خوراک مردمان در میان برف و یخ، گونه ای #گلسنگ بوده است:
📖 ”پوشش [پوشیدنی] نو، گلسنگها بودند که هر روز تازه به تازه بر روی سنگها میروییدند، و همان گلسنگها، همه روزه خورش نو و تازة مردمان نخستین بود، چنان که امروز نیز گوزنهای نیرومند در روی برف و یخ جلگه یخزده از همین گلسنگها میخورند.“
(داستان عصر یخبندان، رُز وایلر و جرالد ایمز، ترجمة حمیده غروی، ص ۳۸-۴۰)
واژه «سیامک» در اوستا به گونه «سْیامَکَ» syāmaka آمده است. بخش نخستین آن «سیا» همان است که در زبان پهلوی «سیاک» و در زبان فارسی «سیاه» است. بخش دوم این واژه، «مَکَ» یا مَغَ در اوستا برابر است با #مَغاک، سوراخ، غار. بر روی هم، واژة سیامک برابر است با « #غار_سیاه»، یا هنگامی که با پیدایی سرمای تازه، مردمان به غار پناهنده شدند.
نوشته های پهلوی، از زمستان سرد سرزمین نیاکان ما، با پاژنام (عنوان، لقب) « #زمستان_دیو» یاد میکنند:
📖 ”در #ایرانویج، ده ماه زمستان و دو ماه تابستان است و آن دو ماه تابستان نیز آب سرد، و زمین سرد و گیاه سرد است ...
نخست ایرانویج را آفریدم، اهریمن کشنده در آن، ... سرمای دیوداده پدید آورد
سرمای سختی خواهد آمد، سرمای سختِ کشنده ... از سرما جانوران خواهند گریخت ...“
(مینوی خرد، از کتابهای ایران باستان به زبان پهلوی)
ایرانویج: نخستین زیستگاه و نشستنگاه آریائیان، بنا بر نوشته های باستانی ایران.
پس از سرمای نخستین، مردمان از غارها بیرون میآیند و گروهی به سوی نیمروزان (جنوب) و گروهی به سوی اپاختر (شمال) میروند. چون سرمای دوم فرا میرسد، آنان را که به سوی اپاختر (شمال) رفته بودند، همین سیاهی سرد فرو میگیرد و تباه میسازد.
بشر در این زمان، برای #نبرد با سرما، جنگ افزاری جز ’ غچنگ‘ خود نداشت، که با همان، نخستین سرپناهها را بساختند و دیواره خاکی تپه ها را شکافتند و پناهگاهی بزرگتر فراهم کردند:
بیازید هوشنگ چون شیر، «چنگ»
جهان کرد بر دیو نستوه تنگ
پژوهش هاي دكتر #فريدون_جنيدي
شاهنامه شناسي
@sobhosher
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#آذربایجان_غربی
#مهاباد
روستای #گاگش
#زمستان_برفی ۱۴۰۲ 🌧🌧☃️
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است
✍🏻: #حمیدرضا_شکارسری
تقش شادمانی بزنی بر سپید زیبای برف 🙏🏻
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@My_BeautifulIran
#مهاباد
روستای #گاگش
#زمستان_برفی ۱۴۰۲ 🌧🌧☃️
وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است
✍🏻: #حمیدرضا_شکارسری
تقش شادمانی بزنی بر سپید زیبای برف 🙏🏻
━•··•✦❁❄️❁✦•··•━
@My_BeautifulIran
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تهران
#لواسان
#زمستان_برفی
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی ازین خوبتر که برف آمد؟
✍🏻: #علیرضا_بدیع
📹: سحر مهرنام
#برای_شادزیستن برای #هوای_پاک
برای #محیط_زیست
برای #زندگی
@sobhosher
@My_BeautifulIran
#لواسان
#زمستان_برفی
زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد چه شادباشی ازین خوبتر که برف آمد؟
✍🏻: #علیرضا_بدیع
📹: سحر مهرنام
#برای_شادزیستن برای #هوای_پاک
برای #محیط_زیست
برای #زندگی
@sobhosher
@My_BeautifulIran
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#تهران
#لواسان_بزرگ
#زمستان_برفی
مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونهی چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شناکردن کاغذ در باد
✍🏻: #سهراب
📹: محسن نوری
@sobhosher
@My_BeautifulIran
#لواسان_بزرگ
#زمستان_برفی
مانده تا برف زمین آب شود
مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونهی چتر
ناتمام است درخت
زیر برف است تمنای شناکردن کاغذ در باد
✍🏻: #سهراب
📹: محسن نوری
@sobhosher
@My_BeautifulIran
Forwarded from ایران زیبايم (Mary R)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلاردشت
#وَلبال
#اِزو
#مازیچالک
#مازگاه_سر در ارتفاع ۲۳۶۷ متری
#زمستان
#روز_برفی
#جنگلنوردی استارت از قرارگاه شش و نیم صبح و پایان شش غروب
۱۴۰۲/۱۱/۱۳
❄️🌨
«محبوب من، دلبستن به تو
مثل شادمانی نفسکشیدن است
در صبحی پوشیده از برف»
❄️🌧
✍🏻: #ناظم_حکمت
📹: بانو گیتی صلاحینژاد (کوهنورد عزیز )
صبحتان دلکش و ناب ❄️🌨
@sobhosher
@My_BeautifulIran
#وَلبال
#اِزو
#مازیچالک
#مازگاه_سر در ارتفاع ۲۳۶۷ متری
#زمستان
#روز_برفی
#جنگلنوردی استارت از قرارگاه شش و نیم صبح و پایان شش غروب
۱۴۰۲/۱۱/۱۳
❄️🌨
«محبوب من، دلبستن به تو
مثل شادمانی نفسکشیدن است
در صبحی پوشیده از برف»
❄️🌧
✍🏻: #ناظم_حکمت
📹: بانو گیتی صلاحینژاد (کوهنورد عزیز )
صبحتان دلکش و ناب ❄️🌨
@sobhosher
@My_BeautifulIran