خیلی سال پیش که دانشجو بودم
،بعضی از اساتید عادت به حضور غیاب داشتند،
تعدادی هم برای محکم کاری دوبار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی،
هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود، هر وقت این خانم سرکلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت؛ استاد همه حاضرند و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت؛ استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده،
در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند،
امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است؛
هیچ کس زنده نیست، همه مرده اند ...
شاید عشق همین باشد ...
#بانو
@sickpeople
#فوبیا
،بعضی از اساتید عادت به حضور غیاب داشتند،
تعدادی هم برای محکم کاری دوبار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی،
هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود، هر وقت این خانم سرکلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت؛ استاد همه حاضرند و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت؛ استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده،
در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند،
امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است؛
هیچ کس زنده نیست، همه مرده اند ...
شاید عشق همین باشد ...
#بانو
@sickpeople
#فوبیا
Forwarded from Phobia
Keikavous Yakideh
Bano.mp3
درشکه ای می خواهم سیاه
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه،
نه!
یاد تو باشد،
مرا با خود ببرد...
#کیکاووس_یاکیده
#بانو
#لرد
@sickpeople
پ.ن: شنیدنش عجیب پیشنهاد میشه...
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه،
نه!
یاد تو باشد،
مرا با خود ببرد...
#کیکاووس_یاکیده
#بانو
#لرد
@sickpeople
پ.ن: شنیدنش عجیب پیشنهاد میشه...
Forwarded from Phobia (Lord Amir)
Keikavous Yakideh
Bano.mp3
Forwarded from Phobia
خیلی سال پیش که دانشجو بودم
،بعضی از اساتید عادت به حضور غیاب داشتند،
تعدادی هم برای محکم کاری دوبار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی،
هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود، هر وقت این خانم سرکلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت؛ استاد همه حاضرند و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت؛ استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده،
در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند،
امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است؛
هیچ کس زنده نیست، همه مرده اند ...
شاید عشق همین باشد ...
#بانو
@sickpeople
#فوبیا
،بعضی از اساتید عادت به حضور غیاب داشتند،
تعدادی هم برای محکم کاری دوبار این کار را انجام میدادند، ابتدا و انتهای کلاس، که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی،
هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران هم دوره اش بود، هر وقت این خانم سرکلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند، جناب مجنون میگفت؛ استاد همه حاضرند و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و بس، میگفت؛ استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده،
در اواخر دوران تحصیل با هم ازدواج کردند و دورادور میشنیدم که بسیار خوب و خوش هستند،
امروز خبر دار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرده است؛
هیچ کس زنده نیست، همه مرده اند ...
شاید عشق همین باشد ...
#بانو
@sickpeople
#فوبیا
یه شب که داشتم لای دردام موج موهامو باز میکردم
یهو دستم گیر کرد به رشته افکارم
هی پیچ خورده بود
پیچ و تاب
هرکاری کردم
هرچی کشیدم
وا نشد!
نشد که نشد!!!
ابروهامو محکم جمع کردم،
چشامو ریز کردم
یهو محکم کشیدمش..
بوی خون اومد...
کنار قطره های خونم
یهو صدات پیچید...
صدات منو صدا میزد...
یادم اومد لای فکرام گذاشته بودمت که دستم نرسه بت..
که یادم نیاد دلیل این دردای شبونه تویی..
که درست همون سمت چپ تنم نصف شبا آتیش نگیره و دودش نره تو چشامو بغض نشه ته گلوم...
آره..
یادم اومد...
حالا درد بانو با غم اون قطره های خون انگشتش یکی شده..
مث ساز الهه ناز وسط اتاق سردو خاموشم....
#بانو_ناهید
#دیکلوفناک💊
@sickpeople
یهو دستم گیر کرد به رشته افکارم
هی پیچ خورده بود
پیچ و تاب
هرکاری کردم
هرچی کشیدم
وا نشد!
نشد که نشد!!!
ابروهامو محکم جمع کردم،
چشامو ریز کردم
یهو محکم کشیدمش..
بوی خون اومد...
کنار قطره های خونم
یهو صدات پیچید...
صدات منو صدا میزد...
یادم اومد لای فکرام گذاشته بودمت که دستم نرسه بت..
که یادم نیاد دلیل این دردای شبونه تویی..
که درست همون سمت چپ تنم نصف شبا آتیش نگیره و دودش نره تو چشامو بغض نشه ته گلوم...
آره..
یادم اومد...
حالا درد بانو با غم اون قطره های خون انگشتش یکی شده..
مث ساز الهه ناز وسط اتاق سردو خاموشم....
#بانو_ناهید
#دیکلوفناک💊
@sickpeople
Forwarded from Phobia
درشکه ای می خواهم سیاه
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه،
نه!
یاد تو باشد،
مرا با خود ببرد...
#کیکاووس_یاکیده
#بانو
#لرد
@sickpeople
پ.ن: شنیدنش عجیب پیشنهاد میشه...
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه،
نه!
یاد تو باشد،
مرا با خود ببرد...
#کیکاووس_یاکیده
#بانو
#لرد
@sickpeople
پ.ن: شنیدنش عجیب پیشنهاد میشه...
زنی با مانتوی سرمه ای اداری ،خسته پشت چراغ قرمز خط لبش را تازه میکرد..
توی آینه ی کوچک لبخندی زد ،چهارراه زیباتر شده بود..
#بانو_پوران_هم_میخواندند:
ویرون بشی ای دل،
الهی خون بشی ای دل..
#حامــــــے ❣
@sickpeople
توی آینه ی کوچک لبخندی زد ،چهارراه زیباتر شده بود..
#بانو_پوران_هم_میخواندند:
ویرون بشی ای دل،
الهی خون بشی ای دل..
#حامــــــے ❣
@sickpeople
با چه ترفندی دلم را از نگاهم خواندهای؟
با همان ترفند هم درسینه پنهان کن مرا...
#بانو_افشاری
#نـاردون ♥️
@sickpeople
با همان ترفند هم درسینه پنهان کن مرا...
#بانو_افشاری
#نـاردون ♥️
@sickpeople