صبح و شعر
647 subscribers
2.14K photos
281 videos
331 files
3.24K links
ادبیات هست چون جهان برای جان‌های عاصی کافی نیست.🥰😍 🎼🎧📖📚
Download Telegram
Audio
Razavi
ازصبح...


سروده: #میثمـ_بشیرے
اجرا : #مريم_رضوی
موسيقي: #رنگ_شهرآشوب

@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
«برای خلق یک اثر هنری باید یک نیروی پویا وجود داشته باشد، و چه نیرویی قدرتمندتر از عشق؟»
ایگور استراوینسکی

#معرفی_موسیقی_بیکلام 🎵🎶🎼


#غلامحسین_بیگجه‌خانی نوازنده برجسته تار و از استادان مکتب تبریز موسیقی ایرانی است.
او در سال ۱۲۹۷ شمسی در تبریز به‌دنیا آمد. پدرش حسینقلی‌خان بیگجه‌خانی نوازنده برجسته تار تبریز بود. بیگجه‌خانی از شش سالگی نزد پدر به آموختن تار پرداخت.
در دوران جوانی با گوش کردن به کارهای میرزا حسینقلی، درویش خان، نی‌داوود و علی‌اکبرخان شهنازی روی صفحه‌های سنگی قدیمی با ساز این استادان آشنا شد.

بیگجه‌خانی از تجربیات ردیفی اقبال آذر نیز آموخت و در کنسرتی در باغ گلستان تبریز با اقبال برنامه اجرا کرد.
وی هم‌زمان با تأسیس رادیو تبریز، فعالیت خود را در آن آغاز کرد و مدتی سرپرست ارکستر ایرانی رادیو تبریز بود. بعد در رادیو ایران مشغول به کار شد و مدتی نیز به دعوت نورعلی خان برومند در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به تدریس پرداخت. او آثاری نیز در تنظیم و اجرای موسیقی آذربایجانی دارد.

آخرین کنسرت او با گروه چاوش در سال ۱۳۶۳ برگزار شد.
غلامحسین بیگجه‌خانی در ۲۴ فروردین ۱۳۶۶ در بیمارستان ۲۹ بهمن تبریز درگذشت.
پیشکش شما قطعه ی کوتاه اما زیبا و شنیدنی #رنگ_چهارگاه
🎼🎶

@sobhosher
🌈 #رنگ در #شاهنامه_فردوسى

حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه به خوبی از رنگ سود جسته است. فردوسی رنگ را نه برای این که رنگ را به کار ببرد بلکه برای انتقال حس و بیان تصاویر به کار برده است.
🔸اولین مفهوم کاربرد «رنگ» در اشعار فردوسی در چارچوب ذات کلمه رنگ به کار رفته و رنگ خاصی را القا نمی کند:
دریده درفش و نگون سار کوس رخ نامـداران بـه رنـگ آبنوس
مثال دیگر:
بـدان خـنـده انـدر بیفشـارد چـنـگ ببردش رگ از دست وز روی رنگ
رستم و سهراب ، بیت 924
🌈
🔹دومین کاربرد واژه ی رنگ در شاهنامه در معنای حیله و دستان تجلی می کند و حامل معنای توطئه است:

بر رستم آمد پر از رنگ و بوی بپرسیـد و بنـشسـت نزدیک اوی
رستم و سهراب ، بیت 539
ز هر گونه رنگ اندر آمیختی
دل شـاه تـرکان بـرانـگـیـخـتی
رستم و سهراب ، بیت 2195

▪️سومین معنای رنگ در شعر فردوسی رونق یافتن است:

در آن شارستان کرد چندان درنگ که آتـشکـده گشت بـا بوی و رنگ
رستم و سهراب ، بیت 1560

🔺واژه ی رنگ در معنی عظمت و شکوه:
ابا پیل گرد و نکش و رنگ و بوی ز خـاور بـه ایـران نـهـادنــد روی
پادشاهی فریدون ، بیت 671
🌈
🔻رنگ در معنای سرسبزی و آبادانی و رویش گیاهان در فصل بهار به کار رفته است:

چو آمآد برتر مذ درون بآام و کوی به سان بهاران پر از رنگ و بوی
داستان سیاوش ، بیت 1296

🔹معنی دیگر رنگ در اشعار حکیم طوس ، زینت ، مال و ثروت و در برخی مواقع حامل معنای تاج و افسر است:
زمانی چو آهـرمن آیـد به جنگ زمانی عروسی پر از بوی و رنگ
داستان رستم با خاقان چین ، بیت 1557
هزار اشتر بختی و سرخ موی بنه بـرنـهـادنـد با رنگ و بـوی
داستان سیاوش ، بیت 1900
🌈
◽️فردوسی با ذکاوت شاعرانه خویش از واژه ی رنگ برای نحوه آرایش نامه نیز سود جسته است:

یکی نامـه بنوشت ارتـنگ وار برو کرده صد گونه رنگ و نگار
پادشاهی کیقباد ، بیت 209

ادامه دارد...🌈
@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه_فردوسى
🌈
◽️#رنگ_سپيد از رنگهاي ويژه است، برخي اصلاً آن را رنگ نميدانند. بلكه آن را نتيجه نبود
رنگها و عين بيرنگي ميدانند.
🔸در كتاب »روانشناسي و رنگها« رنگ سفيد جزءِ رنگهاي آزمون نيست و در بسياري از كتابهاي رنگ درماني رنگ سفيد را به شمار نياورده اند اما واقعيتِ آن در همنشينى ديگر رنگها كيفيتي را پديد ميآورد كه همچون رنگي مستقل خودنمايي ميكند و خصلتهاي مستقلِ آن ما را به بررسيِ شايسته فرا ميخواند. رنگ سپيد در بيشتر اسطوره ها و از آن جمله اساطير ايراني رمز برتري، معنويت و
فضيلت است و هر گاه با زرين همراه ميشود تقدسِ بيشتري مييابد. »
🌈
🔹سپيدي در بسياري از اشيا به نحو صفابخشي زيبايي را تعالي ميبخشد، چنان كه گويي فضيلتي از ذاتِ خود به آن اشيا ارزاني ميدارد. در رمزهاي آدميان، اين رنگ، نشانه بسياري از چيزهاي مؤثر و بزرگ شده است؛ همچون عصمت نوعروسان و بركت پيري ... در اسرار مذاهب نشانه بى عيبي الهي و قدرت پروردگار است ... »

🔲 در شاهنامه فردوسي رنگ واژه سپيد ٣٠٤ بار كاربرد دارد. البته مفهوم رنگ سپيد
گاهي از طريق واژه هاي ديگر بيان شده است؛
از جمله: كافور، روز، سيم، عاج، سمنخد، ماه و... و گاهي از طريق واژه هايي كه در حوزه معنايي درخشان ميگنجد؛ از جمله: تابان، تابناك، آبگون، فروزنده، تابش، خورشيدفش، چون چراغ و... . 🌈

🌜🌞از رنگ سپيد ٢٨بار براي بيان #طلوع خورشيد و ماه استفاده شده است كه ٢٥مورد درباره؛ روشن شدن روز در اثر طلوع خورشيد و ٣مورد براي طلوع ماه است، مواردي همچون:

جهان گشت چون روي رومي سپيد
جهــان شـد به ســانِ بــلور سپيد (ج 7: ص38، ب572)
چو برزد سر از چشمة شيـر شيد چو پيـدا شد آن شوشة تــاج شيد سپيــده چو برزد ز بـالا درفـش

🔹چندين بار به روز سپيد و شب سياه #قسم خورده ميشود؛ و در بسياري اوقات نيز سپيد براي روز صفت ميشود:

به روز سپيد و شب لاژورد )ج 4: ص 14، ب 97(
به روز سپيـد و شب لاژورد )ج 6: ص 234، ب 265( گشـاينـدة گنج پيش اميــد
به دادار دارنـده سـوگنــد خورد بر آشفت يك روز و سوگند خورد نمـــاينده شـب به روز سپيــد
(ج 1: ص 100، ب 346)

🔸گاهي از رنگ واژه سپيد براي ساخت #تعبيرات_كنايي استفاده ميشود، از آن جمله است:
تيره شدن روز سپيد، سپيد نبودن روز با كسي، سپيد شدن ديده، سيم دندان شدن و...
سيه گشت رخشنده روز سپيد گسستنــد پيونــد از جمشيد
ج 1: ص 49، ب 167
از اين زندگاني شدم نا اميــد سيه شد مرا بخت و روز سپيد
ج 4: ص 169، ب 844

ادامه دارد🌈
@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه_فردوسى 🌈
#رنگ_سپيد 🔲

◽️از مفهوم رنگ سفيد ١١٤بار براي بيان زيبايي استفاده شده است. از اين تعداد ٩٤بار براي توصيف زنان، ١٣بار براي توصيف پادشاهان، ٨بار براي توصيف پهلوانان و مردان ديگر كاربرد داشته است و نكته جالب اين كه در هيچ كدام از اين موارد، حتي يك بار هم از واژه سپيد استفاده نشده و به جاي آن واژه هاي ديگر همچون عاج، روزگون، ماهروي، ماه ديدار، ماه چهره سمنخد، سيمينبر، نقره سيم و ... به كار رفته است.
*
پرستــار با افســر و گوشــوار
همان جعدمويانِ سيمين عـذار (ج 4: ص 300، ب 1413)
*
به رخسارگان چون سهيل يمن
بنفشـه گرفته دو برگ سمــن (ج 5: ص 19، ب 193)
*
🔻مواردي همچون: بر دختــر آمد پر از خنـده لب
٣٣ بار از مفهوم رنگ سپيد براي 🔸اشاره به رنگ حيوانات استفاده شده است: ١مورد تذرو سپيد، ٣ مورد باز سپيد، ٥ مورد پيل سپيد،٢٣ مورد اسب سپيد و ١مورد گورخر، ٢٠بار نيز از مفهوم رنگ سپيد براي توصيف اشياي مختلف همچون خيمه، جامه، پرده، درفش، شمشير، تخت و ... استفاده شده است كه معمولاً حامل بار مثبت است.
🔹٢٩بار هم از ديو سپيد نام برده شده است. سپيدي زال كه در اوايل امر اهريمنيگمان شده است و نام ديو سپيد، از موارد اندكي هستند كه رنگ سفيد را در مفهوم منفي جلوه داده اند
🔸كاربرد رنگ #سپيد به عنوان نماد
🔺كيخسرو و پيوستن او در سپيدي به جاودانگي
#كيخسرو كه در شاهنامه از
درخشانترين پادشاهان و شريفترين رهبران ايراني است و روزگاري را با زلالي و پاكروي بر قلبها فرمان رانده است و با محبوبيتي مقدس خود را در ديد ايرانيان تا جايگاه پيامبري پاكتن بالا برده است. او بر فراز فضايى رازآميز و در سپيدي فراگير به جاودانگي ميپيوندد تا از ناميرايان دين بهي باشد و براي پالايش ناپاكيها همراه با سوشيانت باز گردد.

***
چو برف از زمين بادبان بركشيد
نبـد نيزه نـــامداران پديد
يكايك به برف اندرون ماندند
ندانم بدان جاى چون ماندند
***
🔹#كيقباد و خواب ديدن بازهاى سپيد

🔻كيقباد نخستين پادشاه كياني است. او در خواب ميبيند كه دو باز سپيد از سوي ايران تاج درخشان پادشاهي را مي آورند و بر سر او مينهند. باز سپيد در اين رويداد اسطورهاي نمادي از فرهمندي و خوشبختي است و سپيدي رمز فضيلت و برتري است. رفتار باز بعدها به هماي افسانه اي نسبت داده ميشود و هما مرغ خوشبختي نام ميگيرد وروي آوري هماي سعادت از آرزوهاي فراگير همگان ميشود.

***
شهنشه چنين گفت با پهلوان
كه خوابي بديدم به روشن روان
كه از سوي ايران دو باز سپيد
يكي تاج رخشان به كردار شيد
خرامان و نازان شدندي برم
نهادندي آن تاج را بر سرم

◽️#زال و سپيدي اندام او
🔺زال، پهلواني با زايش مرموز و زندگي بيپايان است. آنجا كه حتي بزرگترين مرد شاهنامه »رستم«، تسليم مرگ ميشود، سرانجامي براي زندگي زال نيست و خبري از مرگ او در شاهنامه نداريم. بنابر فرهنگهاي فارسي زال و زروان از يك ريشه و به معني پير و صاحب موي سپيد است. هستي زال نيز نشأت گرفته از سپيدي اسطورهاي وي است. زال از آغاز، با اين نشانة سپيدي، به صورت موجودي ارائه ميشود كه با عمر جاودانهوار حماسه، پيوندي نزديك و هماهنگي عميقي مييابد. او تبلوري است از
پيرانگي دوام يابنده، آن هم از آغاز كودكي.« (مختاري، 1369: 68)

ادامه دارد
@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه

رنگ #سراپرده ها
سهراب در پی رستم است. هجیر اسیر را برفراز سپاه ایران ، آن جا که سران خیمه زده اند می آورد و با گفتن رنگ هر سراپرده ، نام صاحب سراپرده را از او می پرسد. این داستان نمودار زیبایی از طیف رنگ در شاهنامه است.
بگو کان سراپرده ی هـفت رنـگ بـدو انـدرون خـیـمـه هـای پـلـنگ
به قلب سپاه اندرون جای کیست؟ ز گـردان ایـران ورا نـام چیست؟

رنگ های به کار رفته در این داستان به نوعی نشان دهنده ی شخصيت و مقام صاحبان سراپردهها است.

🌈رنگ سراپرده ی #کاووس کی: هفت رنگ
🔸کیکاووس پادشاهی است زیاده خواه با آرزوهایی تمام نشدنی که خود را برتر از جمشید و کیقباد می داند. سه آرزوی بزرگ او فرمان روایی بر جهان ، پرواز در آسمان و وصال سودابه است.

سراپرده ی #طوس: سیاه⚫️
رنگ سراپرده های #گودرز و #گراز: سرخ🔴

رنگ سراپرده ی #رستم: سبز💚
فردوسی هیچ گاه از رنگ سراپرده ی فرّ آزادگان ، #گیو گشوادگان یاد نمی کند
رنگ سراپرده ی #فریبرز: سپید⚪️

ادامه دارد...

@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه 🌈
#رنگ_سياه
⚫️
🔳 »سياه، تيره ترين رنگ است و در واقع خود را نفي ميكند. سياه نمايانگر مرز مطلقي است كه در فراسوي آن زندگي متوقف ميگردد و بيان كننده فكر پوچي و نابودي است. سياه به معناي »نه« بوده و نقطه مقابل آن »بله« رنگ سفيد است.

🌏در اساطير زردشتي جهان به سه بخش تقسيم ميشود: جهان #برين يا جهان روشني كه جهان #هرمزد است، جهان #زيرين يا جهان تاريكي كه جهان #اهريمن است و فضاي #تهي ميان اين دو جهان.«
و اهريمن آفريدگان خويش را در همان تاريكي به تن سياه ميآفريند).
تيشتر (الهه ماه تير) كه ايزد سپيد باران آور است هنگامي كه با ديو »اپوش« رو به رو ميشود او را در هيأت اسبي سياه و ترسناك ميبيند»

📖در شاهنامه فردوسي ٦٦٨بار به رنگ سياه اشاره شده است كه ٤٥٨ بار با واژه سياه و بقيه با واژه هايي چون آبنوس، قير، قار، مشك، پر زاغ، ديزه، شبرنگ، شبگون و... بيان شده است كه ميتوان واژه تيره )٤٤٣بار(و واژة تاريك)٥٢ بار( را نيز بر آن افزود.

▪️#فردوسي بيش از ٨٠ بار از رنگ واژه سياه براي نشان دادن انبوهي لشكر و توصيف دشت نبرد، استفاده كرده است، با تعبيراتي همچون سياه شدن جهان از گرد، قار شدن زمين، سياه شدن روز روشن، آبنوس شدن جهان از گرد، چادر قيرگون بر سر گرفتن از انبوهي، درياي قيرگون شدن صحرا، سياه شدن آفتاب از گرد سياه و ...
🔺🔻

وزان جايگـه ســوي قـارن سپاه
برفــتند برســان گــرد ســيـاه
(ج 4: ص 83، ب 1161)
به دژ چون خبر شد كه آمد سپاه جهان نيسـت پيـدا ز گرد سـياه
(ج 6: ص 200، ب 597)
🔺🔻
◼️در نبردهاي گسترده ايران و توران كاربرد رنگ سياه براي بيان وصف آوردگاه در مقايسه با كاربرد اين رنگ نسبت به مضامين ديگر به شكل محسوسي افزايش يافته است.

🔻🔺
سـوي رستم آمد چو كوهي سـياه
از آهـنـش ســاعـد، از آهـن كـلاه (ج 2: ص 107، ب 584)

◼️اين وصف آشكارا با وصف افراسياب همانند است. زال افراسياب را در نبرد ايران و توران اينگونه توصيف كرده است:
🔻🔺
درفشش سياه است و خفتان سياه از آهـنـش ســاعـد از آهـن كـلاه (ج 2: ص 64، ب 33
🔳 در ديدگاه فردوسي و از نگاه اسطوره ايراني، افراسياب و ديو سپيد هر دو از گروه سياهكاران اهريمني اند و كاركردي همگون دارند، از همين رو بسيار روشن است كه همسان پنداشته شوند.

ادامه دارد
@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه 🌈
◼️ #رنگ_سياه

▪️در شاهنامه ١٢ بار براي توصيف ديوان و جادوگران از رنگ سياه استفاده شده است، ت تا جنبه اهريمني آنان روشنتر نموده شود؛ از جمله:
🔺🔻
بـزد چــنگ وارونـه ديــو سـياه 
دو تــا انـــدر آورد بــالاي شــاه )ج 1: ص 30، ب 35(

بـه زنجـير شـد گنده پيـري تباه
سر و موي چون برف و رنگي سياه )ج 6: ص 179، ب 2241(
🔻🔺

⚫️ فردوسي از رنگ سياه براي نشان دادن چهره شخصيتهاي منفي خود نيز بهره برده است. در شاهنامه ١٣ بار از اين رنگ براي توصيف چهره افراد استفاده شده است:
🔻🔺
و با چـهره ديو و با رنگ خاك
مبادي بـه گــيتي جـز انـدر مغاك

)ج 9: ص 33، ب 389(

فـروهشـته *لفج و برآورده *كفج
به كـردار قـير و شـبه كفـج و لفج
ج 7: ص 78، ب 1312(
🔻🔺
◾️بجز مواردي كه گفته شد رنگ سياه نزديك به ٤٠ بار براي بيان قدرت ، صلابت و
و شكوه، به ابر و كوه نسبت داده شده است، بيش از ٥٠ بار در وصف زلف و گيسو براي بيان زيبايي، بيش از ٨٠ بار براي توصيف شب و نزديك به همين مقدار براي توصيف
اشيايي چون چتر، جام، تاج، كلاه، درفش، مهد، مشك و... به كار رفته است.
🔳 درباره اشيا نيز بايد گفت، آنچه متعلق به دشمنان ايران است در رنگ، غلبه با رنگ سياه است يا به عبارتي ديگر رنگ سياه بيشتر براي توصيف اشياي دشمنان ايران كاربرد دارد، به عنوان نمونه در شاهنامه٣٥ بار درفش سياه به كار رفته است كه٤ مورد آن متعلق به ايرانيان و بقيه از آنِ نيروهاي انيراني، به ويژه تورانيان است. بيش از ٦٠ بار از رنگ سياه در تعبيرات كنايي همچون سياه شدن جهان، سياه شدن
دل، آب در چشم قير شدن، سياه شدن رخ، سياه شدن منشور و... استفاده شده است كه معمولاً حامل بار منفي است؛ از آن جمله است:
🔻🔺

تـو گردن بپيچي ز فرمان شاه
مرا تــابــش روز گـــردد ســيـاه )ج 6: ص 249، ب 524(


ببــرد ز پسـتان نخجـير شـير
شـود آب در چشمة خـويش قير )ج 3: ص 53، ب 787(


گناهش به يزدان دارنده بخش
مكن روز بر دشمن و دوست *دخش (ج 9: ص 87، ب 1331)
ادامه دارد...

*لفج: لب درشت وآويزان
كفج: آب دهان
*دخش: تاريكى

@sobhosher
#رنگ در #شاهنامه 🌈
◼️ #رنگ_سياه

⚫️ در #شاهنامه رنگ سياه گاهي جنبه كاملاً مثبت پيدا ميكند و نوعي 🤴🏼 #شكوه_شاهانه را باز ميتابد و اين موضوع به ويژه در مورد رنگ اسب پادشاهان چشمگيرتر است.
پادشاهان شاهنامه همگي #اسب_سياه دارند و سياهي در اين مورد نماد قدرت و شكوه شاهانه است.
▪️براي نمونه در جريان انتقال قدرت از #اشكانيان به #ساسانيان، ميبينيم كه اردشير، بنيانگذار اين سلسله، اسب سياه و محبوب اردوان را با خود ميبرد و اين بردن اسب سياه ميتواند نمودي از انتقال قدرت به شمار آيد. همچنين است هنگامي كه بهرام چوبين از خسروپرويز سرپيچي ميكند و در صدد گرفتن تاج و تخت خسروپرويز است، رنگ سياه به گونه اي در اسب او نمود پيدا ميكند و اسبش ابلق (سپيد و سياه) و حمايلش سياه توصيف ميشود:

قبايش سپيد و حمايــل سيــاه
همي رانــد ابلق ميــان سپــاه (ج 9: ص 20، ب 257)

🐎برخي از #اسبهاي_سياه پادشاهان در #شاهنامه
اسب #كيخسرو

به آب اندر افكند خسرو سياه
چو كشتي همي راند تا باژگاه


اسب #سياووش:

ز تير و ز ژوبين ببد خسته شاه
نگون اندر آمد ز پشت سياه

اسب #گشتاسب:
از آخر گزين كرد اسبي سياه
گرانمايه خفتان و رومي كلاه

اسب #خسروپرويز:
همــي داشت تن را ز دشمــن نگاه
ببــريــد برگستـــوان سيـــاه


⛺️خيمه، خرگاه، سراپرده، چتر و مهد برخي از پادشاهان يا وابستگان به آنان به همين دليل سياه است، از آن جمله:
سراپرده طوس:
سـراپــردهاي بركشيــده سيــاه
رده گردش اندر ز هر سو سپـــاه

چتر يزدگرد سوم:
گر آيي سر و تــاجگاهش تو راست
همان گنج و چتر سياهش تو راست

بارگاه كيخسرو:
همه بارگاهش سياه است و بس
شب و روز او را نديده است كس

📚منبع
#مقاله: كاركرد رنگ در شاهنامه فردوسي(با تكيه بر سياه و سفيد)
دكتر كاووس حسن لي؛ ليلا احمديان


@sobhosher
🌏 بوموسا،بومِ سبز، دگرگوني نام‌هاى جغرافيايى ايران
(بهر چهارم)

🏝نام جزيرهء #بوموسا نيز به همين ترتيب به گونهء عربي در آمده و بعدها به صورت ابوموسي نيز در آمد.
دربارهء نام اين جزيره، گونه‌هاي ابوموسي، بوموف وگپ سبزو آمده است. در مورد وجوه تسميه اول و دوم و سوم همگان به حدس و احتمال و شايد روي آورده‌اند.[٥]
درباره بوموف چنين آمده است:
«کارستن نيبور آلماني در سال 1765م/ 1179ه.ق از مسقط به جاسک و از آنجا به بوشهر رفت و خليج فارس را مورد بازديد و مطالعه قرار داد. وي در اين سفر نقشهء خليج فارس را ترسيم کرد. در اين نقشه از جزيرهء بوموسي به نام بوموف ياد کرده است.»[٦]
🔸دربارهء نام گپ سبزو چنين آمده :
«چون جزيره #بوموسي داراي آب شيرين، کشتزار ومراتع مرغوب بوده است، مردم بندر لنگه تا 80 سال پيش آن را گپ سبزو يعني سبزه زار بزرگ مي‌خواندند.»[٧]
و نگارنده مي‌افزايد که هنوز نيز مردمان #هرمزگان و #بوشهر و #تنگستان و ساحل نشينان درياي پارس نام #گپ_سبزو را درباره اين جزيره بکار مي‌گيرند.

🔹 ترکيب نام يک #رنگ با جايگاه در بسياري از روستاهاي ايراني ماننده دارد :
نمونهء نام هاي همراه با رنگ زرد🔸
زرد رود در لاهيجان
زرد بند در تهران
زرد کمر در آمل
زرد کوه در سبزوار
زردلان در کرماشان (لان پسوند مکان است مثل اردلان، کندولان سقز)
زرد وان در دامغان (وان نيز پسوند مکان مثل شيروان، ايروان)
🔺نمونهء نام‌هاي همراه با رنگ سرخ♦️
سرخ کان در خرم آباد
سرخرود در آمل
سرخ ران در کرمان (ران پسوند مکان است مانند تهران، شمران)
سرخ کلا در شاهي، ساري، بابل
سرخگان در سيرجان
سرخه دار در اراک
سرخه ده در دماوند، قم، کرمانشاه، خرم آباد
🔻نمونهء نام هاي همراه با سبز
سبز در ميانه
سبز آباد در اهواز، اراک، بوشهر
سبز ميدان در شوشتر
سبزخاني در خرم آباد(خاني به معني چشمه است)
سبزه در اهواز
سبزوئيه در بم و جيرفت
سبزو در بندرعباس

🔺گاهگاه در اين ترکيب‌ها نام جايگاه پيش از رنگ مي‌آيد :🌈
گدار سرخ در جيرفت
گدار سياه در بيرجند
در آبي در سقز
دره زرين در خرم آباد
دره زرد در تهران و جيرفت
دره ي زردي در خرم آباد
دره سرخ در سيرجان
دره کبود در خرم آباد و دره نارنجي در بهبهان
دره سفيد برج در رفسنجان
کمرزرد در مشهد، شيراز( کمر يعني کوه سنگي، يا تخته سنگ بزرگ)
کمر سفيد در رفسنجان
کمرسياوه در سقز(سياو در زبان اوستائي بمعني سياه است)
کول زرد در اهواز(کول در زبان بختياري بمعني دره است)
کوه سفيد در مشهد، قم، فردوس، مهلات، فسا
کوه سرخ در نيشابور
کوه سرخون در جيرفت
کوه زرد در شوشتر
کوه زردي در بم
چشمه زرد در مشهد، نيشابور، بيرجند
چشمه سبز در سيرجان، مشهد
چشمه سرخ در سيرجان، مشهد، ايلام
چشمه سفيد در کرماشان( سه روستا)، خرم آباد، مهلات، سيرجان، شاه آباد(دو روستا)، فردوس،کازرون، مشهد، رفسنجان، کرمان.

ادامه دارد...
📚منابع
٥- ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، ايرج افشار سيستاني، تهران، ناشر:مولف، 1371
٦- جزيره ابوموسي و جزاير تنب بزرگ و تنب کوچک، همان، صفحه 59 به نقل از صفحه‌هاي 26و27 سفرنامه نيبور
٧-همان کتاب ، همان صفحه

دكتر #فریدون_جنیدی
@sobhosher