Phobia
1.52K subscribers
10.9K photos
478 videos
182 files
93 links
فوبیا :
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هراس‌زدگی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد که باعث اختلال در زندگی روزمره وی می‌شود.

باشد که رستگار شویم
ارتباط با ما:
@phobia_manager
Download Telegram
از اينجا كه دارم خودم را ميبينم ، خيلي دورم خيلي دوررر !
كوله پشتي خاكي رنگِ دبيرستان و كنابهايي كه بوي كاغذِ كاهي ميداد و روزهايِ خيلي كوتاهِ آن زمستانهايِ سردِ دهه ي لعنتيِ هفتاد !
ايستاده ام كنارِ رشته ي رياضي و به #جبر ، دارم فرمولهايِ فيزيك را ميبلعم ، زيرِ باراني كه از بدي روزگار ، پالتويِ آبيِ آن سالهايِ مرا دوست نداشت !
هيچ آدمي اين روزها سرِ جاي خودش نيست ، اين حجمِ بغضِ پيله بسته توي گلويِ من ، همين را ميگويد .
كه مثلا #روشنك ته آن كوچه ي بمبست نيست !
كه مثلا خيابان_مثلث را سالهاست يك طرفه كرده اند .
كه مثلا #ميمِ عزيز از خوابِ بعدازظهر #مرداد بيدار نميشود !
مثلا .... مثلا من سالهاست دارم جنازه م را تويِ كوله_پشتي م جابجا ميكنم!

#مژده_دولت_آبادي
#شمافرستادید
@sickpeople
داشت باران ميومد، از اون بارونايِ ساعت ١١ شب به بعدِ آذرماه، تو خونه شمع روشن بود و #سالار_عقيلي هم رويِ تكرار:
با اينهمه بگذار من بر عشق تو تكيه كنم
يك شب بدون درد در آغوش تو گريه كنم!
سرم سنگين بود از يه حمله ميگرن، نصف بطري #ودكا، يازده نخ سيگار كنتِ طعم دار و آلبوم عكسي كه  خرخره مو ميجويد.
سرم درد ميكرد از اون دردايي كه بايد بكوبيش به ديوار، اونقدر محكم كه يسِري خاطره ها بريزه بيرون! و بعد ردِ خون مسير كنارِ آلبوم و به سمت حموم نشونت بده...
توي همون حال خوابم برد... توي خواب بوي باروت ميومد، بوي جنگِ جهاني سوم توي حوالي خونه من، بوي تن تو تويِ پيراهنِ روز آخر، بويِ ساعت كه خواب بود و خوابِ جنگ جهاني سوم و ميديد توي خونه، روبه روي آينه كه شكسته بود و رد خونِ سرِ به ديوار كوبيده من روي تيكه هاي آينه هم ريخته بود!
تو ! اين سكانس از زندگي منو نبين، من با همون پيراهن گلدار صورتي كنار آينه دارم با عكست حرف ميزنم و سالار عقيلي روي تكرار:
هر كس تورا از من گرفت دلسنگ چون ديوار بود
اين سر بجاي شانه ات همواره روي دار بود


#مژده_دولت_آبادي
#شمافرستادید

@sickpeople