✅بررسی تطبیقی #هزارویک_شب و داستان #ضحاک در #شاهنامه_فردوسی
پژوهشهایی بر این موضوع متمرکز شدهاند که قصهی بنیادین کتاب هزارویکشب درواقع از یک اسطورهی قدیمی که در شاهنامه هم آمده، یعنی اسطورهی ضحاک و فریدون گرفته شده یا اصلا هردوی اینها از یک جا آمدهاند. قراینی که ممکن است این موضوع را تایید کند اینهاست:
۱- #قصهی کلی یکیست. در #شاهنامه، شاهی خونریز هر روز از مغز سر جوانان خورش داده میشود. دو آشپز به دربار او راه پیدا میکنند و هر روز یکی از دو جوان را نجات میدهند. سرانجام شاه دادگری به کین خواهی برمیخیزد و شاه خونریز را ازمیان میبرد. و در هزارویکشب: شاهی بدخیال هر شب دختری را به خود میخوانَد و صبح او را میکُشد. دخترانِ وزیر، شهرزاد و دین آزاد، خودخواسته به شبستان او در میآیند و شهرزاد برای او قصهای میگوید که تا صبح ادامه مییابد. صبح قصه را نیمه کاره میگذارد تا شب و به این ترتیب شاه کشتن او را عقب میاندازد. شب بعد هم به همین راه، و شبهای دیگر هم. تا سرانجام شاه از کردار خود پشیمان شده و ستم را کنار مینهد.
۲_ در حماسه، #شاهنامه، شاه خونریز اول، ضحاک است و شاه عادل، فریدون. اما در هزارویکشب اینها هر دو یکی شدهاند؛ شاه خونریزِ اول قصه سرانجام براثر قصهگویی شهرزاد، شاهی نیکنام میگردد. شاید سایهی جمشید را هم در هزارویکشب، در چهره ی وزیر دانا میبینیم که البته نقش چندانی در قصه ندارد جز این که دختران زیرک، دختران اویند.
-شهرناز و ارنوازِ شاهنامه، خواهران جمشیدند و شهرزاد و دینآزادِ هزارویکشب، دختران وزیر؛ در هر دو داستان آنها در بالاترین مقامهای دربارند.
۳_ دو آشپز #شاهنامه که به دربار ضحاک میروند، ارمایل و گرمایل، به نظر باید همان شهرناز و ارنواز باشند که به دلیل حماسی بودن داستان شاهنامه کم کم از قصه کنار گذاشته شده و جای خود را به دو مرد دادهاند؛ گذشته از شباهت نامها به هم، به ناگاه راه پیدا کردن این دو مرد به دربار ضحاک نیز عجیب مینماید. در خود شاهنامه هم داریم: "دو پاکیزه از گوهر پادشا" که بیشتر می تواند تاییدی بر این باشد که آن دو نسبتی با پادشاه نیکنام، جمشید، دارند و از بیرون داستان وارد داستان (کاخ ضحاک) نشدهاند؛ پس بیشتر برمیآید که همان شهرناز و ارنواز باشند. این حدس را این امر هم تاییدگراست که ارمایل و گرمایل فقط در همین صحنه در شاهنامه ظاهر میشوند. شخصیتهایی که انگار به اجبار و به بیهوده خلق شدهاند که وظیفه ی شخصیتهای واقعی داستان اصلی، شهرناز و ارنواز را انجام دهند و کنار روند. این که اصلا آنها، ارمایل و گرمایل، دو تن باید باید باشند که به آشپزخانهی شاهی میروند، برای کاری که منطقا از عهدهی یک نفر برمیآید هم موید این موضوع میتواند باشد.
۴_ هر دو داستان #منطبق است بر #چهار فصل و چرخش سال. شهریاری جمشید، و پادشاهی شهریار هزارویکشب، #اعتدال_بهاریست. خیزش ضحاک، و خشم و خونریزی شهریار، معادل #انقلاب_تابستانی. تقدیم شهرناز و ارنواز، و آمدن شهرزاد و دینآزاد، معادل #اعتدال_پاییزی. غفلت خواب آلودهی ضحاک و کابوسهایش، و قصهگویی طولانی شهرزاد برای ازسرگذراندن زمان، معادل #انقلاب_زمستانی. و رسیدن فریدون، و داناشدن شهریار، بازگشت #اعتدال_بهاره.
🔹اینها همه میتواند شواهدی بر این باشد که این دو قصه، قصهی بنیادین در هزارویکشب و قصهی ضحاک در شاهنامه، یکی بودهاند یا از یک ریشه برآمدهاند و در طول زمان به دو مسیر جداگانه رفتهاند. یکی قصهای حماسی شده، دلخواه و موردتایید دربار که بنابر ضروریات حماسه، و همینطور مردسالاری حاکم بر زمانه و دربار که شاهی مرد دارد، نقش زنان از آن حذف یا کم شده و دیگری، هزارویکشب، در متن جامعه و درمیان مردم گسترش یافته؛ پس قیدهای حماسه و تبلور روح شاهی و فشار حکومت و اینها را بر خود ندیده و آزاد بالیده و گفته و شنیده شده و تغییر یافته.
برای بیشتر خواندن:
-ریشهیابی درخت کهن، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۸۳
-هزارافسان کجاست؟، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۹۱
منبع.شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
پژوهشهایی بر این موضوع متمرکز شدهاند که قصهی بنیادین کتاب هزارویکشب درواقع از یک اسطورهی قدیمی که در شاهنامه هم آمده، یعنی اسطورهی ضحاک و فریدون گرفته شده یا اصلا هردوی اینها از یک جا آمدهاند. قراینی که ممکن است این موضوع را تایید کند اینهاست:
۱- #قصهی کلی یکیست. در #شاهنامه، شاهی خونریز هر روز از مغز سر جوانان خورش داده میشود. دو آشپز به دربار او راه پیدا میکنند و هر روز یکی از دو جوان را نجات میدهند. سرانجام شاه دادگری به کین خواهی برمیخیزد و شاه خونریز را ازمیان میبرد. و در هزارویکشب: شاهی بدخیال هر شب دختری را به خود میخوانَد و صبح او را میکُشد. دخترانِ وزیر، شهرزاد و دین آزاد، خودخواسته به شبستان او در میآیند و شهرزاد برای او قصهای میگوید که تا صبح ادامه مییابد. صبح قصه را نیمه کاره میگذارد تا شب و به این ترتیب شاه کشتن او را عقب میاندازد. شب بعد هم به همین راه، و شبهای دیگر هم. تا سرانجام شاه از کردار خود پشیمان شده و ستم را کنار مینهد.
۲_ در حماسه، #شاهنامه، شاه خونریز اول، ضحاک است و شاه عادل، فریدون. اما در هزارویکشب اینها هر دو یکی شدهاند؛ شاه خونریزِ اول قصه سرانجام براثر قصهگویی شهرزاد، شاهی نیکنام میگردد. شاید سایهی جمشید را هم در هزارویکشب، در چهره ی وزیر دانا میبینیم که البته نقش چندانی در قصه ندارد جز این که دختران زیرک، دختران اویند.
-شهرناز و ارنوازِ شاهنامه، خواهران جمشیدند و شهرزاد و دینآزادِ هزارویکشب، دختران وزیر؛ در هر دو داستان آنها در بالاترین مقامهای دربارند.
۳_ دو آشپز #شاهنامه که به دربار ضحاک میروند، ارمایل و گرمایل، به نظر باید همان شهرناز و ارنواز باشند که به دلیل حماسی بودن داستان شاهنامه کم کم از قصه کنار گذاشته شده و جای خود را به دو مرد دادهاند؛ گذشته از شباهت نامها به هم، به ناگاه راه پیدا کردن این دو مرد به دربار ضحاک نیز عجیب مینماید. در خود شاهنامه هم داریم: "دو پاکیزه از گوهر پادشا" که بیشتر می تواند تاییدی بر این باشد که آن دو نسبتی با پادشاه نیکنام، جمشید، دارند و از بیرون داستان وارد داستان (کاخ ضحاک) نشدهاند؛ پس بیشتر برمیآید که همان شهرناز و ارنواز باشند. این حدس را این امر هم تاییدگراست که ارمایل و گرمایل فقط در همین صحنه در شاهنامه ظاهر میشوند. شخصیتهایی که انگار به اجبار و به بیهوده خلق شدهاند که وظیفه ی شخصیتهای واقعی داستان اصلی، شهرناز و ارنواز را انجام دهند و کنار روند. این که اصلا آنها، ارمایل و گرمایل، دو تن باید باید باشند که به آشپزخانهی شاهی میروند، برای کاری که منطقا از عهدهی یک نفر برمیآید هم موید این موضوع میتواند باشد.
۴_ هر دو داستان #منطبق است بر #چهار فصل و چرخش سال. شهریاری جمشید، و پادشاهی شهریار هزارویکشب، #اعتدال_بهاریست. خیزش ضحاک، و خشم و خونریزی شهریار، معادل #انقلاب_تابستانی. تقدیم شهرناز و ارنواز، و آمدن شهرزاد و دینآزاد، معادل #اعتدال_پاییزی. غفلت خواب آلودهی ضحاک و کابوسهایش، و قصهگویی طولانی شهرزاد برای ازسرگذراندن زمان، معادل #انقلاب_زمستانی. و رسیدن فریدون، و داناشدن شهریار، بازگشت #اعتدال_بهاره.
🔹اینها همه میتواند شواهدی بر این باشد که این دو قصه، قصهی بنیادین در هزارویکشب و قصهی ضحاک در شاهنامه، یکی بودهاند یا از یک ریشه برآمدهاند و در طول زمان به دو مسیر جداگانه رفتهاند. یکی قصهای حماسی شده، دلخواه و موردتایید دربار که بنابر ضروریات حماسه، و همینطور مردسالاری حاکم بر زمانه و دربار که شاهی مرد دارد، نقش زنان از آن حذف یا کم شده و دیگری، هزارویکشب، در متن جامعه و درمیان مردم گسترش یافته؛ پس قیدهای حماسه و تبلور روح شاهی و فشار حکومت و اینها را بر خود ندیده و آزاد بالیده و گفته و شنیده شده و تغییر یافته.
برای بیشتر خواندن:
-ریشهیابی درخت کهن، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۸۳
-هزارافسان کجاست؟، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۹۱
منبع.شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
🍂🍁
#شب_چله
🍉🍉
✨💫🌨☃️
نام ایرانی #شب_یلدا ، #شب_چله است 🌨که بلندترین شب سال در نیمکره شمالی است.🌙🌍
🔸این شب بین” زمان فرورفتن آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا برآمدن آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان)” گفته میشود.
این شب در نیمکره شمالی با #انقلاب_زمستانی برابر است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
🔹مراسم شب چله از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شود.
🔅به گفته دکتر الهام باقری شب چله به میتراییسم و آیین مهرپرستی بازمیگردد. قدمت این آیین در ایران به بیش از پنج هزار سال میرسد. 🔺طبق این آیین در آخرین روز پاییز که بلندترین شب سال است خورشید یا همان مهر متولدمی شود و این زمینه جشن بزرگی برای ایرانیان باستان بود.
🔻جالب است بدانیم که نیاکان ما پنج هزار سال پیش توانسته بودند تفاوت #یکدقیقهای شب چله نسبت به دیگر شبهای سال را محاسبه کنند.
🔸نکته جالبتر اینکه دلیل باور آنان بر تولد خورشید در شب چله هم یک دلیل علمی است آنهم محل🌛 🌏 قرارگیری زمین در وضعیتی که فاصله زیادی از ماه دارد و بهنوعی در تاریکی بسیار شب سرانجام خورشید متولد میشود.
🔺#میتراییسم برآمده از #آیین_مهر که در بین رومیها و اروپاییان بسیار رسوخ کرد حتی بسیاری از مراسمهایی که امروز موردتوجه جهانیان است برگرفته از این آیین است.
🔹شب چله برای اروپاییان هم اهمیت یافت البته به شکلی دیگر با باوری متفاوت، در دوره اشکانیان آیین مهرپرستی حتی در تاریخ تولد حضرت مسیح هم تأثیر گذاشت، بهطوریکه مسیحیانی که باور بر مرگ مسیح نداشتند و اعتقادشان به عروج آن حضرت بود بهنوعی تولد او خورشید را یکی دانستند.
🔻تا صدها سال پس از دوره اشکانیان روز تولد مسیح و شب چله در یک تاریخ و امروز هم با اندک تغییری میتوان متوجه این اتفاق بود. درواقع مسیحیان تولد مسیح را به تولد خورشید نسبت دادهاند.
شاید این تنها نشانه رسوخ آیین میتراییسم در میان مسیحیان و همچنین اروپاییان نباشد اما نشانه خوبی بر تأثیر شب چله بر فرهنگ آنان است.
◾️#یلدا را با واژهی نویل، از ریشهی ناتالیس (Natalis) رومی برابر دانستهاند که به مفهوم تولد است؛ یعنی تولد یا میلاد خورشید، مهر یا میترا. گویند رومیان آن را ناتالیس انویکتوس (Natalis Inoviktos) ـ روز تولد مهر شکستناپذیر ـ میخواندند.
🔹در شب چله، دو مفهوم متضاد نهفته است. یکی این که اين شب، درازترین و سیاهترین شب سال است و در تمام این شب #اهریمن با #اورمزد در ستیز است. شب مقابلهی شیطان است با مهر؛ ستیز ظلمت است با نور. چون درازترین شب است، پس درازترین حملهی شیطان بر اورمزد در همین شب است.
🔻از این دیدگاه، قدیمیان شب چله راشب مبارک نمیدانستند و آن را #نحس میخواندند. چنین بود که تمام شب، چراغ روشن میداشتند و شبزندهداری میکردند؛ آتش میافروختند تا در روشنایی چراغ و آتش، اهریمن نتواند به خانههای آن هاراه یابد. گویی بدینگونه میخواستهاند تا اورمزد را و نور را و نیکی را در پیروزی بر اهریمن و تاریکی یاری رسانند؛
باوری که دکتر معین هم در کتاب خود به آن اشارهکرده است. طولانی بودن این شب نسب به دیگر شبهای سال و شوم بودن که باعث شده مردم نخواهند بهتنهایی آن را بگذرانند و با خوردن نعمتها و جمع شدن دورهم آن را سپری میکنند.
🔸اما در بُعد دیگر، اهریمن نماد تاریکی و زشتی است، در این ستیز سرانجام شکست میخورد و میترای شکستناپذیر با نور و گرمای خویش بر او پیروز میشود، 💥☀️مهر تولد مییابد و پس از آن، روز و روشنی است که فزونی میگیرد و روزها درازترمی شود. مردم، در پایان شب چله در انتظار طلوع خورشید🌞 که مظهر میتراست، میمانند و چون خورشید طلوع میکند، در حقیقت همان تجسم میترای پیروزمند است که از جنگ با اهریمن میآید. مردم این خورشید را، خورشید تازه و نو میانگاشتند و از این جهت، اين شب 🌤را شب میلاد و زایش مهر. و همهساله با آیینهای خاصی، آن را گرامی میداشتند و به همینگونه نخستین روز #دیماه یا #جدی را نیز جشن میگرفتند که با بیست و یکم دسامبر برابر بوده است.
ادامه دارد..
@sobhosher
#شب_چله
🍉🍉
✨💫🌨☃️
نام ایرانی #شب_یلدا ، #شب_چله است 🌨که بلندترین شب سال در نیمکره شمالی است.🌙🌍
🔸این شب بین” زمان فرورفتن آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا برآمدن آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان)” گفته میشود.
این شب در نیمکره شمالی با #انقلاب_زمستانی برابر است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
🔹مراسم شب چله از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شود.
🔅به گفته دکتر الهام باقری شب چله به میتراییسم و آیین مهرپرستی بازمیگردد. قدمت این آیین در ایران به بیش از پنج هزار سال میرسد. 🔺طبق این آیین در آخرین روز پاییز که بلندترین شب سال است خورشید یا همان مهر متولدمی شود و این زمینه جشن بزرگی برای ایرانیان باستان بود.
🔻جالب است بدانیم که نیاکان ما پنج هزار سال پیش توانسته بودند تفاوت #یکدقیقهای شب چله نسبت به دیگر شبهای سال را محاسبه کنند.
🔸نکته جالبتر اینکه دلیل باور آنان بر تولد خورشید در شب چله هم یک دلیل علمی است آنهم محل🌛 🌏 قرارگیری زمین در وضعیتی که فاصله زیادی از ماه دارد و بهنوعی در تاریکی بسیار شب سرانجام خورشید متولد میشود.
🔺#میتراییسم برآمده از #آیین_مهر که در بین رومیها و اروپاییان بسیار رسوخ کرد حتی بسیاری از مراسمهایی که امروز موردتوجه جهانیان است برگرفته از این آیین است.
🔹شب چله برای اروپاییان هم اهمیت یافت البته به شکلی دیگر با باوری متفاوت، در دوره اشکانیان آیین مهرپرستی حتی در تاریخ تولد حضرت مسیح هم تأثیر گذاشت، بهطوریکه مسیحیانی که باور بر مرگ مسیح نداشتند و اعتقادشان به عروج آن حضرت بود بهنوعی تولد او خورشید را یکی دانستند.
🔻تا صدها سال پس از دوره اشکانیان روز تولد مسیح و شب چله در یک تاریخ و امروز هم با اندک تغییری میتوان متوجه این اتفاق بود. درواقع مسیحیان تولد مسیح را به تولد خورشید نسبت دادهاند.
شاید این تنها نشانه رسوخ آیین میتراییسم در میان مسیحیان و همچنین اروپاییان نباشد اما نشانه خوبی بر تأثیر شب چله بر فرهنگ آنان است.
◾️#یلدا را با واژهی نویل، از ریشهی ناتالیس (Natalis) رومی برابر دانستهاند که به مفهوم تولد است؛ یعنی تولد یا میلاد خورشید، مهر یا میترا. گویند رومیان آن را ناتالیس انویکتوس (Natalis Inoviktos) ـ روز تولد مهر شکستناپذیر ـ میخواندند.
🔹در شب چله، دو مفهوم متضاد نهفته است. یکی این که اين شب، درازترین و سیاهترین شب سال است و در تمام این شب #اهریمن با #اورمزد در ستیز است. شب مقابلهی شیطان است با مهر؛ ستیز ظلمت است با نور. چون درازترین شب است، پس درازترین حملهی شیطان بر اورمزد در همین شب است.
🔻از این دیدگاه، قدیمیان شب چله راشب مبارک نمیدانستند و آن را #نحس میخواندند. چنین بود که تمام شب، چراغ روشن میداشتند و شبزندهداری میکردند؛ آتش میافروختند تا در روشنایی چراغ و آتش، اهریمن نتواند به خانههای آن هاراه یابد. گویی بدینگونه میخواستهاند تا اورمزد را و نور را و نیکی را در پیروزی بر اهریمن و تاریکی یاری رسانند؛
باوری که دکتر معین هم در کتاب خود به آن اشارهکرده است. طولانی بودن این شب نسب به دیگر شبهای سال و شوم بودن که باعث شده مردم نخواهند بهتنهایی آن را بگذرانند و با خوردن نعمتها و جمع شدن دورهم آن را سپری میکنند.
🔸اما در بُعد دیگر، اهریمن نماد تاریکی و زشتی است، در این ستیز سرانجام شکست میخورد و میترای شکستناپذیر با نور و گرمای خویش بر او پیروز میشود، 💥☀️مهر تولد مییابد و پس از آن، روز و روشنی است که فزونی میگیرد و روزها درازترمی شود. مردم، در پایان شب چله در انتظار طلوع خورشید🌞 که مظهر میتراست، میمانند و چون خورشید طلوع میکند، در حقیقت همان تجسم میترای پیروزمند است که از جنگ با اهریمن میآید. مردم این خورشید را، خورشید تازه و نو میانگاشتند و از این جهت، اين شب 🌤را شب میلاد و زایش مهر. و همهساله با آیینهای خاصی، آن را گرامی میداشتند و به همینگونه نخستین روز #دیماه یا #جدی را نیز جشن میگرفتند که با بیست و یکم دسامبر برابر بوده است.
ادامه دارد..
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🍂🍁
#شب_چله
🍉🍉
✨💫🌨☃️
نام ایرانی #شب_یلدا ، #شب_چله است 🌨که بلندترین شب سال در نیمکره شمالی است.🌙🌍
🔸این شب بین” زمان فرورفتن آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا برآمدن آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان)” گفته میشود.
این شب در نیمکره شمالی با #انقلاب_زمستانی برابر است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
🔹مراسم شب چله از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شود.
🔅به گفته دکتر الهام باقری شب چله به میتراییسم و آیین مهرپرستی بازمیگردد. قدمت این آیین در ایران به بیش از پنج هزار سال میرسد. 🔺طبق این آیین در آخرین روز پاییز که بلندترین شب سال است خورشید یا همان مهر متولدمی شود و این زمینه جشن بزرگی برای ایرانیان باستان بود.
🔻جالب است بدانیم که نیاکان ما پنج هزار سال پیش توانسته بودند تفاوت #یکدقیقهای شب چله نسبت به دیگر شبهای سال را محاسبه کنند.
🔸نکته جالبتر اینکه دلیل باور آنان بر تولد خورشید در شب چله هم یک دلیل علمی است آنهم محل🌛 🌏 قرارگیری زمین در وضعیتی که فاصله زیادی از ماه دارد و بهنوعی در تاریکی بسیار شب سرانجام خورشید متولد میشود.
🔺#میتراییسم برآمده از #آیین_مهر که در بین رومیها و اروپاییان بسیار رسوخ کرد حتی بسیاری از مراسمهایی که امروز موردتوجه جهانیان است برگرفته از این آیین است.
🔹شب چله برای اروپاییان هم اهمیت یافت البته به شکلی دیگر با باوری متفاوت، در دوره اشکانیان آیین مهرپرستی حتی در تاریخ تولد حضرت مسیح هم تأثیر گذاشت، بهطوریکه مسیحیانی که باور بر مرگ مسیح نداشتند و اعتقادشان به عروج آن حضرت بود بهنوعی تولد او خورشید را یکی دانستند.
🔻تا صدها سال پس از دوره اشکانیان روز تولد مسیح و شب چله در یک تاریخ و امروز هم با اندک تغییری میتوان متوجه این اتفاق بود. درواقع مسیحیان تولد مسیح را به تولد خورشید نسبت دادهاند.
شاید این تنها نشانه رسوخ آیین میتراییسم در میان مسیحیان و همچنین اروپاییان نباشد اما نشانه خوبی بر تأثیر شب چله بر فرهنگ آنان است.
◾️#یلدا را با واژهی نویل، از ریشهی ناتالیس (Natalis) رومی برابر دانستهاند که به مفهوم تولد است؛ یعنی تولد یا میلاد خورشید، مهر یا میترا. گویند رومیان آن را ناتالیس انویکتوس (Natalis Inoviktos) ـ روز تولد مهر شکستناپذیر ـ میخواندند.
🔹در شب چله، دو مفهوم متضاد نهفته است. یکی این که اين شب، درازترین و سیاهترین شب سال است و در تمام این شب #اهریمن با #اورمزد در ستیز است. شب مقابلهی شیطان است با مهر؛ ستیز ظلمت است با نور. چون درازترین شب است، پس درازترین حملهی شیطان بر اورمزد در همین شب است.
🔻از این دیدگاه، قدیمیان شب چله راشب مبارک نمیدانستند و آن را #نحس میخواندند. چنین بود که تمام شب، چراغ روشن میداشتند و شبزندهداری میکردند؛ آتش میافروختند تا در روشنایی چراغ و آتش، اهریمن نتواند به خانههای آن هاراه یابد. گویی بدینگونه میخواستهاند تا اورمزد را و نور را و نیکی را در پیروزی بر اهریمن و تاریکی یاری رسانند؛
باوری که دکتر معین هم در کتاب خود به آن اشارهکرده است. طولانی بودن این شب نسب به دیگر شبهای سال و شوم بودن که باعث شده مردم نخواهند بهتنهایی آن را بگذرانند و با خوردن نعمتها و جمع شدن دورهم آن را سپری میکنند.
🔸اما در بُعد دیگر، اهریمن نماد تاریکی و زشتی است، در این ستیز سرانجام شکست میخورد و میترای شکستناپذیر با نور و گرمای خویش بر او پیروز میشود، 💥☀️مهر تولد مییابد و پس از آن، روز و روشنی است که فزونی میگیرد و روزها درازترمی شود. مردم، در پایان شب چله در انتظار طلوع خورشید🌞 که مظهر میتراست، میمانند و چون خورشید طلوع میکند، در حقیقت همان تجسم میترای پیروزمند است که از جنگ با اهریمن میآید. مردم این خورشید را، خورشید تازه و نو میانگاشتند و از این جهت، اين شب 🌤را شب میلاد و زایش مهر. و همهساله با آیینهای خاصی، آن را گرامی میداشتند و به همینگونه نخستین روز #دیماه یا #جدی را نیز جشن میگرفتند که با بیست و یکم دسامبر برابر بوده است.
ادامه دارد..
@sobhosher
#شب_چله
🍉🍉
✨💫🌨☃️
نام ایرانی #شب_یلدا ، #شب_چله است 🌨که بلندترین شب سال در نیمکره شمالی است.🌙🌍
🔸این شب بین” زمان فرورفتن آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا برآمدن آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان)” گفته میشود.
این شب در نیمکره شمالی با #انقلاب_زمستانی برابر است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود.
🔹مراسم شب چله از طریق ایران به قلمرو رومیان راه یافت و جشن «ساتورن» خوانده می شود.
🔅به گفته دکتر الهام باقری شب چله به میتراییسم و آیین مهرپرستی بازمیگردد. قدمت این آیین در ایران به بیش از پنج هزار سال میرسد. 🔺طبق این آیین در آخرین روز پاییز که بلندترین شب سال است خورشید یا همان مهر متولدمی شود و این زمینه جشن بزرگی برای ایرانیان باستان بود.
🔻جالب است بدانیم که نیاکان ما پنج هزار سال پیش توانسته بودند تفاوت #یکدقیقهای شب چله نسبت به دیگر شبهای سال را محاسبه کنند.
🔸نکته جالبتر اینکه دلیل باور آنان بر تولد خورشید در شب چله هم یک دلیل علمی است آنهم محل🌛 🌏 قرارگیری زمین در وضعیتی که فاصله زیادی از ماه دارد و بهنوعی در تاریکی بسیار شب سرانجام خورشید متولد میشود.
🔺#میتراییسم برآمده از #آیین_مهر که در بین رومیها و اروپاییان بسیار رسوخ کرد حتی بسیاری از مراسمهایی که امروز موردتوجه جهانیان است برگرفته از این آیین است.
🔹شب چله برای اروپاییان هم اهمیت یافت البته به شکلی دیگر با باوری متفاوت، در دوره اشکانیان آیین مهرپرستی حتی در تاریخ تولد حضرت مسیح هم تأثیر گذاشت، بهطوریکه مسیحیانی که باور بر مرگ مسیح نداشتند و اعتقادشان به عروج آن حضرت بود بهنوعی تولد او خورشید را یکی دانستند.
🔻تا صدها سال پس از دوره اشکانیان روز تولد مسیح و شب چله در یک تاریخ و امروز هم با اندک تغییری میتوان متوجه این اتفاق بود. درواقع مسیحیان تولد مسیح را به تولد خورشید نسبت دادهاند.
شاید این تنها نشانه رسوخ آیین میتراییسم در میان مسیحیان و همچنین اروپاییان نباشد اما نشانه خوبی بر تأثیر شب چله بر فرهنگ آنان است.
◾️#یلدا را با واژهی نویل، از ریشهی ناتالیس (Natalis) رومی برابر دانستهاند که به مفهوم تولد است؛ یعنی تولد یا میلاد خورشید، مهر یا میترا. گویند رومیان آن را ناتالیس انویکتوس (Natalis Inoviktos) ـ روز تولد مهر شکستناپذیر ـ میخواندند.
🔹در شب چله، دو مفهوم متضاد نهفته است. یکی این که اين شب، درازترین و سیاهترین شب سال است و در تمام این شب #اهریمن با #اورمزد در ستیز است. شب مقابلهی شیطان است با مهر؛ ستیز ظلمت است با نور. چون درازترین شب است، پس درازترین حملهی شیطان بر اورمزد در همین شب است.
🔻از این دیدگاه، قدیمیان شب چله راشب مبارک نمیدانستند و آن را #نحس میخواندند. چنین بود که تمام شب، چراغ روشن میداشتند و شبزندهداری میکردند؛ آتش میافروختند تا در روشنایی چراغ و آتش، اهریمن نتواند به خانههای آن هاراه یابد. گویی بدینگونه میخواستهاند تا اورمزد را و نور را و نیکی را در پیروزی بر اهریمن و تاریکی یاری رسانند؛
باوری که دکتر معین هم در کتاب خود به آن اشارهکرده است. طولانی بودن این شب نسب به دیگر شبهای سال و شوم بودن که باعث شده مردم نخواهند بهتنهایی آن را بگذرانند و با خوردن نعمتها و جمع شدن دورهم آن را سپری میکنند.
🔸اما در بُعد دیگر، اهریمن نماد تاریکی و زشتی است، در این ستیز سرانجام شکست میخورد و میترای شکستناپذیر با نور و گرمای خویش بر او پیروز میشود، 💥☀️مهر تولد مییابد و پس از آن، روز و روشنی است که فزونی میگیرد و روزها درازترمی شود. مردم، در پایان شب چله در انتظار طلوع خورشید🌞 که مظهر میتراست، میمانند و چون خورشید طلوع میکند، در حقیقت همان تجسم میترای پیروزمند است که از جنگ با اهریمن میآید. مردم این خورشید را، خورشید تازه و نو میانگاشتند و از این جهت، اين شب 🌤را شب میلاد و زایش مهر. و همهساله با آیینهای خاصی، آن را گرامی میداشتند و به همینگونه نخستین روز #دیماه یا #جدی را نیز جشن میگرفتند که با بیست و یکم دسامبر برابر بوده است.
ادامه دارد..
@sobhosher
Telegram
attach 📎