✅بررسی تطبیقی #هزارویک_شب و داستان #ضحاک در #شاهنامه_فردوسی
پژوهشهایی بر این موضوع متمرکز شدهاند که قصهی بنیادین کتاب هزارویکشب درواقع از یک اسطورهی قدیمی که در شاهنامه هم آمده، یعنی اسطورهی ضحاک و فریدون گرفته شده یا اصلا هردوی اینها از یک جا آمدهاند. قراینی که ممکن است این موضوع را تایید کند اینهاست:
۱- #قصهی کلی یکیست. در #شاهنامه، شاهی خونریز هر روز از مغز سر جوانان خورش داده میشود. دو آشپز به دربار او راه پیدا میکنند و هر روز یکی از دو جوان را نجات میدهند. سرانجام شاه دادگری به کین خواهی برمیخیزد و شاه خونریز را ازمیان میبرد. و در هزارویکشب: شاهی بدخیال هر شب دختری را به خود میخوانَد و صبح او را میکُشد. دخترانِ وزیر، شهرزاد و دین آزاد، خودخواسته به شبستان او در میآیند و شهرزاد برای او قصهای میگوید که تا صبح ادامه مییابد. صبح قصه را نیمه کاره میگذارد تا شب و به این ترتیب شاه کشتن او را عقب میاندازد. شب بعد هم به همین راه، و شبهای دیگر هم. تا سرانجام شاه از کردار خود پشیمان شده و ستم را کنار مینهد.
۲_ در حماسه، #شاهنامه، شاه خونریز اول، ضحاک است و شاه عادل، فریدون. اما در هزارویکشب اینها هر دو یکی شدهاند؛ شاه خونریزِ اول قصه سرانجام براثر قصهگویی شهرزاد، شاهی نیکنام میگردد. شاید سایهی جمشید را هم در هزارویکشب، در چهره ی وزیر دانا میبینیم که البته نقش چندانی در قصه ندارد جز این که دختران زیرک، دختران اویند.
-شهرناز و ارنوازِ شاهنامه، خواهران جمشیدند و شهرزاد و دینآزادِ هزارویکشب، دختران وزیر؛ در هر دو داستان آنها در بالاترین مقامهای دربارند.
۳_ دو آشپز #شاهنامه که به دربار ضحاک میروند، ارمایل و گرمایل، به نظر باید همان شهرناز و ارنواز باشند که به دلیل حماسی بودن داستان شاهنامه کم کم از قصه کنار گذاشته شده و جای خود را به دو مرد دادهاند؛ گذشته از شباهت نامها به هم، به ناگاه راه پیدا کردن این دو مرد به دربار ضحاک نیز عجیب مینماید. در خود شاهنامه هم داریم: "دو پاکیزه از گوهر پادشا" که بیشتر می تواند تاییدی بر این باشد که آن دو نسبتی با پادشاه نیکنام، جمشید، دارند و از بیرون داستان وارد داستان (کاخ ضحاک) نشدهاند؛ پس بیشتر برمیآید که همان شهرناز و ارنواز باشند. این حدس را این امر هم تاییدگراست که ارمایل و گرمایل فقط در همین صحنه در شاهنامه ظاهر میشوند. شخصیتهایی که انگار به اجبار و به بیهوده خلق شدهاند که وظیفه ی شخصیتهای واقعی داستان اصلی، شهرناز و ارنواز را انجام دهند و کنار روند. این که اصلا آنها، ارمایل و گرمایل، دو تن باید باید باشند که به آشپزخانهی شاهی میروند، برای کاری که منطقا از عهدهی یک نفر برمیآید هم موید این موضوع میتواند باشد.
۴_ هر دو داستان #منطبق است بر #چهار فصل و چرخش سال. شهریاری جمشید، و پادشاهی شهریار هزارویکشب، #اعتدال_بهاریست. خیزش ضحاک، و خشم و خونریزی شهریار، معادل #انقلاب_تابستانی. تقدیم شهرناز و ارنواز، و آمدن شهرزاد و دینآزاد، معادل #اعتدال_پاییزی. غفلت خواب آلودهی ضحاک و کابوسهایش، و قصهگویی طولانی شهرزاد برای ازسرگذراندن زمان، معادل #انقلاب_زمستانی. و رسیدن فریدون، و داناشدن شهریار، بازگشت #اعتدال_بهاره.
🔹اینها همه میتواند شواهدی بر این باشد که این دو قصه، قصهی بنیادین در هزارویکشب و قصهی ضحاک در شاهنامه، یکی بودهاند یا از یک ریشه برآمدهاند و در طول زمان به دو مسیر جداگانه رفتهاند. یکی قصهای حماسی شده، دلخواه و موردتایید دربار که بنابر ضروریات حماسه، و همینطور مردسالاری حاکم بر زمانه و دربار که شاهی مرد دارد، نقش زنان از آن حذف یا کم شده و دیگری، هزارویکشب، در متن جامعه و درمیان مردم گسترش یافته؛ پس قیدهای حماسه و تبلور روح شاهی و فشار حکومت و اینها را بر خود ندیده و آزاد بالیده و گفته و شنیده شده و تغییر یافته.
برای بیشتر خواندن:
-ریشهیابی درخت کهن، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۸۳
-هزارافسان کجاست؟، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۹۱
منبع.شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
پژوهشهایی بر این موضوع متمرکز شدهاند که قصهی بنیادین کتاب هزارویکشب درواقع از یک اسطورهی قدیمی که در شاهنامه هم آمده، یعنی اسطورهی ضحاک و فریدون گرفته شده یا اصلا هردوی اینها از یک جا آمدهاند. قراینی که ممکن است این موضوع را تایید کند اینهاست:
۱- #قصهی کلی یکیست. در #شاهنامه، شاهی خونریز هر روز از مغز سر جوانان خورش داده میشود. دو آشپز به دربار او راه پیدا میکنند و هر روز یکی از دو جوان را نجات میدهند. سرانجام شاه دادگری به کین خواهی برمیخیزد و شاه خونریز را ازمیان میبرد. و در هزارویکشب: شاهی بدخیال هر شب دختری را به خود میخوانَد و صبح او را میکُشد. دخترانِ وزیر، شهرزاد و دین آزاد، خودخواسته به شبستان او در میآیند و شهرزاد برای او قصهای میگوید که تا صبح ادامه مییابد. صبح قصه را نیمه کاره میگذارد تا شب و به این ترتیب شاه کشتن او را عقب میاندازد. شب بعد هم به همین راه، و شبهای دیگر هم. تا سرانجام شاه از کردار خود پشیمان شده و ستم را کنار مینهد.
۲_ در حماسه، #شاهنامه، شاه خونریز اول، ضحاک است و شاه عادل، فریدون. اما در هزارویکشب اینها هر دو یکی شدهاند؛ شاه خونریزِ اول قصه سرانجام براثر قصهگویی شهرزاد، شاهی نیکنام میگردد. شاید سایهی جمشید را هم در هزارویکشب، در چهره ی وزیر دانا میبینیم که البته نقش چندانی در قصه ندارد جز این که دختران زیرک، دختران اویند.
-شهرناز و ارنوازِ شاهنامه، خواهران جمشیدند و شهرزاد و دینآزادِ هزارویکشب، دختران وزیر؛ در هر دو داستان آنها در بالاترین مقامهای دربارند.
۳_ دو آشپز #شاهنامه که به دربار ضحاک میروند، ارمایل و گرمایل، به نظر باید همان شهرناز و ارنواز باشند که به دلیل حماسی بودن داستان شاهنامه کم کم از قصه کنار گذاشته شده و جای خود را به دو مرد دادهاند؛ گذشته از شباهت نامها به هم، به ناگاه راه پیدا کردن این دو مرد به دربار ضحاک نیز عجیب مینماید. در خود شاهنامه هم داریم: "دو پاکیزه از گوهر پادشا" که بیشتر می تواند تاییدی بر این باشد که آن دو نسبتی با پادشاه نیکنام، جمشید، دارند و از بیرون داستان وارد داستان (کاخ ضحاک) نشدهاند؛ پس بیشتر برمیآید که همان شهرناز و ارنواز باشند. این حدس را این امر هم تاییدگراست که ارمایل و گرمایل فقط در همین صحنه در شاهنامه ظاهر میشوند. شخصیتهایی که انگار به اجبار و به بیهوده خلق شدهاند که وظیفه ی شخصیتهای واقعی داستان اصلی، شهرناز و ارنواز را انجام دهند و کنار روند. این که اصلا آنها، ارمایل و گرمایل، دو تن باید باید باشند که به آشپزخانهی شاهی میروند، برای کاری که منطقا از عهدهی یک نفر برمیآید هم موید این موضوع میتواند باشد.
۴_ هر دو داستان #منطبق است بر #چهار فصل و چرخش سال. شهریاری جمشید، و پادشاهی شهریار هزارویکشب، #اعتدال_بهاریست. خیزش ضحاک، و خشم و خونریزی شهریار، معادل #انقلاب_تابستانی. تقدیم شهرناز و ارنواز، و آمدن شهرزاد و دینآزاد، معادل #اعتدال_پاییزی. غفلت خواب آلودهی ضحاک و کابوسهایش، و قصهگویی طولانی شهرزاد برای ازسرگذراندن زمان، معادل #انقلاب_زمستانی. و رسیدن فریدون، و داناشدن شهریار، بازگشت #اعتدال_بهاره.
🔹اینها همه میتواند شواهدی بر این باشد که این دو قصه، قصهی بنیادین در هزارویکشب و قصهی ضحاک در شاهنامه، یکی بودهاند یا از یک ریشه برآمدهاند و در طول زمان به دو مسیر جداگانه رفتهاند. یکی قصهای حماسی شده، دلخواه و موردتایید دربار که بنابر ضروریات حماسه، و همینطور مردسالاری حاکم بر زمانه و دربار که شاهی مرد دارد، نقش زنان از آن حذف یا کم شده و دیگری، هزارویکشب، در متن جامعه و درمیان مردم گسترش یافته؛ پس قیدهای حماسه و تبلور روح شاهی و فشار حکومت و اینها را بر خود ندیده و آزاد بالیده و گفته و شنیده شده و تغییر یافته.
برای بیشتر خواندن:
-ریشهیابی درخت کهن، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۸۳
-هزارافسان کجاست؟، بهرام بیضائی، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، تهران، ۱۳۹۱
منبع.شاهنامه بخوانیم
@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نگاهی به نمایشگاه سی اثر براساس #اسطوره های #شاهنامه_فردوسی
برگزارکننده: گروه هنری #سی_تاب
ایده پرداز و سرپرست گروه : #مهکام_خالقی
@sitaab
@sobhosher
برگزارکننده: گروه هنری #سی_تاب
ایده پرداز و سرپرست گروه : #مهکام_خالقی
@sitaab
@sobhosher
#سیمرغ_در_اساطیر_ایرانی
🔹 #سیمرغ پرندهای است که بر بالای درخت شگفت آور «هَرویسپ تخمک» یعنی درخت «همه تخم» یا دربردارنده همه رستنیها،
که در میان دریای #فراخکرت است، آشیان دارد.
هرگاه که سیمرغ بر می خیزد هزار شاخه از آن درخت میروید و هرگاه بر آن مینشیند، هزار شاخه شکسته میشود و دانههای آن به اطراف می پراکند و از آن گیاهان گوناگون می روید.
(👈 مینوی خرد، به نقل از اوشیدری،۳۴۰)
🔸کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر داشته باشد، هیچ کس نمیتواند او را براندازد و آن پر او را همیشه نزد دیگران احترام و اعتبار می بخشد.
(👈 دهخدا،لغت نامه) سیمرغ دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. و در برخی صفات با انسان مشترک است. صورتش چون صورت آدمیان است و مثل انسان دست دارد. «به زبان آدمی سخن می گوید و مامور پیام آوری و حفظ اسرار است... معروف است که پر سیمرغ زخم ها را شفا می دهد و سیمرغ خود به عنوان یک حکیم شفا بخش معرفی شده است.»
(👈 ژان شوالیه، ۷۱۰)
🔺در ادبیات فارسی، بسیار از سیمرغ سخن رفته است ولی مهم ترین آثاری که از این پرنده سخن گفته اند یکی #شاهنامه_فردوسی است و دیگری #منطق_الطیر عطار نیشابوری. سیمرغ در این دو اثر چندان شباهتی به همدیگر ندارد. در شاهنامه فردوسی، بر فراز البرز کوه آشیانه دارد و راهنما و خردمند است. به تدبیر و حمایت او، زال (پدر رستم) که پس از تولد از خانه رانده شده است، در کنار جوجه های سیمرغ می بالد و جوان دلاوری می گردد و چند پر از او به یادگار می گیرد که در زمان درماندگی، با آتش زدن آنها، سیمرغ به یاری اش بشتابد. به هنگام زادن رستم، هنگامی که مادرش در آستانه مرگ بود، به تدبیر سیمرغ پهلوی رودابه را می شکافند و رستم را بیرون می آورند و با مالیدن پر سیمرغ بر زخم پهلوی رودابه، درمانش می کنند. همچنین در گیر و دارِ جنگ رستم و اسفندیار، سیمرغ دوباره فراخانده می شود و رستم را به پیروزی راهنمایی می کند.
(برخی پژوهشگران سیمرغ را توتم_نماد یا نیروی نگهبان_ خانواده زال دانسته اند.)
🔻در منطق الطیر عطار، و به دنبال آن در همه آثار عرفانی، سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و قاف کوهی است در دورترین نقطه گرداگرد عالم. پرندگان بسیاری در جستجوی سیمرغ راه می افتند و با تحمل رنج های فراوان و گذر از هفت وادی (بیابان) سهمناک، بسیاری از راه باز می مانند و عاقبت، سی مرغ باقی مانده به حضور سیمرغ می رسند و سیمرغ را نیز در خود می یابند. سیمرغ در منطق الطیر نماد حقیقت متعالی است که در وجود انسان نهفته است و با رنج کشیدن هویدا می گردد. و یا «ذات باری تعالی است و این که سرانجام سی مرغ یه سیمرغ می رسند، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است.» (👈 یاحقی، ۵۰۵ )
#مولانا نیز در ادامه سنت عرفانی عطار، سیمرغ را نماینده عالم بالا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است. (همان)
آثار به جا مانده از دوره ساسانیان، نقش سیمرغ را بر روی ظروف و الواح زیادی نشان می دهد. شاید نقش سیمرغ مثل نماد و نشانی برای حکومت ساسانی شناخته می شده است.
پرندگان اساطیری ، عطار نیشابوری
📚 بن مایه:
⬅️ جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا
⬅️ علی اکبر دهخدا، لغت نامه
⬅️ ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ج ۳
⬅️ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر در ادب فارسی
@sobhosher
🔹 #سیمرغ پرندهای است که بر بالای درخت شگفت آور «هَرویسپ تخمک» یعنی درخت «همه تخم» یا دربردارنده همه رستنیها،
که در میان دریای #فراخکرت است، آشیان دارد.
هرگاه که سیمرغ بر می خیزد هزار شاخه از آن درخت میروید و هرگاه بر آن مینشیند، هزار شاخه شکسته میشود و دانههای آن به اطراف می پراکند و از آن گیاهان گوناگون می روید.
(👈 مینوی خرد، به نقل از اوشیدری،۳۴۰)
🔸کسی که استخوان یا پری از این مرغ دلیر داشته باشد، هیچ کس نمیتواند او را براندازد و آن پر او را همیشه نزد دیگران احترام و اعتبار می بخشد.
(👈 دهخدا،لغت نامه) سیمرغ دانا و خردمند است و به رازهای نهان آگاهی دارد. و در برخی صفات با انسان مشترک است. صورتش چون صورت آدمیان است و مثل انسان دست دارد. «به زبان آدمی سخن می گوید و مامور پیام آوری و حفظ اسرار است... معروف است که پر سیمرغ زخم ها را شفا می دهد و سیمرغ خود به عنوان یک حکیم شفا بخش معرفی شده است.»
(👈 ژان شوالیه، ۷۱۰)
🔺در ادبیات فارسی، بسیار از سیمرغ سخن رفته است ولی مهم ترین آثاری که از این پرنده سخن گفته اند یکی #شاهنامه_فردوسی است و دیگری #منطق_الطیر عطار نیشابوری. سیمرغ در این دو اثر چندان شباهتی به همدیگر ندارد. در شاهنامه فردوسی، بر فراز البرز کوه آشیانه دارد و راهنما و خردمند است. به تدبیر و حمایت او، زال (پدر رستم) که پس از تولد از خانه رانده شده است، در کنار جوجه های سیمرغ می بالد و جوان دلاوری می گردد و چند پر از او به یادگار می گیرد که در زمان درماندگی، با آتش زدن آنها، سیمرغ به یاری اش بشتابد. به هنگام زادن رستم، هنگامی که مادرش در آستانه مرگ بود، به تدبیر سیمرغ پهلوی رودابه را می شکافند و رستم را بیرون می آورند و با مالیدن پر سیمرغ بر زخم پهلوی رودابه، درمانش می کنند. همچنین در گیر و دارِ جنگ رستم و اسفندیار، سیمرغ دوباره فراخانده می شود و رستم را به پیروزی راهنمایی می کند.
(برخی پژوهشگران سیمرغ را توتم_نماد یا نیروی نگهبان_ خانواده زال دانسته اند.)
🔻در منطق الطیر عطار، و به دنبال آن در همه آثار عرفانی، سیمرغ در کوه قاف آشیان دارد و قاف کوهی است در دورترین نقطه گرداگرد عالم. پرندگان بسیاری در جستجوی سیمرغ راه می افتند و با تحمل رنج های فراوان و گذر از هفت وادی (بیابان) سهمناک، بسیاری از راه باز می مانند و عاقبت، سی مرغ باقی مانده به حضور سیمرغ می رسند و سیمرغ را نیز در خود می یابند. سیمرغ در منطق الطیر نماد حقیقت متعالی است که در وجود انسان نهفته است و با رنج کشیدن هویدا می گردد. و یا «ذات باری تعالی است و این که سرانجام سی مرغ یه سیمرغ می رسند، وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را نشان داده است.» (👈 یاحقی، ۵۰۵ )
#مولانا نیز در ادامه سنت عرفانی عطار، سیمرغ را نماینده عالم بالا و مظهر عالی ترین پروازهای روح و انسان کامل شناخته است. (همان)
آثار به جا مانده از دوره ساسانیان، نقش سیمرغ را بر روی ظروف و الواح زیادی نشان می دهد. شاید نقش سیمرغ مثل نماد و نشانی برای حکومت ساسانی شناخته می شده است.
پرندگان اساطیری ، عطار نیشابوری
📚 بن مایه:
⬅️ جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا
⬅️ علی اکبر دهخدا، لغت نامه
⬅️ ژان شوالیه و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ج ۳
⬅️ محمدجعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر در ادب فارسی
@sobhosher
📖 #راز_ماندگارى_شاهنامه
🔶هر #حماسه اي تصویر روشن و رسا از روزگار به وجـود آمـدن خـود، ارائـه مـیدهـد کـه در صورت انطبـاق بـا نیازهـا و شـرایط انسـان دوره هـاي بعـد پایـدار مـیمانـد و بـه وسـیله ي مـردم روزگاران بعد حفظ و نگهداري میشود.
🔷 حضور و بقاي بیش از هزار ساله ي شـاهنامه درنوسـانهـاي تـاریخی و بحـرانهـاي سیاسـی، اجتماعی و فرهنگی که جامعـه ایـران پیوسـته بـا آن درگیـر بـوده اسـت بیـانگـر آن اسـت کـه #شاهنامه_فردوسی ظرفیت انطباق با روحیات جمعی و آرمانهاي انسان ایرانی در طول روزگار ممتد و مستمر را دارا بوده است و تصویري که از جوهره ایرانی بودن، انسان مانـدن، سـرافراز و پرافتخار زیستن و مقابله با بحرانها ومشکلات حیـات ارائـه مـیدهـد، بـه نیـاز تـاریخی ایرانیـان دربستر زمان پاسخی مناسب و شایسته میدهد و به عنوان عاملی پویا و خلاق در زندگی و منش
انسان ایرانی تأثیرگزار بوده است.
@sobhosher
🔶هر #حماسه اي تصویر روشن و رسا از روزگار به وجـود آمـدن خـود، ارائـه مـیدهـد کـه در صورت انطبـاق بـا نیازهـا و شـرایط انسـان دوره هـاي بعـد پایـدار مـیمانـد و بـه وسـیله ي مـردم روزگاران بعد حفظ و نگهداري میشود.
🔷 حضور و بقاي بیش از هزار ساله ي شـاهنامه درنوسـانهـاي تـاریخی و بحـرانهـاي سیاسـی، اجتماعی و فرهنگی که جامعـه ایـران پیوسـته بـا آن درگیـر بـوده اسـت بیـانگـر آن اسـت کـه #شاهنامه_فردوسی ظرفیت انطباق با روحیات جمعی و آرمانهاي انسان ایرانی در طول روزگار ممتد و مستمر را دارا بوده است و تصویري که از جوهره ایرانی بودن، انسان مانـدن، سـرافراز و پرافتخار زیستن و مقابله با بحرانها ومشکلات حیـات ارائـه مـیدهـد، بـه نیـاز تـاریخی ایرانیـان دربستر زمان پاسخی مناسب و شایسته میدهد و به عنوان عاملی پویا و خلاق در زندگی و منش
انسان ایرانی تأثیرگزار بوده است.
@sobhosher
Forwarded from اتچ بات
#شاهنامه_خوانی
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
جنگ دوازده رخ
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
هرلحظه به لب ترانه ى لبخندت
🙏🏻💐
@sobhosher
#جنگ_یازده_رخ یا #دوازده_رخ نام جنگی در #شاهنامه_فردوسی و میان #ایران و #توران است که به #خونخواهی_سیاوش و بدلیل جنگ افروزی فرمانروای توران افراسیاب و پیران ویسه درگرفت. تمامی سرداران توران و پیران وزیر افراسیاب نیز در همین جنگ کشتهشدند و این #آخرین_جنگ تجاوز تورانی ها به ایران و آخرین ایران و توران است و با شکست ذلت بار لشکر سی هزار نفری توران، تورانیان هرگز دوباره جرات حمله به ایران را نمی کند.
@sobhosher
شاهنامه حماسهٔ ملی ایران
سروده:حکیم #ابوالقاسم_فردوسی توسی
جنگ دوازده رخ
آوای: استاد #شهریار_قاسمی
هرلحظه به لب ترانه ى لبخندت
🙏🏻💐
@sobhosher
#جنگ_یازده_رخ یا #دوازده_رخ نام جنگی در #شاهنامه_فردوسی و میان #ایران و #توران است که به #خونخواهی_سیاوش و بدلیل جنگ افروزی فرمانروای توران افراسیاب و پیران ویسه درگرفت. تمامی سرداران توران و پیران وزیر افراسیاب نیز در همین جنگ کشتهشدند و این #آخرین_جنگ تجاوز تورانی ها به ایران و آخرین ایران و توران است و با شکست ذلت بار لشکر سی هزار نفری توران، تورانیان هرگز دوباره جرات حمله به ایران را نمی کند.
@sobhosher
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌛⭐️شب در #شاهنامه
🔹فردوسی در شاهنامه اش از شب های باشکوهی سخن گفته است؛
🔻در میان این همه شب های عاشقانه و حماسی، #شبی را فردوسی در شاهنامه به #خودش نیز اختصاص داده است؛
🔺این شب نسبت به هر شب دیگر شاهنامه، ویژه است؛ نه تنها در شاهنامه که در ادبیات کلاسیک پارسی ویژه است؛ زیرا از شب، چنان تابلویی ارایه کرده است که بی جوره است؛ وَ حتا نسبت به توصیف شب ناصر خسرو و منوچهری، امتیاز دارد؛ این امتیاز هم از نگاه ادبی وهنری است و هم از نگاه حضور خود شاعر در این شب، وَ اعتراف عاشقانه اش از هماغوشی.
🔸این متن، شاهکار ادبی و هنری در ادبیات پارسی است به دلیل وحدت زبان، هنر، شب، عشق، روایت انسانی و زندگی/ مردگی؛ این وحدت، کلیت اندام وارِ اساطیری را از زبان، هنر، شب، عشق، روایت انسانی و زندگی/ مردگی، همچون یک تابلو ارایه می کند اما یک تابلو زنده:
***
نمودم ز هرسو به چشم اهریمن
چو مار سیه باز کرده دهن
تابلویی که شاعر را وارد فضا/ زمان-مکان اش می سازد؛
🔹اما مهم تر از همه رویدادهایی که میان شب و چیزها و جهان رخ می دهد؛ رویدادی ست که میان شب و شاعر رخ می دهد؛ شب، جهان و چیزها را در آغوش می کَشد؛ اما هنگامی که به شاعر می رسد؛ شاعر را به آغوش نمی کَشد، بلکه در درون شاعر می لغزد؛ وَ با وجود شاعر، یکی می شود، وَ با یگانگی شدگی با وجود شاعر، در جهان بودگی خویش را در احساس شاعر به نمایش می گذارد؛ احساسی که برای شاعر به درازا می کَشد:
***
«نبُد هیچ پیدا نشیب از فراز:
دلم تنگ شد زان درنگ دراز»؛
اما این ناپیدایی نشیب و فراز، شاعر را دچار هراس می کند..
ادامه دارد
@sobhosher
🔹فردوسی در شاهنامه اش از شب های باشکوهی سخن گفته است؛
🔻در میان این همه شب های عاشقانه و حماسی، #شبی را فردوسی در شاهنامه به #خودش نیز اختصاص داده است؛
🔺این شب نسبت به هر شب دیگر شاهنامه، ویژه است؛ نه تنها در شاهنامه که در ادبیات کلاسیک پارسی ویژه است؛ زیرا از شب، چنان تابلویی ارایه کرده است که بی جوره است؛ وَ حتا نسبت به توصیف شب ناصر خسرو و منوچهری، امتیاز دارد؛ این امتیاز هم از نگاه ادبی وهنری است و هم از نگاه حضور خود شاعر در این شب، وَ اعتراف عاشقانه اش از هماغوشی.
🔸این متن، شاهکار ادبی و هنری در ادبیات پارسی است به دلیل وحدت زبان، هنر، شب، عشق، روایت انسانی و زندگی/ مردگی؛ این وحدت، کلیت اندام وارِ اساطیری را از زبان، هنر، شب، عشق، روایت انسانی و زندگی/ مردگی، همچون یک تابلو ارایه می کند اما یک تابلو زنده:
***
نمودم ز هرسو به چشم اهریمن
چو مار سیه باز کرده دهن
تابلویی که شاعر را وارد فضا/ زمان-مکان اش می سازد؛
🔹اما مهم تر از همه رویدادهایی که میان شب و چیزها و جهان رخ می دهد؛ رویدادی ست که میان شب و شاعر رخ می دهد؛ شب، جهان و چیزها را در آغوش می کَشد؛ اما هنگامی که به شاعر می رسد؛ شاعر را به آغوش نمی کَشد، بلکه در درون شاعر می لغزد؛ وَ با وجود شاعر، یکی می شود، وَ با یگانگی شدگی با وجود شاعر، در جهان بودگی خویش را در احساس شاعر به نمایش می گذارد؛ احساسی که برای شاعر به درازا می کَشد:
***
«نبُد هیچ پیدا نشیب از فراز:
دلم تنگ شد زان درنگ دراز»؛
اما این ناپیدایی نشیب و فراز، شاعر را دچار هراس می کند..
ادامه دارد
@sobhosher
Telegram
attach 📎
#پيشنهادمطالعه
#مقاله
عنوان: بررسی تفاوت ساختاری داستان #مزدک در #شاهنامه_فردوسی با دیگر منابع تاریخی
نويسندگان: محمد طاهری؛ محمد مومنی ثانی
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
http://jpll.ui.ac.ir/article_16313.html
@sbhosher
#مقاله
عنوان: بررسی تفاوت ساختاری داستان #مزدک در #شاهنامه_فردوسی با دیگر منابع تاریخی
نويسندگان: محمد طاهری؛ محمد مومنی ثانی
👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
http://jpll.ui.ac.ir/article_16313.html
@sbhosher
jpll.ui.ac.ir
پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا) - فهرست مقالات
پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا) (JPLL)
Forwarded from اتچ بات
و شهریورت باد پیروزگر
به نام و بزرگی و فرّ و هنر!
#شاهنامه_فردوسی
ء#جشن_شهریورگان یا آذرجشن خجسته و فرخنده باد
🍃🌾 #شهریورگان یکی از جشنهای بسیار کهنِ ده روزِ نخستِ شهریور از دستهی جشنهای دوازدگانهی سال در ایران باستان بود که پس از پیدایش کیش زرتشتی ریخت دینی یافت. این جشن در گاهشمار کهن ایرانی برابر با روز چهارم شهریور(شهریور روز از شهریور ماه) برگزار میشد.
واژهی شهریور برگرفته از واژهی اوستایی «خشَترَه وَئیریَه»(کشور یا شهریاری + آرزو) به چمار(معنی) شهر و شهریاری شایسته، آرزو شده و نیرومند و همچنین آرمانشهر داری است. این واژه در پارسی پهلوی «خشتریور» بود.
🍃🌾شهریور نام یکی از فرشتگان است که در جهان مینوی نمایندهی شهریاری نیرومند و باشکوه خدا بود که بخت و دارایی به مردم ارزانی میداشت و در جهان گیتایی یا زمین نگاهبان توپالها(فلزات) و جنگابزارها بود و سیم و زر را چنان در میان آدمیان بخش (تقسیم) میکرد که دیو فتنه و آشوب نتواند بر زمین رخنه کند. در افسانهها او خواهان فرّ و بزرگی و نیرومندی برای مردمان و دستگیری از نیازمندان است.
شهریور میان ایزدان که با پیدایش کیش زرتشتی امشاسپند یا فرشته نامیده شدند پس از بهمن جایگاه دوم را دارد. او نمود توانایی و شکوه خدا است.
🍃🌾 «بیرونی» شهریورگان را که روز دستگیری از تهیدستان بود روز دوستی و آرزو نامید و آن را آذرجشن یا جشن آتش خواند. جشنهای آذرگان، سده و سوری دیگر جشنهای آتش هستند، هرچند که آتشافروزی آیین بیشتر جشنها در ایران بود.
بیرونی از زبان «زادویه»(موبد زرتشتی که آگاهی بسیاری از آیینهای ایرانی به بیرونی داده) نوشته که شهریورگان جشنی خانگی است. این جشن در گذشته آغازگر زمستان و سرما بود که آتشهای بزرگ در خانهها میافروختند و خدا را میستودند و برای خوردن خوراک و برپایی جشن و شادمانی گرد هم میآمدند. آنها باور داشتند این آتش سرمای زمستان و چیزهایی را که برای گیاهان زیانآور است از میان میبرد.
🍃🌾در شاهنامه دو جا از شهریور نام برده شده؛ یکی آنجا که رستم نزد کیخسرو میرود و آغاز به بزرگداشت و ارجمند شمردن شاه میکند.
دیگری داستان رفتن بهرام گور به شکارگاه و کشتن شیران است که بر پایهی شاهنامه روزی بود که «ابر شهریور» برآمد و همهجا پر از سیاهی شد.
🍃🌾شهریور شهریاری آرمانیِ خرد، رها و آزاد از روش و کیش است.
در گاتها پس از ستایش شهریور از شهریاری مینویی، ویژگیهای اینگونه شهریاری و کشورداری سخن رفته است:
«مرتو(انسان) از میان آن دو همچون راستکردار و پیشرفتدهنده و افزاینده منش پاک را برای خود برمیگزیند. ای مزدا پس هیچگاه پاسبان و رهبر دروغین و فریبکار با خودنمایی و مردم فریبی به پاکی از برای نام نیک و یاد نیک بهرهمند نگردد.»
🌾🍃در بُندَهش آمده که گیاه شاهسپرغم یا #شاهسپرم(ریحان) گیاه ویژهی شهریور و آرامشبخش روان اندوهناک آدمی است. بوی شادیآفرین آن اندوه روان را میپالاید و چونان بوی پادشاهی است.
ابوالقاسم آخته نوشته است که شهریورگان جشن کشاورزان بود. در پایان تابستان و هنگام برداشت فراوردههای کشاورزی، کشاورزان دسترنج خود را میدیدند و شاد میشدند. از سویی برای کشت پاییزه آماده میشدند که با نیایش و آیینهای شاد همراه بود.
🍃🌾شهریور فرشتهی نرینه بهشمار میرفت و امروز زرتشتیان روز شهریورگان را به شوند(دلیل) نماد شهریاری بر درون، خرد و رفتار، #روزپدر نامیدهاند.
به قلم: #پریسا_امام_وردیلو
________
📚 بنمایهها:
۱- جشنها و آیینهای ایرانی #منصوره_میرفتاح
۲- گاهشماری و جشن های ایران باستان #هاشم_رضی
۳- جشنها و آیینهای شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
@sobhosher
به نام و بزرگی و فرّ و هنر!
#شاهنامه_فردوسی
ء#جشن_شهریورگان یا آذرجشن خجسته و فرخنده باد
🍃🌾 #شهریورگان یکی از جشنهای بسیار کهنِ ده روزِ نخستِ شهریور از دستهی جشنهای دوازدگانهی سال در ایران باستان بود که پس از پیدایش کیش زرتشتی ریخت دینی یافت. این جشن در گاهشمار کهن ایرانی برابر با روز چهارم شهریور(شهریور روز از شهریور ماه) برگزار میشد.
واژهی شهریور برگرفته از واژهی اوستایی «خشَترَه وَئیریَه»(کشور یا شهریاری + آرزو) به چمار(معنی) شهر و شهریاری شایسته، آرزو شده و نیرومند و همچنین آرمانشهر داری است. این واژه در پارسی پهلوی «خشتریور» بود.
🍃🌾شهریور نام یکی از فرشتگان است که در جهان مینوی نمایندهی شهریاری نیرومند و باشکوه خدا بود که بخت و دارایی به مردم ارزانی میداشت و در جهان گیتایی یا زمین نگاهبان توپالها(فلزات) و جنگابزارها بود و سیم و زر را چنان در میان آدمیان بخش (تقسیم) میکرد که دیو فتنه و آشوب نتواند بر زمین رخنه کند. در افسانهها او خواهان فرّ و بزرگی و نیرومندی برای مردمان و دستگیری از نیازمندان است.
شهریور میان ایزدان که با پیدایش کیش زرتشتی امشاسپند یا فرشته نامیده شدند پس از بهمن جایگاه دوم را دارد. او نمود توانایی و شکوه خدا است.
🍃🌾 «بیرونی» شهریورگان را که روز دستگیری از تهیدستان بود روز دوستی و آرزو نامید و آن را آذرجشن یا جشن آتش خواند. جشنهای آذرگان، سده و سوری دیگر جشنهای آتش هستند، هرچند که آتشافروزی آیین بیشتر جشنها در ایران بود.
بیرونی از زبان «زادویه»(موبد زرتشتی که آگاهی بسیاری از آیینهای ایرانی به بیرونی داده) نوشته که شهریورگان جشنی خانگی است. این جشن در گذشته آغازگر زمستان و سرما بود که آتشهای بزرگ در خانهها میافروختند و خدا را میستودند و برای خوردن خوراک و برپایی جشن و شادمانی گرد هم میآمدند. آنها باور داشتند این آتش سرمای زمستان و چیزهایی را که برای گیاهان زیانآور است از میان میبرد.
🍃🌾در شاهنامه دو جا از شهریور نام برده شده؛ یکی آنجا که رستم نزد کیخسرو میرود و آغاز به بزرگداشت و ارجمند شمردن شاه میکند.
دیگری داستان رفتن بهرام گور به شکارگاه و کشتن شیران است که بر پایهی شاهنامه روزی بود که «ابر شهریور» برآمد و همهجا پر از سیاهی شد.
🍃🌾شهریور شهریاری آرمانیِ خرد، رها و آزاد از روش و کیش است.
در گاتها پس از ستایش شهریور از شهریاری مینویی، ویژگیهای اینگونه شهریاری و کشورداری سخن رفته است:
«مرتو(انسان) از میان آن دو همچون راستکردار و پیشرفتدهنده و افزاینده منش پاک را برای خود برمیگزیند. ای مزدا پس هیچگاه پاسبان و رهبر دروغین و فریبکار با خودنمایی و مردم فریبی به پاکی از برای نام نیک و یاد نیک بهرهمند نگردد.»
🌾🍃در بُندَهش آمده که گیاه شاهسپرغم یا #شاهسپرم(ریحان) گیاه ویژهی شهریور و آرامشبخش روان اندوهناک آدمی است. بوی شادیآفرین آن اندوه روان را میپالاید و چونان بوی پادشاهی است.
ابوالقاسم آخته نوشته است که شهریورگان جشن کشاورزان بود. در پایان تابستان و هنگام برداشت فراوردههای کشاورزی، کشاورزان دسترنج خود را میدیدند و شاد میشدند. از سویی برای کشت پاییزه آماده میشدند که با نیایش و آیینهای شاد همراه بود.
🍃🌾شهریور فرشتهی نرینه بهشمار میرفت و امروز زرتشتیان روز شهریورگان را به شوند(دلیل) نماد شهریاری بر درون، خرد و رفتار، #روزپدر نامیدهاند.
به قلم: #پریسا_امام_وردیلو
________
📚 بنمایهها:
۱- جشنها و آیینهای ایرانی #منصوره_میرفتاح
۲- گاهشماری و جشن های ایران باستان #هاشم_رضی
۳- جشنها و آیینهای شادمانی در ایران #ابوالقاسم_آخته
@sobhosher
Telegram
attach 📎
پيشنهاد #مطالعه_مقاله
#عنوان
بررسی وتحلیل ویژگیهای حماسی داستان #بهرام_چوبینه در #شاهنامه_فردوسی
نویسندگان
محمد طاهری ؛ محمد مومنی ثانی
به روایت تاریخ، بهرام چوبینه سردار بزرگ ایرانی قصد داشت که با استفاده از ضعف روزافزون ارکان حکومت سلسله ساسانی، طرح نویی در افکند و سلسله اشکانیان را احیا نماید. او را میتوان نابغهای نظامی دانست که با ارتشی کوچک، موفّق شد، دشمنان بزرگ خود را مغلوب نماید و برای مدّتی هرچند کوتاه بر تخت پادشاهی تکیهزند.
منبع👇🏻👇🏻
https://jpll.ui.ac.ir/article_16331.html
@sobhosher
#عنوان
بررسی وتحلیل ویژگیهای حماسی داستان #بهرام_چوبینه در #شاهنامه_فردوسی
نویسندگان
محمد طاهری ؛ محمد مومنی ثانی
به روایت تاریخ، بهرام چوبینه سردار بزرگ ایرانی قصد داشت که با استفاده از ضعف روزافزون ارکان حکومت سلسله ساسانی، طرح نویی در افکند و سلسله اشکانیان را احیا نماید. او را میتوان نابغهای نظامی دانست که با ارتشی کوچک، موفّق شد، دشمنان بزرگ خود را مغلوب نماید و برای مدّتی هرچند کوتاه بر تخت پادشاهی تکیهزند.
منبع👇🏻👇🏻
https://jpll.ui.ac.ir/article_16331.html
@sobhosher
jpll.ui.ac.ir
پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا) - فهرست مقالات
پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا) (JPLL)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🏵معرفی شاهکار هزار ساله ادبیات فارسی، #شاهنامه_فردوسی در شبکه آرته
⚜️شبکه آرته با پخش مستند کوتاهی درباره فردوسی و اثر ماندگار او نوشت:
ایران کشوری باشکوه است که تا امروز در آن حماسه ای بزرگ طنین انداز می شود: شاهنامه فردوسی
@sobhosher
⚜️شبکه آرته با پخش مستند کوتاهی درباره فردوسی و اثر ماندگار او نوشت:
ایران کشوری باشکوه است که تا امروز در آن حماسه ای بزرگ طنین انداز می شود: شاهنامه فردوسی
@sobhosher
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#موسيقى_خوب_بشنويم🌸🎼🎶🎵
اپرای #رستم_و_سهراب
اثر #لوریس_چکناوریان
بر اساس اشعار #شاهنامه_فردوسی
اجرای ارکستر, سولیستها و گروه کر فیلارمونیک ارمنستان
به رهبری #لوریس_چکناوریان
@sobhosher
اپرای #رستم_و_سهراب
اثر #لوریس_چکناوریان
بر اساس اشعار #شاهنامه_فردوسی
اجرای ارکستر, سولیستها و گروه کر فیلارمونیک ارمنستان
به رهبری #لوریس_چکناوریان
@sobhosher