#بازهم‌اول‌مهرآمده‌بود
و معلم آرام
اسم‌ها را می‌خواند ...
اصغر پورحسین ؟
پاسخ آمد : حاضر .
قاسم هاشمیان ؟
پاسخ آمد : حاضر .
اکبر لیلازاد ؟
پاسخش را کسی از جمع نداد .
بار دیگر هم خواند :
اکبر لیلازاد !
پاسخش را کسی از جمع نداد .
همه ساکت بودیم .
جای او اینجا بود ...
اینک اما ،
تنها
یک سبد لاله‌ی سرخ
در کنار ما بود .
لحظه‌ای بعد ،
معلم سبد گل را دید ،
شانه‌هایش لرزید .
همه ساکت بودیم ...
ناگهان در دل خود زمزمه‌ای حس کردیم ،
گل فریاد شکفت .
همه پاسخ دادیم :
حاضر ،
#ماهمه‌اکبرلیلازاده‌ایم ...

#قیصر_امین‌پور
#حامــــــے ❣
@sickpeople

دست عشق از دامن دل دور باد!
می‌توان آیا به دل دستور داد؟


#قیصر_امین‌پور

#بادیز
@sickpeople

🍁
بی عشق دلم جز گرهی کور چه بود؟
دل چشم نمی گشود اگر عشق نبود

از دست تو در این همه سرگردانی
تکلیف دلم چه بود اگر عشق نبود؟


#قیصر_امین‌پور
#بادیز
@sickpeople

درد ، نام دیگر من است
من چگونه خویش را صدا کنم !

#قیصر_امین‌پور

#سایکو🔥
@sickpeople

دست عشٖق از دامن
دل دور باد


می توان آیا به دل
دستور داد؟

#قیصر_امین‌پور
#آوان 🍃
@sickpeople

من به چشم های بی قرار تو قول می‌دهم؛ ریشه های ما به آب و شاخه های ما به آفتاب می‌رسد...
ما دوباره سبز می‌شویم🍃

👤#قیصر_امین‌پور
#سایکو 🔥
@Sickpeople