صبح و شعر
650 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
صبح و شعر
‍ ‍ ‍ #توضیحات_تلفظ اشعار #شاهنامه همیشه شاهنامه را با تلفظِ فارسیِ معیار شنیده‌ایم؛ چیزی نزدیک به گویشِ فارسی در تهران. اما در این‌جا تلفظ‌هایی می‌شنویم که دور از این گویشِ رسمی‌ست. این‌ تلفظ‌ها نه حاصلِ ذوق و خوش‌آمدِ پیرایشگر بوده –آن‌طور که مجریانِ…
توضيحات #تلفظ_اشعارشاهنامه
#ى_مجهول

کار نیکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر

آن یکی شیر است اندر بادیه
آن دگر شیر است اندربادیه

آن یکی شیراست کآدم می‌خورد
وآن دگر شیر است کآدم می‌خورد


سخنی پیرامون [«ی» مجهول] و [«ی»
معروف] در سخن #استادتوس!

١- در پارسی میانه و پارسی نوین واکه(مصوت) ویژه ای داریم که میانه ای از «ای ee» و «اِ» است! این واکه را دستور نویسان «ی» مجهول نامیده اند! در برابر «ی» معروف که همان گویش روان امروز است!
با جایگزینی دبیره امروزی به جای دبیره های پیشین فارسی، چون نشانه جداگانه ای برای این دو واکه نبود، اندک اندک «ی» مجهول هم به سان «ی» معروف خوانده شد، سپس در میان بخشی از فارسی زبانان(که در جغرافیای سیاسی ایران مرکزیت داشت!) و نیز در «زبان معیار» امروزین به سان «ی» معروف جا افتاد و روان شد! (بازگشت به فرسته آوایی پیوست)

🔺نمونه، واژه «شیر» است که –در سخن فردوسی- اگر جانور درنده باشد، با «ی» مجهول (همانگونه که واژه «شعر» در گویش روزانه، بدون فشار بر «ع» واگفت می شود!) و اگر نوشیدنی باشد، با «ی» معروف گفته می شده (و در میان بیشتر فارسی زبانان همچنان گفته می شود!) همچنین است واژه «سیر» که اگر مانای «اشباع» از آن برآید با «ی» مجهول و اگر گیاه پیازسان بدبو باشد با «ی» معروف گفته می شده (و می شود!)

🔻نمونه واژه های با «ی» معروف: شیر(خوراکی)، سیر(گیاه)، پیر، پذیر، گیر، حریر، دبیر، تیر...

🔺نمونه واژه های با «ی» مجهول: شیر(جانور)، سیر(اشباع)، دلیر، زیر، دیر، ایران، شمشیر...

بر این پایه، در سخن فردوسی -و دیگر سرایندگان هم روزگار- واکه میانی دو واژه «شیر»(جانور) و «شیر»(نوشیدنی) یکسان نیست و این دو «جناس تام» نمی سازند. جناس ناقص حرکتی می سازند!
٢- نکته برجسته و روشن در سخن فردوسی اینکه فردوسی با چیرگی بر زبان فارسی روزگار خویش، هرگز «ی» مجهول را با «ی» معروف» پساوند( قافیه) نکرده است! این نکته برای بازشناخت سخن راستین و ناب فردوسی از سخن افزوده یا دگرگون شده، از جایگاه والایی برخوردار است!

🔻برای نمونه، هرگز «شیر» نوشیدنی با «دلیر یا زیر یا دیر ...» پساوند نمی شود! با «پذیر و حریر و گیر و...) پساوند می شود!

پدر وارش از مادر اندر پذیر،
اُزین گاوِ نغزش یپرور به شیر!
(به دنیا آمدن فریدون)
یا
یکی کودکی دوختند از حریر،
به بالای آن شیرِ ناخورده شیر!
(رستمزاد)

🔺در این بیت، در سخن فردوسی، «حریر» با «ی» معروف خوانده می شود و تنها می تواند با واژه «شیر» به مانای «لبن» که آن نیز با «ی» معروف خوانده می شود، پساوند باشد!! نه به «شیر» درنده که با «ی» مجهول است!! (از دیدگاه فردوسی!) از این رو «شیرناخورده شیر» نمی تواند از خامه فردوسی تراویده باشد و سخن استاد توس «شیرِ ناخورده شیر» است!!

🔻همچنین فردوسی فرزانه هرگز «شیر» درنده را با واژه های دارای «ی» معروف پساوند نساخته است!

بگویش که سالارِ اِیران توی
اگرچی دل و چنگِ شِیران توی!

در بیت :
یکی داستان زد بر این شیرِ پیر،
کجا کرده بد یچه را سیرِ شیر!
(به دنیا آمدن زال)

🔸استاد توس، بسیار هنرمندانه از پساوند دوگانه بهره برده که پساوند نخست با «ی» مجهول (شِیر و سِیر) و دو دیگر با «ی» معرف (پیر و شیر)!! جابجا خواندن واژه ها، همانند (با«ی» معروف) خواندن چهار واژه ، کنار گذاشتن آیین سخنسرایی فردوسی و یکسان خواندن «ی» معروف و مجهول (به شیوه زبان معیار جغرافیای سیاسی ایران امروز) به راستی درنیافتن بخشی از زیباییهای سخن فردوسی بزرگ و ستم به شاهنامه است!!
#سيروس_حامى

🔹منبع متن و فرسته آوايى
👇🏻👇🏻👇🏻
https://t.me/c/1327499933/47762

@sonhosher
Forwarded from اتچ بات
توضيحات #تلفظ_اشعارشاهنامه

🔹 #واومعدوله واوی‌ست در نوشتار فارسی که نوشته می‌شود ولی خوانده نمی‌شود. مثلاً واو در کلمهٔ «خواندن» واو معدوله‌است؛ یعنی «خواندن» نوشته می‌شود ولی «خاندن» خوانده می‌شود. واوِ «خود» و «خویش» هم واو معدوله‌ است. این واو را به این دلیل معدوله می‌خوانند که از خواندنِ آن عدول می‌شود.
خو» به‌صورت ترکیبی از «خ» و «و» [xʷ] تلفظ می‌شده‌است. این واج دیگر در فارسیِ معیار از میان رفته‌است، ولی هنوز در بعضی گویش‌های ایرانی باقی مانده‌است.
🔸از همان آغاز تکوین زبان فارسی دری، میان واو معدوله و واو عادی تفاوت می‌گذاشتند
در فارسیِ امروز، اگر پس از واو معدوله، «الف» یا «ی» نباشد، حرکت «خ» ضمه است، چنان‌که «خودپرست» به‌صورت «خُدْپَرَست» خوانده می‌شود. ولی در بسیاری از لهجه‌ها حرکت «خ» فتحه‌ است و در شعر هم فتحه باید خوانده شود.

🔻میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین‌ خوش است

«دانه‌کش» با «خوش» قافیه(پساوند)هستند، و ازآنجایی‌که «دانه‌کش» در زبان پارسی،دانه‌کَش خوانده می‌شده، حرکت «خ» فتحه باید باشد.
🔹در ادامه توجه شما را به گفتار جناب #سيروس_حامى در پاسخِ پرسش يكى از دوستان گروه جلب ميكنم.👇🏻👇🏻
👇🏻👇🏻
@sobhosher
صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه) فراز ٨– باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٢) 🔹ضحاک در خواب سرنگونی خویش را می بیند و: یکی بانگ برزد، به خواب اندرون، که لرزان شد آن خانه یِ بیسُتون! رویای او، « بودنی کار = فرمان گریز ناپذیر…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از #جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه)
فراز۸–
باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٣)

🔸یادآور می‌شویم که استوره‌ها از دو پاره جداگانه، در هم تنیده‌اند:
١- پاره کوچک - رویدادهای راستین تاریخی
٢- پاره بزرگ - پیرایه‌های برآمده از فرهنگ مردم در گذر هزاران سال بازگفت سینه‌به‌سینه رویدادها

🔹در بخش پیشین این گفتار، داویدیم(ادعاكرديم) که دست داشتن نیروهای ناپدیدار(غیبی/موهوم) و فرازمینی در رویدادهای سرنوشت‌ساز، یکی از پیرایه‌هایی است که در گذر هزاران سال بازگفت سینه‌به‌سینه رویدادهای تاریخی با آنها تنیده شده است!
این پیرایه از الگوواره (پارادایم) سرنوشت‌گرایی برمی‌آید! پارادایمی که همچنان در میان بخش بزرگی از مردم نهادینه و دیرپاست!
این باور دیرپای هر زمان به ریختی خود نشان داده و مردم را به تن‌دادن به «بودنی‌کار» و امید به نیروهای ناپدیدار می‌خواند!

🔺 پیش‌بینی آینده بر بنیاد «خواب و رویا» از نمودهای این پیرایه و این پارادایم در شاهنامه و تاریخ ایران و جهان است. خواب ضحاک و پیش‌بینی سرنگونیش به دست فریدون را بررسیدیم.

🔸در فراز سپسین شاهنامه می‌بینیم که «فریدون» که به راستی خود استعاره‌ای از #روزگار بیرون راندن تازیان(ضحاک) به یاری خرد و مردانگی، و آنگاه سه پاره شدن آریاییان (سه بخش کردن جهان میان سه پسر فریدون) است، از آغاز در پیرایه پشتیبانی فرازمینی (خجستگی) پیچیده می‌شود:

🌸خجسته فریدون ز مادر بزاد!

🔹ااین بازتابِ آرزویِ همیشگیِ مردم است که نیرویی ناپدیدار(غیبی) و فراجهانی، کسی را با فرّهِ ایزدی بفرستد تا همه چیز را درست و بسامان کند (اصلاحات از بالا، بی دگرگونی در رویکردها و ساختارهای اجتماع!)!! آرزویی که چون پرده‌ای این راستینه(واقعیت) تاریخی را می پوشاند که:
🔻«فریدون فرخ» به راستی برآیند نیروهای مردمی و برآمده از خرد گروهی و نماد مردمانی بود که بنیادهای فرهنگی خویش را دگرگون ساختند! به یاری جهان‌بینی نو و پرورش روان و تن در نهان‌گاههای مهری، بالابردن توان اقتصادی(گاوداری)، و نیز دستیابی به فناوری نوین(آغاز دوران تاریخی مفرغ)، کشور را از چنگ تازیان برون آوردند! (ن.ک. زنجیره «#راز_رهایی نیاکان از ساستار ضحاک»)

جهان را یکی دیگر آمد نهاد!!
....
سخن دنباله دارد. ایدون باد.

نويسنده: #سيروس_حامى
یاری‌نامه:
جامعه‌شناسی خودکامگی– دکتر رضاقلی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
صبح و شعر
. #سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه) فراز۸– باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٣) 🔸یادآور می‌شویم که استوره‌ها از دو پاره جداگانه، در هم تنیده‌اند: ١- پاره کوچک - رویدادهای راستین تاریخی ٢- پاره بزرگ - پیرایه‌های برآمده از فرهنگ…
.
#سوزنی_به_خویشتن

از جمشید تا ضحاک(نگاهی دیگرگون به شاهنامه)
فراز۸–باور کارسازی نیروهای فرازمینی(٤)

...
جهان را یکی دیگر آمد نهاد!!

🔸انگاره دیگری از پوچ‌باوری و دل‌بستن پسینیانِ فریدون به #نیروهای_ناپدیدار، در بستن پیرایه‌یِ « #افسونگری» به فریدون جلوه‌گر می‌شود!
🔻آن هنگام که فریدون رهسپار کاخ ضحاک است، در راه به زیستنگاه نیکان یزدان‌پرست فرود می‌آید و نیمه‌شبان، نیک‌خواهی با چهره ای بهشتی!! به بالینش می‌آید و دور از چشم یاران او را (از ره ایزدی) افسونگری می‌آموزد:

سوی مهتر آمد به سان پری،
نهانی بیامُختش افسونگری،
کجا بندها را بداند کلید،
گشاده بدافسون کند ناپدید!
🔺🔻🔺
و بازگوکنندگان(راویان) سینه‌به‌سینه، همان شب کارکردی برای این تواناییِ تازه‌ی فریدون می‌شناسند و پیرایه‌ای دیگر!!!
🔻برادران فریدون بر وی رشک می‌برند و آهنگ کشتنش می‌کنند و شبانگه سنگی از بالای کوه به سوی فریدون که در دامنه کوه خفته بود، می‌غلتانند تا سرش را بکوبند و تباهش سازند! ولی فریدون با یاری نیروهای ناپدیدار(امداد غیبی) از خواب بیدار می شود و به نیروی افسون تازه آموخته، سنگ را از جنبش باز می‌دارد!!

«به فرمان یزدان» سر خفته مرد،
خروشیدنِ سنگ بیدار کرد!
بدافسون همان سنگ برجای خویش،
ببست و نجمبید آن سنگ بیش!
🔺🔻🔺

🔹چنین است که نخستین خیزش تاریخی مردم بر ساستار، که به راستی یک «#انقلاب_فرهنگی» و دگرگونی بنیادین و میوه‌دار در رویکردهای مردم بود؛
با بستن پیرایه‌های پوچ‌انگارانه، از سوی پسینیان، پیکر افسانه‌گون می‌یابد و « #استوره»‌ای برمی‌آید که به جای انگیزش مردم به درست‌بینی،
▫️ این باور بی‌بنیاد را می‌پراگند که هیچ دگرگونی اجتماعی جز به خواست و کنش‌گری نیروهای ناپدیدار رخ نخواهد داد! پارادایمی بازدارنده!....

سخن دنباله دارد. ایدون باد.
پژوهشى از : استاد #سيروس_حامى
یاری‌نامه:
جامعه‌شناسی خودکامگی– دکتر رضاقلی

@ShahnamehToosi
@sobhosher
صبح و شعر
#سوزنی_به_خویشتن از #جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به شاهنامه) فراز ۸–باورِ کارسازیِ نیروهایِ فرازمینی(٥) 🔹باور به « #بودنی‌کار» (آنچه که به فرمان چرخ/تقدیر روی می‌دهد و از آن هیچ گریز نیست!) در فرهنگهای وِیسی(#قبیله ای) -که ایران نیز از دیرباز چنین فرهنگی…
#سوزنی_به_خویشتن

از
#جمشید تا #ضحاک(نگاهی دیگرگون به #شاهنامه)
فراز
٨–باورِ کارسازیِ نیروهایِ فرازمینی(٦)
پاسخی به پرسشی!

🔹
درود به همرهان.
دوست ارجمندمان مهربان احمد سهرابی در گروه «حباب تاریخ» پرسشی در میان نهادند! با سپاس از ایشان، بهتر دیدم پرسش ایشان و پاسخ خود را یکجا پیشکشش ایشان و همرهان این درگاه نمایم. با این امید که همه یاران همچون ایشان با در میان نهادن پرسشها و چالشها، اندیشه و دانستن را یاری رسانند!
🔺
١- پرسش مهربان سهرابی:
درودها و سلام خدمت جناب سیروس حامی گرامی .
بدقت ارسالی‌هایتان را دنبال می‌کنم و استفاده می‌برم .
اشاره به #فرهنگهای وِیسی ( #قبیله‌ای ) کردید در متن " سوزنی به خویشتن " و.....
در باره فرهنگ وِیسی توضیحی بفرمائید برای فهم بیشتر موضوع .
ممنون .
🔻
پاسخ:
«#خویشاوندی»، بنیاد زندگی در وِیس(قبیله) است! این وابستگی به وِیس است که یکپارچگی و همبستگی ویس را استوار می‌دارد!
در وِیس، هیچ کس باور و اندیشه‌ای دگرسان و جدای از دیگران ندارد ، هرکس خود را پاره‌ای از ویس می‌داند، به وِیس دل‌بسته و به آن وابسته است و در برابر هر نیرویی برون از ویس واکنش دارد و گاه به خواست بزرگ ویس و با فشار یا فرنود(منطق)، کنشِ گروهی از آنان سر می زند و -به گونه‌ی گذرا- هم‌بسته و همسو می شوند و در پشتیبانی از وِیس، دست به کنش‌های خواسته‌شده می‌زنند!
در هازمانهایی(جامعه ها) با وِیس‌های گوناگون، وابستگان هر ویس، مِهرِویژه و کشش به همتایان و بدگمانی به دیگران دارند! خویشاوندگرایی، فردگرایی، پایین بودن سرمایه اجتماعی، و دست انداختن به دارایی و آبروی وابستگانِ دیگر ویس‌ها و سرانجام به همتایان، در کنار ناموس‌پرستی، به گسترش گرایش به غارت و دست‌درازی هم می‌انجامد.
بافت هازمان در سرزمینی که زیستگاه تیره‌ها و ویس‌های گوناگون باشد، زاینده «فرهنگ ویسی» است! و این فرهنگ، نشانه هایی دارد همچون:

١- سرنوشت گرایی و ناتوان دانستن خود از دگرگونی و بهبود سامانه‌ها و نهادهای اجتماعی!

٢- برون فکنی، و باور به جایگاه و هنایش(تاثیر) گسترده نیروهای ناپدیدار و پندارین(موهوم) در رویدادها!

٣- تنبلی ذهن، اندیشه گریزی، و تقلیدگرایی!

٤- پاسخگو نبودن در برابر پیشامدها! (مسؤولیت ناپذیری!)

٥- نیاموختن از گذشته و تاریخ!!

٦- گرایش گسترده به آفرین و نفرین (دعا و لعنت) و جادو برای بهبود کارها و بازکردن هر گره!
٧- برنتافتن دیگراندیشی و استقلال افراد!
٨- برنتافتن هرگونه سازوکارِ چارچوب‌مندی و کنترلِ فرمانروا!

٩- برابر دانستن «رقابت» با «دشمنی» (یا رقیب با دشمن)
و.....
🔺🔻🔺
🔸بودن پاره‌فرهنگهای یادشده در سامانه(نظام) ویسی، مایه‌ی آن است که باهماد، خود را از انجام هر دگرگونی در سامانه‌ها و سازوکارهای روان ناتوان بیابند! این ناتوانی زمینه‌ی آن است که مردم به جای تلاش برای بهبود سامانه‌ها و سازوکارها، سرانجام به شورش و از میان برداشتن فرمانروا روی آورند!! و کینه توزی...

🔹تاریخ هزاران ساله ایران گویای چیرگی فرهنگ ویسی و اقتصاد بسته است! در چنین سامانه‌ای مردم هماره خود را از «مبارزه در رژیم» ناتوان دیده و -چون خود را در تنگنا دیده اند!-، به «مبارزه با رژیم» روی آورده‌اند!!

🔸در گذر تاریخ، در هازمان ویسی (جامعه قبیله ای) ایران، هر سامانه‌یِ مردم‌گرا با گذشت زمان رو به خودکامگی نهاده! و مردم به هر شیوه -اگرچه دست یازیدن به سوی بیگانه- با خودکامه ستیزیده و او را به زیر کشیده اند!! ولی چون نهادها و سازوکارهای خودکامگی در درون فرهنگ ویسی ریشه دارند، هربار سامانه مردم‌گرا، سر در همان نهادهای استوار و ریشه‌دار فروبرده و آزادگان، یا خودشان خودکامگان شده‌اند و یا زود جای خودرا به خودکامگان داده‌اند!! جمشید و ضحاک و کیخسرو شاهنامه نمودهای آشکار چنین فرایندهایند!

تا سخن دیگر...
نويسنده: #سيروس_حامى

@ShahnamehToosi
@sobhosher