Phobia
1.51K subscribers
10.9K photos
479 videos
182 files
94 links
فوبیا :
ترس شدید یا بیمارگونه که در روانشناسی به هراس‌زدگی یا فوبیا شهرت دارد عبارت است از نوعی بیمارگونه و پایدار از ترس در فرد که باعث اختلال در زندگی روزمره وی می‌شود.

باشد که رستگار شویم
ارتباط با ما:
@phobia_manager
Download Telegram
مگر چند بهار از عمرمان گذشته که اینقدر مصائب و اندوه از سر گذرانده‌ایم و اینقدر تجربه در پستوی وجودمان تلنبار شده!؟
مگر ما چند سالمان بود که اینقدر زود پیر شدیم؟
مگر ما چقدر طاقت داشتیم که دائما در حال دویدن باشیم و نرسیدن؟ مگر ما چقدر قوی بودیم؟
که تا یادمان هست، قصه‌ی مدارا بود و رنج بود و خشم بود و قصه‌ی آرزوهای محال بود و دلخوشی‌های دست نیافتنی!
مگر ما چند سالمان بود که اینقدر خاطرات تلخ و تجربه‌های ناخوشایند برای تعریف کردن داریم و در همزیستی با اندوه اینقدر حاذقیم؟
ما کجای این داستانیم که موهامان اینقدر زود سفید شده؟!

👤#نرگس_صرافیان_طوفان‌
#سایکو 🔥
@Sickpeople
"جاده" بهترین تسکین است...
آدم تمامِ دردهایش را فراموش میکند!
انگار سرتاسرِ اتوبان ها، گردِ بی خیالی پاشیده اند...
گاهی با خودم فکر میکنم؛
اگر ماشین اختراع نشده بود؛
آدم ها با این همه دردِ تلنبار شده چه می کردند؟!
اگر موسیقی نبود،
اگر خیابان نبود،
اگر سفر نبود...
بدونِ این ها که چیزی از آدم نمی مانَد!

👤#نرگس_صرافیان_طوفان
#سایکو 🔥
@sickpeople
حق بدهیم !
یک وقت هایی آدم ها حوصله ی خودشان را هم ندارند .
نباید توقعی داشت ،
وگرنه دیوارِ حرمت ها فرو می ریزد ...
کاری به کارِ بی حوصلگیِ آدم ها نداشته باشیم ،
بابتِ حالِ بدشان توضیح نخواهیم ...
هر آدمی حق دارد گاهی از قوی بودن انصراف دهد و خلوتی بی واسطه بخواهد ،
جایی که خبری از هیاهویِ هیچ کس نباشد ،
جایی که در سکوت و تنهایی بنشیند و خودش را پیدا کند !
صبرِ آدم ها که لبریز شد ؛
نسبت به همه چیز ، بی حس می شوند ،
دنبالِ غارِ ساکتِ تنهاییِشان می گردند ...
آدم است دیگر !
یک وقت هایی کم می آورد ...
کم آوردنِ آدم ها را جدی بگیریم ،
درک کنیم ،
دورتر بایستیم ،
گاهی همین به حالِ خود رها کردن ؛
همین سکوت و حق دادن ؛
بهترین حالتِ دوست داشتن است ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
#غوغا
@sickpeople
می‌بینی بی‌اعصاب و بی‌حوصله شده اما هنوز برای تو وقت دارد.
می‌بینی کم حرف می‌زند و کم ارتباط می‌گیرد، اما تو در خط مقدم توجه و ارتباطاتش ایستاده‌ای.
می‌بینی از دنیا و آدم‌ها بریده و تو آن رشته‌ی اتصال باریکش به جهان هستی...
واقعا زیباست!
اینکه کسی در نهایتِ بی‌حوصلگی‌هاش هم حوصله‌ی تو یک نفر را داشته‌باشد.


👤#نرگس_صرافیان_طوفان
#سایکو 🔥
@sickpeople
باید کسی در آغوشم می‌کشید، باید کسی آرامم می‌کرد. من قوی بودم اما دردها از من قوی‌تر شده‌بودند، من جسور بودم اما روزگار از من جسورتر شده بود، سیل اندوه را به سمتم روانه می‌کرد و می‌خواست بایستم و قوی باشم، اما دوام آوردن و ایستادگی در نهایت اندوه محال بود! من باید تنه‌ی درختی را محکم می‌گرفتم تا دوام بیاورم، و حوالی من هیچ درختی برای پناه بردن نبود!
همه‌ی ما از یک جایی به بعد از شدت بیچارگی‌، ریشه در زمین می‌کوبیم و درخت می‌شویم، سنگ می‌شویم، سخت می‌شویم و می‌ایستیم.
حقیقت این است که ما قوی بودیم؛ چون چاره‌ای به جز قوی بودن نداشتیم ...

#نرگس_صرافیان_طوفان
#سایکو 🔥
@sickpeople
همین حوالی اند؛

شِمرهایی که ستم می کنند،

حسین هایی که قربانی می شوند،

و مختارهایی که دیر می رسند...

👤#نرگس_صرافیان_طوفان

#سایکو 🔥
@Sickpeople
دیگر نه دل می‌بندم، نه امیدوار می‌شوم، نه توقع دارم همه چیز خوب پیش برود. دیگر جهان و اتفاقاتش را به حال خود رها کرده‌ام و بدون هیچ احتمال و پیش‌فرضی فقط اقدام می‌کنم، کنار می‌ایستم و منتظر می‌مانم و آمادگیِ این را دارم که نتیجه، کاملا خلاف آنچه انتظار داشته‌ام پیش برود!
حس می‌کنم نهایت تلاش‌هایم را کرده‌ام و بیش از این تقلا نمی‌کنم و بیش از این امید ندارم با اصرار کردن و جنگیدن چیزی درست بشود.
شده‌ام شبیه به مادری که ۱۰۰۰ فرزند سقط کرده و هیچ اشتیاق و امیدی به تولد فرزندی که در شکم دارد، ندارد و احتمال این را می‌دهد که هر لحظه اتفاق ناخوشایندی بیفتد و عادت دارد از آرزوهایش دست بردارد و به ناملایمتی‌های تکراری روزگار، اعتراضی نکند.
آدم‌ها از یک جایی به بعد خسته می‌شوند و ترجیح می‌دهند عقب‌نشینی کنند، گوشه‌ای دست به سینه بایستند و فقط نگاه کنند.

#نرگس_صرافیان_طوفان
#آوان 🍃
@sickpeople
می‌بینی آقای رونالدو؟ این‌ها هموطن‌های منند! مردم غمگین و بی‌انگیزه‌ای که امروز با دیدن تو دارند خوشحالی می‌کنند، می‌دوند، بغض می‌کنند و عمری شادیِ نزیسته را فریاد می‌زنند و به خیالشان بودن با تو در زیر یک آسمان، اتفاق خوشایندی‌ست.
این‌ها هموطن‌های منند، تشنه‌ی قدری حالِ خوب! حتی اگر برای پیدا کردنش، به هدف‌های اشتباهی چنگ بزنند، حتی اگر بیش از حالت معمولِ یک انسان، تقلا کنند و دلشان بخواهد به هر قیمتی به آن دلخوشیِ کوچکِ لغزنده و فرّار دست پیدا کنند.
این‌ها هموطن‌های منند که دنبال آرزوهای محالشان در قامت یک انسان موفق می‌دوند و فکر می‌کنند دیدن تو و عکس گرفتنِ با تو چیزی را عوض می‌کند.
این‌ها هموطن‌های منند آقای رونالدو و این‌که رفتارشان کمی فراتر از علاقمندی به یک چهره‌ی محبوب جهانی به نظر می‌رسد را پای آن‌ها ننویس! مردم من عمری‌ست بیش از توانشان در حال جنگیدن و تلاشند برای رسیدن و در ضمیر ناخودآگاهشان همیشه دنبال نجات‌دهنده می‌گردند. شاید تصور کرده‌اند حضور تو در این خاک ارزشمند فراموش شده‌، قرار است چیزی را عوض کند!
این‌ها هموطن‌های منند! مردمِ آرزوهای بلند و دست‌های کوتاه و قرار نبود اوضاعشان اینجوری باشد و برای هرچیزی، بیش از حالت معمول ذوق کنند!
من ویدئوی دویدنشان به دنبال تو را که دیدم، کودکانی را دیدم که آنقدر از مهر و عاطفه‌ی والدینشان ناامید شده‌اند که در کوچه و خیابان به دنبال غریبه‌ای می‌گردند که برایشان از جیبش دلخوشی بیرون بیاورد و شاید امنیت و شادیِ نداشته و نزیسته را به آن‌ها برساند، حالا به هر قیمتی...
تعجب نکن که اینقدر پر شور به استقبال تو آمده‌اند، تو آن لحظه برایشان مصداق حقیقیِ شکوفایی و موفقیتی بودی که همیشه آرزویش را داشته‌اند و این چیز عجیبی نیست، خصوصا اگر در مسیر زندگی‌ات، کمتر احساس خوشبختی کرده‌باشی!

#نرگس_صرافیان_طوفان‌
#دیکلوفناک💊
@sickpeople
تو از مشکلات روزگارت به چی پناه می‌بری؟

گاهی به یک فنجان قهوه‌ی داغ کنار پنجره یا ایوانی که می‌توان از آن به رفت و آمد آدم‌ها نگاه کرد.
گاهی به یک کنج آرام و دنج که می‌توان در سکوت و آرامش آن لمید و چند خط کتاب خواند.
گاهی به یک موسیقی تازه، آرام یا شاد.
من گاهی به صدای شجریان و بنان پناه می‌برم با چاشنی یک استکان چای کمر باریک و کنجی خلوت.
من گاهی به عشق پناه می‌برم، به خاطرات کسی که نیست و حرف‌های کسی که نیست و تصور اینکه کسی هنوز لابلای هیاهوی آدم‌ها هست که مرا بیشتر از هرکسی دوست دارد...
من گاهی به خودم پناه می‌برم، به رویاهایی که در سر دارم و به تلاشی که می‌توانم برای بهتر شدن جهانم به کار بگیرم.
من گاهی به جهان خیالیِ آرزوهای محقق‌یافته‌ی خودم پناه می‌برم؛ به روزهای خوبی که هنوز نرسیده‌اند، آدم‌های خوبی که هنوز نشناخته‌ام و احساسات خوبی که هنوز نیافته‌ام.
من گاهی از روزگار، به خودِ روزگار پناه می‌برم. به این احتمال که اگر امروز، روز من نبود، به فردا امید داشته باشم و به این خیال که زمانه همیشه به کام دیگران نیست و نوبت به ما هم خواهد رسید...
تو به چی پناه می‌بری؟ به کی؟ وقتی بی‌نهایت بی‌حوصله و غمگینی و دلیل موجهی برای آرام گرفتن و لبخند زدن و بی‌خیال بودن نداری...

#نرگس_صرافیان_طوفان

#آوان 🍃
@sickpeople
یهو به خودت میای و می‌بینی؛ یه روزی برای یکی می‌مردی که الان نه تنها هیچ حسی بهش نداری، بلکه به زور چهره و اسم و خاطراتش رو به یاد میاری...
بسپار به گذر زمان، همه چی رو درست می‌کنه. حتی سیاهِ الآن، سفیدِ سال‌‌های بعدته. می‌فهمی که چی می‌گم؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان
#آوان 🍃
@sickpeople
وقتش رسیده‌بود برای خواسته‌های خودش اقدام کند. تا امروز در ذهنش جنگیده‌بود و حالا نوبت به آن رسیده‌بود که در واقعیت بجنگد و پیروز میدان شود و سرش را در مقابل بلندپروازی‌های خودش بالا نگه دارد. فهمیده‌بود که از هیچ‌کس جز خودش برای بهبود شرایطش، کاری ساخته‌ نیست و جز خودش، نباید روی هیچ‌کس حساب کند.
این‌‌ها رویاهای او بودند، نه رویای آدم‌های دیگر!

#نرگس_صرافیان_طوفان
#دیکلوفناک💊
@sickpeople
من زیاد تلاش می‌کنم، من زیاد می‌دوم، من دستاوردهای زیادی داشته‌ام؛ ولی صادقانه می‌گویم که دلم لک زده برای یک اتفاقِ خوبِ بدونِ تلاش، برای یک داشته‌ی ارزشمند که بی‌هیچ رنج و زحمتی به آن رسیده‌باشم، برای یک معجزه، یک حالِ خوبِ ناگهانی.
من خسته‌ام از خوشحالی‌های معوق و اقساطی و چیزهای خوشایند مشروطه! دلم می‌خواهد یک‌بار بدون شرط و منت برسم، بی‌آنکه کف پای خواستنم تاول زده‌باشد و از صرافتِ داشتن و رسیدن و دوست داشتن، افتاده‌باشم...

#نرگس_صرافیان_طوفان
#دیکلوفناک💊
@sickpeople